حرم
🌈🍃🌸 🍃🌸 🌸 #رمان_پسرک_فلافل_فروش 📖 🖇 #قسمت_چهل_هفتم 🖇 ✨ #وصیت_نامه💌 (هادي با اينكه سه ماه در منا
🌈🍃🌸
🍃🌸
🌸
#رمان_پسرک_فلافل_فروش 📖
🖇 #قسمت_چهل_و_هشتم(پایان)🖇
🥀 #تشییع_و_تدفین🏴
خبر پيدا شدن پيكر هادي درست زماني پخش شد كه قرار بود شب جمعه، يعني شب اول ايام فاطميه در مسجد موسي ابن جعفر (علیه اسلام) تهران براي او مراسم برگزار شود.
همزمان با مراسم اعلام شد كه امروز پنجشنبه، براي شهيد هادي ذوالفقاري چهار مراسم تشييع برگزار شده!
هادي وصيت کرده بود پيکرش را در سامرا، کاظمين، کربلا و نجف طواف دهند. اين وصيت بعيد بود اجرا شود؛ زيرا عراقي ها شهداي خود را فقط به يکي از حرمين مي برند و بعد دفن مي كنند.
اما درباره ي هادي باز هم شرايط تغيير کرد، ابتدا پيكر او را به سامرا و بعد به کاظمين بردند. سپس در کربلا و بين الحرمين پيکر او تشييع شد. بعد هم به نجف بردند و مراسم اصلي برگزار شد.
در همه ي حرم ها نيز برايش نماز خواندند! پرچم زيباي ايران نيز بر روي پيكر اين شهيد، حرف هاي زيادي با خود داشت. اينكه مردم ما، برادران شيعه خود را رها نمي كنند.
تشييع هادي در نجف بسيار با شكوه بود. چنين جمعيتي حتي در تشييع علما و فرماندهان ديده نشده بود.
مرحوم آيت الله آصفي (نماينده ي مقام معظم رهبري) هم در نجف بر پيکر هادي نماز خواند. در آخر هم همه ي جمعيتي که براي تشييع پيکر هادي آمده بودند براي تدفين به سمت وادي السلام رفتند.
مي گويند عراقي ها در نجف براي شهداي خودشان تشييع خوبي در حرم ها راه مي اندازند، ولي بعد از آنکه مي خواهند شهيد را دفن کنند، همه مي روند و فقط چند نفر مي مانند.
ولي در تشييع پيکر هادي همه چيز فرق کرد. صدها نفر وارد وادي السلام شدند. خود عراقي ها هم از شرکت چنين جمعيتي در مراسم تدفين شهيد تعجب کرده بودند و مي گفتند اين شهيد استثنايي است.
اما نكته ي ديگر اينكه قطعه ي شهداي عراق در نجف از حرم حضرت امير (علیه اسلام) فااصله ي بسياري دارد اما مزار هادي به حرم حضرت علي (علیه اسلام) بسيار نزديک است.
اين قبر متعلق به يکي از دوستان هادي بود كه او هم قبر را براي مادرش در نظر داشت، اما هادي قبل از اعزام با او صحبت كرد. او هم مادرش را راضي نمود تا مزار را براي هادي قرار دهد.
يكي از دوستانش مي گفت: هادي در اين روزهاي آخر، بيشتر شب ها و سحرها بر سر مزاري که براي خودش در نظر گرفته بود حاضر مي شد و دعا و نماز مي خواند.
دست آخر درست در شب جمعه و شب اول فاطميه، در همان مزار (كمي جلوتر از قبر عالمه سيد علي قاضي) به خاک سپرده شد.
شهيد ذوالفقاري وصيت هاي عجيبي براي تدفين داشت که عمل کردنش مشکل بود، اما به خواست خدا همه اش تحقق يافت.
او وصيت کرده بود قبر مرا سياهي بزنيد و بعد مرا در آن دفن کنيد! اما امکانش نبود، قبرهاي نجف به شکلي است که ماسه هاي سستي دارد. ممکن است خيلي ساده فرو بريزد.
هادي در معرکه شهيد شد و غسل نداشت. خودش قبلاً پرچم سياهي تهيه کرده بود که خيلي ناگهاني پيکرش را در ميان آن پرچم پيچيدند و در قبر قرار دادند! ناخواسته کل قبرش سياه و وصيت شهيد عملي شد.
به گفته ي دوستانش يک شال «يا فاطمـه الزهرا (علیها السلام)» هم بود که آن را روي صورتش گذاشتند و به خواست خودش بالاي سنگ لحد شهيد نوشتند: يا زهرا (علیها السلام)
اما همه ي دوستان و آشنايان بر اين باورند که شايد علت اين مفقوديت ارادت ويژه ي شهيد به حضرت زهرا (علیها السلام) بوده. چون وقتي پيکر او با اين تأخير چندروزه پيدا شد، آغاز ايام فاطميه بود. شبي که او به خاک سپرده شد شب اول فاطميه بود.
دوستانش مي گويند بعد از شهادت هادي وقتي به خانه اش رفتيم ديديم حتي سجاده اش پهن بوده است.
انگار که او بعد از نماز براي رفتن و جنگيدن به قدر سجاده جمع کردني هم درنگ نکرده است.
#پایان.....
✍نویسنده:
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
🌸
🍃🌸
🌈🍃🌸
🔴 #روزه گرفتن از نظر علم #پزشکی
🔸در #شش روز نخست ماه مبارک رمضان:👇
حرارت بدن 5/1 درجه پایین می آید که افرادی که دارای عفونت هستند، عفونت بدن کاهش پیدا می کند.
🔸از روز #ششم ماه مبارک رمضان تا #دهم:👇
عفونت های بدن دفع پیدا می کنند و همچنین کلسیم مازاد از بدن خارج می شود، معده شروع به پاکسازی می کند و مواد زائد را خارج می کند.
🔸از روز #دهم تا #چهاردهم ماه مبارک رمضان:👇
پاکسازی سیستم عصبی و تقویت سیستم عصبی انجام می گیرد.
🔸از روز #چهاردهم تا #بیست_و_یکم ماه مبارک رمضان:👇
پاکسازی عروق و قلب انجام می گیرد. غلظت خون در این روز ها پاکسازی و تخلیه می شود.
🔸از روز #بیست_و_یکم تا #سی_ام ماه مبارک رمضان:👇
تمامی عفونتها و مواد زائد از بدن بیرون می رود.
🔸در #پایان ماه مبارک رمضان:👇
با بدنی سالم و تصفیه شده از مواد زائد روبرو هستیم، به شرط تغذیه ای صحیح در ماه رمضان
حرم
#رمان_واقعی_عاشقانه_مذهبی #رمان_اینک_شوکران 📚 #قسمت_پنجاه_ویکم🎬 دلم میخواست منوچهر زودتر به خاك
#رمان_واقعی_عاشقانه_مذهبی💑
#رمان_اینک_شوکران 📚
#قسمت_پنجاه_ودوم(پایان)🎬
بعد از مراسم، خلوت که شد رفتم جلو.
گلا رو زدم کنار و خوابیدم روي قبرش.
همون آرامشی که منوچهر می داد خاکش داشت. بعد از چند روز بی خوابی، دو ساعت همون جا خوابم برد. تا چهلم، هر روز می رفتم سر خاك. سنگ قبر رو که انداختن، دیگه فاصله رو حس کردم....
《رفت کنار پنجره.... عکس منوچهر را روي حجله دید. تنها عکسی بود که با لباس فرم انداخته بود. زمان جنگ چه قدر منتظر چنین روزي بود اما حالا نه....
گفت: "یادت باشد تنها رفتی. ویزا آماده شده. امروز باید باهم می رفتیم ...."
گریه امانش نداد....
دلش میخواست بدود جایی که انتها ندارد و منوچهر را صدا بزند. این چند روزه اسم منوچهر عقده شده بود توي گلوش. دوید بالاي پشت بام. نشست کف زمین و از ته دل منوچهر را صدا زد، آنقدر که سبک شد ....》
تا چهلم نمی فهمیدم چی به سرم اومده. انگار توي خلأ بودم. نه کسی رو میدیدم، نه چیزی میشنیدم...
روزاي سخت تر بعد از اون بود.
نه بهشت زهرا و نه خواب ها ارومم میکرد..
یه شب بالاي پشت بوم نشستم و هر چی حرف روي دلم تلنبار شده بود زدم. دیدم یه کبوتر سفید اومد وکنارم نشست. عصبانی شدم. داد زدم: "منوچهر خان، من دارم با تو حرف می زنم، اونوقت این
کبوتر و می فرستی؟ "
اومدم پایین. تا چند روز نمیتونستم بالا برم. کبوتر گوشه ي قفس مونده بود و نمیرفت. علی آوردش پایین. هر کاري کردم نتونستم نوازشش کنم...
میاد پیشمون. گاهی مثل یک نسیم از کنار صورتم رد میشه. بوي تنش میپیچه توي خونه. بچه ها هم حس میکنن. سلام میکنه و می شنویم. میدونم اونجا هم خوش نمیگذرونه....
اونجا تنهاست و من این جا. تا منوچهر بود،ته غم رو ندیده بودم. حالا شادی رو نمیفهمم....
این همه چیز توی دنیا اختراع شده، اما هیچ اکسیري براي دلتنگی نیست....
#پایان
📖به روایت همسر شهید منوچهر مدق
✍نویسنده:مریم برادران
حرم
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_سی_و_هفتم 💠 چانهام روی دستش میلرزید و میدید از این #معجزه جانم به
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_هشتم
💠 حیدر چشمش به جاده و جمعیت رزمندهها بود و دل او هم پیش #حاج_قاسم جا مانده بود که مؤمنانه زمزمه کرد :«عاشق #سید_علی_خامنهای و #حاج_قاسمم!»
سپس گوشه نگاهی به صورتم کرد و با لبخندی فاتحانه شهادت داد :«نرجس! بهخدا اگه #ایران نبود، آمرلی هم مثل سنجار سقوط میکرد!» و در رکاب حاج قاسم طعم قدرت #شیعه را چشیده بود که فرمان را زیر انگشتانش فشار داد و برای #داعش خط و نشان کشید :«مگه شیعه مرده باشه که حرف #سید_علی و #مرجعیت روی زمین بمونه و دست داعش به کربلا و نجف برسه!»
💠 تازه میفهمیدم حاج قاسم با دل عباس و سایر #مدافعان شهر چه کرده بود که مرگ را به بازی گرفته و برای چشیدن #شهادت سرشان روی بدن سنگینی میکرد و حیدر هنوز از همه غمهایم خبر نداشت که در ترافیک ورودی شهر ماشین را متوقف کرد، رو به صورتم چرخید و با اشتیاقی که از آغوش حاج قاسم به دلش افتاده بود، سوال کرد :«عباس برات از #حاج_قاسم چیزی نگفته بود؟»
و عباس روزهای آخر آیینه حاج قاسم شده بود که سرم را به نشانه تأیید پایین انداختم، اما دست خودم نبود که اسم برادر #شهیدم شیشه چشمم را از گریه پُر میکرد و همین گریه دل حیدر را خالی کرد.
💠 ردیف ماشینها به راه افتادند، دوباره دنده را جا زد و با نگرانی نگاهم میکرد تا حرفی بزنم و دردی جز داغ عباس و عمو نبود که حرف را به هوایی جز هوای #شهادت بردم :«چطوری آزاد شدی؟»
حسم را باور نمیکرد که به چشمانم خیره شد و پرسید :«برا این گریه میکنی؟» و باید جراحت جالی خالی عباس و عمو را میپوشاندم و همان نغمه نالههای حیدر و پیکر #مظلومش کم دردی نبود که زیر لب زمزمه کردم :«حیدر این مدت فکر نبودنت منو کشت!»
💠 و همین جسارت عدنان برایش دردناکتر از #اسارت بود که صورتش سرخ شد و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، پاسخ داد :«اون شب که اون نامرد بهت زنگ زد و #تهدیدت میکرد من میشنیدم! به خودم گفت میخوام ازت فیلم بگیرم و بفرستم واسه دخترعموت! بهخدا حاضر بودم هزار بار زجرکشم کنه، ولی با تو حرف نزنه!»
و از نزدیک شدن عدنان به #ناموسش تیغ غیرت در گلویش مانده و صدایش خش افتاد :«امروز وقتی فهمیدم کشونده بودت تو اون خونه خرابه، مرگ رو جلو چشام دیدم!» و فقط #امیرالمؤمنین مرا نجات داده و میدیدم قفسه سینهاش از هجوم #غیرت میلرزد که دوباره بحث را عوض کردم :«حیدر چجوری اسیر شدی؟»
💠 دیگر به ورودی شهر رسیده و حرکت ماشینها در استقبال مردم متوقف شده بود که ترمز دستی را کشید و گفت :«برای شروع #عملیات، من و یکی دیگه از بچهها که اهل آمرلی بودیم داوطلب شناسایی منطقه شدیم، اما تو کمین داعش افتادیم، اون #شهید شد و من زخمی شدم، نتونستم فرار کنم، #اسیرم کردن و بردن سلیمان بیک.»
از تصور درد و #غربتی که عزیز دلم کشیده بود، قلبم فشرده شد و او از همه عذابی که عدنان به جانش داده بود، گذشت و تنها آخر ماجرا را گفت :«یکی از شیخهای سلیمان بیک که قبلا با بابا معامله میکرد، منو شناخت. به قول خودش نون و نمک ما رو خورده بود و میخواست جبران کنه که دو شب بعد فراریم داد.»
💠 از #اعجازی که عشقم را نجات داده بود دلم لرزید و ایمان داشتم از کرم #کریم_اهل_بیت (علیهمالسلام) حیدرم سالم برگشته که لبخندی زدم و پس از روزها برایش دلبرانه ناز کردم :«حیدر نذر کردم اسم بچهمون رو حسن بذاریم!» و چشمانش هنوز از صورتم سیر نشده بود که عاشقانه نگاهم کرد و نازم را خرید :«نرجس! انقدر دلم برات تنگ شده که وقتی حرف میزنی بیشتر تشنه صدات میشم!»
دستانم هنوز در گرمای دستش مانده و دیگر تشنگی و گرسنگی را احساس نمیکردم که از جام چشمان مستش سیرابم کرده بود.
💠 مردم همه با پرچمهای #یاحسین و #یا_قمر_بنی_هاشم برای استقبال از نیروها به خیابان آمده بودند و اینهمه هلهله خلوت عاشقانهمان را به هم نمیزد.
بیش از هشتاد روز #مقاومت در برابر داعش و دوری و دلتنگی، عاشقترمان کرده بود که حیدر دستم را میان دستانش فشار داد تا باز هم دلم به حرارت حضورش گرم شود و باور کنم پیروز این جنگ ناجوانمردانه ما هستیم.
#پایان
نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🆔 @haram110
حرم
💫🐚💫 🐚💫 💫 #رمان_کرامات_امام_رضا_علیه_السلام🗞 #قسمت_هفتم📝 پس از صرف شام، پرسیدم: - با آقای علی بن
💫🐚💫
🐚💫
💫
#رمان_کرامات_امام_رضا_علیه_السلام🗞
#قسمت_هشتم(آخر)📝
_چگونه مسلمان شدی!؟
_من برای اولین بار این کلمات را یاد گرفتم و با بیان آنها مسلمان شدم...
و آنگاه به زبان عربی شکسته گفت:
«اشهد ان لا اله الا الله، واشهد ان محمداً رسول الله، واشهد ان علیاً ولی الله»
من هم خیلی خستهاش نکردم و گذاشتم در حال خودش باشد. آن شب را آرام گرفتیم و استراحت کردیم، وقتی من طبق عادت، پیش از اذان صبح از خواب بیدار شدم تا به حرم امام رضا (عليه السلام)مشرف شوم، او هم بیدار شد و پرسید:
- کجا میروی؟
- میروم به دیدار علی بن موسی الرضا(عليه السلام)
- صبر کن! من هم با تو میآیم.
- تو که همین چند ساعت قبل با او صحبت کردی آن هم به مدت یک ساعت و نیم...
- ولی من خیلی حرفهای دیگر هم دارم که باید با او بزنم. حرفهای من به این زودیها تمام نمیشود.
وقتی دوباره در قسمت بالا سر حضرت(عليه السلام)ایستاد و به ضریح زل زد، دوباره ارتباطش با امام رضا (عليه السلام)برقرار شد و شروع کرد به صحبت کردن. حرفهایش که تمام شد، وضو گرفت و به نماز ایستاد و بی آنکه کسی قبلاً به اوحمد و سوره و سایر کلمات عربی نماز را یاد داده باشد، با زبان عربی لهجهدار و شکسته بسته نماز خواند! بعد هم گفت:
در پایان دیدارم با آقای علی بن موسی الرضا،گفتم:
- دلم میخواهد باز هم به دیدار شما بیایم.
یا علی ابن موسی الرضا
🍃 #پایان...
📗کرامات امام رضا علیه السلام از زبان بزرگان
✍نویسنده:حجت الاسلام والمسلمین مهدی انصاری
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
@haram110
💫
🐚💫
💫🐚💫
هدایت شده از حرم
🍃💐🌸
💐🌸
🌸
#تشرفات_به_محضر_امام_زمان(عج)
💐تشرف آیت الله محمد تقی بافقی
#قسمت_دوم
صبح که طالع شد ونماز صبح را با آن حضرت خواندم، آقا فرمودند: «هوا روشن شد، برویم».
من گفتم: «اجازه بفرمائید من در خدمتتان همیشه باشم وبا شما بیایم».
حضرت فرمود: «تو نمیتوانی با من بیائی».
گفتم: «پس بعد از این کجا خدمتتان برسم؟»
حضرت فرمود: «در این سفر دوبار تو را خواهم دید ومن نزد تو میآیم. بار اوّل قم خواهد بود ومرتبه دوّم نزدیک سبزوار تو را ملاقات میکنم». ناگهان آن حضرت از نظرم غائب شد.
من به شوق دیدار آن حضرت، تا قم سر از پا نشناختم وبه راه ادامه دادم، تا آنکه پس از چند روز وارد قم شدم وسه روز برای زیارت حضرت معصومه (س) ووعده تشرّف به محضر آن حضرت در قم ماندم، ولی خدمت آن حضرت نرسیدم.
از قم حرکت کردم وفوق العاده از این بی توفیقی وکم سعادتی متأثّر بودم، تا آنکه پس از یک ماه به نزدیک شهر سبزوار رسیدم.
همین که شهر سبزوار از دور معلوم شد با خودم گفتم: «چرا خُلف وعده شد؟! من که در قم آن حضرت را ندیدم، این هم شهر سبزوار باز هم خدمتش نرسیدم».
در همین فکرها بودم، که صدای پای اسبی شنیدم، برگشتم دیدم حضرت ولیّ عصر (ارواحنا فداه) سوار بر اسبی هستند وبطرف من تشریف میآورند وبه مجرّد آنکه به ایشان چشمم افتاد ایستادند وبه من سلام کردند ومن به ایشان عرض ارادت وادب نمودم.
گفتم: «آقا جان! وعده فرموده بودید که در قم هم خدمتتان برسم، ولی موفّق نشدم؟!»
حضرت فرمود: «محمّد تقی! ما در فلان ساعت وفلان شب نزد تو آمدیم، تو از حرم عمّه ام حضرت معصومه (س) بیرون آمده بودی، زنی از اهل تهران از تو مسألهای میپرسید، تو سرت را پائین انداخته بودی وجواب او را میدادی، من در کنارت ایستاده بودم وتو به من توجّه نکردی، من رفتم» .
#پایان
📚منبع:گنجینه دانشمندان
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @haram110
🌸
💐🌸
🍃💐🌸
هدایت شده از حرم
🌸🍃✨✨🕯✨✨🍃🌸🍃✨✨🕯✨
#خلاصه_زندگینامه_حضرت_رقیه(س)📜
#قسمت_چهارم(آخر)
▪️#سوگواری▪️
🥀بسیاری از شیعیان شب و روز سوم محرم را به روضه رقیه اختصاص دادهاند.در برخی تقویمهای شیعی ۵ صفر سالروز درگذشت وی ثبت شده است. برخی از هیئتهای عزاداری و مساجد شیعیان به نام وی نامگذاری شده است.
🌼 نوحهها و اشعار زیادی در رثاء وی سروده شده و در برخی نوحهها به کسانی که وجود ایشان را منکر میشوند، طعنه و کنایه زده شده است.[نیازمند منبع]
🌺 روضهخوانان معمولا عباراتی را که شیخ عباس قمی در نفس المهموم از زبان او خطاب به پدرش نقل کرده در سوگش میخوانند:
✨ای پدر چه کسی تو را به خونت خضاب کرده است؟
✨ای پدر چه کسی رگ گردنت را بریده است؟
✨ای پدر چه کسی مرا در این سنِ کم یتیم کرده است؟
✨ای پدر پس از تو به چه کسی امیدوار باشیم؟
✨ای پدر این دختر یتیم را چه کسی بزرگ کند؟
#تکنگاری🍃
📚آثار زیادی به فارسی و عربی پیرامون رقیه نوشته شده؛ این آثار در نیمه دوم قرن چهاردهم شمسی نگارش شدهاند و به مباحثی نظیر زندگی، اسارت، اشعار و مراثی درباره وی پرداختهاند. حدود صد کتاب به زبان فارسی نوشته شده است. از جمله آثار فارسی کتاب «رقیه بنتالحسین در انساب و تاریخ» نوشته محمد حسن پاکدامن است. نویسنده این کتاب به دنبال اثبات وجودی رقیه، دختر امام حسین، حضور او در کربلا، بررسی صحت و سقم ماجرای خرابه شام و زمان وفات وی بر اساس منابع تاریخی و انساب است.
#پـایـان
📗ارجستانی، محمدحسین، اَنوار المجالس.
📕سید ابن طاووس، علی بن موسی بن جعفر، اللهوف علی قتلی الطفوف، جهان، تهران، ۱۳۴۸ش.
💞💞💍💍💞💞
#انچه_مجردان_باید_بدانند
#قسمت_دوم
🔰دوره آشنایی قبل از ازدواج به چه صورت باید باشد ⁉️
🔴فقط #گفتن و بیان قصد ازدواج کافی نیست که فرد نیت ازدواج دارد بلکه چند #نشانه وجود دارد که عملاً قصد و نیت فرد را از آشنایی نشان می دهد. نیت و قصد ازدواج را عملاً می توان با نشانه های زیر متوجه شد.
🔺الف: #فردی که قصد ازدواج دارد در دوره آشنایی، تقاضای #ارتباط جنسی
نمی کند.
🔺ب: فردی که قصد ازدواج دارد ارتباطش را از #خانواده مخفی نمی کند.
🔺ج: فردی که قصد ازدواج دارد زمان آشنایی را بیش از #اندازه طولانی نمی کند.
🔺د: فردی که قصد ازدواج دارد سعی در به دست آوردن #اطلاعات دارد و تنها به تبادل احساسات بسنده نمی کند.
⭕️به طور میانگین 3 تا 6 ماه فرصت مناسبی است که دختر و پسر و خانواده هایشان با هم آشنا شوند اما این آشنایی ها نباید #طولانی شود تا وابستگی #کاذب و غیر منطقی ایجاد کند.
✔️در طول این مدت می توانند از یک مشاور خانواده کمک بگیرند تا #منطقی و آگاهانه تصمیم گیری کنند.
#پایان
💞💞💍💍💞💞
#انچه_مجردان_باید_بدانند
#قسمت_چهارم
🔰باورهاي نادرست در انتخاب #همسر
١
٧- با چادر برو با كفن بيا
امروزه اين باور كمتر شايع است ، اما هنوز هست . اعتقاد به اين باور نابسامان كه تحت هر شرايطي بايد تسليم زندگي باشد، امكان افسردگي ، خودكشي، فرار يا ماندن در شرايط آزاردهنده را تقويت مى كند.
#روانشناسى_روابط_ميان_فردى
تفاوت مغز افراد مثبت انديش در زندگي!
مسيرهاي مغزي فعال در افراد داراي سبک زندگي خلاقانه و مثبت نسبت به افرادي که داراي ديد منفي به زندگي هستند، تفاوتهاي معناداري دارند. در تحقيقي که توسط محققان دانشگاه آکسفورد انجام شد، آنها دريافتند که مسيرهاي مغزي فعال در افراد داراي سبک زندگي خلاقانه و مثبت نسبت به افرادي که داراي ديد منفي به زندگي هستند، تفاوتهاي معناداري دارند.۵ محققان مشاهده کردند که در مغز هر کدام از افراد تحت مطالعه، نقشه بيش از 200 منطقه عملکردي مغز تفاوت معناداري وجود دارد و سپس به بررسي ارتباطات اين نواحي با يکديگر پرداختند. در اين تحقيق دانشمندان نشان دادند که ارتباط قوي بين فعاليت نواحي ويژهاي از مغز با فعاليتهاي رفتاري و اجتماعي افراد تحت مطالعه وجود داشت؛ بهترين نمره از بررسي اين ارتباطات مغزي مربوط به افرادي است که روياي بهترشدن و مثبتانديشيدن داشتند و واژگان، رضايت زندگي، دستمزد و سالهاي مدرسه در بهدست آورن اين احساسات دخيل بود. از سوي ديگر در بدترين وضعيت اين ارتباطات مغزي، افراد سابقه عصبانيت، قانونشکني، استفاده از مواد مخدر و وضعيت خواب ضعيف داشتند. نتايج اين تحقيقات در «Nature Neuroscience» به چاپ رسیده است .
#پایان
💞💞💍💍💞💞
#انچه_مجردان_باید_بدانند
#قسمت_سوم
🔰تضاد در حوزه قدرت ،عشق ،آزادی و تفریح در #ازدواج
🔹زندگی های#مشترک افرادی که هر دو طرف شدیدا نیازمند آزادی و فردیت هستند، در #خطر تنش و طلاق است. احتمالا بسیاری از زوج هایی که طلاق نگرفته اند ولی در خانه های جدا از هم زندگی می کنند، افرادی هستند که به شدت نیازمند #آزادی اند و فردگرایی شان بالاست.
🔷تضاد در حوزه تفریح و لذت
🔹اگر این نیاز در یکی بالا و در دیگری پایین باشد، #مشکل ارتباطی ایجاد می شود. مثلاً فرض کنید کودک درون مرد هنوز زنده است و شادی می کند و علاقمند به یادگیری و خنده است و با #بچه های فامیل بازی می کند، اما زن، این چنین نیست و حتی به سختی می خندد.
🔹در این فرض، #زن، شوهر خود را موجودی #لوده و مسخره تصور می کند و مرد هم زنش را فردی متکبر و بی روح.
🔹اگر این نیاز در هر دو بالا باشد، زندگی شان از این منظر، می تواند پر شور و هیجان باشد. اگر هم هر دو نیاز اندکی به تفریح و لذت داشته باشند، لااقل در خصوص این نیاز اساسی، با هم دعوا نخواهند کرد.
☑️بهترین روابط در حالتی شکل می گیرد که میزان نیازها طبق فرمول زیر باشد:
☑️نیاز دو طرف به قدرت و آزادی، کم باشد.
☑️نیاز دو طرف به عشق و تعلق خاطر و لذت و تفریح، زیاد باشد.
☑️نیاز دو طرف به بقا، متوسط باشد.
#پایان
💞💞💍💍💞💞
#انچه_مجردان_باید_بدانند
#قسمت_سوم
🔰اسکن #خواستگار با این سه روش!👌👇
🌟۳. ~ تحقیق از افراد آگاه~
باید درباره خانواده، رفتار، اخلاق، اعتقادات، فعالیت ها و روابط اجتماعی فرد تحقیق کنید. از او بخواهید دوستانش را به شما معرفی کند. هر کسی با افرادی دوستی می کند که به آن ها شبیه است و از سوی دیگر دوستان تأثیر زیادی بر شخصیت فرد می گذارند؛ بر این اساس شناخت دوستان طرف مقابل، اطلاعات خوبی در اختیار شما می گذارد.
معمولا بهتر است حوادث زندگی فرد را از نوجوانی به بعد بررسی کرده و از خویشاوندان، معلمان، استادان، دوستان، همكاران و همسایه ها با حوصله و دقت اطلاعات لازم را جویا شوید. پیشنهاد می کنیم یافته های تحقیق ، گفت وگو و هر نوع تردید و نگرانی را با مشاور ازدواج در میان بگذارید تا او كه فردی آگاه، باتجربه و بی نظر است با تطبیق یافته های هر سه منبع (گفت وگوها، آزمون ها و تحقیقات) به ارزیابی آنها بپردازد.
#پایان
💞💞💍💍💞💞
#انچه_مجردان_باید_بدانند
#قسمت_دوم
🔰اول عاشق شویم، بعد ازدواج کنیم؟!
🌷اهداف و معیارهای #درست ازدواج در تمامی فرهنگ ها و جوامع امروز، #تقریبا ترکیبی از تولید مثل و رسیدن به آرامش و کمال است؛ یعنی اگر هدف دیگری #مدنظر باشد آن هدف نمی تواند درست باشد و طبعا ازدواج با هدف نادرست نمی تواند #نتایج خوبی داشته باشد. برای رسیدن به ازدواج درست که اکثر انسان های امروزی به آن آگاه هستند (اما بعضی اوقات آن را نادیده می انگارند)، 2# دغدغه عمده مطرح است؛ جایگاه «عشق» و «شناخت» در #انتخاب_همسر.
🌺عشق، شناخت، ازدواج
توصیه می شود قبل از ازدواج شخصیت خودتان را به خوبی بشناسید و به #تکمیل آن و رسیدن به شخصیت مستقل و باکفایت اقدام کنید. با #شناخت نقایص شخصیتی و برخی تمرین ها و درمان ها #دستیابی به شخصیت متعادل، امکانپذیر است. در انتخاب همسر نیز باید در #جستجوی همین #شاخص های شخصیتی بود.
#پایان