🔰 غربتِ مؤمن "الْمُؤْمِنُ غَرِيبٌ"
✍ اصغر آقائی
_______________________
🌀 فهم دقیق روایت به چند بخش مرتبِ با هم وابسته است:
🔹 ۱. معناشناسی ایمان و مراتب آن؛
🔹 ۲. معناشناسی غریب و عوامل غربت؛
🔹 ۳. تببین عوامل غربت مؤمن بر اساس معناشناسی این دو اصطلاح؛
🔹 ۴. بیان نتایج بحث.
💠 ۱. معناشناسی ایمان:
هویت اصلی ایمان به #خضوع قلبی در برابر #حقی است که یا #عقل و یا #نقل و یا هر دو به فرد ارائه میدهند؛ لذا #ایمان سه لایه دارد: ۱. ایمان باطنی؛ ۲. ایمان ظاهری و ۳. ایمان باطنی و ظاهری
◀️ نتایج این #سه لایه ایمانی:
🔻۱. تمام افرادِ پایبند به #عناصر ایمانی (مانند خدا، فرشتگان، پیامبران و ...) و احکام عقلانی مؤمن هستند؛
🔻۲. ایمان و عقلانیت #مراتب مختلفی دارد؛
🔻۳. بنابراین کسانی که در #مرتبه_پایین عقلانیت هستند، #مراتب_بالای ایمان و عقلانیت را درک نمیکنند و به همین علت پیامبر ص فرمود ما انبیاء بر میزان عقلانیت و فهم افراد با آنان سخن میگوییم؛
🔻۴. #متدینِ واقعی به هر #دین توحیدی، مؤمن است؛ لذا مثلا هر مسیحیِ متدینی مؤمن است و هکذا؛ به شرط آنکه پیامبر بعدی را دانسته انکار نکند؛
🔻۵. هر عاقلی که به احکامِ حقیقی عقل چون قبح ظلم عمل میکند مؤمن است؛ به شرط آنکه پیامبران را دانسته انکار نکند.
💠 ۲. معناشناسی غریب و عوامل آن:
🔻#غریب #معانی مختلفی دارد؛ مانند: نامأنوس، بیگانه، غیر متجانس، کلامِ سختفهم، و ...
🔻#غربت ۱) گاه #عامل_درونی دارد و ۲) گاه #عامل_بیرونی؛ یعنی گاه چیزی یا فردی، به دلیل ویژگیِ درونی خاصی، غریب میشود و گاه عاملِ بیرونی غربت را برای شیئ و یا کسی ایجاد میکند؛ مثلا #کتابی دینی گاه به دلیل روشِ بیان نادرست (عامل درونی)، غریب و ناشناخته و نامأنوس برای مردم میشود؛ و گاه به دلیل تبلیغات ضد دینی (عامل بیرونی)، غریب میشود؛
💠 ۳. تبیین عوامل غربت مؤمن:
✔️۱. گاه #خودِ ایمان، عامل غربت مؤمن است؛
✔️۲. گاه #نتایج آن عامل غربت او است؛
✔️۳. گاه #زمینههای بیرونی عامل غربت او است؛
✔️۴. و گاه #چند_عامل درونی یا بیرونی در کنار هم، عامل غربت است؛ و شاید بتوان گفت معمولا اینگونه هست.
◀️ بنابراین مؤمن به چند دلیل و عامل درونی یا بیرونی غریب است:
🔻۱. گاه ایمان در مؤمن #حالتی خاص ایجاد میکند که او خود را از دیگران ممتاز و نامأنوس میبیند؛ مثلا #فهمی از هستی دارد که دیگران ندارند و این عامل غربت اوست؛
🔻۲. ایمان #نتایجی در #سخن او دارد که با سخن دیگران ممتاز است؛ مثلا از احسان در برابر بدی میگوید و این برای غیر مؤمن نامأنوس است؛
🔻۳. ایمان #نتایجی در #عمل او دارد که با عمل دیگران متمایز است؛ مثلا به کوچکتر از خود سلام میدهد، و این برای غیر مؤمن عامل تعجب است؛
🔻۴. این #تمایز در سخن و عمل به دلیل نبود #ظرفیت و #زمینه در دیگران سبب نامتجانسشدنِ مؤمن با دیگران میشود؛ مانند مثالهایی که عرض شد؛
🔻۵. این #عدمِ تجانس گاه به #طرد، گاه به #تمسخر، گاه به #مبارزه_فیزیکی و مانند آنها میانجامد؛ که در #آیات و #روایات و #تاریخ مصادیق فراوانی دارد.
💠۴. بیان نتایج حاصل از عوامل یادشده:
✔️ ۱. هر مقدار بر #ایمانِ فرد در دینی خاص، به #عناصرِ دینی آن #دین بیشتر باشد، از متدینان دیگرِ آن دین نامتجانستر و غریبتر میشود؛
✔️ ۲. هر مقدار #عناصر ایمانی در دینی بیشتر باشد، مؤمنان به آن دین، غریبتر خواهند شد؛ مانند #غربت_مسلمانان نسبت به ادیان دیگر و یا #غربت_شیعیان نسبت به فرقههای دیگر
✔️ ۳. انسان #عاقل نیز به دلیل اینهمانیِ عقل و ایمان در مصداق، به همان میزانی که بر #قوّت_عقل او افزوده میشود؛ #غریب است؛ مثلا یک فرد عاقل در میان افراد #کمعقل احساس غربت میکند؛
✔️ ۴. از آنجا که ایمان هر میزان #تقویت شود، #تراوشات خاص این مؤمن نیز بیشتر میشود، سبب غربت او نیز میشود؛
✔️ ۵. ایمان هرچقدر بیشتر، آن مؤمن غریبتر؛ بنابراین #امام معصوم ع غریبترین فرد حتی میان مؤمنان است؛ زیرا هرچند اطراف او را گرفتهاند، اما او را کامل #درک نمیکنند؛ لذا مرتبهای ویژه از غربت مخصوص #انسان_کامل و #ولیّ_خدا است؛ 🔸به تعبیر #مولانا:
هرکسی از ظنّ خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
✔️۶. هر #عالِم مؤمنِ #نکتهبین نیز غریب و نامأنوس خواهد بود؛ بنابراین مثلاً افرادی چون #یونس بن عبدالرحمن حتی میان اصحاب و شیعیان امام ع غریب بود؛ و عارفان بزرگی چون #ابنعربی نیز میان افرادی غریب است چون #سخنانی برتر بیان میکند.
◀️ پس غربت_مؤمن مراتب مختلفی دارد.
🔹 سلام خدا بر غریبترین مرد تاریخ، اميرالمؤمنين 😔😭
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#شرح_حدیث_المؤمن_غریب
#ایمان_و_عقلانیت
#مراتب_ایمان
#دین_و_عقل
#غربت_مؤمن
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
8.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑️ #حیات_معقول یعنی چون این بانوی لبنانی #رهبرت را بشناسی؛ و #اشکهای ولیّ خدا، قلبت را به درد آورد.
✅ قلبی که با اشک #ولیّ_خدا به درد نمیآید، تپشهایش نه بوی عشق حق میدهد، و نه آوای عقلِ عنقانشین است.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
@hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۲۰)
✍ اصغر آقائی
______________________
🌀 گام دوم: با نوح ع (۱۲): پایان طوفان
🔻در کشتی فرصت مناسبی بود تا بیشتر #نوح را زیر نظر داشته باشم. دیگر میدانستم که برای آموختن، همه #لحظات زندگی #انسان_کامل درسآموز است.
🔻راستش گویی باز گرفتار #وسوسههای شیطان شدهام. این روزها که نوح را بیشتر زیر نظر دارم، بارها از خود پرسیدم: او که مانند ما است. غذا میخورد، راه میرود، ... و هر آنچه یک انسان عادی انجام میدهد، او نیز چنین است.
🔻تا این سخنان به ذهنم آمد یاد یکی از دشمنان نوح افتادم. روزی در بازار راه میرفتم که دیدم جمعی گرداگرد فردی را گرفتهاند. او میگفت: اگر نوح پیامبر خداااااااااییییییییییییی در آسمانهاااااااااست، چرا چونان فرشتگان نیست؟ چرا مانند ما راه میرود، غذا میخورد و ...؟ ای مردم این #فریبکار را رها کنید. اگر راست میگوید چرا ما فرشتگانی را نمیبینیم که به او کمک کنند و ما را اندرز دهند؟ «وَقَالُوا مَالِهَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا»
🔻تا یاد این خاطره افتادم، سریع به خود آمده، استغفار کردم؛ و از این #وسوسه شیطانی به خدا پناه بردم «وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّه»، چرا که از خود انسان کامل آموخته بودم که افراد #بهانهجو همیشه در پیِ انکار و بهانهاند. او به من گفت فرض بگیر فرشتهای برای هدایت آنان مبعوث میشد، آنان چه میگفتند؟ میگفتند برو پیِ کارت، تو چه میدانی که ما انسانها چه دردهایی داریم و چه زجری از غرائز خود میکشیم؟ فرشته جان برو که آب نیست، اگر بود خودت نیز شناگر خوبی بودی.
🔻و من دانستم که سنت همیشگی خداوند آزمایش و امتحان است و حتی اگر قرار بود #فرشتگان مبعوث شوند باید در صورت و شکل و شمایل انسانی قرار میگرفتند «وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِمْ مَا يَلْبِسُونَ»
🔻دوباره با خاطری جمع، به نوح نگریستم. لبخند نوح در آن کشتی و بر فراز آن موجهای سهمگین، آرامشی که از پناهبردن به خدا گرفته بودم را بیشتر کرد، لبخندی که انسان کامل در پی #جهاد با نفسم، به من هدیه داده بود، و چه هدیه زیبایی. دیگر شیوه انسان کامل تا حدی دستم آمده بود و به قول خودمان ماهیگیری یادم میداد، نه آنکه انتظار بیجا داشته باشم که تنها و بیدلیل، با یک نگاه او تغییر کنم؛ که گفتهاند بیمایه فطیر است.
🔻شاد از این مبارزه و لبخند رضایت #ولیّ_خدا بودم که ناگاه نوح از جای بپاخواست. دیگر این حالتهای او برایم عجیب نبود. روح بیدار و گوش تیز و شنوای انسان کامل، فراتر از آن چیزی است که ما میپنداریم.
🔻گویی دیگر زمان فرود کشتی رسیده است. تعجب نکنید چنان موجها عجیببودند که گویی کشتی بر فراز کوهها در حال حرکت بود و اکنون زمان فرودش رسیده است. «وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ».
🔻و دستور رسید: ای زمین آب خویش فروکش، و ای آسمان بارشت، در هم کش، و امر انجام شد و کشتی بر فراز جودی شد و گفته شد دور از رحمت باد هر قوم ظالمی. «وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءكِ وَيَا سَمَاء أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاء وَقُضِيَ الأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»
🔻و کشتی به آرامی و سلامت بر فراز کوه جودی قرار گرفت «قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَمٍ مِّنَّا وَبَركَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَى أُمَمٍ مِّمَّن مَّعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ»
🔻غوغائی هنگام خروج در کشتی بر پا شده بود. لذت آزادی از یک سو و نگرانی از آنچه اتفاق افتاد بود، از سوی دیگر، قدمها را گاه سست میکرد و گاه به وجد میآورد، اما همه میدانستند که نجات از بلای بزرگ، تحفه خداوند مهربان به همراهان انسان کامل، نوح مهربان است. گویی همه از حوادث سهمگین قیامت به بهشت امن الهی راه یافتهاند و برق نجات در چشمان همه میدرخشید و تمام وجودشان حمد الهی شده بود "وَقِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ"
🔻از کشتی خارج شدم. وقتی از آن دور میشدم با خود تکرار میکردم: و ما آن کشتی را نشانهای [برای آیندگان] باقی گذاشتیم، آیا پندگیرندهای هست؟ «وَلَقَد تَّرَكْنَاهَا آيَةً فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ»
🔻و من بار دیگر سر به زیر شرمنده شدم؛ چرا که پاسخی برای چنین سؤالی نداشتم؟
... و سفر ادامه دارد.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
#سفر_عشق
🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۲۱)
✍ اصغر آقائی
______________________
🌀 گام سوم: با ادریس ع
🔻همراهیِ نوح با تمام فراز و فرودش به پایان رسید. گاه با خود میپرسم این سفر طولانی، چرا؟ مگر این نیست که خداوند انسان را عاقل آفریده است؛ پس چرا باید رنج این سفر را تحمّل کنم؟
🔻این پرسش درونی من را یاد خاطرهای در شهر #بابل انداخت. در آن شهر در پی #دوخت لباسی نو برای ادامه سفر بودم و این بهانه خوبی بود تا کمی با #ادریس، جدّ نوح ع، همراه شوم.
🔻سلام کردم و پاسخی گرم، شنیدم. میدانستم او فردی #صبور است که صبر صفت ممتاز رهروان مسیر حق تعالی است؛ چه رسد که #انسان_کامل باشی «وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ ۖ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ»
🔻 و من با پرسشهایی مقابلش نشستم.
🔻ادریس پارچه را به تنم قواره کرد و مشغول دوخت شد. برش پشت برش، کوک پشت کوک. چنان با دقت کار خویش را انجام میداد که گویی در دنیا تنها و تنها همین یک کار را دارد، دوختن لباسی برای من. تلاش و کوشش او به من آموخت که مؤمن بیکار و تنبل نمیشود و هر کاری انجام دهد، دقیق انجام میدهد. «رحم الله امرا عمل عملا فاتقنه»
🔻این اثنا ناگهان سوزن سرانگشت پرمهارت او را خراشید و من یک لحظه از جا بلند شدم. با بلند شدنم ذهنم نیز گویی تکانی خورده، به عصر ما، قرن بیستم، برگشت.
🔻 در حالی که بر انگشت او ضماد مینهادم، در ذهنم از خود میپرسیدم: این #تکنولوژی قرن ما کجا و زحمت سوزن پشت سوزن کجا؟ اگر این مردی که روبهروی من است #عقلی برتر دارد، چرا چون انسانهای عصر ما #اختراعات فراوان نمیکند؟ گویی محسور تکنولوژی شده و یکسو به قصه مینگریستم.
🔻وقتی کارم تمام شد و انگشت زخمخورده ادریس را ضماد نهادم، او به دیوار تکیه کرد و نگاهی عمیق به چشمانم کرد. گیرایی چشمانش تا عمق وجودم نفوذ کرد و ناگاه سر به زیر افکندم. نمیدانم این چه سرّی است که نگاه در چشم انسان کامل، همیشه در طول سفر برایم سخت بود؛ آری نگریستن به خورشید چشمان ولیّ خدا، تاب خود را میطلبد.
🔻با نگاه او ذهنم گویی به جای خود بازگشت و من پرسشهایم را در سینه حبس کردم؛ که پرسش همیشه نشانه عقل نیست، که گاه فریب #شیطان است.
🔻ادریس شروع به سخن میکند و من گوش میدهم که #قضاوت و بررسی به گوش شنوا نیاز دارد.
🔻پاسخ او خیرهکننده بود و چه صادقانه و دلسوزانه سخن گفت؛ گویی پدری مهربان با فرزندش سخن میگوید «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا»
🔻من آموختم که هرچند #ابزار برای زندگی لازم است، اما مهمتر از آن #اخلاق استفاده از آن است. از او آموختم که اگر قرار بود تمامِ آنچه در طول تاریخ بشر، خود انسان به راهنمایی #عقل و #انسان_کامل یافته و ساخته است را، تنها خود انبیا، میساختند، آیا اختیار و امتحان و ... معنا داشت؟
🔻تمام تلاش انبیا، ساخت انسان است که انسان بدون ابزار هم انسان است؛ اما با ابزار ولی بدون هویّت، نه انسان است و نه از ابزار در مسیر حق استفاده خواهد کرد.
🔻انسان کامل در جامعه بشری محوری است که باید افراد بشر به #اختیار خود سوی او روند و او را با عقل خویش بفهمند و سخنانش را دریابند و به کار بندند.
🔻اینجا بود که قلب و ذهنم آرام گرفتند. با راهنمایی او آنچه در عمق وجودم بود گویی جوشش کرده است و من با خود گفتم: راستی اگر همه ابزارها را در طول تاریخ فقط انسان کامل با #علم_الهی میساخت و در اختیار دیگران قرار میداد، این روش مورد اعتراض انسانها واقع نمیشد و آنها در وجود خود احساس پوچی نمیکردند؟ و آیا چنین جایی تنها یک #تنبلخانه نمیشد؟
🔻انسان کامل نه دنبال #تنپروری و نه دنبال #تنپرورآفریدن، که در پیِ ارتقای فهم و #رشد افراد بشر است تا آنان خود در کنار انسان کامل، به قسط و #عدالت و بهبود زندگی بشر قیام کنند «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»
🔻و این قیام هزینه دارد، #جهاد و تلاش مستمر و مبارزه با بدیها و کژفهمیها و نیرنگها نیاز دارد «وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ»
🔻در حالی که لباس دوختهشدهی ادریس را به تن میکردم، زبان شاکر او مرا به #شکر واداشت و بر هنر بیبدیل دستان #ولیّ_خدا آفرین گفتم و شکر کردم و دانستم که هرچند انسان کامل در میان مردم و چون مردم میدوزد و میپوشد، تا مردم در مسیر حرکت انسانی خویش او را خیلی تاخته جدابافته ندانند، اما جایگاه رفیع آنان همیشه یگانه است،
🔻و آموختم ارتقای انسان در همراهی #عشق_و_عقل است.
🔻و ادریسِ عاقل و عاشق بر جایگاه بلندی نظارهگر تاریخ شد. «وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا»
... و سفر ادامه دارد.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
#سفر_عشق
🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۲۱)
✍ اصغر آقائی
______________________
🌀 گام سوم: با ابراهیم ع (۱)
🔻#نوح ع سالها بعد از طوفان وفات یافت. دهها قرن گذشت و جمعیت اندک همراه وی دوباره گسترش یافتند. من از این قبیله به آن قبیله و از این شهر به آن شهر در سفر بودم، اما هر بار بر غصههایم افزوده میشد.#مؤمنان پیرو نوح ع آرام آرام کم میشدند.
🔻با گسترش زندگی، انسان این موجود #ظلوم و #جهول «إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا» بار دیگر #امانتی که حق تعالی بر دوش او نهاده بود را فراموش کرد؛ و #فراموشی ولیّ نعمت، یعنی #کفران. و انسانی که از ولیّ خویش دور بیافتد، قدمگاه #شیطان، راهنمای او میشود و شرک و کفر ثمره پیروی از ابلیس لعین. «لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ»
🔻روزی در اندیشهی #فرزندان_آدم بودم که صدایی مرا به سوی خود جلب کرد. به گوشهای از آسمان خیره میشوم. چهره کریه #شیطان با قهقهای مستانه بر غصههایم میافزاید. او خود را پیروز میداند. گویی شادمانهای بهپا کرده و تمام یاران خویش را به جشن نابودی فرزندان بشر فراخوانده است.
🔻منِ خسته از این همه نادانی بشر، به سایهای میخزم تا لختی بیاسایم. هنوز چشمانم گرم نشده بود که ناگاه یاد روزی افتادم که نوح غصهدار برای نجات از غمهای عظیم دعا کرد و خداوند او را نجات داد «وَ نَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ»
🔻از جا میجهم. به خود تشری میزنم که چرا در میان انبوه اندوه، #آموزهی حیاتبخش انسانهای کاملی که تاکنون پای درس زندگی آنان بودم را فراموش کردهام؛ آموزهی #دعا و #استغفار؛ که اگر نبود، حق هیچ توجّهی به بشر نداشت. «مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ»
🔻من با چشمانی اشکبار چون آدم ع استغفار میکنم و چون نوح به حال آن اقوام در شرک غلطیده غصهدار میشوم و برای نجات فرزندان آدم دعا میکنم. و خدا دعاکردن را بسیار دوست دارد.
🔻با دعا و استغفار و ناله به درگاه حق جانی دوباره میگیرم و #ناامیدی، جای خود را به #امید میدهد و من دانستم که گاه انسان هرچند خود را در #مسیر_حق میداند اما در عین حال در دامی از دامهای شیطان افتاده است؛ دام ناامیدی؛ که ناامیدی از شیطان است و امید از ایمان. و من با خود زمزمه میکنم: و من بسیار آمرزنده هستم نسبت به هر آنکه ایمان آورده، توبه کرده، اعمال صالح انجام دهد سپس هدایت شود. «وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى»
🔻و بار دیگر با عمل به آموزهی #انسان_کامل، به ایمانی دوباره بازمیگردم، که عمل به آموزههای #ولیّ_خدا، انسانساز است نه بودن با او. و من از اینکه نعمت بودن با اولیای خدا را، نه به زبان که با عمل به آموزههای آنان سپاس گذارده بودم، خوشحال شده، به حکم «شکر نعمت، نعمتت افزون کند» «إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ»، از خداوند خواستم برای ادامه سفر یاریم دهد و مرا در میان آن همه مظاهر ناسپاسی تنها رها نکند.
🔻و من بار دیگر با امیدی برآمده از ایمانی دوباره به شهر باز میگردم.
🔻در شهر #بابل در حال قدمزدن بودم. به هر جا که مینگریستم آثار شیاطین انسی و آن خندههای پر کبر و مستانهشان را میدیدم. گویی تمام شهر به دست جنود ابلیس است. شهر فراموششدگان. و خدا هر آنکه او را فراموش کند به عذابی سخت گرفتار خواهد کرد، #فراموشی ذات خود و آنچه برای او آفریده شده است. «نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ» و چه بد عذابی است، فراموشکردن #هویّت انسانی.
🔻اما دیگر حال من متفاوت بود. هرچند غصهدار بودم، اما امیدی در دلم روشن بود و آموخته بودم که هیچگاه زمین از #حجّت الهی خالی نمیشود، و خط توحید هیچگاه یکسره قطع نمیشود.
🔻و بار دیگر #خداوند رحیم در میان قهقهه مستانه شیطان و شیطانصفتان، کاری کارستان میکند و یکی از پیروان خط #توحید نوح را وارد عرصه پیکار حق علیه باطل میکند. «وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ»
🔻و #ابراهیم، قهرمان توحید و بتشکن بزرگ تاریخ، وارد میشود. و شیطان فریادی از سر استیصال سر مینهد.
... و سفر ادامه دارد.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
#سفر_عشق
🆔 @hayatemaqul