📌 حقیقت در پرتو واقعیت
بخش پنجم:
❇️ شهید آوینی هنرمندی جستجوگر در عقلانیت انقلاب اسلامی
عقلانیت انقلاب اسلامی و حرف نوی جمهوری اسلامی، آنچنان جذاب و جدید بود که بسیاری از جوانان تحصیل کرده و هنرمند بیغرض را جذب خود کرد و موجب یک گشت فکری در آنها شد به نحوی که از گذشتهی خود توبه کردند و با عقلانیت انقلاب اسلامی راهی به رهایی یافتند و در مسیر سازندگی ایران عزیز قرار گرفتند. از جملهی این جوانان بیدار شده سید مرتضی آوینی است. آوینی از جمله کسانی است که پس پیروزی انقلاب اسلامی، بیدار شد و از تفکرات خود دست شست و از نو آغاز کرد و سعی داشت که روز به روز به عقلانیت انقلاب و آثار امام خمینی نزدیک شود. او در مسیر شدن و صیروت بود و گمشدهای خود را در جهاد ودفاع مقدس یافت وتوانست روایتگر وجوهی از جوانان انقلابی و مجاهد ما در جنگ باشد.
حضرت آیت الله العظمی خامنهای در چند بیان کوتاه به تجلیل از شخصیت شهید آوینی پرداخته و فرموده اند: «شهید آوینی با آن بیان شیرین و زیبا و اثرگذارِ خودش توانست جزئیّات جبهه را برای ما روایت بکند و آن را ماندگار بکند. کاش کسانی بتوانند این کار را بکنند؛ هم در گفتار و هم در نوشتار و هم در کارهای هنری و نمایشها و پدیدههای هنری.»(۱۳۹۹/۰۲/۲۱)
به نظر آیت الله خامنهای شهید آوینی علاوه بر صفای روحی، دارای قلم قوی و هنرمندانه بود و خودش هم به خوبی آنرا اجرا و قرائت میکرد که به دل مینشست و در حال پخته شدن و صیرورت بود. (۱۳۷۲/۰۶/۱۱)
ایشان در باب مهمترین ویژگی مهم شهید آوینی فرمودند: «زنده کردن ارزشهای دفاع مقدس در خاطرها. آن خاطرهها را یکی یکی از زبانها بیرون کشیدن و آنها را به تصویر کشیدن و آن فضای جنگ را بازآفرینی کردن. این کاری بود که ایشان داشت میکرد و هرچه هم پیش میرفت، بهتر میشد. یعنی پختهتر میشد. چون کار نشدهای بود. ... اول ایشان شروع کرد و بعد کمکم بهتر و پختهتر شد. من حدس میزنم اگر ایشان زنده میماند و ادامه میداد، این کار خیلی اوج پیدا میکرد.»(۲ / ۲/ ۱۳۷۲) به همین جهت، فقط یکبار برای وی در یادداشتکوتاهی از تعبیر «سید شهیدان اهل قلم» استفاده کردند و او را برای قشر هنرمند الگوی یک هنرمند متعهد به اسلام و ارزشهای اسلامی دانستند همانگونه که مرحوم فرجالله سلحشور را چنین معرفی کردند.(۱۳۹۵/۰۱/۰۱)
این مطلب، جمعبندی مجموع نکات و بیانات حضرت آیت الله العظمی خامنهای دربارهی شهید والامقام سید مرتضی آوینی است. اما ایشان هیچگاه از ایشان به عنوان فیلسوف، نظریهپرداز، جامعهشناسی، تمدن شناس، غربشناس یاد نکرده است و هیچگاه هیچ کس را به افکار و کتابهای ایشان برای شناخت اسلام و انسان، جامعه و تمدن، غرب و فناوری ارجاع ندادهاند. بلکه بر در حال شدن و پخته شدن ایشان تأکید دارند.
بدون تردید نقش شهید سید مرتضی آوینی در هنر متعهد انقلابی و در تصویرگری وجودی از معنویت دفاع مقدس، بسیار ارزشمند و محوری است و نمیتوان قدردان زحمات او در این مسیر و راهی را که گشود نبود. همچنین یادداشتها و مقالات او در مجله هنری - فرهنگی سوره که بعدها در چند مجلد کتاب تدوین شده است میراث ارزشمندی است از تأملات یک سردبیر و هنرمند متعهد و جستجوگر در حال شدن و صیرورت که هر چه بیشتر بر عمر او افزوده میشد بیشتر از تفکرات سابق تزکیه میشد و به اندیشههای متعالی امام خمینی و متفکران انقلاب اسلامی نزدیک میشد.
اما در میان جمعی از جوانان و سخنگویان، با اغراقگویی و خروج از دایرهی واقعیت، چنین وانمود میشود که ایشان فیلسوف و متفکر بزرگ انقلاب اسلامی است و میتواند جایگزین متفکران و فیلسوفان انقلاب شود و باید براساس یادداشتها و مقالات معدود او، انقلاب اسلامی و بنیانهای فکری آن را تفسیر و تحلیل کرد و بر این اساس سیاستهای کلان نظام در عرصههای فلسفی، فرهنگی، روابط بینالملل، علم و فناوری را تعیین کرد. به گونهای که صریحا به نفی تفکرات فلسفی و اندیشههای متعالی فیلسوفان و متفکران اصیل انقلاب اسلامی بخصوص شهید والا مقام حضرت آیت الله مطهری میپردازند که آیتالله العظمی خامنهای حدود ۲۰۰ صفحه مطلب درباره شخصیت فکری و فلسفی و نقش ایشان در ساخت بنیانهای فکری و فلسفی انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی گفته و نوشتهاند و هر ساله همهی اقشار جامعه اعم از دانشجویان و طلاب، سیاستمداران و فقها را به مطالعهی عمیق آثار ایشان دعوت و سفارش میکنند.(ر.ک: استاد در کلام رهبر، و به اینجا مراجعه شود)
به طور قطع، این برخورد غلوآمیز و این اغراق گوییها، نه تنها هیچ کمکی به ارتقا جایگاه شهید والامقام آوینی عزیز نمیکند بلکه موجب میشود که خارج جایگاه و نقش تاریخیاش خوانده شود و موجبات هدم میراث انقلابی و سوء فهم بسیاری از خوانندگان را فراهم کند.
🛑 ادامه دارد ...
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1652
📌 حقیقت در پرتو واقعیت
بخش ششم:
متاسفانه بسیاری از مروجان افکار «عصر عسرت»، «عصر اضطرار» و «عصر حیرت» و «امتناع اندیشی» با گرایشهای مختلف فکری و اجتماعی به بهانههای مختلفی باب نفی استاد شهید مطهری را در جامعه گشوده اند و هر روز تشکیک جدیدی در اصالت فکر و کارآمدی نظام فلسفی و فقاهتی ایشان وارد میکنند. و در عوض برخی از همین جریانات درصدد جایگزین کردن برخی از نویسندگان و گویندگان دیگر در برهههای مختلف همچون عبدالکریم سروش، رضا داوری، سید مرتضی آوینی، سید منیرالدین شیرازی، علی صفایی حائری، سبد محمد حسین لالهزاری تهرانی و امثالهم - که هر یک در جای خود محترم و قابل استفاده هستند و قطعا از آثار قلمی و بیانی آنها میتوان بهرههای زیادی گرفت و از آنها در تقویت شاخ و برگ اندیشه انقلاب اسلامی استفاده کرد - به جای متفکران و فیلسوفان اصیل انقلاب اسلامی بوده و هستند.
در اینجا یک نمونه از صدها بیان آیتالله خامنهای دربارهی استاد شهید علامه مرتضی مطهری ذکر میشود تا بار دیگر نقش منحصر به فرد ایشان در جریان فلسفی انقلاب اسلامی بهتر شناخته شود:
«یک جمله در باب شهید مطهّری باید عرض کنم. اگرچه سیزده، چهارده سال است که در جلالتِ این مرد، مکرّر در مکرّر حرف زدهایم و حرف شنیدهایم، اما این، یک کتابِ ناتمام است. فضیلت مردی مثل شهید مطهرّی، واقعاً در طول سالها هم قابل بیان کردن به شکلی که حقّش ادا شود، نیست. لذا، باز هم ملت ما باید از مطهّری عزیز - این شهید بزرگوار - بشنود. آن جمله این است که شهید مطهّری یک مبارزِ در راه خدا؛ یعنی یک مجاهد فی سبیلاللَّه بود. منتها جهاد، انواعی دارد. یکی از سختترین جهادها این است که در مقابله با هجوم افکار و فرهنگهای غلط و انحرافی و درک غلط جمعی از مردم، انسانی که حق را میشناسد، بایستد و بخواهد از حق دفاع کند و با بیان، بافکر، با منطق و با سلاح زبان و قلم، ذهنها را به سمت آنچه درست است هدایت کند. این، از آن جهادهای بسیار دشوار است و شهید مطهّری، این جهاد سخت را سالهای متمادی انجام داد. او انسان بصیر و نافذالبصیرهای بود؛ آدم معمولی نبود؛ بینش تیزی داشت؛ به سطح جامعه نگاه میکرد و اشتباهاتی را که در فهم عمومی ملت ما وجود داشت و متأثّر از تلقین دشمنان بود، میفهمید که چیست و شروع میکرد با آنها مبارزه کردن. همین مبارزه، که مبارزه در راه خدا بود، کمک بسیار زیادی به پیروزی این انقلاب کرد؛ چون تا مردم فکرشان درست نباشد، کارِ درست از آنها سر نمیزند. فکر که درست شد، انسان درست عمل میکند. اعتقاد به یکراه درست که پیدا کرد، در آن راه به حرکت درمیآید و آن راه را میپیماید. شهید مطهّری به شناخت مردم کمک میکرد که راه را بشناسند. پس، به پیروزی این انقلاب و به هدایت این حرکت عمومی کمک کرد.
کاش کسانی که در آن روزهای سخت در میدان مبارزه بودند، بنشینند و با قلم تحلیلی، آنچه که گذشته است - آن غصّهها، آن رنجها و آن خون دلها را بیان کنند، تا این جوانان ما، این عزیزان ما و این نو باوگان ما، متوجّه شوند که ما از چه معابری عبور کردیم.
گاهی اتوبوس از راههای سختی عبور میکند و مسافری که در خواب است، متوجّه نمیشود به راننده بیچاره، به شاگرد راننده و به چند نفری که بیدار بودهاند چه گذشته تا از گردنههای خطرناک عبور کردهاند. اینها را بنویسند تا مردم بدانند که مطهّریها درآن دوران چه کردند.
نکته دیگر اینکه همان مبارزه موجب شد که مطهّری به شرف شهادت نائل شود؛ یعنی آن دشمنیکه مطهّری را بر زمینانداخت وخون او راجاری کرد، دشمنی بود که از ارشادها و آگاهیهایی که او به مردم میداد، صدمه میدید. چون شهید مطهّری در مقابل التقاط ایستاد، در مقابل نفاق ایستاد، در مقابل تهاجم فرهنگ غرب و شرق ایستاد و اسلام ناب و اسلام فقاهتی را ترویج کرد، لذا کسانیکه با این چیزها مخالف بودند، او را بر زمین انداختند. اگر دستشان میرسید، هر کسی را هم که شبیه مطهّری و کوچکتر از مطهّری و در راه مطهّری بود، بر زمین میانداختند؛ اما خدای متعال به آنها این فرصت را نداد و انشاءاللَّه، هرگز هم نخواهد داد.
پس، تجلیل از مطهّری به خاطر اینهاست. من گاهی میبینم بعضی از افراد درباره شهید مطهّری مطلبی مینویسند، یا حرفی میزنند که ناشی از نشناختن مطهّری است. مطالب غلط و حرفهای عجیب و غریبی درباره او مینویسند و بیان میکنند که روح او هم از آن مطالب و حرفها خبردار نبود. متأسفانه، این از واقعیّات است؛ یعنی همان کسانی که یک عمر، در دوران اوج تفکّرات شهید مطهّری با او مبارزه کردند، امروز چون نام شهید مطهّری نام درخشانی است، اینجا و آنجا به نام او تمسّک میکنند و زیر لوای این نام، باز همان حرفهای خودشان را میزنند.»
۱۳۷۲/۰۲/۱۵
بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان
🛑 ادامه دارد ...
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1653
📌 واقعیت در پرتو حقیقت
بخش هفتم
❇️ رویکردهای تجدد شناسی و غربشناسی
حدود ۲۰۰ سال است که پدیدهی تجدد، غرب و مظاهر فرهنگی و سیاسی آن موضوع مطالعه و مباحثات علمی و اجتماعی بسیاری از نویسندگان و اندیشهورزان جهان اسلام از جمله ایرانیان است و رویکردها و نظریههای مختلفی تولید شده است که به راحتی نمیتوان از کنار آنها گذشت.
در مجموع سه رویکرد کلان در این زمینه وجود دارد که ذیل هر رویکرد نیز نظریات مختلفی مطرح شده است. نشناختن این رویکردها و عدم تفکیک دقیق و عمیق میان آنها موجب شده است که برخی از نویسندگان دچار خطای در تحلیل شوند و به صرف مشاهدهی یک سلسله اشتراکات در روبناها، حکم به این همانی کنند و سریع حکم و لوازم یکی را به دیگری نسبت دهند.
بر پژوهشگران و تحلیلگران این میدان لازم است مطالعات دقیق تاریخی و فلسفی در باب جریانات فکری و فرهنگی ایران و رویکردهای آنان داشته باشند و به صرف شباهت در برخی از ظواهر حکم به اینهمانی اندیشهها و مکاتب نداشته باشند. این سرعت در متشابهپنداری و جسارت در تطبیق و اینهمانیسازیها محصول عدم توجه به بنیانهای فکری و فلسفی جریانات و مکاتب مختلف و ورود غیر فلسفی و مبنایی به بحث پیچیدهی جریانشناسی و تحلیل مکاتب است. برای تحلیل جریانات و فهم شباهتها و تمایزها چارهای نیست جز اینکه در تحلیل هر مکتب فلسفی و فکری از مبانی معرفت شناسی، هستی شناسی و انسان شناسی آغاز شود تا معلوم شود که از چه پایگاه معرفتی به علم، تمدن، غرب و مدرنیته توجه شده است و چه لوازم ذاتی و آثار عینی بهمراه دارد.
🔹 رویکرد اول: نگاه خوشبینانه و «بشرط شئ»
براساس این رویکرد، تمدن غرب و مظاهر آن، حرکت طبیعی و ضروری تاریخ انسان است که به هیچ وجه گریزی از آن نبوده و نیست. آنچه در این تمدن رقم خورده است، دلالت عقل سلیم و ظهور قدرت انسان در خروج از ناآگاهی و شجاعت بهکارگیری عقل به نحو استقلالی در مدیریت همهی امور این جهانی و تسخیر طبیعت است که محصول آن «علوم تجربی» است که به کشف قوانین طبیعت منجر شده است و طبیعتاً به خوشبختی بشر انجامیده و یا خواهد انجامید.
تقریر های مختلفی از این رویکرد وجود دارد. بنابراین سایر کشورها و جوامع اگر در پی توسعه و پیشرفت هستند چارهای ندارند جز اینکه همان مسیری را طی کنند که انسان و جامعهای غربی طی کرده است و همان علوم و فناوریها را به کار بگیرد که در این تمدن ساخته و پرداخته شده است. در غیر این صورت، هیچ طرح و امکان دیگری برای توسعه نیست.
۱. تقریر الحادی:
در این تقریر، تجدد ستیز با دین و سنت و گسست از هر امر قدسی و غیبی است. لذا هر آنچه پیشتر بوده است یا خرافه و جهالت است و یا عنصر فرهنگی و پیشا علم که صرفا متعلق به دوران کودکی بشر و مقدمهای برای بلوغ او بوده است. از اینرو، هیچ اعتبار معرفتشناختی برای آنها وجود ندارد.
براین اساس توسعه و پیشرفت در گرو نفی سنت و دیانت از معرفت بشری و خروج آنها از حوزهی عمومی است. سنت و دین نه تنها معرفت بخش نیست بلکه متعلق شناسایی و ابژهی علم تجربی است تا ریشههای طبیعی آن (همچون توتمها، ترس، غریزه، فرافکنی) تبیین شود.
۲. تقریر دینی:
در این تقریر، تجدد و مظاهر تمدنی آن نه تنها در ستیز و تقابل با سنت و دیانت نبوده است بلکه نتیجه قهری ادیان و رنسانس دینی در جهت بازگشت به جوهره دین است. جوهرهای که بر دعوت انسان به عقلانیت ابزاری و قناعت مادی و تولید بیشتر استوار است.
مهندس بازرگان در کتاب «راه طی شده»، تجدد و مظاهر تمدنی آن را در ادامه راه انبیا فهم و تفسیر میکند که انسان را به کارگیری استقلالی عقل طبیعی و عقلانیت ابزاری دعوت کردهاند.
در این تقریر، علوم و فناوریهای غربی را باید اخذ کرد و اگر به لحاظ ارزشی و فرهنگی نکات ضد اخلاقی و ضد دینی هم در تمدن غرب وجود دارد به علم و فناوری دخلی ندارد و به راحتی میتوان دانش را از ارزش جدا کرد و علم را گرفت و ارزش را کنار گذاشت.
🔹 رویکرد دوم: نگرش ستیزهگرایانه و «بشرط لا»
این رویکرد همانند تقریر الحادی، بر گسست سنت و تجدد و تقابل مدرنیته با امر قدسی و دینی تاکید دارد اما معتقد است که تجدد موجب ایجاد بحرانهای بزرگ بشری در زمینهی اخلاق و فرهنگ و محیط زیست شده است و نه تنها زندگی انسان را بهتر نکرده است بلکه بنبست های لاعلاجی را به وجود آورده است و این محصول ادعای استقلال عقل و کاشفیت آن از واقعیت است. در حالی که عقل مدرن، محصول نفسانیت انسان و غروب اخلاق و فضیلتها و اصالت سود و منفعت است که برساختهی نظم ذهنی برآمده از نگاههای لیبرالیستی و کاپیتالیستی است. لذا چارهای نیست جز اینکه، نظم جدید جهانی را به چالش کشید و در انتظار نظم دیگری بود.
🛑 ادامه دارد ...
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1654
📌 حقیقت در پرتو واقعیت
بخش هشتم:
رویکرد دوم بر نفی مدرنیته استوار است و خوشبختی بشر را بشرط نفی آن ممکن میداند.
تقریر های مختلفی از این رویکرد وجود دارد:
۱. تقریر اخباریگرایانه
این تقریر بر نفی نوآوری و خلاقیت موجود در تمدن غرب و بدعت آمیز بودن آن اصرار دارد و بازگشت به شریعت دینی به همان تفسیر پیشامدرن و توقف در امور جدید را تنها مسیر صحیح میداند. بر این اساس، اگر استفادهای هم از تجدد و غرب بشود از باب اضطرار و حیرت و براساس قاعدهی «اکل میته» است که در این صورت هیچ معنایی برای گزینش هم نیست چرا که از باب اضطرار و اکله میته چندان فرقی بین بخشهای مختلف مردار نیست.
۲. تقریر سنتگرایانه
در این تقریر، بحران عالم جدید از اندیشه اومانیسم و سیطره کمیت بر عالم انسانی و غفلت از امر قدسی و حکمت خالدهی موجود در همهی فرهنگها و ادیان پیشامدرن میداند. تمدن غرب با نفی رازوارگی جهان و علوم سنتی، به کمیتگرایی و طبیعت انگاری هستی روی آورده است در نتیجه معنا را از زندگی بشر کنار گذاشتهاند. بدین جهت تنها چارهی بشریت بازگشت به تفسیر قدسی و معنوی از انسان و طبیعت است؛ تفسیری که بر رمز و نماد استوار است و اختصاصی به هیچ دین و فرهنگی ندارد بلکه با هر تفسیری از امر قدسی، میتوان از بحرانهای امروز نجات یافت.
۳. تقریر انتقادی - دیالکتیکی
این تقریر بر نفی کاشفیت علم و اصرار بر ارزشمداری همهی علوم استوار است و معتقد است علوم و فنون غربی همگی برساختهی قدرت و فرهنگ انسان غربی و سرمایهداران زالوصفت و طاغوتی است و امکان گزینش دانش از ارزش وجود ندارد. لذا باید در تمنای تاسیس علوم و فنون ارزشمدار و جهتدار دیگری بود.
رویکردهای انتقادی و دیالکتیکی خود از تنوع و تکثر برخوردار دارند برخی با رویکردهای نومارکسیستی و متاثر از حلقه فرانکفورت به نقد تجدد نشستهاند و برخی با مبانی پدیدارشناسی و تفسیرگرایی، از ذات غرب و تکنولوژی پرسش میکنند. اما نکتهی مهم این است که در پس این انتقادات و ستیزها، هیچ طرح اثباتی وجود ندارد و به آینده حوالت داده میشود.
🔹 رویکرد سوم: نگرش اجتهادی و «لابشرط»
رویکرد سوم براساس یک دستگاه مستقل فلسفی و الهیاتی دو رویکرد پیشین را نقد میکند و معتقد است که هر کدام یک جنبهی واقعیت اجتماعی غرب و حقیقت علم و فناوری را ملاحظه کرده است و از جنبهی دیگر غفلت کرده است و این محصول تقلیل انگاری واقعیت به یک لایه است.
در این رویکرد، واقعیتها لایههای وجودی و ساحتهای ماهوی مختلفی دارند و باید با ملاحظهی همه این حیثیتها به داوری و تجویز پرداخت. بر این مبنا، تمدن غرب و مظاهر این جهانی یک واقعیت از واقعیتهای این جهانی است که در عین وحدت هویتی، از نقاط قوت و ضعف، فرصتها و تهدیدها برخوردار است و به راحتی نمیتوان آن را اخذ کرد و ارزشها جدا کرد و نه به آسانی میتوان آن را نفی کرد و به ستیز با آن پرداخت. از این رو، نیازمند یک دستگاه فلسفی هستیم که ابتدا نظامی منسجم از معرفتشناسی، هستیشناسی و انسانشناسی را عرضه کند و بر آن اساس به غرب و مظاهر آن نگریسته شود. از اینرو، این رویکرد نه «بشرط شئ» است و نه «بشرط لا» بلکه در درجهی اول «لابشرط» نسبت به غرب و فناوریهای آن است بلکه بعد از ارائه صورتی از حکمت و فقاهت روش مواجههی اجتهادی با آن را مشخص میکند.
این رویکرد، رویکرد متفکران انقلاب اسلامی است که در ادامه بدان پرداخته میشود.
❇️ طرح فلسفی تجددشناسی و غربشناسی در عقلانیت انقلاب اسلامی
یکی از وجوه تفکر متفکران انقلاب اسلامی، تفکر در باب تحولات جدید زندگی بشر و تامل در بنیادهای فلسفی تمدن غرب و دست آوردهای علمی و فناورانهی آن است.
نکتهی مهم در تجددشناسی و غرب شناسی متفکران انقلاب اسلامی این است که این متفکران برای شناخت تجدد و نقد غرب و وجوه فرهنگی و سیاسی آن به سراغ تفکرات غربی و دستگاه مفهومی امثال هگل، مارکس، نیچه، هایدگر، گنون، وبر، فوکو، مارکوزه، فروید، لاکان نرفتند و بر دستگاه مفهومی آنان بنای غربشناسی خودرا استوار نکردند آنچنان که بسیاری از غربستیزان ایرانی چنین کردهاند بلکه تلاش داشتهاند تاباتکیه برمباحث فلسفی «حکمت متعالیه» و «منطق اجتهاد» این مسیر راطی کنند البته ازدادههای تاریخی وتأملات نظری سایر نویسندگان ومتفکران هم استفاده کنند.
متفکران انقلاب اسلامی با تکیه برمباحث حکمت متعالیه و بخصوص نظریهی «فطرت»، «تشکیک وجود»، «اتحاد علم و عالم و معلوم»، «حرکت جوهری»، «تکامل ارادی انسان» و ... بنیاد غربشناسی خود را طراحی کردهاند.
در طرح متفکران انقلاب اسلامی، علاوه بر برجستگی جنبههای انتقادی و رهایی بخش به بحثهای اثباتی و سازندگی هم توجه شده است وبراساس معارف دینی درصدد ارائه طرحی از الگوی پیشرفت اسلامی هستند.
🛑 ادامه دارد ...
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1655
📌 حقیقت در پرتو واقعیت
بخش نهم:
❇️ متفکران محوری در تجددشناسی
🔸 امام خمینی
امام خمینی با تاکید بر مفهوم #فطرت در آثار مختلف خود و بخصوص کتاب «شرح جنود عقل و جهل» و «کشف الاسرار» نکات ارزشمندی در زمینه شناخت صحیح غرب، علم و فناوری مطرح ساختهاند که بعدها در سخنرانیهای انقلابی خود آن را تفصیل دادهاند و در مباحثات فقهی و حکومتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی بر همان مبنا، روش درست مواجههی حکومت اسلامی با موضوعات جدید را تبیین کردهاند. نقدهای ایشان به تمدن غرب و سیاستهای کشورهای غربی و همچنین پیام تاریخی ایشان به گورباچف از مهمترین آثار غربشناسی ایشان است.
نظریههایی نظیر «جنود عقل و جهل»، «خطابات قانونی»، «زمان و مکان»، «تبدّل موضوع»، «ولایت مطلقهی فقیه»، «استقلال و خودباوری»، «مصلحت» و سیاست «نه شرقی و نه غربی» از جمله عناصر مهم دخیل در غربشناسی امام خمینی است.
🔸علامه طباطبایی
علامهی طباطبایی نیز با ارائه نظریهی #اعتباریات تلاشی بسیار موفق برای فهم فرهنگ و تمدن داشته است و در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم و بخشهای زیادی از تفسیر شریف المیزان و مقالات متعددی، بنیانهای مواجهه با پدیدههای جدید را ترسیم کردهاند و بارها به نقد بنیانهای فکری و اخلاقی تمدن غرب پرداختهاند. طرح بنیاد «فلسفهی تطبیقی»، «ولایت و زعامت»، «ثابت و متغیر»... از جمله عناصر مهم و مؤثر در دستگاه غربشناسی و تجددشناسی علامه طباطبایی است.
🔸 شهید مطهری
شهید مطهری قهرمان غربشناسی فلسفی و الهیاتی دوران معاصر است که با استفاده از افکار و آثار دو استاد خود یعنی امام خمینی و علامه طباطبایی و مبتنی بر حکمت متعالیه و بخصوص طرح #فلسفه_حرکت، طرحی نو و بدیع در غربشناسی درافکنده است که فهم آن نیازمند توجه جدی و عمیق به همهی آثار ایشان است.
شهید مطهری این طرح را با شرح و توضیح و بسط کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» آغاز کرد و تا قبل از شهادتش حتی در آخرین بحثهای خود مانند «شرح مبسوط منظومه»، «فلسفهی تاریخ» و «اقتصاد تطبیقی» آن را بسط و تفصیل داد. نظریاتی همچون «تکامل اجتماعی انسان»، «نفاق جدید»، «اسارت علم»، «اسلام و نیازهای زمان»، «اجتهاد»، «ثابت و متغیر»، «نبرد حق و باطل»، «انسان کامل» از جمله عناصر مهم در دستگاه غربشناسی استاد شهید مطهری است. کتاب «علل گرایش به مادیگری» یکی از شاهکارهای استاد مطهری در تحلیل تاریخی و فلسفی تمدن غرب و تبیین چرایی ایجاد مادیگری، براساس مبانی معرفتشناسی و انسان شناسی حکمت متعالیه است.
🔸سایر متفکران
در کنار این سه متفکر محوری باید از شخصیتهای مهم و تأثیر گذار دیگری یاد کرد که در طول نیم قرن توانستند براساس حکمت اسلامی و معارف قرآنی، ما را با وجوه مختلف تجدد و تمدن غرب آشنا کنند و راه خروج از بنبستهای آنرا بیان کنند و زمینه فکری شکل گیری نظام اسلامی براساس نه شرقی و نه غربی را فراهم کنند و یا همان مسیر را تکمیل کنند: شهید بهشتی، شهید صدر، آیت الله العظمی خامنهای، آیت الله مصباح یزدی و آیت الله جوادی آملی از جمله شخصیتهای مهم این میدان هستند که بررسی آرا و اندیشه های ایشان بسیار راهگشای ما خواهد بود.
🛑 ادامه دارد ...
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1657
📌 حقیقت در پرتو واقعیت
بخش دهم:
❇️ اصول فلسفی دخیل در تجددشناسی
پرداختن به دستگاه فکری و شبکهی مفهومی متفکران انقلاب اسلامی در تجدد شناسی و غرب شناسی و بیان جزییات آن و تبیین امتدادات آن در شناخت سبک زندگی غرب و مظاهر تمدنی و سیاسی آن نیازمند پژوهشی مفصل و فرصتی فراخ است پ از رسالت این یادداشتها خارج است اما به نحو اجمال و صرفا برای آشنایی اولیه خوانندگان عزیز، برخی از مبانی و دلالتهای این نظریه به صورت فهرستوار بیان میشود:
۱. واقعیت، دارای مراتب طولی مرتبط و هماهنگ است که هر مرتبهی پایینتر به مراتب بالاتر وابسته و بلکه تجلی و رقیقهی آن است.
۲. هر مرتبه از مراتب واقعیت، نیز دارای لایههای وجودی و ساحتهای ماهوی متنوعی هستند.
۳. موجودات، از یک سلسله مراتب وجودی و تشکیکی برخوردارند که هر چه به مراتب عالیتر پیش رود کاملتر و بینقصتر و نامحدودتر است و هر چه به سمت پایینتر نزول کند ناقصتر و محدودتر است تا به مرز نیستی و عدم برسد.
۴. همهی پدیدههای این جهانی(دنیوی) ذاتا در حال حرکتند و همواره ترکیبی از نقص و کمالند، دارای نتایج خوب و بد هستند، و از فرصتها و تهدیدهایی برای انسان برخوردارند. لذا نباید انتظار امر کامل مطلق و بینقص را از امور این جهانی داشت و بهشت آسمانی را در زمین جستجو کرد، بلکه انسان همواره در حال حرکت دائم به سوی کمال مطلق و رفع نواقص و شرور است و این حرکت در این جهان هیچگاه پایان نمیپذیرد و البته امکان تکامل هر عصری از اعصار گذشته وجود دارد همچنان که امکان ارتجاع و عقبگرد هم وجود دارد.
۵. «معرفت» بر «اراده» تقدم دارد و «علم» از فرهنگ و ارزشها در مقام ثبوت استقلال وجودی و نفسالامر دارد و نمیتوان علم را به فرهنگها و ارزشها، ایدئولوژیها فروکاست. علم، حقیقتی است که جوهرهی آن کشف واقعیت و حکایت بخشی از واقعیت است؛
۶. انسان امکان دستیابی به معرفت کاشف از واقعیت را دارد و امکانات مختلفی در درون انسان برای کشف حقیقت وجود دارد: حواس، عقل و قلب از این جمله است که هر کدام امکانی را برای شناخت مرتبهای از مراتب واقعیت و ساحتی از ساحتهای حیات انسانی را به وجود میآورد.
۷. در این میان نقش عقل، بسیار محوری و اساسی است. عقل از توانایی و حجیت ذاتی در شناخت وقایعی که در قلمرو احاطهی آن است برخوردار است. عقل مدرک کلیات و کاشف روابط وجودی است که با حواس قابل ادراک نیست. عقل امر برساختهی تاریخ و فرهنگ نیست، هرچند نیازها، فرهنگها و ارزشها در فعال کردن عقل و نوع و میزان توجه آن تاثیر گذار است.
۸. معرفتهای انسان به لحاظ واقع نمایی و صدق، صورتهای متنوعی دارد که باید به تنوع و تکثر آنها توجه ویژهای داشت تا جلوی مغالطات و بدفهمیها گرفته شود. در یک تقسیم بندی اولیه، ادراکات انسان به ادراکات حقیقی و اعتباری تقسیم میشوند. ادراکات اعتباری که سازندهی حیات اجتماعی انسان است اموری وابسته به مصالح و منافع انسان است و به ثابت و متغیر تقسیم میشود. براساس نظریهی اعتباریات، بخشی از دستگاه معرفتی انسان، برآمده از درک انسان از مصالح و مفاسد زندگی است و به اعتبار هر درکی از مصلحت و مفسده، این دستگاه معرفتی تغییر میپذیرد و نظم شبکهای متفاوتی مییابد. البته ممکن است تک تک مفاهیم و گزارهها در دو دستگاه معرفتی باشد اما تفاوت در نوع چینش و جایگاه وجودی آنهاست.
۹. علت فاعلی و حقیقی حرکت انسان به سمت «علم» و به کار گیری «عقل»، فطرت حقیقتجویی و فطرت ابداع و نوآوری در فاعل شناسا و تنفر از نقص و جهل است؛
۱۰. نقش زمینهسازی (علت معده) ارزشها و فرهنگ در کشف حقایق و ظهور آن در جهان اجتماعی(مقام اثبات) را نمیتوان انکار کرد؛ یعنی این امور، شرط ایجاد هستند اما لزوما شرط بقا نیستند. به تعبیر دیگر، زمان و مکان و فرهنگ و تاریخی، زمینهی اکتشاف لایهای از واقعیت را فراهم میکند و امکانی را برای انسان میآفریند و انسانها در پرتو آن امکانها، عقل خود را میتوانند به کار بگیرند و به شناخت واقعیت و درک وجوهی از آن بپردازند. البته همواره، لایهها و ساحتهایی از واقعیت در خفا و غیاب واقع میشوند و انسان از آن غفلت دارد.
۱۱. از آنجا که انسان موجودی در حال صیرورت و شدن است، تغییر کمیت و کیفیت نیازهای انسان و رشد معرفتی او، موجب تکامل اجتماعی انسان میشود و بدین جهت، فطرتا میل به کشف عرصههای جدیدتر و متنوعتری از واقعیت پیدا میکند.
۱۲. آرمانها و نیازها و همچنین جهانبینی انسان به صورت شبکهای یک جهان معنایی را در ذهن آدمی ایجاد میکند که انسان همواره از منظر آن به واقعیتها مینگرد و لایههای وجودی و ساحات ماهوی آن را میشناسد. بنابراین فهم انسان فهم شبکهای و نظاممند تحت حاکمیت «جهان معنایی» و «نظام دانایی» اوست.
🛑 ادامه دارد ...
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1658
📌 حقیقت در پرتو واقعیت
بخش یازدهم:
۱۳. هر جهانبینی و جهان معنایی، به لایهها و مرتبههایی از مراتب نامحدود وجود و ساحاتی از ساحتهای بیکران حیات انسان نظر دارد و درصدد انکشاف آن است و ممکن است از برخی از ساحتهای دیگر حیات و لایههای وجود غفلت داشته باشد. بر همین اساس، هر فرهنگ و جامعهای، نوع خاصی از علم و دانش را اقتضا دارد. به طور مثال، در جامعهای که جهانبینی مادی حاکم باشد به طور طبیعی، طبیعت و ابعاد مادی پدیدهها مورد توجه قرار میگیرد و از سایر مراتب وجودی همان پدیدهها غفلت میشود. عالِم در این جهان معنایی نیز با فطرت حقیقت جویی و ابداع، صرفا به سمت کشف همین ابعاد و وجوه مادی حرکت میکند و دقایق و لطایف فراوانی را کشف میکند اما از جنبههایی هم غافل میشود. از این رو، در این جهان معنایی، «علم تجربی» و دقّتهای کمی، مرجعیت مییابد و سایر منابع و روشهای معرفتی به حاشیه رانده میشود.
۱۴. بواسطهی کمبود وقت و سرمایههای انسان و همچنین به جهت آثار تکوینی هر واقعیتی از وقایع این جهانی، بهرهگیری انسان از هر پدیده این جهانی، در گرو دقت، مراقبت و گزینش انسان است و به صورت احساسی، یله و رها و گترهای نمیتوان با پدیدههای این جهانی مواجه شد و الا موجب انحراف و فساد میشود. از جملهی این واقعیتها، واقعیت «علم» است. هر چند «علم» کشف حقیقتی از حقایق است اما آیا هر علمی را باید گرفت و به کار بست؟ پاسخ منفی است. آن علمی را باید یاد گرفت و به کار بست که نقشی در تعالی و پیشرفت انسان و جامعهی انسانی داشته باشد باشد. از اینرو، با هر تعریفی از تعالی و پیشرفت، شبکهای از علوم و فناوریها اهمیت مییابد و جایگاه و نقش هر علم و فناوری در این شبکهی معنایی مشخص میشود. بنابراین، هر فرهنگ و تمدنی در حاشیهی نظامی از دستهبندی علوم و فناوریها شکل میگیرد که متفاوت از سایر فرهنگها و تمدنها است.
۱۵. براین اساس مدیریت علم و فرهنگ امری ممکن و در عین حال صعب و مشکل است و نیازمند یک دستگاه فلسفی و عقلانیت اجتماعی است که توان محاسبه و تدبیر امور را به انسان بدهد.
۱۶. لزوما «سنت» و «تجدد» دو امر متضاد و متعارض نیستند بلکه در هر کدام صورتهایی از نظم علمی و فرهنگی وجود دارد که محصول جهان معنایی حاکم بر آنها است که در عین اشتراک در برخی از معرفتها و فنآوریها، تمایزات جدی و اساسی هم با یکدیگر دارند. این تمایز و تفاوت اختصاصی به سنت و تجدد ندارد بلکه در درون خود سنت و تجدد نیز صورتهای متنوع و متکثری از نظم علمی و فرهنگی وجود دارد که متعارض و متضاد با نظمهای دیگر است همچنان که در تجدد این چنین است و نمیتوان آن را به یک صورت واحد فرو کاست.
۱۷. مشکل تقابل سنت و تجدد ریشه در «مطلق شدن» نظم علمی، فرهنگی اجتماعی و عدم توجه به تغییرات و تحولات اجتماعی دارد.
سنت به عنوان صورتی از نظم زندگی در زمانهی خودش و مبتنی بر امکانهایی که وجود داشته شکل گرفته است و تجدد نیز فقط یک صورتی از نظم اجتماعی ممکن و مناسب با اقتضائات انسان و فرهنگ غرب شکل گرفته است که نباید هویت مطلق و تغییرناپذیر به خود بگیرد. مشکل اصلی در وضعیت تمدنی امروز، این حصر گراییها و مطلق نماییهاست.
۱۸. سخن از «تقابل سنت و تجدد» و یا «جمع سنت و تجدد» به عنوان دو صورت از نظم اجتماعی متناسب با شرایط و امکانهای تاریخی، سخن دقیقی نیست. بلکه هم سنت و هم تجدد متعلق به یک تاریخ و مرحلهی حرکت تکاملی انسان است. امروزه ما نیازمند به یک الگوی سوم هستیم که با استفاده اجتهادی از ظرفیتهای سنت و تجدد باید به «ساخت نظمی نوین از جامعه و تمدن» اندیشید نظمی که افقگشای آیندهی انسانی و متعالی ما باشد. آیندهای که صلح و عدالت بر جهان حاکم باشد و هر ظلم و استکباری قابل کنترل و مدیریت باشد، آیندهای که عقل انسان شکوفا شده باشد و انسانها با ارادهی آزاد در مسیر تعالی و سعادت حرکت کنند.
۱۹. بر این اساس باید میان «استکبارستیزی» با مطلق «غربستیزی» فرق گذاشت. براساس حکمت و عقلانیت انقلاب اسلامی، امروزه «علم» و «فناوری» در اسارت ارزشهای استکباری نظام حاکمهی کشورهای غربی است، حاکمیتی که بر پایه منطق «قدرت» و «قدرت پول و رسانه» به استخفاف و استضعاف بشریت امروز پرداخته است و همین موجب بنبست های اخلاقی و فرهنگی و بحرانهای بزرگ اجتماعی و زیست محیطی شده است.
۲۰. تنها راه خروج از این وضعیت اسفبار، کنار گذاشتن «منطق قدرت» و ایدهی کنترل و سرپرستی ارادهها و بازگشت به «منطق هدایت» و طرح شکوفاسازی عقلهای بشری و گسترش فرهنگ پرسش و تفکر است که اگر عقل بشر آزاد شود توحید حاکم میشود و تمام فسادها و ظلمها که محصول کثرت است به حاشیه رانده میشود و تعالی و عدالت محقق میشود همچنان که در زمانهای ظهور موعود موجود چنین شود.
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1659
📌 شرحی بر دعای تحویل سال
آیت الله العظمی جوادی آملی:
هدايت تكويني حدّ و مرزي ندارد و چون همه آفرينش جنود الهي اند: (ولله جنود السَّماوات والأرض) و خداي سبحان همه نظام را در دست قدرتش دارد و تنها اوست كه انسان و راه هدايت او را مي شناسد، از هر راهي كه بخواهد و مصلحت بداند، مي تواند انسان را هدايت كند. هميشه چنين نيست كه او را از طريق مسجد و مدرسه هدايت كند، زماني از طريق دوستي خوب و زماني به وسيله همراه و همسايه اي شايسته، گاه با ايجاد شوق دروني براي علم و ياديگري، كتابي را در مسيرش قرار مي دهد و گاهي در لحظه اي با ديدن صحنه اي در طبيعت يا به الهامي، زندگي او را متحوّل مي سازد و او را به سوي خود مي برد. «يا مقلب القلوب والأبصار، يا مدبّر اللّيل والنّهار يا محوّل الحول والأحوال، حوّل حالنا إلي أحسن الحال».
✍قرآن در قرآن، صفحه 192.
#عید_نوروز
#بهار_طبیعت
#هدایت_تکوینی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1660
📌 سوفسطائیان در جمهوری اسلامی ایران
چندی پیش دوستی فرهیخته متنی زیبا، متین و تأمل برانگیز درباب انتخابات و وضعیت اکنون ما نوشت که هرانسان دغدغهمند نسبت به انقلاب و ایران را به تفکر وا میداشت و میدانی فراخ را برای گفتگو و مباحثهی عالمانه میگستراند.
لب و جوهرهی آن یادداشت تحلیلی از قدرتگرفتن سوفسطاییان در دموکراسیهای یونان باستان و تکرار دوبارهی آن در دموکراسیهای مدرن از طریق رسانه بود.
نکته مهم آن متن، تذکار برآمدن سوفسطاییان در جمهوری اسلامی است. خطری که برای هر نظام سیاسی بسیار خطرناک و خانمان سوز است. همچنان که علامهی طباطبایی و شهید مطهری در مقالهی دوم از کتاب شریف «اصول فلسفه و روش رئالیسم» به خوبی بنیان سوفیسم را فیلسوفانه برملا کردهاند و بدین جهت امکان مطرحشدن اندیشهی انقلاب اسلامی را فراهم کردند و الا بدون برملا شدن سوفیسم امکان انقلاب اسلامی فراهم نمیشد. چرا که سوفیطائیان قهرمان مدیریت افکار عمومی وکنترل ارادهها در جهت کسب قدرت باروشهایی کاملا جذاب وحق به جانب هستند.
چه خوب است باردیگر به ذات سوفیسم وفعل سفسطه توجه عمیق شود تامشخص شود که سوفیستها چه کسانیاند وچگونه وارد عرصهی قدرت و انتخابات میشوند و گوی رقابت را از دیگران میربایند وبر اریکهی قدرت تکیه میزنند.
سوفیستها مردمان عجیبی نیستند وسفسطه چندان هم زشت و بیمنطق نیست؛ که اگر بود، جزء صناعات خمس نمیآمد ومنطقیان بدان وقعی نمینهادند. بلکه بسیار مهم و تأثیرگذارند. سوفیستها مهمترین چهرههای اجتماعی (سلبریتی) وخطیبانی ازجنس همین مردمند و بیش از دیگران زبان مردم را بلدند، خودرا استاد کل و عالِم همه چیزدان (بخوانید علامه، دکترینال، تئوریسین و تحلیلگر) نشان میدهند و سخنان سطحی و عوامانهی خود رادر صورتی جذاب وشبه علمی به جامعه عرضه میکنند به نحوی که جامعه آنان را دانای کل (سوفیست) میپندارند و به آنها اعتماد میکنند. مردمان تحول خواه، بیش ازدیگران ، آنان را عینی و کاربردی، انقلابی وروشنضمیر میدانند که به تبیین حقیقت به طور قطع ویقین میپردازند و اصلا مو لای درز تحلیل، صداقت و جهادتبیین آنها نمیرود.
هر آنچه سوفیست میگوید برای مردمان قطعی است و مثل روز روشن است ونیازی به دلیل ومدرک ندارد، قطعی است چون او میگوید. اگرکسی هم نقدی کند یا مزدور است ویا دارای فساد فکری و یا اقتصادی است که اسناد آن رو خواهد شد.
سوفیست یاهمان دانای کل، بدون هرگونه تخصص واقعی و تحصیلات بلند مدت اکادمیک، در هر موضوعی سخن میراند و باشجاعت به هرکه بخواهد امر ونهی میکند وبه راحتی به این و آن نسبتهایی میدهد بدون آنکه خودرا موظف به ارائه اسناد ومدارک بداند، نه مخاطبان سند ودلیلی طلب میکنند چون او دانای کل است ونه مسئولان جرئت لازم را دارند، چون سوفیست، باقدرت رسانه و لشکر سایبری، افکار عمومی را علیه او بسیج میکند و از کاه کوه میسازد و کوه را کاه جلوه میدهد.
سوفیست، قهرمان صنعت خطابه و سفسطه و مغالطه است وبا استخفاف مخاطبان به تعطیلی عقل برهانی نظر دارد وسفسطه را عین عقلانیت جلوه میدهد. حضور نام وآثار متفکران و حکیمان جامعه را بر نمیتابد و با حذف نام و آثار آنها و یا تحریف و تفسیر بهرأی، زمینهی تحمیق ملت را فراهم میکند. پس از آنکه بهواسطهی قدرت رسانهها و خطابه به شهرت اجتماعی رسید حکیمان و متفکران اصیل را گوشهنشین،خانهنشین و حتی زنداننشین میکند و برای کارگزاران خدوم، اسناد رو میکند و پروندهی سنگین در رسانهها بالا میآورد و قبل از هردادگاه صالحی، حکم غیابی مخالفان خود رادر منبرها وتریبونهای عمومی صادر میکند.
اگر خوب بیاندیشیم هیچ خطری برای یک نظام سیاسی و جامعهی انسانی، بالاتر از سوفیسم نیست.
البته هیچ پادزهری هم بالاتر از عقل و تفکر و برهان و اجتهاد نیست.
رسالت ما حوزویان در این وانفسای جنگ شناختی و غلبهی سفسطه و مغلطه و جایگاه ویژهی سوفسطاییان در معادلات اجتماعی کشور، تنها یک چیز است و آنهم احیا عقول مردمان جامعه است و این همان رسالت انبیا الهی است که امیر المومنین(ع) فرمودند:
لَمّا بَدَّلَ اَکْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَاللهِ اِلَیْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الاَنْدادَ مَعَهُ وَ اجْتالَتْهُمُ الشَّیاطینُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبادَتِهِ فَبَعَثَ فیهِمْ رُسُلَهُ وَ واتَرَ اَلَیْهِمْ اَنْبیائَهُ لیَستَادُوهُمْ میثاقَ فِطْرَتِهِ وِ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِىَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلیغِ وَ یُثیرُوا لَهُمْ دَفائِنَ #العُقُولِ وَ یُرُوهُمْ آیاتِ الْمَقْدِرَةِ: مِنْ سَقْف فَوْقَهُمْ مَرْفُوع وَ مِهاد تَحْتَهُمْ مَوْضُوع وَ مَعایِشَ تُحْیِیهمْ وَ آجال تُفْنیهِمْ وَ اَوْصاب تُهْرِمُهُمْ وَ اَحْداث تَتابَعُ عَلَیْهِمْ.
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1661
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 سوفسطائیان در جمهوری اسلامی ایران چندی پیش دوستی فرهیخته متنی زیبا، متین و تأمل برانگیز درباب انت
📌 سوفسطائیان در جمهوری اسلامی
بعد از انتشار مطلب سوفسطائیان در جمهوری اسلامی چند نفر از عزیزان که برخی از شخصیتهای حوزوی هستند واکنش مثبت نشان دادند که عیناً نقل میشود:
❇️بازتابها
🔹 بازتاب اول:
سلام و ادب
احسنت به مطالب خوبتان در کانال
بالاخص این مطلب آخر درباره سوفسطائیان انقلاب اسلامی.
خدا به قلم و فکر شما برکت دهد
خیلی مخلصیم⚘️⚘️
🔸بازتاب دوم:
سلام و نور
طیب الله انفاسکم
به نظرم همین موضوع «سوفسطاییان جمهوری اسلامی » می تواند دستمایه خوبی برای گفت و گو باشد.
شاید مهمترین ویژگی این تبار به دلیل نداشتن چارچوب نظری و نگاه دقیق به مبانی اسلامی اعتقاد عملی به نسبیت است
بن مایه بی مایه و لغزانی که اندیشه را در ساحت نظر و عمل به تذبذب و نفاق می کشاند.
مناسب است برخی نکات کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم که ویژگی های این جریان را نشان می دهد جنابعالی طرح کنید
ارادت
🔹 بازتاب سوم:
#سوفسطائیان
همانطور که ذغال خوب در کنار رفیق بد تأثیر گذار است
بدنه خاموش و نیز بدنه ساکت حوزه نیز در رشد این طیف در حوزه تأثیر گذار هستند.
حضرت آقا می فرمودند مبانی و اهداف آینده حوزه را حتی در جمعهای کوچک مرور و بیان کنید تا همگانی شود و به شکل مطالبه عمومی درآید.
در بازار عقلانیت حوزه باید مغازه های متعددی از سرمایه های خرد تشکیل شود
تا بازار انحصاری نباشد.
الان در برخی موضوعات بازار شبه انحصاری پدید آمده که یکی از تبعات آن
همین سوفسطائیان است.
اینجانب متعدد در مجالسشان به عنوان ناقد شرکت کرده ام اما تنها بوده ام.
🔹بازتاب چهارم:
با عرض سلام و احترام
من چند وقت هست پیگیر مطالب کانال شما هستم
موضوع سوفسطاییان انقلاب اسلامی شما بسیار موضوع جالبی بود از شما متشکرم
به نظرم رسید برای موضوع پایان نامه سطح ۳ میشه از این نوع موضوعات انتخاب کرد.
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1662
📌سوفسطائیان در جمهوری اسلامی
🔹ماجرای عجیب و مشکوک حمله آن زن بیاخلاق و بیشرافت به یک طلبه در درمانگاه قرآن و عترت قم و جنجال رسانهای رسانههای مزدور خارجی و سلبریتی های داخلی و بخصوص کانالهای برخی #آخوند_سلبریتیها، #مداح_سلبریتیها و اظهارات برخی از #دولت_زنان دولت انقلابی نشان از قدرت رسانهای #سوفسطائیان در جمهوری اسلامی دارد که به تخریب بنیانهای اعتقادی و اعتماد عمومی نظر دارند.
🔸 سوفسطائیان در هر رنگ و لباس و در هر جایگاه و منصبی جا خوش کردهاند و با خطابه و رسانه، قبل از هر دادگاهی حکم صادر میکند و آبرو میبرند. حتی به اسم انسان دوستی و حمایت از دین و عدالت، #شوکران_سکولاریسم را پیشنهاد میدهد.
🔹 سوفسطائیان یا همان دانای کل، #خود_وکیل_پنداران و خودکارشناس پندارانی هستند که در هر ماجرایی سرو کلهشان پیدا میشود و تلقی خود را معیار درستی و صدق میدانند و اصلا به قانون و مقررات اعتقادی ندارند و هیچگاه نظر خود را به کارشناسان و متخصصان و حکم دادگاه صالحه منوط نمیکنند. آنها قضایا را آنچنان ساده و سطحی میکنند که «بله، همه چیز مثل روز روشن است» و با یک توئیت چند کلمهای و یا مطلب به ظاهر تحلیلی، سر و ته قضایا را به هم میآورند و در یک اتاق کوچک در بسته و آن هم در آخرشب، حکم خود را صادر میکنند.
🔸 مصیبت سوفسطاییان در جمهوری اسلامی بسیار سنگین و دردناک است افراد به ظاهر موجهی و در عین حال منافقی که در هر رنگ و لباسی و در همهی جریانهای سیاسی و در همه ماجراها، حضور دارند و با خطابه و رسانه تیشه به ریشهی قانون و دینداری و اعتماد عمومی میزنند.
#سوفسطائیان
#مغالطه
#بحران_معرفت
#از_جا_کندگی_معرفتی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1663
📌 قانون کیلویی چند؟
«قانون کیلویی چند؟ گوشت کیلویی ۶۰۰ هزارتومنه؛ برو مغازه بگو قانون، آیا یک کیلو گوشت بهت میدند؟»
این اظهارات یک راننده تاکسی مسن با ظاهری موجه به تاریخ ۲۰ اسفند ۱۴۰۲ در شهر قم است زمانی که کرایه بیشتر طلب کرد و گفتم قانون مصوب کمتر از این مبلغ است.
و آخر هم با داد و بیداد، کرایه بیشتر را گرفت و از ترس آبرو هیچ نگفتم که مبادا فیلمش از شبکههای معاند سر در آورد و بهانهای به دست سوفیستهای فضای مجازی بدهد و وا اسلاما، وا اخلاقا و وا کشورا سر دهند تا ببینندگان و پیگیریکنندگان خود را افزایش دهند. ☺️
🔹 نتیجه:
این یک نمونه از فرهنگ عمومی در جامعه ایران امروز است. میزان بیاعتباری قانون و تعمیق فرهنگ مغالطه و سفسطه در بیناذهنیت عموم جامعه برای توجیه ظلم خود.
(نشانههایی از نفوذ #سوفیسم در جامعهی ایرانی)
#سوفسطائیان
#مغالطه
#بحران_معرفت
#از_جا_کندگی_معرفتی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1664
📌 همیشه پای فتنهگران ۸۸ در میان است
(در ادامهی یادداشت: سوفیطائیان در جمهوری اسلامی)
🔹از سال ۱۳۸۸ به بعد هر مشکل و اختلافی که در کشور به وجود آمده و به بحران اجتماعی و امنیتی مبدل شده است پای برخی از افراد معدود موثر در فتنه ۸۸ در میان است. همانهایی که عموم مردم خوب کشور را به اشتباه انداختند و موجبات آشوب و بیاعتمادی ملی را در انتخابات دهم ریاست جمهوری فراهم کردند که ضررهای آن هنوز هم باقی است. دست پنهان و آشکار این افراد معدود از همان سال به بعد در بسیاری از حوادث قابل مشاهده است. از زمینهسازی برای تحریم اقتصادی تا آشوبهای خیابانی، از تخریب تصمیمات نظام تا ایجاد بحرانهای امنیتی، از طراحی فتنهی مهسا تا بزرگ کردن ماجرای یک دعوا در درمانگاه قم.
🔸 این افراد معدود که برخی از آنها در لباس روحانیت هستند و در عین حال مواجب بگیر موسساتی هستند که بودجه دولتی دارند و از پول همین نظام مدرک دکترا و اعتبار علمی به دست آوردهاند، همصدا با رسانههای آمریکایی - انگلیسی و شبکههای صهیونیستی - بهایی، از هر مشکل اقتصادی و یا دعوای ساده خیابانی سوء استفادهی کامل را میکنند تا انقلاب و نظام، حوزه و جوانان مومن انقلابی را به بدترین نحو ممکن تخریب و اعتماد عمومی و وحدت ملی را تضعیف کنند و در نهایت #شوکران_سکولاریسم را به مردم و نظام تحمیل کنند.
🔹عموم استدلالهای این جریان، مغالطه و سفسطه است. مغالطههایی که برخی محصول مقدمات #دروغ است و برخی ناشی از ترکیب ناصواب از مقدمات درست و یا برآمده از #داستانسرایی و روایت_پردازی ناقص و معیوب از یک حادثه براساس تسویل نفس و خیالپردازی است. که ای کاش آثار منطقی و علمی در افشای این مشکلات نوشته شود و آنچه هم نوشته شده است به دست عموم مردم ایران برسد که مطلع بشوند: «خانه از پای بست ویران است»
🔹این جریان بسیار اندک اما پر سر و صدا، در همهی این ماجراها - که وقوع بسیاری از آنها برای یک کشور ۸۰ میلیونی با سلایق مختلف طبیعی و با قانون و ساختارهای موجود قابل مدیریت است - تلاش کرده است تا #سوفسطائیوار با ارائه یک روایت معیوب و ناقص از حوادث، بخشی از بدنهی سنتی حوزه را نیز تحریک کنند و از عواطف مذهبی و دلسوزیهای بیشائبهی آنها هم سوء استفاده کنند. از اینرو، زیاد اتفاق میافتد که استادی از حوزه و یا پژوهشگر دغدغهمند دانشگاهی، غیر دقیق سخنی میگوید که محصول مطالعهی عمیق ایشان در جوانب مختلف ماجرا نیست بلکه معلول القائات این جریان معدود و معلوم الحال است.
🔸 بار دیگر در ماجرای مشاجره در #درمانگاه قرآن و عترت، فعالیت گستردهی رسانهای و خطابی و داستانسرایی این جریان عنود و اظهارات تند و تحلیلهای شتابزده و کینهتوزانهی آنها قابل مشاهده و نیازمند مطالعهی جدی و راهبردی است. ای کاش فرصت بود تا یک تحلیل جامعهشناسی از اقدامات رسانهای و جوسازیهای اجتماعی این جریان معدود اما پر سر و صدا انجام میشد تا از نتایج و آثار سوء فعالیتهای رسانهای آنها در جامعه و سلب اعتماد عمومی و عصبانی کردن جوانهای انقلابی پرده برداشته میشد. در این صورت روشن میشد که این جریان در بسیاری از عصبانیتها و پرخاشگریهای موجود در جامعه و حتی تندرویها و افراطها به صورت مستقیم و غیر مستقیم دخیل هستند اما در عین حال دیگران را به خشونت و افراطگری متهم میکنند اما از نقش غیر مستقیم خود در القای خشونت و عصبانیت و تندرویهای اجتماعی و مذهبی هیچ نمی گویند.
🔹 خلاصه غفلت از فعالیتهای این جریان و عدم افشای عاقلانه و حکیمانهی تصمیمات و کنشهای آنها، چالشهای بیشتری را در آیندهی نزدیک به وجود خواهند آورد و دستاندازیهای بیشتری برای مردم و کشور به وجود میآورند.
🔸 اگر خوب این جریان و سایر جریانهای #سوفسطائیمسلک در جریانات مختلف انقلاب اسلامی شناخته شوند و غنای اظهارات و نحوهی شگردها و اقدامات ماجراجویانه، منافقانه و وحدتشکنانهی آنها به کنشگران اجتماعی از همهی طیفهایی مختلف سیاسی و جوانان دلسوز و مؤمن ایرانی که دل در گرو عزت ایران عزیز دارند معرفی شود قطعا این جوانان و کنشگران با احتیاط بیشتری عمل خواهند کرد تا بهانه به دست این آتشبیاران معرکه ندهند و در مشاجرات و اختلافات اجتماعی و سیاسی به #قانون و رأی مراجع ذی صلاح تمکین کنند و به خطابه و رسانهی سوفسطائیان وقعی ننهند. انشاءالله
#سوفسطائیان
#شوکران_سکولاریسم
#آخوند_سلبریتیها
#فتنه_۸۸
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1665
📌 از جاکندگی معرفتی و عصبانیت افسارگسیختهی اجتماعی در فضای عینی و مجازی
🔸در طول ۱۴ سال گذشته و بعد از فتنه ۸۸ بارها با دوستان از بحران آگاهی و از جاکندگی معرفتی در جامعهی ایرانی و گسترش سوفسطائیان در عرصهی رسانه و خطابه، موسیقی و مداحی، بازیگری و نویسندگی سخن گفته شد و هربار هم با مخالفت جمعی از دوستان و برچسب زنی آنها مواجه شده است.
🔹 در همان سالهای پایانی دهه هشتاد در جلسات با دوستان مختلف بحث میشد که فتنه ۸۸ محصول یک گسست معرفتی در جبههی انقلابیون است. گسستی که ریشه در تشتت فکری و فلسفی جریانهای مدعی انقلاب دارد. گفته میشد که ما در آغاز این گسست هستیم و فتنه ۸۸ یک تذکار برای اصلاح و ترمیم این گسست معرفتی و بازگشت به بنیانهای فلسفی انقلاب اسلامی است و نباید اجازه بدهیم افرادی از منبریها و تریبوندارها به عنوان رهبر فکری و نظریهپرداز انقلابی معرفی شوند چرا که به بحران آگاهی و گسست معرفتی و توسعهی سفسطه و خطابه میانجامد. اما هیچ کس توجهی نکرد بلکه مقابلههایی هم شد که بماند.
🔸اما دیگر امروز، گسست معرفتی و بحران آگاهی در جبهه مدعیان انقلاب اسلامی واضح شده است و حضور فعال و تأثیرگذار این پدیده آشکار شده است و اهل رسانه و خطابه، تصمیمگیر و میداندار بخش زیادی از جریانهای سیاسی (چپ و راست،انقلابی و غیر انقلابی) شده است و مردم جامعه را به چپ و راست، این لیست و آن لیست فرا میخوانند و از آب گلآلود ماهی میگیرند.
هرکدام به گونهای خود را نماد مردم میدانند و سایر جریانات را غیرمردمی میخوانند و از این طریق وحدت ملی را تضعیف و اعتماد عمومی را تخریب میکنند و در مواردی نظام اسلامی را با به خیابان کشاندن مردم تهدید میکنند.
🔹 عصبانیتهای افسارگسیختهی مجازی، برخی از رفتارهای خشن اجتماعی، اتفاقات چهارشنبهسوری و ضعف فرهنگ قانونمداری از آثار نفوذ این جریانات در جامعه اسلامی است.
🔸 تمام این مشکلات ریشه در #بحران_اگاهی و #غفلت از مبانی فلسفی و الهیاتی انقلاب اسلامی و دوری از آثار فکری و فلسفی متفکران انقلاب اسلامی و جایگزین شدن افراد دیگری به عنوان متفکر و نظریهپرداز دارد. از این بدتر اینکه #جهل_مرکب هم داریم و خود را بینیاز از مطالعه و تفکر در آثار متفکران و فیلسوفان انقلاب اسلامی و قانون اساسی جمهوری اسلامی میدانیم.
🔹زمانی که هر گوینده و سخنرانی در جامعه، جایگاه و نقش متفکر و نظریهپرداز مستقل و نوآور پیدا میکند و در هر کوی و برزن برای او فرش قرمز پهن و تابلوهای رنگووارنگ نصب میشود، وقتی که هر کس با هر گرایش و مسلک سیاسی و اخلاقی و تربیتی با حمایت نهادهای انقلابی و آستانهای مقدس، برای نوجوانان و جوانان دوره و اردو برقرار میکنند و به جای بیان بنیانهای فکری و فلسفی انقلاب اسلامی براساس آرا و اندیشههای امام خمینی و مقام معظم رهبری و شهید مطهری چیزهای دیگری را آموزش میدهند و دیگرانی را به عنوان فیلسوف و عارف و ... معرفی میکنند که اصل بنیانهای فلسفی انقلاب را قبول ندارند، این وضعیت استغنا و بیگانگی و بحران آگاهی در میان نیروهای انقلابی دور از انتظار نیست.
🔸امروز کنشانقلابی، بیمبنا و بیبنیان و در عین حال سطحی و ظاهربینانه شده است و از پشتوانهای عمیق فلسفی و الهیاتی برخوردار نیست. احساسات و هیجانات برآمده از رسانه و خطابه میداندار تعیین خطوط کنشکریهای انقلابی و اجتماعی شده است. امروز کمتر کتاب میخوانیم و کمتر در کلاس درس حکمت و معارف انقلاب اسلامی شرکت میکنیم، به توئیتخوانی و یادداشت خوانی و بیشتر به دیدن عکس و فیلمهای کوتاه در فضای مجازی عادت کردهایم و نهایتا در سخنرانی یک آدم همهچیز دان شرکت میکنیم و حساب شرق و غرب عالم به دستمان میآید و با همان یک فیلم و یا سخنرانی میتوانیم تکلیف عالم و آدم را روشن کنیم. سطحیانگاری و ظاهربینی، کم عمقی و بی فکری بر جامعهی ما غلبه پیدا کرده است. باید از این وضعیت اسفناک نجات پیدا کنیم. باید به مطالعهی کتابهای فلسفی و الهیاتی متفکران انقلاب اسلامی و تفکر و تعمق در بنیانهای فکری و فقاهتی انقلاب اسلامی باز گردیم. مشکل جبهه انقلاب آنگونه که همه میگویند، #رسانه نیست، مشکل #تفرقه و تشتت در مبانی فکری و بنیانهای فلسفی و کلامی انقلاب است.
🔹حکما و عقلای قوم از هر طیف و مسلک، کسانی که دل در گرو اسلام و انقلاب، ایران و مردم دارند فکری به این وضعیت اسغناک کنند و به میدان فکر و اندیشه بیایند و با یک اجماع ملی و ارتباط عمیق با مردم، راه را بر اختلافافکنیهای گونههای متنوع از سلبریتیها و سوفسطائیمسلکی از هر جریان سیاسی و گروه اجتماعی ببندند و مسیر درست و اصیل انقلاب اسلامی را بر اساس بنیانهای عمیق فلسفی و فقاهتی آن بدون افراط و تفریط تبیین کنند.
#سوفسطائیان
#از_جا_کندگی_معرفتی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1666
📌 غربیها در مواجهه با ملاصدرا
از مرحوم دکتر زریاب که هم دانشگاهی مسلطِ خوبی بود، هم طلبهی خوبی بود ـ ایشان دورهی طلبگی خوبی را گذرانده بود و با علوم اسلامی آشنا بود و شاگرد امام بود ـ یکی از دوستانمان نقل میکرد ـ من خودم از ایشان نشنیدم ـ که یک فرصت مطالعاتی در اواخر عمرش گرفته بود و رفته بود اروپا.
بعد که برگشته بود، گفته بود امروز آن چیزی که من در محیطهای عملیِ دانشگاههای اروپا مشاهده کردم، نیاز به #ملاصدرا و #شیخ_انصاری است.
شیخ انصاری کارش در حقوق است، فقه است.
ملاصدرا حکمت الهی است.
میگوید من میبینم امروز اینها تشنهی ملاصدرا و شیخ انصاریاند. این برداشتِ یک استاد غربشناسِ زباندانِ مسلط به چند زبان اروپائی است که سالها هم در آنجاها زندگی کرده و درس خوانده بود و با علوم اسلامی هم آشنا بود. این، برداشت اوست، که برداشت درستی است.
✍ بیانات رهبر انقلاب در دیدار اساتید و رؤسای دانشگاهها ۰۹/ ۰۷/ ۱۳۸۶
ملاصدرا و حکمت متعالیه در بیان رهبری:👇
http://farsi.khamenei.ir/book-content?id=19893
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1667
📌 مشکل رسانه نیست نبود تفکر است❗️
بخش اول:
🔸 امروز زیاده شنیده میشود که ضعف نیروهای انقلابی در بحرانهای اجتماعی ناشی از نبود رسانه و ضعف کار رسانهای است و همیشه هم در تحلیل وقایع و بحرانها این حرف تکرار میشود و بعد از مدتی که آبها از آب افتاد و شرایط به حالت عادی برگشت نه دیگر سخنی از رسانه خبری هست و نه از رسانهسازان.
🔹 اما این سخن، صحیح نیست نه رسانهی نیروهای انقلابی کم است و تعداد کنشگران رسانهای و تبلیغی آنها. بلکه اگر درست ارزیابی شود شاید بالعکس هم هست؛ امروزه بسیاری از امکانات رسانهای دولتی و سازمانی و شبکههای مجازی در اختیار کنشگران مدعی انقلابیگری است. دهها شبکهی تلویزیونی و رادیویی رسانهی ملی و استانی و بینالمللی، دهها روزنامه کثیرالانتشار و صدها مجلهی علمی و تخصصی و تبلیغی. همچنین همهی محیط های رسانههای مجازی برای فعالیت انقلابیون وجود دارد. علاوه بر اینها رسانهی منبر و نماز جمعه، تربیونهای سخنرانیهای بصیرتی در مجامع دانشجویی و مذهبی و بخصوص مداحی و ... .
اردوهای دانشاموزی، دانشجویی، نوجوان و جوان که از سوی سازمانها و نهادهای انقلابی و آستان قدس رضوی برگزار میشود ظرفیت کمی در عرصه تبلیغ و تربیت نیست؛ بلکه هر کدام فرصتی بسیار مهم و فوقالعاده پرهزینه و با زمان مندی خیلی طولانی است.
امروزه هر اداره و سازمانی سخنگو، روابط عمومی و سایت و درگاه مجازی دارد. بسیاری از نهادهای انقلابی و مذهبی از صدها موسسه رسانهای و تبلیغی حمایت میکنند و همهی آنها هم مجموعهای از نیروها و امکانات را دست و پا کردهاند و مشغول فعالیتند.
همهی اینها رسانههای بالفعل و پرحجم و دارای بودجه و امکاناتی است که خیلی از جریانها و گروهها ندارند. پس مشکل نبود رسانه نیست.
🔸 بدون تردید رسانه مهم و اثرگذار است اما مشکل فعلی ما رسانه نیست چون رسانه بیش از حد داریم، مشکل بودجه و پول و امکانات هم نیست که آن هم خیلی زیاد است و در دست بسیاری از نهادها و سازمانها و مراکز انقلابی است. مشکل را جای دیگری باید جستجو کرد، مشکل کجاست❓
🔹 مضاف بر اینکه رسانه خود یک پیام است و هر رسانهای از یک ظرفیت مشخص برخوردار است و هر پیامی را در یک سلسله چارچوبهای از پیش تعیین شده بازخوانی و منتشر میکند. به طور مثال رسانههای تصویری، هر پیامی را اول محسوس و زمینی وجنبههای قدسی آن را حذف میکنند وسپس به مخاطب انتقال میدهند. به همین دلیل، نمیتوان برای انتقال هر پیامی از هر رسانهای بهره گرفت. رسانههای موجود با همهی ظرفیتهای خود لزوما نمیتوانند مبلغ خوبی برای پیام متعالی انقلاب اسلامی و معرف صحیحی برای دست آوردهای جمهوری اسلامی باشد.
🔸 خلاصه مشکل ما در درجهی اول رسانه نیست و اگر هم دست برتر در رسانههای موجود را هم داشته باشیم نه این رسانهها ظرفیت لازم را دارند و نه ما توان بهرهمندی از روایتگری صحیح در آنها را داریم. بلکه مسئله جای دیگری است در واقع مشکل ما در نبود #تفکر و اندیشهی راهبردی و نداشتن یک طرح فلسفی و اجتماعی فراگیر برای روایت صحیح انقلاب اسلامی و تحولات تاریخی آن است که عموم جریانهای مدعی انقلاب اسلامی آن را قبول داشته باشند. بیگانگی عموم جریانها از آثار و نظام اندیشه امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) امرقابل کتمانی نیست. همچنان که برخورد گزینشی با آثار و بیانات رهبر معظم انقلاب کاملا روشن وآشکار است وکمتر کسی در جریانات سیاسی و اجتماعی وجود دارد که تسلطی عمیق به ابعاد مختلف اندیشه امام و رهبری داشته باشد وبتواند جهات مختلف عرفانی، فلسفی، کلامی، فقهی، اصولی، سیاسی و اجتماعی آنها رادر قالب یک نظام جامع اندیشه اسلامی بعنوان صورتی از بنیانهای فلسفی والهیاتی انقلاب اسلامی عرضه کند.
🔹تشتت و تفرقه در میان کنشگران رسانهای و تبلیغی مدعیان جبهه انقلاب اسلامی، نشان از این دارد که این کنشگران از فکر و اندیشه واحدی برخوردار نیستند و هر فرد و گروهی براساس تلقی خاص خود دست به کار شده و کاری را شروع کرده است بدون آنکه کمتر توجهی به بنیانهای فکری و فلسفی انقلاب اسلامی و نظام جامع اندیشه اسلامی متفکران انقلاب را به درستی فهم کرده باشد و براساس آن یک پیشنهاد و طرح جامع و راهبردی ارائه داده باشد. بله همهی جریانها برای آنکه کار خود را مشروع جلوه دهند در آغاز طرحنامه و بالا بنر تبلیغاتی خود جمله را از کلمات امام و رهبری درج میکنند. اما ای کاش یک پژوهش عمیق علمی و جریانشناسانه دربارهی مبانی فکری و بنیانهای نظری کنشگران مدعی انقلابیگری و موسسات و مجموعههای دولتی و غیر دولتی انجام میگرفت تا معلوم شود که چقدر از هم دور هستند و به صرف یک سلسله شباهت ها در روبناهای رفتاری نمیتوان آنها را یک جبهه و تحت فرماندهی در یک قرارگاه واحد معرفی کرد.
🛑 ادامه دارد ....
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1668
📌 مشکل رسانه نیست نبود تفکر است❗️
بخش دوم:
🔹این وضعیت بیشتر به مجمع الجزایری از افراد و گروههای دغدغهمند اما بیبرنامه و بیارتباط و بدون پیوند واقعی در #جامعه_احساسی میمانند که به صرف یک شباهتهای رفتاری و روبنایی در کنار هم قرار گرفتهاند. اما با هر واقعه و پدیدهی اجتماعی همچون انتخابات و یا بحرانهای اجتماعی، تفاوتها و تمایزهای مبنایی آنها بیشتر آشکار میشوند و به طرد و تخریب یکدیگر میپردازند. در چنین فضایی، همواره مدعیان پر سر و صدایی که کمتر تجربهی عملی و اجرایی دارند، با تندرویها و سطحیاندیشیهای خود با تجربهترها را تخریب و حذف میکنند و به دامن جریانهای رقیب میاندازند. دفع حداکثری و جذب حداقلی یک رویهی عادی در جریانهای مدعی انقلابیگری شده است. در چنین تلقیهایی، انقلابیگری به معنای معصوم بودن و بیاشتباه تلقی میشود که اگر کسی اشتباهی انجام داد از دایره انقلابی بودن خارج میشود و باید طرد گردد.
🔸 نزد عموم این جریانها، طرحی فلسفی و الهیاتی از انقلاب و انقلابیگری وجود ندارد و نظریهای که مراتب تشکیکی و سلسلهمراتبی انقلابی بودن و کنشگری انقلابی را تبیین کند وجود ندارد همچنین زبانی که بتوانند با یکدیگر گفتگوی فلسفی و الهیاتی داشته باشند. بلکه بیشتر بر روبناها و کنشگریهای عملیاتی توجه میکنند و عامدانه از این گفتگو پرهیز میکنند و بسیاری از اختلافات مبنایی را لاپوشانی میکنند. حتی برخی با شعار تفاهم و وحدت جبههای، به ظاهر همراهیهایی با سایر جریانات دارند اما در عمل و خیلی ظریف در حال تحریف مبانی فکری انقلاب اسلامی و تزریق افکار و اندیشههای خود به بدنهی انقلابی هستند اندیشههایی که با مبانی و بنیانهای فلسفی والهیاتی امام خمینی و رهبر معظم انقلاب در تعارض است و صرفا در روبناهایی مثل مبارزه با استکبار شباهت ظاهری وجود دارد که اگر ان هم درست تحلیل شود مشخص میشود که تعریف آنها از غرب و تجدد و استکبار و نحوهی مواجهه آنها با تجدد و غرب هیچ قرابت عمیقی با مبانی و بنیانهای نظری رهبران و متفکران اصیل انقلاب اسلامی ندارد.
🔹 آری مشکل مدعیان انقلابیگری، تفرقه و تشتت در لایههای زیرین معرفتی و بنیانهای فکری و فلسفی است. اختلافاتی که برخی از جریانها نمیخواهند آشکار شود و با روششناسی عمیق اجتهادی درباره آن بحث و گفتگو شود. لذا با برچسبهای مختلفی از مراجعه اجتهادی به مبانی فکری و فلسفی انقلاب اسلامی براساس آثار و نظام جامع اندیشه امام خمینی و سایر متفکران اصیل انقلاب اسلامی ممانعت میکنند.
به نظر میرسد که اگر این تفرقه و تشتت نبود بر فرض نداشتن رسانه هم، نیروهای مؤمن انقلابی میتوانستند میداندار عرصهی فرهنگ و اجتماع باشند. این امری دور از ذهن نیست و مستندات قرآنی و براهبن عقلی و همچنین تجربههای تاریخی آن را تأیید میکند.
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (آل عمران ۱۰۳)
ﻭ ﻫﻤﮕﻲ ﺑﻪ ﺭﻳﺴﻤﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﭼﻨﮓ ﺯﻧﻴﺪ ، ﻭ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﮔﺮﻭﻩ ﻧﺸﻮﻳﺪ; ﻭ ﻧﻌﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﻮﺩﻳﺪ ، ﭘﺲ ﻣﻴﺎﻥ ﺩﻝ ﻫﺎﻱ ﺷﻤﺎ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻭ ﺍﻟﻔﺖ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩ، ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺑﻪ ﺭﺣﻤﺖ ﻭ ﻟﻄﻒ ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺷﺪﻳﺪ، ﻭ ﺑﺮ ﻟﺐ ﮔﻮﺩﺍﻟﻲ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﺑﻮﺩﻳﺪ، ﭘﺲ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ ; ﺧﺪﺍ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ، ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ [ ﻗﺪﺭﺕ ، ﻟﻄﻒ ﻭ ﺭﺣﻤﺖ ] ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﻰ ﺳﺎﺯﺩ ﺗﺎ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺷﻮﻳﺪ.
🔸در اینجا فقط به یک نمونهی تاریخی در این سالهای اخیر اشاره میشود:
آشنایان به تاریخ انقلاب اسلامی خوب میدانند که دههی هفتاد دوران بسیار سختی برای انقلاب اسلامی از حیث فکری و فرهنگی بود. جریان سازندگی و جریان اصلاحات با همکاری گسترده توانستند مجموعهای از روشنفکران و نویسندگان و هنرمندان را در فکر و فرهنگ بسیج کنند و از جهات مختلفی به بنیانهای فکری و فلسفی انقلاب اسلامی هجمه های بسیار سنگین وارد کند و صدها شبههی فکری و فلسفی و هزاران آثار مکتوب و هنری را از طریق رسانههای مکتوب و تصویری به سطح جامعه سرازیر کنند. در این دوران، جبهه انقلاب اسلامی در اوج ضعف رسانهای بود و فقط چند روزنامه سنتی را در اختیار داشت و تقریبا هیچ برنامهای در عرصهی رسانههای صوتی و تصویری نداشت. در چنین فضای سنگین و پرقدرت،معدودی از متفکران و اندیشمندان مسلمان بخصوص آیت الله مصباح یزدی به پا خواستند و بافکر و اندیشه وارد میدان کنشگری اجتماعی شدند.
🛑 ادامه دارد ...
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1669
📌 مشکل رسانه نیست نبود تفکر است❗️
بخش سوم:
🔹 متفکران انقلاب اسلامی با حداقل ترین رسانههای ممکن توانستند در مقابل آن هجمهی تبلیغاتی و شبهات بسیار سنگین فلسفی و حقوقی، آثار علمی عمیقی تولید کنند و در قالب کتاب و مجله به جامعه عرضه کنند و کشتی انقلاب اسلامی را به سلامت از این ورطهی بسیار خطرناک برهاند و تحویل نیروهای جوانتر بدهند.
🔸به طور نمونه آیتالله مصباح یزدی با کمک شاگردان و با استفاده از ظرفیتهایی نظیر سخنرانیهای پیش از خطبههای نماز جمعهی تهران و اردوی دانشجویی طرح ولایت با حضور دانشجویان محدودی توانست یک موج فکری قدرتمند ایجاد کند که ثمرات و آثار پربرکت آنها تا کنون ادامه دارد.
🔹 راز موفقیت حرکت جبههی انقلاب اسلامی در دهه هفتاد و سالهای آغازین دههی هشتاد در چند نکته اساسی بود:
۱. داشتن یک نظام منسجم از تفکر و اندیشه اسلامی با بنیانهای فکری و فلسفی قدرتمند که توسط فیلسوفان و متفکران مسلمان مبتنی دستگاه فکری امام خمینی، علامهای طباطبایی، شهید مطهری و مقام معظم رهبری طراحی شد و نو به نو از آن پشتیبانی فکری و نظری میشد و به جامعه عرضه میشد و براساس آن به شبهات فکری و حقوقی وارد شده پاسخ مناسب علمی و کاربردی داده میشد.
۲. هماهنگی واقعی و وحدت رویهی فکری و نظری میان متفکران و نظریهپردازان انقلاب اسلامی بر اساس همان نظام جامع اندیشه اسلامی مبتنی بر دستگاه فکری امام خمینی و قانون جمهوری اسلامی، به نحوی که یک جبهه واحد فکری و فرهنگی را ایجاد کرده بود و همهی کنشگران فرهنگی و اجتماعی در ادامهی همین جریان فکری واحد عمل میکردند و با جریانهای چپ و راست مرز گذاری فکری و فلسفی داشتند.
۳. متفکران و رهبران فکری انقلاب اسلامی افرادی مشخص و دارای سوابق روشن فلسفی و فقاهتی بودند و از آثار علمی و تجربهی عملی کافی برخوردار بودند. از ابنرو، هر تازه به دوران رسیدهای نمیتوانست در این میدان عرض اندام کند و بر روی منبر انقلاب بنشیند و پشت تریبونهای سیاسی بایستد و خرافه گویی کند و از توهمات سخن بگوید. بلکه منبریان بزرگی همچون آیتالله مصباح یزدی و آیت الله جوادی آملی در وسط میدان بودند و دیگران خود را با ایشان تطبیق میدادند.
۴. با به میدان آمدن برخی از بزرگان فکری و فلسفی حوزه و شاگردان برجستهی ایشان، عموم مراجع تقلید و استادان برجستهای حوزه و همهی جریانهای انقلابی و کنشگران اجتماعی و عموم ائمهی جمعه یکصدا از این جریان پرقدرت و اصیل فکری، حمایت بیدریغ و همه جانبه داشتند و به بهانهی مختلف به تضعیف و تخریب ایشان نمیپرداختند.
🔸 همانگونه که حضرت آیت الله العظمی خامنهای بارها و بارها فرمودهاند نقطهی قوت انقلاب اسلامی، ارائه یک دستگاه فکری و فلسفی ویژه مبتنی بر معارف اسلامی است که توسط امام خمینی و علامه طباطبایی و شهید مطهری تکون یافته و به یک #جریان_خلاق_فکری مبدل شد و افقهای جدیدی را به روی انسان مسلمان ایرانی گشود. هر زمان که این مکتب فکری و دستگاه محاسباتی با عمق و دقت آن در فرهنگ عمومی مستقر و به گفتمان غالب جامعه مبدل شده است و مبنای تصمیمگیریها و برنامهسازیها بوده است ما رشد و پیشرفت کردهایم اما هرگاه از آن غفلت شده است و به اندیشههای چپ و راست تمسک شده است که به تغییر در مبانی و بنیانهای نظری انقلاب اسلامی منجر شده است عقبگرد کردهایم.
🔹 مشکل امروز جبههی مدعیان انقلاب اسلامی، تشتت فکری و تفسیرهای متکثر از بنیانهای انقلاب اسلامی است تفسیرهایی که متفاوت و حتی در تقابل با آرا فلسفی و کلامی امام خمینی و شهید مطهری و مقام معظم رهبری است. اما با حجم وسیع کار رسانهای و خطابهای به عنوان اندیشه انقلاب اسلامی در جامعه منتشر میشود. تفاسیری که یا ریشه در اندیشههای دیالکتیکی و تضادگرایانهی هگل و فلسفه شدن مارکسیسم دارد و یا به فلسفهی هایدگر و حوالت تاریخی دلبسته است، اندیشههایی که یا برآمده از مطالعه دویستهزار هزار صفحه داستانهای اگزیستانسیالیستی است و یا رهآورد انس با ماکسوبر و یا هایک و کینز است. یا تفسیرهای اخباری از انقلاب است و یا اندیشه انقلاب را فقط به عرفان و تصوف فرو میکاهند.
برخی انقلاب را در عدالت اقتصادی خلاصه میکنند و برخی آزادی شخصی را اساس آن میداند و دیگر به غربستیزی معنا میکند.
🔸 هر یک از این تفاسیر و جریانها، با تکیه بر دستگاههای فکری مختلف، حرفی برای گفتن دارند و وجهی از جهات مختلف انقلاب اسلامی را آشکار کردهاند و به بخشی از بیانات و آثار رهبران و منفکران اصیل انقلابی تمسک میجویند اما از فهم کلیت آن در قالب یک نظام جامع اندیشه و بههمپیوسته غافل هستند و همین موجب شده است که کنشگران اجتماعی براساس تفسیر و تجویزهای آنها دچار افراط و تفریط در اندیشه و عمل شوند.
🛑 ادامه دارد ...
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1670
📌 مشکل رسانه نیست نبود تفکر است❗️
بخش چهارم:
🔹 برای خروج از این بنبستها و گسستها، چارهای جز بازگشت به آثار رهبران و متفکران انقلاب اسلامی و فهم جامع و اجتهادی نظام اندیشهی آنها نیست که اگر چنین شود بار دیگر وحدت فکری و همبستگی اجتماعی در جامعه به یک ارزش مبنایی تبدیل میشود. همچنین، این مراجعهی اجتهادی موجبات تعالی رسانههای انقلابی و ایجاد رسانهی متعالیه را فراهم میکند.
🔸 گسترش عقلانیت و فرهنگ گفتگوی واقعی در جهت تبیین فلسفهی انقلاب اسلامی همانگونه که متفکران انقلاب بر آن تکیه داشتند با هدف تربیت عقلانی و رشد جامع اسلامی یک کار مهم و اساسی است.
🔹 گفتگوی علمی دربارهی روششناسی فهم اجتهادی مبانی و بنیانهای نظری انقلاب اسلامی و اثار و اندیشههای امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) با شرح و تفصیل مقام معظم رهبری آیت الله العظمی خامنهای میتواند نقطه آغازی باشد برای خروج از این گسست معرفتی و بحران آگاهی.
🔸 برخی این پرسش را مطرح میکنند که بعد از تبیین مکتب فکری و فلسفی انقلاب اسلامی ، چه باید کرد و یا مطرح میکنند که باید اول آثار عملیاتی آن کشف و صورتبندی بشود سپس به جامعه معرفی شود.
اما در پاسخ باید گفت که این یک نگرش مکانیکی و ماشینی به تفکر و اندیشه است. اقبال و یا عدم اقبال مردم به یک اندیشه متوقف بر برخی نتایج ساختاری و سختافزاری نیست بلکه بیشتر ناظر به آثار و ثمرات نرم و فرهنگی آن است. اگر مکتبی بتواند به زندگی و کنش انسان، معنا و جهت نوینی بدهد و تبیینی از عالم و آدم و دستگاه محاسباتی بدهد که براسای آن بتوان تعارضها و دوگانگیهای زندگی انسان را همچون دوگانگی نظر و عمل، دنیا و آخرت، علم و ایمان، معیشت و معنویت برطرف کرد به طور قطع مورد اقبال مردم و نسل تحصیل کرده واقع میشود.
کافی است که نسل جوان و تحصیل کرده با عمق مبانی و بنیانهای فکری و فلسفی انقلاب اسلامی و جامعیت اندیشههای رهبران و متفکران انقلاب به درستی آشنا بشوند بقیه مسیر را خود طی خواهند کرد. همانگونه که در فرایند انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، جوانان و مردم به میدان آمدند چون تحول روحی و انقلاب درونی پیدا و جهت درست را پیدا کردند هر آنچه داشتند در طبق اخلاص گذاشتند و با فکر و اندیشه و سعی و کوشش توانستند میدانهای بزرگ را فتح کنند و افقهای جدیدی را بگشایند.
وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ (عنکبوت ، آیه ۶۹)
ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎ ﻛﻮﺷﻴﺪﻧﺪ، ﺑﻲﺗﺮﺩﻳﺪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺍﻩﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ [ﺭﺍﻩ ﺭﺷﺪ، ﺳﻌﺎﺩﺕ، ﻛﻤﺎﻝ، ﻛﺮﺍﻣﺖ، ﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﻣﻘﺎم ﻗﺮﺏ] ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﻲ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ.
گر مرد رهی میان خون باید رفت
وز پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به ره در نه و از هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت
🔹 در برابر آزار و اذیتها و افتراها و نعمتهای مختلف هم باید به خداوند متعال توکل کرد و استقامت ورزید همانگونه انبیا الهی چنین فرمودهاند:
وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَىٰ مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ (ابراهیم، آیه ۱۳)
ﻭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻋﺬﺭ ﻭ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﻛﻞ ﻧﻜﻨﻴﻢ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻫﺎﻱِ [ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﻭ ﺳﻌﺎﺩﺕ] ﻣﺎﻥ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩ، ﻭ ﻗﻄﻌﺎً ﺑﺮ ﺁﺯﺍﺭﻱ ﻛﻪ [ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺩﻋﻮﺕ ﺑﻪ ﺗﻮﺣﻴﺪ] ﺍﺯ ﻧﺎﺣﻴﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻣﻰﺭﺳﺪ، ﺷﻜﻴﺒﺎﻳﻲ ﻣﻰﻭﺭﺯﻳﻢ، ﭘﺲ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻮﻛﻞ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﻓﻘﻂ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﻛﻞ ﻛﻨﻨﺪ.
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1671
هدایت شده از فکرت
🔸#یادداشت ا #رصد_اندیشه
✔️ پاسخ حجتالاسلام مهدی موسوی به ادعاهای دکتر فاضلی؛
☑️ آیا برچسبزنیهای غیراخلاقی محصول ۳۰ سال انس با جامعهشناسی است؟!
▫️طبیعی است که آقای دکتر فاضلی آثار متعدد و متکثر استاد پارسانیا در فلسفه علوم اجتماعی، جامعهشناسی انقلاب اسلامی و جامعهشناسی اسلامی را ازجمله کتاب «نماد و اسطوره»، «جهانهای اجتماعی»، «حدیث پیمانه»، «تطورات روشنفکری حوزوی»، «سنت، ایدئولوژی، علم»، «حقیقت و دموکراسی»، «مبانی معرفتی و سیمای اجتماعی سکولاریسم و معنویت»، «جامعهشناسی معرفت و علم»، «پلورالیسم: زمینههای عقیدتی و اجتماعی»، «هفت موج اصلاحات»، «عرفان و سیاست»، «روششناسی انتقادی حکمت صدرایی»، «تحلیل و بررسی سند ۲۰۳۰» و «هستی و هبوط» بخصوص دو کتاب «فلسفه و روش علوم اجتماعی» و «بیست پرش در باره علم دینی» که به مسئله مورد ادعای ایشان پرداخته است، را بر فرض مطالعه، درک نکند و آنها را نپذیرد؛ زیرا اختلاف ایشان یک اختلاف مبنایی و پایهای و فلسفی است.
▫️لازمۀ نقد علمی این است که ببینیم گوینده در چه فضای فکری و اجتماعی به این بحث پرداخته است و مقصودش چیست، زمانی که از عقبۀ ادبیات فلسفی هوش مصنوعی سخن میگوید، باید پرسش شود که منظور گوینده از این عقبه چیست، مقصود از ادبیات فلسفی چیست، هوش مصنوعی را چه میداند و حوزههای علمیه چگونه میتوانند این عقبه را تولید کنند؟ چرا سایرین نمیتوانند و دهها پرسشی که از این جملۀ تقطیعشده میتوان بهدست آورد.
🔗 متن کامل در رسانه فکرت👇
https://fekrat.net/article/lnk/60627
📮فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی؛
📲وبگاه| فکرت |مدرسه فکرت
📌 جامعه احساسی و ترکتازی سوفسطائیان
🔹سوفیسم محصول غلبهی احساسات و هیجانات بر روابط انسانی و غفلت از عقلانیت و به حاشیه راندن عقل و برهان است. فرقی نمیکند که این احساسات و هیجانات برآمده از شهوت و لذایذ مادی باشد یا تمایل به امور معنوی و ماورائی باشد. سوفیسم، قدرت برتر در جامعهی احساسی است. (درباره جامعه احساسی اینجا بخوانید و همچنین اینجا)
🔸اشتباه نشود مقصود نفی هیجانات و احساسات نیست که لازمهی زندگی بشریت است بلکه سخن در #غلبه است، آنچه معنا و جهت میبخشد و نظم میدهد.
🔹اگر شخصیتها براساس احساسات و هیجانات به جایگاه و شأن اجتماعی دست پیدا کردند طبیعی است که با همین احساسات و هیجانات میتوان آنها را از آن جایگاهها به زیر کشید و دیگری را جایگزین آن کرد. اگر با برجسته شدن یک ویژگی مادی و یا معنوی، کسی به چهره تبدیل شد میتوان با برجسته کردن یک ویژگی دیگر، او را تخریب کرد.
🔸در جامعهی احساسی یعنی جامعهای که هیجانات و احساسات معیار جایگاه یابی افراد و سنجش افراد و جریانها است، سوفیسم قدرت ترکتازی فراوانی دارد و سوفسطائیان مشغول کارند. با خطابه و رسانه افرادی را به زیر میکشند و افرادی را بالا میبرند. قدرت در دست رسانههاست بستگی دارد که کدام رسانه در پی روایت واقعیتها و ساخت فراواقعیتهای زیباتر، جنجالیتر و تخریبیتر باشند.
#سوفسطائیان
#سوفیسم
#جامعه_احساسی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1673
هدایت شده از امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 شرحی بر دعای تحویل سال
آیت الله العظمی جوادی آملی:
هدايت تكويني حدّ و مرزي ندارد و چون همه آفرينش جنود الهي اند: (ولله جنود السَّماوات والأرض) و خداي سبحان همه نظام را در دست قدرتش دارد و تنها اوست كه انسان و راه هدايت او را مي شناسد، از هر راهي كه بخواهد و مصلحت بداند، مي تواند انسان را هدايت كند. هميشه چنين نيست كه او را از طريق مسجد و مدرسه هدايت كند، زماني از طريق دوستي خوب و زماني به وسيله همراه و همسايه اي شايسته، گاه با ايجاد شوق دروني براي علم و ياديگري، كتابي را در مسيرش قرار مي دهد و گاهي در لحظه اي با ديدن صحنه اي در طبيعت يا به الهامي، زندگي او را متحوّل مي سازد و او را به سوي خود مي برد. «يا مقلب القلوب والأبصار، يا مدبّر اللّيل والنّهار يا محوّل الحول والأحوال، حوّل حالنا إلي أحسن الحال».
✍قرآن در قرآن، صفحه 192.
#عید_نوروز
#بهار_طبیعت
#هدایت_تکوینی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1660
📌عید نوروز، روز اظهار عبودیت است:
عید نوروز یک عید شرقی و حامل ارزشهای برجسته و ممتازی است. در واقع عید نوروز یک نماد است؛ نماد نوآوری و طراوت و جوانی و نشاط، همچنین نماد مهربانی و محبت به یکدیگر، سرکشیِ برادران از یکدیگر، محبت خانوادههای خویشاوند به یکدیگر، محکم کردن روابط دوستی و مهربانی میان دوستان، آشنایان و زدودن کینهها؛ چون بهار مظهر طراوت است، مظهر نشاط است و همهی این معانی در واقع در بهار وجود دارد. و این یک امتیاز است برای ملتهای ما که نوروز را آغاز سال نوِ خودشان قرار دادند، مبدأ تاریخ قرار دادند؛ به خاطر اینکه حامل این معانی برجسته است.
این جشن یک جشن ملی است؛ جزو اعیاد دینی نیست؛ لکن از سوی بزرگان شرع مقدس ما هم، نوروز مورد تأیید قرار گرفته. ما روایات متعددی داریم که در آنها از نوروز تجلیل شده و روز نوروز گرامی داشته شده. این موجب شده است که نوروز وسیلهای بشود برای اظهار عبودیت انسانها در مقابل پروردگار و تواضع ما در مقابل پروردگار. در واقع فرصتی است برای اینکه انسان دل خود را با یاد خدا هم طراوت ببخشد. ۱۳۸۹/۰۱/۰۷
🔹شرح دعای تحویل سال بر اساس بیانات حضرت آیتالله خامنهای
🔸بخوانیم:
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42032
#عید_نوروز
#بهار_طبیعت
#هدایت_تکوینی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1675
هدایت شده از امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌بهار و حکمت
📍حکیم متاله استاد شهید مطهری:
❇️بخش اول:
🔸بهار فصل تجدید حیات و زندگی از سرگرفتن زمین ماست، فصل نشاط و خرمی زمین است... در قرآن از این تجدید حیاتی که برای این موجود رخ می دهد مکرر یاد شده حدود پانزده بار و شاید بیشتر در قرآن کریم به این موضوع اشاره شده ولی به عنوان یک درس یک تعلیم و یک حکمت آموختنی...بهار طبیعی را خورشید به وجود میآورد که پس از مدتی دوری و فاصله با اشعه گرم خود طبیعت مرده را زنده و زمین خفته را بیدار میکند و بهار معنوی را خورشید تابنده قرآن در دلهای مرده و روحهای افسرده ایجاد میکند . هم از فرصت بهار معنوی باید استفاده کرد و هم از فرصت بهار طبیعی .
🔹انسان حالتی دارد که از یکنواختی ملول میشود ، طالب تجدد و تنوع است. تجدد و نوخواهی احتیاجی است در وجود بشر . بعضی گمان میکنند که این خصیصه ذاتی بشر است . بشر همیشه مشتاق و آرزومند چیزهایی است که ندارد . داشتن ، مدفن عشق و علاقه و خواستن است . اما بعضی دیگر نظر دقیق تری دارند ، میگویند اگر واقعا چیزی مطلوب غریزی و ذاتی بشر باشد ، ممکن نیست که وصال او را سرد و افسرده بکند .
🔸در نهاد و غریزه بشر معشوق و محبوبی کامل تر و عالیتر است ، محبوبی که کمال لا یتناهی است . به دنبال هر محبوبی که میرود ، در حقیقت ، نشانی از محبوب اصلی و واقعی خود در او میبیند و به گمان محبوب اصلی به سراغ او میرود ، اما پس از وصال چون خاصیت آن محبوب اصلی را در او نمی بیند و احساس میکند که این موجود قادر نیست خلع وجودی او را پر کند ، به سراغ محبوبی دیگر میرود ، و همین طور . . . مگر آنکه روزی به محبوب اصلی و حقیقی خود نائل گردد ، آن وقت به کمال واقعی خود که اتصال به کمال لا یتناهی است ، خواهد رسید و در بهجت و سعادت کامل غرق میگردد و برای همیشه آرام میگیرد و دیگر خستگی و افسردگی و کسالت در او راه نمی یابد و بعبارتی :
💐« ألا بذکر الله تطمئن القلوب »
🔹قرآن کریم درباره بهشت میفرماید: « لا یبغون عنها حولا » یعنی این تفاوت میان نعمتهای آخرت و این دنیا هست که در این دنیا انسان طالب تحول و تغیر است ، اما در آخرت طالب تغیر و تحول و نو شدن و عوض شدن نیست . به هر حال ، مسلما انسان در این دنیا طالب تجدد و تنوع است .
🔹تجدد موجب انبساط و شکفتگی خاطر میگردد خصوصا اگر آن تجدد و تنوع در جهت حیات و تازگی زندگی باشد . تجدد و تنوع ، کدورت و ملال را از خاطر میزداید .
هر زمان نو صورتی و نو جمال
تا زنو دیدن فرو میرد ملال
🔸در تشریع نیز این نکته رعایت شده ، در هفته ، روزی و در سال ، ماهی برای عبادت اختصاص داده شده است ، یعنی تشریع به بدرقه تکوین رفته است . روز جمعه در هفته ، و ماه رمضان در سال ، اوقات تجدید حیات معنوی و زدودن خاطر از ملالها و کدورتهای مادی است . در حدیث است :
« لکل شیء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان »
یعنی هر چیزی بهار و فصل تجدید حیاتی دارد ، بهار و فصل تجدید حیات قرآن در دل اهل ایمان ، ماه رمضان است .
🔹علی ( ع ) میفرماید :
« تعلموا القرآن فانه ربیع القلوب » قرآن را بیاموزید که بهار دلها قرآن است .
🔹بهار طبیعی را خورشید به وجود میآورد که پس از مدتی دوری و فاصله با اشعه گرم خود طبیعت مرده را زنده و زمین خفته را بیدار میکند ، و بهار معنوی را خورشید تابنده قرآن در دلهای مرده و روحهای افسرده ایجاد میکند . هم از فرصت بهار معنوی باید استفاده کرد و هم از فرصت بهار طبیعی .
🔸رسول اکرم ( ص ) درباره بهار معنوی یعنی ماه مبارک رمضان فرمود :
« فاسألوا الله بنیات صادقة و قلوب طاهره أن یوفقکم لعبادته و تلاوه کتابه »
از خداوند با نیتهای جدی و راستین و با دلهای پاک بخواهید که توفیق بندگی و تلاوت کتاب الهی به شما عنایت کند.
🔸در قرآن کریم مکرر از این تجدید حیاتی که برای زمین رخ میدهد یاد شده ولی به عنوان یک درس و تعلیم و به عنوان راهنمایی بشر ، که از این فصل چه استفادهای باید بکند و چه الهامی باید بگیرد.
🔹هر یک از فرزندان زمین از گیاهان و حیوانات و انسان از این فصل حیات بخش سهمی و حقی دارند:
گلها و سبزهها در این فصل خود را به کمال رشد میرسانند ، به حد اعلی جمال خود را طراوت میدهند ، اسب و گاو و گوسفند خود را به آب و علف می رسانند ، خود را فربه میسازند ، جست و خیزی میکنند ، انسان هم از آن جهت که انسان است ، عقلی دارد و فهمی ، دلی دارد و احساساتی و عواطفی ، او هم از این فیض عام سهمی دارد .
ادامه دارد ...
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
ایتا
https://eitaa.com/hekmat121
بله
https://ble.ir/hekmat121
هدایت شده از امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌بهار و حکمت
📍حکیم متاله استاد شهید مطهری:
❇️بخش دوم:
🔹برای بعضی از مردم فصل حیات بخش بهار الهام دهنده است ، درس است ، آموزنده است ، نکتهها و رمزها و حقیقتها در مییابند ، اما متأسفانه استفاده بعضی دیگر از افراد از حد استفاده یک حیوان تجاوز نمی کند .
🔸حاصل بهره آنها از این تجلی با شکوه خلقت ، شکم پر کردن و عربده کشیدن و بدمستی کردن و سقوط در منتها درجه حیوانیت است . آنها در این فصل الهام می گیرند اما نه از این فصل بلکه از صفات و ملکات پلید خودشان ، الهام میگیرند اما چه چیز الهام میگیرند ؟ جنایت و آدمکشی ، فحشاء و فساد اخلاق ، شکستن قیود و حدود انسانی . آیا این منتهای بدبختی نیست که محصول رسیدن ایامی به این لطف و صفا و طراوات ، تیرگی دل و تاریکی روح و قساوت قلب باشد ؟ آری ، هر کسی بر طینت خود میتند . به هر حال ، بهار فصل تجدید حیات و زندگی از سرگرفتن زمین ماست ، فصل نشاط و خرمی زمین است ، فصلی است که زمین در شرایط تازه و جدیدی قرار میگیرد و مستعد میشود که بزرگترین موهبتهای الهی یعنی حیات و زندگی به او افاضه شود.
🔸در قرآن کریم از این حالت زمین ، از این تجدید حیاتی که برای این موجود رخ می دهد ، مکرر یاد شده . در حدود پانزده بار و شاید بیشتر در قرآن کریم به این موضوع اشاره شده ، ولی به عنوان یک درس و یک تعلیم و یک حکمت آموختنی .
________
منبع :
کتاب بیست گفتار استاد شهید مرتضی مطهری(ره)
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
ایتا
https://eitaa.com/hekmat121
بله
https://ble.ir/hekmat121