eitaa logo
حدیث اشک
5.9هزار دنبال‌کننده
34 عکس
69 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
یا غریب الغربا از همین خاکروبه های حرم می‌رسد تا به عرش بال و پرم هرکجا رفته ام به جز اینجا مطمئناً به سنگ خورده سرم دل من سنگ و سنگِ صحنْ دل است پس برای حرم بیا بخرم دل من مانده پای پنجره ات دل از اینجا بگو کجا ببرم؟ جز شما دلبری نمی‌خواهم روزی آقا نخواستی اگرم.... گر بگویی برو چکار کنم ؟؟؟ به کجا و به که فرار کنم ؟؟؟ دست ما را رها کنی هرگز از ضریحت جدا کنی هرگز با غریبان هم آشنایی تو پشت بر آشنا کنی هرگز سیره ات مهربانی محض است بی وفا را جفا کنی هرگز در کرم دست دست کردن نه یا که چون و چرا کنی هرگز رحمت عام دیده ایم از تو خوب و بد را سوا کنی هرگز ای ولای تو حصن کامل ما گرم بوده به لطف تو دل ما بی قرارم علی سوم را تکیه گاه و پناه مردم را از خراسان به سفره عالم میکشد جذبه تو گندم را آسمان زائر تو را تا عرش میبرد آنچنان که انجم را دور تو موج میزند زائر بپذیر این طواف هشتم را هر طرف میبرد به سمت خداست راز ژرفی است این تلاطم را از ضریح تو نور میریزد جلوه در کوه طور میریزد با تو ایمان خلق کامل شد شرط روز غدیر حاصل شد پا به دنیا گذاشتی انگار آیه های کمال نازل شد دل ما بی ولای تو گِل بود زیر پایت که خاک شد دل شد سِحر دَهر از هزار و یک دفعه یا رئوف و رحیم باطل شد تا گره خورد نخ به پنجره ات حاصل آن شفای عاجل شد پای گل خار را پذیرا باش دل بیمار را پذیرا باش گر چه نور است از سواد جُدا نیست لطف تو از عباد جُدا کار ما را همیشه راه انداخت قسم حضرت جواد جُدا از نخ پرچمت روی گنبد نیست یک لحظه دست باد جُدا چرخ دنیا به هر طرف چرخید دستم از دامنت مباد جُدا هر چه کردم خدا کند نشود اعتمادم ز اعتقاد جُدا من به تو اعتقاد دارم و بس من به تو اعتماد دارم و بس  محمد علی بقایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا امام رضا(ع) ایران به جز تو، هیچ سلطانی ندارد همچون رضا خورشید تابانی ندارد شکی ندارم بی کرانِ آسمان هم مانندِ تو، ماهِ فروزانی ندارد می آورم با خود حرم آقای خوبم آن دردهایی را که درمانی ندارد هر مشکلی را ممکن و آسان نمودی هرآنچه را گفتند: امکانی ندارد! هر زائری آمد به قصدِ عَرض حاجت با خنده رفت و چشم گریانی ندارد با دیدن صحن و سرایت درک کردم احساس خوبی را که پایانی ندارد  محسن زعفرانیه لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
خـــواب دیدم خـــواب دیدم شبی میانِ حَرَم عشق را بی اجازه می خواندم دســت در دســتِ پنجره فولاد داشتم شـــعرِ تازه می خواندم چشـــم در چشـــمِ گنبدش بودم داشت خورشید بر جهان میریخت آسِــمان هم به گریــه می افتـاد آسِــمان روی آسِــمان می ریخت گوشه ای از حیاطِ خلوتِ صحن پیـــرمـردی میـــانِ راز و نیـــاز گریه در گریه زیرِ لب می گفت : ما غریب ایم ای غریــب نـــواز ما غریــب ایـــم ... کودکانـم را بیمـــه کردم فقط به اسـمِ شـما بعدِ یک حــادثه فَلَج شده است پسـرِ کوچک ام ” غلام رضا ` گوشـه گوشـه کنایه هـا گفتند : هان چه شد معجزه کجاست خدا چاره ی کار دســـتِ جرّاح است پس چه شد بیمه ی امام رضا ؟ به همه گفته ام چه می دانیـد رویِ این زخم ، التیام رضاست اشک ، سرمایه ی فقیران است بیمه ی ما فقط امـام رضاست اشک هایم ندیده اند هنـــوز آشنایـی شکیــب تـــر از تـــو چه غروبی غریـب تر از مـــن چه طلوعی طبیـب تر از تـــو آمـــدم بــاز هم امـام رضـــا چاره ی حلِّ مشکلم باشـــی کاش می شد که ضامنِ آهو ضـامنِ آهـــوی دلـم باشـــی سینـــه ام را جَلا بـده آقـــا درد دارم ، دوا بــــده آقـــا سمتِ باب الجـواد آمده ام پـــسـرم را شِفــا بـده آقـــا ناگهان آسمان به هم پیچـید باد و باران به هم امان دادند نـور در نـور شد حیاطِ حَـرَم رویِ گلدسـته ها اذان دادند معـــجـــزه اتّفــاق افــتـاد و باز هم قـــدرتِ امـام رضـــا لحظه ای بعد ویلچــر بود و پسری که بلنـــد شـد از جــا آسِـمان اشـــکِ شوق بارید و در و دیـوار یا رضـــا گـــفتند ابـرها هم به سجــده افتادند قطره قطره رضا رضـا گفتند خواب هم ناگهان پرید از خواب و من از سرنوشـت رانـده شدم مثلِ هردفعه رأسِ ساعتِ هشت باز هـم از بهشـــت رانـده شدم باز هم لایــقت نبـــودم و این ســیـــنــه ام را به درد آورده ولی آقا نشانه ی خوبی ست مـــادرم ” شُــله زرد ” آورده نـــذر دارد برایتان هر سـال روزِ میــلادتـــان دعـــا دارد زعفرانـی به رنگِ راز و نیاز بینِ هر کاسه یک رضا دارد نـــذر کرده مرا به اسمِ شـما که فقط شاعـرِ شـما باشـــم گفتــه از راه دور هم گاهـی می شود ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آقای من لطفت همیشه بیشتر بود از سبویم با تو چه راحت می رسم بر آرزویم در محضرت احساس بد بودن نکردم از بس نیاوردی بدی ام را به رویم پل های پشت سر چه شد اصلا مهم نیست وقتی که باشد گنبد تو رو به رویم یادم نرفته هر چه دارم از تو دارم ای صاحبم ! ای عزتم ! ای آبرویم نام جوادت بردم و گفتی که `حل شد” مهلت ندادی تا که دردم را بگویم جز تو که بر بغض گلوگیرم محل داد با معرفت ! من زیر دینت تا گلویم من در هیاهوی زمانه کی شوم گم تا ضامن آهوست تنها های و هویم سلطان به این رعیت نوازی کس ندیده من دور می گردم ، تو می آیی به سویم از این و آن ها فارغم الحمدلله حلقه به گوشم ، شاعر دربار اویم محمد حسین رحیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم رضا(ع) براي اهل دل بهتر مقدس ميشود معنا يقينأ پاي اين منبر مقدس ميشود معنا طلا كه جاي خود دارد غبار اينجا طلا گردد هميشه محضر دلبر مقدس ميشود معنا چقدر آب حرم بردم براي درد بي درمان ببين با زمزم و كوثر مقدس ميشود معنا نديدم زائري بوسه نگيرد با ادب از در به واقع پشت اين درها مقدس ميشود معنا چه مشكل ها كه با نذر كمي گندم فقط حل شد كنار اين كبوترها مقدس ميشود معنا نخورده مي نمي فهمد صفاي حال مستي را بده ساقي كه با ساغر مقدس ميشود معنا...  محسن صرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عید میلاد امام هشتم ماه ذیقعده مه عشق و صفا ماه پر فیض خدای اکبر است عید میلاد امام هشتم و عید معصومه که زهرا منظر است باز هم در آسمان کردگار ماه و خورشیدی پدیدار آمده حبذا از عرش جبریل امین بهر پابوسی و دیدار آمده اول مه خواهر وارسته ای جلوه ای از نور احمد آمده هشتمین نور خدا ده روز بعد عالم آل محمد آمده گشت ایام کرامت حبّذا پشت هم احسان دیگر می رسد باز الطاف خداوند کریم از سوی موسی بن جعفر می رسد با ظهور و جلوه ی نور رضا آسمانها نور افشانی شده نِی فقط روشن ز رویش شد زمین کهکشانها هم چراغانی شده بازهم، هم‌نام حیدر آمده آمده از راه جانِ مصطفی عرشیان دارند یکسر زمزمه جان به قربان علی موسی الرضا قدسیان با بوسه بر قنداقه ات نزد یزدان کسب آبرو کنند گرد بنشیند به گهواره اگر با مژه آن گرد را جارو کنند لحظه‌ی میلاد تو بابای تو کرد ناگه اشک جاری از دوعین کام تو برداشت با آب فرات گفت یک قطره ندادن بر حسین محمود اسدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نسیم مهر تو نسیم مهر تو بر موج شد سوار اینجا گرفت تاب و تب روح ما قرار اینجا ملائکه دم نقاره خانه داد زدند هزار حاجت اگر داشتی بیار اینجا چنین که سرخم و زردم ، خجالت آوردم رسیده برگ‌خزان محضر بهار اینجا تو هم نیاز به من داری ای ز هرچه غنی چنان نیاز گل لاله ای به خار اینجا ملامتم نکن از بوسه بر کف صحنت که روی آینه غش میکند غبار اینجا شگفت نیست اگر مُرد دردمان دم در که هم‌ردیف طبیب است کفشدار اینجا سوار موج نجاتی شدم که نوح خودش برای غرق شدن میزند کنار اینجا میان جمعیت پر تلاطم حرمت سبک شدند همه شانه ها ز بار اینجا کنار آب حیات آمدیم پای ضریح به لایموت رسیدند بیشمار اینجا پیمبران خدا معتکف در این حرمند ببین که وادی طور است هر کنار اینجا به یُمن ساختن صحن و بست و ایوانت گرفت شیخ بهایی هم اعتبار اینجا ستاره را که توانست بشمرد در شب ؟ فضایل تو نشد جمع در بحار اینجا حقیر کیست ؟کسی که رضاش ناراضی‌ست کسی که پا نگذارد به حال زار اینجا مرا به مشهد خود خاک کن که پاک شوم اگرچه دانه‌ی بی‌حاصلم بکار اینجا به آفتاب رسیده ست و دامنش پاک است سگی اگر بزند بوسه بر مزار اینجا سپرده ام که به اولاد من نگاه کنی غریبه ای به غریبی سپرده کار اینجا حریم امن تو مرثیه خوان کربوبلاست که هیچ دم نشدند آهوان شکار اینجا کسی ز گوش کسی گوشواره ای نکشید کسی نگفت علیکن بالفرار اینجا به جان هیچ یتیمی نخورده شلاقی به پای ابن سبیلی نرفته خار اینجا مجاوران رضا احترام را بلدند زنی به ناقه‌ی عریان نشد سوار اینجا  وحید عظیم پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سلام ای شوق وصالم نُقل حرف آدما اول هر کلام سلامه کلامی که با سلام شروع شه بهترین کلامه یه سلام میدم به محضر همونی که چشامه خاک پای نوکراشم به خدا که از خدامه سلام ای نور خدا خورشید خورشیدای عالم سلام ای گریه‌ی شوقم سلام ای شوق وصالم تو که وسعتت به تعداد تموم زائراته تویی که در ورود حرمت باب نجاته تویی که راه آهنت برا ما بهترین صراطه تو که سوغاتی شهرت زعفرونه و‌ نباته زعفرون رنگشو از نور ولایتت گرفته نبات هم طعمشو از طعم محبتت گرفته قصه‌ی تو و ما نَقل یکی بود یکی نبوده که نبود ما بودیم و بود تو علت وجوده ما گداییم و در بیت تو جنات خلوده یه پسر داری که سلطان سخا و فضل و جوده این بضاعت کم ما فدای لطف زیادت بچه های من همه برن به قربون جوادت میرم از آخرت حرم برا شکست دنیا به تو دست میدم ولی دس نمیدم به دست دنیا با تو‌ بهتر از بهشته بی تو‌خیلی پَسته دنیا تو چیکار کردی که زنهای طلاپرست دنیا اومدن النگوهاشونو همه نذر تو کردن فقرا به نیت حج اومدن دورت بگردن حاجیا دارن میرن مکه ولی ما که فقیریم پامیشیم به نیت حج راه مشهد و میگیریم ما که اهل شوره زاریم ما که از جنس کویریم اگه راهمون ندی دیگه باید بریم بمیریم راه اصلی تویی ما بیراهه رامون بده آقا تو رو جون حاجی شش ماهه رامون بده آقا وحید عظیم زاده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
امام رئوف حال دلم میگیرد و بد میشود گاهی بغضی می آید گریه را سد میشود گاهی باید کبوتر شد ، پری زد تا به آن شهری کانجا فرشته رفت و آمد میشود گاهی این روضه اقیانوسی از مِهر است و آقایی جبریل حتی از درش رد میشود گاهی اینجا به روی هیچکس در را نمی بندند انبـوه زائـرها زبـانزد میشود گاهی... اینجا کلام «اُدْخُلُوهَا» بسکه دلخواه است هنگام رفتن دل مُردّد میشود گاهی آقا دوباره خواب دیدم مشهدت هستم... خیلی دلم دلتنگ مشهد میشود گاهی  امیر رضا فرجوند لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عزیزم حسین(ع) تا که من یاد تو کردم، زبان گفت حسین چشم ابری شد و با اشک روان گفت حسین قاب عکس حرمت دیدم و بیچاره شدم این دلم پر زد و با هر ضربان گفت حسین دل من تنگ شده بهر شلوغی حرم زائرت کیست که با آه نهان گفت حسین گنهِ نوکر تو داغ فراقش زده است به تو از دور سلام با دل و جان گفت، حسین گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید توبه ام ریخت بهم، مرثیه خوان گفت حسین عالمی ریخت به هم، وقت فراق سر و تن مادری با قدّ خم، گریه کنان گفت حسین ز بلندای حرم، خواهر او می بیند عصمة اللهِ علی، لطمه زنان گفت حسین ز کدام داغ بگویم، غم تیر و دشنه سم اسب و تن مجروح، جهان گفت حسین علی مطهری فر لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا ولی الله هم سفره ی دردیم و ز درمان خبری نیست همسایه ی اشکیم و ز باران خبری نیست روز سیه و شام غم و هق هق بسیار با گریه نوشتیم ز جانان خبری نیست جانم به لبم آمد و عمرم به سر آمد ما بی سر و سامان و ز سامان خبری نیست خاموشم و دل سردم و دلگیرم و درگیر درگیر گناهیم و ز ایمان خبری نیست ای شاهد اعمال من ای حاضر ناظر ما توبه شکستیم و ز جبران خبری نیست از روز ازل دل به تو دادیم و تو دیدی پیمانه شکستیم و ز پیمان خبری نیست قرآن سر طاقچه را خاک گرفته افسوس در این شهر ز قرآن خبری نیست در باغ ریا میوه ی تزویر ثمر داد افسوس و صد افسوس ز عرفان خبری نیست آواره و درمانده و بیچاره نوشتیم با این دل شرمنده ز سلطان خبری نیست عبدالحقیر مرادی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
هم سفرهء موسی بن جعفر(ع) بی جام و باده مست پیر راهم امشب میخانه را وا کن سبو میخواهم امشب پای برهنه آمدم از طور موسی کوه گناهم ریخت، وزن کاهم امشب خورشید، محو گنبد شمس الشموس است از مشهدش تابیده نور ماهم امشب هم سفرهء موسی بن جعفر پهن کردم هم سائل مهمانسرای شاهم امشب از قبل خلقت، طبع من طبع گدا بود ذکرم از اول یاعلی موسی الرضا بود سائل نشسته بار، پشت در بچیند تقدیر او را ساقی کوثر بچیند امشب رسیده فاطمه تا با عروسش از نور طوبی میوهء نوبر بچیند گرچه تصدق می کنند این خانواده قسمت شده این سفره را مادر بچیند رو کن دو دست خالی ات را پیش سلطان تا بین آن ها کیسه های زر بچیند حتی اگر قلبت ز مردم خسته باشد باور نکن باب الجوادش بسته باشد اینجا برای قطره اقیانوس دارند خُدّام، دست خود پر طاووس دارند افلاکیان با چلچراغ صحن هایش در جادهء هفت آسمان فانوس دارند بردار دردت را ببر دارالشفایش بیمارهایش نوبت پابوس دارند زائر خیالت جمع! حتی بین مکه حجاج کعبه میل شاه طوس دارند دور ضریحش مست جام لاتخف باش نزدیک ایوان طلا یاد نجف باش از چاهِ چشمم گریه را بیرون کشیدند از یارضا یاربنّا بیرون کشیدند بعد دو رکعت روضه بالای سر او روح مرا از زیر پا بیرون کشیدند یک شب که خضر اینجا قدم میزد خودش دید از خاک نعلینش طلا بیرون کشیدند از پنجره فولاد او دلبسته هایش هر اربعین کرببلا بیرون کشیدند مُرده است هرکس بر رضا تردید دارد حصن ولایش قلعهء توحید دارد لب تشنه ها را تشنهء دریا شدن کن پربسته ها را بیقرار پر زدن کن حالا که سهمت دوری از اهل و عیال است یادی هم از آن کشتهء دور از وطن کن وقتی جوادت می رسد بالاسر تو در وقت تدفین، یاد شاه بی کفن کن گل ها که می ریزند بر جسم تو یادِ ده اسب که رفتند بر روی بدن کن این روضهء سربسته را اینجا نگهدار رزق محرم را برای ما نگهدار رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آقا جان سلام گرم عاشقونه ی من روونه شد به سوی مشهد تو باز دل تنگم شبیه کبوتر نشسته روبروی گنبد تو همیشه وقتی که دلم میگیره لباس تنهاییامو میپوشم میام حرم تا بار غصه هامو کبوترا بردارن از رو دوشم خدای مهربونیا نگام کن باز تو دلم درد نهفته دارم هر موقع که میام زیارت تو یه دنیا حرفای نگفته دارم رضا شدی واسه رضایت ما پیش تو نا امیدی خیلی زشته صحن و سرات معدن آرامشه حرم نگو یه تیکه از بهشته آبی که از سقاخونه مینوشم کام منو پر از عسل میکنه وقتی کنار تو نماز میخونم خدا خودش منو بغل میکنه هر کی یه گوشه خیره به گنبده چشمای گریونش پر از خواهشه بدون اینکه به زبون بیاره ازش خبر داری، می دونی چشه بزرگترین حاجت قلبم تویی هرچی به جز تو واسه من حقیره الهی که روا نشه هیچ موقع حاجتی که تو رو ازم میگیره حرف دل سائلت و میدونی پس دیگه هرچی بگه حرّافیه هیچی ندادیم ندادی ولی فقط یه کربلا بدی کافیه  علی ذوالقدر لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سفره کرمت قلم و دفتر و کمی احساس دم درب ورودی حرمت سر به دیوار ، دیده ام پر اشک ای به قربان سفره ی کرمت خواستم تا خودی نشان بدهم امشبی را مجاورت باشم بعد عرض سلام آقا جان..... قدر یک شعر ، شاعرت باشم خواستم شاعرانه بنویسم دیدم آرایه ها بهم خورده گنبد و بارگاهتان سلطان بخدا هوش از سرم برده اشک از گونه ام سرازیر و شرم از چشم نوکرت پیداست من درست آمدم نشانی را خانه ی امن شیعیان اینجاست زائرانت دَمِ ورودی ها کوهی از غصه و غم و دردند ولی از خانه ی تو ممکن نیست با غم و درد و غصه برگردند ازدحام و شلوغی حرمت مثل روز قیامت است آقا هر مفاتیح دست این مردم نامه های شفاعت است آقا بوی اسپند و عود پیچیده صحن هایت همه چراغانی تو خودت حرف زائرانت را خوب تر از همیشه میدانی تُرک و کرد و بلوچ و گیلانی صحن در صحن موج زائرها وسط مرقد شما انگار... جمع کرده خدا خلائق را نفس تازه ای گرفت دلم قوت آمد به پای من انگار وقت برخواستن دگر شاعر بر سرش نیست منت دیوار قدم آهسته میزند این دل بیقرار است، مات و مجذوب است بی شما زندگی فراهم نیست زندگی در کنارتان خوب است به خودم آمدم ، کجا هستم این تلاطم مرا کجا برده اشک را پاک کردم و دیدم به ضریحت دلم گره خورده فاصله کم شده ، عزیز دلم السلام ای امام خوبیها بغلم کن ، ببین پریشانم من غلام توام امام رضا آه ، از راه دور آمده ام خسته ام ، زخمی ام ، پر از دردم این محال است که اجازه دهی اینچنین بی قرار برگردم به دلم گفته ام که این دفعه تو مرا میخری امام رضا این گدای پر از گناهت را کربلا میبری امام رضا ای مسیحای فاطمه امشب این دل مرده را تو احیا کن جان زهرا ، تو را به جان جواد اربعین مرا تو امضا کن  پوریا باقری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
پرستوهای عاشق بار دیگر شب گذشت وجلوه گر نور سحر شد با پرستوهای عاشق، دل مهیای سفرشد با هزاران شوروشادی تا مدینه رهسپرشد دیدآن جا شوق وشوری، شادمانی وسروری وادی سینا وطوری، برفلک تابیده نوری سینۀ سینا شد آنجا ازقدوم پورموسی آمد آن مهری که باشد ، روشنای کهکشان ها نوراو رنگین کمانی،بسته روی آسمان ها حُسن او شوری فکنده، دربیانها برزبان ها ازعطا ولطف ایزد، ازبهشت سبزوسرمد هیچ می دانی که آمد، عالم آل محمد آن که علم خویش رابخشیده براو حق تعالی کهکشانی ازستاره، مهردارد رونمایش آسمانی نورونقره، ماه می ریزد به پایش مهرومه ماتند وحیران، درتماشای لقایش این سراسر روشنایی،با فروغی کبریایی با نسیم دلربایی، جلوه ای دارد خدایی جلوه ای که گلشن هستی شده ازاو مصفا روشنای چشم هاشد ، ذره ای ازخاک طوسش ناز دارد برخلایق، هرکسی شدخاکبوسش خوانده اند اورا به دنیا، شمس نه، شمس الشموسش مهرآمد، ماه آمد، با جلال وجاه آمد با دلی آگاه آمد، نورنورالله آمد نورخورشید همه خورشیدهای عالم آرا اوامیر عشق باشد،ملک ایمان کشوراو حک شده نام خدابر،خاتم انگشتراو عرش اعلا مسنداو،تاج تقوا افسر او بنگرای دل عّزو جاهش،برفروغ جلوه گاهش نورایمان درنگاهش،هرکه آید درپناهش کی کند وصل بهشت آرزو ازحق تمنا آن که باشد روضه ای از،باغ جنت مشهد او اجرحج وعمره دارد، یک طواف مرقد او با کبوترها زند پر، به گرد گنبد او هرکه می گردد ندیمش، سائل طبع کریمش مست گردد ازشمیمش، می کند طوف حریمش سعی کن تاگوهری برداری ازاین موج دریا هرکه دارد مهراورا، گوهری شهوار دارد درحریم سینه ی او، مشرق الانوار دارد روکند بردرگه او، هرکه با او کار دارد هرکه می گرددگدایش،زودمی بیند عطایش شرط دین باشد ولایش، من چه گویم درثنایش بضعة منی رسول الله گفتش همچوزهرا روی خاک اونهادی ، چون که روی منفعل را با زلال اشک توبه، صاف کن این آب وگل را وامکن هرگز «وفایی» ازضریحش قفل دل را رو به او هر روز وشب کن، درشرار عشق تب کن نام اورا ذکر لب کن،حاجت خود را طلب کن تا گشاید او گره ازکار ما امروز وفردا  سید هاشم وفایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم رضا(ع) تو دادی بر کویر جان ما احساس دریا را تو برکت داده ای با رد پایت خاک دنیا را نمی‌گیرد کسی خرده به زائر که پس از اینجا ندارد آرزوی دیدن فردوس زیبا راچنان روحی به زائر می دمد دور ضریحت که کمی مانده ست با اذنت کند زنده مسیحا را چنان آوازه ی پایین پایت پر شده تا عرش که کعبه هم ندیده دور خود این جمع والا را کسی که مهربان تر، خانه اش از میهمان پر تر شرف دادی تو با احسان خود ضرب المثل ها را هوای آسمان صحن تو آنقدر جذاب است که زائر می برد از خاطرش سرما و گرما را من از احساس شادیِ کبوترهات فهمیدم نخواهد خورد مهمانت غمِ روزیِ فردا را چنان بیمار عشق انگیزه می گیرد کنار تو که نذرت میکند یکجا پس انداز مداوا را در این شهری که تاریک است غیر از این حرم،هرگز... نمی فهمد کسی جز نازنین قلبت، غم ما را گرفته باز باران پشت پلک چشم هایم را نگاهی می کنی این عاشق شیدای تنها را؟  حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
رعیت ملک خراسانم عشق یعنی آن خیابانی که پایانش تویی دست خالی نیست آن دستی که دامانش تویی قفل ها را رشته ی پیوند می بینم به تو مرهم آن دردیست که امید درمانش تویی خوش به حال این کبوترها که جلد مرقدند خوش به حال آسمان ، ماه درخشانش تویی سائلی از سفره ی تو آب و نانش را گرفت خادمت دستش نمک دارد نمکدانش تویی اولین و آخرین جایی که رفته مشهد است عالمی را دیده آن چشمی که ایرانش تویی دل به صحرا می زنم دنبال رد پای تو خوش به منزل می رسد عشقی که تاوانش تویی گردنم کج شد فقط پیش کریم بن کریم رعیت ملک خراسانم که سلطانش تویی خوش به حال ما که مهمان کریمی چون توایم خوش تر از ما مرد سلمانی که مهمانش تویی قول دادی که می آیی لحظه ی جان دادنش مرگ شیرین است وقتی راحت جانش تویی ناصر دودانگه لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آب و دانه می خواهم نخل زردم جوانه می خواهم کفترم آب و دانه می خواهم بر فراز مناره های حرم گوشه ای باز لانه می خواهم روی پرهای من بزن مُهری بی نشانم نشانه می خواهم کفتر خانگی این حرمم دانه از اهل خانه می خواهم در کنار رواق دار الزُّهد منزلی جاودانه می خواهم خانه جز این حرم نمی خواهم پَرِ پرواز هم نمی خواهم آستان بوس خود خطابم کن بد حسابم ولی حسابم کن برکه ی خشکم و گل آلودم کوثر معرفت ، گلابم کن قَسَمت می دهم به جان جواد بعد اگر خواستی جوابم کن کرمت گر اجازه داد آقا پیش چشم همه خرابم کن من شبیه دعای بی روحم روح ادعیّه ، مستجابم کن ای خداوند عشق ، اى احساس نظری کن به خاطر عباس مهربانی که روح احسانی درد من را تو خوب می دانی حقّ همسایه جا نیاوردم نیست این شیوه ی مسلمانی ولی ای با وفا پناهم ده هرچه باشد تو از بزرگانی لحظه ای که جنازه ام آمد وایِ من گر که رویگردانی وای آقا چه قدر می آید به تو لفظ شریف سلطانی گفته ام هر کنار در هر سو ضامنم هست ضامن آهو علی زمانیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شمس الشموس آنچه در چشم من از دوریِ تو محبوس است قطره هایی ست که در حسرت اقیانوس است آمدن سمت حریمت همه رویای من است دوری از صحن و سرای تو خودِ کابوس است لحظه ها در حرم از عمر کسی کم نکند حرکت ثانیه ها در حرمت معکوس است تو برای دل من خوب رفیقی هستی از ازل نام تو با جان و دلم مانوس است آن بهشتی که خدا وعده به انسان داده به خداوند قسم مرقد تو در توس است گنبدت جلوه ای از چشمه ی نور ازلی است پیش خورشید تو، خورشید چنان فانوس است دوری ات قلب مرا سخت بدرد آورده ست التیام دل بیچاره فقط پابوس است به امید کرمت آمده با دست تهی زائری که ز همه غیر خودت مایوس است خادمیِ حرمت حسرت یک عمر من است ای که در دست غلام تو پر طاووس است قلم از وصف کمالات تو قاصر باشد لکنتم در همه ی جای غزلم محسوس است  منصوره محمدی مزینان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم رضا(ع) انگار هیچ‌گاه عبادت نکرده است از خود به خود هرآنکه شکایت نکرده است بی معرفت کسی‌ست که پیش تو شک کند او را هنوز شاه ،شفاعت نکرده است صدبار اگر بیاید و چیزی طلب کند یعنی تو را هنوز زیارت نکرده است وقت دعا حروفِ به روی لب من است؛ تیری که شد رها و اصابت نکرده است بی بوسه رد شدم من و با سنگفرش تو مثل رفیقی‌ ام که رفاقت نکرده است در نزد آفتاب شبش مثل روز شد زائر اگر نگاه به ساعت نکرده است درصف هرآنکه دور ضریح تو ایستاد نظم تو را چه قدر رعایت نکرده است خم می‌شویم پیش تو با اینکه مرقدت؛ آیات سجده‌دار تلاوت نکرده است چشمم به سِیر تاشدن اسکناس تا؛ بوسه زدن به قبر تو دقت نکرده است پشت سر رفیق گناهش کبیره است هرکس که در حریم تو غیبت نکرده است  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
با یادِ تو باز با یادِ تو از غم شدم آزاد... سلام میزنم عشق تو را یکسره فریاد؛ سلام شد علی(ع) نام تو و ضامن آهو لقَبت صد و ده بار به تو؛ حضرتِ صیاد؛ سلام از همانجا به منِ خسته محبت داری از همینجا به تو از جانبِ من باد؛ سلام کرد از مشرقِ ایوانِ تو خورشید طلوع سورهٔ شمس به گلدستهٔ تو داد؛ سلام ماه بر پیچ و خم پرچم ِ تو بست دخیل داد بر محضرت از صحن گوهرشاد؛ سلام ابر زائر شد و بالایِ سرِ گنبدِ تو قطره قطره قطره از لبش افتاد؛ سلام آمدم خانهٔ تو...از همه جا رانده شدم خانه ام شد حرَمت! خانه ات آباد!..سلام میشود حالِ دلم خوش! برسد بر گوشم- -با صدایت اگر از پنجره فولاد: سلام دست بر سینه رسیدم که گدایت باشم یا معین الضعفا، دست مریزاد...سلام!  مرضیه عاطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
همین‌جاست جنتم احساس می کنم که همین‌جاست جنتم هر وقت در حریم تو گرم زیارتم هرگز به جز تو از تو نمی خواهم ای رئوف این است آرزوی من این است حاجتم آهو شدم فقط که نوازش کنی مرا من صید مبتلا‌شده ی این ضمانتم یک سال می شود که به مشهد نیامدم یک سال می شود که فقط آهِ حسرتم خلوت‌گُزین صحنِ گوهرشاد تو..،منم یک شب سری بزن به من و کنج‌عزلتم در شهر شُهرتم شده دیوانه ی رضا در ماجرای عاشقی‌ات درس عبرتم گندم‌به‌دست..،گوشه ای از بارگاه تو با جبرئیل های حرم گرم صحبتم گاهی هوای مشهد و گاهی هوای قم... شکر خدا کبوتر بام کرامتم وقتی که شاه مملکت ماست شاه طوس پس خوش‌به‌حال من که در این مُلک،رعیتم جاروکش حریم تواَم..،نوکر تواَم گرد و غبار صحن تو شد تاج عزتم خورشید عالمِین،همین گنبد‌ِ طلاست بر بام تو دمیده شود صبح دولتم من در جوار غیرِ تو جا خوش نمی کنم من سالیان سال کنار تو راحتم کُلِّ عشیره..،نان‌خور موسی بن جعفریم قربان این گداشدنِ با‌اصالتم ای مهربان‌تر‌ از پدرم! دوست‌دارمت... از کودکی همیشه تو کردی حمایتم مُهر تو مُهر نیست..،مسیحایِ طوس ماست صد مُرده زنده می شود از عطر تربتم صد جرعه از شراب بهشتی اگر دهند با چای حضرتی‌ست فقط اوج لذتم محشر، شفیعِ گریه‌کنانِ تو فاطمه است زهرا به یُمن اشکِ تو کرده شفاعتم کامل‌ترین عبادت من نام حیدر است ذکر علی علی شده کُلِّ دیانتم سرباز حیدریم،نجف پادگان ماست... در لشگر امیرِ عرب گرمِ خدمتم صحن رضاست آینه ی صحن مرتضی... من محو در تجلیِ این بی نهایتم سلمانِ سرسپرده ی سَلمانیِ تواَم لطفاً بیا به دیدن من وقت رحلتم بابُ الجواد؛ بابِ مُرادِ دل من است عمریست داده ای به همین راه عادتم نُطقم کنار پنجره‌فولاد باز شد با ذکر یا رقیه بهم ریخت لُکنتم ای عُهده‌دار مجلس عطشان کربلا! من آن حسین‌گویِ دمِ دربِ هیئتم تو روضه‌خوان آن لب سرنیزه‌خورده ای من سینه‌چاکِ لطمه‌ی ذکر مصیبتم یَابْن‌َالشَّبیب‌گُفتنِ تو می کُشد مرا... گفتی:که زخم خورده‌ی آن هتک حرمتم یابن الشبیب جد مرا بی هوا زدند یابن الشبیب جد مرا با عصا زدند بردیا محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹