eitaa logo
گلچین شعر
13.4هزار دنبال‌کننده
578 عکس
224 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
ای آنکه عطر در دل گل ها گذاشتی در جان ما محبت خود را گذاشتی باران حضور گرم تو را مژده می دهد ما را که گفته است که تنها گذاشتی؟ با ابرها تپیدی و آرام و بی قرار نم‌نم قدم به خلوت دریا گذاشتی خود را میان دشت پراکندی ای بهار در هر کجای راه، گلی جا گذاشتی حالا اتاق، پر شده از باغ، ای نسیم! ممنون از اینکه پنجره را وا گذاشتی ای آفتابِ رد شده از شیشه‌باغ ها! بر تار و پود سبز چمن پا گذاشتی گل‌های فرش، گرم پذیرایی ات شدند ممنون که پا به زندگی ما گذاشتی... @golchine_sher
نمیدانم به دستت میرسد این نامه ها یا نه اگر هم میرسد، با شوق میخوانی مرا یا نه؟ فقط نام تورا در هر قنوتم زیر لب دارم تو هم میگویی از ناگفته هایت با خدا یا نه؟ به شوق دیدن چشم تو دیشب زود خوابیدم تو هم دیشب مرا در خواب دیدی از قضا یا نه؟ پس از یک عمر دلتنگی اگر دیدی مرا جایی به جا می آوری این چهره ی آشفته را یا نه؟ زمان شعر گفتن اشک من بوی تو را دارد تو هم با بوی باران یاد من می افتی آیا؟ نه... @golchine_sher
چنان پیداشدی در من، که من در خاطرم گم شد غمم با دیدنِ لبخندِ زیبایت تبسّم شد قرارم را نسیمی از نگاهت سخت برهم زد دلِ دریایی‌ام با ماهِ رویت پُرتلاطم شد اگرچه از تبارِ باد بودم تا تو را دیدم خیالم، خاطرم، خاکم اسیرِ بوی گندم شد تمامِ عُمر در چشمِ سیاهت زُل زدم امّا سیاهی قسمتِ من شد، نگاهت سهمِ مردم شد قرار این بود: یک لحظه بمانم پیشِ تو، امّا زمان در بینِ موهای تو مثلِ کودکی گم شد @golchine_sher
هر کس که نهاده‌ست به این خانه قدم را از خاطر خود برده همان ثانیه غم را انگار که بر بال ملائک شده زائر هر کس که گذر کرده خیابان ارم را هر قدر حرم آمدم از یاد نبردم آن‌بار که با مادر خود آمده‌ام را آباد شد از پا قدم ابر، بیابان بخشیده وجود از نظر لطف، عدم را در آینه کاریِ حرم فلسفه این است بسیار کنند از کَرَم این طائفه کم را در جمع گدایانم و تفسیر نموده‌ست با یک نظر لطف خود آیات کرم را می‌خواست که وصفش کند اما نتوانست شاعر خجل از کار خود انداخت قلم را @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
از تندیِ پیچِ راه باید ترسید از لغزش و اشتباه باید ترسید حرص و طمع و ریا، حسادت کینه ازکوچکیِ گناه باید ترسید @robaiiyat_takbait
کانال تک بیت و رباعی ما 👆👆👆
ای علت شیدایی من، صبح‌ بخیر ای روح مسیحایی من، صبح‌ بخیر خورشید به اشتیاق تو سرزده است محبوبِ تماشایی من، صبح بخیر () @golchine_sher
خوشی نداشت برایم همه جهان بی‌تو تو رفتی و شده سروِ قدم کمان بی‌تو مرا ندیده گرفتی؛ گذشتی از عشقم هنوز چشم ترم هست خونفشان بی‌تو تو خرّمی و بهاری بدون من، امّا نشسته بر دل من، ماتم خزان بی‌تو از آن زمان که چو پروانه پر زدی رفتی قفس شده است برای من آسمان بی‌تو خدا کند که بمیرم از این غم هجران که کَنده‌ام دل را از جهان و جان بی‌تو @golchine_sher
بنده‌ی جام زر و ساق بلورین نیستم دست بر دامان این دنیای مسکین نیستم همدم هرکس شدم، رنجید و کامش تلخ شد من شرابم، از نخستین جرعه شیرین نیستم وصله‌ای ناجورم و خوارم، ولی طردم مکن من هم از باغ تواَم، هرچند رنگین نیستم می‌روی با غیر و من با گریه می‌گویم «به خیر»! خاطرت آسوده باشد؛ اهل نفرین نیستم عاقبت با مرگ دیدارت میسر می‌شود آخرِ این قصه شیرین است؛ بدبین نیستم @golchine_sher
نمی‌دانم چرا؟ اما تو را هرجا که می‌بینم کسی انگار می‌خواهد ز من، تا با تو بنشینم تن یخ کرده، آتش را که می‌بیند چه می‌خواهد؟ همانی را که می‌خواهم، تو را وقتی که می‌بینم تو تنها می‌توانی آخرین درمان من باشی و بی شک دیگران بیهوده می‌جویند تسکینم تو آن شعری که من جایی نمی‌خوانم، که می‌ترسم به جانت چشم زخم آید چو می‌گویند تحسینم زبانم لال! اگر روزی نباشی، من چه خواهم کرد؟ چه خواهد رفت آیا بر من و دنیای رنگینم؟ نباشی تو اگر، ناباوران عشق می‌بینند که این من، این منِ آرام، در مردن به جز اینم @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاموش باش تا که نبینی گزندها زیرا زبان  کشیده  تو را ، سوی بندها هنگام مرگ پنبه به گوشت فرو کنند آن لحظه  نیست لحظه ی تاثیر پندها گر گل کنی به شاخه ی سبز درخت مرگ این دار میکند سرت از سر بلندها گر سر نمی نهد به کمند ارادتی دل سر سپرده است به گیسو کمندها وقتی که میرسی نه فقط دل رود ز جای از جای میجهند تمام سپندها @golchine_sher
کتابت می‌کنم خطی ، به سبک خط ابروهات به کرسی می‌نشانم حرف‌ها را شکل گیسوهات به کرسی می‌نشیند حرف من وقتی که لب‌هایم به گرمی ، می‌نشیند روی خط کرسی لب‌هات کتابت می‌کنم از آل عمران تا خود مریم چلیپا می‌نویسی بر تن فرسوده‌ی عیسات مرکب می‌چکد بر روی ابر و باد احساسم شبیه خال زیبایی که بر روی لب بالات شب تاریک و بیم موج ... یک نستعلیق طوفانی شبیه مشق درهم برهم و انبوه گیسوهات شکسته می‌نویسی از ازل دست نیازم را مُعلی می‌نویسم تا ابد : یا قاضی الحاجات نوشتم با تو پیمانی که در خط تو خواهم ماند حرامم باد اگر با خط کوفی بشکنم ، هیهات @golchine_sher
چقدر خوب که دیگر مرا نخواهی دید برو که پشت سرت ردِّ پا نخواهی دید بزن به نیل تنت را! زمان معجزه نیست که بعد ازاین اثری از عصا نخواهی دید تو در "گذشته" ای و من چقدر بی "حالم" نقاط مشترکی بین ما نخواهی دید سوای خاطره هامان، سوای دلتنگی تو روی آنچه گذشت ست را نخواهی دید هنوز توی سرم فکرهای ناجور است میان سیل غزل ناخدا نخواهی دید! مسیر پر زدنت را به گریه شستم من بــــرو! که پشت سرت ردِّ پا نخواهی دید @golchine_sher
به سر کردی چه زیبا روسری را چه خوش دارد خدا این دلبری را برای دیدنِ رخسارِ ماهت به صف کردی همه حور و پری را @golchine_sher
از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند تا کاج جشن‌های زمستانی‌ات کنند پوشانده‌اند «صبح» تو را «ابرهای تار» تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند ای گل گمان مکن به شب جشن می‌روی شاید به خاک مُرده‌ای ارزانی‌ات کنند یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند آب طلب نکرده همیشه مراد نیست گاهی بهانه‌ای‌ست که قربانی‌ات کنند @golchine_sher
بايد به آغوش خزان مجبور باشد تقويم وقتي از بهارش دور باشد! سهم اجاق روشن هيزم شکن هاست اينجا درختي که اجاقش کور باشد! مي خواستم خورشيد باشم، حبّه هايم فانوس دست خوشه اي انگور باشد عطر مرا در چشم هايت منتشر کن آيينه بايد بازتاب نور باشد! اي مرگ لطفاً شال سبزي که مي آري گل هاي سرخش با لباسم جور باشد!! @golchine_sher
در میان من و تو فاصله هاست گاه می اندیشم، - می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری! تو توانایی بخشش داری دستهای تو توانایی آن را دارد - که مرا زندگانی بخشد چشم های تو به من می بخشد شورِ عشق و مستی و تو چون مصرعِ شعری زیبا سطرِ برجسته ای از زندگی من هستی. @golchine_sher
چقدر آفتاب به کارگران معدن بدهکار است!!! @golchine_sher
باد خواهد برد عشقی را که من دارم به تو بعد از این یک عمر بی مهری بدهکارم به تو تو همیشه در پی آزار من بودی ولی  من دلم راضی نشد یک لحظه آزارم به تو راست می گویم ولی حرف مرا باور مکن این که ممکن نیست دل را باز بسپارم به تو خوب می دانم برای من کسی مثل تو نیست خوب می دانم که روزی باز ناچارم به تو می روم شاید دلت روزی گرفتارم شود می روم .... اما گرفتارم ... گرفتارم به تو @golchine_sher
شده باز ابر باران زایِ تو امشب وبال من و باران مي چكد بر شيروانیِ خيال من گرفته رنگ چشمان تو حالِ آسمانم را هوای شرجی شب های گيلان است حال من شبيخونِ لبِ سرخِ تو راهِ خواب را بسته چه ظلمی می كند لب هات بر چشمانِ لال من! نترس از اشك، با جرأت تكان دِه شانه هايت را‍ تمام غصه ها جا می شود در دستمالِ من بيا دار و ندارم را بگير و دل به من بسپار تمام شعر‌هايم مالِ تو، اما تو مالِ من @golchine_sher
تا بگیرم در دعاهایم سراغِ خویشتن نیمه شب ها می کنم روشن چراغِ خویشتن همچو شمعِ کُشته ای خود را تماشا می کنم سوختم در شعله تا آخر ز داغِ خویشتن همچو دانه تجزیه گردیده ام در زیر خاک پُر ثمر گردد درونم از فراغِ خویشتن خوش نشین بودم اگر چه در بهشتِ عافیت در طریقت مانده ام غافل ز باغِ خویشتن در بیابانِ عدم بسیار گشتم، کس نبود بعد از این می گیرم از حیرت سراغِ خویشتن از شرابِ غفلت افزا چشمِ مستی بسته ام می شوم پیمانه پیما با ایاغِ خویشتن همچو( شایق) راز دل را می کنم در دل نهان تا ببویم بوی گُل را با دماغِ خویشتن @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
اعضای محترم کانال که اشعار کانال رو بدون نام میفرستند تو گروه ها و کانالها حتما نام شاعر رو هم بنویسند بدون نام شاعر ما راضی به کپی کردن نیستیم و اشکال شرعی دارد 🌷🌷 @golchine_sher @robaiiyat_takbait