eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
564 ویدیو
800 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. آقای مدّاح، آقای شاعر ، آقای منبری، آقای هیئتی! خواندن روضه‌ی در و دیوار در این ایّام، واجب است امّا کافی نیست. باید بگویی چه شد که دشمن جرأت کرد چنین جسارتی به دختر پیامبر(ص) روا دارد؟! باید بگویی که حضرت زهرا(س) چهل شب به همراه امیرالمؤمنین(ع) و حسنین(ع) در خانه‌ی مهاجرین و انصار رفت و از آن‌ها خواست که حق را بگویند . تا به آنچه در روز غدیر دیده بودند عمل کنند تا سکوت‌شان را بشکنند و با بی‌طرفی، دشمن را یاری نکنند. امّا چه شد که جز چهار پنج نفر بقیه پای کار نیامدند و در لانه‌هایشان خزیدند پس جرأت نانجیب‌ها از بی‌جرأتی خواص بود، از بی‌جرأتی کسانی بود که غدیر را دیدند اما سکوت کردند! این چنین شد که زور لگد دشمن قوت گرفت و دخت نبی را اینچنین بین در و دیوار .... بگذریم ! آری گریه کنیم پای این روضه‌ها امّا بدانیم که در این بزم جایی برای «بی‌طرفی» نیست. .
. *امیرالمؤمنین اون لحظه ای که بی بی رو دفن کردن، دست هارو علی به هم زد،" فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ، وَ أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْه" علی اونجا شروع کرد های های گریه کردن، با پیغمبر حرف زد: "قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي" صبرِ علی کم شده،" وَ رَقَّ عَنها تَجَلُّدي، فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ، بَعدَکَ يَا رَسُولَ اللَّه" این حرفارو که زد، بعد گفت: " يَا رَسُولَ اللَّه! سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا" چقدر زود بینِ من و زهرا جدایی افتاد،" لَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَة" نگفت: امانت رو برگردوندم، عرضه داشت: امانت برگردونده شد.." وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ، وَ اخْتُلِسَتِ‏ الزَّهْرَاء" یعنی زهرا رو به زور از من جدا کردن...نمیدونم علی چه جور بچه هاش رو از کنار قبر بلند کرد؟حسنم دیگه گریه نکن، حسینم به خاطرِ بابا دیگه اشک نریز...این بچه هارو بلند کرد، غریبانه، تو دلِ شب، راهِ خونه رو در پیش گرفت، وقتی به کوچه ی بنی هاشم رسید، چه حالی پیدا کرد علی؟...* . ماه با خود می‌برد صد جلوه حیرت از علی چاه دارد در دلش هر شب حکایت از علی گوشه‌ای آن سوی نخلستان غم‌های خود است او فراری از حکومت؛ نه حکومت از علی هیچ چیز از اعتبارش کم نکرد ای روزگار! نه غم تنها شدن، نه درد غربت از علی این چنین که شعله را سمت عقیل آورده است تا ابد شرمند خواهد شد عدالت از علی شاه یعنی او که با ایتام هم بازی شده درس‌ها باید بگیری ای سیاست از علی خط به خط از فاطمه از فاطمه سرشار بود نقل کرده هر کسی هرچه روایت از علی
01.mp3
3.03M
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ🏴 🔻گفتگوی آخر حضرت زهرا سلام الله علیها با امیرالمومنین امام علی علیه السلام 🏴 سلام الله علیها 🎤
03.mp3
2.6M
🏴 سلام الله علیها 🎤 🔺وقتی امیرالمومنین امام علی علیه السلام خبر شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها را شنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. حجت_خدا فقیر اوست که قلبش تهی ز مهر شماست گرفتم آنکه جهان، پُر ز سیم و زر دارد مردی از شیعه خدمت امام صادق(ع) آمد و عرض کرد: آقا، من فقیر شده‌ام. امام فرمود: «اَنْتَ مِنْ شیعَتِنا وَ تَدَّعِی الْفَقْرَ»؛ «تو شیعه‌ی ما هستی و اظهار فقر می‌کنی»؟ و حال آن که: «شیعَتُنا کُلُّهُمْ اَغْنِیاء»؛ «همه‌ی شیعیان ما اغنیا هستند». فقیر میانشان نیست. گفت: آقا، چه طور فقیر در میانشان نیست؟ من فقیرم. فرمود: بگو ببینم اگر تمام دنیا را پر از نقره كنند و به تو بدهند، حاضری آن محبّتی را که به ما داری از دل بیرون كنی؟ گفت: نه، به خدا قسم، اگر همه را هم طلا كنند، من حاضر نیستم محبّت و ولایت شما را از دست بدهم. امام(ع) فرمود: پس تو ثروتمندی؛ سرمایه‌ای داری که از همه‌ی کره‌ی زمین که پر از طلا و نقره باشد بالاتر است. پس آن كسی فقیر است كه آنچه تو داری ندارد، مسائل مادّی چیزی نیست که بگویی من فقیرم. آنگاه مقداری پول عنایت فرمودند تا جنبه‌ی ظاهرش هم درست بشود. یونس‌بن‌یعقوب می‌گوید، عرض كردم: «لَوِلایی لَکُمْ وَ ما عَرَّفَنِیَ اللهُ مِنْ مَحَبَّتِکُمْ اَحَبُّ اِلَیَّ مِنَ الدُّنْیا بِحَذافِیرِها»؛ «[آقا] به خدا قسم، این ولایت و محبّتی كه به شما دارم، از تمام دنیا و آنچه در آن است نزد من محبوب‌تر است». او خیال می‌كرد حرف خوبی زده است. امام(ع) اندکی از این حرف ناراحت شد و فرمود: «یا یُونُسُ قِسْتَنا بِغَیْرِ قِیاسٍ»؛ «ای یونس، تو در مورد ما مقایسه‌ی نادرستی کردی». محبّت ما را با دنیا و ما فیها مقایسه كردی؟ مگر دنیا چیست؟ «مَا الدُّنْیا وَ ما فیها اِلّا سَدُّ فَوْرَةٍ اَوْ سَتْرُ عَوْرَة»؛ «دنیا مگر چیست؟ با غذایی شكم را سیر كردن و با لباسی عورت خود را پوشاندن». این چیزی نیست كه آن را با محبّت ما مقایسه می‌كنی. «وَ اَنْتَ لَکَ بِمَحَبَّتِنَا الْحَیاةً الدّائِمَة»؛[۱] «محبّت ما حیات ابدی برای تو می‌آورد».   پی نوشت   [۱]ـ بحارالانوار، جلد ٧٨، صفحه‌ی ٢٦٥، حدیث ١٧٧. دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت آیت الله سید محمد ضیاءآبادی ........... اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد . امام صادق (ع) مى‏فرماید: «رَحِمَ اللّه شیعتنا خُلِقُوا مِن فاضِلِ طِینَتِنا و عُجنوا بماء وِلایتنا یَحزَنُونُ لِحُزننا و یفرَحُون لِفَرحِنا(6)؛ خداوند شیعیان ما را رحمت کند که از زیادى سرشت ما آفریده شده‏اند و با آب ولایت ما عجین گشته‏اند، آنان به خاطر اندوه (و غصه‏هاى) ما غمناک مى‏شوند و شاد مى‏شوند بخاطر شادى ما».
. شخصى به امام باقر (ع) عرض کرد الحمدللّه شیعیان شما خیلى زیاد هستند، امام نگاه پر معنایى به او کرد و فرمود: این‏ها که مى‏گویى شیعیان، هستند، آیا این کارها را انجام مى‏دهند؟ هَل یَعطِفُ الغَنِى عَلَى الفقیرِ؟ وَ یَتَجاوَزُ المُحسِنُ عَنِ المسى‏ءِ وَ یَتَواسَوُنَ؟ قُلتُ: لا، قال: لَیسَ هؤلاء الشِیعَةٌ، اَلشیعَةُ مَن یَفعَلُ هکذا(5)؛ آیا ثروتمندان این افراد به حال فقراء و مستمندان خود توجهى دارند و به آن‏ها رسیدگى مى‏کنند؟ آیا بزرگان و نیکوکاران این افرادى که شما آن‏ها را شیعه مى‏خوانید خطاها و اشتباهات خطاکاران را مى‏بخشند و آن‏ها را مورد عفو و گذشت قرار مى‏دهند (یا آن‏ها را چندین برابر مجازات مى‏کنند و زجر مى‏دهند!؟) آیا این‏ها مواسات و همدردى دارند؟ خوشبختى‏هاى خویش را بین همدیگر تقسیم مى‏کنند، (شادیهاى شان را با هم قسمت مى‏نمایند؟) آن مرد (وقتى این ویژگیها را شنید شرمنده شد) و گفت: نه (این صفات را دارا نیستند) حضرت فرمود: چنین افرادى شیعه ما نیستند، شیعه کسى است که آن چه را گفتم عمل کند. 2- ولایت مدارى و ولایت پذیرى‏ یکى دیگر از انتظارات امام صادق (ع) از شیعیان این است که نسبت به امامان خویش معرفت و شناخت داشته باشند و بعد از شناخت، بادل و جان ولایت آن‏ها را بپذیرند و سراپا تسلیم فرامین آن بزرگواران باشند، و آن چنان به ولایت اهل بیت دلبسته باشند که شادى و حزن خود را، خوشى و ناخوشى و تمام لذائذ و شدائد زندگى را با ولایت و محبّت ائمه اطهار(ع) پیوند زنند، محبت اهل بیت آن چنان در دل و جانشان رسوخ کرده که تمام گفتار و کردار، و عکس العمل‏ها را با ولایت و محبت آن‏ها مى‏سنجند، امام صادق (ع) در این زمینه مى‏فرماید: «رَحِمَ اللّه شیعتنا خُلِقُوا مِن فاضِلِ طِینَتِنا و عُجنوا بماء وِلایتنا یَحزَنُونُ لِحُزننا و یفرَحُون لِفَرحِنا(6)؛ خداوند شیعیان ما را رحمت کند که از زیادى سرشت ما آفریده شده‏اند و با آب ولایت ما عجین گشته‏اند، آنان به خاطر اندوه (و غصه‏هاى) ما غمناک مى‏شوند و شاد مى‏شوند بخاطر شادى ما». البته همیشه این گونه بوده و هست که مدعیان ولایت مدارى فراوانند ولى ولایت پذیران واقعى کم، و اندک مى‏باشند، امام صادق (ع) با تبیین علائم هر یک صفوف ولایت مداران اصلى را از غیرش جدا فرموده است، آن جا که مى‏فرماید: «اَلشیعَةُ ثَلاثَة اَصنافٍ، صِنفٌ یَتَزَیِّنون بِنا وصِنفٌ یَستأکلون بنا وَ صِنفٌ مِنّا وَ اِلَینا یأمَنُون بامننا وَلَیسُوا بِالبَذرِ المذیعین ولابالجناةِ المرأتین، اِن غابُوا لم یفقدُوا و اِنَ شَهِدُوا لَم یؤبه بِهِم اولئِکَ مصابیح الهدى؛ شیعه سه دسته‏اند، گروهى بوسیله ما زینت مى‏یابند(و ما را وسیله عزّت و آبروى خویش قرار مى‏دهند) و گروهى بوسیله ما مى‏خورند (و ما را وسیله درآمد زندگى دنیایى خویش قرار داده از این طریق زندگى مى‏کنند) و گروهى از ما و به سوى ما هستند با امنیت ما آرامش مى‏یابند و با ترس ما ترسانند، بذر، (هاى کاشته نشده اسرار را) پخش نمى‏کنند و در برابر جفاکاران خودنمایى ندارند، اگر پنهان باشند کسى سراغ آن‏ها را نمى‏گیرد و اگر آشکار باشند به آن‏ها اعتنا نمى‏شود (یعنى شهرت گریز و بى‏نام و نشانند) آن‏ها (بحقیقت) چراغهاى هدایتند (و راهنمایان خلق). «عاشقان روى جانان جمله بى نام و نشانند نامداران را هواى او دمى بر سر نیامد» امام صادق (ع) علاوه بر سفارش‏هاى مکرر بر ولایت پذیرى و ولایت مدارى شیعیان خویش، در مکتب تربیتى خویش شیعیان ولایى تربیت نموده و آنان را ولایت مدار بار مى‏آورد، در این زمینه داستان عبداللّه بن یعفور یکى از شیعیان با اخلاص و فداکار که در پذیرش ولایت ائمه اطهار (ع) اسوه‏اى کامل و نمونه‏اى بارز براى تمامى شیعیان مى‏باشد، شنیدنى است او با همه عظمت علمى و موقعیّت اجتماعى در برابر فرمان امام خویش تسلیم محض بود. وى روزى در حضور پیشواى ششم نشسته بود و از وجود حضرتش بهره مى‏برد، در این بین عبداللّه ضمن سخنانى، کلامى را به امام (ع) اظهار نمود که مورد عنایت حضرت قرار گرفت، این سخن از ژرفاى جان او و عمق ایمان وى ریشه مى‏گرفت، مى‏تواند درسى فراموش نشدنى و الگویى مناسب براى تمام پیروان و دوستداران اهل بیت باشد. عبداللّه به امام صادق (ع) عرض کرد: «واللّه فَلقتَ رمّانَةَ بِنصفَین قُلت هذا حَرامٌ و هذا حَلالٌ لشهدت و اَنَ الّذى قُلتَ حَلالٌ، حَلالٌ، و اَن الّذى قلتَ حَرامٌ، حَرامٌ، فَقالَ رَحِمَک اللّه، رَحِمَک اللّه(7)؛ سوگند به خدا! اگر انارى را از وسط دو نصف کنى و بفرمایى که نصف آن حلال و نصف دیگرش حرام است، مطمئناً گواهى خواهم داد که: آنچه را گفتى حلال، حلال است و آن نصفى را که فرمودى حرام، حرام است (و هیچگونه اعتراضى نخواهم کرد) پس آن حضرت فرمود: خدا تو را رحمت کند، خدا تو را رحمت کند». آرى شیعه واقعى سرا پا تسلیم فرمان امام خویش مى‏باشد و هرگز اهلبیت را رها نخواهد کرد، چنان که آن حضرت در جاى دیگر فرمود: «
کَذِبَ مَن زَعَم اَنَّهُ مِن شیعَتِنا وَ هُوَ مُتَمَسِّکٌ بِعُروة غَیرِنا(8)؛ دروغ پنداشته آن کسى که خود را شیعه ما مى‏داند ولى به ریسمان (سرپرستى و ولایت) غیر ما (اهل بیت) چنگ مى‏زند» چرا که رستگارى و سعادت ابدى جز در سایه پذیرش امامت امامان معصوم (ع) میسر نیست. امام صادق (ع) فرمود: «نَحنُ وَاللّهِ نِعمَةُ اللّه التى انعم بِها عَلى عِبادِه، وَ بِنافازَ مَن فاز(9)؛بخدا قسم ما (همان) نعمتى هستیم که خداوند به بندگانش عنایت فرموده و بوسیله ما رستگار شود آن کسى که رستگار شده است (و به سعادت ابدى دست یافته است) و شیعه واقعى آن است که بدنبال امامان خویش باشند و پاجاى پاى آن‏ها گذارند. «اگر تو شیعه‏اى ماوراى ما پاى خود گذار جاى پاى ما» به همین جهت امام صادق (ع) فرمود: «لَیسَ مِن شیعتِنا مَن قالَ بِلسانِهِ و خالفنا فى اَعمالِنا و آثارِنا وَلکِن شیعتنا مَن وافَقَنا بِلِسانِهِ وَ قَلبِهِ وَ اَتَّبع آثارَنا و عَمِل بِاَعمالِنا اولئک شیعتنا(10)؛ شیعه ما نیست کسى که به زبان بگوید شیعه هستم ولى در عمل با ما مخالفت کند و آثار ما را زیر پاگذارد، ولکن شیعه کسى است که با زبان و دل با ما موافق باشد و آثار ما را پیروى کند و مانند ما رفتار نماید، چنین کسانى شیعه (واقعى) ما هستند. این نه عشقى است برادر که به پیشانى ماست‏ این نه مهرى است که تأیید مسلمانى ماست‏ داغ یک عمر گناهى است که پنهان کردیم سجده بر دوست، نه سجده بر شیطان کردیم‏ هر گناهى کرده و گفتیم خدا مى‏بخشد عذر آورده و گفتیم خدا مى‏بخشد بخشش هست ولى قهر و عذابى هم هست‏ اى برادر بخدا روز حسابى هم هست‏ این که از شیعه فقط نام بدانیم بد است‏ ما نمک گیر چنین لقمه بمانیم بد است‏ شیعه یعنى کفن سرخ بلا پوشیدن‏ شیعه یعنى مى‏عشقى زخدا نوشیدن‏ هر که در عین بلا شیعه بماند مرد است‏ هر که یک مویى به لغزد به خدا نامرد است‏ 3 - انجام عمل شایسته و دارا بودن اوصاف بایسته‏ یکى دیگر از مهمترین انتظارات امام صادق (ع) از شیعیانش این است که از نظر رفتارى بدنبال انجام کارهاى نیک و شایسته باشند و از نظر اخلاقى برخوردار از اوصاف نیک و پسندیده، و قرین به اخلاق زیباى اسلامى باشند، حضرتش بر این انتظار سخت پاى فشرده است و با بیان‏هاى مختلفى آن را ابراز فرموده است، در یک جا مى‏فرماید: «شیعتنا اهل الهدى و اهل التقى واهل الخیر و اهل الایمان و اهل الفتح و الظفر(11)؛ شیعیان ما اهل هدایت و پرواپیشگى، اهل خیر و نیکى و اهل ایمان و پیروزى و موفقیّت مى‏باشند. در جاى دیگر فرمود: «وَاللّهِ ما شِیعةُ عَلىِّ اِلاّ مَن عَفّ بَطنُهُ وَ عمل لِخالقِه و رَجاثوابه و خاف عقابه(12)؛ بخدا قسم شیعه ما نیست مگر کسى که عفت شکم را داشته باشد (و از خوردن حرام دورى نماید) و براى خدا عمل کند و امید ثواب از او داشته باشد و (تنها) از عقاب او ترس داشته باشد» و گاه با بررسى بازتاب اعمال نیک شیعیان و اخلاق برجسته آن‏ها در جامعه انتظار خویش را با تأکید بیشترى از پیروان خود اعلام مى‏دارد، از جمله مى‏فرماید: «...اُوصِیکم بتقوى اللّه عزّ و جَلَّ و الوَرَعِ فى دینِکم، والاِجتهادِ لِلّهِ وَصِدقِ الحدیث و اداء الاَمانةِ و طول السجود و حسن الجوار... فاِنَ الرَّجل مِنکم اِذاوَرَعَ فى دینهِ، و صَدَقَ الحَدیثَ، وَ اَدّى الاَمانةَ وَ حَسُنَ خُلقَهُ مع‏الناس قِیلَ هذا جعفرىّ، فیسّرنى ذلک و یدخل علىّ منه السّرور و قیل هذا ادب جعفرٍ(ع) و اذا کان على غیر ذلک دخل علىّ بلائه و قیل: هذا ادب جعفرٍ(13)؛به هر کس که پیرو ما است و به گفته‏هاى ما گوش فرا مى‏دهند سلام مرا ابلاغ کن، و (بگو) من همه شما (شیعیان) را به تقوى، پرهیزکارى در دین، و تلاش و کوشش در راه خدا، و راستگویى و امانت دارى، و سجده طولانى، و نیکو همسایه دارى...، سفارش مى‏کنم، زیرا هرگاه کسى از شما به این سفارشات من عمل کند مردم مى‏گویند: این «جعفرى مذهب» (و شیعه) است. و من از این (اثر اجتماعى) و از اعمال شما شادمان مى‏شوم و سایر مردم نیز مى‏گویند: این است روش ادب و تربیت امام صادق (ع): ولى اگر بر خلاف این (روش صادقانه و مورد انتظار) بودید، من از عملکرد شما غمگین و شرمنده مى‏گردم!! و مردم نیز (با ناراحتى) خواهند گفت: این هم اثر تربیتى امام صادق (ع)!! (و این هم شیعه امام صادق (ع)» بیاییم با رفتارمان امامان خویش را شرمنده و سرشکسته نسازیم و آبرو و عظمت آن‏ها را حفظ کنیم، امام صادق (ع) عاجزانه درخواست مى‏کند که: «کونوا لنازیناً ولا تکونوا علینا شیناً، قولوا للناس حسناً و احفظوا السنتکم و کفوا عن الفضول و قبح القول (14)؛ (شیعیان) زینت (و آبرومندى) ما باشید نه باعث ملامت و سرزنش ما، با مردم نیکو سخن بگویید، و زبانتان را حفظ کنید و از زیاده روى و زشت گویى بازدارید. .
یکى از شیعیان حضرت به نام «شقرانى» از تقسیم خلیفه وقت «منصور دوانیقى» محروم ماند، در کنار خانه خلیفه منتظر فرصت بود تا با شفاعت و وساطت کسى حق خود را بگیرد، حضرت صادق (ع) سهم او را گرفت و به وى داد آن گاه فرمود: «یا شَقرانِى اَنَّ الحسن مِن کُلِّ اَحَدٍ حَسَنٌ وَ اِنّه مِنکَ اَحسَن لِمکانِک مِنّا، وَ اَنَّ القبیح مِن کُلٍّ اَحَدٍ قبیحٌ وَ اِنّه مِنکَ اقبح (15)؛ اى شقرانى اعمال نیک از همه نیکو است، ولى از تو نیکوتر است چون به ما نسبت دارى (و شیعه ما هستى) و کارهاى زشت از همه زشت است ولى از تو زشتر است (چون که به ما نسبت دارى)» لازم به یادآورى است که شقرانى از خدمت گزاران پیامبر اکرم (ص) بود و عمر طولانى کرده بود، تا زمان امام صادق (ع) زنده بود، ولى گرفتار مشروب بود، لذا امام صادق (ع) به او تذکر داد که تو با دیگران تفاوت دارى، تو به ما اهل بیت نسبت دارى لذا احترام این مقام و موقعیّت را حفظ کن، چرا که شیعه باید اهل عمل نیک، ورع و پرهیزکارى باشد، چنان که امام صادق(ع) فرمود: «اَحَقّ الناس بِالوَرَعِ آل محمّد و شیعَتُهم، کَى تقتدى الرعیة بِهِم(16)؛ سزاوارترین مردم به تقوا و دورى از حرام آل محمد(ص) و شیعیان آن‏ها هستند، تا سایر مردم نیز به آنان تأسى نمایند. مخصوصاً در این دوران حساس که مکتب شیعه به عنوان یک مکتبى کامل و جهانى مطرح شده است و حکومتى بنام شیعه تشکیل شده است
. اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد بن‌ حسن می‌گوید : نامه‌ای به امام حسن عسکری(ع) نوشتم و از فقر و تنگدستی شکوه کردم، ولی بعدا پیش خود گفتم : مگر امام صادق(ع) نفرموده که فقر با ما بهتر از توانگری با دیگران، و کشته‌ شدن با ما بهتر از زنده‌ ماندن با دشمنان ما است؟! امام حسن عسگری(ع) در پاسخ نامه من نوشت : «إنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَخُصُّ أوْلِيَاءَنَا إذَا تَكَاثَفَتْ ذُنُوبُهُمْ بِالْفَقْرِ وَقَدْ يَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ مِنْهُمْ وَ هُوَ كَمَا حَدَّثَتْكَ نَفْسُكَ الْفَقْرُ مَعَنَا خَيْرٌ مِنَ الْغِنَى مَعَ عَدُوِّنَا وَ نَحْنُ كَهْفُ مَنِ الْتَجَأ إلَيْنَا وَ نُورٌ لِمَنِ اسْتَضَاءَ بِنَا وَعِصْمَةٌ لِمَنِ اعْتَصَمَ بِنَا، مَنْ أحَبَّنَا كَانَ مَعَنَا فِي السَّنَامِ الْأعْلَى وَ مَنِ انْحَرَفَ عَنَّا مَالَ إلَى النَّار» هرگاه گناهان دوستان ما زیاد شود، خداوند آنها را به فقر گرفتار می‌کند و گاهی از بسیاری از گناهان آنان در می‌گذرد. همچنان‌ که پیش خود گفته‌ای، فقر با ما بهتر از توانگری با دشمنان ماست. ما برای کسانی که به ما پناهنده شوند، پناهگاهیم و برای کسانی که از ما هدایت بجویند، نوریم. ما نگهدار کسانی هستیم که (برای نجات از گمراهی) به ما متوسل می‌شوند. هر کس ما را دوست بدارد، در رتبه بلند (تقرب به خدا) با ماست و کسی که پیرو راه ما نباشد، به‌ سوی آتش خواهد رفت. 📚مناقب ابن شهرآشوب، ج‏۴، ص۴۳۵ .
. کانون توجه،تو خونه ی زهرا،زینبه،راه می رن تو خونه،همه نگاه به زینب می کنن،آخه پرستار زینبه،یه حرفی بزنم،بخدا شب جمعه ای یه،از درون دارم می سوزم،یه حرفی برات بزنم،نمی دونم چقدر می تونم این حرف و باز کنم،چقدر از من پذیرایی می کنی،با ناله ات،قربون این زینب برم،که از چهار ساله گی پرستار شد،بگم،اما بمیرم براش،پرستار هرکی شد باالاخره رفت،از هر کی پرستاری کرد،داغش به دلش موند،فقط امام سجاد زنده موند،اما هرکی رو زینب پرستاری کرد،تنهاش گذاشت،از هر پرستاری یه خاطره تلخ تو ذهن زینب مونده،من یکی یکی جلو می رم،صبرکن،بهت می گم،اون وقت،سه چهار ساله با مادر پرستاری رو یاد گرفت،می دونی پرستاری رو کی یاد گرفت،وقتی پیغمبر تو بستر اُفتاد،می دید مادرش هی دور باباش می چرخه،پرستاری می کنه،اما از این پرستاری یه خاطره تلخ تو ذهنش موند،یادش موند،تو اوج مصیبت پیغمبر،مادرش یه لبخند زد،بعدها فهمید این لبخند یه سرّی داشت،بعداًفهمید پیغمبر به بی بی این جوری وعده داد بود،دخترم گریه نکن،فراق بین منو تو خیلی طول نمی کشه،بعد از نود و پنج روز فهمید این خنده چی بوده،یه بار از مادر پرستاری کرد،از هرپرستاری من یه خاطره بگم،دلشو داری؟،شب جمعه است،چه خاطره ای بگم،دخترم بیا بشین باهات حرف دارم،عجب پرستاریه،دخترم این بقچه رو باز کن،این کفن اول مال منه،می دی بابات علی منو کفن کنه،ببین چه خاطره هایی،یه دونش آدم و می کشه،کفن دوم مال بابات علی ه،می دی داداش حسنت بابا تو کفن کنه،کفن سوم،مال داداشت مجتبی است،باید بدی حسین،یه دفعه دید این بقچه داره جمع می شه،یه پیراهن و رو دست گرفته،آخ کربلا،شب جمعه است،کربلا، اینم یه خاطره، از یه پرستاریه دیگه برات خاطره بگم،مادره شم رفت،چند سال طول کشید از باباش پرستاری کرد،یه خاطره ام از بابا بگم،اون شب همه جمع بودن،صدا زد بچه های زهرا بمونن،بقیه برن،زینب یه طرف،اُم کلثوم یه طرف،حسین یه طرف امام حسن یه طرف،زینب یادش نمی ره،داداش عباس اُمد بره از اتاق بیرون،بابا صداش زد،بابا تو بمون پسرم،صدا زد بابا من که بچه ی زهرا نیستم،بذار برم،خجالتم نده،زینب این خاطره رو یادش می ره مگه،خودش با چشم خودش دید،دست حسین و تو دست عباس گذاشت بابا،یه روزی می آد،حسینم و کربلا تنها می ذارن، حسین.. من نمی دونم هر خاطره ای رو برا زینب ورق می زنی،یه سرش کربلا و حسین ه،باباشم رفت، حالا شده پرستار برادراش، داداش بزرگتر هم رفت،با جگر پاره رفت،با بدن سوراخ سوراخ شده رفت،اما خدا رو شکر تو این یکی زینب خیلی ندید چه جوری رفت،اما همه اینها کنار،من می خوام یه پرستاری رو امشب بگم،خیلی ها رو کنار گذاشتم، روضه ،روضه آماری،به اصطلاح روضه خونها،یعنی می تونی آمار بدی ،دونه دونه جاهایی که زینب پرستاری کرده،تنهایی وایستاده،اما من همه رو حذف می کنم،یه پرستاری دیگه ام کرد،اونم آخرش رفت،اما این یکی ، یه جور دیگه دل زینب وآتیش زد،اگه مادرش و پرستاری کرد،باباش بود،داداشاش بودن،اگه باباشو پرستاری کرد،دو تا داداشاش بودن،اگه گفتی کجا بریم،یه جایی که بی برو برگرد،جواب بدن،اگه داداشاش و پرستاری کرد،هر کدوم به یه نوعی زینب و آروم کردن،اما از خرابه ی شام،برای دختر سه ساله سنگ تموم گذاشت،چرا؟هر جایی رقیه رو زدن ،خودشو انداخت رو این دختر،آی،آخه تو امانت حسینمی،شب آخرچیکار کرد،وای وای بگم کجا پرستاری کرد،بگم کجا،اون جایی که دید دارن با چوب خیزران می زنن،هی جلو چشای رقیه رو گرفت،این بچه چیزی نبینه،اما وقتی سر بریده رو بغل کرد،اما این لبا چرا پاره است،حسین…. خرابه با تو بهتر از جنان است دل پیرم به شوق تو جوان است اگر خونی شده لب های خشکت گمانم جای چوب خیزران است حالا دستاتو بیار بالا سفره دار امشب حسین و زینب اند،شب توبه است،شب آمرزش گناهانه،کی بهتر از زهرا،کدوم سفره بهتر از سفره عزای بی بی،چه اسمی بهتر از نام حسین،دست تو بیار بالا،به زهرا و بچه های زهرا،به حسین زهرا،الهی العفو . 🏴 صاحب عزای حضرت خیرالنسا،بیا ای بانی شکسته دل روضه ها،بیا درد فراق تو به خدا می کشد مرا رحمی نما به حال دل این گدا،بیا از بس به هجر روی تو عادت نموده ایم دل می رود به سمت گناه و خطا،بیا ما در میان بحر گنه غوطه می خوریم آقا نجاتمان بده از این بلا،بیا مشغول خویش و بنده ی دینار و درهمیم فکری به حال نوکر زهرا نما،بیا لطف تو بوده گریه کن مادرت شدیم ای سفره دار واسعه ی هل اتا،بیا ای آخرین نگار دل آرای فاطمه حدّاقل برای رضای خدا،بیا آقا به حقّ چادر خاکی مادرت آقا به حقّ داغ دل مرتضی،بیا 🏴
. بسم الله الرحمن الرحیم ♦️فیش شماره ۵ فاطمیه♦️ لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولا و نعم النصیر حال و احوال گرفتار تماشا دارد گریه ی عبـد گنـه کار تماشا دارد آمدم گریه کنم تا که نگاهی بکنی چون ستاره به شب تـار تماشا دارد هر چه شد بین من و تـو ز همه پوشاندی آبروداریِ ستـّار تماشا دارد بـارها زیـر همه قـول و قـرارم زده ام دست گیریِ تـو هـر بـار تماشا دارد مهربـانی بـه گنـهکار بُــَود عادت تو کـَرم سفرۀ غفـّار تماشا دارد عاشق نیمه شب صحن و سرایِ نـجفـم حـرم حیـدر کـرّار تماشا دارد همۀ آرزویم یک سحر کرب و بلاست شب جمعه حـرم یـار تماشا دارد مادری دست پهلو پـسری پـاره گلو گـریـه ها لحظۀ دیـدار تماشا دارد (ای وای حسیییین) ✅بین روضه خونها معروفه شب‌های جمعه حضرت زهرا کربلا می‌ره. اما امشب «امشب گمان کنم نرود سمت کربلا حالش بد است مادرمان رو به قبله است» انقدر حال مادر سادات تو روزای آخر بد شده بود که امیر المومنین هی میگفت : ♦️ممنونم اگر نروی میمیرم اگر بروی زهرای من مرو ای نــخـــل بـریــــده ثــــمــــر ای مــادر کـشــتـــــه پــســـــر زهرای من مرو 🔰ای وااای مادر مادر مادر... 🔰 جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد آسمان شرمنده از قد خم مهتاب شد گریه میکرد تا امت شود بیدار.... حیف از صدای گریه اش امت فقط بی خواب شد پشت در آمد بگوید گوش عالم بشنود ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد حضرت صدیقه از گستاخی مسمار نه از طناب دور دستان علی بیتاب شد ا🔰⬇️ا آنقدر بی تاب شد که دیگه دردشو به امیر المومنین علیه السلام هم نگفت، اجازه نمی داد علی رو ببرن هی می گفت: «خلوا بنُ عمی، یعنی: پسر عمو مو، رها کنید.» همه دغدغه زهرای مرضیه سلام الله علیها اینه علی شو دارن میبرن. حتی دردشو تو جریان هجوم به امیر المومنین علیه السلام نگفت شاید دلیلش این بود که مادر سادات حیا کرد نکنه علی خجالت بکشه تازگی نداره چون تو طول زندگیش هم از علی خواهشی نکرد اینجا زهرای مرضیه نگذاشت علی خجالت بکشه، پای علی ماند کربلا هم عروسش رباب خودش علی اصغر علیه‌السلام رو به ابی عبدالله علیه‌السلام نداد تا ارباب خجالت نکشه، آخه ارباب منو شما علی اصغرشو از دستان زینب کبری گرفت ، هرچه رباب انجام داد تا خجالت ابی عبدالله علیه‌السلام رو نبینه ولی ساعتی نگذشت که صدایی از آسمان آمد « حسین ، دعه فان له مرضعا فی الجنه» لذا ارباب نای رفتن به خیمه را نداشت . ا♦️🔰♦️ا دو قدم سمت خیام و دو قدم بر میگشت پدری که نگران سمت حرم بر میگشت پسرش را به روی دست تماشا میکرد چاره ساز همه در سینه خدایا میکرد مادری را دم خیمه نگران میبیند حرم فاطمه را موی کنان میبیند بین راه از گلوی سرخ علی تیر کشید ولی انگار از این حنجره شمشیر کشید مانده بود اینکه به مادر چه جوابی بدهد پسرش را ز حرم برد که آبی بدهد دو قدم سمت خیام و دو قدم بر میگشت پدری که نگران سمت حرم بر میگشت و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون شب جمعست سلام همه نوکرها به شه تشنه بی سر ابا عبدالله ا💫ا. ا💫ا. تسلی دل زهرای مرضیه ناله بزن یا حسین.... .
. ✅حجت الاسلام و المسلمین استاد حسینی نسب از جمله شاگران جوانی بود که درس خارج فقه «مرحوم آیت الله العظمی میرزا جواد آقا تبریزی» را درک کرده بود. از ایشان نقل می کند که روزی ایشان در درس خارج خود، طلبه ها را برای رفتن به تبلیغ توصیه و آنان را دعوت به خواندن روضه های مستند می کردند. در ضمنِ این توصیه، خاطره ای را نیز از جوانی خود تعریف نمودند. ایشان فرمودند : «در اوایل جوانی ام، با طلبه ای هم دوران بودم که از همان ابتدا علاقه وافری به منبر و روضه خوانی داشت و راه ما کم کم از هم جدا شد و من نیز متمرکز در تحصیل فقه و اصول در حوزه شدم. گذشت تا اینکه، بعد از مدتها، او را دیدم، که احوال خود را برایم شرح داد. او گفت : سالها منبر می رفتم و روضه می خواندم، کم کم در آن شهر پر آوازه و معروف شدم و مجالس زیادی از من دعوت به عمل می آمد. دیگر فرصت کافی برای مطالعه و مراجعه نداشتم و هر روضه ای را که شنیده بودم، ضعیف یا بی سند، یا روضه هایی که خود، آنان را بافته بودم، همه را می خواندم. و اگر به ندرت در مجلسی، کسی سند روضه ای را از من می پرسید، با کمال جسارت به دروغ می گفتم : بحارالانوار مجلسی! سالیان سال به این منوال گذشت، تا اینکه شبی در عالم خواب دیدم که در صحرای محشر جواب گوی اعمال خویشم! در آن لحظه، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) برای من تجسم شد و از من پرسید : فلانی! آن سخنان را از کجا می گفتی؟ من نیز که مانند عادت سابق، به دروغ، همه را به بحارالانوار ارجاع می دادم، به حضرت فاطمه(س) نیز گفتم : از بحارالانوار مجلسی! در این حین، دیدم که علامه مجلسی در محضر حضرت فاطمه(س) حاضر شد! حضرت(س) رو به او کرد و فرمود : محمدباقر! آیا تو این سخنان را در بحار خود نوشته ای؟ علامه قسم خورد که من از اینها بی اطلاع هستم! وقتی این سخن را شنیدم، دیگر تاب تحمل نگاه حضرت فاطمه(س) را نداشتم. پس از شدت وحشت و اضطراب، ناگهان از خواب پریدم و گریستم و توبه نمودم و از همان لحظه به بعد، به خود قول دادم که هیچ گاه روضه بی سند و دروغ نخوانم!» .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 💢چرا دو دهه داریم؟💢 روز شهادت حضرت فاطمه (س) بنابر فاطميه اول روز سيزدهم جمادى الاولى شروع مى شود. علت اين كه ايام فاطميه چنين شده، و بنابر فاطمه روز سوم جمادى الثانى است. اين است كه در برخى روايات آمده است كه حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها، پس از وفات پيامبر اسلام (ص)، 75 روز زنده مانده است و بر اساس اين روايات، روز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها روز سيزدهم جمادى الاولى است. و در برخى روايات آمده است كه حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها پس از پيامبر تاريخ شهادت آن حضرت سوم جمادى الاخره است و چون دقيقا معلوم نيست كدام است، به هر دو عمل مى كنيم. شيخ عباس قمى، در منتهى آلامال فرموده است كه بهتر است به هر دو روايت عمل بكنيم و در هر دو تاريخ عزادارى كنيم. (منتهى آلامال عربى، ج 1، ص 267) دهه اى را كه روز شهادت در آن واقع شده دهه فاطميه مى گويند دهم تا بيستم ماه جمادى الاولى را دهه اول واول تا دهم ماه جمادى الاخر را دهه دوم گويند. 75 روز (خمسه و سبعين) يا 95 (خمسه و تسعين). پس از وفات پدر، با توجه به اينكه رسم الخط در صدر اسلام بيشتر بدون نقطه و اعراب بود و از آنجا كه لفظ «تسعين» و «سبعين» از جهت شكل كلمه يكسان است و تنها با نقطه گذارى متفاوت مى شود چه بسا نزد تاريخ نويسان در قرن هاى بعد موجب اختلاف شده است. .
Kashani-14011001-RisheyeEnherafat-Hkashani_Com.mp3
44.68M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🔊 کامل 📋 ریشه تمام انحرافات تاریخ اسلام - جلسه آول از پنج جلسه 📌 پنجشنبه مورخ 1 دی ماه ۱۴۰۱ 📍 آستان مقدّس امامزاده صالح علیه السلام حضرت زهرا می‌فرمایند: «خدای متعال امر به عدل فرموده است تا بین دل‌ها هماهنگی به وجود آید و اطاعت ما اهل‌بیت را باعث انتظام ملت قرار داده است.» 🕋بسم‌الله الرحمن الرحیم قالَت فَاطِمَهُ الزَّهرَا سلام الله علیها  «جَعَلَ اللَّهُ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ، وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً مِنَ اَلْفُرْقَةِ»  خداوند لزوم اطاعت و امامت ما را موجب امان از تفرقه و جدائى میان مؤمنان قرار داد. بحارالانوار، جلد 29، صفحه 220 .............. اسس اساس الظلم شیخ مفید میگه: اگر در سقیفه غصب خلافت نمیکردند؛ هیچ دو شمشیری بهم نمیخورد و هیچ دونفری با هم به اختلاف نمیخوردند.