eitaa logo
هَم کَلام🕊️
2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1هزار ویدیو
9 فایل
با من هَم کَلام شو تو دردات رو بگو من روش مَرهَم میذارم🌿 اینجا پاتوق نوجوونای باانگیزس✨ هر چه می خواهد دل تنگت بگو رفیق🫂🫀🤍 https://daigo.ir/secret/3726010416 اینم آیدی مون @fatemeh_tajeryan کپی؟!←صلوات برا ظهور آقا یادت نره✨
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برگَرد, درمانِ دلِ شِکَسته ی ما... 🍃 🕊|@ham_kalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفیق قشنگم 💛☁ موافقی بریم ادامه نکات امتحانی دی رو بگیم؟؟ .
. 🌻 رفیق اگه توی هر درسی ضعف داری از این ماه شروع کن هر شب حدود ۱۵دقیقه (حدوددو تا سوال) وقت بزار.⏰🗒 🕊|@ham_kalam
. 🌻و این کار رو جزِ قرار همیشگی خودت قرار بده. هر امتحانی هم داری بازم این کار رو رابکن🤌🏻📝 🕊|@ham_kalam
. 🌻بعد از دو سه ماه تغییر و تسلط زیادی تو اون درس پیدامی‌کنی وحال دلت و فکرت خوب میشه🤩🪴 🕊|@ham_kalam .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧚🏻‍♀️پیام شما
🌈رفیق من اگه روزی یه قسمت میذارم برا اینه که کانال شلوغ نشه. ولی اگه ببینم همه موافقن میکنمش روزی دو تا ایشالا. اگه موافقی یه قلب ❤بفرست ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17006570115687 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 در هر شرایطی با خودت تکرار کن و خدایی هست مهربان تر از حد تصور✨🤍 بریم نماز🙏🏻 🕊|@ham_kalam
💛قشنگا خیلی سوال پرسیده بودید که انگیزه نداریم برا درس خوندن 🤦🏻‍♀️🚶‍♂️ حالا چاره چیه؟؟؟ 👇🏻👇🏻
. 🍊اولین کاری که باید بکنی اینه که «برنامه ریزی» مناسب برای درس خوندنت داشته باشی و اگه بهش عمل کردی به خودت یه جایزه کوچیک بدی و اگه عمل نکردی خودتو از یه چیزی محروم کنی🚶‍♂️📵 🕊|@ham_kalam
هَم کَلام🕊️
#نکته_مشاوره_ای🌿 افسردگی ِ مزمن یا سرماخوردگی ِ ذهنی چیه؟! علائمش چیان؟! درمانش چیه؟! 🕊️|@ham
. 🍊ممکنه علتِ بی انگیزه بودنت «سرماخوردگی ذهنی باشه» که راه کارش «اکتیویته»هست🤸‍♂️ ☝🏻☝🏻 🕊|@ham_kalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه بهم  میگن تنبلی✘ اما من واقعاً انرژی و نشاط یه کار جدی و مهم رو ندارم! دست خودم نیست. 🕊️|@ham_kalam
✨اگه بی انگیزه ای این کارا کمکت می کنه🤌🏻🌈 🕊|@ham_kalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت سی و دوم ذوق زده گفتم«حمید جان توی این سرمای زمستون راضی به زحمتت نبودم. خوراکی‌هایی که خریده بود را به دستم داد و سوار موتور شد. گفتم تا اینجا اومدی چند دقیقه بیا بالا یکم گرم شو بعد برو. گفت:«نه عزیزم دیر وقته فقط اومدم این‌ها رو برسونم دستتو برم.لبخندی زدم و گفتم:«واقعاً شرمنده کردی حمید حالا من چیپس بخورم یا خجالت؟!» روز آخر پاییز حوالی غروب با مادرم مشغول پختن شام بودیم که حمید پیام داد:«خانم اگه درس وامتحان نداری من زودتر بیام خونتون». به شوخی جواب دادم«اجازه بده ببینم وقت دارم» جواب داد«لطفاً به منشی بگید یه وقت ملاقات تنظیم کنن ما بیایم پیش شما دلمون تنگ شده» گفتم حمید آقا بفرمایین ما مشتاق دیداریم هر وقت اومدی قدمت روی چشم» انگار سر کوچه به من پیام داده باشد تا این را گفتم:«دو دقیقه نشد که زنگ خانه را زد اولین شب یلدای زندگی مشترک ما بود. شام را که خوردیم بساط شب چله را پهن کردیم و هندوانه را وسط گذاشتیم. آبجی فاطمه رفته بود تو نخ فال گرفتن دستم را گرفت و گفت می‌خوام پیش حمید آقا فال زندگیتون رو بگیرم. من و حمید اعتقادی به فالگیری این چیزها نداشتیم فقط برای سرگرمی نشستیم ببینیم نتیجه چه می‌شود. هر چیزی که آبجی گفت برعکس در می‌آمد من هم چپ چپ امیر را نگاه می‌کردم. وقتی آبجی تمام خط و خطوط کف دستم را تفسیر کرد دستم را تکان دادم و با خنده به حمید گفتم:«دیدی تو منو دوست نداری فالشم در اومد دست گلم درد نکنه با این انتخاب همسر!!» هر دو زدیم زیر خنده. حمید به آبجی گفت«دختر دایی ببینم می‌تونی زندگی ما رو خراب کنی و یه دعوا درست کنی؟!
「☁️♡」 تو هموني باش ك از نااميدي هاش اميد ميسازه و از درداش پله 🪜✨ 🕊️|@ham_kalam