eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
734 عکس
257 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
گر نیست به جز خون جگر مزد من از عشق بر شانه چرا می‌کشم این بار گران را؟! @golchine_sher
نتیجه ی همه ی استخاره ها "خیر" است اگر به نیت "تو" وا شوند قرآن ها... @golchine_sher
کسی که زینت شب بود و کم دیدند خوابش را سیاهی بر نمی تابید هرگز آفتابش را از این محبس به آن محبس فقط بردند او را تا بگیرند از نفسهای جهان ،عطر گلابش را کسی را دست خالی بر نمی گرداند از کویش نصیب عالمی می کرد جود بی حسابش را محبت دید هرجا ، پاسخش را صد برابر داد کویر و دشت نوشیدند باران سحابش را دعایش «نجنی من حبس هارون» شد چه پیش آمد!؟ که زندان برد از خورشید عالمتاب ، تابش را اذان لحظه ی افطار، جای نان و خرما خورد دمادم سیلی و دشنامِ مامور عذابش را اگر چه کار خود را کرد زهر ظلمت آن روز ولی تابیده او بر قلب عالم آفتابش را @golchine_sher
مرا هم یک نگه کن گاهگاهی بسوز دل به اشک و سوز آهی بدامانت پناه آورده ام من تو ای موسی ابن جعفر تکیه گاهی @golchine_sher
دل همیشه صبورم، بهانه گیر شدی! مگر تو سنگ نبودی؟ چرا حریر شدی؟! غزال سربه هوای رها میانه ی دشت چه خوب شد که تو هم عاقبت اسیر شدی تراش خورده ی غم ها، جلا گرفته ی رنج نگین سرخ بدخشان، چه بی نظیر شدی چه زخم ها که زمانه نشاند بر تن تو میان حادثه ها ماندی و دلیر شدی چه کرد با تو مگر آن نگاه گیرا که به سر سپردن و تسلیم ناگزیر شدی @golchine_sher
چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگری است جای گلایه نیست! که این رسم دلبری است هرکس گذشت از نظرت، در دلت نشست تنها گناه آینه‌ها زودباوری است مهرت به خلق بیشتر از جور بر من است سهم برابر همگان، نابرابری است دشنام یا دعای تو در حق من یکی است ای آفتاب، هرچه کنی ذره‌پروری است! ساحل جواب سرزنش موج را نداد گاهی فقط سکوت، سزای سبکسری است @golchine_sher
میشود روزی که از عشق تو من پیر شوم تو بیا تا که به پیری نرسیدم برگرد... @golchine_sher
باید بریزم در خودم درد کبودم را جای سکوتم بشکنم کل وجودم را خالی‌ترم خالی‌ترم از هیچ، می‌فهمید پژواکِ غم را در درونم هیچ می‌فهمید آرامشم آرامشی ماقبل طوفان است در سر به زیری سرکشی‌های فراوان است می‌رقصم و می‌چرخم و از غم فراوانم آن‌قدر غم دارم که دنیا را بخندانم آنقدر بارانم، لبم را خنده بوسیده‌ انگار در من یک درخت سیب پوسیده بیرون، سرسبز و درون پاییزِ دلسرد است آرایش من دیگران را رنگ می‌کرده‌ست تا چشم‌ها بارانی و دل‌، تنگ‌تر می‌شد هر هفت خط آرایشم پررنگ‌تر می‌شد خورشیدِ بعد از گریه‌های بی امان بودم در زندگی قبلی‌ام رنگین‌کمان بودم مادر اگرچه رفتنش بی تکیه‌گاهم کرد با عشق، جای خالی‌اش را پر نخواهم کرد محضِ نجات از غم که آدم دل نمی‌بازد بعد از وقوع سیل، که کشتی نمی‌سازد من تک‌درختِ محکمی که خوب فهمیدم از ریشه‌های مادرم در خاک روییدم شرطِ دوامِ ریشه تنها، «ایستادن» بود اقبال عاشق‌پیشه، «تنها ایستادن» بود می‌رقصم و می‌خندم و از غم فراوانم آنقدر غم دارم که دنیا را بچرخانم @golchine_sher
به آسمان شبی پر ستاره رو کردم به جستجوی تو با ماه، گفتگو کردم پرید تیرگی از شاخه شاخه روحم نسیم تازه دم صبح را که بو کردم و سرگذشت سفرهای رود را خواندم.. به آن طراوت جاری چقدر خو کردم میان حافظه دانه ای تو را دیدم ضمیر باغچه ای را که زیر و رو کردم به گندمی که به سوی تو قد کشیده، قسم‌‌ که من تو را فقط ای نور! آرزو کردم تو در کنار منی، روی خاک، اما من تو را همیشه در افلاک جستجو کردم @golchine_sher
هنوز می‌چکد از چشم‌ها بهانهٔ تو بیا که سر بگذارد جهان به شانهٔ تو برای گریهٔ این ابرهای سرگردان کجاست بهتر از آغوش بی‌کرانهٔ تو؟ به پای بوسی دریای وعده داده شده از ابتدای زمان رودها روانهٔ تو نفس نفس همه‌جا بادها سراسیمه سحر سحر همه در جست‌وجوی خانهٔ تو ستاره‌ها همه پا در رکاب نور امید نگاه سرخ افق مشعل نشانهٔ تو اگرچه باور تقویم‌ ما زمستانی‌ست هزار سکه بهار است در خزانهٔ تو میان باغ خزان‌خیز چارفصل هنوز به انتظار تو قد می‌کشد جوانهٔ تو به صبح جمعه قسم عصر، عصر دلتنگی‌ست بخواه تا بشوم لایق زمانهٔ تو @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
خورشید بتاب و شام ِمن را سرکن خواب از تبِ تند ِچشمهایم در کن آنقدر بتاب ،بخت یارم باشــــــــــد امروزِ مرا تو از همه بهتـــــــــــــر کن ‌‌@golchine_sher
سلامِ‌‌ من به رویِ تو بهارم گل بِشکُفته ‌،ماندی در کنارم الهی من فدای خنده هایت تویی جان در زلالِ روزگارم @golchine_sher
در پیش چشمهات سپر را فروختیم خونین جگر شدیم ، جگر را فروختیم در دست ما نهاد خدا مِهر و ‌ماه را مهرِ تو را خریده ، قمر را فروختیم کالا اگر گران بشود بایدش فروخت دیدیم ‌سر گران شده ، سر را فروختیم صد شُکر در معاملهٔ بوسه و شِکَر ما بوسه را خریده ، شِکَر را فروختیم ما را نبود میلِ رهایی ز دامِ تو خود در قفس نشسته و پر را فروختیم @golchine_sher
ای فصل منتظر داستان من! معشوق ناگهانی دور از گمان من ای مطلع امید من ای چشم روشنت زیباترین‌ ستاره ی هفت آسمان من ای در فصول مرثیه و سوگ باز هم شوقت نهاده قول و غزل بر زبان من با من بمان و سایه ی مهر از سرم مگیر من زنده ام به مهر تو ای مهربان من کی می رسد زمان عزیز یگانگی تا من از آن تو شوم و تو از آن من @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در هر نفس که نبض بهاران به دست توست ای باغبان! شکوه گلستان به دست توست ای بعثت مکارم اخلاقِ روح‌بخش! با یک تبسّمت عربستان به دست توست بر نردبان عشق تو پای بشر که رفت فهمیده‌ام تکامل انسان به دست توست سود معاش زندگی و خیر آخرت هم این به دست توست وَ هم آن به دست توست تا بین جهل و سیره نابت نزاع شد دیدم در این جدال گریبان به دست توست آسوده می‌رود رمه‌ای در میان دشت حقا که چوب‌دستی چوپان به دست توست وقتی که دور سفره‌ی ایزد نشسته‌ایم دندان برای ماست ولی نان به دست توست با بوسه بر دو دست پر از لطف فاطمه حس‌ کرده‌ای که فیض دوچندان به دست توست روز غدیر دست علی بین دست تو گویا تمام روضه‌ی رضوان به دست توست با سلطنت به مُلک دل ای خاتم الرسل! هرآینه نگین سلیمان به دست توست گیرم قریش سیم و زری داد امانتت یک عمر جان هرچه مسلمان به دست توست از ابتدای بعثت تو در حرا ، دلم در سلطه‌ی تو بود و کماکان به دست توست @golchine_sher
برخیز و نقش تازه‌تری بر جهان بزن حرفی از اتفاق جدید زمان بزن برخیز و با صدای رسایت اذان بگو با خاک خسته‌جان سخن از آسمان بگو از یک بهار تازه و از یک شروع خوب بعد از غم غروب، بگو از طلوع خوب روح خدا! که در تن قرن معاصری تو اتفاق روشن قرن معاصری باید که نور چشم تو را انتشار داد عطر تو را میان فضا انتشار داد باید به قلب حادثه چون تو نشانه رفت جایی فراتر از قفس این زمانه رفت تاریخ با نگاه تو زیر و زبر شده این خاک مرده از نفست معتبر شده آرام در میانۀ طوفان نشسته‌ای بر منبر سپید جماران نشسته‌ای ای خطبه‌های سرخ تو آیات انقلاب هم آیۀ مَوَدّت و هم آیۀ عذاب رودیم و پا به پای تو ما بی‌کران شدیم کابوس تلخ هر شب فرعونیان شدیم تا یاد مهربان تو در خاطرات ماست در گوش باغ، لهجۀ شیرین آن صداست در جذر و مد حادثه‌ها ایستاده‌ایم با بال زخم خورده، رها ایستاده‌ایم روشن‌تر از حماسۀ آتش‌فشان شدیم یک کوه سربلند میان جهان شدیم ما در میان جمع خود از «من» گذ‌شته‌ایم از التهاب آن همه بهمن گذشته‌ایم دنیا! ببین که باغ پر از لاله ماندنی‌ست تاریخ عاشقانۀ این باغ خواندنی‌ست این باغِ ریشه‌دار به اصل «تو» می‌رسد پایان خوب قصه به فصل «تو» می‌رسد @golchine_sher
چه احمقانه جلویت دم از قرار زدم دروغ گفتم اگر حرف از انتظار زدم منی که از سر راه خودم خودم را هم برای زود رسیدن به تو کنار زدم هزار مرتبه در خواب دیده‌ام خود را به اتهام جدا ماندن از تو دار زدم چه مضحک است سکوتم منی که همواره هرآنچه خواسته‌ام با نگاه جار زدم به یک اشاره دلم رفت ،تازه فهمیدم چه ناشیانه دم از بردن قمار زدن اگرچه باختم اما شبیه یک فاتح جلوی چشم همه دور افتخار زدم برایم از عسل ناب خوشگوارتر است در استکانت اگر لب به زهر مار زدم @golchine_sher
تو شاد بودی و من آمدم غمت باشم اجازه هست که یک عمر همدمت باشم؟ من آن غمم، غم شیرین دوست داشتنت که لازم است از امروز محرمت باشم تو تکیه کن به من و فکر هیچ چیز نباش اراده کرده ام آن کوه محکمت باشم به هر کجای دل نازکت اگر داری_ خدا نکرده کمی زخم، مرهمت باشم نخواه خوب و بدت را جدا کنم از هم بخواه عاشق ابروی درهمت باشم قبول کن بنشینم مقابل چشمت و باز منتظر خیر مقدمت باشم هنوز عشق مقدّس ترین کلام خداست تو عاشقانه بخوانم که مريمت باشم @golchine_sher
صدایم بزن ای صدای تو باران نگاهم کن ای آبروی بهاران به یک جرعه لبخند و نور و نوازش در این خاک دلتنگ، باغی برویان بدون تو گلخانه روحی ندارد به افسردگی می‌زند نبض گلدان دوتا صندلی خالی از شور و شادی‌ بدون تو مانده در آغوش ایوان بیا بپران خواب گنجشک‌ها را هیاهو بیاور به صبح درختان عیادت کن از ماهی حوض کاشی که کابوس دیده تمام زمستان‌ تو سروی و هرگز خزانی نداری ولی من کی‌ام؟ برگی افتان و خیزان! بگو کی به این خانه سر می‌زنی؟ کی؟ کجا عمر دوری می‌آید به پایان؟ دلم ابری و آسمانم کبود است صدا کن مرا ای صدای تو باران @golchine_sher
کار،کارِ نور بود در دل تمامِ دانه های خشک باغِ شهر لانه کرد ناگهان بهارِ انقلاب شد @golchine_sher
از شهر می‌رانند عاشق پیشه‌ها را فرهادها را، کوه‌ها را، تیشه‌ها را کندند و خشکاندند و سوزاندند در باغ گلبرگ‌ها را، ساقه‌ها را، ریشه‌ها را دنیا دلش سنگ است در پستو نهان کن آیینه‌ها را، کوزه‌ها را، شیشه‌ها را سودایی‌ام، عمری‌ست با خود می‌کشانم سنگینی غمگین‌ترین اندیشه‌ها را این جنگل آشفته جای شیرها نیست ارزانی کفتارها کن بیشه‌ها را ...! @golchine_sher
آه اگر دوران شیرین وفا خواهد گذشت روزهای هم‌نشینی‌های ما خواهد گذشت بعد من تنها نخواهی ماند، اما بعد تو بر من تنها نمی‌دانی چه‌ها خواهد گذشت … عاشقان تازه‌ات اهل کدام آبادی‌اند؟ عطر گیسوی تو این بار از کجا خواهد گذشت؟ تاب دورافتادنم از تاب گیسوی تو نیست کی دل آشفته از موی رها خواهد گذشت؟ ای دعای عاشقان پشت و پناهت! بازگرد بی تو کار دوستداران از دعا خواهد گذشت … @golchine_sher