eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
694 عکس
252 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
ما ساكن طوسيم و گرفتار شماييم همسايه ديوار به ديوار شمائيم می گفت دم پنجره فولاد غریبی ما قالي پا خورده ی زوّار شمائيم دارایی ما هست همین یک دل شیدا آن هم به روی دست خريدار شمائيم بازار رضا حجره و بازار شما دل ما مشتري دائم بازار شماييم هرکس به ثناگویی شاهی است زبانزد ما شاعر درباري دربار شمائيم از روز ازل ریزه خور خوان شمائیم تا روز ابد نيز بدهكار شمائيم @golchine_sher
عمری به یاد آن تن بـی سر گریستـی با روضۂ اسارت و معجر گریستـی بازار شام و زینب کبری... دلت شکست هر دفعه با نگاه به خواهر گریستـی چشمت به شیرخوار که افتاده است با یاد رباب، بی علـی اصغر گریستـی "یابن شبیب" شاهد اشک تو بوده است ذبح از قفا و کُندی خنجر گریستی ای آشنا به راز میان کلامِ حق با آیه های سورهٔ کوثر گریستـی هربار که ز کوچۂ باریک رد شدی آنجا به یاد روضۂ مادر گریستـی @golchine_sher
به جزسمت خراسانت، نمی دوزم نگاهم را که عمری دیدم ازاین رو، زهر بیراهه راهم را رضا جانم رضا جانم، رضا جانم رضا جانم به زیر سایهٔ لطفت، پناهم دادی آقاجان بیا و درقیامت هم، مگیراین سر پناهم را خطاکارم به درگاه، خدا و ازتو می خواهم ضمانت نامه ای تا که، خدا بخشد گناهم را رضا جانم رضا جانم، رضا جانم رضا جانم به درگاه تو می خوانم، أَمِينَ اللّٰهِ فِي أَرْضِهِ که دراین روضه می بینم همیشه قبله گاهم را دخیل لطف توهستم، و این را خوب میدانم  خریداری تو مانندِ خدایت اشک و آهم را رضا جانم رضا جانم، رضا جانم رضا جانم شکفته می شود صبحِ، دلم هردم به درگاهت معطّر می نمایم با، سلامی صبحگاهم را جهان هرچند درچشم، بشر زیباست اما من به جزسمت خراسانت، نمی دوزم نگاهم را رضا جانم رضا جانم، رضا جانم رضا جانم @golchine_sher
هوایی یا زمینی عازمت بودم ولی این بار از آن عکسی که چسبانده است روی سینه اش دیوار و باد آرامش هر پرده‌ای را می‌زند بر هم به آرامی نسیمی توی پرچم می‌وزد هر بار خیابان مشبک پشت طرح پرده‌ی توری و در هر حفره‌ی فولادی‌اش پنهان ضریحی تار پریشانند ماهی‌ها و گرد تنگ می‌چرخند و آرامند و چرخان جمع زیر گنبد دوار کنار پنجره مانده‌است زاغی خیره بر گنبد کبوتر باز هم غرق نگاه بام پرچم‌دار نه تنها ساعتم عمریست تنظیم است با مشهد درون عکس هم افتاده ساعت روی هشت از کار همیشه توی صحنت خوانده ام اذن دخولی را که خواندم پای عکس گنبد از کنج اتاق این بار @golchine_sher
می دهد دست تا شوم پابوس می زند بال ناگهان اتوبوس جاده ها باز می شود تا طوس با عنایات خاص شمس شموس بنگر راهی کجا شده ام زائر مشهد الرضا شده ام گرچه هستم خراب، می طلبد ساغرم را شراب می طلبد تشنه را با شتاب می طلبد ذره را آفتاب می طلبد مثل تیر از کمان رها شده ام زائر مشهد الرضا شده ام حال من جور دیگری شده است وارد شور دیگری شده است غرق در نور دیگری شده است مست انگور دیگری شده است بی خود از خود نگو چرا شده ام زائر مشهد الرضا شده ام شور دارم چه شور و حالی من دارم اینجا دل  زلالی من در هوایی چقدر عالی من بال وا کرده ام چه بالی من کفتر گنبد طلا شده ام زائر مشهد الرضا شده ام مادرم سوی پنجره فولاد همسرم سمت صحن گوهرشاد پسرم مثل آهویی آزاد هر کسی می دود به سوی مراد خود من محو در فضا شده ام زائر مشهد الرضا شده ام رکن داری مقام هم داری در حرم استلام هم داری زمزمی در کلام هم داری حاجیان را سلام هم داری اگر اینگونه با صفا شده ام زائر مشهد الرضا شده ام چشمه ای هست در ولایت تو همه سیراب از عنایت تو راویان غرق در روایت تو شرط توحید شد رضایت تو شکر ِحق با تو آشنا شده ام زائر مشهد الرضا شده ام نقشی از لا اله الا الله می کشی روی سینه ام  آنگاه در دل برکه می گذاری ماه السلام علی امین الله در حریم تو با خدا شده ام زائر مشهد الرضا شده ام ناگهان سرخ می شود پرچم یاد یابن الشبیب می افتم از حرم می دوم به سوی حرم دو زیارت کنار هم یک دم وارد صحن کربلا شده ام زائر مشهد الرضا شده ام در قیامت که سخت در به درم پیش من نیست مادر و پدرم به امید تو در دل خطرم با تو از آن سه نقطه می گذرم وعده کردی و من رضا شده ام زائر مشهد الرضا شده ام @golchine_sher
چشمهایم سوی صحن و گنبد زرد رضاست کفتر دل هم به کوی مشهد او مبتلاست می وزد عطر دعا درجای جای این حرم گوش دل با رنگ و آهنگ نسیمش آشناست می تراود چکه چکه نور از ایوان او هر غریبی هم که آنجا می رود غرق صفاست می شود آیینه دل را جلا داد و صفا بی گمان انجا بهشت است از غم دنیا رهاست هر مریضی که بنوشد آب سقاخانه اش مثل زمزم هم برای درد مندانش شفاست رج به رج بر پنجره فولاد میبافم دلم تارو پود قلب من هر ذره اش غرق دعاست @golchine_sher
چگونه دل بکَنَم از لباس ماتم تو چه گریه ها که نکردم دو ماه در غم تو نه ما فقط ...همه ی کائنات سینه زدند در این دوماه شب و روز پای پرچم تو در این دو ماه چه دلها که از غمت لرزید چه  مُرده ها که مسیحا شدند با دم تو چه روضه ها که شنیدیم و زنده ایم هنوز.. چگونه جان نسپردیم در محرم تو □ هنوز خون تو در قتلگاه می جوشد... چه کرده با دل عشاق جسم دَرهَم تو دوباره ماه غم تو تمام شد اما چگونه دل بکنم از لباس ماتم تو @golchine_sher
آمده‌ام یا رضا، از در باب الرضا تاکه پناهم دهی، حضرت مشکل گشا اذن دخول حرم خواندم و داخل شدم عطر تو مدهوش کرد حال و هوای مرا هر طرفی خادمی گِرد تو دارد طواف کعبه‌ی دلها تویی، قبله‌ی حاجات ما هرقدمی را که من سوی تو برداشتم هیچ ندیدم به جز جلوه‌ای از کبریا هرگُل قالیچه در صحن و سرای حرم تربت او سُرمه ای ناب‌تر از توتیا آینه چشمک زند در حرم از رقص نور شعشعه‌ی گنبدت داد به چشمم جلا همهمه‌ی صحن‌ها، شُرشُرفواره‌ها چشمه‌ی آرامش است بر دل من هرصدا زمزمه‌ی یا رضا، نغمه‌ی نقاره‌ها باز شده سوی دل پنجره‌های دعا محو تماشا شدم، غصّه فراموش شد لحظه دیدار چشم با درِ ایوانْ طلا چشم ملائک همه خیره بر این دَرگَه است تا که بگیرند نور از سرگلدسته‌ها @golchine_sher
پلک میبندم و انگار ضریحت اینجاست... آنقدر ابر شدم باز اتاقم دریاست چشم من باز نشد بر تو و شش گوشه ی تو آه... دلتنگی قبل از سفرم پا برجاست... باز هم کوله ی دلخستگی ام بر دوشم راه افتاده ام اما سفرم بی معناست نه خیابانِ حسین و نه ته جاده حسین آه این جاده به هرجا برود هم دنیاست دلم از غربت این خانه گرفته ست حسین! نکند خانه ی من گوشه ای از کرب و بلاست... @golchine_sher
بیچاره ام، دل خسته ام، زارم، نزارم باز آمدم چون ابر بارانی ببارم قلب سیاه و چشم خشک آورده ام من اشکم نمی آید، گره خورده به کارم غیر از گناه و معصیت انگار اصلا کاری نمی آید از این چشمان تارم حرف جدایی را نزن، دق می کنم من من که به جز این خانه جایی را ندارم چیزی به جز بار گنه بر شانه ام نیست بار مرا بردار که افتاده بارم هی قول توبه می دهم اما چه سودی دیگر به قول خویش اطمینان ندارم من را بسوزان اعتراضی که ندارم نا اهلم و می دانم اصلا اهل نارم بد جور دلتنگ غروب کربلایم ای کاش میشد سر بر آن تربت گذارم این روزه ها، روضه به پا کردند در من این روزها یاد لب خشک نگارم ..... قربان آن خواهر که پای نیزه می گفت: حالا ببین بر ناقه ی عریان سوارم یک روز عباسِ علی دور و برم بود حالا به شمر و حرمله افتاده کارم @golchine_sher
دارد تمام می شود آقا عزای تو کم گریه کرده ایم محرم برای تو دارد چه زود سفره تو جمع می شود تازه نشسته ایم بخوریم از غذای تو شبهای آخر است... گدا را حلال کن این هم بساطِ نوکر بی دست و پای تو ما را ببخش گریه ی سیری نکرده ایم چشمانِ خشکِ ما خجل از این عزای تو هر روز روز تو همه جا محضر شما یعنی که هست هر چه زمین کربلای تو میل دوبارگی بهشت آدمی نداشت وقتی شنید گوشه ای از روضه های تو کی دست خالی از در این خانه رفته است دست پر است تا به قیامت گدای تو تنها بلد شدیم تباکی کنیم و بس گریه کند برای تو صاحب عزای تو گریه کن تو حضرت زهراست والسلام جانم فدای فاطمه و جانم فدای تو @golchine_sher
با تشکر از اعضای محترم کانال که چند روزی صبوری کردند ان شاءالله از فردا اشعار عاشقانه بارگزاری خواهد شد 🌷🌷🌷🌷 @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
خدا، تا «دست بر لوح و قلم زد» بساطِ تیره ی شب را به هم زد به مهرش، آفتابی تازه آورد به لطفش،روز و شبها را رقم زد @golchine_sher
درخت کوچک من، سرپناه زیبایی است اگرچه خشک شده، تکیه‌گاه زیبایی است همیشه اول پاییز عشق می‌خندد تو مهربان شده ای، مهر؛ ماه زیبایی است به استعاره چه حاجت! شبیه هم شده ایم که چشمهای من و تو گو‌اه زیبایی است من از نگاه تو خواندم که عاشقم هستی و عشق در همه حال اشتباه زیبایی است به عمق دره نیندیش، تا پرنده شوی بپر! درنگ نکن! پرتگاه زیبایی است @golchine_sher
هزار دردِ مرا ، عاشقانه درمان باش هزار راهِ مرا ، ای یگانه پایان باش برای آن‌که نگویند ، «جسته‌ایم و نبود» تو آن‌که جسته و پیداش کرده‌ام ، آن باش دوباره زنده کن این خسته‌ی خزان‌زده را حلول کن به تنم جان ببخش و جانان باش کویرِ تشنه‌ی عشقم ، تداومِ عطشم دگر بس است. ز باران مگوی؛ ، باران باش دوباره سبز کن این شاخه‌ی خزان زده را دوباره در تنِ من روحِ نوبهاران باش بدین صدای حزین، وین نوای آهنگین به باغ خسته‌ی عشقم ، هزاردستان باش @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ما را کبوترانه وفادار کرده است آزاد کرده است و گرفتار کرده است بامت بلند باد که دلتنگی‌ات مرا از هرچه هست غیر تو بیزار کرده است خوشبخت آن دلی که گناهِ نکرده را در پیشگاه لطف تو اقرار کرده است تنها گناه ما طمع بخشش تو بود ما را کرامت تو گنه کار کرده است چون سرو سرفرازم و نزد تو سر به زیر قربان آن گُلی که مرا خوار کرده است @golchine_sher
خنده ات یک شهررا ویران عالم میکند خنده کن آخر غم واندوه می خواهم چکار یک نفر هستی و کلِ عالمی در پیش من با تو من جمعیت انبوه می خواهم چکار @golchine_sher
گم گشته ام به شوق ؛ که پیدا کنی مرا ! دیوانه گشته ام ، که مداوا کنی مرا ... دیریست کنجِ خلوتِ غم ها نشسته ام شاید ز چشم های غم ، امحا کنی مرا پوشانده ام تمامِ خودم را زِ عالمی ؛ با این خیالِ خوش ، که تماشا کنی مرا هرگز نبوده شورِ کسی جز تو در سرم جانا چه می شود که تمنا کنی مرا ؟! من قطره ام ، تو برکه ، نه ! دریاچه ی منی ! نزدیک تر بیا ، که غرقه ی دریا کنی مرا ... خورشیدِ من ! بدون تو سرد است زندگی من شب شدم ، بتاب ، که فردا کنی مرا ... دیگر مرا نشانی از احساس و شور نیست آماده ام ، که باز ، تو شیدا کنی مرا ... من بی بهانه «بودم» و من را ندیدی و ؛ گم گشته ام به شوق ، که پیدا کنی مرا ... @golchine_sher
هر چند می دانم به من هرگز نیازی نیست تا مرگ هم بی تو مرا راه درازی نیست دنیای پیرامون تو دائم شلوغ  ، اما این دل، دل دیوانه ام اسباب بازی نیست هر سو پیِ خود می کشانی جسم بی جانم در عاشقی رسمی به نامِ یکه تازی نیست امروز عاشق می شوی فردا پشیمانی بازیگری اما دل من اهل بازی نیست پایان هر عشقی شکستن شد، دلم دیگر دنبال عشق و قصه و افسانه سازی نیست آن قدر از دنیا و آدمها دلم سرد است.    حتی برای رفتنت هم اعتراضی نیست.!. (پرنده_شرقی) @golchine_sher
باید که برایش در و دربان بگذارم یا روی دلم نقطه ی پایان بگذارم آنقدر دلم کرده هوایش که سحرگاه مجبور شدم پا به خیابان بگذارم دل تنگ ترینم  که هوایی شده ام باز موسیقی غمگین  خراسان بگذارم ولله که جا دارد اگر نام دلم را با رفتن او کلبه ی احزان بگذارم ای کاش شب قدر بجای سخن یار سر زیر کمی موی پریشان بگذارم حالا که کسی نیست خریدار دل من شاید به دلم قیمت ارزان بگذارم این بار اثر از سر من هیچ نیابید رفتم که سرم را به گریبان  بگذارم @golchine_sher
یک عمر زمین خوردن و یک عمر دویدن پایان بدی بود به جایی نرسیدن @golchine_sher
صد چشمه اشک غم شد و صد باغ لاله داغ هر دم ، که خاطرات تو از خاطرم گذشت @golchine_sher
نشسته ام به تماشا حواسم اصلا نیست غمی عظیم به دل که توانِ گفتن نیست بگو کجا بروم من، چرا نمی میرم مهاجرت به اروپا دلیلِ بُردن نیست به پشت نرده نشستم که آتشی بکنم یکی دو نخ بکشم، حالِ غصه خوردن نیست رفیقِ نابِ ولنجک! برادر دینی سرای کینه چو لندن مکانِ ماندن نیست اگر شنید به کاشی شَتَک زده خونم بگو که کِل بکشد چون مجالِ بودن نیست @golchine_sher