🔰 غربتِ مؤمن "الْمُؤْمِنُ غَرِيبٌ"
✍ اصغر آقائی
_______________________
🌀 فهم دقیق روایت به چند بخش مرتبِ با هم وابسته است:
🔹 ۱. معناشناسی ایمان و مراتب آن؛
🔹 ۲. معناشناسی غریب و عوامل غربت؛
🔹 ۳. تببین عوامل غربت مؤمن بر اساس معناشناسی این دو اصطلاح؛
🔹 ۴. بیان نتایج بحث.
💠 ۱. معناشناسی ایمان:
هویت اصلی ایمان به #خضوع قلبی در برابر #حقی است که یا #عقل و یا #نقل و یا هر دو به فرد ارائه میدهند؛ لذا #ایمان سه لایه دارد: ۱. ایمان باطنی؛ ۲. ایمان ظاهری و ۳. ایمان باطنی و ظاهری
◀️ نتایج این #سه لایه ایمانی:
🔻۱. تمام افرادِ پایبند به #عناصر ایمانی (مانند خدا، فرشتگان، پیامبران و ...) و احکام عقلانی مؤمن هستند؛
🔻۲. ایمان و عقلانیت #مراتب مختلفی دارد؛
🔻۳. بنابراین کسانی که در #مرتبه_پایین عقلانیت هستند، #مراتب_بالای ایمان و عقلانیت را درک نمیکنند و به همین علت پیامبر ص فرمود ما انبیاء بر میزان عقلانیت و فهم افراد با آنان سخن میگوییم؛
🔻۴. #متدینِ واقعی به هر #دین توحیدی، مؤمن است؛ لذا مثلا هر مسیحیِ متدینی مؤمن است و هکذا؛ به شرط آنکه پیامبر بعدی را دانسته انکار نکند؛
🔻۵. هر عاقلی که به احکامِ حقیقی عقل چون قبح ظلم عمل میکند مؤمن است؛ به شرط آنکه پیامبران را دانسته انکار نکند.
💠 ۲. معناشناسی غریب و عوامل آن:
🔻#غریب #معانی مختلفی دارد؛ مانند: نامأنوس، بیگانه، غیر متجانس، کلامِ سختفهم، و ...
🔻#غربت ۱) گاه #عامل_درونی دارد و ۲) گاه #عامل_بیرونی؛ یعنی گاه چیزی یا فردی، به دلیل ویژگیِ درونی خاصی، غریب میشود و گاه عاملِ بیرونی غربت را برای شیئ و یا کسی ایجاد میکند؛ مثلا #کتابی دینی گاه به دلیل روشِ بیان نادرست (عامل درونی)، غریب و ناشناخته و نامأنوس برای مردم میشود؛ و گاه به دلیل تبلیغات ضد دینی (عامل بیرونی)، غریب میشود؛
💠 ۳. تبیین عوامل غربت مؤمن:
✔️۱. گاه #خودِ ایمان، عامل غربت مؤمن است؛
✔️۲. گاه #نتایج آن عامل غربت او است؛
✔️۳. گاه #زمینههای بیرونی عامل غربت او است؛
✔️۴. و گاه #چند_عامل درونی یا بیرونی در کنار هم، عامل غربت است؛ و شاید بتوان گفت معمولا اینگونه هست.
◀️ بنابراین مؤمن به چند دلیل و عامل درونی یا بیرونی غریب است:
🔻۱. گاه ایمان در مؤمن #حالتی خاص ایجاد میکند که او خود را از دیگران ممتاز و نامأنوس میبیند؛ مثلا #فهمی از هستی دارد که دیگران ندارند و این عامل غربت اوست؛
🔻۲. ایمان #نتایجی در #سخن او دارد که با سخن دیگران ممتاز است؛ مثلا از احسان در برابر بدی میگوید و این برای غیر مؤمن نامأنوس است؛
🔻۳. ایمان #نتایجی در #عمل او دارد که با عمل دیگران متمایز است؛ مثلا به کوچکتر از خود سلام میدهد، و این برای غیر مؤمن عامل تعجب است؛
🔻۴. این #تمایز در سخن و عمل به دلیل نبود #ظرفیت و #زمینه در دیگران سبب نامتجانسشدنِ مؤمن با دیگران میشود؛ مانند مثالهایی که عرض شد؛
🔻۵. این #عدمِ تجانس گاه به #طرد، گاه به #تمسخر، گاه به #مبارزه_فیزیکی و مانند آنها میانجامد؛ که در #آیات و #روایات و #تاریخ مصادیق فراوانی دارد.
💠۴. بیان نتایج حاصل از عوامل یادشده:
✔️ ۱. هر مقدار بر #ایمانِ فرد در دینی خاص، به #عناصرِ دینی آن #دین بیشتر باشد، از متدینان دیگرِ آن دین نامتجانستر و غریبتر میشود؛
✔️ ۲. هر مقدار #عناصر ایمانی در دینی بیشتر باشد، مؤمنان به آن دین، غریبتر خواهند شد؛ مانند #غربت_مسلمانان نسبت به ادیان دیگر و یا #غربت_شیعیان نسبت به فرقههای دیگر
✔️ ۳. انسان #عاقل نیز به دلیل اینهمانیِ عقل و ایمان در مصداق، به همان میزانی که بر #قوّت_عقل او افزوده میشود؛ #غریب است؛ مثلا یک فرد عاقل در میان افراد #کمعقل احساس غربت میکند؛
✔️ ۴. از آنجا که ایمان هر میزان #تقویت شود، #تراوشات خاص این مؤمن نیز بیشتر میشود، سبب غربت او نیز میشود؛
✔️ ۵. ایمان هرچقدر بیشتر، آن مؤمن غریبتر؛ بنابراین #امام معصوم ع غریبترین فرد حتی میان مؤمنان است؛ زیرا هرچند اطراف او را گرفتهاند، اما او را کامل #درک نمیکنند؛ لذا مرتبهای ویژه از غربت مخصوص #انسان_کامل و #ولیّ_خدا است؛ 🔸به تعبیر #مولانا:
هرکسی از ظنّ خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
✔️۶. هر #عالِم مؤمنِ #نکتهبین نیز غریب و نامأنوس خواهد بود؛ بنابراین مثلاً افرادی چون #یونس بن عبدالرحمن حتی میان اصحاب و شیعیان امام ع غریب بود؛ و عارفان بزرگی چون #ابنعربی نیز میان افرادی غریب است چون #سخنانی برتر بیان میکند.
◀️ پس غربت_مؤمن مراتب مختلفی دارد.
🔹 سلام خدا بر غریبترین مرد تاریخ، اميرالمؤمنين 😔😭
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#شرح_حدیث_المؤمن_غریب
#ایمان_و_عقلانیت
#مراتب_ایمان
#دین_و_عقل
#غربت_مؤمن
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰 صفات اخلاقی: استهزا
✍ اصغر آقائی
_____________________
💠 زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا ۘ
🌀 زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است، از اینرو افراد باایمان را، مسخره میکنند.
🔻 طبیعتا تمام صفات اخلاقی تا ریشه در عمق جان انسان نداشته باشد، #ملکه_اخلاقی نیست و نمیتواند بسیار مؤثر باشد.
🔻 بنابراین برای داراشدن این صفات، باید #اصولی بنیادین در جان خویش داشت؛ مانند ایمان
🔻 اگر #ایمان در هر فردی کمشود، به همان میزان از فضایل اخلاقی فرد کاسته میشود
🔻 یکی از فضایل مهم اخلاقی، احترام معقول و شایسته به دیگران است که از نبود آن به #استهزا و یا #تمسخر یاد میشود که ریشه در #بیحیایی دارد؛
🔻 پس هر میزان استهزای دیگران زیاد باشد و پایدار و در فرد نهادینه شده باشد به #کفر نزدیکتر است؛
🔻 اما اگر این استهزای دیگران به دلیل #ایمان و #تقوای آنان باشد، کفر فرد را بیشتر نشان میدهد؛
🔻 حال اگر استهزای دیگران به دلیل ایمان فرد، #امری_دائمی در استهزاکننده باشد، کفرِ محضِ فرد او را نشان میدهد؛
🔻 و به همین دلیل است که صفت #اهل_کفر را خداوند، استهزای اهل ایمان معرفی کرده است.
🔰 چکیده و نتیجه مطالب:
✔️ هر یک از کفر و ایمان، چون نماینده جهل و عقل هستند، لذا رابطهای دوسویه دارند؛ بنابراین هر میزان از ایمان کاسته شود، بر کفر فرد افزوده میشود.
✔️ از آنجا که هر کدام از این دو در فضائل و رذائل مختلف اخلاقی خود را نشان میدهند، لذا میتوان کفر و ایمان را در این صفات جستجو کرد.
✔️ یکی از این صفات #استهزا است که نشان از کفر فرد دارد؛ لذا هر میزان #استهزای_حق، از آن جهت که حق است، در فردی افرایش یابد، بر کفر او نیز افزوده شده است تا جایی که با استهزای حق کامل، تمام کفر در فردی بروز مییابد.
✔️ از آنجا که کفر یعنی انکار و پوشاندن آگاهانه حق، لذا یکی از روشهای این پوشاندن، #تحقیر_حق در نگاه دیگران است.
✔️ بنابراین اگر کسی #سخن_انبیا به او نرسیده است، اما اهل استهرای دیگران نیست، این فرد #کافر برآمده از #جحد و انکار نیست که فرمودند #کفر یعنی جحو و انکار آگاهانه
✔️ و او چون به تبع #عقل خویش اهل استهزا نیست، لذا در دایره #ایمان_باطنی قرار گرفته است و مرتبهای از ایمان در #درجات_ایمان برخوردار است.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#جنود_عقل_و_جهل
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۱۶)
✍ اصغر آقائی
________________
🌀 گام دوم: با نوح ع (۸): ساخت کشتی
🔻نوح به ساخت کشتی مشغول شده بود و باز قوم نادان دست از #تمسخر بر نمیداشتند. «وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلأٌ مِّن قَوْمِهِ سَخِرُواْ مِنْهُ»
🔻من که شنیدهبودم تمسخر روش جاهلان است؛ از وقتی با #انسان_کامل همراه شدهام، این را با عمق جانم درک کردهام که هر میزان #جهل دشمنِ انسان کامل بیشتر میشد، تمسخر او نیز بیشتر.
🔻قوم نوح بدون آنکه ذرهای در اندیشه خویش #شک کنند، دست به تمسخر زدند. و من دانستم #پرسشگری از عقل و ایمان میجوشد و #تعصب و لجاجت از جهل و کفر.
🔻 هر گروهی که او را در حال ساخت کشتی میدید، به نحوی او را به سخره میگرفت؛ اما این بار #نوح سخنان دیگری داشت.
🔻نوح بدون آنکه سخن خویش را با #عبارت پرتکرار و دلسوزانه «قوم من» همراه کند، سخنی گفت که از آیندهای هولناک خبر میداد. من به تجربه آموختم که نوح در مقام وعظ و دعوت و ارشاد، دلسوزانه قوم خویش را به حق فرامیخواند؛ و عبارت پرمهر "قوم من" از زبانش نمیافتاد؛ اما اکنون که لحظه دردناک عذاب کوبنده نزدیک میشد، دیگر جای دلسوزی نبود. «وَلاَ تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ»
🔻 نوح صبورانه و باصلابت به آنان گفت ما را بهسخره بگیرید که زمان به سخرهگرفتن شما نیز خواهد رسید؛ که سخرهی باطل از روی نادانی؛ و سخرهی مؤمن از روی ایمان است؛ نوعی بروز شادی درونی از دیدن وعدههای حق تعالی «قَالَ إِن تَسْخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ»
🔻ساخت #کشتی که به پایان رسید، و من با صحنهای عجیب مواجه شدم. از هر سو #حیوانات مختلفی رو به سوی کشتی نهاده بودند. آشکار بود امری بسیار عظیم در پیش است که زمین و زمان را به هم خواهد ریخت و این مهر حق است که حیوانات را جفتجفت به داخل کشتی نوح میراند تا جهان نابودی کامل را نبیند. «قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ» «فَاسْلُكْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ»
🔻من بر تخته سنگی نشسته همه جا را زیر نظر داشتم و نوح بهسختی در تلاش. عرقِ برجبیننشسته او، عجیب بود. او غرق در ذات حق تعالی بود و جز اجرای امر او، چیزی نمیخواست.
🔻از جا بلند شده به سویش رفتم. کمی #آب به او تعارف کردم. آب را که دید #آهی کشید و با نگاه مهربانش، تشکر کرد. و من #متحیر از آهِ او به جای خود بازگشتم.
🔻متحیر از اینکه این آه نشان از افسوس او نسبت به هلاکت قوم خویش است؛ یا باز یاد #تشنهلبی در آینده افتاد. در طول سفر با انسان کامل بارها از #کشتهای_تشنهلب بر بالین نهری خروشان شنیده بودم.
🔻اما از انسان کامل آموخته بودم، #افسوسخوردن بر #کافر لجوج نوعی ابلهی است.
🔻و من بر آن کشته فتاده به هامون گریستم.
... و سفر ادامه دارد.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
#سفر_عشق
#ابنعربی
👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3777626426Cbced967255
🔰 گام به گام با انسان کامل (۳۶)
✍ اصغر آقائی
____________________
گام سوم: با ابراهیم ع (۱۵): در آرزوی فرزند(۴)
🔻#ابراهیم باز #مهمان دارد. من دیگر به حضور میهمانان عادت کرده بودم. مهمانانی که یا خودشان میآمدند و یا تقریبا روزی نبود که ابراهیم، دست کسی را نگرفته و با خود برای پذیرای به منزل نیاورد. البته من نیز که برای روزهای طولانی میهمان او بودم، گویی در منزل خود هستم.
🔻روزی مهمانانی #غریبی وارد خانه ابراهیم شدند. من هیچگاه آنان را ندیده بودم و از هیبت آنان توان قدمازقدمبرداشتن و سلامگفتن را نداشتم؛ اما ابراهیم #دواندوان سوی آنان رفت. حتما برای او، مهمانان بسیاری عزیزی هستند. من با خود چنین میگفتم.
🔻ابراهیم که رسید آنان سلام کردند و پاسخ شنیدند. وارد خانه شدند. ابراهیم با آنان شروع به سخن کرد.
🔻مدتی گذشت. ظهر شده بود و زمان پذیرایی بود. #غذا که آوردند احساس کردم #حال ابراهیم کمی دگرگون شده است.
🔻به خود جرأت دادم و علّت دگرگونی حالش را پرسیدم. گفت: نمیدانم، #حسّ_عجیبی به این مهمانان تازهوارد دارم. نمیدانم شاید غذا خوب نشده است یا آن را نپسندیدهاند؟
🔻ابراهیم همیشه دوست داشت بهترین #پذیرایی را از مهمانان خویش داشته باشد و سنگ تمام میگذاشت.
🔻خواستم بگویم که راستش من هم از دیدن آنها، حسی عجیب داشتم؛ اما #کلامم را با زبانم چرخاندم و ته حلقم فرستادم. هرچند سخنم گلوگیر شده بود، اما بهتر از آن بود که به ابراهیم بگویم و با نگاه سنگین او در زمین فرو روم.
🔻او همیشه نسبت به مهمانانش، هر که باشند، #تعصب داشت و ترسیدم نکند این سخنم بیادبی باشد. خب راستش حال ابراهیم مرا نگران کرده بود.
🔻در مدت کوتاهی که با خود #کلنجار میرفتم، صدای ابراهیم مرا بهخود آورد. ابراهیم نزد مهمانان بازگشته بود و اینبار بهگونهای دیگر با آنان سخن میگفت.
🔻ابراهیم در حالی که از #شرم سرش را پایین انداخته بود، به آنان گفت: رفتار عجیب شما من و خانوادهام را نگران کرده است؟ نکند غذا خوب نیست؟ شاید در شأن شما نبود؟ «إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ»
🔻آن مهمانان که هیبتشان مرا گرفته بود، این بار لبخندی زیبا و دلشنین بر لبانشان جای گرفت. گویی تمام وجودم با لبخند آنان #آرامش گرفت. چه لبخند دلربایی. اما این آرامش تنها لحظهای با من بود. آنان به ابراهیم مژدهای عجیب دادند: ابراهیم، تو را به فرزندی دانا بشارت باد. قَالُوا لَا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ
🔻من که چشمانم از حدقه بیرون زده بود، نگاهی به #محاسن سپید ابراهیم کردم. مژده فرزند به یک پیرمرد میدهند!!
🔻راستش نمیدانستم عصبانی باشم یا از تعجّب بخندم. عجب #مهمانان گستاخی. خانه ابراهیم آمدهاند. غذا که نمیخورند هیچ؛ حالا او را به #تمسخر گرفتهاند. دلم برای ابراهیم سوخت و با خود اندیشیدم: باز هم عدهای از مردمان ناسپاس، #قلب ابراهیم را شکستند. آخر خیلیها او را به دلیل نداشتن فرزند به سخره میگرفتند.
🔻با پاسخ عجیب و البته به گونهای توبیخوار ابراهیم بیشتر دلم گرفت. او گفت: مرا در پیری به داشتن #فرزند #بشارت میدهید؟ این چه بشارتی است؟ شما مرا به چه چیزی بشارت میدهید؟ «قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِي عَلَى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ».
🔻هرچند ابراهیم همیشه مهربان بود و با جاهلان بسیار صبورانه برخورد میکرد؛ امّا گویی این بار خبری دیگر در راه است! میان او و آن مهمانان پرهیبت و عجیب، سرّی بود که من نمیدانستم.
🔻آنان پاسخ دادند: ابراهیم، آیا از رحمت حق تعالی مأیوس شدهای؟ ما #بشارتی حق، از سوی خدای تعالی برای تو آوردهایم. «قَالُوا بَشَّرْنَاكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْقَانِطِينَ»
🔻همین کافی بود که نام #خدا در برابر کوه #توحید آورده شود. ابراهیم چون کوهی استوار که زلزلهای عظیم آن را از جای بکند و تکهتکه کند و تمام هستی آن را به باد دهد، محو میشد. در برابر خدا هیچ در هیچ میشد و گویی غلامِ حلقهبهگوشی است که به خدمت ایستاده است.
🔻ابراهیم گفت: از #رحمت خداوند جز گمراهان نامید نمیشوند. «قَالَ وَمَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ» و امید بار دیگر تمام وجود ابراهیم را فراگرفت.
🔻در آن لحظه تنها یک چیز را دوست داشتم: در #چشمان دریایی ابراهیم شنا کنم و با نسیم وزیدهشده در قلب او به پرواز در آیم.
... و سفر ادامه دارد.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul