فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 آمال
(تقدیم به آمال
همسر شهید اسماعیل هنیه)
مادری با چهل هزار شهید
خواهری با چهل هزار شهید
کنج ویرانهای رجز میخواند
دختری با چهل هزار شهید
باز شد رو به سوی آزادی
معبری با چهل هزار شهید
زیر تابوت داغ اسماعیل
هاجری با چهل هزار شهید
چه قیام و قیامتی بشود
لشکری با چهل هزار شهید
ساقی آمادهی پذیراییست
ساغری با چهل هزار شهید...
#مهدی_جهاندار ✍
#شهید_هنیه
#اسماعیل_هنیه
.
اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد
🔴 طوبی چیست و از آنِ كيست؟
لسان به حق ناطق ، امام جعفر صادق عليه السلام فرمودند :
❇ طوبي لِمَن تَمَسَّكَ بِأمرِنا في غيبَةِ قائِمِنا فَلَم يَزِغ قَلبُهُ بَعدَ الهِدايَةِ .
طوبی از آن کسی است که در زمان غیبت قائم ما متمسک به ولایت ما بوده و قلبش پس از آنکه هدایت شد , گمراه نشده باشد .
سپس راوی (ابوبصیر) از حضرت سؤال میکند :
♦️جانم به فدایت ؛ طوبی چیست؟
ایشان چنین پاسخ فرمودند:
❇ شَجَرَةٌ فِي الجَنَّةِ اَصلُها في دارِ عَلِيّ بنِ اَبي طالِبٍ و ليسَ مِن مُؤمِنٍ اِلّا و في دارِهِ غُصنٌ مِن اَغصانِها و ذلكَ قَولُ اللّهِ عزّوجلّ :
"طوبي لَهُم و حُسنُ مَآبٍ"
(طوبی) درختی است در بهشت که اصل و ریشه آن در خانه علی بن ابی طالب (علیه السلام) و شاخه ای از شاخه های آن در خانه هر یک از مؤمنان می باشد و به این مطلب اشاره دارد فرموده خدای تعالی :"طوبی و حسن عاقبت برای آنهاست" .
رعد۲۹
📚کمال الدین/باب۳۳/ح۵۵
.
.
ما هم در زیارت عاشورا چنین معرفتی را از خدا طلب میکنیم تا با شناخت امام به معرفت حقیقی برسیم:
فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَنى بِمَعْرِفَتِکُمْ وَمَعْرِفَةِ اَوْلِیآئِکُمْ
ایمان امام حسین علیهالسلام، شماره 1️⃣
✍ ائمه علیهمالسلام در اوج معرفت الهی قرار دارند و نسبت به معرفت الهی به درجهای از یقین رسیدهاند که حتی در سختترین شرایط نیز از آن غافل نشده و تنها پناهگاه خود را خداوند متعال میدانند؛ مانند ایمان امام حسین علیهالسلام در ظهر عاشورا زمانی که حضرت مصیبتهای متعددی متحمل شد، اما لحظهای از یاد خدا غافل نگردید.
🤲 دعای امام حسین علیهالسلام در روز عرفه ما را به حقیقت مطلب میرساند، آنجا که میفرمایند: أَنْت الّذي أَشرقت الأَنوار في قُلوبِ أُوليائکَ حتّى عَرَفُوک و وحّدوک، وأنتَ الّذي أزلْتَ الأغيارَ عن قلوبِ أحبّائِک حتّى لم يُحِبُّوا سِواکَ و لم يلجَؤا إلى غيرِک ؛ خدایا! تو نور [ايمان] را در دلهاى دوستدارانت تاباندى تا اينکه تو را شناخته و به يكتايىات اقرار كردند. تو بيگانگان را از دلهاى دوستدارانت راندى تا غير تو را دوست نداشته باشند و به كسى جز تو پناه نجويند .
............
در مواقع مختلفی در روز عاشورا و داغهای سنگینی که بر حضرت وارد شد، میفرمود: خدایا چون در منظر توست و تو می بینی و شاهدی، پس صبر میکنم ...
(چون خدا ناظر است، هر مصیبتی بر من آسان است[1])
📚نفس المهموم صفحه 441
.
Kashani-14030508-JenayateGhanooni-06-Hkashani_Com.mp3
37.02M
🎙 #سخنرانی_کامل
📋 ماجرای یک جنایت قانونی؛ قسمت ششم
📆 دوشنبه ۸ مردادماه ۱۴۰۳
▪️ حسینیه ی محترم بیت الزهرا سلام الله علیها
🔸 در این جلسه مباحث زیر مطرح شده است:
▫️ شهوت عبرت از تاریخ
▫️ خوارج چه کسانی بودند؟
▫️ خوارج و تجسس در عقاید دیگران
▫️ خشکه مقدس عملاً بی دین است
▫️ مؤمن باید عبد باشد
▫️ خشکه مقدسی شیوه ی خوارج است
▫️ خوارج قاتلان امام حسین علیه السلام نیستند
▫️ در دین داغ بازی نداریم
▫️ نباید بخاطر عدم کمال، عبادتِ حداقلی را تضعیف کرد
▫️ روضه و توسّل به امام حسن مجتبی علیه السلام
#حامد_کاشانی 🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 خاطره مرحوم #سیدجواد_ذاکر از عنایت امام حسین (ع) به مداحی به نامِ #سیدجلال_حاج_حشمت
🔸️امام حسین گفت: آسدجلال! امروز از تو راضی شدم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#ویدیو| تصمیم دو شخصیت در دوراهی دنیا و آخرت واقعه کربلا
🔰مرجع عالیقدر حضرت آیت الله شیخ محمد یعقوبی «دام ظله» از تصمیم دو شخصیت در دوراهی دنیا و آخرت واقعه کربلا می گوید.
زمینه تحقق ایجادعدالتدرحکومت مهدی.mp3
906.7K
علت تحقق ایجاد عدالت در حکومت #امام_زمان چیست ⁉️
و اینکه چرا این عدالت در دوران حکومت ائمه صورت نگرفته⁉️
🎙 #ابراهیم_افشاری
اهداف و جایگاه مسجد در اسلام.pdf
363.5K
پی دی اف pdf
🖊حجتالاسلام والمسلمین تقدسینیا
💠اهمیت و جایگاه مسجد در اسلام و کارکردهای فرهنگی و تربیتی آن
گفتاری-در-باب-اربعیین-و-ظهور.pdf
1.57M
🔰کتاب اربعین مقدمه پیوسته به ظهور...
✍️ استاد یزدان پناه
#اربعین
#امام_حسین
#ملت_امام_حسین
#بسته_فرهنگی
📚بسته فرهنگی
Panahian_Hawzah-AdabZiyaratEmamHosein.pdf
717.5K
.
pdf
کتاب احادیث منتخب و برگزیده دربارۀ ضرورت، فضیلت و آداب زیارت امام حسین(ع)
🔻 کاری از گروه پژوهشی موسسه بیان معنوی
.
#روضه_زائر
این روزا زائرای کربلا فراوانند ....
میرن کربلا و با دل خون برمیگردند
اما دلها بسوزه برا خانمی که همه ی این جاهایی رو که شما رفتید و فقط روضه اش رو شنیدید...همه رو عمه ی سادات به چشم دیده و خون دل خورده ...
راوی میگه دیدند یک خانمی...
دوان دوان... به سمت گودی قتلگاه...
هی صدا میزنه...
وای عزیز مادرم حسین...
🔸از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
🔸دست و پا میزد حسین، زینب صدا میزد حسین
اومد بالای تل زینبیه... یه نگاه کرد... دید...
والشمر جالس علی صدره...
شمر روی سینه برادر...
خدا چکار کنه زینب... دستاش رو گذاشت روی سر هی صدا میزنه...
وامحمدا... واعلیا...
یه وقت عمه سادات رو کرد به عمرسعد و لشکر و فرمود:" اما فیکم مسلم " مگه شما مسلمون نیستید ... این حسین نوه ی پیغمبره .... همه گریه کردن حتی عمر سعد ملعون هم گریه کرد ولی رو برگردوند و پاسخی نداد ، تا شمر کار خودشو کرد..
تسلای دل بی بی زینب...
صدا بزن یاحسین...
🔸 حسین آرام جانم
🔸 حسین روح و روانم
.
*حسین جان!قربونِ زائرات،زائرهای کوچیک و کم سن و سال،قربون زائرایی که الان تو آغوش پدر و مادراشون خوابشون برده دارن میان،قربون زائرایِ سیرابت،قربون زائرایِ شیرخواره ات که هر موقع گشنه میشن،مادرشون هست،یه گوشه کنارِ جاده مادر میشینه،چادر رویِ سرِ بچه اش میکشه،بچه اش رو شیر میده،بچه که آروم میشه،بلند میشه،بسم الله..طرف کربلا حرکت میکنه...حسین....
مثل اربعین که بی بی حضرت زینب سلام الله علیها رسیدن کربلا،تا سه روز هی ناله زد،هی حسین حسین گفت،تا این زن و بچه ها می اومدن آروم بشن،می رفتن علقمه...دوباره گریه و زاری شروع می شد...*
ای برادرِ من، چشمِ تو روشن...
*عباس! یادته میخواستم برم قبر جدم رو زیارت کنم،می دویدی عباس از جلو،همه مشعل ها و شمع ها رو خاموش می کردی،مبادا سایه ی من رو هم کسی ببینه... *
ای برادرِ من، چشمِ تو روشن...
روم نمیشه بگم رفت معجرِ من
حسین....
#چاوشی #بدرقه_زائر
#روضه_زائر_کربلا
.
Kashani-14030509-JenayateGhanooni-07-Hkashani_Com.mp3
38.65M
🎙 #سخنرانی_کامل
📋 ماجرای یک جنایت قانونی؛ قسمت هفتم
📆 سه شنبه ۹ مردادماه ۱۴۰۳
▪️ حسینیه ی محترم بیت الزهرا سلام الله علیها
🔸 در این جلسه مباحث زیر مطرح شده است:
▫️ مخالفِ من، مخالفِ من است، نه مخالفِ اهل بیت علیهم السلام
▫️ خشکه مقدّس ها حتّی می خواهند به پیامبر هم یاد بدهند
▫️ ماهیتِ قتله ی کربلا - عثمانی ها
▫️ اهمیت مسائل مالی در دینداری
▫️ اثر ارتباط با آدمِناباب
▫️ خمس و زکات را جدّی بگیریم
▫️ رازق خداست
▫️ خطرِ رشوه در نسل و ذرّیه
▫️ ظلم به امام معصوم
▫️ منبعِ بیشترِ شبهاتِ فکری
▫️ روضه و توسّل به امام سجّاد علیه السلام
#حامد_کاشانی 🎤
.
#راس_الحسین
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
مقتل ورود اهل بیت علیهم السلام به شام
به هرحال اهل بیت رسول اکرم (ص) را همراه سرهای نورانی و پاک به طرف «دمشق» آوردند، چون نزدیک دروازه دمشق رسیدند، ام کلثوم علیها السلام، شمر لعنه الله علیه را صدا زد و فرمود:
ما را از دروازهای وارد دمشق کنید که مردم کمتر اجتماع کرده باشند و سرها را از میان محملها دور کنید تا نظر مردم به آنان جلب شده به نوامیس رسول خدا (ص) نگاه نکنند.
شمر ملعون کاملا” بر خلاف خواست ام کلثوم علیها السلام عمل کرد و کاروان اهل بیت را در روز اول ماه صفر(۵۹) از دروازه ساعات(۶۰) – که برای ورود کاروان تزیین شده بود و مردم زیادی در آنجا اجتماع کرده بودند – وارد شهر دمشق کرد، و اهل بیت عصمت علیهم السلام و سرهای مقدس را در این دروازه نگاه داشت تا در معرض تماشای مردم قرار گیرند، سپس آنان را در نزدیکی درب مسجد جامع دمشق، در جایگاهی که اسیران را نگاه میدارند، نگاه داشت!!(۶۱)
در بعضی از نقلها آمده است که:
اهل بیت را سه روز در این دروازه نگاه داشتند.
۱- مشهور بر سر زبانها، زجر بن قیس(با جیم) است ولی صحیح، زحر بن قیس میباشد.
۲- بعید نیست همانگونه که عمر بن سعد سر امام حسین علیهالسلام را زودتر از اهل بیت و در همان روز عاشورا به کوفه فرستاد، عبیدالله نیز قبل از اعزام اهل بیت به شام، ابتدا سر، مقدس امام حسین علیهالسلام را به نزد یزید فرستاده و بعد از آن اهل بیت را با سایر سرها روانه شام کرده باشد، همانگونه که از نقل شیخ مفید استفاده میشود و زندانی کردن اهل بیت که طبری و دیگران نقل آن را تأیید کردهاند، صحت این مطلب را تأیید میکند.
۳- تاریخ طبری ۵/۲۳۲ ؛ ارشاد شیخ مفید ۲/۱۱۸٫ همچنین نقل شده است که: عبیدالله بن زیاد پس از آنکه سر مبارک امام را برای یزید فرستاد دستور داد تا بانوان و کودکان آن حضرت برای سفر به شام آماده شوند و فرمان داد تا بر گردن علی بن الحسین علیهالسلام زنجیر نهادند و مجفر بن ثعلبه و شمر بن ذی الجوشن را به دنبال آنان روانه کرد، تا رفتند و به آن گروهی که سر امام را برده بودند رسیدند و علی بن الحسین علیهالسلام با کسی سخن نگفت تا به دمشق رسید.
(ارشاد شیخ مفید ۲/۱۱۹).
و در ضبط ارشاد مجفر بن ثعلبه (با جیم) آمده و در بعضی نقلها مخفر (با خاء) و در بعضی محفر (با حاء) ذکر شده است. و از این نقل چنین استفاده میشود که سر مقدس امام را عبیدالله قبل از اهل بیت به شام فرستاده است و این همان چیزی است که قبلا نیز بدان اشاره کردیم.
✅منابع:
🔹۵۹- صاحب کتاب کامل بهائی و ابوریحان بیرونی در الاثار الباقیه و کفعمی در مصباح، تاریخ ورود اهل بیت را به شام در روز اول ماه صفر نوشتهاند. (مقتل الحسین مقرم ۳۴۸).
🔹۶۰- وجه تسمیه این دروازه به «باب الساعات» این بوده است که در آنجا صورت حیواناتی را از نحاس درست کرده بودند و نطمی در آن ایجاد شده بود که ساعات روز را تعیین میکرد. و در مقتل خوارزمی آمده است که: اهل البیت را از باب توما وارد دمشق کردهاند و آثار دروازه توما هم اکنون در دمشق موجود است. (مقتل الحسین مقرم ۳۴۸).
🔹۶۱- الملهوف ۷۳.
#مقتل_مصایب_کوفه_و_شام
#کوفه #شام
#اسارت
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله
.
.
مقتل ورود کاروان اسرا به شام
بستان الواعظین:
إنَّ الحُسَینَ علیه السلام استَسقى ماءً حینَ قُتِلَ؛ فَمُنِعَ مِنهُ، وقُتِلَ وهُوَ عَطشانُ، و أتَى اللّهَ حَتّى سَقاهُ من شَرابِ الجَنَّةِ، وذُبِحَ ذَبحا، وسُبِیَت حَرَمُهُ وحُمِلنَ مُکَشَّفاتِ الرَّؤوسِ عَلَى الاکُفِ بِغَیرِ وِطاءٍ، حَتّى دَخَلنَ دِمَشقَ ورَأسُ الحُسَینِ بَینَهُنَّ عَلى رُمحٍ، إذا بَکَت إحداهُنَّ عِندَ رُؤیَتِهِ ضَرَبَها حارِسٌ بِسَوطِهِ، ووَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ فی سوقِ دِمَشقَ یَبصُقونَ فی وُجوهِهِنَّ، حَتّى وَقَفنَ بِبابِ یَزیدَ، فَأَمَرَ بِرَأسِ الحُسَینِ علیه السلام فَنُصِبَ عَلَى البابِ وجَمیعُ حَرَمِهِ حَولَهُ، ووُکِّلَ بِهِ الحَرَسُ، وقالَ: إذا بَکَت مِنهُنَّ باکِیَةٌ فَالِطموها.
فَظَلَلنَ ورَأسُ الحُسَینِ علیه السلام بَینَهُنَّ مَصلوبٌ تِسعَ ساعاتٍ مِنَ النَّهارِ. وإنَّ امَّ کُلثومٍ رَفَعَت رَأسَها، فَرَأَت رَأسَ الحُسَینِ علیه السلام فَبَکَت، وقالَت: یا جَدّاه تُریدُ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله هذا رَأسُ حَبیبِکَ الحُسَینِ مَصلوبٌ، وبَکَت، فَرَفَعَ یَدَهُ بَعضُ الحَرَسِ ولَطَمَها لَطمَةً حَصَرَ وَجهَها، وشَلَّت یَدُهُ مَکانَ
بستان الواعظین: حسین علیه السلام زمانى که کشته شد، آب خواست، ولى به او ندادند و با زبان تشنه، کشته شد و نزد خدا رفت و خداوند، او را از نوشیدنى بهشتى، سیراب ساخت. او را آنچنان، سر بُریدند و خانوادهاش را به اسارت بردند و در حالى سرهایشان باز بود، با مَرکبهاى بدون جهاز و پالان، حرکتشان دادند، تا وارد دمشق شدند، در حالى که سرِ حسین علیه السلام، در میانشان بر بالاى نیزه بود. هرگاه یکى از آنان با دیدن سر مىگریست، نگهبانان، او را با تازیانه مىزدند. اهل ذمّه، در بازار دمشق براى تماشاى آنان، صف کشیده بودند و به صورتشان، آب دهان مىانداختند تا این که بر درِ کاخ یزید، متوقّف شدند.
یزید، دستور داد تا سر حسین علیه السلام را بر در بیاویزند، در حالى که خانواده امام علیه السلام در اطرافش بودند. همچنین، نگهبانانى را بر آن گماشت و دستور داد که: هرگاه یکى از آنان گریست، او را بزنید.
آنان، همچنان ماندند، در حالى که سر حسین علیه السلام در میان آنها به مدّت هفت ساعت، در روز آویزان بود. امّ کلثوم، سرش را بلند کرد و سرِ حسین علیه السلام را دید و گریست و گفت: اى پدر بزرگ (منظورش پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بود)! این، سرِ حبیب تو حسین است که آویزان شده است.
سپس گریست. یکى از نگهبانان، دستش را بالا برد و به صورت امّ کلثوم زد که به تمامى صورت او آسیب زد. در دَم، دست نگهبان، از کار افتاد.
✅بستان الواعظین: ص ۲۶۳ ح ۴۱۹ نقلًا عن کتاب التعازی والعزا
.
#راس_الحسین
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
.
.
مقتل ورود به شام- سهل ساعدی
مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی عن زید عن أبیه [زین العابدین] علیه السلام: إنَّ سَهلَ بنَ سَعدٍ قال:
سهل نقل میکند: به سوى بیت المقدّس، روانه شدم و به [شهرهاى] شام رفتم. در شهرى پُر آب و درخت دیدم که پارچه و پرده و دیبا آویختهاند و شاد و خوشحال اند و زنانى هم پیش آنان، دف و طبل مىزنند. با خود گفتم: شاید شامیان، عیدى دارند که آن را نمىشناسیم. دیدم مردمى سخن مىگویند. گفتم: اى مردم! آیا شما در شام، عیدى دارید که ما آن را نمىشناسیم؟!
گفتند: اى پیرمرد! تو را غریبه مىبینیم؟
گفتم: من سهل بن سعد هستم. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله را دیدهام و از او حدیث شنیدهام.
گفتند: اى سهل! آیا تعجّب نمىکنى که آسمان، خون نمىبارد و زمین، ساکنانش را فرو نمىبرد؟
گفتم: چرا این گونه شود؟
گفتند: این، سر حسین، از خاندان پیامبر خدا صلى الله علیه و آله است که آن را از سرزمین عراق به شام، هدیه مىبرند و اکنون مىرسد.
گفتم: شگفتا! سر حسین را به هدیه مىبرند و مردم، خوشحالى مىکنند؟! از کدام دروازه مىآورند؟
مردم به دروازهاى به نام «دروازه ساعات»، اشاره کردند. به سوى آن رفتم و آنجا که بودم، پرچمهایى پى در پى آمد و اسبسوارى را دیدم که به دستش نیزه سرشکستهاى بود و سرى بر آن بود که شبیهترینِ صورتها به پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بود و در پى آن، زنانى سوار بر شتران بدون جهاز آمدند.
به یکى از آنها نزدیک شدم و به او گفتم: اى دختر! تو کیستى؟
گفت: سَکینه دختر حسین.
به او گفتم: آیا درخواستى از من دارى؟ من، سهل بن سعد هستم که جدّت را دیده و از او حدیث شنیدهام.
سکینه گفت: اى سهل! به حامل سر بگو که سر را جلوى ما ببرد تا مردم به دیدن او سرگرم شوند و به ما نگاه نکنند، که ما حرم پیامبر خدا هستیم.
به یکى از آنها نزدیک شدم و به او گفتم: اى دختر! تو کیستى؟
گفت: سَکینه دختر حسین.
به او گفتم: آیا درخواستى از من دارى؟ من، سهل بن سعد هستم که جدّت را دیده و از او حدیث شنیدهام.
سکینه گفت: اى سهل! به حامل سر بگو که سر را جلوى ما ببرد تا مردم به دیدن او سرگرم شوند و به ما نگاه نکنند، که ما حرم پیامبر خدا هستیم.
سهل گفت: به حامل سر، نزدیک شدم و به او گفتم: آیا درخواستم را اجابت مىکنى تا در عوض، چهارصد دینار بگیرى؟
گفت: درخواستت چیست؟
گفتم: سر را جلوتر از اهل حرم، حرکت بده.
او چنین کرد و من هم آنچه را وعده داده بودم، به او پرداختم.
✅مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ج ۲ ص ۶۰؛ بحار الأنوار: ج ۴۵ ص ۱۲
#مقتل_مصایب_کوفه_و_شام
.
Sokhanrani_1403-05-10 [mahdisalahshour_ir]_1.mp3.mp3
22.78M
📜 #سخنرانی
استاد سیدحسین مومنی
📆 چهارشنبه ۱۰ مردادماه ۱۴۰۳
🩸 گوشهای از مجلس یزید لعین 🩸
📎 #شام | #مجلس_یزید | #اسرا
📎 #حضرت_امکلثوم سلامالله علیها
🥀 حسین علیهالسلام زمانى که کشته شد، آب خواست، ولى به او ندادند و با زبان تشنه، کشته شد و نزد خدا رفت و خداوند او را از نوشیدنى بهشتى، سیراب ساخت.
🥀 او را آنچنان سر بُریدند و خانوادهاش را به #اسارت بردند و در حالى با مَرکبهاى بدون جهاز و پالان حرکتشان دادند، تا وارد دمشق شدند، در حالى که سرِ حسین علیهالسلام، در میانشان بر بالاى نیزه بود.
🥀 هرگاه یکى از آنان با دیدن سر مىگریست، نگهبانان او را با تازیانه مىزدند. اهل ذمّه، در بازار دمشق براى تماشاى آنان صف کشیده بودند و به آنان جسارت میکردند تا این که بر درِ کاخ یزید،گ متوقّف شدند.
🥀 یزید، دستور داد تا سر حسین علیهالسلام را بر در بیاویزند، در حالى که خانواده امام علیهالسلام در اطرافش بودند. همچنین، نگهبانانى را بر آن گماشت و دستور داد که: هرگاه یکى از آنان گریست، او را بزنید.
🥀 آنان، همچنان ماندند، در حالى که سر حسین علیهالسلام در میان آنها به مدّت هفت ساعت، در روز آویزان بود. امّ کلثوم سلامالله علیها، سرش را بلند کرد و سرِ حسین علیهالسلام را دید و گریست و گفت: اى پدر بزرگ (منظورش پیامبر خدا صلىالله علیه و آله بود) این سرِ حبیب تو حسین علیهالسلام است که آویزان شده است. سپس گریست.
🥀 یکى از نگهبانان، دستش را بالا برد و به صورت آن مخدره زد که به تمامى صورت او آسیب زد، اما در دَم، دست نگهبان، از کار افتاد.
📕 بستانالواعظین، صفحه ۲۶۳
.
.
#شام
#اسارت
🩸 #امام_سجاد صلواتالله علیه و پیرمرد شامی 🩸
🥀 اولین سخن حضرت سجاد علیهالسلام بعد از #اسارت، در شهر #شام آن هنگامى بود که اسرا روى پلههاى مسجد #دمشق ایستاده بودند.
🥀 پیرمردى از اهالى شام نزد آنها آمد و گفت: سپاس خداى را که شما را کشت و هلاک کرد. شهرها و روستاها را از آسیب مردان شما آرامش برقرار ساخت و امیرالمؤمنین یزید را بر شما مسلط گردانید.
🥀 سیدالساجدین علیهالسلام به آن پیرمرد گفت: آیا قرآن خواندهاى؟ گفت: بلى! فرمود: آیا این آیه را مىشناسى: «قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فى القربى» بگو اى پیامبر! در مقابل ابلاغ رسالت، مزدى از شما نخواستم مگر اینکه خویشانم را دوستبدارید؟
گفت: آرى خواندهام.
🥀 امام علیه السلام فرمود: اى پیرمرد! ما همان «قربى» هستیم. سپس پرسید: آیا این آیه را قرائت کردهاى که خداى سبحان فرموده است: «و اعلموا انما غنمتم من شىء فان لله خمسه و للرسول و لذى القربى» و بدانید هر چیزى که به غنیمت گرفتید، یک پنجم آن براى خدا و پیامبر و از آن خویشاوندان اوست؟
گفت: بلى! امام فرمود: اى پیرمرد ما همان «ذى القربى» هستیم!
🥀 امام بار دیگر پرسید: آیا این آیه را تلاوت کردهاى: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» همانا خدا مىخواهد آلودگى را از شما خاندان بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند؟!
پیرمرد پاسخ داد: آرى این آیه را هم خواندهام. حضرت سجاد علیهالسلام فرمود: اى پیرمرد! ما همان اهلبیتى هستیم که خداوند آیه تطهیر را مخصوص ما قرار داد.
🥀 پیرمرد ساکت شد و از سخنانى که گفته بود، شرمنده و پشیمان شد و با تعجب پرسید: شما را به خدا! شما همانهائید؟!
🥀 سپس على بن الحسین علیهماالسلام فرمود: بدون هیچ شکى به خدا ما همانها هستیم و به حق جدمان سوگند، ما همانهائیم!
🥀 با سخنان امام سجاد علیهالسلام پیرمرد منقلب شد، شروع به گریه کرد، عمامهاش را به زمین انداخت، سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! من از دشمنان آل محمد، اعم از جن و انس، بیزارم. سپس به امام زینالعابدین علیه السلام عرض کرد: آیا راهى براى توبه من هست؟!
🥀 امام فرمود: بله! اگر بازگردى، خداوند توبه تو را مىپذیرد و تو با ما خواهى بود. پیرمرد گفت: من توبه مىکنم!
🥀 هنگامى که خبر گفتگوى امام علیهالسلام و پیرمرد به یزید رسید، دستور داد آن پیرمرد را به شهادت رساندند.
📕 بحارالأنوار جلد ۴۵ صفحه ۱۲۹
.
Kashani-14030505-ZiyaratJamee-01-Hkashani_Com.mp3
25.75M
🎙 #سخنرانی_کامل
📋 درنگی بر یکی از جملات زیارت جامعه کبیره؛ قسمت اول
📆 جمعه ۵ مرداد ۱۴۰۳
▪️ حسینیه ی محترم بیت الزهرا سلام الله علیها
⚠️ متأسفانه دقایق ابتدایی این جلسه ضبط نشده است.
🔸 در این جلسه مباحث زیر مطرح شده است:
▫️ زیارت جامعه نیازی به بررسی سندی ندارد
▫️ موضوع «حصرسازی» در زیارت جامعه
▫️ شاخص های دین الهی فقط با محبّت و پذیرش ولایت اهل بیت علیهم السلام بدست می آید
▫️ دین به دست اشرار اسیر شد
▫️ بازی با دین خدا و سیره اهل بیت علیهم السلام
▫️ سختیِ کار بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله
▫️ تهمتِ خوارج به شاخصِ ایمان!
منكم من يقاتل على تأويل القرآن، كما قاتلت على تنزيله
همین علی را ، خوارج با استناد به همین قرآن کافر خونده و یا یزید برای اثبات حقانیت خود به آیه "قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِكَ ٱلۡمُلۡكِ تُؤۡتِي ٱلۡمُلۡكَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ ٱلۡمُلۡكَ مِمَّن تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُۖ بِيَدِكَ ٱلۡخَيۡرُۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءࣲ قَدِيرࣱ" استناد میکنه که خودش را حق و حسین را ناحق میداند.
▫️ مسخره کردنِ مفاهیم قرآن
▫️ روضه و توسّل به حضرت علی اصغر سلام الله علیه
#جامعه_کبیره
#حامد_کاشانی 🎤
.......
یا اَبا عَبْدِاللهِ، اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلى اللهِ وَاِلى رَسُولِهِ، وَاِلى اَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَاِلى فاطِمَةَ، وَاِلَى الْحَسَنِ وَاِلَیْکَ بِمُوالاتِکَ
.
#دروازه_ساعات
🏴 الشام الشام الشام
اسارت اهلبیت علیهمالسلام در شام از سختترین مصائبی بود که بر آنها روا شد که ذکر وقایع آن اشک هر انسانی را در میآورد.
✍🏻 ام كلثوم نزد شمر رفت و فرمود: از تو تقاضايى دارم.
گفت: چه تقاضايى؟
فرمود: چون ما را وارد شهر كردى، به دروازهاى ببرى كه تماشاگر كمترى داشته باشد و به آنان [مأموران] بگو كه سرها را از ميان كجاوهها بيرون ببرند و از ما دور كنند؛ زيرا از بس ما را به اين حال ديدند، خوار شديم.
شمر در پاسخ تقاضاى او دستور داد سرها را بر نيزه كرده و در وسط كجاوهها ببرند و در چنين وضعيتى آنان را در ميان مردم بگردانند. تا آنكه به دروازه دمشق رسيدند و بر پلّههاى مسجد جامع همان جايى كه اسيران را نگه مىداشتند، ايستادند.
📚 جمعی از نویسندگان، با کاروان حسینی، بینش، ج6، ص99.
#أَیْنَ_الطّالِبُ_بِدَمِ_الْمَقْتُولِ_بِکَرْبَلاءَ
......
✍🏻 ابن سعد نقل میکند: آنان (اسرای کربلا) را درحالى كه با ريسمان بسته شده بودند، بر یزید وارد كردند. چون در مقابلش ايستادند، على بن الحسين علیهالسلام به او فرمود: اى يزيد تو را به خدا سوگند، درباره رسول خدا چه گمان دارى؟ اگر ما را چنين بسته به ريسمان مىديد، آيا دلش بر ما نمىسوخت؟ پس يزيد فرمان داد ريسمان را قطع كردند و آثار شكست در وى پديدار شد.
📚 جمعی از نویسندگان، با کاروان حسینی، بینش، ج۶، ص۱۴۴.
.........
✍🏻 راوی نقل می کند: در شام یزید فرزندان پيامبر را همانند اسيران ترك و روم بر پلكان مسجد نگه داشت. سپس آنان را در خرابهای جاى داد كه نه از گرما حفظشان مىكرد و نه از سرما؛ به طورى كه صورتهايشان پوست انداخت و رنگهايشان تغيير كرد.
📚 جمعی از نویسندگان، با کاروان حسینی، بینش، ج۶، ص۲۴۳.
.............
🏴 الشام 6️⃣
✍🏻 قطب راوندى میگويد: چون رئيس يهود بر يزيد وارد شد، گفت: اين سر كيست؟
گفت: سر يك شورشى است.
گفت: او كيست؟
گفت: حسين (علیهالسلام).
گفت: پسر چه كسى است؟
گفت: پسر على(علیهالسلام).
گفت: مادرش كسيت؟
گفت: فاطمه (علیهاالسلام).
گفت: فاطمه(علیهاالسلام) كيست؟
گفت: دختر محمد (صلیاللهعلیهوآله).
گفت: پيغمبرتان؟!
گفت: آرى.
گفت: خداوند به شما پاداش خير ندهد! ديروز پيامبرتان بود و امروز پسر دخترش را كشتيد؟ واى بر تو، ميان من و داود (علیهالسلام) هفتاد و چند پدر فاصله هست. باز هم هر وقت يهوديان مرا مىبينند، تعظيم مىكنند. آن گاه بر روى طشت خم شد و سر را بوسيد و گفت: گواهى مىدهم كه خدايى جز اللّه نيست و اين كه جدّ تو رسول خدا است و بيرون رفت. پس يزيد فرمان به قتل وى داد.
📚 جمعی از نویسندگان، با کاروان حسینی، بینش، ج۶، ص۱۷۸.
#شام
.............
🔆 سریال متنی وقایع اسارت در شام، قسمت 3️⃣
✍🏻 سهل بن سعد میگوید: به سوى بيت المقدس، روانه شدم و به شام رفتم. ديدم كه پارچه و پرده و ديبا آويختهاند و شاد و خوشحالاند و زنانى هم پيش آنان، دف و طبل مىزنند. با خود گفتم: شايد شاميان، عيدى دارند كه آن را نمىشناسيم.
ديدم مردمى سخن مىگويند. گفتم: اى مردم! آيا شما در شام، عيدى داريد كه ما آن را نمىشناسيم؟! گفتند: اى پيرمرد ! تو را غريبه مىبينيم؟ گفتم : من سهل بن سعد هستم . پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله را ديدهام و از او حديث شنيدهام.
گفتند: اى سهل! آيا تعجب نمىكنى كه آسمان، خون نمىبارد و زمين، ساكنانش را فرو نمىبرد؟ گفتم: چرا اين گونه شود؟
گفتند: اين ، سر حسين (علیهالسلام) از خاندان پيامبر خدا است كه آن را از سرزمين عراق به شام هديه مىبرند و اكنون مىرسد.
گفتم : شگفتا! سر حسين (علیهالسلام) را هديه مىبرند و مردم، خوشحالى مىكنند؟!
📚 ری شهری، دانشنامه امام حسین علیه السلام، دارالحدیث، ج8، ص247.
.
.
✍توسل به #حضرت_علی_اصغر(ع)
(السلام علیک یا اباعبدالله)
▪︎#غزل #امام_حسین
عمری گذشت اما به درد تو نخوردم
شرمنده ام آقا به درد تو نخوردم
تو فکر من بودی ولیکن من نبودم
اصلا به فکر نوکری کردن نبودم
من دور بودم تو مرا نزدیک کردی
راه مرا از کربلا نزدیک کردی
گفتی اگر تو بی توپناهی من حسینم
حتی اگر غرق گناهی من حسینم
آواره ام آواره را آواره تر کن
بیچاره ام بیچاره را بی چاره تر کن
آوارگی در این حسینیه می ارزد
بیچارگی در این حسینیه می ارزد
من چای میریزم گناهم را بریزی
یکجا تمام اشتباهم را بریزی
اینجا همان جاییست که مولا می آید
زینب می آید، بیشتر، زهرا می آید
منت ندارم بر سرت، تو لطف کردی
حالاکه هستم نوکرت،تو لطف کردی
▪︎#روضه_کلامی حضرت علی اصغر ع:
همه داشتن نگاه میکردن...همه سرها رو
بالای نیزه برده بودند....هر سری رو جلوی
یه محملی نگه داشته بودند...
سَر ابی عبدالله،جلوی محمل زینب...
سر علی اکبر جلو محمل سکینه خانم...
سر ابالفضل جلوی چشمان رقیه....
اما نگاه کردن دیدن یه سیبِ سرخی
بالای نیزه ها جلوی چشم یه مادره....
▪︎#مرثیه حضرت علی اصغر ع:
چقدر نیزه بلند است، نَیُفتی پسرم
گیر این حرمله ی پست، نیفتی پسرم
هر طرف رفت سرت دست به آن سو بردم
نیزه دار تو بود مَست، نیفتی پسرم
بیشتر جای خودت را سر نِی محکم کن
سفر شام به پیش است، نیفتی پسرم
▪︎#روضه_کلامی:
هِی زن های کوفه این سرُ به هم نشون
میدادن...هِی میگفتن الهی مادرش
براش بمیره...یه نفر صدا زد..اونی
که داره زیر آفتاب، لطمه میزنه
مادرش ربابه....
▪︎مرثیه زبانحال #حضرت_رباب به سبک #دشتی :
دو دستم را به زیر آب بردم
حلالم کن نبودی آب خوردم
شکایت، زیر لب از تیر دارم
بیا پایین زِ نیزه شیر دارم
▪️#مرثیه_مکمل حضرت علی اصغر ع:
میخواستم بزرگ شوی محشری شوی
تا چند سال بعد، علی اکبری شوی
می خواستم كه قد بكشی مثل دیگران
شاید عصای پیریِ یک مادری شوی
مثل دو تکه چوب لبت را بهم نزن
اسبابِ خجلتم جلوی دیگری شوی
این مادریِ من که به دردت نمیخورد
تو حاضری علی که تاج سری شوی
▪︎تک بیتی آخر روضه:
میکرد به نِی اشاره میگفت رباب
ای کاش، سرِ نیزه کمی کوچک بود
▪︎تک بیتی آخر مجلس:
اگر این است تاثیر شنیدن
شنیدن کِی بُوَد مانند دیدن
صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
▪︎دعای آخر مجلس:
باسمک العظیم الاعظم...
الهی بحق خضرت رباب س،۱۰مرتبه یاالله
▪️۵ دعایی که باید حفظ کنید:
🤲فرج امام زمان عج برسان.
🤲آقامون از ما راضی و خوشنود بگردان.
🤲رهبر عزیزمون حفظ بفرما.
🤲مریضای اسلام،شفا بده.
🤲حاجات این جمع،برآورده به خیر بفرما.
▪︎جمله ی صلوات آخر مجلس:
*برای سلامتی وجود مقدس آقا
امام زمان عج صلوات ختم کنید.
#روضه_حضرت_علی_اصغر
اجرا: استاد درویش🎤
👇