eitaa logo
حدیث اشک
5.8هزار دنبال‌کننده
33 عکس
69 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
مثل علی علی زره که بپوشد همین که راه بیفتد عجیب نیست که دشمن به اشتباه بیفتد همین که اسم علی آمده است در دل میدان بس است تا گذر مرگ بر سپاه بیفتد علی اکبر لیلاست یا جوانی حیدر؟ که از جمال و جلالش شکوه ماه بیفتد جمال یوسف ما را هر آنکه دیده نوشته: رواست یوسف کنعان به قعر چاه بیفتد چه هیبتی! چه وقاری! که سوی این قد و قامت هرآنکه خیره شود از سرش کلاه بیفتد علی است، مثل علی می دهد پناه گدا را اگر به خانه ی او راه بی پناه بیفتد اگر موذن علی اکبر است، بَه چه نمازی ازین اذان به سرم شور لا اله بیفتد چه بهتر است که اول به شاهزاده بگویی به هر دلیلی اگر کار تو به شاه بیفتد به آسمان روی و کار آفتاب کنی، گر فقط به سوی تو از سمت او نگاه بیفتد جوان اگر به جوان حسین دل بسپارد دگر نمی شود اصلا پی گناه بیفتد تمام‌شب سر راهش نشسته ام به امیدی که راه شاهزاده براین عبد روسیاه بیفتد داود رحیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
مولای یا مولا دست من خالی است و چشمانی پر از اشک و گناه آوردم از خودم هم فراری ام، امشب من به اینجا پناه آوردم چیز بهتر نداشتم، با خود غیر ازین چشم های گریانم گریه ام قاطی ریا شده است اشک خالص که نیست، میدانم باخودم فکر می کنم گاهی ” بی حیا این هزارمین بار است” در دلم وحی می شود انگار که دوباره بیا که غفار است سال ها بنده ی خودم بودم هی خودم را فریب می دادم همه چیزم به پای نفسم رفت جان مولا برس به فریادم قسمت می دهم تورا حقِ خانه ای که درش در آتش سوخت قسمت می دهم به آن مردی که پر همسرش در آتش سوخت به همان ذوالفقار تنها که سپرش را مقابلش کشتند به همان دستها که بستند و همسرش را مقابلش کشتند یا الهی به حق آن اشک و گریه های درون چاه علی آهِ مرد غریب می گیرد قسمت می دهم به آه علی روسیاهم خدا و حق من است به رویم درب بسته مانده اگر روضه میخوانم و یقین دارم گره ام باز می شود آخر   می روم با دوچشم گریانم به در خانه ی علی امشب آن علی که حدود سی سال است کم کمک جانش آمده بر لب خاطرات گذشته می کشد و فکر فردا عذاب می دهدش تب مولا که می رود بالا دست عباس، آب می دهدش به حسن خیره می شود گاهی یاد کوچه ... و می رود از حال به حسینش نگاه می کند و روضه می خواند از تهِ گودال حسنم پس چرا از آن سیلی هیچ حرفی به من نمی گفتی؟ نگرانم حسین جان! روزی زیر پاهای اسب می افتی چقدر حرف های ناگفته ار وصایای همسرش دارد به حسینش نگاه می کند و گوشه چشمی به دخترش دارد همه ی روضه های کرب و بلا باهم از پیش چشم او رد شد آه این قامت رشید حسین قسمت سم اسب خواهد شد تا به زینب نگاه می کرد...آه صورتش غرق حس غربت بود آخر این ناز دانه ی بابا سرنوشتش غم و اسارت بود؟ داود رحیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
نوکر خوب اگه سرده اگه تاریکه دنیا نمی ترسیم آخه مهتاب داریم خدارو شکر بی صاحب نموندیم خدارو شکر که ارباب داریم درسته نوکر خوبی نبودیم ولی خوب جایی نوکر بودیم ای دل! صدامون می زده ارباب هرروز یه روزایی ولی کر بودیم ای دل!! یه ساله از سر دلتنگی و درد شبامون توی بزم روضه سر شد خدارو شکر امسالم نمردیم محرم شد چشامون باز، تر شد بهار عاشقیمونه محرم بهار اشک و فصل روضه خونی با این سینه زدن دل پاک میشه بهاره، موقع خونه تکونی دوباره پرچم مشکی خریدیم دلامون روشنه با این سیاهی با این پیراهن و این شال مشکی سیاهی لشکرت باشیم الهی رفیقا قدر امشب رو بدونید شاید فردا شبو دیگه نبینیم شاید این آخرین ساله که داریم کنار هم توی روضه میشینیم رفیقامونو حتما یادتونه رفیقایی که باهم گریه کردیم کی میدونه؟ شاید هم مثل اونا ما سال دیگه زیر خاک سردیم میون این همه غوغای دنیا قرار ما توو های و هوی روضه س شهیدا اینو فهموندن به ما که توو عالم هرچی خیره توی روضه س دلی که توی روضه سوخت، پاکه دلی که پاک شد جای حسینه چی میشه وقت جون دادن ببینیم سر ماهم روی پای حسینه ... داود رحیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بخونم لالا لالا پیرهنش دستمال اشکامه بگو پیرهن پاره ی بچم رو بدن بیا گوشوارمو واسشون ببر بگو گهواره ی بچم رو بدن بهشون بگو بذارن یه کمی همدمم نیزه ی اصغرم بشه عصای پیری که واسه من نشد اقلا سایه ی روو سرم بشه دستو گهواره می کردم بخوابه حالا نیزه شده گهواره براش جای من حرمله لالایی میگه بچمو می ترسونه با اون صداش تازه یاد گرفته بودم چجوری برا بچه م بخونم لالا لالا توی گوشم می پیچه سوز صداش تازه داشت یاد می گرفت بگه بابا بچمو بغل می کردی یادته؟ هی می گفتی عمه قوربونت بره... روزی که داشتی می دادیش به حسین باورت میشد که بار آخره؟ بمیرم! خواهشای آخرشو نتونستم دیگه مستجاب کنم گلم از تشنگی پژمرده بود و نمیشد فکری برای آب کنم تا علی گریه می کرد آب می شدم این غمو کجای این دل بذارم؟ زینبم! آب دادی آتیشم زدی... حالا که شیر دارم اصغر ندارم داود رحیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
صبحگاهی در حریم بوتراب مانده بودم با سوالی بی جواب  رو به ایوان گفتمش _ قرآن به دست _ یاعلی! میزان تویی یا این کتاب؟ در دلم افتاد که: قرآن بخوان خود مشخص می‌شود قول صواب از نبا، از آل عمران، مائده خط به خط تا «ناس» از «ام‌الکتاب» هرچه می‌خواندم به حیدر می‌رسید نور می‌بارید از آن آیات ناب  آیه بعد از آیه، نورٌ بعد نور آفتاب آمد دلیل آفتاب مصحف نار است بی‌شک مصحفی کز دلش بیرون نیاید بوتراب  خاک بودم پیشت افتادم به خاک یا امیرالمومنین روحی فداک من که سرتا پا پر از درخواستم هر چه را دارم از این در خواستم  من غلام خانه‌زاد حیدرم این غلامی را ز قنبر خواستم نوکری نه، بلکه اینجا رو زدم پادشاهی را ز نوکر خواستم  با علی دنیای خود را ساختم هر چه را میخواست حیدر، خواستم  تا بیندازم به پای مرتضی از خداوند علی سر خواستم  لب نیالودم به هر پیمانه‌ای ساغر از ساقی کوثر خواستم هر زمان در زندگی خوردم زمین  یا علی گفتم زجا برخواستم من خدای بی علی را کافرم از علی، الله اکبر خواستم  ای برای دین و ایمانم ملاک  یا امیرالمومنین روحی فداک  ما گرفتاریم ای جان نجف! جان نوکرها به قربان نجف حاضریم از زندگی‌مان بگذریم یک سحر باشیم مهمان نجف رزق ما هر صبح بعد از هر نماز می رسد از سمت ایوان نجف چترها را بسته‌ایم و دیده‌ایم عشق را در زیر باران نجف ما گرفتار شیاطین گشته‌ایم رحم کن بر ما سلیمان نجف! آرزو دارد سگ اصحاب کهف تا شود یک روز دربان نجف  من یقین دارم که مهمان خداست هر کسی گشته است مهمان نجف  دیده ام پروردگار خویش را  در شکوه صحن سلطان نجف با خدا داری هزاران اشتراک کعبه از عشق نجف شد سینه چاک  یا امیرالمومنین روحی فداک روز خیبر بود و وقت کارزار تیغ در دستان مرحب بی قرار روز اول، اولی رفت و گریخت دومی تا رفت میدان، الفرار روز دوم می‌رود آنکس که شد هم پیمبر عاشقش هم کردگار نبض جنگ افتاد در دست علی چون به دست کاردان افتاده کار دیگر اکنون روز رزم حیدر است خون مرحب نوش جان ذوالفقار مرگ تنها چاره‌ی بیچاره‌ایست که به خشم مرتضی گردد دچار با نگاهش لشکری را زد به هم شیر حق شمشیر میخواهد چه‌کار؟ مرگ جا می‌ماند از چشمان او پشت پایش می‌دود گرد و غبار فرق دارد در اُحد زخمی شدن یا که ترجیحِ فرارِ بر قرار فرق دارد، خواب در آغوش مرگ یا فرار از ترسِ مُردن سوی غار فرق ایمان علی با آن سه‌تا فرق بین جبر بود و اختیار این قیاس اصلا قیاس باطلی است حضرت دریا کجا و شوره‌زار؟ هر خلافت هر زمان و هر کجا  بی علی هرگز ندارد اعتبار گفته این را دشمنش هفتاد بار از شما هرکس جدا شد، شد هلاک یا امیرالمومنین روحی فداک  کیست حیدر؟ در شجاعت بی بدل کیست مولا؟ در وفا ضرب المثل شانه‌هایش شاهد انفاق او شاهد جنگ آوری هایش جمل در اذان خود شهادت می‌دهم عشق بر حیدر بود خیرالعمل تا ابد هم دل نخواهم کند ازین دُرّ نایابی که دارم از ازل تا نبینم روی ماه مرتضی من نخواهم داد جان دست اجل   بی علی هر کار خیری هم کنی گوییا که چک کشیدی بی محل خسته از دنیا که باشم می‌روم تا مرا مولا بگیرد در بغل شیعه بودن افتخار انبیاست من محب او که هستم لااقل! تا تو را دارم نگردم بیمناک یا امیرالمومنین روحی فداک شعر وقتی وصف یار فاطمه است واژه ها در اختیار فاطمه است من چه گویم از علی بی فاطمه؟ از علی که بی‌قرار فاطمه است فاطمه دار و ندار مرتضی مرتضی دار و ندار فاطمه است گفت «لولا فاطمه» یعنی بدان کل خلقت بر مدار فاطمه است هر که رو در روی ظالم ایستاد تا قیامت در کنار فاطمه است روز محشر هر که دنبال کسی است چشم ما در انتظار فاطمه است بار عشق مرتضی برداشتن کار هر کس نیست، کار فاطمه است عشق زهرا! لیس معشوقی سواک یا امیرالمومنین روحی فداک    @hadithashk