eitaa logo
هجرت|د. موحد|dr.mother8
15.1هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
232 ویدیو
13 فایل
مادرانگی هایم..... 🖊️هـجرتــــــــــــ مادر پزشک / #مامان_پنج_فرشته @movahed_8 تصرف در متن ها ممنوع 😢😊 نشر بدون منبع (لینکهای انتهای متن) فاقد رضایت شرعی و اخلاقی نویسنده (در راستای رعایت سنت اسلامی امانت داری و حفظ حقوق دیگران💕)
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ -------- بعضی شب‌ها ما یه آیینی اجرا میکنیم تو خونه قبل خواب همه میشینیم دور هم؛ چند دقیقه ای رو باهم تو این زمان کوتاه هر نفر باید مثلا سه یا پنج تا از خوشی ها و شادی های اون روزش رو بگه سه چیز که خوشحالش کرده و براش شیرین بوده. در کنار لذت شنیدن حرفهای بقیه، خیلی فایده هم داره از گشتن تو خاطرات و پیداکردن خوشی ها و یاد گرفتن اینکه چقدر چیزهای کوچکی وجوددارن که باهاشون شادیم () تا ایجاد یه محفل کوتاه اما گرم خانوادگی و گفتگوی افراد و شناخت اعضای خانواده ها و روحیات شون و اینکه چی خوشحالشون میکنه و افزایش و دایره لغات و توانایی و... خیلی از خانواده ها اینو دارن اما من بخش دیگه ای هم بهش اضافه کردم: گفتن خاطرات تلخ و اذیت کننده روز! مگه همیشه شادی و خوشی ه؟ کی گفته که باید همیشه قه قه خندید؟ یه وقتهایی چیزای ای پیش میاد. یه وقتایی از خشم سرخ میشیم، از غصه چروک میشیم، از ناراحتی آویزون میشیم. ، بیهوده ترین کاره اصل مسئله رو از بین نمی‌بره. فقط حس مارو میکنه ما باید بتونیم مون رو بشناسیم و بپذیریم اما بله، اسیر اونها نشیم... نهایتا، اگررر میشه و دست ماست، تلاش کنیم برای از بین بردن اونها خلاصه که ما در کنار پنج شادی روز، سه ناراحتی روز مون رو هم بیان میکنیم دوست دارم بچه‌ هام یاد بگیرن حس های منفی شون رو بشناسن و بتونن بیان کنن بدونن دقیقا از چی ناراحت میشن دقیقا چه موقعیت هایی است براشون و دقیقا تو اون شرایط، چه حسی رو میکنن دوست ندارم بچه هام فکر کنن حق ندارن باشن، حق ندارن بشن. فک نکنن همیشه باید و شاد باشن دوست دارم بدونن زندگی بالا داره، پایین داره. شادی داره، داره. یه روز با توئه یه روز علیه تو دنیا قرار نیست بر مدار خواستن های تو بچرخه، همیشه به تو سرویس بده، همیشه برات همه چیزو مهیا کنه این تویی که باید پرتلاش باشی، با هدف باشی، پر از معنا باشی، محکم باشی، ثابت باشی با همه اهداف و ارزش هات پی‌نوشت : ۱- تو این گفتگوها میشه یه حرفهایی رو به همسر هم زد. خیلی غیرمستقیم و نرم😏مثلا یه شب شوهر من به عنوان یکی از دو ناراحتی روزش فرمود: کم بودن گوشت خورشت😭 😒😑😑 ولی از شوخی گذشته، میشه به اطرافیان بفهمونیم که از چه رفتارهاییشون فهم محبت یا توجه میکنیم. و چه رفتارهاییشون برای ما تلخه. البته میشه خیلی مستقیم تر هم صحبت کرد ۲-تزئین کیک کار خودمونه😊 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ -------- امشب که نرجس خاتون درد شکفتن دارد و سحر نور مولودش کائنات را می‌شکافد، کاش *درد مخاض دنیا* هم به سر آید و سحر نور پاشیده شود به سرتاسر این نقاشی غم گرفته دنیا کاش فردا همان روزی باشد که إنَّهُم یَرَونه بَعیداً و نَراهُ قریباً ! همان روزی که حتی مؤمنین میگویند: فکر نمیکردیم انقدر زود اتفاق بیفتد! همان روزی که بین رُکن و مقام می ایستد و به تمام عالَم ندا می دهد: ألا یا أهلَ العالَم أنا الصَّمصام المُنتَقم! ألا یا أهلَ العالَم إنَّ جَدّیَ الحُسین، قَتَلوه عَطشاناً .............. اصلاً آقا گویی کعبه را برای شما خلوت کرده اند! به حق حضرت مادر *بیا* ..... پی‌نوشت : و قال: شیعَتُنا أَصبَرُ مِنّا لِأَنّا نَصبِر وَ نَحنُ نَعلَم وَ هُمْ یَصبِرون وَ هُم لا یَعلَمون😞 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
-------------***----------- سه سال پیش، همین روز و شب‌ها بود که رسیده بودم سامرا و کنار سرداب جاخوش کرده بودم. نه این‌که روبه‌راه باشم و زیارت‌های حضرت را پشت سر هم رج بزنم؛ نه. خسته از همه چیز، فقط جایی پیدا کرده بودم که حال و هوایش، حال و هوایم را عوض کند. کتاب دعای عربی را هم ـ که عراقی‌ها کنار سرداب گذاشته بودند ـ فقط برای این برداشتم که مقدمه‌اش را بخوانم و به عربی‌بلدبودنم بنازم. مقدمه، کلیاتی درباره امام زمان و نواب خاصش بود اما ناگهان مطلب جدیدی رو کرد: تاریخ وفات علی‌بن‌محمد سمری ـ که آخرین نائب خاص حضرت بود ـ پانزدهم شعبان بوده! نمی‌دانستم؛ اما آن موقع بود که تازه فهمیدم *چرا نیمه‌ی شعبان‌ها این‌قدر سنگین است و دل آدم به شادی راضی نمی‌شود.* درست است که نیمه شعبانِ سال دویست و پنجاه و پنج، روز عید و میلاد حضرت ولی‌عصر بوده اما دقیقا هفتادوچهارسال بعد در همان روز، دوران غیبت صغری به پایان رسیده و عزای عالَم و آدم شروع شده. همانجا کنار سرداب، یاد این متن پایینی افتادم و فهمیدم که در واقع روضه نیمه‌ی شعبان را نوشته‌ام؛ همان وقتی که از علی‌بن‌محمد سمری پرسیدند «جانشین‌ت کیست» و او همین‌طور که داشت جان می‌داد، گفت: «لله امرٌ هو بالغه»... امروز هم وقتی خورشید غروب کند، دقیقا هزار و صد و دوازده سال است که از نیمه شعبانِ سال سیصد و بیست و نُه گذشته و صدای علی‌بن‌محمد سمری هنوز دارد توی تاریخ می‌پیچد و همین‌طور که دارد جان می‌دهد، جواب ناله‌های بشر و عنادها و انکارها یا سستی‌ها و مستی‌هایش را می‌دهد: لله امرٌ هو بالغه... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ توقیع را جلوی چشمانش گرفته بود و زمان مرگ خودش را از روی دست‌خطِ حضرت می‌خواند: «بسم الله الرحمن الرحیم. ای علی‌بن‌محمّد سَمُری! خداوند در وفات تو به برادرانت اجر دهد. تو شش روز دیگر خواهی مُرد. پس کارهایت را جمع کن و به هیچ‌کس برای جانشینی‌ت وصیت نکن که غیبت دوم واقع شده است ...» شیعیان مشغول رونویسی از توقیع شدند و بعد از استنساخ، عرض ادبی کردند و رفتند. [رفتند؟ همین؟ خاک بر سرشان نریختند؟ ضجه نزدند؟ التماس نکردند؟ رفتند؟] شش روز بعد، به خانه‌ی سَمُری برگشتند و آخرین نائب خاصّ حضرت را دیدند که دارد جان می‌دهد. انگار تازه باورشان شده بود که بدبختی به سراغ‌شان آمده. هفته‌ی قبل خودشان رونویسی کرده بودند که «به هیچ کس برای جانشینی‌ت وصیت نکن» ولی دوباره پرسیدند: ـ بعد از تو جانشین‌ت کیست؟ آنجا بود که فهمیدند دیگر دورانِ سوال‌های بی‌پاسخ فرارسیده. چون با این‌که سَمُری خیلی سخت به حرف آمد، اما آخرین پرسش از بهترین پاسخ‌دهنده، عملاً بی‌جواب ماند: + *لله أمرٌ هو بالغه* ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حالا درست است که بدون شما خوشیم و نبودن‌تان مشکل حادّی برای روزمرّگی‌های‌مان درست نمی‌کند؛ اما بالاخره ادای ناراحت‌ها را که باید دربیاوریم! اصلاً چرا ما برای غیبت، مجلس نمی‌گیریم و روضه نمی‌خوانیم؟! مگر به ما یاد نداده‌اند که در ندبه بگوییم: «هل من معین فاُطیل معه العویل و البکاء» ؟ پس چرا به همدیگر کمک نمی‌کنیم برای گریه‌ی دسته‌جمعی بخاطر نبودن‌تان؟ مگر مصیبت فقط همان لحظه‌ای بود که حسین با تن چاک‌چاک، صورتش را روی خاک گرم کربلا گذاشت؟! مگر یکی از بزرگترین بدبختی‌های ما همان لحظه‌ای نیست که آخرین نائب خاصّ گفت «لله أمرٌ هو بالغه» و چشم‌هایش را روی‌هم گذاشت؟ چرا شاعری نمی‌آید این مصرع معروفِ پایینی را با ابیات دیگری از جنس روضه‌های غیبت ادامه دهد؟ اگر شعرش جور بشود، شاید بتوانیم کسی را پیدا کنیم که نفَسش مثل نفَس مرحوم «کوثری» باشد و گوشه‌ی حسینیه‌ی جماران بایستد و با حال نزار، دقایق آخرِ علی بن محمّد سَمُری را برای‌مان تعریف کند. همان دقایقی را یادآوری کند که «باب الله الذی منه یؤتی» بسته شد و ما بی‌چاره و بیچاره شدیم و بخواند: آااااااه از آااان لحظه‌ای ... @msnote 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ --------- درد شکفتن امروز دچار انتظار شدیم! از همان انتظارهای مضطرب شیرین😊👶 دردها از وسط صبح و ظهر شروع شد رفتند بیمارستان، ما در خانه منتظر. قرآن ها را برداشتم دادم دست همه گفتم انشقاق بخوانیم خودم شروع کردم بار اول خواندم بار دوم اما.... انگار تازه این سوره را کشف کرده ام! انگار اولین بار بود که این آیه ها را میبینم!! احساس کردم این سوره برای ما زنان مادر نازل شده! انگار دقیقاً دارد، با استعاره، درباره رویداد باعظمت زایمان حرف میزند! و رنج تولد نوزاد را تشریح میکند: وَ إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ وَأَلْقَتْ مَا فِيهَا و تَخَلَّتْ وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَ حُقَّتْ . هنگامی که زمین کشیده میشود، و آنچه در درونش است را بیرون می اندازد و خالی میشود! و در این امر، اطاعت پروردگار خود را کرده و این است که کند! و آنگاه… این آیه عجیب این آیه عظیم، شیرین ترین و دلپذیرترین نتیجه این رنج : يَآ أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ مخلوق من ای زن! رنج میبری و من از رنج تو آگاهم! رنج هایت در راه رسیدن به من است و بدان که در انتها، به ملاقات من خواهی رسید! 😭😭😭 با چشمهای تار از اشک، نفسم حبس شد! انگار که برای اولین بار خون به قلب من رسیده باشد، قلبم تپیدن گرفت! لحظاتی انگار بین من و خدا خلوتی شده باشد؛ منِ زن و خدای ربّ ! بی هیچ پرده ای... و گویی لحظه ای به جای خون، نور در وجودم گسترده شد . سپس آیه معطر بعد، نیلوفرانه به شاهرگ های قلبم پیچید: فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيراً انگار خدا در گوشم گفت: بانو زائو! بلند شو و زندگی از سر بگیر که حساب‌ت سبُک شد! آمرزیدم تو را به سبب دردهایی که برای تولد خلیفه من در زمین متحمل شدی به سبب رنجی که آگاهانه انتخابش کردی و عاشقانه در آغوشش گرفتی! به خاطر آسایشی که از خود گرفتی تا بار دیگر انسانی از بهشت به زمین کند برای ادای پیمانی که با من در اَلَست ازلی بست… . . . سوره که تمام شد و قلبم که کمی آرام گرفت، به مادرم گفتم: یقین دارم بچه بدنیاآمده!😊 زنگ بزنیم و احوال بپرسیم. زنگ زدیم و بچه درست در همان دقایق به دنیا آمده بود! گویی تشعشع لحظه ملکوتی زایمان ، مرا از راه دور فراگرفته بود و همان بود که دلم این چنین صدای خدا را میشنید… . . 🖋هـجرتــــــــــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ -------- کلاس نرفتم. توفیق نشستن منظم و درست حسابی پای و گوش دادن صوت هم نداشتم. پای منبر نشستن خوبه ها. اما خب هی دنبال "چیز جدید" یادگرفتن بودن خوب نیست! همونایی که بلدیم رو عمل کنیم، خدا چیزایی که نمیدونیم رو بهمون می‌فهممونه (اتفاقا علما و اساتید بزرگ اخلاق هم همین چیزای معمولی رو میگن. یادآوری همین اصولی که همه بلدیم؛ اما عمل یُخ!) بگذریم میخوام بگم الان یه چیز کارشناسی خفن نمیخوام بگم اما تو این زندگی، یه چیزو تو رفتار با دریافتم: . اینکه *بفهمم و یادم باشه* که موضوع زندگی "من"، "همسر من و رفتارهاش" نیست! زندگی من "درباره خود من"ه! این منم که دارم در "زمین ویژه خودم" زندگی میکنم حالا تو این بازی افراد دیگه ای هم حضور دارن، اما مسئله منم! ! تا کی میخوام اسیر واکنش های طرف مقابل باشم؟ اسیر مقابله؟ اون اینو گفت منم اینو جوابش دادم😒 اون این کاری کرد منم اینطوری کردم😤 بسه! زندگی من راجع به من ه! نه دیگران! زندگی هرکس درباره خودشه! خودش! تنها! هرکسی هم خودش خوب میدونه چکاره ست! إنّ الانسان علی نَفسه بصیرة هرچقدرم بخواد توجیه بیاره و ببافه! و لو القي معاذیره! . مسئله اینه که من در روزمره م، یادم میره که مهم ترین ، است (و خدای من!) بالاخره ما اعتقاد داریم که این زندگیِ چندده ساله دنیا، تمام زندگی ما نیست دیگه؟ یه چیزی پشت این زندگی هست؟ از تمام اتفاق های زندگی من، قراره یه چیزی برای من دربیاد؟ منم که باید به یه جایی برسم؟ به یه رشدی کمالی چیزی؟ منم که باید یه روزی پاسخ بدم؟ تنها؟ در برابر معبود یکتا؟ . خدا اگر ه، من هم میشم ** پس جز اینه که در هر رفتار و گفتار و پندارم باید * و بهترین* رو انتخاب کنم؟ جز اینه که موضوع، *"منم و انتخاب های من"* ؟؟ نه شوهر و بچه و همکار و همسایه و انتخاب هاشون؟! اونا موضوع زندگی خودشونن! رفتار اونها مال خودشونه! مال بازی خودشون. من آیا در مواجهه با اونها، *بهترینِ خودم* هستم یا نه؟؟ 😌 پی‌نوشت ۱- برای تلنگر خودم نوشتم.ضعف دارم توش ۲- قطعاً منظور مورد ظلم واقع شدن نیست! اما آیا با مقابله به مثل و رفتارهای نسنجیده و کریه (در عالم معنا) درست میشه؟؟ هرگز!ضمن اینکه اون ظالم، همسر اوست. آیا وظیفه ای در قبالش نداره جز شاخ زدن و "نشونش میدم"؟ و آیا اصلاح حقیقی افراد جز با صبر و و انجام میشه؟ ۳- همسرداری مرد و زن نداره. اخلاق و کمال و رشد زن و مرد نداره. زندگی راجع به من ه و من، زن و مرد نداره! و اصلاً مگر کم عارف و عالم برزرگ داشتیم که به سبب صبری که بر بداخلاقی زنشون کردن به کرامات رسیدن؟ از عرفا داشتیم که به خاطر صبر و عطوفتی که دربرابر کتک خوردن از همسرشون (😰) داشتن، بهشون چشم برزخی عطا شده. يعنی فک کن تا دم در خونه با چه عزت و جلالی میومدن با احترام از طرف کلی از شاگردان، تو خونه که پا میذاشتن از زنشون کتک میخوردن! 😢اما انقققدر که اسلام بر رعایت حقوق زن در خانه و بالاتر از گل به او نگفتن تاکید داره، بزرگان دین بسیار اهل رعایت همسر در خانه بودن و بسیاری از کرامات شون رو از همینجا گرفتن! حالا البته باز نگم خب پس مرد موظفه رعایت کنه، اخلاق اسلامی اینو میگه! قرارشد من *به خودم فکر کنم* ؛ فارغ از دیگران. چه زن خانه ام چه مرد خانه چه دختر/پسر خانه. این بستر، بستر تربیت منه، بستر رشد من. ۴- بحث ارتباطی با امر به معروف و نهی از منکر نداره. یا مثلا آیه مبارکه «قوا انفسکم و اهلیکم». منظور مشخصه. رهاشدن از اسارت واکنش! ۵- همسر من هرکی هست و هرجور هست، *من کی هستم و چه جورم؟ موضوع اینه!* 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ -------- 👆لباسِ ، 😊 چه مزه ای داشت که قدیم‌ترها هر بچه‌ای چند دست لباس مامان دوز یا مادربزرگ دوز داشت؛ موندنِ ابدی *بوی عشق تو تاروپود اون لباسها...* 👕 الان خب درصدی از خانمها شاغلن. اما چه خوبه خانم‌های کدبانوی ، بلد باشن. مخصوصاً تو این گرونی‌ها واقعاً کمک بزرگی به است. آخه کاری هم نداره لباس بچه؛ حداقل توخونه‌ای هاش. دیگه ضایع تر از این لباسایی که من دوختم که نمیشه😅 یاد نوانخانه ی میفتم خودم😁 چقدم کِیف داره این خلق اثر😆 👖 نکاتی راجع به بگم؟ (خوب شد من نشدم و الا مدام رو منبر بودم😅) 💟 لباس بچه باید تمیز باشه. و مادر و پدر حساسیت به تمیزی لباس رو "نشون بدن"(منظور وسواس نیست). چرا؟ چون این گرایش به تمیزی و در بچه نهادینه میشه. در کودکی: لباست کثیف شد نازدونه؟ سریع دربیار بشوریمش😘💦 در جوانی: گناهی ازت سر زد عزیزم؟ سریع بشورش و جبران کن! 🌈 تمایل به تمیزی لباس و بدن در کودکی، زمینه‌ساز تمایل به و توبه کنندگی و جبران اشتباهات در آینده ست. نکته ۱: منظور این نیست که بچه رو طوری محدود کنیم که لباسش کثیف نشه. نه. بچه شو میکنه، ماکارونیشو با دست میخوره، شو میکنه؛ اما تمام که شد، باید تمیز بشه. بدونه که ناپاکی باید فوراً رفع بشه. "حالا بعداً" نداریم. نکته ۲: از نظر من پوشیدن لباس کهنه یا ارث خواهربرادرها اگر *تمیز باشه* و *پاره نباشه* اشکالی نداره. به شرط اینکه از نباشه، از هم نباشه. 💟 لباس بچه باید ساده باشه. *بچه تابلوی تبلیغاتی نیست* که هرچیزی رو لباسش نوشته شده باشه! شأن بچه‌ها رو حفظ کنیم. بعضی تصاویر روی لباس‌ها نیستند. اینها در ذهن بچه حک میشه، ذائقه‌سازی میشه. 💟 لباس بچه نباید تنگ یا گشاد باشه. درواقع لباس بچه نباید حواس و توجه بچه رو به *بدن خودش* جلب کنه. چون ممکنه زمینه‌ساز در نوجوانی بشه. اگر تنگ باشه، تماس لباس با بدن و اگر گشاد باشه، تماس بدن با بدن این زمینه رو ایجاد میکنه. کارشناسان تربیت دینی به طور ویژه تأکید دارن که ران پای بچه‌ها پوشیده باشه (یعنی حتی در خانه، دامن بدون شلوارک یا ساق شلواری برای دختران یا شورت کوتاه برای پسران پوشیده نشه) 💟 لباس بچه‌ها، حد معقولی از پوشیدگی رو داشته باشه؛ چه دختر چه پسر. لوح وجود انسان از بچگی نقش میپذیره. از این سن در بچه‌ها نهادینه میشه. رو به بچه‌ها *تحمیل* نکنیم. رو برای این فرشته‌های معصوم سخت و طاقت‌فرسا جلوه ندیم. حیاء در دین ما خیلی مهمه. چه در زمینه پوشش چه در رفتارها لا دینَ لمَن لا حیاء لَه... 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8