eitaa logo
گلچین شعر
13.2هزار دنبال‌کننده
383 عکس
185 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
تو دردهای دلم را چه خوب فهمیدی و زخم های غرور شکسته را دیدی به دوش خویش کشیدی تمام دردم را شبی که زندگی ات را به عشق بخشیدی و پا به پای دلم مثل یک ترانه شدی دوباره زنده شدی در تنم درخشیدی شبیه رقص کبوتر به دور گنبد عشق ! و مثل قاصدکی در بهار رقصیدی چقدر تازه شدم با نگاه تو ای خوب ! اگر چه با رگ خواب دلم تو خوابیدی هنوز در شب من رد پای توست به جا بیا که درد دلم را تو خوب فهمیدی @golchine_sher
ما را برای رونق بازار می‌خواهی ای باغبان! تا چند گُل را خوار می‌خواهی اسفند و فروردین ما فرقی نخواهد داشت تقویم را بیهوده در تکرار می‌خواهی پاداش حرف حق زدن جز سربلندی نیست حق با من است اما مرا بر دار می‌خواهی ای دل چرا دست از سر من برنمی‌داری تا کی مرا از زندگی بیزار می‌خواهی؟ ای عشق! ای سنگ صبور روزهای من! امشب خودت هم محرم اسرار می‌خواهی @golchine_sher
همه کَلمات عِشق را می‌سوزانم تا کسی غیر از من آنها را برای تو نَنویسد و همه مَرزهای دیوانگی را اِشغال می‌کنم تا کسی غیر از من دیوانه تو نَشود... @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با منِ دردآشنا ، ناآشنایی بیش از این؟ ای وفادارِ رقیبان، بی‌وفایی بیش از این؟ گرمِ احساس منی، سرگرم یاد دیگران، من کجا از وصل خشنودم، جدایی بیش از این؟ موجی و بر تکه‌سنگی خُرد، سیلی می‌زنی با به‌خاک‌افتادگان، زورآزمایی بیش از این؟ زاهد دلسنگ را از گوشه‌ی محراب خود ساکن میخانه کردی، دلربایی بیش از این؟ پیش از این زنجیرِ صدها غم به پایم بسته بود حال، تنها بنده‌ی عشقم، رهایی بیش از این؟ @golchine_sher
یک نفر هست غزل‌های مرا می‌خواند شاد و سرمست غزل‌های مرا می‌خواند در و دیوار محل یکسره شاعر شده اند ته بن‌بست غزل‌های مرا می‌خواند خود او شاعر خوبی است، غزل می‌گوید ولی از قصد غزل‌های مرا می‌خواند کاش می‌شد که غزل‌های خودش را می‌خواند چون که حیف است غزل‌های مرا می‌خواند می‌شود گفت که ما شاعر خوبی هستیم تا از این دست غزل‌های مرا می‌خواند @golchine_sher
مثل دیوار که با سایه ی خود تنها بود ماه روی لبه ی تاریکی اش پیدا بود آنقدر پرسه زنان گشت به دنبالت باد تا که از شاخه ی شب برگ نگاهت افتاد شاعری گفت:تو را فاصله هادزدیدند همه ی پنجره ها گم شدنت را دیدند من،او،ما،همه اما خبری از تونبود اول و آخر دنیا،خبری از تو نبود! رفتنت،گم شدنت، کاش خیالی باشد همه هستند چرا جای تو خالی باشد… @golchine_sherش
من که میدانم دلت خوش روزگارت عالی است در  کنار من ولی جایت همیشه خالی است بعد  تو  با درد این غصه نمی آیم کنار زندگی بی تو  برایم قصه ای  پوشالی است تا که بودی زندگی  رنگین کمان  عشق بود طرح بی روحش کنون مانند نقش قالی است در شبم عطر تنت دیگر نمی پیچد دریغ عطر  شب بو ها گواه حال این بد حالی است ماه هم امشب در آمد بی فروغِ بی فروغ هر طرف رو میکنم پروینِ بداقبالی است آنچه آرامم کند در این سیاهی‌ها ی شب یاد تو با خاطرات سبز دشت شالی است جای تو گلدانی از جنس نجابت کاشتم حیف در گلخانه ام گلدان شوقت خالی است @golchine_sher
قد کشیدی تا جوانی پا به پایم حیف شد دست دوران کرد،از دستت جدایم حیف شد خوب یادم هست گاهی با مداد قرمزت رنگ می کردی لبانت را برایم حیف شد ما دو تا از کوچه های کودکیهای همیم گرچه حالا تو کجا و من کجایم حیف شد دستِ من بود و لب و ابرو و چشم و موی تو لحظه هایی که سرت را روی پایم…حیف شد حاج خانمی! شدی ده سال بعد و من هنوز مثل سابق بین مردم مشتبایم حیف شد رفتی و دیگرنخواندم کوچه هم محروم شد سالها  از  گرمی سوز  صدایم  حیف  شد این جوانی جز تو خیلی چیزها را هم گرفت از دوچرخه تا تفنگ و تیله هایم حیف شد قدر انگشتان دستم  دوستت  می داشتم دیر فهمیدم که کم بود ادعایم حیف شد @golchine_sher
بر چهره ی تو شرم نمایان شدنی نیست  هر بی سرو پا یوسفِ کنعان شدنی نیست  دیریست که از دست ِ تو خورشیدِ وجودم  قربانیِ ابری است که باران شدنی نیست  ایمان تو بر معجزه ی عشق دروغ است  فرعون ستم کار ، مسلمان شدنی نیست  افتاده دل بت شکن معبد چشمت  درآتش هجری که گلستان شدنی نیست  ویران نشده خانه ام از سیل غم  تو  کاشانه ی بردوش ، که ویران شدنی نیست  انگشتر خاتم هم اگر داشته باشی  دیوی است درونت که سلیمان شدنی نیست  ازخوردن سیب تنت ای دختر شیطان  این آدم مغرور پشیمان شدنی نیست  بیهوده چرا منکر چشمان تو باشم  عاشق شده ام ، عشق که کتمان شدنی نیست  این قصه ی تکراری ماه است و پلنگی  این قصه ی دردی است که درمان شدنی نیست @golchine_sher
باز هم گل کرده لبخندت میان قاب ها باز غوغا می کنی در سینه ی بی تاب ها اینقَدَر در چشم های هرکسی پیدا نباش دورتر شو بعد از این از چشمه و مرداب ها در میان کوچه ی بی عابر و خلوت نرو ماه پشت ابر باش از فتنه ی مهتاب ها عطر گیسوی تو پر کرده تمام شهر را ناز کمتر کن  نرو دکان این قصاب ها گفته بودی بیشه ی قلب تورا سلطان منم پس چرا سر می کشی در لانه ی سنجاب ها توده ای بارانی از سمت دلم در حرکت است خواهشا چیزی نگو می ترسم از سیلاب ها @golchine_sher
او دست های پر ترک و قلب شاد داشت علامه بود!، پنجم نهضت سواد داشت جز مهربانی از پدرم هیچ‌کس ندید دستی دهنده با دل روشن نهاد داشت دخلش نبود در خور خرجش،عجیب بود مهمان همیشه خانه ی بابا زیاد داشت هشتش نبود در گرو نُه، چرا که او دائم به لطف و قول خدا اعتماد داشت یا روضه بود خانه ی ما یا سرور و جشن انگار شعبه از خود باب المراد داشت هر جا گره به کار پدر بود، مادرم ذکر توسلی به امام جواد(ع)داشت با نُه سر عائله پدرم پای انقلاب جان را گذاشت ،گرچه به آن انتقاد داشت @golchine_sher
صخره‌ای آکنده از غم‌های دنیا نیستم بعد از این سیلی‌خور امواج دریا نیستم از تبار آفتابم، با تمام بی‌کسی تا تو هستی در مدار عشق تنها نیستم علم یا ثروت؟ بدون عشق چیزی مبهم است در دل خود راضی از موضوع انشا نیستم! چوبه‌ی داری برای خود مهیّا کرده‌ام با أناالحق گفتنم در شهر پیدا نیستم بی‌تو ای آرامش امروزی دنیای من خوب می‌دانی حریف این غزل‌ها نیستم... @golchine_sher
برای_زائرین_مدینه؛ قبرستان_بقیع؛ حج آتش بزن ای غم تمام پیکرم را لبریز کن از خونِ دل، چشم ترم را ای آه و ناله! راه بغضم را بگیرید تا پنجۀ بغضی نگیرد حنجرم را خانه خرابم کرد سیل اشک، وقتی کردم نظاره تربت پیغمبرم را بگذار تا از غربت زهرا بگویم بر پنجره‌های بقیع او سرم را ای کاش چون پروانه‌ای در ماتم او آتش بسوزاند همه بال و پرم را اینجا چرا گلچین به گل زد تازیانه؟ این غم شراره زد دل غم پرورم را هرگز نمی‌بخشم تو را شهر مدینه من در کجا جویم مزار مادرم را؟ آتش مزن بر دفتر شعر «وفائی» ای اشکِ غم! رنگین نمودی دفترم را @golchine_sher
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
همصحبت من پس از تو آیینه شود انبار تمام دردها سینه شود تنهایی من پس از تو بغضش ترکید باید که درون من قرنطینه شود @robaiiyat_takbait
هفته به هفته منتظر دیدن توایم صبحت به‌خیر آرزوی روزگار ما... السلام علیک یا وعدالله الذی ضمنه @golchine_sher
من تا كمی قبل از تو زن بودم با گيسوانی لخت بر شانه يک دامن چين‌دار كوتاه و يک آينه يک كيف يک شانه... من تا كمی قبل از تو زن بودم يک زن كه حتی وقت تنهايی احساس امنيت نمی‌كردم جز پشت ميز آشپزخانه پيش از تو زن بودم زنی مثل زن‌های امروزی كمی عاشق یک خرده شاد و بيشتر خسته، بسيار عاقل سخت ديوانه پيش از تو... خيلی پيش‌تر از تو، در عصر يخ يا پيش از آن حتی زن بودم و خوابيده بود آرام بر دامنم یک جفت پروانه تو آمدی روح مرا آن‌قدر مانند انجيری تكان دادی تا ريخت سبز و سرخ و شيرين از سرشاخه‌هايم دانه‌به‌دانه هم برگ‌هايم را تكاندی هم پروانه‌هايم را پراندی هم خوابی زمستانی اسيرم كرد مانند خرسی پير در ﻻنه... وقتی كه باران آمد و كم‌كم همراه من بيدار شد جنگل یک خرس پير خشمگين بودم معجونی از ژن‌های مردانه! @golchine_sher
در این زمانه‌ی بی های و هوی لال پَرست خوشا به حالِ کلاغانِ قیل وقال پرست چه‌گونه شرح دهم لحظه لحظه‌ی خود را برایِ این همه ناباورِ خیال پرست؟ به شب‌نشینیِ خرچنگ‌های مردابی چگونه رقص کند ماهیِ زُلال پرست رسیده‌ها چه غریب و نچیده می‌افتند به پایِ هرزه علف‌هایِ باغِ کال پرست رسیده‌ام به کمالی که جز اَناالحق نیست کمالِ دار برای منِ کمال پرست هنوز زنده‌ام و زنده بودنم خاری‌ست به تنگ‌چشمی مردمِ زوال پرست با آرزوی سلامتی برای استادبهمنی @golchine_sher
ای درآمیخته با هر کسی از راه رسید ! می توان از تــو فقط دور شد و آه کشید پرچــم صلــح برافراشته ام بر سر خویش نه یکی ؛ بلکه به اندازه ی موهای سفید سال ها مثل درختی که دم نجاری ست وقت ِ  روشن  شدن  ارّه  وجــودم  لرزید ناهماهنگی تقدیر نشان داد به من به تقاضــای خود اصـــرار نباید ورزید شب کوتاه وصالت به «گمان» شد سپری دست در زلف تــو نابرده دو تا صبـــح دمید من از آن کوچ که باید بروی کشته شوی زنده  برگشتم  و  انگیــزه ی  پـرواز  پرید تلخـــی وصل ندارد کـــم از اندوه فراق شادی بلبل از آنست که بو کرد و نچید مقصد آنگونه که گفتند به ما ، روشن نیست دوستان  نیمـــه ی  راهید  اگــــر ، برگردید ! @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دریاست ایستاده ، یا آسمان نشسته در عمق چشمهایت ، رنگین کمان نشسته وقتی قرار باشد از چشم تو بگویم در شعر ناگزیر است، گر آسمان نشسته این بوم سبز آبی، تصویری از بهشت است بال و پر فرشته است ، در چشمتان نشسته این گوی های رنگی، افسونگر جهانند گویی که جاودانه ، با جادوان نشسته ... ای اصفهان خمار جلفای چشمهایت در مستی نگاهت صد اصفهان نشسته @golchine_sher
فخر است برایش که بخوانند فقیرش شاهی که به درگاه تو افتاد مسیرش پیش تو که بر خاک و بر افلاک امیری خاکش به سر آن‌کس که بخوانند امیرش هرکس که به انکار تو و قدر تو پرداخت سلطان هم اگر بود کشیدند به زیرش بی‌مهر تو این گمشده سیارە‌ی تاریک آبستن رنج است چه دریا چه کویرش دل سوی تو آورده پناه از غم دنیا این طفل، یتیم است در آغوش بگیرش پیش تو مرا پیشکشی نیست جز این شعر منت به سر من بگذار و بپذیرش @golchine_sher
تقدیر بود !  پای کسی در میان نبود آن روزها که صحبتی از این و آن نبود می شد زمانه وار بخواهم تو را ولی وصلی چنین که لایق عشقی چنان نبود یک روز رنج بی پر و بالی مرا شکست یک روز بال بود ولی آسمان نبود وقتی که دوست آینه ام را شکست و رفت هیچ انتظار دیگری از دشمنان نبود از خنده ی ترحم مردم که بگذریم با من کسی به غیر غمت مهربان نبود @golchine_sher
هر چشمی به اندازه‌ای که دوستت دارد، تو را می‌بیند... @golchine_sher