سر زده مهمان من شدی
بابا خوش آمدی چه عجب مال من شدی
شبهای قبل وقف حسین و حسن شدی
چیزی بمن نگفتی از این راز سر به مُهر
اصلاً چه شد که سر زده مهمان من شدی
از ابتدای ماه نگاهم به این در است
لاغر شدی نهیف شدی دل شکن شدی
با من سکوتِ محض نمی کردی ای دریغ
ای ناطق خدا چقدر کم سخن شدی
بابا بجان تو دل من شور می زند
با بانوی بهشت مگر هم سخن شدی
این حالَتَت شبیه به حالات مادر است
حالا چه شد که این همه فکر کفن شدی
اینقدر ذکر آیه ((انّا اِلَیه)) چیست؟
گویا که حاملِ خبرِ پَر زدن شدی
افطار تا سحر سخن از وصل می کنی
آماده اراده کشته شدن شدی
مرغان خانه هم دم از این داغ می زنند
انگار خویش باعث این خواستن شدی
بابا نگفتم از حرمِ زینبت مرو؟
رفتی ز پیش زینب و خونین بدن شدی
گفتی بمن که زینبِ ام المصائبم
باید کنم نظاره که چه خونین دهن شدی
ضربت به فرق شاه ولایت روا نبود
آیا همین مقدمه کربلا نبود
محمود ژولیده
#شعر_روضه #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_امیرالمومنین #شعر_شهادت_حضرت_علی #شعر_مرثیه #محمود_ژولیده
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
مردی میان نخلستان
صدای هق هقِ مردی میان نخلستان
حکایت جگری پاره پاره را دارد
ز دست مردمی از جنس سنگ سی سال است
میان حنجرهاش بغض بی صدا دارد
هرآنچه غصه و غم بود در دلش جا شد
فقط خدا صحهی صدر را به او داده
کنار نخل سرافکندهای شبی دیگر
میان سجده به یاد مدینه افتاده
نمیرود ز دلش خاطرات آن کوچه
که پیش او همهی هستیاش زمین افتاد
اگرچه تیغ به دادِ دلش رسید اما
درست لحظهی تدفین فاطمه جان داد
میان بسترش افتاده غرقِ در خون است
شبیهِ فاطمه دردی به رویِ سر دارد
برای اینکه به بالینِ او رسد زهرا
هنوز منتظر است و به در نظر دارد
به زحمتی تنِ خود را کمی تکان داد و
نشست رو به روی زینب و تأمل کرد
همینکه خاطرهها بینشان تداعی شد
دوباره روضهی زهرا میانشان گل کرد
یکی یکی همه را تا مرور میکردند
حسن تمام تنش مثل بید میلرزید
و نام قنفذ ملعون که در میان آمد
شبیه طفل کتک خورده باز میترسید
چگونه میشود اینکه زنی زمین بخورد
خدای صبر نشیند به او نظاره کند
چگونه میشود اینکه میان کوچه، علی
نظارهای به دو گوشی که گشته پاره کند
رضا باقریان
#رضا_باقریان #شعر_روضه #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_امیرالمومنین #شعر_شهادت_حضرت_علی #شعر_مذهبی #شعر_مرثیه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
هُوالاول علی
هُوالاول علی بود و هُوالآخر علی بوده
همیشه اولین و آخرین سنگر علی بوده
خودش را در درون کعبه آورده به این دنیا
که هم مولود علی بوده ست و هم مادر علی بوده
جهان را می زند بر هم اگر شمشیر بردارد
که الگوی نَبردِ مالکِ اشتر علی بوده
به واقع معنی همراه کل انبیاء بودن
همین جمله است که بر انبیا داور علی بوده
اگر یک سو تمام انبیاء،یک سو علی باشد
یقیناً کفّه ی هموار سنگین تر علی بوده
حدیث نور را خواندم چنین از درک آن ماندم
علی بوده پیمبر یا که پیغمبر علی بوده
به جز نقش ولی بودن به هرجایی علی بودن
برای نقش خالق نیز بازیگر علی بوده
برای آن کسی که فاتح عرش الهی شد
فضیلت نیست اینکه فاتح خیبر علی بوده
فقط جای پیمبر نه،یقیناً جای زهرا هم
همیشه روزهای سخت در بستر علی بوده
وجود کربلا میزان حُب اوست وقتی که
علی اکبر علی بوده، علی اصغر علی بوده
یقیناً شام و کوفه مات و مبهوتند از زینب
که الگوی سخنرانی این دختر علی بوده
به نوکر بودن درگاه فرزندش خوشم وقتی
امام حضرت صدیقه و قنبر علی بوده
مهدی رحیمی زمستان
#شعر_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_امیرالمومنین #شعر_شهادت_حضرت_مولا #شعر_مرثیه #َعر_روضه #مهدی_رحیمی_زمستان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
فزت و رب الکعبه
کوچه در کوچه دلم ریخته بر دور و برت
چقدر خون جگر میرود از فرق سرت
پیش من راه برو بی کمکِ از حسنین
باورم نیست چنان تا شده امشب کمرت
ناله ی سوخته ی فزت و رب الکعبه
پرده بر داشته از راز دل خون جگرت
چشمت از ضربه شمشیر چه کم سو شده است
مثل زهرا شده دستان تو چشم دگرت
پنجه بر شانه ی دیوار نکش راه برو
پهلوی زخمیِ یاس است مگر در نظرت؟
مجتبی باز عصای دگری گردیده
خوب در کار عصا تجربه دارد پسرت
حتم دارم که در ان لحظه تیغ و محراب
اتش و داغی مسمار شده جلوه گرت
حسن کردی
#حسن_کردی #شعر_روضه #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_امیرالمومنین #شعر_شهادت_مولای_متقیان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یا علی
سخت بی معناست،بی معنا عبادت بی علی
پس نصیب کس نمی گردد شهادت بی علی
فرق چندانی ندارد در قباحت با زنا
هر که میخواند نمازی با جماعت بی علی
آنکه با بغض علی مرده جهنم جای اوست
پیش حق کی میشود مشمول رحمت بی علی
باید از باب علی شد وارد راز و نیاز
پس دعا هرگز نخواهد شد اجابت بی علی
حب او ایمان،خدا را شکر من هستم محب
دین ندارد ذره ای ولله قیمت بی علی
هست آنجا که علی باشد بهشت عاشقان
فرق با دوزخ ندارد باغ جنت بی علی
از علی باید براتی در امان از نار داشت
رد نگردد از صراط آدم سلامت بی علی
در روایت دیدم از معصوم حتی انبیاء
روز محشر کارشان افتد به زحمت بی علی
پا به پای حق امیرالمومنین را سجده کن
سخت بی معناست،بی معنا عبادت بی علی
محسن صرامی
#شعر_آیینی #شعر_مدح_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_مناجات #شعر_هیئت #محسن_صرامی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
حضرت حیدر
هیچ کس در عشق تو مانند دل بی تاب نیست
ساقیا هر صاف یکرنگ و روان که آب نیست
بر در درگاه مسجد گفت شیخی زیر لب
میکده خوب است که در بند هیچ آداب نیست
گر که رهن جام گردد جامه ی ما نیست غم
تیغ عریان را لباسی بهتر از خوناب نیست
بی سبب یاد نجف کردم مسبب رحم کن
طی راه عشق را جز لطف تو اسباب نیست
زاهدا ساقی ما گر که امام تو بود
اصل میخانه چرا در گوشه ی محراب نیست
مثل کعبه دل شکست و حضرت حیدر رسید
گفت بیت الله را حاجت به دق الباب نیست
گفتم این ذره نوازی ها دلیلش چیست، گفت
شمع را اشکی است که بر چهره مهتاب نیست
عشق حیدر هست فطری کاتبا زحمت مکش
خواندن (عشق على) محتاج هیچ اعراب نیست
ماه را هر قوم با نامی دگر خوانند ماه
گرچه نام او على باشد خود از اعراب نیست
با چه جرات سجده کردی از نجف سوی حجاز
چشم دلبر مست باشد ای دل اما خواب نیست
تربت کرببلا و آب زمزم کم ولی
از کرم در نجف در دست ما کمیاب نیست
کلب درگاہ علی گشتن غریبا آرزوست
بر زبان، خوشتر از این در کشور القاب نیست
محسن قاسمی غریب
#ایوان_نجف #شعر_شهادت_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_مدح #محسن_قاسمی_غریب #نجف_الاشرف
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
همدم یار شدن دیده تر می خواهد
پیر میخانه شدن اشک سحر می خواهد
عاشقی کار دل مصلحت اندیشان نیست
قدم اول این راه جگر می خواهد
بال و پرهای به دور و بر شمع ریخته گفت:
بشنود هرکه ز معشوق خبر می خواهد
هرکه عاشق شده خاکستر او بر باد است
عاشق از خویش کجا رد و اثر می خواهد
هنر آن نیست نسوزی به میان آتش
پر زدن در وسط شعله هنر می خواهد
در ره عشق طلا کردن هر خاک سیاه
فقط از گوشه چشم تو نظر می خواهد
ظرف آلوده ما در خور سهبای تو نیست
این ترک خورده سبو رنگ دگر می خواهد
زدن سکه سلطانی عالم، تنها
یک سحر از سر کوی تو گذر می خواهد
تا زمانی که خدایی خدا پا بر جاست
پرچم حسن حسن در همه عالم بالاست
در کرمخانه حق سفره به نام حسن است
عرش تا فرش خدا رحمت عام حسن است
بی حرم شد که بدانند همه مادری است
ورنه در زاویه عرش مقام حسن است
بس که آقاست به دنبال گدا می گردد
ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است
دست ما نیست اگر سینه زن اربابیم
این مسلمانی ایران ز کلام حسن است
هرکه خونش حسنی شد ز خودی حرف شنید
غربت از روز ازل باده جام حسن است
حرم و نام و وجودش همه شد وقف حسین
هرحسینیه که بر پاست خیام حسن است
او چهل سال بلا دید بماند اسلام
صبر شیرازه اصلی قیام حسن است
ما گدائیم ولی شاه کریمی داریم
هرچه داریم ز تو یار قدیمی داریم
تاخدا با همه حُسن خود املایت کرد
چون جلالیت خود آیت عظمایت کرد
تا که در صورت تو عکس خودش را بکشد
همچونان روی نبی این همه زیبایت کرد
تا که قرص قمر ماه علی کامل شد
پرده برداشت ز رخسار و هویدایت کرد
تا ثمر داد نهالی که خدا کاشته بود
باهمه جلوه تو را شاخه طوبایت کرد
ریخت آب و سر مشک از کف هر ساقی رفت
بسکه مستانه و مبهوت تماشایت کرد
تا که اثبات شود بر همگان ابتر کیست
پسر ارشد صدیقه کبرایت کرد
تاشوی بعد علی میر بنی هاشمیان
صاحب صولت و شخصیت طاهایت کرد
بسکه ذات احدی خاطر لعلت می خواست
شیر نوش از جگر حضرت زهرایت کرد
با توسرچشمه کوثر شده زهرا یاهو
کوری عایشه مادر شده زهرا یاهو
انقطاع تو زِ هر سوز و گدازت پیدا
فاطمی بودنت از عشوه و نازت پیدا
سر سجاده تو گوشه ای از عرش خداست
سیر عرفانی ات از حال نمازت پیدا
هرکه آمد به در خانه تو آقا شد
هرچه جود و کرم از سفره بازت پیدا
گریه دار است چرا زمزمه قرآنت
حزن زهراییت از صوت حجازت پیدا
آتشی بر جگرت مانده که پنهان کردی
ولی آثارش ازین سوز و گدازت پیدا
وارث پیر مناجاتی نخلستانی
این هم از ناله شبهای درازت پیدا
محرم مادری و از سر گیسوی سپید
درد پنهانی و یک گوشه رازت پیدا
کاش مهمان تو و چشم پر آبت باشم
روضه خوان حرم وصحن خرابت باشم
روح تطهیر کجا وسوسه ناس کجا
دلبری پاک کجا خدعه خناس کجا
خون دلها وسط تشت به هم می گفتند
جگری تشنه کجا سوده الماس کجا
در چهل غمی که جگرت را سوزاند
ضرب دیوار کجا برگ گل یاس کجا
خانه ای سوخته و دست ز کار افتاده
ورم دست کجا گردش دسداس کجا
ای کفن پاره شده علقمه جایت خالی
بوسه تیر کجا دیده عباس کجا
داغ عباس چه آورد سر اهل حرم
غارت خیمه کجا جوری اجناس کجا
چون دل سوخته و جگرم می سوزد
تن و تابوت تو را تیر به هم می دوزد
قاسم نعمتی
#شعر_آیینی #شعر_روضه #شعر_مذهبی #شعر_مرثیه #شعر_مناجات #قاسم_نعمتی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
به دل دارد ولایش را
دارم اگر از عشق تنها ادعایش را
اما همیشه در سرم دارم هوایش را
او جان به من داده اگر جان مراهم خواست
هرگز نمیپرسم از او چون و چرایش را
گفت: البَلاءُ لِلْوِلا ، پس میخرم با جان
وقتی که باشد از ولای او بلایش را
کافر تر از آن کس ندیدم که در این دنیا
از جز امیرالمومنین دارد خدایش را
بد بخت آن کس که به دل بغض علی دارد
خوشبخت آن کس که به دل دارد ولایش را
دلتنگ رفتن سوی او هستم الهی که
سمت نجف دعوت نماید مبتلایش را
انگور های بر ضریحش را ببوسم باز
در خود ببینم مستی بی انتهایش را
زایر سر از پا میشناسد در حرم؟هرگز
گم میکند جبریل اینجا دست و پایش را
در باب ساعت مینشیند باز ساعت ها
تا که ببیند بیشتر ایوان طلایش را
خوشبخت آن شاعر که در بدوِ ورود خویش
قبل از زیارتنامه خوانده شعر هایش را
فردای محشر که همه از هم گریزانند
مولای ما دارد هوای آشنایش را
احمدجواد نوآبادی
#احمدجواد_نوآبادی #شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_مدح #شعر_مرثیه #شعر_مناجات_امیرالمومنین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
محراب غرق آتش
مهمانِ دختر است علی ، جز نمک نخورد
یک ظرف شیر بود ولی جز نمک نخورد
دختر به گریه گفت که مهمانِ من مرو
شالش گرفت حلقهی در : جانِ من مرو
پیشِ یتیمها پدری سر به زیر رفت
این بارِ آخر است که با ظرف شیر رفت
مسجد رسید روضهی خود را به پا کُنَد
مسجد رسید قاتل خود را صدا کند
تا ضربه خورد بُغضِ پریشانیاش شکست
تا ضربه خورد صفحهی پیشانیاش شکست
جبریل پیشِ ضربهی او شهپرش گرفت
از بس شدید بود که زهرا سرش گرفت
اُفتاده است بر رویِ سجاده پیکرش
اُفتاده مثلِ فاطمهاش وای با سرش
محراب غرق آتش و سیلی و دود شد
سر ضربه خورد گوشهی چشمش کبود شد
خَم شد گمان کنم که به دیوار خورده است
شاید به پهلویش نوکِ مسمار خورده است
خون میچکید از سر و روی و محاسنش
زهرا رسیده بود ، در آغوش محسنش
رویِ عبای سرخ ولی خانه میرود
چشم انتظار دارد علی خانه میرود
آهسته گفت آه عبا را رها کنید
زینب دَمِ در است مرا رویِ پا کنید
ماندم حسن که زیر بغلهاش را گرفت
یا باز چشم زینب کبراش را گرفت
اینبار شُکر که زینب عبا ندید
اینبار شکر که او بوریا ندید
حسن لطفی
#حسن_لطفی #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_امیرالمومنین #شعر_شهادت_حضرت_علی #شعر_مرقیه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
ابر بهار
کوفه اینجا نشسته در گذرش
رو به شب می رود چرا سحرش
کوچه در کوچه زود می پیچد
در دهن ها مصیبت خبرش
حجم داغش ز صورتش پیداست
خون دل می خورد مگر جگرش..؟
عاشقان با هم اند،،،می ریزد
خون پهلوی فاطمه ز سرش
همه ی گریه ها ز خوشحالی است
همچنان خالی است دور و برش
حکم داغ برادران است این
مصطفی هم شکسته شد کمرش
در و دیوار خوب می فهمند
آنچه را که گذشته از نظرش
مثل ابر بهار می گرید
به لب چاک خورده ی پسرش
زینبش را اسیر می بیند
دست اوباش کوفه بال و پرش
چیست غیر از آستین پاره
زیر باران سنگ ها سپرش
دخلت زینب و علی ابن زیاد...
خورد از روی نی زمین قمرش
حسین واعظی
#حسین_واعظی #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_امیرالمومنین #شعر_مرثیه #شعر_هیئت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
فزت و رب الکعبه
دلم دریائی از غمهای بسیار
غم غربت،غم داغ وغم یار
من از روز ازل مظلوم بودم
ز حق خویشتن محروم بودم
هم از اهل مدینه ظلم دیدم
هم از این کوفیان طعنه شنیدم
دلم سوزان بسان آفتاب است
سلامم بین مردم بی جواب است
از آن روزی که بی زهرا(س)شدم من
دراین عالم تک وتنها شدم من
خدا داند که زهرا(س) جان من بود
بدرد بی کسی درمان من بود
ولی از اوفقط یک شکوه دارم
به سینه غصه ای ناگفته دارم
توکه تنهائیم را دیده بودی
مرا ایکاش باخود برده بودی
ز دنیا سوی جنت رهسپارم
که تنها با اجل یک حرف دارم
اجل فارغ زرنج ومحنتم کن
زدیدارمغیره راحتم کن
اگر زینب(س) گذارت کوفه افتاد
به بازار و میان کوچه افتاد
بدان معنای نام کوفه ننگ است
پذیرائیشان باخاک وسنگ است
سعید خرازی
#سعید_خرازی #شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_مرثیه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
مهمان منی
امشب که مهمان منی با چشم تر بابا
خیلی هوای وصل داری بیشتر بابا
من را مکن با گریههایت خونجگر بابا
از رفتن مسجد بیا و درگذر بابا
شاید هوای روضههای فاطمه داری
انا الیه الراجعون را زمزمه داری
دیدم که با خونِ جگر افطار میکردی
بر خوردن نان و رطب اصرار میکردی
نام خدا را زیر لب تکرار میکردی
گاهی شکایت از در و دیوار میکردی
وقت اذان صبح دیدم اشک میباری
یافاطمه یافاطمه روی لبت داری
سی سال درد سینه را با چاه میگفتی
این روزهای آخری جانکاه می گفتی
در سجده هایت ذکر یا الله می گفتی
سبحانَ یا قدوس را با آه می گفتی
آهِ دلت را امشب از سینه برون کردی
قلب مرا قصد سفر کردی و خون کردی
باید بمانی سایهی بالا سرم باشی
دلواپس جسم حسین و معجرم باشی
ای دلشکسته قوتِ بال و پرم باشی
حالا که مادر نیست جای مادرم باشی
سی سال، بعد مادرم مویت پریشان است
شبهای بعد فاطمه شام غریبان است
قصد جدایی کردهای از دخترت امشب
دیگر توانی نیست در بال و پرت امشب
خیلی شدی دلتنگ روی همسرت امشب
این چه بلایی هست کآید بر سرت امشب
اصرار من را گوش کن من دخترت هستم
دلواپس این حال گریه آورت هستم
گفتم نرو، رفتی سرت را غرق خون کردی
این قامت استادهات را واژگون کردی
از خون فرقت پیکرت را لاله گون کردی
نقش زمینت معنیِ هُم راکعون، کردی
رفتی و حالا دخترت ماند و پریشانی
من ماندهام با سینهای از غصه طوفانی
رفتی و حالا آمدی و من پر از دردم
دلشوره دارم میزنم بر سینهام هر دم
زخم سرت را دیدم و دور تو میگردم
یاد شکستگیِ دست مادرم کردم
یادت میآید ضربهی مسمار را بابا
حوریه در بینِ در و دیوار را بابا
محراب، غرق خون شد از فرق سرت، اما
خیلی شبیهِ مادری در بسترت، اما
بعد از تو رحمی نیست بر این دخترت، اما
گفتی به من محکم گره زن معجرت، اما
بالای جسمت ای پدر غرقِ محن هستم
دلواپس جسم حسین بی کفن هستم
رضا باقریان
#رضا_باقریان #شعر_روضه #شعر_شعادت_حضرت_امیرالمومنین #شعر_شهادت_حضرت_علی #شعر_مرثیه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
با غُل و زنجیرِ دورِ دست و پام
آخرش هر طوری که بود اومدم
هیچکسی جز تو محلم نمیداد
تا تعارفم زدی، زود اومدم
حالا که من اومدم خودت بگو
روسیاه با چشم گریون نمیخوای؟
خیلی وقته پشت در مُعطلم!
درو وا کن خدا، مهمون نمیخوای؟
واسه جبران بدیهام اومدم
لااقل بهم یه راهِ حل بده
کتابِ روی سرم واسطمه
تورو قرآن به منم محل بده
معصیت حس خوبی بهم نداد
حال خوبِ سحرو ازم گرفت
بغلم کن، منو تحویلم بگیر
آخه قهر تا کِی خدا؟ دلم گرفت
برا عاقبت بخیر شدن، باید
از همه غیر خودت فرار کنم
اگه امشب منو عَفوَم نکنی
با شب اول قبر چکار کنم؟
یه کاری کن که شب اول قبر
رو لبم ذکر خدا خدا بیاد
قَسَمِت میدم منو تنها نذار
زود خبر بده امام رضا بیاد
بیا امشبو به جای غضبت
مهربونیتو بهم نشون بده
آی اونی که به بدا امون میدی
یه باره دیگه بهم امون بده
تو بزرگی پس بزرگی کن برام
جلو خوبات بدیمو وجب نکن
جونمو بگیر ولی جونِ حسین
با عقوبتت منو ادب نکن
تورو به جون اونی قسم دادم
که تو گودالم تورو صدا میزد
قربونش برم نه واسهی خودش
واسه خاطر ما دستوپا میزد!
محمد زوار
#شعر_آیینی #شعر_زبان_ساده #شعر_مناجات #شعر_مناجات_با_خدا #محمد_زوار
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
پهلویِ او درد گرفت
تا تَرَک خورد سَرَش دُخترش اُفتاد زمین
دست بگذاشت رویِ معجرش اُفتاد زمین
بیشتر تیغ فرو رفت میانِ اَبرو
تا که از ضَرب علی با سرش اُفتاد زمین
به سرش خورد ولی پهلویِ او درد گرفت
دید از ضربهیِ در همسرش اُفتاد زمین
کَس نفهمید که عباس چگونه آمد
بارها تا بِرِسَد مَحضَرَش اُفتاد زمین
خواست تا خانهیِ زینب رویِ پا راه رَوَد
دو قدم رفت ولی پیکرش اُفتاد زمین
دخترش دید زمین خوردنِ بابایش را
دخترش دید و....خودش آخرش اُفتاد زمین
چقدر از رویِ تَل تا لبِ گودال دوید
چقدر بینِ همه خواهرش اُفتاد زمین
ذوالجناح آه ببین نیزهای او را هول داد
از رویِ زین به زمین با سَرَش اُفتاد زمین
دید پایین قدمهاش سَنان میخندید
دید بالایِ سرش مادرش اُفتاد زمین
حسن لطفی
#حسن_لطفی #شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_امیرالمومنین #شعر_مذهبی #شعر_مرثیه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
بابا بمان
بابا بمان که هستی زینب فدای تو
گویا نوشته اند شهادت برای تو
مانند روز آخر زهرا شدی پدر
قالب تهی مکن که نبینم عزای تو
گویا جواب کرده طبیبت حسین را
مخفی کند ولی ز همه مجتبای تو
دارد عجیب این دل من شور می زند
این کاسه های شیر نباشد دوای تو
انگار اعتماد ندارم به کوفیان
گرچه نشسته اند یتیمان بپای تو
گه گاه می رسد خبری از نگاهشان
عهد ترا وفا نکند بی وفای تو
□□□
این شیر را بنوش ولی یا علی! بدان
کوفه دهد جواب همه خوبیای تو
شبها که آمدی به در خانه های ما
آید تلافی اَش به سر بچه های تو
بسپار خوب چهره ما را بخاطرت
با زینبت حساب شود ماجرای تو
حالا قرار ما سرِ دروازه های شهر
سنگ است و اهل بیت تو و ابتلای تو
محمود ژولیده
#شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_مرثیه #محمود_ژولیده
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
خونِ سَرَت بند آمده
تا صبح گردِ بسترت آرام میپرم
شاید دوباره بال بگیری کبوترم
شد قسمتم دوباره پرستاریَت کنم
بابا بگویم و تو بگویی که دخترم...
از بس که قطره قطرهی خونات گرفتهام
خون لخته بسته است تمامیِ معجرم
شُکرِ خدا که خونِ سَرَت بند آمده
دیدی چه کرد چادر خاکی مادرم
حسن لطفی
#حسن_لطفی #شعر_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_علی #شعر_شهادت_حضرت_مولای_متقیان_علی #شعر_مرثیه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
مهمان زهرا(س)
خدایامشکل ازکارمن مشکل گشاواکن
گره واکردی ازکارم،مرامهمان زهرا(س)کن
اجل،ازبعدزهرا(س)منتظربودم که برگردی
بیاامشب علی(ع)رابین شهرکوفه پیداکن
من ازتویاددارم،فاطمه(س)اجل وفاتی را
بیامرگ مراازحق بجای من تمناکن
نشان من نمیدادی اگرآنروزرویت را
کنون رخسارسیلی خورده ی خوراهویداکن
طبیبم رابگوزینب(س)که من دارونمیخواهم
زخاک قبرزهرا(س)زخم فرقم رامداواکن
توای کوفه هرآنچه خواستی برمن جفاکردی
گذشت آب ازسرم اماتوبازینب(س)مداراکن
سعید خرازی
#سعید_خرازی #شعر_شب_بیست_و_یکم_رمضان #شعر_شهادت_حضرت_علی #شعر_مذهبی #شعر_مرثیه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
طاقتِ ديدن نداشتى
فَرقِ مرا تو طاقتِ دیدن نداشتى
هِجده سَرِ بُریده ببینى چه میکُنى
اینجا همه به گریه ى توگریه میکنند
خَنده به اَشک دیده ببینى چه میکُنى
خون ریزد از شِکافِ سَرَم خونجگرشدى
جسمى به خون طپیده ببینى چه میکُنى
تو یکسره به چشم پدر بوسه میزنى
تیرى درونِ دیده ببینى چه میکُنى
وقتى که میرسد، زِشَریعه، حُسین ع را
با قامَتى خَمیده ببینى چه میکُنى
من پیکرم به غیرِ سَرَم لطمه اى ندید
جسمى به خاک ، دَریده ببینى چه میکُنى
طفلانِ دربِدر به بیابانِ کربلا
چون آهوىِ رَمیده ببینى چه میکُنى
یک ضَربه زَدبه فرقِ سرم راحتم نمود
تو قَتلِ صبر، دیده ؟ببینى چه میکُنى
سعید خرازى
#زبان_حال_مولا #سعید_خرازی #شعر_شعادت_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_شهادت_حضرت_علی #شعر_شهادت_مولا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
وای بر دل زینب
امشب انگار به دل قالب غم ریخته اند
همه آفاق و عوالم چه بهم ریخته اند
هیچ جایی خبری نیست خبرها اینجاست
خانه شیر خدا آمد و رفتِ زهراست
گاه مولا به حسن داشت وصیت می کرد
گاه این زخم سرش سخت اذیت می کرد
حسنم ! اصل مداراست به دشمن حتی
گرچه او ضربۀ کاری زده بر من حتی
عمق این زخم زیاد ، است نمک جای خودش
به یتیمان چو پدر لطف و کمک جای خودش
کوفیان شیر بیارند ولی پیش کش است
شیر آورد نشان ، نزد علی ، زجرکُش است
کوفیان هرچه ببینند تلافی بکنند
لیک در کفّه خود سنگ ، اضافی بکنند
چه نگویند تشکر – چه تشکر بکنند
شکم از لقمه ناپاک ، همه پُر بکنند
بعد من کوفه پریشان تر از اینها بشود
بر علیه تو گِره ها به جبینها بشود
توشه هایی که سر دوش و تنم می بردم
زیر لب نام حسین و حسنم می بردم
نان خرمای مرا عاقبتش پس بدهند
آنچنان فحش ، که انگار به ناکس بدهند
بعد از این جان تو و دختر محرومه من
وای بر حال دل زینب مظلومۀ من
روز روشن به حرم تیرگی شب بزنند
سنگها از در و دیوار به زینب بزنند
هیچ حرفی به لبم نیست به غیر از یک آه
نه به این شیر سفید و نه بر آن سنگ سیاه
محمود ژولیده
#شعر_روضه #شعر_شب_بیست_و_یکم_ماه_رمضان #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_امیرالمومنین_علی #محمود_ژولیده
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
چشم براهم یاراست
درد دلهام برای تو حسین(ع) بسیار است
بسته ام بار سفر،چشم براهم یاراست
خوشی عمر،مرابودبه نه سال فقط
بعدزهرا(س)علی(ع)ازدست فلک بیزاراست
ابن ملجم به خیالش که مراکشت ولی
قاتل اصلی من ضرب درومسماراست
حسن(ع)ازکوچه چه دیده است که لکنت دارد
که هنوزم که هنوزاست،گلم بیماراست
به ابوافضل(ع)سپردم که کنارت باشد
اوگرفتارتوودرهمه جاغمخواراست
بیشترازهمه دلواپس زینب(س)هستم
که به هرشهر،اسیرسرهربازاراست
زیورآلات به همراه مبرکرب وبلا
لذت مردم کوفه به طلابسیاراست
لشکر کفر اگر، معجری ازسر بردند
تو توکل بخدا کن که خدا ستار است
سعید خرازی
#سعید_خرازی #شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_امیرالمومنین_علی #شعر_شهادت_حضرت_علی #شعر_مرثیه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
اشهد ان علی ولی الله
دست در دست تو دادیم و جهان شکل گرفت
حرکت کرد زمین بعد زمان شکل گرفت
مُژه ات تیر کجی بود و برای پرتاب
چونکه ابروی تو خم گشت کمان شکل گرفت
همه انگار که ناخواسته لبخند زدند
نامت آن لحظه که در بین دهان شکل گرفت
حفره ای بود پر از خون وسط سینه ی من
مِهرت افتاد به قلبم ضربان شکل گرفت
تا که سلمان وسط ظُهر پس از نام علی
أَشْهَدُ أَنَّ علی گفت اذان شکل گرفت
مثل خونی که به رگ های بدن جریان داشت
شیعه گی نیز پس از این جریان شکل گرفت
با تو هرجای خرابی شده آباد ترین
بی تو در شهر،خرابات مُغان شکل گرفت
با علی اصغر تو روز جهانی عطش
با علی اکبر تو روز جوان شکل گرفت
سر مولا که سری گشت میان سرها
نقشه ی قتل علی در رمضان شکل گرفت
مهدی رحیمی زمستان
#اشعار_مدح_و_مرثیه_امام_علی #شعر_شب_قدر #شعر_شهادت_امیرالمومنین #شعر_مدح_مولا #مهدی_رحیمی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
آئینه جمال خداوند
یادش بخیر شهر و دیاری که داشتم
باغ فدک نه، باغ بهاری که داشتم
با فاطمه اسیر غریبی نمیشدم
یادش بخیر دلبر و یاری که داشتم
زهرا یگانه بود و برایم قرار بود
یادش بخیر تاب و قراری که داشتم
آیینهی جمال خداوندگار بود
یادش بخیر آینه داری که داشتم
با این همه، میان همان کوچههای تنگ
بشکست آن غرور و عیاری که داشتم
دستی پلید آمد و با تازیانهاش
از من گرفت دار و نداری که داشتم
بسکه رمق ز فاطمهام تازیانه برد
افتاد روی خاک، نگاری که داشتم
پر زد پرستوی من و از آشیانه رفت
من ماندم و همان دل زاری که داشتم
اشک من و حسین و حسن بود نیمه شب
شمع و چراغ خاک مزاری که داشتم
ای چاه کوفه، فاطمه را بی هوا زدند
پیش حسن میان همان کوچهها زدند
رضا باقریان
#رضا_باقریان #شعر_روضه_امیرالمومنین #شعر_روضه_شب_قدر #شعر_شهادت_امیرالمومنین #شعر_مرثیه_حضرت_علی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
دلشوره
امشب این خانه باز پُر شده از
گریه و سوز و آه دلشوره
حال اُمالبنین تماشایی است
گاه اشک است و گاه دلشوره
مادری بود سر به زیر و علی
که تَرَک خورده بود احساسش
همه بودند دور بسترش اما
دَمِ در ایستاده عباسش
تا بُریده نَفَس نَفَس میزد
گریه در بینِ خانه میاُفتاد
مردِ خیبر مقابلِ زینب
هِی سَرش رویِ شانه میاُفتاد
گفت آقا شب وصال است و
دلخوشم با صدایِ زهرایم
همه از دورِ بسترم بروند
همه جز بچههای زهرایم
***
سر به زیر رشید این خانه
سمت در داشت جان به لب میرفت
دست بر سینه داشت آهسته
رو به بابا عقب عقب میرفت
ناگهان گفت جانِ بابا باش
پیشِ من پیشِ خواهرانِ حسین
ای تمامِ وصیتم عباس
جانِ تو جانِ دخترانِ حسین
همه را تا سپرد بر عباس
گفت راحت خیالت ای مادر
در جوابش به گریه اُمِبنین
گفت شیرم حلالت ای مادر
علقمه دید خم شده بر مَشک
آنقدر تیر خورد تا اُفتاد
همه در پشتِ نخلها بودند
همه گفتند مرتضی اُفتاد....
حسن لطفی
#حسن_لطفی #شعر_روضه_بستر_امیرالمومنین #شعر_شهادت_امیرالمؤمنین #شعر_مرثیه_امام_علی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
شب قدر
میان بندگانت بدتر از من نیست... تنها من!
تو دستم را گرفتی و اسیر دستِ دنیا... من
گنهکارم؛ به تاثیرِ دعاهایم امیدی نیست
گمانم فاصله افتاده از درگاهِ تو، تا من
تو در دستانِ پینه بسته، در اشک یتیمان و
به دنبالِ تو میگردم چرا عمریست اینجا من؟!
چه برکت دادی و شد سفره ام رنگین و رنگین تر
ندانستم اگر چه حرمتِ نان و نمک را من
به جایِ آبرو ریزی همیشه آبرو دادی
فقط شرمنده ام کردی! نمیدانم که آیا من-
تو را آنگونه که باید عبادت کرده ام یا نه!
مبادا بندگی کرده ست جنّ و إنس، إلّا من
پُر از خوف و رجایم، کار دستم داده عصیانم
چه محتاجم به غفرانِ تو بیش از پیش ترها من
شبِ قدر است و بیمارِ گناهم؛ گوشۂ چشمی
تویی «نِعمَ الطّبیب» و سخت محتاجِ مداوا من
إلهی لاتؤدّبنی... نبینم خشم و قهرت را
عذابم کن ولی یک لحظه سرسنگین نشو با من!
مرضیه عاطفی
#شعر_شب_قدر #شعر_ماه_رمضان #شعر_مناجات #شعر_مناجات_با_خدا #مرضیه_عاطفی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
مظلوم علی
در بستر افتاده
تنهاترین تنها بدون یاور افتاده
پیش کبوترها
در کنج آشیانه بی بال و پر افتاده
آه از دل زینب
بار مصیبت روی دوش دختر افتاده
با گریه می شوید
خون لخته هایی را که روی معجر افتاده
شمشیر می داند
عمق شکافی را که در فرق سر افتاده
در کاسه های شیر
اشک یتیم شهر در پشت در،افتاده
آمد صدای `در”
انگار حیدر باز یاد همسر افتاده
یاد چهل نامرد
یاد گلی که بین دیوار و در افتاده
یاس نبی بود و
در چنگ شعله مثل یک نیلوفر افتاده
تقصیر مسمار است
زخمی که بین دنده های مادر افتاده
قنفذ،نزن نامرد...
بس کن،نمی بینی؟عبای حیدر افتاده
بردیا محمدی
#بردیا_محمدی #شعر_روضه_بستر_امیرالمومنین #شعر_شهادت_امیرالمومنین #شعر_مصیبت_حضرت_علی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹