قطره ای از دریای زینت بندگان خدا.ogg
7.54M
#منبر
#شهادت_امام_سجاد علیه_السلام
🔷مروری بر درس های #امام_سجاد علیه
السلام
⚡️شرایط متفاوت دوران امام سجاد علیه السلام
🕌عبادت های جانانه ی امام سجاد علیه السلام
✅اخلاق عظیم و ملکوتی و حلم وبردباری عظیم با نادانان
✅♥️گره گشایی و رسیدگی به مشکلات مردم در روش و گفتار امام سجاد
😍روایتی بسیار شیرین درباب ثواب هر کدام از رفع نیازهای مومنین!
🌸اللهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ سَيِّدِ الْعابِدينَ، الَّذِى اسْتَخْلَصْتَهُ لِنَفْسِكَ، وَجَعَلْتَ مِنْهُ ائِمَّةَ الْهُدىَ، الَّذينَ يَهدُونَ بِالْحَقِّ، وَبِهِ يَعْدِلُونَ، الَّذى اخْتَرْتَهُ لِنَفْسِكَ، وَطَهَّرْتَهُ مِنَ الرِّجْسِ، وَاصْطَفَيْتَهُ وَجَعَلْتَهُ هادِياً مَهْدِيّاً، اللهُمَّ فَصَلِّ عَلَيْهِ افْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَلى احَدٍ مِنْ ذُرِّيَةِ انْبِيآئِكَ، حَتّى تَبْلُغَ بِهِ ما تَقِرُّ بِهِ عَيْنُهُ فِىالدُّنْيا وَالْأخِرَةِ، انَّكَ عَزيزٌ حَكيمٌ.🌸
.
#نوحه_چارپاره
#شب_هفت_امام_حسین علیه السلام
#سبک_شبانگاهان
سبک اباصالح التماس دعا
بیا مادر شام هفت حسین
بر عیادت من گوشهٔ زندان
ببین مادر دست بستهٔ من
قلب خستهٔ من دیدهٔ گریان
اگر مادر دشت سینهٔ من
پاره پاره شده چون گل لاله
غم یارم برده از کف من
تاب وطاقت من می زنم ناله
ببین مادر قلب سوزانم
پریشانم من پریشانم
مادرای مادر(۴)
ببین مادرخونجگر شده ام
هم سفر شده ام با سر ماهم
غم یارم می کشد آخر
میرود به سما شعلهٔ آهم
تو میدانی سوز داغ حسین
با وجود زینب چها کرده
ز سر سامان مرا برده
دربدراندر کوچه ها کرده
فلک از سر برده سامانم
پریشانم من پریشانم
مادر ای مادر (۴)
من از اول با محن با درد
و بلاو غم آشنا بودم
دل آزار از سوز میخ در و
غصهٔ تلخ کوچه ها بودم
اگر سنگم می زند کوفی
جرم ما ذکر یا علی بوده
خودم میدانم که پاداش
بستگیما باعلی بوده
خودم یار این غریبانم
پریشانم من پریشانم (۲)
مادرای مادر (۴)
مصطفی نظری طهرانی✍
#هفده_محرم #روز_شانزدهم_محرم
#شب_هفت_امام #هفت_امام #هفتم_امام_حسین
.
4_5922630047142777442.mp3
1.43M
﷽
به امام سجاد علیهالسلام گفت
آب میبینی گریه میکنی
میفهمم
شیش ماه میبینی گریه میکنی
میفهمم
اما مردم #وضو میگیرن
گریه میکنی نمیفمم؟
...
#شهادت_امام_سجاد
*امام باقر علیه السلام فرمودن جدِ غریبِ ما رو با پنج حربه و وسیله به شهادت رسوندن .. نیزه دار با نیزه میزد .. شمشیر دار با شمشیر میزد .. بعضی ها با چوب میزدن .. بعضیا از دور با سنگ میزدن .. اما پنجمی بیجاره میکنه بعضیا از دور بی ادبی میکردن .. ناسزا میگفتن ..*
حسین .....
.
.
#اسارت
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#امام_سجاد علیه_السلام
◾ حکایت جانسوز سوارشدن زينب کبری سلاماللّهعلیها بر شتر بی جهاز...
⚡️وقتیکه زينب کبری عليهاالسلام نظر به قتلگاه میکند و میفرماید: کجایید ای مَحرَمانِ من؟!
راوی گوید:
ثُمَّ أمَرَ ابنُ سَعدٍ (لَعَنَهُ اللّهُ) بِأنْ تَحمِلَ النِّساءَ عَلىٰ الْأقتابِ بِلا وِطاءٍ و حِجابٍ
▪️سپس ابن سعد (لعنت الله علیه) دستور داد زنان را بر شتران بی جهاز سوار کنند، پس شترها را نزدیک زنان آوردند و گفتند:زود بیایید و سوار شوید و ابن سعد دستور حرکت داد.
زینب کبری عليهاالسلام چون این حالت را مشاهده نمود، فریاد برآورد:
سَوَّدَ اللّهُ وَجهَكَ يا ابنَ سَعدٍ! في الدُّنيا و الآخِرَةِ.تَأمُرُ هٰؤلاءِ الٍقومِ بِأنْ يُرَكِّبونا، و نَحنُ وَدائِعَ رَسولِ اللّهِ صَلّىٰ اللّهُ عَلَيْهِ و آلِهِ
▪️خدا رویَت را در دنیا و آخرت سیاه کُنَد ای ابن سعد! تو به این مردان امر میکنی که ما را سوار کنند در حالی که ما امانت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستیم!؟
به آنها بگو: از ما دوری شوند تا ما خودمان سوار شویم. عمرسعد دستور داد تا لشکریان از شتران فاصله گرفتند.
پس زینب کبری و أم کلثوم سلام الله علیهما جلو آمدند و هر یک از زنان و بچه ها را به اسم صدا زدند و در نهایت همه را سوار بر شتران کردند.
همه زن ها و بچه ها سوار شدند تا اینکه جز زینب کبری سلام الله علیها کسی نماند.
در این هنگام حضرت زینب علیهاالسلام نظری به سمت چپ و راست خود انداخت و کسی را جز امام سجاد علیه السلام ندید که از شدت بیماری نمیتوانست سوار شود.
پس نزدیک آن حضرت آمد و فرمود:
ای برادرزاده! برخیز و با کمک من بر شتر سوار شو.
🔻امام سجاد علیهالسلام فرمود:
عمه جانم! شما سوار شويد و من و اين جماعت را به حال خود واگذارید.
حضرت زينب کبری عليهاالسلام نتوانست از امام علیه السلام نافرمانی کند،لذا برگشت تا سوار بر محمل شود.
فَاِلْتَفَتَتْ يَميناً و شِمالاً، فَلَم تَرَ إلّا أجساداً عَلىٰ الرِّمالِ و رُؤوساً عَلىٰ الْأسِنَّةِ بِأيدِي الرِّجالِ، فَصَرَخَتْ، و قَالَتْ: وا غُربَتاه! وا أخاه! وا حُسيناه! وا عَبّاساه! وا رِجالاه! وا ضَيعَتاه بَعدَكَ يا أباعبداللّه
▪️پس به سمت راست و چپ خود نظر کرد و کسی را ندید جز اجسادی که بر روی ریگ و رمل بیابان افتاده بودند و سرهایی که بر روی نیزه در دست سپاهيان عمر سعد بود. پس فریادی کشید و فرمود:
آه از غريبي...آه ای برادر...آه ای حسین من...آه ای عباس من... آه ای مَحرمان من... چقدر بعد از تو ما خوار و ذليل شدیم ای اباعبدالله...
فَلَمَّا نَظَرَ الْإمامُ زَينُ الْعابدينَ عَلَيْهِ السَّلامُ إلىٰ ذٰلِكَ لَم يَتَمالَكْ عَلىٰ نَفسِهِ دونَ أن قامَ و هو يَرتَعِشُ مِنَ الضَّعفِ، فأخَذَ بِعَصاةِ يَتَوَكَّاُ عَلَيْها، و أتَىٰ إلىٰ عَمَّتِهِ، و ثَنىٰ رُكبَتُه،فأخَذَ لِيَركَبُها فَاِرتَعَشَ مِنَ الضَّعفِ،و سَقَطَ عَلىٰ الْأرضِ
▪️چون امام زین العابدین علیه السلام این حالت زينب کبری عليهاالسلام رامشاهده کرد، نتوانست کاری کند جز اینکه به سختی از جای برخاست و عصایی را به دست گرفت و از ضعف به خود میلرزید.
پس خود را با همان حالت به کنار محمل زينب کبری عليهاالسلام رساند و زانو گرفت و فرمود: عمه جان! بیا و سوار شو!
پس زينب کبری عليهاالسلام آمد تا سوار شود اما امام سجاد علیه السّلام از شدت ضعف لرزید و با صورت به زمین خورد.
فَلَمَّا رَآهُ الشِّمرَ (لَعَنَهُ اللّهُ) أتىٰ إلَيْه، و بِيَدِهِ سَوطٌ، فَضَرَبَهُ
▪️چون شمر (لعنة الله علیه) این حالت را دید، در حالی که تازیانه در دست داشت، به امام سجاد علیه السلام نزدیک شد و امام را با تازیانه زد.
زين العابدين عليه السلام فریاد میزد؛
وا جدّاه! وا محمّداه! وا عليّاه! وا حسناه! وا حسيناه
زينب کبری عليهاالسلام از مشاهده این صحنه گریه میکرد و به شمر میفرمود:
وای بر تو ای شمر!به باقی مانده نبوت رحم کن . و دائمًا این را فرمود تا شمر از امام سجاد علیه السلام دست کشید.
پس در این هنگام کنیز مُسنّی آمد نزد زینب کبری عليهاالسلام و او را سوار کرد.
راوی گوید:
من پرسیدم که آن پیرزن که بود؟
گفتند: آن پیرزن ،فضه، خادمه فاطمه زهرا علیهاالسلام بود.
پس سپاه عمر سعد هر جور که بود امام سجاد علیه السّلام را بر یک شتر لاغری سوار کردند و پاهایش را هم از زیر شتر به هم بستند.
📚معالي السّبطين ج۲ ص۹۰
📚وسيلة الدّارين ص۳۵۰
.
.
ایام #شهادت_امام_سجاد
🔸اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَلِىَّ بنِ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) یَا زَیْنَ الْعابِدِینَ وَ یَا زَیْنَ الْمُتَهَجِّدِینَ》🔶🔸
🏴اما امام سجاد(علیه السلام) صاحب عزایی بود که حدود بیست سال برای مصیبت پدرش، امام حسین(ع) گریست و جزء بکائین عالم شد.
امام صادق(علیه السّلام) در این باره می فرماید :
📋《اَلْبَكَّاءُونَ خَمْسَةٌ : آدَمُ(ع)، و يَعقُوبُ(ع)، و يُوسفُ(ع) و فاطِمَةُ(س) بنت مُحَمّد(ص) و علىُّ بنُ الحُسَين(ع)!
..فَبَكَى عَلَىُّ بنُ الْحُسَيْنِ(ع) عِشْرِينَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِينَ سَنَةً ، مَا وُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَكَى!
حَتَّى قَالَ لَهُ مَوْلًى لَهُ :
جُعِلْتُ فِدَاكَ! إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ!
قَالَ : ﴿ قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴾
إِنِّي لَمْ أَذْكُرْ مَصْرَعَ بَنِي فَاطِمَةَ(س) إِلَّا خَنَقَتْنِي لِذَلِكَ عَبْرَةٌ!》
♦️گريه كنندگان -معروف تاريخ- پنج نفرند : آدم(ع) و يعقوب(ع) و يوسف(ع) و فاطمه زهرا(س) وامام سجاد(ع)!
حضرت صادق(ع) درباره علت گريه امام سجاد(ع) فرمود : حضرت على بن الحسين(ع) مدت بيست يا چهل سال بر حضرت حسين(ع) گريست.
هيچ غذايى در مقابل آن حضرت(ع) نمى گذاشتند مگر اينكه گريان مى شد.
كار آن حضرت(ع) به جايى رسيد كه يكى از غلامانش به وى گفت :
اى پسر رسول خدا(ص)! فداى تو شوم، من مى ترسم تو خود را (به واسطه كثرت گريه) هلاك نمايى!
امام سجاد(ع) می فرمود :
چاره اى نيست، جز اينكه از غم و اندوه خود به خداوند شكايت كنم.
من چيزهايى را مى دانم كه شما نمى دانيد. من يادآور قتلگاه فرزندان فاطمه(س) نمى شوم مگر اينكه گريه راه گلويم را مسدود مى كند.(۲)
در روایتی از امام جعفر صادق(ع) نقل شده است که از على بن الحسین(ع) درباره کثرت گریه اش سؤال شد؟
حضرت(ع) فرمود :
📋《فَلاَ تَلُومُونِي فَإِنَّ يَعْقُوبَ فَقَدَ سِبْطاً مِنْ وُلْدِهِ فَبَكَى حَتَّى اِبْيَضَّتْ عَيْنٰاهُ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّهُ مَاتَ وَ قَدْ نَظَرْتُ إِلَى أَرْبَعَةَ عَشَرَ رَجُلاً مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فِي غَدَاةٍ وَاحِدَةٍ قَتْلَى فَتَرْوَن حُزْنَهُمْ يَذْهَبُ مِنْ قَلْبِي؟》
♦️مرا ملامت نکنید! زیرا یعقوب پیغمبر(ع) یکى از اولاد خود را گم کرد، و آن قدر گریست تا دو چشمانش از حزن سفید شد، در حالى که نمى دانست که از دنیا رفته است (یا زنده است)؟!!
این در حالى است که من مشاهده نمودم چهارده نفر از اهل بیتم(ص) را که در صبح یک روز سر بریدند.
حال شما گمان کرده اید که هرگز این حزن از قلبم بیرون مى رود؟!(۳)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
يك پسر گم كرد يعقوب، از فراقش گریه کرد
چون نگريم من كه يك عالم گُهر گم كرده ام؟!
👤داوری
📚منابع :
۲)الأمالی شیخ صدوق، ص۱۴۰
۳)کشف الغُمه اربلی، ج۲، ص۱۰۲
.
مداحی_آنلاین_خطبه_ی_کوبنده_امام_سجاد_میرداماد.mp3
9.27M
#شهادت_امام_سجاد(ع)
🌴خطبه ی کوبنده امام سجاد(ع)
🌴به همراه #روضه_امام_حسین
🎙 سید_مهدی_میرداماد
⏯ روضه
─━━━⊱✿⊰━━━─
#امام_سجاد #محرم
.
وقایع #روز_دوازدهم_محرم
تا روز دوازدهم محرم، پيكر پاك و بی سر فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله و ياران پاكبازش در زير آفتاب رها شده بود. بنا به نقل مشهور اجساد مطهر شهدا سه روز زير آفتاب بر روى زمين ماندهبودند و باد صحرا بر آن بدن هاى پاك مى وزيد.
⚫خاکسپاری شهدای کربلا توسط بنیاسد؛ حضور امام سجاد(علیه السلام) برای شناسایی و دفن شهدا
گفتنی است طائفه بنىاسد كه در غاضريه محلهاى نزديك كربلا منزل داشتند، پس از تخليه كربلا از سپاه ابن سعد به كربلا آمدند و آن بدنهاى پاك را در خاك و خون مشاهده كردند.
آنان از زن و مرد فريادشان به ناله و شيون بلند شد. وقتى كه مصمم شدند آن بدن هاى پاك را دفن كنند، چون نه سر در بدن داشتند و نه لباسى بر تن، هيچ يك را نمى شناختند. لذا متحير و سرگردان بودند كه چه كنند، ناگاه امام سجاد عليه السلام از سمت صحرا به سوى آنان آمد و شهدا را به آنها معرفى كرد. و قبل از همه به دفن پيكر پاك #امام_حسين عليه السلام اقدام فرمود.
او در گوشه اى از كربلا كمى خاك را كنار زد، قبرى ساخته و پرداخته آشكار شد، دست ها را زير بدن قرار داد و به تنهايى به داخل قبر برد و فرمود: «با من كسانى هستند كه مرا يارى كنند». چون بدن را در قبر نهاد صورت مباركش را بر گلوى بريده پدرش گذاشت و در حالى كه باران اشك چون ابر بهارى بر گونه هايش جارى بود، فرمود:«طُوبى لِأَرْضٍ تَضَمَّنَتْ جَسَدَكَ الطّاهِرَ، فَإنّ الدُّنْيا بَعْدَك مُظْلِمَةٌ وَالْآخِرَةُ بِنُورِكَ مُشْرِقَةٌ، أَمَّا اللَّيْلُ فَمُسَهَّدٌ وَالْحُزْنُ فَسَرْمَدٌ، أَوْ يَخْتارَ اللَّهُ لِأَهْلِ بَيْتِكَ دارَكَ الَّتي أَنْتَ بِها مُقيمٌ وَعَلَيْكَ مِنّي السَّلامُ يَابْنَ رَسُولِ اللَّه وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ؛ خوشا به آن زمينى كه پيكر پاك تو را در برگرفته، دنيا پس از تو تاريك شد و آخرت به نور جمال تو روشن گشت. شبها ديگر خواب به سراغم نمىآيد و اندوهم پايانى نخواهد داشت. تا آن زمان كه خداوند اهل بيت تو را به تو ملحق كند و در كنار تو جاى دهد. درود و سلامم بر تو باد اى فرزند رسول خدا و رحمت و بركات خدا بر تو باد».
عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص33.
.
enc_16900281514195534029709.mp3
3.97M
بدونتو جهنمه دنیامون
تو زندگی نمی ذاری تنهامون ...
#محرم
بدون تو جهنمه دنیامون
تو زندگی نمیذاری تنهامون
زنونه گریون تو اند مردامون
مردونه پای کارتند زن هامون
پسرامون فدای پسرات
دخترامون فدای دخترات
نسل ما نسلیه که هممون میمیریم برات
به جوونت جوون ها رو سامون بده
کسب و کار حلال و فراوون بده
خونه میخواهیم که روضه بگیریم برات
بچه میخواهیم که واست یه روز جون بده
تا همیشه روضه های تو چراغش روشن است
در جوانی پاک بودن شیوه سینه زن است
حسین حسین حسین ...
.
#زمزمه #شور
#تنور_خولی
سلام مادر .... ببین با من چها کردن
لب تشنه ... سرم از تن جدا کردن
ببین موهام .... پر از خاکستر و خونه
سرم اینجاس ... تنم بین بیابونه
سلام مادر ... چرا دیر اومدی مادر
بگو امشب ... به زینب سرزدی مادر
ته گودال ... که غوغا شد کجا بودی
سر نعشم .... که دعوا شد کجا بودی
......
سلام مادر ... چرا پر خونِ موی تو
سلام مادر ... بریده کی گلوی تو
خودم دیدم ... چها بر روزت آوردن
به پیش من ... لباس کهنتم بردن
ته گودال ... برای تو دعا کردم
تو دست و پا ... زدی و من نگا کردم
#عبدالحسین✍
#امام_حسین
#تنور_خولی
#سبک_حسین_مولا #سبک_سلام_آقا_که_الان_روبروتونم
............
در ریاض القدس نقل کند که زن خولی گوید صدای محزونی شنیدم که یکی می فرمایدانا الغریب زن خولی گوید:مدهوش افتادم و در عالم غشوه دیدم مطبخ سرا وسیع شد حوریان بهشتی و کنیزکان پاکیزه سرشتی ریختند به مطبخ خانه حوریه فریاد می کرد طرقوا طرقوا راه دهید که فاطمۀ زهرا بدیدن سر فرزندش حضرت حسین علیه السلام می آید،ناگاه دیدم پنج هودج ازآسمان بزمین فرود آمد و زنان سیاه پوش بیرون آمدند،و دور تنور حلقۀ ماتم زدند دیدم در میان آن زنان یک زنی که سن وی از همه کمتر بود گریبان دریده گریان گریان دست برد میان تنور یک سر پر خون مجروحی که هنوز از رگهای گلویش خون جاری بود بیرون آورد،و به سینه چسبانید و از دل آه برآورد،و گریان گریان فرمود ولدی ولدی یا حسین ایها الشهید ایها المظلوم قتلوک و ما عرفوک و من شرب الماء منعوک فرزندم ای حسین ای شهید ای مظلوم ترا کشتند و نشناختند و ز آب منعت کردند.
.👇
نشست صدا پادکست آموزشی.mp3
2.75M
#آموزش_مداحی
.
استفاده بی رویه از صدا
باعث نشست صدامون می شه
.
اول مساله رو بشناسیم
تا خیلی راحت بتونیم حلش کنیم
.
#اسماعیل_شبرنگ 🎤
kashani-Shab11Moharram1402.mp3
29.07M
🎙 #سخنرانی: حجةالاسلام کاشانی
🏴 مراسـم عـزاداری دهه اول ماه #محرم۱۴۰۲ | شام غریبان امام حسین (علیهالسلام)
📅 جمعه ۶ مرداد ماه ۱۴۰۲
🔺 هیأت آیین حسینی
#حامد_کاشانی
شیخ مفید در ارشاد نوشته: ۴ نفر به امام حسین نامه نوشتند که خدارو شکر که معاویه به درک واصل شد
و به چند دلیل ما بدنبال سرنگونی بنی امیه هستیم: ۱ حکومت بنی امیه غصبی است ۲. بیت المال رو هم غصب کرده. ۳. مستبدند ۴. خوبان رو میکشند و افراد شرور، بر سر کار هستند. ۵. اموال عمومی را به دوستانشان سپرده اند.
لذا برای مبارزه با بنی امیه ، نیاز به امام داریم، تا ذیل پرچمش جمع شویم و با بنی امیه مبارزه کنیم.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
🎙 #سخنرانی: حجةالاسلام کاشانی 🏴 مراسـم عـزاداری دهه اول ماه #محرم۱۴۰۲ | شام غریبان امام حسین (علی
.
#حکایات
مقتل الحسین(ع)، خوارزمی ـ به نقل از حسن بصری ـ:
حسین بن علی(ع)، سَروری زاهد، پارسا، شایسته، خیرخواه و خوش اخلاق بود. ایشان روزی با اطرافیانش به باغ خود رفت. در این باغ، غلامی کار می کرد که نامش «صافی» بود. چون امام(ع) به باغ نزدیک شد، غلام را دید که نشسته و نان می خورد. امام حسین(ع) بدو نگریست و زیر درخت خرمایی نشست که ایشان را می پوشانْد و غلام نمی توانست ایشان را ببیند. غلام، یک گرده نان را بر می داشت و نصف آن را به طرف سگش می انداخت و نیم دیگر را خودش می خورد. حسین(ع) از این کار غلام در شگفت شد. چون غلام از خوردنْ آسوده گشت، گفت: سپاس، خداوند جهانیان را. خدایا! مرا بیامرز و سَرورم را بیامرز و به او برکت بده، چنان که به پدر و مادر او برکت دادی، به رحمت خودت، ای مهربان ترینِ مهربانان!
در این هنگام، حسین(ع) برخاست و فرمود: «ای صافی!». غلام، وحشت زده برخاست و گفت: سَرورم و سَرور همه مؤمنان! من شما را ندیدم. مرا ببخش.
حسین(ع) فرمود: «مرا حلال کن، ای صافی؛ زیرا من، بدون اجازه تو به باغت وارد شدم».
صافی گفت: به سبب فضیلت و کرم و سَروری خودت چنین سخنی را می گویی، سَرورم!
حسین(ع) فرمود: «دیدم که نیمی از گرده نان را به سگَت می دهی و نیم دیگر آن را خود می خوری. این کار چه معنا دارد؟».
غلام گفت: سَرورم! هنگامی که من نان می خوردم، این سگ به من می نگریست. من از نگاه او شرم کردم. آخر، این هم سگِ توست که باغت را در برابر دشمنان حفظ می کند. من برده تو ام و این، سگ توست و هر دو با هم، روزی از تو رسیده را خوردیم.
حسین(ع) گریست و فرمود: «تو در راه خدا آزادی و با طیبِ خاطر، دو هزار دینار به تو می بخشم».
غلام گفت: اگر مرا آزاد می کنی، من باز هم می خواهم عهده دار باغ تو باشم.
حسین(ع) فرمود: «مرد، هر گاه سخنی بر زبان می آورد، شایسته است که آن را با عمل خود تأیید کند. من گفتم: بدون اجازه تو به باغت وارد شدم و سخن خود را تأیید کردم و باغ را با هر آنچه در آن است، به تو بخشیدم؛ ولی این گروه از اطرافیان من آمده اند تا میوه و خرما بخورند. آنها را به خاطر من، میهمان خود بدار و ارجشان نِه. خداوند در روز رستاخیز، بر تو ارج نهد و به سبب خوش اخلاقی و ادبت، به تو برکت دهد!».
غلام گفت: اگر تو باغت را به من بخشیدی، من هم آن را وقف اطرافیان و شیعیان تو می کنم.
بر مؤمن شایسته است که همچون نوه پیامبر خدا باشد.
[۱]. مقتل الحسین(ع) للخوارزمی: ج ۱ ص ۱۵۳؛ مستدرک الوسائل: ج ۷ ص ۱۹۲ ح ۸۰۰۶، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۰، ص ۲۲۴.
.
.
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
#امام_حسین علیهالسلام
#کلیات_مصائب
#تاریخ_مقتل
❇️ قبائلی از شام که به فعل کثیف پدرانشان در واقعه عاشورا افتخار میکنند.
🔶 مرحوم کراجکی در کتاب «التعجّب من أغلاط العامة في مسألة الإمامة» مینویسد:
تعجب از عدّهای است که به کارهایی که پدرانشان با حسین بن علی (علیه السلام) انجام دادند، شاد شدند و آنها را به واسطه کار و اثری که در قتل آن حضرت داشتند، بزرگ داشتند و به آن افتخار کردند، و به همین جهت در سرزمین شام به این القاب مشهور و شناخته شدند. این عده عبارتند از:
1⃣ «و أمّا بنو السراويل: فأولاد الذي سلب سراويل الحسين عليه السّلام»
بنو سراويل: اولاد كسى بودند كه پيراهن حسين بن علی (علیه السلام) را روز عاشورا از تن مباركش در آورد و برد.
2⃣ «و أمّا بنو السرج: فأولاد الذين أسرجت خيله لدوس جسد الحسين (عليه السّلام)، و وصل بعض هذه الخيل إلى مصر، فقلعت نعالها من حوافرها و سمّرت على أبواب الدور ليتبرّك بها، و جرت بذلك السنّة عندهم حتّى صاروا يتعمّدون عمل نظيرها على أبواب دور أكثرهم»
بنو سرج: اولاد کسی هستند که اسبانش را زين کرد تا جسد حسين بن علی (علیه السلام) را لگدمال کند. بعضي از اين اسب ها به مصر رسید، پس نعل آن اسب ها را جدا کردند و از باب تبرّک بر سر خانه هایشان آويختند، و اين کار نزدشان رسم و سنّت گشت.
3⃣ «و أمّا بنو سنان: فأولاد الذي حمل الرمح الذي على سنانه رأس الحسين عليه السّلام»
بَنُو سِنان: اولاد کسی هستند که نيزه اى را حمل می کرد كه سر حسين بن علی (علیه السلام) بر آن بود.
4⃣ «و أمّا بنو المكبّري: فأولاد الذي كان يكبّر خلف رأس الحسين عليه السّلام»
بنو المُكَبِّرِى: اولاد کسی هستند که پشت سر بریده حسین بن علی (علیه السلام) تکبیر می گفت.
5⃣ «و أمّا بنو الطشتي: فأولاد الذي حمل الطشت الذي ترك فيه رأس الحسين عليه السّلام، و هم بدمشق معروفون»
بَنُو الطَّشتى: اولاد کسی هستند كه سر حسین بن علی (علیه السلام) را در طشت حمل می کرد، و آنان در دمشق معروفند.
6⃣ «و أمّا بنو القضيبي: فأولاد الذي أحضر القضيب إلى يزيد لعنه اللّه لنكت ثنايا الحسين عليه السّلام»
بَنُو القَضِيبى: اولاد كسی هستند كه برای یزید ملعون، آن تکه چوب را آورد و یزید ملعون با آن چوب، به دندان های حسین بن علی (علیه السلام) میزد.
7⃣ «و أمّا بنو الدرجي: فأولاد الذي ترك الرأس في درج جيرون
بنو الدَّرَجى: اولاد كسى كه سر حسین بن علی (علیه السلام) را بر پلههاى باب جيرون(در دمشق) نهاد.
📚 التعجّب من أغلاط العامة في مسألة الإمامة، ص۱۱۶-۱۱۷
.
.
#روضه جانسوز_ماجرای ام حبیبه و اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام _حاج مجید سبزعلی
◾️▪️🔲▪️◾️
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ السلام علیک یا اخیک الشهید ابوالفضل العباس "
نام زینب در شئون زندگی گل می کند
در دل عشاق ایجاد تحول می کند
مهدی زهرا که خود رمز توسل با خداست
در مقام ذکر با زینب توسل می کند
بالا نرفت آنکه به پای تو پا نشد
آقا نشد هرآنکه گدای شما نشد
مقصود از تکلم طور از تو گفتن است
موسی نشد هر آنکه کلیم شما نشد
روز ازل برای گلوی تو هیچ کس
غیر از خدای عز و جل خونبها نشد
در خلقتش زمین و مکانهای محترم
بسیار آفرید ولی کربلا نشد ....
ما گندم رسیده ی شهر ری توایم
شکر خدا که نان تو از من جدا نشد
یک گوشه می رویم و فقط گریه می کنیم
حالا که کربلای تو روزی ما نشد
*داداش*
داغ تو اعظم است تحمل نمی شود
در حیرتم چگونه قد نیزه تا نشد
شاعر:علی اکبر لطیفیان
━ ◾️▪️🔲▪️◾️━
ایام شهادت ابی عبدالله و شهدای کربلا ، روضه،روضه ی عمه ی سادات حضرت زینب یااباعبدالله؛
وارد کوفه شدن کنیز ام حبیبه اومد گفت خانم یه مشته زن و بچه اومدن،لباسا همه پاره،پای برهنه،خیلی گرسنه اند، ام حبیبه یه زنبیل پر از نان و خرما کرد گفت ببر،کنیزه اومد تو کاروان خرماها رو دادن،بچه ها همه گرسنه" خانم کلثوم اومد نون و خرماها رو از دست بچه ها گرفت انداخت تو زنبیل گفت صدقه بر ما حرامه ...."
برگشت، (قدیمیا وقتی کارد به استخوانشون میرسید به دو نفر توسل میکردن بعد از عاشورا،یکی حضرت صغری،یکی هم روضه ام حبیبه)گفت نون و خرماها رو برگردون،ام حبیبه تعجب کرد گفت مکه تو نگفتی اینا گرسنه ان،چند روزه غذا نخوردن؟گفت خانوم،تا نون و خرماها رو دادم دست بچه ها یه خانمی اومد گرفت انداخت تو زنبیل گفت صدقه بر ما حرامه"
بلند شد از جا گفت صدقه فقط به یه خانواده حرامه"اونم بنی هاشمیان ...."
اومد خود ام حبیبه با گریه زنبیلای نان و خرما رو آوردن از بچه ها سوال کرد بزرگ شما کیه؟همه یه خانم قد خمیده رو نشدن دادن؛همه زینب و نشون دادن ..." اومد ام حبیبه،گفت چرا این نان و خرماها رو نزاشتید بچه ها بخورن؟گفت صدقه بر ما حرامه" گفت خانم جان صدقه نیست نذره ...."گفت ام حبیبه نذرت چیه؟گفت نذر من اینه هر کاروانی اومد تو این شهر نان و خرما نذر می کنم،نذرم اینه یه دفعه دیگه خانمم زینبو ببینم ..." یه موقع زینب صدا زد ام حبیبه" نذرت قبول شد ... من زینبم ...." گفت اگه تو زینبی چرا قدت خمیده؟چرا موهات سپید شده؟باورم نمیشه تو زینبی ،اون زینبی که من میشناسم"هیچ موقع از حسین جدا نمیشد ..." یه موقع عقیله ی بنی هاشم حضرت زینب صدا زد ام حبیبه اون سری که بالا نیزه ست سر حسینه ...."
حسین .......
━━━ ◾️▪️▪️◾️━━━
لذا چند روز اهل بیت ابی عبدالله رد تو یه خرابه ای نگه داشتن،نه بامی نه در " ده هزار نفر نوشته مرحوم اشتهاردی شهر رو محاصره کرده بودن گفتن الان جیگر بچه های حسین رو میسوزونیم"چی کار کردن؟شروع کردن غذا پختن ...." بچه ها زینب و میگرفتن،عمه ما گرسنمونه ...."
زخانه ها بوی طعام می آید .....
اینم برا شهدا،شهدای مدافع حرم زینبی؛ دارن حرکت می کنن،یه موقع زینب دید شمر و زجر ابن قیس و سنان و دیگر نانجیبا دارن به رباب میخندن ...." آخ آخ ..... یه نگاهی کرد حضرت زینب دید رباب دستاشو داره تکون میده ،اما خوابه ...."گفت خانم جان،رباب،همسر برادر بیدار شو ببین این نانجیبا دارن بهت میخندن ....." گفت خانم جان خوابم برد ؛ خواب علی اصغر و دیدم..... خواب دیدم علی اصغر تو بغلمه،دارم براش لالایی می گم ..... دستمو تکون میدادم ........."
حسین ..........
غم عشقت بیابون پرورم کرد .......
هوای وصل بی بال و پرم کرد ......
ای دل .....ای دل .....
به ما گفتی صبوری کن صبوری
صبوری، طرفه خاکی بر سرم کرد ......
دلم را هر چه میخواهی بسوزان
تنم را هرچه میخواهی بلرزان
ولی در کوچه های کوفه و شام ....
به پیش چشم نامحرم مگردان ...
حسین .........
...........................
#حاج_مجید_سبزعلی
#روضه_کوفه
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_رباب
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#روضه_اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
◾️▪️▪️◾️
.👇
.
📖 #روضه_اسارت
🔊 روضه ورود کاروان اسراء به شام
⚫️ #دروازه_ساعات 🔻
*
شامیان من داغ دارم، هل هله کمتر کنید ۲
بخدا نمیزارم اینجور بشینید... (امام زمان)
خارجی نه، زاده، پیغمبرم، باور کنید
اگه برام داستان درست نمیکنید، اگه فردا حرف برام در نیاد، یه کار ازتون میخوام، به خدا برا روضه است، کسی خجالت نکشه من دارم میگم، میخوام همه باهم دست بزنید میخوام شعر بخونم، صدا دستتونو بشنوم میخونم، دست بزن، عیب نداره بزن،
کف زدن،( بزن)
کف زدن پای سر (دست بزن)
کف زدن پای، سر، فرزند زهرا، خوب نیست (دست)
دست زدن، دست زدن، پای سر ، فرزند زهرا خوب نیست
آقا، تو هی دوتا میزنی قطع میکنی، هی داد میزد، اینا میخندیدن
کف زدن پای سر، فرزند زهرا ، خوب نیست
نا مسلمانان، حیا، از دخت پیغمبر، کنید
یه روضه بگم، از کربلا به شام ، هیچ جا نشده بود به اینا احترام بزارن، سادات، یا باید مثل سید اجازم بدید، یا پاشید برید بیرون، عمامه برداشت، یعنی واویلا، یعنی من اجازه دارم هر روضه ای، هیچ کس احترام نذاشت، الا دم دروازه، تو شلوغیا و خنده ها، یکی گفت سلام آقا، یهو آقا برگشت علی بن الحسین، دید تو شلوغیا یکی دستشو آورده، سلام آقا، آقا لبخند زد، تو مارو میشناسی؟ گفت آره آقا، باباتم میشناسم، جون بخواه، چه بلایی سرت آوردن؟ گفت ببینم، ازت خواسته ای بگم آره، گفت یه پارچه بیار، آفتاب، زنجیرارو سوزونده، این زنجیرا رو گردنمه، گردنم سوخته، (ای وای، اگه بعدیشو بگم، همه دستا کار میکنه) گفت سَهل، پول داری؟ آقا تو اسارت پول چکارت؟ گفت میخوام بدم، به این، نیزه دارها ، (گوشتو بگیر)، میخوام اینقدر به بهونه سرها ، وسط ناقه، اینقدر نچرخند، بین عمه ها، آه، بگیریدش، مگه سید اولاد زهرا، خودشو میزنه؟ نزن بچت داره میبینه، وای چه روضه ای اومد تو سرم، نزن، بچه اش داره میبینه، نزن، نزن، این پسرِ، این پسرِ، نزن، دخترش، دخترش داره میبینه، آه، پیش سه ساله، رو سینه اش نرو ، حسیــــــــــن، حسیـــــــــــن
باشه، دست تو مستمع رو میبوسم، الان خوشهالم، روضه ثابت گرفتم، دیونه هامو پیدا کردم، آره، هر کدوم شما تو یه هیئت میدیدمتون، اما حالا دور هم جمع شدیم، پسرش داشت میدید باباش خودشو میزنه، از این ور میزد، میگفت نزن، خودشو میزد، میگفت نزن، اون بچه میدونی چکار میکرد، میزد هی خودشو، پاتو وردار، پاتو وردار، یَومٌ عَلی صَدرِ المُصطَفی، یَومٌ عَلی، وَجهِ الثُری، رو زمین افتاده، کمک، کمک، کمک، آخ کمک اومدن، اما به حسین نه ، کمک سنان، کمک شمر، کمک خولی، حسیـــــــــــن، حسیــــــــن
آه، آه، اگه پا به پات، گریه نمیکردم نمیخوندم، بخونم یا نه؟، روضه بگم برا اینم، یه ساعت داره میزنه، از اول روضه داره میزنه، اما خون نیومد، الان یکم خون اومد
در حیرتم، چگونه، به رویش، عدو زده
تو رو خدا نزنید، تو رو خدا نزنید، به پا من نیفت، کاش یکی به پا اون می افتاد، نزن، زینب به پاش افتاد، اومد تو گودال، آه، دیگه نمیخونم، تو حسین بگو من نخونم، تو حسین بگو، به جان مادرم هنوز روضه نخوندم، حسیــــــــــن، حسیــــــــــن
بسه، باشه، فقط یه دونه بگم، هنده اومد تو مجلس، یه عبایی پوشیده بود، یه قبایی پوشیده بود، (بخونم یا نه)، اومد تو مجلس، طلا هاشو بسته، گردنبندشو انداخته،( بزار بخونم، بزار بخونم، تو گلوم میمنه وا)، یه وقت رسید، عمه های تو رو دید، گفت اینا که حجاب دارن، پس میگفتید اینا خارجی اند، بزرگتون کجاست، اومد جلو زینب، خانم اینطور بود، میدونست هنده ببینه میشناسه، گفت دستتو بردار، دستتو بردار ببینم، دستشو برداشت، واویلا، دیدن چادرشو برداشت، عباشو برداشت، یکی هنده رو بگیره، گفت زن یزید محجبه، دختر علی، با پارچه؟
حسیـــــــــــن، حسیــــــــن، حسیـــــــــــن
#روضه_ورود_به_شام
#روضه_امام_سجاد
🎤 حاج حيدر خمسه
👇
4_5978855464014709168.mp3
10.19M
#روضه_ورود_به_شام
#روضه_امام_سجاد
🎤 حاج حيدر خمسه
.
#شب_سیزدهم_محرم
✅ #روزبرگ_شیعه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِیِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم
موضوع امروز: «#مَا_رَأَیْتُ_إِلَّا_جَمِیلًا»
روز دوشنبه ١۴٠٢/٠۵/٠٩
مناسبت روز: امروز، سیزدهمین روز از ماه #محرم الحرام است که تاریخ در چنین روزی در سال ۶١ هجری قمری، شاهد رویداد جانسوز و مهمی در دارالاماره کوفه بود؛ چنانچه آوردهاند که عبیدالله بن زیاد ملعون که سرمست از غرور پيروزى بود، براى قدرتنمايى، بر تخت خود نشست و همگان را دعوت نمود و دستور داد، سر امام حسين (ع) را در برابرش قرار دهند و اسرای کربلا را وارد کنند؛ سپس رو به حضرت زينب (س) كرد و گفت: «خدا را سپاس كه شما را رسوا ساخت و نادرستى خبرهاى شما را نشان داد!»
حضرت زينب (س) در پاسخ او فرمودند: «فقط انسان فاسق، رسوا مىشود و انسان فاسد دروغ مىگويد و آن هم ما نيستيم و ديگرى است!»
ابن زياد باز هم مغرورانه گفت: «كار خدا را نسبت به برادر و خاندانت چگونه ديدى؟» و حضرت با صلابت و قدرت بیشتر پاسخ دادند: «من جز زيبايى و نيكى چیزی نديدم! آنها گروهى بودند كه خداوند شهادت را برايشان مقرّر كرد و آنان نيز به آرامگاه خويش شتافتند؛ به زودى خداوند تو و آنان را [در روز قيامت] گرد خواهد آورد و ميان شما داورى خواهد كرد؛ در آن روز خواهی دید که چه كسى پيروز است؟» وسپس فرمودند: «اى پسر مرجانه! مادرت به عزايت بنشيند»
ابن زياد با شنيدن اين سخنان، بسیار خشمگين شد و ابتدا قصد کشتن آن حضرت را نمود، اما بهدلیل نظر برخی از بزرگان مجلس از این تصمیم گذشت و از روی درماندگی گفت: «اين زن، پيوسته موزون و شعرگونه سخن مىگويد؛ پدرش نيز چنین بود» (ارشاد مفيد، ص۴٧٣؛ تاريخ طبرى، ج۴، ص٣۵٠)
✍️ به راستى انسان نمىداند در برابر اين همه شجاعت و قدرت روحى چه بگويد؟ جز اينكه در برابر عظمت اين بانوى بزرگ، زانو به زمين زده و اعتراف كند كه هیچ لفظ و جملهای، قادر به بیان عظمت و شهامت آن حضرت در برابر مرد سفّاك و بىرحمى همچون ابن زیاد ملعون نیست! و تنها میتوان گفت که زینب کبری (ع) فرزند حیدر کرار (ع) و فاطمه زهرا (س) است.
❓اما سؤالی که شاید به ذهن بعضی از عزیزان خطور کرده باشد، این است که مگر نه اینکه حادثه کربلا یک جنایت و یک تراژدی است، یک مصیبت و یک رثاء است؛ جنایتی بزرگ که در آن بین جنایتکاران، مسابقه خیانت و رذالت برقرار است! از بستن آب روی کودکان و زنان بیگناه گرفته تا کشتن بهترین انسانها و تکه تکه کردن جوانان و نوجوانان بیگناه و حتی تیر زدن به گلوی طفل شیرخواره؛ و در ادامه بریدن سرها و اسب تاختن بر بدنهای بیسر، و حمله به خیمههای زنان و کودکان و تاراج آنها، و اسیری و شلاق زدن، و بر شتر بیجهاز سوار کردن آنان و صدها جنایت دیگر... پس چرا حضرت زینب (س) میفرمایند: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا»؛ مگر در این همه جنایت هولناک، زیبایی هم وجود دارد؟!
✅ در جواب، اولاً باید بدانیم که حضرت زینب (س) این جمله را هنگامی فرمودند که ابن زیاد گفت: «كار خدا را نسبت به برادر و خاندانت چگونه ديدى؟» لذا حضرت با اشاره به «مقدرات الهی» چنین فرمودند که «من جز زیبایی چیزی ندیدم» و بدیهی است که رضای اهلبیت (ع) همواره منطبق بر رضای الهی است، چنانچه امام حسین (ع) پس از آنهمه مصیبت، در گودی قتلگاه و در لحظات آخر فرمودند: «الهی رِضاً بِرِِضِاک»؛
⬅️ ثانیاً ما همیشه از همین بُعد سیاه و خیانت و جنایت به حادثه عاشورا نگاه کردهایم؛ اما همانطور که در سخن دیروز عرض کردیم، «عاشورا» یک چهره دیگر هم دارد و آن چهرهی روشن و درخشان اطاعتپذیری و جان دادن در راه محبوب و معشوق است!
عاشورا ثابت کرد که انسان خاکی میتواند تا عرش اعلی پرواز کند، و تمام هستی و وجود زمینی خود را در راه رضای حضرت دوست قربانی کرده و به جایی برسد که خدا خریدارش شود: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ: خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریداری کرده و (در برابرش) بهشت برای آنان است» (توبه/١١١)؛
در این صفحه از کربلا، همانطور که حضرت زینب (ع) فرمودند، همهچیزش زیبایی است، خداپرستی و عشقبازی است؛ شجاعت و شهامت است؛ وفاداری و ایثار و ازخودگذشتگی است؛ ولایتباوری و ولایتیاوری است؛ و در یک کلام، شهادت در راه الهی و ماندگاری است!
لذا حضرت زینب (س) خطاب به یزید ملعون فرمودند: «فَکِد کَیْدک وَاسْعَ سَعْیک و ناصِبْ جُهْدَک فوالله لا تمحُو ذکرنا و لا تُمیتُ وَحْیَنا»: «هرچه نيرنگ دارى به كار بند و نهايت تلاشت را بكن و هر كوششى كه دارى به كار گير؛ امّا به خدا سوگند نمیتوانی ما را بمیرانی و ما را محو کنی و نمیتوانی چراغِ وحى ما را خاموش کنی...» (بحارالأنوار، ج۴۵، ص١٣۵)
✍️ چنانچه بعد از هزاروچندصدسال، هنوز شاهد زنده بودن حماسه حسینی هستیم.
🏴
سخنرانی دکتر رفیعی- شب سوم.mp3
39.47M
🎙ما ملت امام حسینیم_ ویژگی های انبیا الهی
🏴شام شهادت #امام_سجاد علیه السلام
#سخنرانی
#محرم ۱۴۰۲
🕌 هیئت بیت المهدی
🗂 حجم : ۳۷ مگابایت
📆مورخ 8 مرداد 1402
#شهادت_امام_سجاد
.
#شور
#شب_نهم_محرم ۱۴۰۲
#حضرت_عباس
پرچمدار اومد-به نظر که حیدر کرار اومد
پرچمدار اومد-یه نفر که نمی شه تکرار اومد
پرچمدار اومد-اونکه زیر دست حیدر بار اومد
چه قدر با جگر می ره-باهنر می ره
دشمن از مقابلش داره در می ره
زمین پیش پاش برخاست-پرچمش بالاست
می رسه سر می زنه از چپ و از راست
می گه یا علی-می ره با غضب
مجموعه ای از غیرت و ادب
تا جلو می ره-هی قدم قدم
دشمنش می ره-هی عقب عقب
نام اور عباس-اونکه رو کعبه می ره منبر عباس
نام اور عباس-یه سپاهن با علی اکبر عباس
نام اور عباس-یه کلام ختم کلام حیدر عباس
تاکه-قدعلم می کرد-قلع و غم می کرد
با یه ضربه شر چند تا رو کم می کرد
چه قدر-؛صف شکن می زد-سر و تن می زد
ضربه هاشُ مثل امام حسن می زد
همسمت یمین-هم سمت یسار
شد همهمهُ-شد گرد و غبار
سردار بنی هاشم اومده
اخمش رو ببین-تیغش به کنار
#علی_زمانیان✍
👇