eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.9هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
564 ویدیو
801 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🔶 حضرت علی (ع) را به زور از خانه بردند راوی می‌گوید: علی را با همان جامه‌ای که به خود پیچیده بود از خانه بیرون بردند و از طرف قبر پیغمبر(ص) عبور دادند و من شنیدم که می‌گفت: «ای پسر مادر! این جماعت مرا ناتوان کردند و نزدیک شدند که مرا بکشند.» ابوبکر نشست در بنی ساعده و علی(ع) پیش آمد. عمر به او گفت: بیعت کن. فرمود: «اگر بیعت نکنم چه می‌شود؟» عمر گفت: به ذات خدا سوگند اگر بیعت نکنی گردنت را می‌زنم. علی(ع) به او گفت: «در این حال، به ذات خدا سوگند من بنده خدا هستم که کشته شدم و برادر رسول خدا(ص).» پس عمر گفت: بنده خدا هستی که کشته شدی اما برادر رسول خدا نیستی؛ سه مرتبه این سخن را گفت. پس خبر به عباس بن عبدالمطلب رسید. با شتاب، دوان دوان آمد و به عمر گفت: با پسر برادرم مدارا کن. بر من است که بیعت کند با شما. پس عباس آمد و دست علی را گرفت و او را به ابی‌بکر مالید تا اینکه غضبناک دست از او برداشتند. 📚منبع جُنةُ العاصمه، میرجهانی طباطبایی، در بیان حالات و وقایع بعد از رحلت پیامبر(ص)، ص ۴۸۲ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۲۸، ص ۲۲۷ مواقف الشیعه، احمدی میانجی، ج ۱، ص ۴۳۱ بیت الاحزان، شیخ عباس قمی، ص ۹۶ .
. ⚫️ شانه حضرت فاطمه (س) مجروح شد در روایت بحار است که: فاطمه در عقب در، محکم خود را به در چسبانده بود که داخل خانه نشوند. عمر بر در، لگدی با پای خود زد و در کنده شد و بر شکم فاطمه افتاد و محسن او سقط شد. وقتی جامه علی را می‌کشیدند که او را به مسجد برند. فاطمه با اینکه دل او به شدت درد داشت خود را به علی چسبانده بود و طرف جامه را نگاه می‌داشت و می‌کشید به طرف خود، به نحوی که آن جماعت بر می‌گشتند و به روی یکدیگر می‌ریختند بر روی زمین و به زانو در می‌آمدند و پیوسته آنها جامه حضرت را می‌کشیدند و فاطمه هم می‌کشید تا اینکه عمر شمشیر خالدبن ولید را گرفت و با غلاف آن بر شانه فاطمه زد تا آنکه مجروح شد؛ سه مرتبه این عمل را کرد و نتوانستند جامه را از دست فاطمه بگیرند تا اینکه جامه پاره پاره شد. یک پاره آن در دست فاطمه ماند و پاره‌های دیگر آن در دست‌های آن جماعت ماند و آن جراحت بر بازوی زهرا(س) بود تا وقتی از دنیا رحلت فرمود. در اثر ضربت‌هایی که به فاطمه وارد شد آن حضرت غش کرد وقتی به هوش آمد که خانه خالی شده بود و علی را برده بودند. پرسید: «علی کجاست؟» فضه گفت: مردمان او را کشیدند و بردند برای بیعت گرفتن. چون فاطمه این سخن را شنید لباس خود را پوشید و چادر بر سر کرد و دست حسن و حسین را گرفت و با جمعی از زن ها در عقب امیرمؤمنان روانه شد تا او را از دست آنها نجات دهد. چون بر در مسجد رسید نظر کرد دید ابوبکر بالای منبر پدرش نشسته و علی سر برهنه پایین منبر و شمشیر در دست عمر است و می‌گوید: ای علی، بیعت کن وگرنه گردنت را می‌زنم. صدیقه کبری، فاطمه زهرا صیحه‌ای زد و پدرش را ندا کرد. 📚منبع جُنةُ العاصمه، میرجهانی طباطبایی، در بیان حالات و وقایع بعد از رحلت پیامبر(ص) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۲۸، ص ۲۲۷ سلام الله علیها .
. 📣 بسیار گریه کنندگان عالم ابن بابویه به سند معتبر روایت کرده است که (بکّائُون) یعنی بسیار گریه کنندگان پنج نفر بودند: آدم، یعقوب، یوسف و فاطمه بنت محمد صلی اللّه علیه وآله وسلّم و علی بْن الحُسین صلواتُ اللّه علیْهم اجْمعین. اما آدم پس در مفارقت بهشت آن قدر گریست که به روی و خدّ او اثر گریه مانند دو نهر مانده بود. و اما یعقوب پس بر مفارقت یوسف آن قدر گریست که نابینا شد تا آنکه گفتند به او: به خدا سوگند که پیوسته یاد می‌کنی یوسف را تا آنکه خود را مریض و بدنت را از غصّه گداخته کنی یا هلاک شوی. اما یوسف پس آن قدر در مفارقت یعقوب گریست تا آنکه اهل زندانی که یوسف در آنجا محبوس بود از گریه او متأذی شدند و گفتند به او که یا در شب گریه کن و روز ساکت باش تا ما آرام بگیریم یا در روز گریه کن و در شب ساکت باش، پس با ایشان صلح کرد که در یکی از آن دو وقت گریه کند و در دیگری ساکت باشد. و اما فاطمه علیهاالسّلام پس آنقدر گریست بر وفات رسول خدا صلی اللّه علیه وآله و سلّم که اهل مدینه از گریه او متأذی شدند و گفتند به او که ما را آزار کردی از بسیاری گریه خود، پس آن حضرت می‌رفت به مقبره شهدای احد و آنچه می‌خواست می‌گریست و به سوی مدینه برمی گشت. واما علی بن الحسین علیهم السلام پس بر مصیبت پدر خود بیست سال گریست و به روایتی چهل سال و هرگز طعام نزد او نگذاشتند که گریه نکند و هرگز آبی نیاشامید که نگرید تا آنکه یکی از آزاد کرده‌های آن حضرت گفت: فدای تو شوم یابن رسول اللّه! می‌ترسم که خود را از گریه هلاک کنی. حضرت فرمود: «شکایت می‌کنم مصیبت و اندوه خود را به سوی خدا و می‌دانم از خدا آنچه شما نمی‌دانید؛ همانا من هرگز به یاد نمی‌آورم شهادت فرزندان فاطمه را مگر آنکه گریه در گلوی من می‌گیرد.» شیخ طوسی به سند معتبر از ابن عباس روایت کرده است که چون هنگام وفات حضرت رسول صلی اللّه علیه وآله و سلّم شد آن قدر گریست که آب دیده‌اش بر محاسن مبارکش جاری شد گفتند: یا رسول اللّه! سبب گریه شما چیست؟ فرمود: «گریه می‌کنم برای فرزندان خود و آنچه نسبت به ایشان خواهند کرد بدانِ امّت من بعد از من، گویا می‌بینم فاطمه دختر خود را بر او ستم کرده باشند بعد از من و او ندا کند که یا ابتاه، و احدی از امت من او را اعانت نکند.» چون فاطمه علیهاالسّلام این سخن را شنید گریست، حضرت رسول صلی اللّه علیه وآله وسلّم فرمود: « گریه مکن ای دختر من.» فاطمه علیهاالسّلام گفت: «گریه نمی‌کنم برای آنچه بعد از تو به من خواهند کرد ولیکن می‌گریم از مفارقت تو یا رسول اللّه صلی اللّه علیه وآله و سلّم.» حضرت فرمود: «بشارت باد ترا ای دختر من که زود به من ملحق خواهی شد و تو اول کسی خواهی بود که از اهل بیت من به من ملحق می‌شود.» 📚منبع منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج۱، ص ٣٣٣ .
. ♠️ فاطمه (س) اشک علی (ع) را بر صورت خویش می‌کشد قالتِ الزهراءُ سلامُ اللهِ علیها: «یا اباالحسنِ، انّی سَمِعتُ ابی یَقُولُ: الدَّمعةُ تُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِ و إنَّ القَبَرَ لایکونُ روضةً مِن ریاضِ الجنّةِ إلّا أنَّ العبدَ بَکی مِن خیفَةِ الله وَ قَد عَلِمَ العزیزُ الجبّارُ أنیّ بَکیتُ خوفاً بِهذِه الّدُموعِ.» فَبَکی علّیٌ علیه‌السلام فَجَعلت فاطمةُ تَأخُذُ مِن دُموعِه و تَمسَحُ بِه وَجهَهَا، ثُمّ قالت: «یا اَبَاالحَسن، لَو بَکی مَحزُونٌ فی امّةٍ لَرَحِمَ اللهُ تِلکَ الاُمّةٍ و إنّک لَمَحزُونٌ یَا بن عَمّی و قَد مَسَحتُ بِها وَجهی طَمَعاً لِلرَّحمةِ.» حضرت زهرا علیهاسلام فرمودند: «ای ابالحسن از پدرم شنیدم، اشک، آتش غضب پروردگار را خاموش می‌کند و قبر باغی از باغ‌های بهشت نمی‌گردد مگر اینکه بنده از ترس و خوف الهی بگرید و پروردگار عزتمند و جبار می‌داند من با این اشک‌ها به خاطر ترس از او گریستم.» علی علیه‌السلام گریست و فاطمه عليهاسلام با دست خویش اشک‌های او را گرفته و به صورت خود می‌کشید، سپس عرضه داشت: «ای ابالحسن اگر محزون و اندوهگینی در امتی بگرید، خداوند بر آن امت رحم می‌کند و همانا ای پسر عمو! تو اندوهگین هستی و من اشک‌های تو را به خاطر طمع به رحمت الهی بر صورت خویش کشیدم.» 📚منبع بهجة قلب المصطفی، رحمانی همدانی، صفحه ۷۹۶ فاطمیه مأثور، حجة الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۱۰ .
. 🔻 غاصبین از حضرت زهرا (س) يک روز على‌بن‌ابى‌طالب عليه السّلام در مسجد نمازهاى پنج‏گانه را به جاى مى‏‌آورد كه ابوبكر و عمر به آن حضرت گفتند: دختر رسول خدا در چه حال است؟ چون از آن جريانى كه بين ما و او گذشت آگاهى، چنانچه صلاح بدانى از آن بانو كسب اجازه كن تا ما نزد او بياييم و از گناه خود عذرخواهى نماييم؟ حضرت امير فرمود: «اختيار با شما.» آنان برخاستند و بر در خانه حضرت زهرا (س) آمدند. حضرت على (ع) نزد فاطمه (س) آمد و گفت: «اى بانوى آزاده! فلانى و فلانى آمده‌‏اند و تصميم دارند سلامى به تو بگويند. نظرت چيست؟» فاطمه زهرا (س) فرمودند: «خانه خانه تو مى‌‏باشد و من همسر تو. هر عملى كه مى‏‌خواهى انجام بده.» حضرت على (ع) به فاطمه زهرا (س) گفت: «مقنعه خود را بر سر كن.» آن بانو مقنعه خويش را در بر كرد و صورت خود را به سمت ديوار نمود. سپس آنان به حضور آن بانو آمدند و پس از اينكه سلام كردند به حضرت زهرا(س) گفتند: از ما راضى باش تا خداوند از تو راضى شود. ما قبول داريم كه به تو ستم كرديم و تقاضاى عفو و بخشش داريم. فرمود: «اگر شما راست مى‏‌گوييد اين موضوعى را كه من از شما مى‌‏پرسم جواب بگوييد و می‌دانم كه جواب آن را مى‏‌دانيد. اگر جواب مرا درست گفتيد يقين دارم براى اين مطلبى كه گفتيد آمده‌ايد.» گفتند: آنچه در نظر دارى بپرس. فرمود: «شما را به خداوند سوگند می‌دهم آيا نشنيديد كه پدرم پيغمبر خدا (ص) درباره من مى‌‏فرمود: فاطمه پاره تن من است، كسى كه او را اذيّت كند مرا اذيّت كرده است.» گفتند: چرا. آن حضرت دست خود را به سوى آسمان بلند كرد و گفت: «پروردگارا! اين دو نفر مرا اذيّت كردند، من شكايت ايشان را به تو و به پيامبرت مى‏‌كنم!!» «نه، به خداوند سوگند من هرگز از شما راضى نخواهم شد تا اينكه نزد پدر بزرگوارم‏ بروم و او را از اين ظلم و ستمى كه در باره من كرديد آگاه نمايم و آن حضرت در باره شما قضاوت نمايد!» ابوبكر پس از شنيدن اين مطلب صدا به واويلا بلند كرد و دچار جزع و فزع شديدى شد! عمر گفت: اى خليفه پيامبر خدا! آيا جا دارد كه تو از سخن يك زن اين طور جزع و فزع كنى؟! راوى مى‏‌گويد: حضرت زهرا(س) مدّت چهل روز بعد از رحلت پدر بزرگوارش زنده بود. 📚منبع زندگانى حضرت زهرا عليها السلام، ترجمه بحار الانوار، علامه مجلسی، ص ۶۴۷ .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #فاطمیه 🔻 #عیادت غاصبین از حضرت زهرا (س) يک روز على‌بن‌ابى‌طالب عليه السّلام در مسجد نمازهاى پنج
. 📢 نارضایتی حضرت زهرا(س) از خلیفه اول و خلیفه دوم ابوبکر و عمر به خانه حضرت زهرا (س) آمدند. حضرت زهرا (س) روی به دیوار و پشت به آنها کرد. گفتند: آمده‌ایم که رضای شما را حاصل کنیم، حضرت فرمودند: «من با شما حرف نمی‌زنم مگر که قول بدهید که آنچه را که می‌گویم، اگر راست است، به راستی آن شهادت بدهید.» و قبول کردند. فاطمه(علیها السلام) به آن دو گفت: «آیا اگر رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) حدیثى فرموده باشد و شما هم آن را شنیده باشید، حاضرید شهادت دهید که ما آن را شنیده‌ایم؟» گفتند: بلى شهادت مى‌دهیم. فاطمه(علیها السلام) فرمود: «من شما را به خدا سوگند مى‌دهم آیا نشنیده‌اید که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمودند: رضاى فاطمه(علیها السلام)، رضاى من است و غضب فاطمه(علیها السلام) غضب من است، هرکس فاطمه(علیها السلام) را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که فاطمه(علیها السلام) را راضى بدارد مرا راضى داشته و هر کس فاطمه(علیها السلام) را به خشم آورد مرا به خشم آورده؟» گفتند: بلى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) این را شنیدیم. فاطمه(علیها السلام) سپس فرمودند: «خدا و ملائکه را شاهد و گواه مى‌گیرم که شما دو نفر مرا به غضب آوردید و رضایت مرا فراهم ننمودید، اگر پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم) را ملاقات کنم از شما شکایت خواهم کرد.» فاطمه(علیها السلام) مرتب مى‌فرمودند: «به خدا قسم در هر نمازى که مى خوانم تو (خلیفه اول) را نفرین مى کنم.» خلیفه اول، چون همیشه تظاهر به گریستن کرد. خلیفه دوم او را سرزنش کرد و سپس برخاستند و رفتند. این آخرین کاری بود که آن دو انجام دادند. 📚منبع صحیح، بخاری، ص۱۷۷ بحارالانوار، علامه مجلسی، ص ۱۷۰ علل الشرایع، شیخ صدوق، ص۱۷۸ الامامة والسياسة، دینوری، ص ۱۳ .
. 🔶 عیادت ابوبکر و عمر از حضرت زهرا (س) برای عیادت حضرت زهرا (س) پشت در سوخته‌ی آن حضرت آمدند. این بار اجازه ورود خواستند (هیزم و آتش به همراه نیاورده بودند.) حضرت صدیقه‌ی طاهره(س) اجازه ورود به آن دو ندادند. ابوبکر سوگند یاد کرد زیر سقفی نخواهد رفت تا اذن عیادت گرفته و رضایت آن حضرت را کسب کند. شب را در بقیع خوابید. عمر (که در خانه را سوزانده و ماجرای کوچه و آن جسارتها را آفریده بود) نزد امیرمؤمنان (ع) رفت و گفت: ابوبکر پیرمردی نازک دل است. با رسول خدا(ص) در غار همراه بوده، چند بار برای عیادت از فاطمه (س) اجازه خواسته‌ایم امتناع نموده است. از او برای ما اجازه ورود بگیرید. امیرمؤمنان(ع) موضوع را با حضرت فاطمه (س) در میان گذاشتند که آن دو نفر چه مقصودی دارند. حضرت امتناع فرمودند. امیرمؤمنان(ع)فرمودند: «من ضمانت آنها را می کنم.» حضرت صدیقه‌ی اطهر(س) فرمودند: «خانه، خانه‌ی توست و زنان تابع و مطیع مردانند. من در هیچ چیز با شما مخالفت نمیکنم.» امیرمؤمنان(ع) آن دو را وارد خانه فرمود.وقتی دیده‌شان بر آن حضرت افتاد سلام کردند. صدیقه‌ی کبری(س) پاسخ سلام آن دو را ندادند. ابوبکر گفت: ای دختر رسول خدا (ص)! برای کسب رضایت و خشنودی شما و پرهیز از خشمت به خدمت رسیده‌ایم. از تو می‌خواهیم ما را بخشیده و عفو فرمایی و از ستم‌هایی که درباره‌ی تو کردیم بگذری. حضرت فرمود: «هرگز با شما یک کلمه صحبت نمی‌کنم تا پدرم را ملاقات کرده و اندوه و غم‌هایم را به او بگویم و از رفتاری که شما با من کردید شکایت کنم.» ابوبکر گفت: ما برای معذرت خواهی آمده‌ایم .خشنودی شما را می‌خواهیم، ما را ببخش و از ما بگذر و ما برای آنچه کرده‌ایم مؤاخذه مکن. در اینجا حضرت صدیقه‌ی اطهر (س) به امیرمؤمنان (ع) فرمودند: «من با این دو، یک کلمه سخن نمی‌گویم .حدیثی می‌پرسم که از رسول خدا(ص) شنیده‌اند، اگر مرا تصدیق کردند، آنگاه نظرم را خواهم گفت.» آن دو گفتند: بپرس! ما بجز حق نخواهیم گفت. حضرت زهرا (س) فرمودند: «شما را به خدا سوگند آیا از رسول خدا (ص) شنیدید می‌فرمود: فاطمه(س) پاره ی تن من است و من از او هستم. هر که او را بیازارد مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد خدا را آزرده است. هر کس فاطمه(س) را پس از فوت من بیازارد مانند کسی است که او را در زمان حیات من آزرده و هر کس او را در زمان حیات من بیازارد مانند کسی است که او را بعد از فوت من آزرده است.» آن دو گفتند: آری! به خدا قسم این حدیث را شنیده‌ایم. آنگاه حضرت صدیقه‌ی کبری (س)فرمودند: «خداوندا! تو را شاهد می‌گیرم این دو نفر مرا آزردند. به خدا سوگند هرگز با شما یک کلمه هم سخن نمی‌گویم تا پدرم را ملاقات کرده و از آزار و غم و اندوهی به او شکایت کنم که بر سرم آوردید و از رفتاری که با من کردید.» ابوبکر صدا با ویل و واویلا بلند کرد و گفت: کاش مادر مرا نمی‌زایید. عمر به ابوبکر گفت: از مردم تعجب می‌کنم. چگونه تو را ولی و رییس امور خود کردند؟ تو پیر، خرفت و بی‌عقل شده‌ای. از خشم زنی بی تاب و از خشنودی او شاد می‌شوی! ابوبکر گفت: من از خشم خدا و خشم تو ای فاطمه(س) به خدا پناه می‌برم. حضرت صدیقه‌ی کبری(س) فرمودند: «به خدا سوگند در هر نمازی که می‌خوانم، قطعا و مسلما ترا نفرین می‌کنم.» 📚منبع مقتل، مقرم، عیادت ابوبکر و عمر، ص ۲۴۷ .
. . سلام الله علیها (من و حال و هوای فاطمیه زنده هستم برای فاطمیه) 2 روز اول نوشت حضرت حق.... چی؟ نام ما را گدای فاطمیه آنقدر نا امید همچون من شده حاجت روای فاطمیه *بزار همه ی عالم بشنوند * این روزها جای خود دارد همه عمرم فدای فاطمیه *کجا سفره ی مادر بهتر پیدا میشه ،آره والا مگه ما بدمون میاد شاد باشیم ، نه والله ...این دوبیت و گوش بده ... خنده خوب است ولی دیده ی ما تر بهتر 2 سوختن از غم دیوار و غم در بهتر ... بی سبب نیست سر سفره ی زهرا هستیم این روزها سرِ سفره ی مادر بهتر ..... جانم جانم ... این روزها جای خود دارد همه عمرم فدای فاطمیه روی قبرم نوشتم از الان.... کشته ی روضه های فاطمیه.... *رو قبرم بنویسید،انقد گفت مادر .... دق کرد،انقد گفت مادر پیر شد ،روضه ی من مقدمش ازین یه بیته هر چه بادا باد ....* کاش، روزی شوم شبیه حسن ..... *حواست هست چی گفتم* کاش، روزی شوم شبیه حسن پیر ، از ماجرای فاطمیه *امام حسنی ها خودشون رو به ناله برسونن،الهی من برات بمیرم آقا* کاش روزی شوم شبیه حسن پیر ، از ماجرای فاطمیه *روضه بخونم شب اولی یا الله... یه سال منتظریم فاطمیه برسه ما عقده ی دلمون رو خالی کنیم تو اهل بیت چند نفرن علی رغم سنشون مثه شیخ الائمه امام صادق هفتاد سال نوشتند عمرش بود خوب اگه امام صادق محاسنش سفید باشه دست به کمرش بگیره کسی تعجب نمی کنه ،چی میخوام بگم،میخوام بگم چند نفر زود پیر شدن.... ان شاالله ما هم پیر روضه بشیم مثه امام حسن،چند نفر زود پیر شدن،امشب میخوام بخونم ،چند نفر بر اثر مصیبات و شدائد ،بر اثر حوادثی که تو عمرشون اتفاق افتاد زود پیر شدن،میخوام مجلس رو متبرک کنم ،نام پیغمبر رو ببرم ، ای جانم فدات رسول الله ،پیغمبر فرمود پیرم کردن این امت "مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيت" هیچ پیغمبری اذیت نشد مثل من ،کاری با من کردن منو پیر کردن،یا رسول الله به ما اجازه میدی یه قدم بریم جلوتر،پیغمبر زود پیر شد"جهل امت پیرش کرد،آخ .... دختر هجده سالش هم زود پیر شد،کجا دیدید یه زن هجده ساله دست به کمر بگیره ، بابا هجده سال اوج جوونیه، من نمیگم ،روایت میگه،میگه بعد پیغمبر "مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ"بعد پیغمبر هر کی مادر ما رو دید،دید یه دستمال به سرش بسته ،آخ قربون سردردهات برم ؛امشب درد و بلات بخوره تو سرم "نَاحِلَةَ الْجِسْمِِ بَاكِیَةَ الْعَیْنِ" الله اکبر باز این سه تا رو میشه هضم کنی ولی این یدونه رو نمیشه هضم کرد، "مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ " پیر شدی فاطمه .... زهرایی که تو هجده سالگی پیر شد دست به کمر گرفت، بریم جلوتر ،هر چی میرم جلوتر باید آتیشت بیشتر باشه، زهرا تو هجده سالگی دست به کمر گرفت، امیرالمومنین هم بعد فاطمه دست به کمر گرفت،سلمان میگه تا زهراش رو زیر خاک کرد، ناله داری یا نه ..... برم یه قدم جلوتر؟ سفره برا کیه؟ یه آقایی رم سراغ دارم ،از کوچه ها که برگشت آخ دیگه ندیدن حسنو یا یه گوشه زانو بغل می کرد ،یا دست به دیوار می گرفت ....آخ ... میخواستم برات شعر بخونم اما جاش نیست ،حرف آخر پیغمبر پیر شد،دخترش تو هجده سالگی پیر شد، دست به کمرش گرفت،امیرالمومنین بعد زهرا یهو پیر شد امام حسن تو کوچه ها پیر شد آخ...کربلا هم یه نفر دست به کمر گرفت ، رسید کنار علقمه .... سقای دشت کربلا ابوالفضل 2 " من نمیگم ،شیخ جعفر شوشتری میگه،این جمله ی ختم روضه ی منه،میگه ابی عبدالله داغ زیاد دیده بود،برادرم زیاد از دست داده بود چه مدینه چه کربلا ،اما داغ داریم تا داغ میگه رسید کنار علقمه،یا صاحب الزمان به من اجازه بده همین یه دونه رو معنا کنم شیخ جعفر میگه : "وبانَ الانکسارُ فِی وجهِ الحُسین " یه دفعه دیدن رنگ حسین پریده یه دست به کمر گذاشت ...... حسین ...... https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/10071 .👇
12-Haftegi 90.02.28 - Moqaddam 4 [www.RASEKHOON.net].mp3
5.17M
🔊 🎼 🎵 ‍ آروم به جونم، میشه بدونم، کی و کجا به سر میاد چشم به انتظاری با حال زارم، دلهره دارم، یه وقت صدات کنم منو به جا نیاری راز و نیازم، بین نمازم، هر روز برا سلامتید دعا می خونم علاج دردم، دورت بگردم، خیلی به فکرمی آقا اینو می دونم دلم می خواد، سر بگذارم، به روی زانو هات آقای مهربون تنگ دلم، برای شما، خودت آقا حرفام رو از چشام بخون آبرومو باز بخر آقا جون، بیا مرو ببر آقا جون، بسه دیگه جدایی آقا، عزیز زهرا کجایی آقا یابن الحسن ای عزیز زهرا، یابن الحسن ای عزیز زهرا، یابن الحسن ای عزیز زهرا دل بی تابت، بده لیاقت، ببین تو التماس از چشای خیسم با سوز و با آه، دلی که ده بار تا جمکران درد دلامو می نویسم بشنو صدامو، ببین نگامو، خوب می دونم خیلی آقا سرت شلوغه قسم به نامت، عطر کلامت، هر عشقی جز شما باشه می گم دروغه ای عاشقان ای عاشقان بیان دنباله وقت هم عهدی شده بیایین که عاشق بمونیم وقت ظهور حضرت مهدی شده . https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/10073
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
اصلاً ساحت مقدس اهل بیت(ع) بری و منزه از این است که به فکر این چیزها باشند مسأله چیز دیگری بود. اگر
. پرسش 🔸مگر حق حضرت فاطمه زهرا (س) نبود؟ پس چرا امیرالمومنین علی (ع) پس از رسیدن به حکومت فدک را پس نگرفت؟ چند پاسخ به این سؤال وجود دارد. 🔹۱.حضرت علی (ع) بر اساس مصلحت جامعه اسلامی از فدک چشم پوشید و خواهان باز گرداندن فدک به اهل بیت نشد.(۱) 🔹۲.اگر حضرت علی (ع) فدک را در دوره حکومت خود پس می گرفت در معرض اتهام قرار می گرفت که برای فدک به دنبال حکومت بوده است و به حکومت رسیده تا فدک را به بنی هاشم برگرداند و موضوع شخصی تلقی می شد. 🔹۳.ابو بصیر می گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم: چرا حضرت علی (ع) پس از به حکومت رسیدن فدک را پس نگرفت؟ آن حضرت فرمود: چون ظالم و مظلوم هر دو مرده بودند و خداوند ظالم را کیفر و مظلوم را پاداش داده بود و علی بن ابی طالب (ع) خوش نداشت چیزی را که غاصب آن کیفر، و مغصوبه آن پاداش دیده، برگرداند.(۲) 📚منابع: ۱.نهج البلاغه،نامه۴۵. ۲.شیخ صدوق، علل الشرایع، نجف مکتبه الحیدری، ۱۳۸۶ه، ج۱ ص۱۵۴. .
حاج مصطفی.mp3
3.8M
گفت این جان تنِ بینای توست دخترم نشناختی بابای توست انظر الی عمتی المضروبه .... روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد قربان آن آقا که انگشتر ندارد یک تکه ای سالم همه پیکر ندارد جایی برای بوسه ی مادر ندارد
شیخ اسماعیل رمضانی.mp3
29.32M
ورود حضرت به محشر و بهشت ............. رَکَلَ البابَ بِرِجلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ ـ وَ أنا حامِلٌ ـ فَسَقَطتُ لِوَجهِی وَ النارُ تَسعَرُ وَ تَسفَعُ وَجهِی، اولین ضربه که به حضرت خورد، بی بی چون بار شیشه داشت لذا بر زمین نشست و با ضربه لگد
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
.           دلم گرفته در این وسعت ملال ، بلال  اذان بگوی خدا را ، اذان بلال ، بلال سکوت تلخ تو ، با درد همنشینم کرد  اذان بگوی و ببر از دلم ملال ، بلال من و تو شعله وریم از شرار فتنه ، بیا برای این همه غربت چو من بنال ، بلال هنوز یاد تو ، در خاطر زمان جاری است از این گذشته روشن به خود ببال ، بلال دوباره بانگ اذان در مدینه می پیچد ؟ سکوت نیست جواب چنین سؤال ، بلال اذان اگر تو نگویی ، نماز می میرد  بخوان سرود رهایی ، بخوان بلال ، بلال اذان بگو به بلندای قامت توحید که دشمنت ندهد بعد از این مجال ، بلال کبوتر حرم عشق ، بال و پر واکن به شوق آمدنِ لحظه وصال ، بلال بخوان که عمر گل باغ عشق ، کوتاه است چو آفتاب که دارد سر زوال ، بلال برای مرغ مهاجر ، زکوچ باید گفت بخوان سرود غم انگیز ارتحال ، بلال سرود سبز تو ، با خشم سرخ من مانَد به یادگار برای علی و آل ، بلال بخوان بلال که یاس کبود دلتنگ است اذان بگو که اذان تو آسمان رنگ است اذان بگو که پس از رحلت رسول خدا مصاحب دل من ناله ی شباهنگ است اذان بگو به صدای بلند و جار بزن که پشت پرده ایمان فریب و نیرنگ است اذان بگو که بدانند بعد پیغمبر نصیب اینه ی های تمام نما سنگ است نه من قبار یتیمی بر رویم جمال ایینه ها مکدر از زنگ است بگو که اشهدُ اَنَّ عَـــلــــے ولی الله بگو که لحن مناجات من غم آهنگ است تو از سیاه دلی های خلق شِکْوِه نکن به هر کجا که روی اسمان همین رنگ است مرا ز گریه چرا منع می کنند بپرس که این چه رسم مسلمانی ، این چه فرهنگ است بگو که فاطمه این یک دو روزه مهمان است سفر بخیر بگویند وقت ما تنگ است بگو که فاطمه در حشر اگر که ناز کند کمیت جمله شفاعت کنندگان ننگ است نماز شام غریبان شد و شفق بخوان بلال که ماه مدینه دلتنگ است بگو از ان که دل من گرفته است بلال دلم گرفته از این مردمان پست بلال بحق اشهد ان علی ولی الله بگو اذان که غرور علی شکست نبودی و در این خانه هیزم اوردند هنوز جای لگد روی در هست بلال غلاف و ضربه ی شلاق کار خود را کرد چه ها کشیدم از این قوم بت پرست بلال از آن بگو بدهم جان برای پیغمبر چقد می کنی امروز دست دست شاعر ؟ سلام_الله_علیها .
💠حاج 🔖نغمه‌ها و تناسب آن با مفاهیم ادعیه 🔰به نظرم دعاخوانی می‌تواند یک رکن مهم مداحی باشد. اگر یک مداح بخواهد جامع و کامل باشد، باید دعاخوانی را بلد باشد! 🎗اما این دعاخوانی، خودش یک دنیایی است.. 🔹خیلی‌ها را در کشور داریم که دعاخوان هستند، مطرح هم هستند، خوب و عزیز و نورانی هم هستند و من خاک پای آنها هم نمی‌شوم، ❌ولی از لحاظ فنی متأسفانه همه دعاها را یک نغمه و یک نوا می‌خوانند! 🔸شما اگر قاری‌های مصری را دقت کنید، در یک تلاوت چند نغمه متناسب با معانی آیات استفاده می‌کنند؛ 💢آیه عذاب را یک جور، آیه رحمت را یک جور 💢 آیه بشارت و انذار را طوری دیگر می‌خوانند؛ 💎دعا هم همین است! 📿مثلاً دعای سحر را نمی‌شود با ضجه و ناله خواند. خدا رو به جلال و جبروت و اسماء و عظمتش می‌خوانی، این دیگر زار زدن و مویه کردن ندارد! 🍃باید با بهجت خوانده شود؛ این نغمات با هم متفاوت است.. 🔗گاهی نغمه‌‎ای که در دعا استفاده می‌شود، ناخودآگاه ضمیرِ مخاطبی را که با معانی دعا آشنا نیست به سمت معانی دعا می‌بَرد! 🎶چون نغمه طوری است که او را هدایت و برایش تصویرسازی می‌کند.. .
. 🏴 جسم حضرت فاطمه (س) کاهیده شده بود روایت شده آن حضرت بعد از پدرش دستمال مصیبت بر سر بسته در حالتی که جسم او کاهیده شده و رکن او منهدم شده و چشمش گریان بود و سوزش دل او زیاد بود. ساعتی بعد از ساعتی غش می‌کرد(۱) و می‌گفت به دو فرزند خود، که کجا رفت پدر شما که شما را گرامی می‌داشت و هر مرتبه‌ای شما را بلند می کرد؟ کجا رفت پدر شما که از همه مردمان بیشتر به شما مهربان بود و نمی‌گذاشت روی زمین راه روید؟ و دیگر نمی‌بینیم او را که این در را بر روی شما باز کند، هرگز شما را بر گردن خود سوار کند، چنانچه همیشه این کار را با شما می‌کرد. پس بیمار شد و چهل روز بیماری او طولانی شد. پس ام ایمن و اسما بنت عمیس و علی (ع) را نزد خود خواند و به علی (ع) سه وصیت کرد. یکی اینکه بعد از او تزویج کند امامه دختر خواهر خود را، برای آنکه اولاد او را دوست می‌داشت و دیگر آنکه برای او نعشی بگیرد که ملائکه صورت آن را به او نشان داده بودند و صفت آن را برای علی (ع) ذکر کرد و دیگر آنکه به جنازه او حاضر نشوند کسانی که به او ظلم کردند و نگذارند به جنازه او نماز بگزارند احدی از ایشان. (۱) وَ رُوِیَ أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ مُنَهَّدَةَ الرُّكنِ بَاكِیَةَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ، یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ (حفظ شود) 📚منبع جُنةُ العاصمه، میرجهانی طباطبایی، در بیان حالات و وقایع بعد از رحلت پیامبر(ص)، ص ۶۵۸ کشف الغمه، اربلی، ج ۲، ص ۶۷ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۲، ص ۶۷ وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج ۲، ص ۸۸۶ مناقب، ابن شهر آشوب، ج ۳، ص۳۶۴ سلام الله علیها .
. 🔳 روزهای بیماری چگونه گذشت؟ در یکی از همین روزها، پدر عزیزش رسول خدا (ص) را در خواب دید و از مصائبی که بر آن حضرت وارد شده بود شکایت کرد. پیامبر اکرم(ص) فرمودند:«آمدنت به نزد من نزدیک است.» روز دیگر چنین خواب دیدند: فرشتگان بسیاری در صف‌های منظم از آسمان به زمین فرود می‌آیند. پیشاپیش آنان دو فرشته است.حضرت صدیقه اطهر (س) را به آسمان بردند. در آنجا قصرهای مرتفع، بوستان‌ها و نهرهای جاری زیبایی را مشاهده فرمودند. کنیزانی شاد و متبسم از کاخ ها برای استقبال بیرون آمدند که می‌گفتند: کسی که بهشت برای او آفریده شده خوش آمد! ما به خاطر پدرش خلق شده‌ایم. فرشتگان، آن عزیز بارگاه کبریا را بالا بردند تا آنکه او را در مکانی که کاخ‌های بسیار زیاد داشت وارد کردند. داخل کاخ‌ها اطاق‌های بی شماری بود که با سندس و استبرق و اشیاء گوناگون، داخل ظروف طلا و نقره، غذاهای رنگارنگ متنوع، آماده و مهیا شده بود. در آنجا نهرهایی از شیر سپیدتر و از مشک و عنبر خوشبوتر جاری بود. حضرت پرسیدند: «این مکان از آن کیست؟ و این نهرها چیست؟» عرضه داشتند: اینجا همان فردوس اعلی است که بالاتر از آن بهشتی نیست. فردوس اعلی منزلگاه پدر شما و پیامبرانی است که با او هستند و هرکس که خدای تعالی او را دوست داشته باشد. این، نهر “کوثر” است که پروردگار وعده داده آن را به پدرت عطا می‌فرماید. پرسیدند: «پدرم کجاست؟» عرضه داشتند: اکنون نزد شما می آیند. در این گفتگو بودند که کاخ‌هایی را بالاتر از آن کاخ مشاهده کردند که به بهترین وجه آذین شده بود. پدر عزیزش را دید که در آنجا نشسته‌اند و گروهی نزد آن بزرگوار حضور دارند. پیامبر اکرم (ص) با دیدن حضرت صدیقه‌ی اطهر (س) او را در آغوش گرفته، ما بین چشمانش را بوسید و فرمودند: «دخترم! می‌بینی آنچه را خدای تعالی برای تو آماده فرموده است، تو در آنها وارد می‌شوی؟» آنگاه قصرهایی در نهایت شکوه و زیبایی را به آن حضرت نشان دادند که در آن لباسها، زیور آلات و … بود. سپس فرمودند: «این خانه‌ی تو، همسرت و دو فرزند تو و هر کس که تو و آنها را دوست بدارد است. پس دل خوش دار که پس از چند روز دیگر نزد من خواهی آمد.» حضرت زهرا(س) با نشاط و شادمانی از خواب بیدار شدند و خواب خود را برای امیرمؤمنان(ع) نقل نمودند. هرگاه امیرمؤمنان(ع) به ایشان می فرمودند: «خدا به تو عافیت دهد و تو را باقی بدارد.» می‌فرمود: «یا اباالحسن! به زودی به رسول خدا (ص) ملحق خواهم شد.» 📚منبع مقتل، مقرم، روزهای بیماری چگونه گذشت؟، ص ۲۵۳ .
36.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلسله درس گفتارهای آموزشی مقتل فاطمیه جلسه اول: مصیبت فراق رسول الله (ص) دکتر حسین محمدی فام
4_6046635420949678315.mp3
2.97M
سلسله درس گفتارهای آموزشی مقتل فاطمیه جلسه اول: مصیبت فراق (ص) دکتر حسین محمدی فام
986717953_1730149253.pdf
133.9K
پدر کجا رفتی که بی تو دلگیرم ▪️متن pdf نوحه فاطمیه اول ▪️سال ۱۴۰۲ ▪️سروده برادران حسین محمدی فام و حسین شاهقلی 👇
1115365122_-2034098243.opus
154.4K
▪️ ▪️ سال ۱۴۰۲ پدر کجا رفتی که بی تو دلگیرم کشیده شد آتش به برگ تقدیرم دگر نمی بیند رنگ خوشی زهرا بریده ام دل از تمامی دنیا شده لاله ی سرخ تو پرپر شده چشم من از غم تو تر روزی ام شده داغ مکرر ابتا ابتا رسول الله
. ◾️مقام شفاعت حضرت زهرا (س) درمحشر حضرت رسول الله صلى الله عليه وآله در ضمن بیان وقایع روز محشر برای حضرت فاطمه زهرا عليها السلام می‌فرمایند: «… ثُمَّ یَقُولُ جَبْرَئِیلُ یَا فَاطِمَةُ سَلِي حَاجَتَكِ فَتَقُولِینَ يَا رَبِّ شِیعَتِي فَیَقُولُ اللَّهُ قَدْ غَفَرْتُ لَهُمْ فَتَقُولِینَ یَا رَبِّ شِیعَةُ وُلْدِی فَیَقُولُ اللَّهُ قَدْ غَفَرْتُ لَهُمْ فَتَقُولِینَ یَا رَبِّ شِیعَةُ شِیعَتِي فَیَقُولُ اللَّهُ انْطَلِقِي فَمَنِ اعْتَصَمَ بِكِ فَهُوَ مَعَكِ فِي الْجَنَّةِ فَعِنْدَ ذَلِكَ تَوَدُّ الْخَلَائِقُ أَنَّهُمْ کَانُوا فَاطِمِیِّینَ.» «… سپس جبرئیل می‌گوید: ای فاطمه! حاجت خود را بخواه. سپس می‌گویی: خدایا به فریاد شیعیانم برس! خداوند می‌فرماید: آنها را بخشیدم. سپس حضرت زهرا(س) مجددا عرضه می‌دارند: خدایا به فریاد شیعیان فرزندانم برس! خداوند می‌فرماید: آنها را نیز بخشیدم. سپس حضرت زهرا(س) عرضه می‌دارند: خدایا به فریاد پیروان شیعیانم نیز برس! در این موقع خداوند می‌فرماید: برو و هرکس که دست توسل به دامان تو زده با تو در بهشت خواهد بود در این هنگام جمیع خلایق آرزو می‌کنند که ای کاش از فاطمیین بودند. 📚منبع بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۸، ص ۵۴ .
. 🔳 حزن و اندوه فاطمه سلام الله علیها فتّال نیشابوری در کتاب روضةالوعظین می‌نویسد: روایت شده که فاطمه(س) بعد از مرگ رسول الله(ص) مانند انسان بیماری بود که روز به روز ضعیف‌تر می‌گردید و در مصیبت مرگ پیامبر(ص) پیوسته مغموم و محزون و مکروب با چشمی گریان و قلبی سوخته و هر ساعتی بی‌تاب‌تر از ساعت قبل می‌گشت و هرگاه لحظاتی را که پدر بزرگوارش به خانه وارد می‌شد به یاد می‌آورد اندوهش بیشتر می‌شد و حسنین علیهاالسلام را پیش رویش قرار می‌داد و گاهی به حسن(ع) نگاه می‌کرد و گاهی به حسین(ع) و می‌گفت: «کجاست پدرتان (رسول الله) آنکه شما را گرامی می‌داشت و شما را در آغوش می‌گرفت و شما را با خود می‌برد کجاست؟ کجاست پدر شما که به شما به شدت علاقه داشت و کمال مهربانی را می‌نمود؟ انا لله و انا الیه راجعون آری به خدا قسم جد شما و محبوب قلب من دیگر هرگز درب این خانه را باز نمی‌کند و دیگر شما را بر شانه‌های خود نمی‌نشاند.» 📚منبع روضةالواعظین، نیشابوری، ج ۱، ص ۱۵۰ المناقب، ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۳۶۲ مصائب الاولیا (مقتل چهارده معصوم)، اصغر تاجیک ورامینی، ج ۱، ص ۱۷۴ ........................ 📢 اندوه امام جواد(ع) در مصائب فاطمه سلام الله علیها طبری به سند خود از زکریابن‌آدم علیه الرحمه نقل می‌کند که گفت: من در محضر حضرت رضا(ع) بودم که حضرت جواد(ع) را خدمت آن حضرت آوردند در حالی که سن مبارکش کمتر از چهار سال بود. پس آن جناب دست مبارکش را بر زمین زد و سر مبارک خود را به سوی آسمان بلند کرد و مدت طولانی در فکر فرو رفت. امام رضا(ص) به او فرمود: «جانم فدای تو چرا انقدر فکر می‌کنی؟» امام جواد(ع) عرض کرد: «به آن ظلم‌ها و ستم‌هایی که به مادرم فاطمه(س) کردند فکر می‌کنم. بدانید به خدا قسم هر آیینه آن دو نفر را از قبر بیرون آورم سپس آتش می‌زنم سپس آنها را ذره ذره خرد می‌کنم و گرد و غبار آنها را به دریا می‌ریزم.» امام رضا(ع) او را نزد خود طلبید و چشمان او را بوسید و فرمود: «پدر و مادرم فدای تو باد تو شایسته امر امامت هستی.» 📚منبع دلایل الامامه، طبری، ص ۲۱۲ بیت الاحزان، شیخ عباس قمی، ص ۱۲۴ مصائب الاولیا (مقتل چهارده معصوم)، اصغر تاجیک ورامینی، ج ۱، ص ۱۶۴ .