هدایت شده از #ققنوس_آتشین🚩🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈انیمیشن خیلی زیبا درمورد انحطاط خانواده، که مثل اعتیاد که از سیگار شروع میشه؛ اینم از بد پوششی شروع میشه، خدایا به تو پناه میبریم از این فاجعهی بزرگ و خیلی خطرناک 😭😔
🔸به زبان شعر و خیلی زیباست حتماً نگاه کنید و نشر بدید
(۶دقیقه و۲۶ثانیه)
#تهاجم_فرهنگی
#جنگ_ترکیبی
#لیبرالیسم_فرهنگی
#ظلم_فرهنگی
#ققنوس_آتشین
🔹️ما را در نرمافزار واتساپ دنبال کنید:
https://chat.whatsapp.com/LbaojCPjBYF9st8DrhDOpT
🔹️ما را در نرمافزار ایتا دنبال کنید:
https://eitaa.com/diba_313
─┅═ঊঈ☘️🌼🍀 ঊঈ═┅─
فتـــح قلّهها بسوی ظهور
💢نَقلی که عقول را ربود: تأسّف از تنزّل امر سیاسی ۱. آیتالله خامنهای در دیدار با رئیسجمهور
💢انقلابیهایی که استحاله شدند:
تحجر ما، یا تجدد آنها؟!
👈۱. برخی میگویند نباید «برچسب» زد و مقصودشان این است که از جمله نباید تعبیر « #لیبرالهای_مذهبی » را به کار برد. من تعبیر «لیبرالهای مذهبی» را از استاد مطهری آموختهام و میدانم که تحلیل جهان انسانی و اجتماعی، مبتنی بر «مفاهیم» است. ما با مفاهیم سخن میگوییم. این «مفاهیم» را نمیتوان با تعبیرِ منفیِ «برچسب»، کنار زد. این مفاهیم -یا به بیان منتقدان، برچسبها- اگر تطبیق بر مصداق دارند، خطا نیستند. نباید گفت مفهوم به کار نبرید، بلکه باید دلیل بر «انطباق مفهوم بر مصداق» طلبید. برخی به جای اینکه در مقام اثبات و ابطال «کیفیّت انطباق» باشند، بیدرنگ تعبیر برچسب را به کار میبرند تا «سنخبندی» نشوند و در «بیمکانی» و «بیموقعیّتی»، حس آرامش داشته باشند. میخواهند #تولید_گفتار کنند اما در «جا»یی قرار نداشته باشند و فقط بتوانند به دیگریهای ثابتشده و مستقر، حمله کنند. در این روش گفتگو، ما با حریفی مواجه خواهیم بود که سیّال و ژلهای است و در سایۀ ابهام و تاریکی نشسته است. ازاینرو، او میتواند به نقد ما بپردازد، ولی ما باید نظارهگر و منفعل باشیم؛ چون طرف مقابل، «تعیّن» و «استقرار»ی ندارد که بتوان آن را به چالش کشید. بههرحال، تردیدی در میان نیست که #تبیینهای_علوم_انسانی ، خواهناخواه، برآمده از #مفهومسازی ها هستند و اگر علوم انسانی با معرفت عامیانه، دو تفاوت داشته باشد، یکی از آنها، همین مفهومسازیهاست.
👈۲. من با بخشهای دگرگونشدۀ جریان انقلابی، گفتگو کردم و به نتیجه نرسیدم؛ چون مسأله، «سلیقه» نیست و به واقع، به «دو نظام فکریِ مختلف» تبدیل شدهایم. جریان انقلابی، دو لایه شده است و این یک واقعیّت است. هیچیک از دو طرف، همدیگر را قبول ندارند و برنمیتابند. این شکاف فکری، یک حقیقت است و قابل تقلیلدادن به سلیقه نیست. وضعی که پدید آمده بدین صورت است که پارهای از #جریان_انقلابی در طول دو دهۀ اخیر، به سوی فضای فکریِ اصلاحطلبی، گذار تدریجی داشته و هویّت جدیدی به دست آورده است. ازاینرو، ما اکنون در مواجهه با این بخش از جریان انقلابی، باید به همان اشکالها و مناقشههایی پاسخ بدهیم که جریان اصلاحطلبی از دهۀ هفتاد به این سو، مطرح کرده است. برایناساس، مشاهده میکنید که مناظرهها و مواجهههای این بخش استحالهشده از جریان انقلابی با جریان اصلاحطلبی، به تضارب و تقابل جدّی نمیانجامد و این دو در بسیاری از زمینهها، توافق فکری دارند. روشن است که جریان اصلاحطلبی، همچنان بر بنیانهای فکریِ آغازین خویش، وفادار است و تعدیل نشده، پس این بخش از نیروهای انقلابی هستند که به آنها نزدیک شدهاند.
👈۳. بزرگترین مسألهای که در دو سال اخیر، به گسست درونیِ فزاینده در جریان انقلابی انجامید، اغتشاش ۱۴۰۱ بود. درحالیکه بخش اصیلِ جریان انقلابی، این اغتشاش را یک توطئۀ بیرونی و طراحیشده قلمداد کرد که معطوف به سبک زندگی است و میخواهد از این طریق، جامعه را در برابر حاکمیّت قرار بدهد، اما جریان اصلاحطلبی که از مدّتها قبل، تحرّکات رسانهای و تخریبی خویش را آغاز کرده بود، ادّعا کرد که از لحاظ عملی، مواجهۀ نظام در قالب گشت ارشاد ، علّت این اغتشاش بود؛ و از لحاظ نظری نیز، دیگر باید #تکثّر_هویّتی و ارزشی را در جامعه پذیرفت و دینداری را اصل و الگو تصوّر نکرد. برای جریان انقلابیِ اصیل، روشن بود که گشت ارشاد، یک بهانه و دستاویز است و نه علّت و ریشه، و مسأله این است که نیروهای تجدّدی، در پی #لیبرالیسمِ_فرهنگی هستند و منطق «نه به حجاب اجباری»، منطق مخالفت با نحوۀ برخورد و راهکار حل مسأله نیست، بلکه منطقی است که میخواهد با #ذهنشوییِ_رسانهای ، دست تصرّف به #سبک_زندگی دراز کند. طبق آمار یکی از نهادهای فرهنگی، چهل درصد از #کشف_حجاب ، پیش از واقعۀ ۱۴۰۱ بوده است. این یعنی یک «روند» در طول دهۀ نود در جریان بوده که ارتباطی هم با گشت ارشاد نداشته است. زمانی که گشت ارشاد بود، باز هم کشف حجاب بود و اینک هم هست. کشف حجاب، واکنش به گشت ارشاد نیست، بلکه یک « #چالش_تحمیلی » است؛ یعنی از بیرون، القا و تلقین میشود. در هر زمینهای میتوان با ارجاع به چند خطای موردی، واکنشی در حد کشف حجاب را مستند به آن کرد و گفت چون چنین کردیم، چنان شد. کسانی در درون جبهۀ انقلاب که کشف حجاب را حاصل گشت ارشاد میانگارند، تصوّری از واقعیّتهای #جنگ_شناختی و روایتی و رسانهای در دهۀ نود که مستقل از گشت ارشاد به جریان افتاد، ندارند و بیپروا، همان سخنِ #جریان_سکولار را تکرار میکند.
#روایتپردازیِ_ناراست
#ققنوس_آتشین
🌐 @ghoghnuos13
─┅═ঊঈ☘️🌼☘️ঊঈ═┅─
فتـــح قلّهها بسوی ظهور
💢 حجاب و قدرت سیاسی مفاهیم فرهنگیِ دولتها: اعتدال ۱. باید مسألۀ حجاب را به قدرت سیاسی ارجاع
💢حجاب و قدرت سیاسی
اصلاحطلبیِ لیبرال و تساهلوتسامح
۱. در دورۀ سازندگی، سیاستهای اقتصادی بیش از هر چیز، موجبات گذار از فرهنگ اسلامی و انقلابی را فراهم کرد و در عرصۀ غیررسمی نیز، لیبرالها در محافل روشنفکری و دانشگاهی، #جهتگیری_جدیدِ_فرهنگی را صورتبندی کردند، اما در #دولت_اصلاحات ، #بازاندیشی_فرهنگی از درون دولت آغاز شد و خودِ دولت، روند #استحالۀ_هویّتی را در پیش گرفت. نیروهای فکری و سیاسیای که در دورۀ سازندگی، بیشتر در بیرون از قدرت سیاسی بودند و اندیشهورزی و فکرپردازی میکردند، اینک به ساخت قدرت دست یافته بودند و میتوانستند بهطور مستقیم، #لیبرالیسم_فرهنگی را محقّق کنند. دولت اصلاحات، زیربنای روشنفکری داشت؛ #روشنفکریِ_شبهدینی که دل در گرو تجدّد داشت و میخواست از طریق توسعۀ سیاسی، طرح دموکراسیسازی را در ایران اجرا کند. یکی از شاخههای اصلیِ طرح دموکراسیسازی، فرهنگ بود. برایناساس، اندیشۀ «تساهلوتسامح »بهعنوان کلیدواژۀ این دولت شایع گشت. این تعبیر، ترجمۀ اصطلاح تلرانس است که بیتفاوتی و رواداری در برابر عقاید و رفتارهایی از نظر دیگران، ناصواب پنداشته میشوند را دربرمیگیرد. نیروهای فکریِ اصلاحات، تلاش میکردند که تساهلوتسامح را با مدارای اسلامی، تطابق بدهند، اما حقیقت این است که تساهلوتسامح، ریشه در «نسبیاندیشیِ ارزشی» داشت؛ چنانکه به طور کلّی، ارزشها را واقعی نمیانگارد و به همین سبب، اغماض در مقابل ارزشهای دیگران را تجویز میکند.
۲. سیاستهای لیبرالیستی در حوزۀ فرهنگ، با شتاب فراوان آغاز شد و بیش از هر چیز، در قالب روزنامههایی که بعدها، روزنامههای زنجیرهای خوانده شدند، بروز یافت. در این مطبوعات، همۀ ارزشهای اسلامی و انقلابی به گونهای موذیانه و نامعرفتی، به چالش کشیده میشدند و روزانه، موجی از شبهه و اشکال و تردید دربارۀ آنها رواج داده میشد. در دانشگاه و سینما نیز همین وضع جاری بود. جریان روشنفکری، احساس میکرد که اکنون به واسطۀ بدنۀ اجتماعیِ خویش، میتواند نظام سیاسی را وادار به عقبنشینی فرهنگی کند و همۀ #گذشتۀ_هویّتی_انقلاب را تغییر بدهد. ازاینرو، شفاف و بیپروا، حملهها و اصطکاکها و تضادها را در پی گرفت و بیتعارف، لیبرالیسم و بازتفسیر اسلام و انقلاب بر مبنای لیبرالیسم را در دستورکار خویش قرار داد. بذرهای این سیاست، در دورۀ سازندگی کاشته شده بودند و محمد خاتمی به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در #دولت_سازندگی -که تا سال هفتاد و یک در قدرت بود- همین سیاست را اجرایی میکرد، اما اینک جریان #روشنفکریِ_سکولار به واسطۀ ارجاع به انتخابات، خود را صاحب حق میشمرد و ساختارشکنیهای گستردهاش را بخشی از مطالبات مردم معرفی میکرد. اینکه آیتالله خامنهای از «واگراییهای دهۀ هفتاد» سخن میگویند، از جمله همین سیاستها را نیز شامل میشود؛ سیاستی که بر مفاهیمی همچون «نفی خشونت»، « #تساهلوتسامح »، «مدارا»، «تکثرگرایی»، «تحمل مخالف»، « #زنده_باد_مخالف_من »، «ایران برای همۀ ایرانیان»، «تعدّد قرائتها از دین» و ... تکیه داشت. در واقع، سه ضلع در کنار یکدیگر نشستند و انقلاب را در تنگنا قرار دادند: یکی « #لیبرالیسم_اقتصادی » در دورۀ دولت سازندگی که اشرافیّت و تکنوکراتیسم و دنیاطلبی و ثروتهای بادآورده و مادّیاندیشی را پدید آورد؛ دیگری « #لیبرالیسم_معرفتی » که در حلقۀ کیان دنبال میشد و میکوشید معرفت دینی را متزلزل و سیّال نشان بدهد و روایت پروتستانی از اسلام را شایع گرداند و قطعیّت و مقاومت و مبارزه و خلوص و ایمان و علم دینی و... را بزداید؛ و در نهایت، « #لیبرالیسم_سیاسی » که در دولت اصلاحات، جامۀ توسعۀ سیاسی به تن کرد و دموکراسی سکولار را بر اسلام سیاسی ترجیح داد.
۳. روشن است که ترکیب یادشده که در قالب رسانههای غیررسمی و سیاستهای رسمی دنبال میشد، تغییرات گستردهای را در فرهنگ عمومی پدید خواهد آورد و چنین نیز شد. در این مدّت، طرح استحاله از تحوّل اندیشهای آغاز شد و دانشگاه به عنوان مبدأ انتخاب گردید و نیروهای پیشران روشنفکری، حلقهها و مباحث خود را بسط دادند و بخشهایی از جامعه را به تصرّف خود درآوردند. بهاینترتیب، سبک زندگیِ اسلامی و انقلابی، ضربههای سهمگین خورد و جامعه دچار گسست و شکاف درونی شد. از جمله دربارۀ حجاب، شیب گریز از الگوهای ارزشی، ناگهان تند شد و افزون بر حجاب، مناسبات و ارتباطات نامشروع نیز جلوههای بسیار بیشتری یافت. در واقع، این احساس و درک به جامعه القا شد که دورۀ انقلابیگری به سر آمده و اکنون اصلاح در دستورکار قرار گرفته و اصلاح نیز به این معنی است که چون در گذشته، تنگنظری فرهنگی صورت گرفته و سلایق به عنوان ارزشها بر جامعه تحمیل شدهاند، باید اکنون، گشادهدستی کرد و فضای اجتماعیِ باز پدید آورد و تکثّر را به رسمیّت شناخت.
#ققنوس_آتشین
🌐 @ghoghnuos13
─┅═ঊঈ☘️🌼☘️ঊঈ═┅─
فتـــح قلّهها بسوی ظهور
💢حجاب و قدرت سیاسی اصلاحطلبیِ لیبرال و تساهلوتسامح ۱. در دورۀ سازندگی، سیاستهای اقتصادی بی
💢علی دایی در پایتخت طبیعتِ ایران_ شهرِ یاسوج، از مرکز #معلومین_ذهنی کودکان بازدید داشتند
اما به نظر میرسید بیشتر بانوانِ همراهشوندهی ایشان، مبتلا به #معلولیت_فرهنگی هستند !!
👈مردی که سالها باعث افتخار من در فوتبالِ ملی بود؛ با ویترینِ بدحجابیِ همراهِ خود؛
فرهنگِ غنیِ #کهگیلویه_و_بویراحمد را لگدمال کرد!
👈علی دایی بهعنوان یک قهرمان ملی، با حضورش در بویراحمد؛ حسِ #روشنفکریِ_شبهدینی #جهتگیری_جدیدِ_فرهنگی و #هویتزدایی_فرهنگی را در بین مردم این منطقه تقویت کرد. این نوع ارتباط میتواند روند #استحالۀ_هویّتی را در جوانان و نوجوانان پیشبرنده باشد.
👈سفر #علی_دایی به یاسوج و دیدار او با #پیمان_اژدر (یکی از معلولین ذهنی در بویراحمد)؛ یک عملِ بظاهر انساندوستانه و زیبا بود ، اما آنتروپیِ منفیِ فرهنگیای که در راستای #ذبح_فرهنگ_کهگیلویهوبویراحمد در بلندمدت در پَی خواهد داشت؛ به عنوان پیشزمینهای برای تغییرات منفی و زنندهای در فرهنگ و اعتقادات این استانِ صددرصد شیعه، ثبت و ضبط شد!!؟
#لیبرالیسم_فرهنگی
#ققنوس_آتشین
🌐 @ghoghnuos13
─┅═ঊঈ☘️🌼☘️ঊঈ═┅─
💢 #رسانۀ_ملّی و مخاطبانش:
آنچه که نمیگویند
یکم. گمان میکنم اینک بتوان با قاطعیّت گفت که مسألهشدگیِ رسانۀ ملّی در ذهنیّت جریان لیبرال و رسانههایش، کمترین ارتباطی با بدنۀ اجتماعی و مخاطبان این رسانه ندارد و غرض، معادلۀ سیاسی و معطوف به قدرت است که این جریان از تصریح به آن هراس دارد. هر از چندی، رسانههای وابسته به جریان لیبرال، به اعداد و ارقامی که به نام نظرسنجی و آمار منتشر میشوند، استناد میکنند و مدعی میشوند که رسانۀ ملّی در دورۀ مدیریّتی جدید، دچار افت و افول شده و مخاطبانش را به رسانههای رقیب باخته و این سیر نزولی، ادامه نیز خواهد یافت. آنان اینگونه تحلیل میکنند که گردانندگان کنونیِ رسانۀ ملّی، نگاهی بسته و جزمی و محدود و اقلّی دارند و مجال تنوّع و تکثّر نمیدهند و مخاطبان خویش را تنها حزباللهیها تعریف کردهاند. ازاینرو، رسانۀ ملّی را دیگر نمیتوان ملّی نامید، بلکه روند انحصاری و تنگدامنه، آن را به رسانۀ خاص و اندکسالار و فروبسته تبدیل کرده است. در این نوشتۀ مختصر، میکوشم از این تحلیل پُربسامد اما غلط، رمزگشایی کنم. باید نشان داد که زیر پوست این قبیل تفاسیر و روایتها چه میگذرد و برخی لایههای قدرت، چه در سر دارند که با سرنیزۀ اعداد موهوم، به #جنگ_روایتی رو آوردهاند.
دوّم. سالها بود که در رسانۀ ملّی، جریانهای بینابینی و محافظهکار و متعلّق به نسل دوّم انقلاب، قدرت را در اختیار خویش داشتند و رویشهای جوانانه، اندک و ناچیز بودند و به چشم نمیآمدند. پس از #بیانیۀ_گام_دوّم_انقلاب و تصریح رهبر انقلاب به ضرورت #جوانسازی_حاکمیّت ، ورق برگشت و بنا شد جوانان مؤمنِ انقلابی، عالیترین سطوح مدیریّتی را تجربه کنند. بیش از هرجا، در رسانۀ ملّی چنین اتّفاقی رقم خورد؛ انتخاب #وحید_جلیلی بهعنوان قائممقام فرهنگیِ رسانۀ ملّی، آشکارا نشان از چرخش مدیریّتی داشت که مخالفان و منتقدان نظریۀ رهبر انقلاب را برآشفته و عصبانی میکرد. وحید جلیلی، کارنامۀ فرهنگی و هنریِ حرفهای و مشخصی داشت که بهطور کامل، ذیل گفتمانِ هویّتی انقلاب مینشست و در برابر همۀ دعاوی و غایات جریان تجدّدی قرار میگرفت. اینک بنا بود که او آن تجربۀ متراکم و کامیاب را از عرصۀ غیررسمی به عرصۀ رسمی وارد نماید و در عمل، نشان بدهد که رهیافت انقلابی، قادر به تدبیر و طراحی است و هرگز، جنبۀ شعاری و سطحی ندارد. در واقع، تجربۀ غیررسمی او، مقدّمه و پیشدرآمدی بود بر آنچه که اکنون باید در ساختار رسمی رخ بدهد. #چرخش_نخبگانی در حاکمیّت، به این معنا دلالت داشت که زمانۀ حاشیهنشینی نیروهای اصیلِ انقلابی به سر آمده و ظرفیّتها و بضاعتهای این جریان، به حدی از کمال و قوّت رسیده است که میتواند زمام طراحی و تدبیر را به دست بگیرد.
سوّم. صدالبته، روشن است که مسألۀ چرخش نخبگان و جوانسازی حاکمیّت، فقط منحصر به جابجایی اشخاصی که تفاوت سنی و نسلی داشتند، نیست، بلکه غایت اصلی، #بازسازی_انقلابی در درون حاکمیّت است؛ به این معنی که ساختارهای رسمی، از جمله رسانۀ ملّی، سخت محتاج تحوّل انقلابی هستند. در دهههای گذشته، نیروها و جریانهایی در ساختارهای رسمی حضور داشتند که به دلیل فرسایشهای درونی خویش، ساختارهای رسمی را از حیات انقلابی، دور کردند و فضا و ادبیات و جهتگیریها، بیشوکم به محافظهکاری و دیوانسالاری و حتی #لیبرالیسمِ_فرهنگی نزدیک شد. این لغزشها و کجیها و غبارها، اینک باید به دست کسانیکه بیشترین نسبت هویّتی را با انقلاب داشتند، زدوده میشدند و اصالتهای انقلابی و ارزشهای غایی، تجدید حیات مییافتند. برایناساس، وحید جلیلی بر آن شد که طرح تحوّل بنویسد و راههای گذار از وضع کنونی به وضعی که ناظر به مدینۀ فاضلۀ انقلاب بود را طراحی نماید. چنین نیز شد و در عمل نیز گامهای مهمی برداشته شد، اما جریان لیبرال که از آغاز، نسبت به چنین انتخاب و جهتی، تعارض و کینه داشت، پرچم مخالفت و تحریف و ترور شخصیّت را برافراشت و مدعی شد که رویکرد جدید، مخاطبسوز است و به فروپاشی رسانۀ ملّی خواهد انجامید. در واقع، در اینجا نیز همچون زمینههای دیگر، جریان لیبرال به جامعه ارجاع داد و کوشید با لیبرال نشاندادن جامعه، جهتگیری انقلاب را ناموفق و بیمخاطب تصویر کند. همچنانکه جریان لیبرال، از سیاستهای کلان و رسمی نظام بهعنوان خودبراندازی یاد کرد و این سیاستها را در برابر مردم انگاشت، در مواجهه با طرح تحوّل انقلابی در رسانۀ ملّی نیز همین شگرد دنبال شد و میشود. بنابراین، بیپرده باید گفت مسألۀ جریان لیبرال، مخاطبان رسانۀ ملّی نیست؛ چراکه روشن است که درسطح جهانی، رسانههای غیررسمی و اجتماعی توانستهاند با تلویزیون رقابت کنند و این نیز تا حدی طبیعی و اجتنابناپذیر است و ارتباطی با جهتگیری انقلابی و ایجاد تحوّل هویّتی در رسانۀ ملّی ندارد.
#جمشیدی
#ققنوس_آتشین
🌐 @ghoghnuos13
─┅═ঊঈ☘️🌼☘️ঊঈ═┅─
💢 همداستانیِ تکنوکراتها و لیبرالها
یکم. همزمان با #چرخش_ایدئولوژیک_دولت از #اقتصاد_دولتی به #اقتصاد_آزاد در جریان انتقال از دولت موسوی به دولت هاشمی، محمد خاتمی با وجود آنکه در سِمت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت موسوی، مواضع ناموجّهی را به نام انقلابیگری برگرفته بود، بهتدریج در دولت هاشمیرفسنجانی، رویّۀ خود را تغییر داد و به لیبرالیسم فرهنگی گرایید؛ با این توجیه که جمهوری اسلامی نمیتواند بر منع و سلب در فضای فرهنگی تکیه کند و از آزادیهای فرهنگی جلوگیری نماید. در واکنش به #عملکرد_لیبرالیستی_خاتمی در وزارت ارشاد و به عرصه عموم کشیده شدن بحثها و مناقشات در اینباره، شورای عالی امنیت ملّی جلساتی را برای گفتگو در این رابطه تشکیل میدهد. در طی این گفتگوها، اعضای حاضر در جلسات، بیشترین انتقادات و معایب را به رویّه و مواضع #وزارت_فرهنگ_و_ارشاد_اسلامی نسبت میدهند. خاتمی نیز در مواجهه با این نقدها، تصمیم به استعفا میگیرد. برای این منظور، نزد هاشمیرفسنجانی رفته و با این توضیح که عدهای از نیروهای سیاسی و فرهنگی، مجال فعالیّت را از من ستاندهاند، تقاضای استعفا میکند. در مقابل، #هاشمیرفسنجانی از خاتمی میخواهد که ناملایمات را تحمل کرده و همچنان در این جایگاه بماند، اما پارهای از مواضع خویش را عمومی و آشکار نسازد. ولی خاتمی بر تصمیم خود پای میفشرد و سرانجام، موافقت رئیسجمهور وقت را برای پذیرش استعفا، جلب میکند. او، متن استعفانامهاش را در سوم خردادماه سال هفتادویک نوشت و در آن از #ضرورت_تحوّل_فرهنگی در جامعه در راستای فراهمشدن فضای متناسب با نیازهای انسان معاصر و اقضائات زمانه سخن گفت و بر ترجیح مصونیّتبخشی به نسل جوان بهجای سلب آزادیهای عمومی اصرار ورزید. وی تصریح کرد اهتمام به #رونق_فرهنگی ، لوازم و تبعاتی دارد که فقط ظاهربینانِ تنگحوصله، حتی به قیمت تعطیلی اندیشه و نفی آزادیهای مشروع و قانونی که نتایج سهمگین و ویرانگری به دنبال خواهد آورد، آن را برنمیتابند.
دوم. نکته مهم تاریخی در این باره آن است که هاشمیرفسنجانی با #سیاست_فرهنگی_خاتمی ، شکاف و زاویهای نداشت، بلکه آن را تأیید میکرد: «گویا افکارشان [خاتمی] کمکم عوض شد. بهتدریج تفکرات خوبی پیدا کرد، وقتی که [او] کار را [در وزارت ارشاد] شروع کرد، بعضیها با ایشان مخالف شدند»(علیاکبر هاشمیرفسنجانی، هاشمی بدون روتوش، ص۲۲۵). وی در جای دیگری به صراحت میگوید که از یک سو به خاتمی توصیه کرد که در وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی باقی بماند و در مقابل فشارها، کنارهگیری نکند، و از سوی دیگر، از وزیر بعدی نیز خواست در #امتداد_سیاست_فرهنگیِ_خاتمی حرکت کند و طرح فضای فرهنگیِ باز را بیشتر محقّق گرداند: «وقتی [خاتمی برای کنارهگیری از وزرات ارشاد] پیش من آمد، به ایشان گفتم که اگر من جای تو بودم، استعفا نمیدادم و میایستادم. بالاخره اگر هدفدار هستید، باید کارتان را بکنید، ضمن آنکه به ایشان در عین حال گفتم میدانم که فشار هم بر روی شما زیاد است ولی بایستید. آقای #لاریجانی هم که بعد از آقای خاتمی آمد، به او گفتم که شما در آن مقداری که آقای #خاتمی پیش رفته است، عقبگرد نکنید و بیشتر باید به طرف باز شدن [فضای فرهنگی] حرکت کنید.»(همان، ص۱۴۸).
سوم. یکی از اصلاحطلبان میگوید هر چند خاتمی، اصرار هاشمیرفسنجانی بر ماندن وی را واقعی تلقّی نکرده بود و بر این باور بود که هاشمیرفسنجانی نمیخواهد دولت سازندگی ، بهای حضور خاتمی را بپردازد، اما پس از جلسه مشترک به او گفته بود که هاشمیرفسنجانی در برخی از موضوعات فرهنگی، نظرات و دیدگاههای پیشروانهتر دارد، اما نمیخواهد با مطرحکردن آنها در فضای عمومی و رسمی جامعه، مقاومت و مخالفت ایجاد کند(عبدالواحد موسویلاری، «هاشمی، آمادگی پرداخت هزینه برای خاتمی را نداشت»، ماهنامه نسیم بیداری، سال دوم، شماره ۲۱، آبان ۱۳۹۰، صص۶۴-۶۵). #جهتگیری_فرهنگیِ_تکنوکراتها ، زیرپوستی و نهانی بود و اینان میکوشیدند از طریق #تغییر_بافت_اقتصادی و مناسبات مادّی، #انقلابزدایی کنند، اما لیبرالهای اصلاحطلب، شتابزده و آشکار بودند و میخواستند در کوتاهمدّت، به نتیجه برسند. در نظر تکنوکراتها، فرهنگ هیچ انگاشته میشد و اقتصاد، اصل و اساس بود و در نظر لیبرالها، سیاست، عامل تعیینکننده بود. این دو جریان در پی آن بودند از فرهنگ بهعنوان یک کاتالیزور در راستای طرحهای تجدّدی خود استفاده کنند؛ یکی به دنبال توسعه بود و دیگری به دنبال دموکراسی. این دو جریان، بعدها تا حدی تلفیق شدند و به الگوی توسعۀ دموکراتیک رسیدند، اما از آغاز، هر دو در گرایش به #لیبرالیسم_فرهنگی ، مشابه بودند و تفاوتشان فقط در روش بود یکی محافظهکار بود و دیگری رادیکال.
#جمشیدی
#ققنوس_آتشین
🌐 @ghoghnuos13
─┅═ঊঈ☘️🌼☘️ঊঈ═┅─
فتـــح قلّهها بسوی ظهور
💢 مدارس مسجدمحور ، چرایی و چگونگی؟ رسول محمدزاده میگه: دیروز مهمان گردهمایی #مدارس_مسجدمحور تهران
💢 آقای خسروپناه ! دوران رهاییست !
👈حاج اقا مهدی جمشیدی میگه:
چند سال پیش در یکی از مدارس، چند جلسهای برای دانشآموزان، اخلاق جنسی تدریس کردم؛ اما از تدریس، پا فراتر نهادم و به دانشآموزان نزدیک شدم و از دنیای درونی آنها مطلع شدم. عجیب بود؛ نسبت به نسل و دهۀ من، انحرافهای جنسی، بسیار گسترده شده و آلودگیهای اخلاقی، ریشه دوانیده بودند. بااینحال، این نوجوانان غوطهور در معصیت، مشاور و راهنمای دلسوزی نداشتند که مسألههای درونیشان را با او در میان بگذارند. یکی از دانشآموزان میگفت مبتلا به خودارضایی است و #مشاور_رسمی_آموزشوپرورش به او گفته هفتهای یکبار انجام این عمل اشکالی ندارد! حجم آفتها و انحرافها آنچنان بود که علاج ریشهای و ساختاری میطلبید.
👈 برای گفتگو با دانشآموزان، به یکی از مدارس دخترانه رفته بودم. مشخص بود که به زور و اجبار به نشست آمده بودند. هرچه میگفتم در ذهنها جا نمیگرفت؛ گویا یک #شکاف_هویّتیِ بزرگ پدید آمده بود که امکان تفاهم و گفتگو را از میان برده بود. این همه فاصله و زاویه، عجیب بود. پس از برنامه، یکی از دانشآموزان کنارم آمد و گفت فقط میخواهم به شما بگویم که بسیار دیر آمدید. او درست میگفت اما مخاطبش من نبودم؛ نویسندهای که تمام توان خود را در دو دهۀ اخیر، صرف روشنگری و اعتراض و انتقاد و مناظره و تبیین کرده است.
👈 در جریان اغتشاشات سال ۱۴۰۱ که برای اولین بار، دامنۀ کشمکشها و تضادها به مدرسهها هم کشیده شد، دخترم که در یک مدرسۀ دولتی تحصیل میکرد، بهشدت از سوی همکلاسیهایش مورد فشار و تحقیر قرار گرفت. همکلاسیهای او که همگی غیرچادری بودند و ذهنیّت منفی نسبت به انقلاب داشتند، چادریبودن او و عقاید دینی و انقلابیاش را به دستاویزی برای بایکوتکردن وی و سرزنش و ملامتش تبدیل کرده بودند. فشارها و کنایهها به دخترم در حدی بود که در مدت کوتاهی، نشانههای افسردگی در او نمایان گردید. بسیار احساس انزوا و تنهایی میکرد و میگفت در مدرسه، دوستی ندارد که سبک زندگی و تفکرش مانند او باشد. در اینجا بود که من در این اندیشه فرو رفتم که آیا من مقصرم که به دلیل قرار داشتن در طبقۀ متوسط، توان پرداخت #شهریۀ_مدرسۀ_غیردولتی را ندارم، یا نهادهای فرهنگی و از جمله #شورای_عالی_انقلاب_فرهنگی که بیخاصیّت و بیکفایت هستند؟!
👈از کنار #مدرسۀ_دولتی پسرم میگذشتم. صدای بلند فحاشیهای ناموسیِ بسیار رکیک دانشآموزان را با یکدیگر شنیدم. گویا با یکدیگر درگیر شده بودند. از پسرم در این باره پرسیدم. پاسخ داد همیشه در مدرسه نزاع هست و هرچه میخواهند میگویند و یکبار هم که معاون مدرسه میخواست اینان را مهار کنند، خودش را کتک زدند. دریافتم مدرسه، رهاست و کنکور و دیوانسالاری و شبکههای اجتماعیِ غربی و #بیعملی_نهادهای_فرهنگی ، همهوهمه، هویّت را بر باد دادهاند. نه #معاون_پرورشی دارند و نه کمترین خبری از کار فرهنگی است و نه معلمان در جهت تربیت تلاشی میکنند و ... . به معنی واقعی کلمه، مدرسه رهاست.
👈 حجتالاسلام خسروپناه، #دبیر_شورای_عالی_انقلاب_فرهنگی ، چندیست که به منتقدان کارنامۀ شورا میتازد و آنها را بیاطلاع و غیرمیدانی و بیادب میخواند و به دفاع از شورا میپردازد. دیگران را نمیدانم اما من از زندگی روزمرّۀ فرهنگی نوشتم، از عینیّتهای محسوس، از واقعیّتهای کنونی، از زیر پوست جامعه، از ذهنیّتهای فرسودهشده، از #لیبرالیسم_فرهنگی ، از اغتشاش معنایی و زوال هویّت، از #سرمایهسالاری_در_نظام_آموزشی ، از خاموشی و #انحطاط_شورای_عالی_انقلاب_فرهنگی ، از دوگانگی فرساینده در درون نظام، از منافقان انقلاب و ... .
✅ من از آن انقلابیهایی نیستم که فرزندانم را از جامعۀ واقعی جدا کنم و به درون "گلخانههای شبهمذهبی" که #مدرسه نام گرفتهاند ببرم. همین که انقلابیها، فرزندانشان را از مدرسههای دولتی جدا کردهاند، به معنی شکست نظام در انقلاب فرهنگی نیست؟! مگر بنا نبود توحید در ساخت اجتماعی و زندگی روزمره، مستقر شود و جامعه، به بستری برای کمالات معنوی و ایمانی تبدیل گردد؟! آنقدر از واقعیّتهای جامعه احساس خطر کردهاند که برای خود، کلونیهای آموزشی ساختهاند و فقرا و طبقۀ متوسط را در مدارس دولتی رها کردهاند. این وضع، نه عدالت است و نه اخلاق.
و من در شورای عالی انقلاب فرهنگی، یک مرد نمیشناسم که این دردهای عمیق و مزمن را فریاد بزند و یقه چاک بدهد و از کارگزاران فرهنگیِ بیکفایت و ضعیفالنفس، پاسخ و عمل بطلبد. همه با هم تعارف دارند. سیاست، حقیقت را بلعیده و قدرتطلبی، خدایی میکند و آرمانها، در دهۀ شصت جا ماندهاند.
#ققنوس_آتشین
🌐 @ghoghnuos13
─┅═ঊঈ☘️🌼☘️ঊঈ═┅─
💢 وزیر گردشگری: با #قانون_حجاب امکان ندارد بتوانیم گردشگر خارجی جذب کنیم!
👈وقتی میگوییم #لیبرالیسم_اقتصادی و #لیبرالیسم_فرهنگی یک روح در دو بدن هستند یعنی همین.
اما نکته جالب ماجرا این است که اساسا یکی از جذابیتهای اصیل و اصلی گردشگری پوشش بومی منطقه است. یعنی شما وقتی به شائولینگ میروید حتما دوست دارید لباس آنها را بپوشید و عکس بگیرید.
اگر به شما بگویند برای ورود به معبد شائولینگ باید ۱۳ مرتبه پشتک بزنید و ۸ بار وضو بگیرید و چادر سر کنید حتما این کار را انجام میدهید و اتفاقا برای شما جذابتر خواهد شد این بازدید.
یک فرد برهنه در سواحل دریای مدیترانه چند هزار کیلومتر راه نمیآید تا ایران که برود کنار دریای خزر برهنه شود! مغز خر نخورده!
او میآید آسمان شب کویر ایران را تجربه کند. او میآید در یک سفر چهارفصل را تجربه کند. او میآید آثار تاریخی چندهزار ساله را ببیند. او میآید معماری مسحور کننده را ببیند.
او خودش با انداختن یک پارچه روی سرش مشکلی ندارد. ظاهرا این شما هستید که طور دیگری میخواهید.
ضمن اینکه همه مردم دنیا اهل برهنه شدن نیستند و به دنبال محیطی سالم میگردند که بتوانند با خانواده در آنجا حضور پیدا کنند.
مخاطبِ هدفتان را بهجای افرادی که به دنبال مشروبخواری و رقصیدن کنار دریا هستند بگذارید مردم با اصالت و باخانواده و دیندار که تعدادشان هم بسیار زیاد است.
دختری که در غرب ساعت ۸ شب باید به خانهاش پناه ببرد باورش نمیشود که در ایران میتواند به تنهایی چند هزار کیلومتر سفر کند در امنیت کامل. اساسا امنیت مزیت گردشگری در ایران است. اینکه خیالت بابت دزدی و تجاوز به نسبت غرب بسیار راحتتر باشد مزیت است.
از طرف دیگر هزینههای بسیار پایین گردشگری در ایران اساسا قابل مقایسه با جای دیگر نیست.
و این قصه سر درازی دارد که طبیعتا مثل همیشه لیبرالها نقاط قوت را نقطه ضعف میبینند و برعکس!
👈"استقلال" واژه تعریف نشدهای برای لیبرالهاست
و "پیروزی" جز با استقلال به دست نخواهد آمد...
فلذا لیبرالها همیشه از وادادگی و شکست استقبال میکنند.
#عباسیفر
#ققنوس_آتشین
🌐 @ghoghnuos13
─┅═ঊঈ☘️🌼☘️ঊঈ═┅─
۱. برهنگی و خوانندگی یک زن در پخش زنده و عمومی یک کنسرت مجازی.
۲. #کشف_حجاب در دههی نود در تهران نیز از «یک زن» آغاز شد که روسریاش را بر چوب گذاشت. اینک به «بیش از ده درصد» رسیده.
۳. «زنجیرهی دیگر»ی از #لیبرالیسم_فرهنگی آغاز شده. مقصد این چرخههای موازی، استحاله است.
۴. نهادهای امنیتی، بیدارند؟!
#ققنوس_آتشین
🌐 @ghoghnuos13
─┅═ঊঈ🦅🦅🦅ঊঈ═┅─
👈کدام علوم انسانی؟!
[یکم]. وزیر علوم در جشنوارۀ فارابی بهصورت مطلق از علوم انسانی دفاع کرده و گفته است:
آرمانهای ما، حاصل علوم انسانی است و علوم انسانی، گرهگشای مشکلات است!
این روایت، برخاسته از این نظر خام است که علوم انسانیِ کنونی و غالب - که همان علوم انسانیِ تجدّدی است - «علم» است و چون علم، میتواند کارساز و پیشبرنده باشد، پس مطلقِ علوم انسانی نیز مفید است. چنین برداشتی، بهنهایت سطحی و ابتدایی است و با ماهیّت علوم انسانیِ تجدّدی و اثرات و نتایج عینی آن بر جامعۀ ایران، ناهمخوان است. علوم انسانیِ تجدّدی در نخستین ظهورش، #مشروطۀ_سکولار را به جامعۀ ایران تحمیل کرد و آنگاه در بهاصطلاح جمهوری رضاخانی، سکولاریسمِ ساختاری را بهصورت تحمیلی و وحشیانه، در جامعۀ ایران مستقر ساخت تا گذار از سنّت به تجدّد رخ بدهد. علوم انسانیِ تجدّدی، هویّت اسلامی در جامعۀ ایران را بلعید؛ چنانکه نظریههای همچون «غربزدگی» و «بازگشت به خویشتن» و... در واکنش به آن صورتبندی شدند. انقلاب اسلامی نیز از علوم انسانیِ تجدّدی برنخاست، بلکه حاصل عالَم و ارادۀ دینی بود. ازاینرو، پس از انقلاب نیز امام خمینی تصریح کرد که بهجای علوم انسانیِ تجدّدی که خاصیّت استعماری و مادّی دارد، باید به سوی علوم انسانیِ اسلامی حرکت کنیم که خط معنوی و هویّتی انبیای الهی را بازسازی میکند.
[دوم]. پس از فتنۀ سال هشتادوهشت، رهبر معظم انقلاب، از رواج آموزشِ #علوم_انسانیِ_تجدّدی در دانشگاه، ابراز نگرانی کردند و گفتند آموزش این علوم در دانشگاهها، به معنی بازتولید تفکّر و فرهنگ غربی در متن جمهوری اسلامی است و این تناقض، بسی مهلک و ویرانگر است. ایشان میدانست که اصحاب فتنه، همان اصحاب علوم انسانیِ تجدّدی هستند و این سنخ از علوم انسانی، موجبات استحالۀ معرفتی آنها را فراهم آورده و آنها را در برابر اصالتهای انقلابی نشانده است. سرّ واگراییهایی دهۀ هفتاد نیز غلبۀ روایتهای لیبرال از علوم انسانیِ تجدّدی بود که از لایۀ #روشنفکری_سکولار به دولت راه یافت و سیاستهای رسمی را به طرف لیبرالدموکراسی سوق داد. این سنخ از علوم انسانی، «دیگریِ معرفتیِ انقلاب» بود و هر دو رهبر انقلاب، بهدرستی تشخیص داده بودند که با وجود غلبۀ این نوع از علوم انسانی، انقلاب به آرمانهایش نخواهید رسید. انقلاب اسلامی، فرزند تجدّد نبود که بتواند بر علوم انسانیِ تجدّدی تکیه کند و به توصیفها و توصیههای آن گردن نهد. این انقلاب، نظام حقیقتِ دیگری داشت که هرگز، تجدّد و علوم انسانیاش را برنمیتابید و از اساس، این نوع علوم انسانی را علم نمیانگاشت. علوم انسانیِ تجدّدی، برآمده از خودبنیادیِ انسان غربی است که دین را به حاشیۀ زندگی رانده و اعتبار و منزلت معرفتی آن را ساقط کرده است. روشن است که انقلاب اسلامی، با وجود غایات دینی و الهی، نمیتواند تابع و تسلیم این سنخ از علوم انسانی بشود و به احکام و تجویزهای آن گردن بنهد.
[سوم]. تعارضها و تضادهای علوم انسانیِ تجدّدی با افق آرمانی انقلاب، در بسیاری از برههها و نقطهها آشکار شده است. از جمله نظریۀ «مردمسالاری دینی» که در برابر نظریۀ «دموکراسی سکولار» به میدان آمد و خواست و ارادۀ مردم را در چهارچوب دین برتابید؛ و نظریۀ «پیشرفت» که در برابر نظریۀ «توسعه»، قد برافراشت و توسعه را فرآوردۀ عالَم تجدّد و تجویزی برای اقماریکردن و پیرامونیسازیِ جوامع غیرغربی دانست؛ و... .
تجربۀ عینی دهههای گذشته نشان میدهد که انقلاب اسلامی نمیتواند خود را ذیل علوم انسانیِ تجدّدی تعریف کند و تسلیم اقتضاها و طراحیهای آن بشود، بلکه باید راه دیگری را در پیش بگیرد که حاصل جوشیدن علوم انسانی از «الهیات» است. علوم انسانیِ تجدّدی، جایگزین الهیات است و بهجای «خدا»، زمام و عنان جامعه و حاکمیّت را در اختیار خودِ «انسان» قرار میدهد و عقل و تجربۀ بشری را در قالب سکولار، اصل میانگارد. بهاینترتیب، دین جز در گوشۀ زندگیِ شخصی، پهنهای را در اختیار ندارد و نمیتواند سیاست بیافریند و نظام بسازد. علوم انسانیِ تجدّدی، علم نیست، بلکه بهشدّت آغشته به ایدئولوژی است و از متن ارزشهایی برمیخیزد که مصرّح نیستند، اما در پشتصحنه، حاضر و فاعل هستند و علوم انسانیِ تجدّدی را میآفرینند. انقلاب اسلامی، ادعای دیگری دارد؛ علوم انسانی، ضروری و قهری است، اما علوم انسانیِ کنونی، گرفتار سکولاریسم است و کمکی به صلاح و سعادت و خیر و حق نمیکند، بلکه آدمی را دچار وضعی میکند که در آن، گرهها و معضلهها، کورتر و دشوارتر میشوند. ازاینرو، باید علوم انسانی را از دامن دین برگرفت و تدبیر جهان انسانی و اجتماعی را از دین طلبید. آری، #علوم_انسانیِ_اسلامی ، علوم انسانیِ نقلی نیست و حجّیّت عقل و تجربه را به رسمیّت میشناسد، اما نه عقل و تجربۀ سکولار را.
#جمشیدی
#لیبرالیسم_فرهنگی
#ققنوس_آتشین
🌐 @ghoghnuos13
─┅═ঊঈ🔥🦅🦅ঊঈ═┅─