eitaa logo
حدیث اشک
5.9هزار دنبال‌کننده
34 عکس
69 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
حسرت دیدار سالها در حسرت دیدار دلبر مانده ایم جمعه ها را منتظر ماهِ منوّر، مانده ایم زودتر آقا بیا و حال ما را خوب کن از غم دوری تو خیلی مکدّر مانده ایم یوسف زهرا کجایی کُشت ما را انتظار می شود پس کی ظهور تو مقدّر،مانده ایم شد محرم چون شما رخت عزا پوشیده ایم بی قرار آن دو چشم خون و مضطرمانده ایم روضه تعطیلی ندارد جنت ما روضه هاست ما که عمری گریه کن هستیم و نوکر مانده ایم آنقَدَر چایی بعد روضه مزه می دهد آنقدر که منتظر تا چای دیگر مانده ایم روضه را تعطیل گفتند عده ای وقت بلا از بلا دوریم ما تا پای منبر مانده ایم به دو دستان عمویت دست ما را هم بگیر ما که پای نوکری تا روز محشر مانده ایم فکر نوکر باش، نزدیک است آقا اربعین دردمندیم و بدون کربلا درمانده ایم... مهدی شریف زاده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ثناخوان زینب است صبر از زبان عجز ثناخوان زینب است عقل بسیط واله و حیران زینب است ایوب صابر است ولیکن درین مقام انصاف ده که ریزه خور خوان زینب است در قتلگاه، جسم برادر به روی دست بگرفت کای خدای من این جان زینب است قربانی تو است بکن از کرم قبول کاری چنین به عهده ایمان زینب است در خطبه اش که کوفه از آن شد سکوت محض گفتی که ممکنات به فرمان زینب است ابن زیاد شوم به دار الإماره اش رسوا ز منطق شرر افشان زینب است با اینکه با عیال برادر به شهر شام در دست اهل ظلم، گریبان زینب است بر هم زن اساس جفاکاری یزید لحن بلیغ و نطق درخشان زینب است افزون بود ز حوصله خلق عالمی درد و غمی که در دل سوزان زینب است دارد «صغیر» امیدی و از روی اعتقاد چشمش به لطف بی حد و پایان زینب است استاد صغیر اصفهانی ره لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
می‌کشم منت چه‌کنم این‌قدر احسان و محبت را باز تابه‌کی شکر کنم این‌همه نعمت را باز رزق‌من تربت اصل تو نگردید حسین می‌کشم منت جاروکش هیئت را باز من اگر گریه به غم‌های تو آقا نکنم خویش را در دل زهرا به‌خدا جا نکنم پدرم خادم‌تو، مادر‌ من خادمه‌ات ناخلف باشم اگر نوکریت را نکنم دلم از روز ازل تنگ تو بوده‌است حسین به لبم ذکر تو، آهنگ تو بوده‌است حسین در صف سینه‌زنان این‌همه سال از عمرم آن چه بر سینه زدم سنگ تو بوده‌است حسین ای که در آینه‌ی جام بلا رب دیده خمره‌ای از شرر و داغ لبالب دیده دیده‌ای تو تن صد‌پاره‌ی اکبر اما کس ندیده‌است به‌خود آنچه که زینب دیده پای‌نی دیدن حال سر تو پیرم کرد روی‌نی، وضعیت حنجر تو پیرم کرد در مسیری که سرت را همه با سنگ زدند پیری زودرس دختر تو پیرم کرد تو شرار دل افروخته را می‌فهمی چون خودت سوخته‌ای، سوخته را می‌فهمی ای که نی پیرهنت را به تنت دوخته است به تنم پیرهن دوخته را می‌فهمی امیر عظیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
میان کوفه اسیرم هرچند فاتح همه ی جنگها شدم خیلی میان کوفه اسیر بلا شدم ابروی من شکست سر کوچه ای شلوغ زخمی سنگ بازی این بچه ها شدم همسایه ی قدیمیمان داد زد سرم آزرده از نگاه بد اشنا شدم خیلی سرت مقابل من خورد بر زمین افتاد زیر پا و من از غصه تا شدم پایبن نیزه ی تو به من پشت پا زدند دست خودم نبود که از تو جدا شدم ام‌ حبیبه آمد و‌ نشاخت زینبم! من تا نبینمش دو قدم جابجا شدم لب باز کردم‌ و همه کوفه لال شد من‌ ناخدای کشتی کرببلا شدم سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ندارم آب نمی‌گویم ز نوک نیزه با خواهر، تکلّم کن نگاهت پاسخ من داد، بر طفلت ترحّم کن اگر چه غنچۀ بی‌آب، هرگز نشکفد امّا درِ فردوس را بگْشا، به روی من، تبسّم کن به چشم خارجی ما را تماشا می‌کند، کوفی به نیِ قرآن بخوان و رفع این سوءتفاهم کن اگر بهر نماز شُکر می‌خواهی وضو سازی ندارم آب، با خاک سر زینب، تیمّم کن تو قلب عالم امکانی و آگاهی از قلبم به دریا با نگاه خود بگو، کم‌تر تلاطم کن نگه با اختیار و اشکِ من بی‌اختیار آید ز برج‌نی، نظر،ای ماه‌من!امشب به انجم کن اگر چه کاسۀ صبر مرا هم کرده‌ای لبریز ز بهر حفظ جان کودکت با او تکلّم کن  علی  انسانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
قسم به نام اسوه ایثار حضرت زینب به نام جلوه الله شوکت زینب قسم به هر چه خدا آفریده در عالم که هست ملک خداوند دولت زینب که گفته است که غیرت برای مردان است؟ زبانزد همگان است غیرت زینب به این حسینیه ها و به روضه ها یک دم نیامده احدی جز به دعوت زینب به رسم هر که مقرب تر است در این بزم تمام جام بلا بود قسمت زینب غریب کرب و بلا شد برادرش اما به وسعت دو جهان است غربت زینب میان لشگر نامحرمان مسافر شد کجا اراذل بدنام و ساحت زینب؟ علم به دوش ابالفضل بوده عاشورا پس از غروب دهم گشته نوبت زینب محمد مهدی حیدری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
تب وصال تب وصال تورا شب شب به سر دارد کسی که از غم تو گریه سحر دارد هوایی تو هوایی هیچ بامی نیست تعلقات برای گدا ضرر دارد چگونه زندگی اش راحت است و آسوده؟! یتیم اگر به دلش حسرت پدر دارد بیا برای غریبی ش گریه کن هرروز که او همیشه به خون جگر نظر دارد بگیر پشت درش دست خالی خود را فقیر وقت کرم فیض بیشتر دارد بگرد روضه به روضه برای دیدن او بگرد، یار به این روضه ها گذر دارد خدا کند که برات مرا کند امضا کنار او دل من میل یک سفر دارد به یمن تربت اعلای کربلای حسین نماز و سجده من لذتی دگر دارد.. سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کوفه را تسخیر کردم کوفه را تسخیر کردم با نَفَسهای علی.. در منِ زینب ..تجلّی کرده آوای علی.. خطبه ای خواندم به لحنِ فاتحِ خیبر..سپس فتح کردم کوفه را با لحنِ گویای علی.. زین اَب بودم..شدم زینت برای دینِ حق.. جمع کردم گوهرِ دین را ز دریای علی.. کارِ من بیداری بیچارگانِ کوفی است.. ارث ها دارم خدا را شکر از نای علی اسکتوا گفتم همه غرقِ سکوتِ غم شدند یافتم آموزه هایم را ز لبهای علی.. انتقامِ خون سالارم را گرفتم با کلام... زنده کردم مرده را ..هستم مسیحای علی از ندامت شهر شد یک پارچه..اندوه و درد سر فرود آورد کوفه پای گلهای علی... `عالمه” دادم لقب ..چارم ولّی شیعیان.. با عقیله بودنم گشتم مصّفای علی.. سرشکسته نیستم در محضرِ پاکِ حسین خوار کردم خصم را با مددهای علی..  محسن راحت حق لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
واویلا میان شام می آید سری پشت سری دیگر به زنجیر آمده همراه سر ها لشکری دیگر گذشته کاروان تا از شلوغی های این کوچه رسیده باز هم در ازدحام مَعبری دیگر عقیله خاک را تا می تکاند از تن طفلی به روی خاک می افتد دوباره دختری دیگر به غیر از آستین ناموس حق در بین این مردم ندارد خاک عالم بر سر من معجری دیگر به یاد خاتم بابا سکینه با خودش میگفت: ندارد ساربان ما مگر انگشتری دیگر میان سنگ باران ها به جز آغوش عمه نیست برای دختران داغ دیده سنگری دیگر ندارد زجر جز زجر سه ساله در قل و زنجیر میان کوچه ها تفریح از این بهتری دیگر شبیه مرتضی ، زینب به روی ناقه ی عریان دوباره خطبه میخواند ولی بر منبری دیگر سر دشمن به زیر افتاد با تیغ کلام او میان شام زینب کرده فتح خیبری دیگر نوشته در دل تاریخ تا روز قیامت هم نمی آید به قرآن مثل زینب خواهری دیگر  محمد داوری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دلگرمی ما بی شک پسرم نیز بدهکارِ حسین است ارثی شدنِ مستیِ ما کارِ حسین است عمریست محرم پدرم سَردرِ خانه حَک می کند این خانه عزادار حسین است در تکیه ی او تکیه به اغیار نکردیم دلگرمی ما تکیه به دیوار حسین است وا شد نفسش هرکه در این شهرِ نفسگیر بر سینه زد و گفت هوادار حسین است دیوانگی ما به کسی ربط ندارد تصمیم در این باره فقط کار حسین است تربت بگذارید کمی زیر زبانم در لحظه ی بیچاره گی ام چاره حسین است...! محسن کاویانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
غارت خیام آمد دوباره رو به روی من سرت حسین قربان زخمهای روی حنجرت حسین از غارت خیام نگفتم برای تو شاید بگویم و نشود باورت حسین از علقمه به بعد نخوابیده‌ام هنوز افتاده دست من علم لشکرت حسین او تشنه شنیدن و تو گرم خواندنی قرآن بخوان برای دل مادرت حسین از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام سنگ تو را به سینه زده خواهرت حسین از روی نی سکینه خود را خطاب کن چیزی نمانده جان بدهد دخترت حسین پیغام تو به گوش جهان می‌رسد بلی بانگی رساست حنجره اصغرت حسین حالا زمان گذشته ولی موج می‌زند بر دوش عاشقان علم لشکرت حسین طبل و علامت و کتل و سنج را ببین دسته به دسته آمده دور و برت حسین سینه به سینه داغ تو را ارث برده‌ایم زانو به زانوییم پی منبرت حسین با جیفهٔ دو روزهٔ دنیا و آخرت مرگا اگر معامله کردم سرت حسین گفتم «سر» آن سری که به نیزه سوار شد اما نگفتم اینکه چه شد پیکرت حسین ما زنده‌ایم و روضهٔ گودال خوانده‌اند ما را ببخش جان علی اصغرت حسین  حسین صیامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
غربتی دیدم غربتی دیدم در این دامِ محبّت بی حساب پُر شدم ای زاده ی زهرا ز حیرت بی حساب تا که افتادی ز پا، برخواستم مثلِ علی دارم از شاهِ ولایت ،شورِ هیبت بی حساب خم نخواهد شد قدِ زینب ،قسم بر خونِ تو در دلم موّاج شد بحرِ شجاعت بی حساب عصرِ عاشورا که شد،شد بدترین حال و هوا پیشِ چشمم شد بپا گویا قیامت بی حساب حمله ور شد فوجِ دشمن با هیاهویِ زیاد ناسزاها گفته شد در وقتِ غارت بی حساب دخترانت پابرهنه،ناگران، مویه کنان شد بر این آلاله هایِ تو جسارت بی حساب گوشها پاره شد و خلخال ها مسروقه شد بر بدنها می رسید آنجا خسارت بی حساب ای خدا بالانشینی را نیاندازی زمین می شود بالانشین غرقِ حقارت بی حساب   محسن راحت حق لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
محب ای کشتی نجات بشر دستمان بگیر ماییم غرق موج خطر دستمان بگیر بر ما که در کمین بلا گیر کرده‌ایم با چشم مرحمت بنگر دستمان بگیر شیعه کم و محب گنه کارتان زیاد درهم محب و شیعه بخر دستمان بگیر ما؛ ای‌حسین، مسلم و هانی نمی‌شوییم ما و همین دو دیده‌ی تر دستمان بگیر از دست غیر دشنه‌ی دشنام می‌خوریم از دست دوست خون‌جگر دستمان بگیر راهی که پیش روست، دراز است و پای لنگ ای روی نیزه رفته سفر دستمان بگیر زینب اشاره کرد به سر، گفت `یاحسین” ای بر خیام سایه‌ی سر دستمان بگیر از قامت رشیده‌ی زن‌های خیمه‌ات جز سایه‌ای نمانده اثر دستمان بگیر رو کرد بعد بر سر عباس و گفت آه ماه منیر، قرص قمر دستمان بگیر هم بر لباس پاره‌ی ما سایه‌سار باش هم بر رخ سه‌ساله سپر دستمان بگیر امیر عظیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بین من و تو دنیا بین من و تو فاصله انداخته آقا خیلی وقته نوکرت قافیه رو باخته آقا منو زیر چتر مهربونیات پناه بده یه گوشه امنی به این کلاغ روسیاه بده من مزاحم تو و کار تو هستم می دونم من کلاغی ام که سربار تو هستم می دونم نکنه دیگه صدام براتو تکراری شده نکنه که گریه هام از روی بیکاری شده حق داری محل ندی آخه شما کجا و من حجت یکی یه دونه ی خدا کجا و من باشه خنده هات آقا باشه برای خوب خوبا منم اینجا دل خوشم با عشق این نوکریا برا بهتر شدنم یه فکری کن که دیر میشه هر کی از تو دور بشه توی لجن ها پیر میشه میخوام امشب تا میشه فکر یه رابطه کنم پیش تو پیش خدا یه اسمو واسطه کنم اونکه اسمش واژه ی صبرو پریشون میکنه روضه هاش ناموسیه چشاتو پر خون میکنه امشب آتیشه غمه توی نهاد روضه ام دَخَلتْ زینبْ علی ابنِ زیادِ روضه ام زینب و اسیری و کوفه و کاخ و بار عام همه چشما خیره شد به زینب و سر امام قمرش از روی نیزه اومده طشت طلا خیزرون چه میکنه با لب و دندون آقا زینب و یه کاروان خسته بین هلهله ست جلوی چشم رباب نگاهه زشت حرمله ست  حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ذوالفقــارِ صـــبر مبهوت زیرِ لب می گفت : مگر این زن چه طاقتـــی دارد ؟ صـــبرِ ایّـــوب جـــایِ خود ، امّا صـــبرِ زینـــب حکایتــــی دارد صـــبرِ او اشکِ ناتوانـــی نیست صـــبرِ او ذوالفقــارِ در بند است گـــاه با صـــبر ، گـــاه با خــطبه تیـــغِ او در نیـــام بُـــرندّه است خسته بال و شکسته قامت نیست اسوه ی صبر و بی همــاورد است چوبِ محمل شکسته است ولــی خَم به ابــرویِ خود نیاورده است کربـــلا هر کجا بـــلا می ریخت صـــبرِ زینب به چشــــم می آمد آن طـــرف کـــاخِ ظلم می لرزید تا که چشمش به خشــم می آمد مثلِ بـابـا چو شـــیر می غُرّیـــد مثلِ مادر حجابی از شـب داشت کــربـــلا زنــده مانـــد در تاریـــخ چون کنارش حسین ، زینب داشت حلقه ی اشــــکِ دورِ چشمانش حلقه هایِ غمِ اســــارت نیست این اسارت شـــروعِ آزادی است این اسارت کم از شهادت نیست این زن آموزگــــارِ تاریــخ است هم کــــلامِ ســـتم نخواهــد شد دختــرِ خطبه هـــایِ بی پایـــان خطبه اش خرجِ غم نخواهد شد کشتـــیِ صــبر و استقامــــت را مرد و مردانــه او به جریـان برد کــربــلا با حسیــــن شــد آغـــاز خواهــرش کــار را به پایـان بر با اسمت عالمو دیوونه کردی چقد دل میبره آوازه ی تو واسه ت فرقی نداره خوب یا بد فدای لطف بی اندازه ی تو همین که اشک می ریزم به یادت عزیز چارده معصوم میشم بدون تو به هم می ریزم اما صدات که می زنم آروم میشم می دونم که فراموشم نکردی می گیرم کربلامو آخر از تو منو مادر به دست تو سپرده خودمونیم آقا کی بهتر از تو ؟! به این امّید جون دادی گمونم که قلب مرده ی ما جون بگیره بمیرم اونقده سختی کشیدی که این دنیا به ما آسون بگیره یه جوری دوستت دارم که میخام اگه نباشی تو، دنیا نباشه بعیده واسه ی بی سرپناها تو کشتی نجاتت جا نباشه هنوزم تشنه ی یاری میدونم هنوزم بازه راه خونه ت آقا هنوزم خواهرت میخونه با اشک (( گلی گم کرده ام می جویم اورا )) مجید تال لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شيريني شور ات بردن نام تو هنگام سخن می چسبد گفتن ذکر تو در سینه زدن می چسبد چائی روضه ی تو مست کند آدم را چائی روضه ی تو سخت به من می چسبد تو عراقی و من خاک به سر ایرانم گر چه دور از وطنم،حب وطن می چسبد خواستم رد شوم از روضه گرفتار شدم بسکه شیرینی شور ات به دهن می چسبد ذکر ما دائم الاوقات حسین است حسین وسط سینه زنی ذکر حسن می چسبد روضه دارد چقدر این شه عطشان غریب گریه بر این شه بی غسل و کفن می چسبد گرگ ها گیر کشیدند امامم را ، آه فاصله کم که شود تیر به تن می چسبد پس لباسی که پر از خون شده باشد قطعأ در درآوردن اش از تن به بدن می چسبد... محسن  صرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
قاریِّ محترم با سنگ های تیز بهم خورده روی تو جا خوش نموده نیزه چرا در گلوی تو تا باز شد لبان تو ،قاریِّ محترم پرتاب شد زهر طرفی سنگ سوی تو من تار ، تار، موی تو را شانه می زدم حالا ز چوبِ نیزه کنم جمع موی تو یک بخش ِصورت تو میان تنور سوخت از آن به بعد گشته عوض رنگ و بوی تو خیلی عوض شدی زصدا می شِناسَمَت هربار محملم برِسَد روبروی تو هرروز خونِ تازه می آید ز حنجرت از بس ترک ترک شده شکلِ سبویِ تو قرآن بخوان زحرمتِ زینب دفاع کن بازی نموده شایعه با آبروی تو رجاله ها به صورت تو سنگ می زدند برپرده های محمل ما چنگ می زدند  قاسم نعمتی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بانی عزا از ازل چشم ها برای تواند گوش ها وقف روضه های تواند قوم من خاک پای آن قومی‌‌.. که همه عمر خاک پای تواند اغنیا در صف غذای تواند فقرا بانی عزای تواند عارفان هم در انتهای سلوک در حقیقت درابتدای تواند پدرم راست گفت روحش شاد همه محتاج یک دعای تواند این جوانان که در حسینیه اند کارگرهای کربلای تواند بین‌گودال کاش میگفتند سینه زنهای تو بجای تواند سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
در دِیْرِ سینه ام، شد دلم دخیلِ. رگهایِ حنجرت، بر ضریحِ نیزه. دینم عوض شده، تا که دل سپردم. بر آیه آیه ات، ای مسیحِ نیزه. مهمانِ سر زده، راه گُم نمودی. بر نیزه ای شدی، پاگشایِ دِیْرَم. با یک نگاهِ خود، کرده ای به نورت. خورشیدِ معرفت، عاقبت به خیرم. گویا بَرآمدی، از تنورِ خولی. خورشیدِ عرشیِ، رویِ دامنِ من. شد شالِ مشکیِ، مجلسِ عزایت. زُنّارِ بسته بر، دورِ گردنِ من. ای چشمت آینه، از رویِ خداوند. تَثْلیثِ من شده، با تو عینِ توحید. در حوضِ کوثرِ، اشکِ پایِ روضه. عشقت به پیری ام،‌ داده غُسلِ تَعْمید. عیسی مسیح من، غربتت گواه است. یحیی ترین سَری، بر صلیبِ نیزه. خون گریه می کند، بر مصیبتِ تو. حتی دو دیده یِ، بی شکیبِ نیزه. خاکستر از سَر و، رویِ تو بشویم. با مُشْکُ و عنبر و، با گلابِ اشکم. باشد فقط همین، خواهشم بخوانی. قرآن برای من، در جوابِ اشکم. در ازدحامی از، حوری و فرشته. از عرشِ کبریا، هودجی رسیده. گشته حسینیه، گوشه ی کلیسا. از بی قراریِ، مادری خمیده. تصنیفِ نوحه ات، بر لبانِ داوود. بر سینه می زند، از غمت مسیحا. همراهِ هاجر و، مریم و خدیجه. آسیه می دهد، تعزیت به زهرا. هر آهی از دلِ، مادرت بخیزد. آرامش از شبِ، ماه می رباید. با ذکرِ یا حسین، آهِ بر لبش از. چشمِ ملائکه، گریه می سراید. بر زخم های تو، فاطمه از اشکش. زد بوسه یک به یک، در میانِ آغوش. تا خون چکید، از حنجرِ بریده . زد ناله فاطمه، رفته ام من از هوش. رسول رشیدی راد(مجتبی) زُنّار :۱- رشته ای ضخیم که مسیحیان با آن صلیب را به گردن می اندازند ۲-کمربندی سیاه که در گذشته مسیحیان به کمر می بستند که از مسلمانان باز شناخته شوند غسل تعمید: غسلی در آیین مسیحیت که پیروان مذهب خود را در نوزادی شستشو میدهند (در بعضی فرقه ها در سن تمیز) به نیت توبه و پاک شدن از آلودگی ها تَثْلیث: اعتقاد به خدا، پدر و پسر در آیین مسیحیت (مجتبی) لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عاشقانه چقدر عاشقانه با نسیم میزنی قدم معادلات علم را چه ساده میزنی به هم اجابت دعای دل شڪستگان به دست توست و میزنی برای اهل عشق خیر را رقم لبت اسیر خنده بود و هیچڪس خبر نداشت ڪه هست در گلوی تو همیشه استخوان غم برای جلوه ی مقام لایزالی اش خدا هم از فضایل تو دست برده بر قلم بسنده میڪنی فقط به لقمه ای ز نان جو بدون شڪ به دست توست روزی زیاد و ڪم تو بر سر یتیم ها به مهر دست میڪشی تویی ڪه پای ظلم را به تیغ میڪنی قلم به گرد پای قدرتت نمی رسد ڪسی ولی شنیده ام نڪرده ای به مور ذره ای ستم به پای نخل عشق تو همیشه سر گذاشتم خدا ڪند ڪه عاشقت شود به دار متهم به شوق مرگ زنده مانده در هوای دیدنت حدیث حارث تو را به هر ڪسی ڪه گفته ام  مهدی ڪبیری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سراسر بخشید عاشق حضرتِ حق بود و سراسر بخشید هر چه را داشت نه با حوصله! با «سر» بخشید تا ابد لنگرِ کشتی نجات خود را متمایل به حیا کرد و به خواهر بخشید تا که اوضاعِ زمینگیریِ فطرس را دید إذنِ پرواز به او داد؛ سپس «پر» بخشید دست-چین کرد خدا محض طواف ِ رویش آن زمانی که به ما رتبۂ نوکر بخشید متولّد شده بودیم چه گریان... ما را؛ مادرش آمد و با گریه به مادر بخشید زینت دوش نبی بود و برای اثبات همۂ سینه زنان را به پیمبر(ص) بخشید عده ای را وسطِ روضه و بعد از توبه... عده ای را وسطِ صحنۂ محشر بخشید زیرِ قبّه، شب جمعه، کرَمش عام شد و زائرانِ حرمش را دو برابر بخشید اربعین یادِ غریبیِ حسن(ع)؛ با گریه... خیل زوّار خودش را به برادر بخشید!   مرضیه عاطفی_سمنان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حسین امید آخر دل های بی قرار حسین مرا هزار امید است و هر هزار حسین به کوه امنیت و بندگی رسید سریع به کشتی توهرآن کس که شدسوار حسین تویی که شان نزول تبارک الهی خدا به خلقت تو کرده افتخار حسین خدا به طالع ما مهر نوکری زده است به غیر نوکریت نیست کار و بار حسین غلام و نوکر و مداح و شاعر و خادم گذاشتی سر ما اسم مستعار حسین گناهکارم و در بین خلق محترمم غلامی تو به من داده اعتبار حسین ازاین محبت واین عشق واین حسینیه ها هزار شکر که لایمکن الفرار حسین اگرحبیب به عشقت دوبارجان داده ست هزار جان بده تا من هزار بار حسین  مجتبی خرسندی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
خیرُالاُمور عمریست درهوای غمت گریه کرده ام با گریه های محتشمت گریه کرده ام من روضه خوانم و غم تو میکشد مرا با داغ و درد با اَلمت گریه کرده ام چشمم به دست های میان دار بوده است با ضرب سینه ی دو دمت گریه کرده ام خیرُالاُمور زندگیم روضه ی تو شد در زیر سایه ی علمت گریه کرده ام هم دست داده ای و هم انگشتری حسین از این سخاوتت ، کرمت گریه کرده ام ابن الشبیب روضه داغت شدم چقدر... از غصه ی سپاه کمت گریه کرده ام مَن بَکَّتِ السَما ُٕ شنیدم ... و ، بعد با اهل خیام محترمت گریه کرده ام من خواب دیده ام که شبی زائرت شدم تنها نشسته در حرمت _ ” گریه می کنم ` روح الله قناعتیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جاده محبوب بر سر جاده محبوب تمنا بگذار پشت درهای کرم دست تقاضا بگذار آنکه سجاده نشین است به جایی نرسد دل به دریا بزن و پای به صحرا بگذار سرکشی کردن در کار خدا عصیان است شرم کن ، کار خدا را به خودش وابگذار رزق امروز تو با پای خودش می آید آنچه را روزی فرداست به فردا بگذار ما همان شام عروسیت طلاقت دادیم آی دنیا برو کم سر به سر ما بگذار بندگان چون فقرا بارکش عقبایند بار دنیا به همان شانه ی دنیا بگذار طور با بار تعلق نتوان رفت عزیز ابتدا بار بینداز سپس پا بگذار آخر کار به یوسف نرسیدی با من تو قدم جای قدمهای زلیخا بگذار منزل وصل پس از رد شدن از خویشتن است وصل اگر می طلبی روی دلت پا بگذار من به پروانه و پروانه به من می گرید ما دو را با جگر سوخته تنها بگذار آنقدر که دل ما سوخت دل هجر نسوخت مرهمی هست اگر روی دل ما بگذار ما که یک عمر شب و روز ، تو را جار زدیم سر بازارچه ما را به تماشا بگذار کاروان ! منزل محبوب رسیدیم اگر لطف کن موقع برگشت مرا جا بگذار رسم این است اگر در حرم خون خدا عاشقان سر بگذارند تو جان را بگذار  علی اکبر لطیفیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بپذیر این سلام را به ساحتت بپذیر این سلام ساده‌ی ما را به جبر خویش درآورد علی ، اراده‌ی ما را سروده ام غزلی را برای روز غدیرت که بلکه وصف کند حال فوق‌العاده‌ی ما را به ما به غیر شراب نجف نساخته هرگز ز تاک های ضریحت بگیر باده‌ی ما را تو را به حضرت خیرالنسا ز لطف و سخایت قرار ده ز محبین خود نواده‌ی ما را `فمن یمت یرنی ” گفته ای ، بگو بنویسند به احترام شما مرگ ایستاده‌ی ما را تفاخری که کند کلب پای صاحب آن است به پای خود بگذارید پس افاده‌ی ما را  عرفان ابوالحسنی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹