eitaa logo
هیئت جامع دختران حاج قاسم
1.8هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
742 ویدیو
21 فایل
﷽ 🌷بزرگترین تشکل دخترانه ی کاشان🌷 دبیرخانه تشکل های دخترانه دانش آموزی و دانشجویی باشگاه مخاطبین و ارتباط با ما : @h_d_hajghasem_120 تبادل و تبلیغ: @haj_Qasim_1398
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ 📖 السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اِبْنَ عَلِيٍّ اَلْمُرْتَضَى...🤚✨ ▫️سلام بر تو ای یادگار امیرالمومنین . سلام بر تو و بر روزی که  زمین درد کشیده را، با عدالت علوی التیام خواهی داد. 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت در سرداب مقدس، ص610. اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🤲🌱 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاهی اوقات، خدا همه درها را میبندد و همه پنجره ها را قفل میکند. در آن اوضاع و احوال خوب است فکر کنید طوفانی بیرون برپاست و او میخواهد شما را نجات دهد ... وفقط سوی خدا باشی روزتون قشنگ❤️ https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
دوستانی که همچنان میخوان دوره کارگاه مقدماتی مدیران گروه های دخترانه رو شرکت کنن 💢فقط تا امشب فرصت دارن برا ثبتنام ☺️ @zahra_1602
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما ببینید👆 🔸این ویدیو شب آخر هیئت ناشنوایان کاشان و آران بیدگل هست که در زورخانه پهلوان سعید طوقانی کاشان برگزار شد. 📌دقت کنین! روضه‌خوان وارد روضه می‌شود. مترجم‌ها فقط ترجمه می‌کنند، تا ناشنواها متوجه شوند. روضه‌خوان روضه می‌خواند. مترجمان ترجمه! روضه‌خوان روضه میخواند. مترجمان ترجمه! تا اینکه روضه‌خوان وارد قتلگاه می‌شود.😢 مترجم‌ها هم بغض‌شان می‌ترکد. ناخواسته دست از ترجمه می‌کشند! با دست سعی می‌کنند اشک‌هایشان را مخفی کنند و به ترجمه ادامه دهند. با دیدن اشک‌های مترجمان، ناشنوایان هم میفهمند مسیر روضه رو به کجاست! همه بر سر و سینه می‌زنند و تا ته روضه را از بر می‌خوانند. 🔸🔸🔸 🔹امسال ناشنوایان، خودشان هیئت و حسینیه برپا کردند و به سبک خودشان در عزای امام حسین علیه‌السلام عزاداری کردند. 🔹نریشن این ویدیو، برای ناشنوایان زیرنویس شده است. @zoorkhane_ir ‌ ╭┈──────「🌿🖤」 ‌ ╰─┈➤ https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💠نخستین دوره مسابقات آوای آئینی سرود محتشم کاشانی 🎵ویژه گروه های سرود خواهر وبرادر 🔰با حضور داوران وشاعران مطرح شهرستان کاشان ⭐️همراه باجوایزویژه برای گروه های برتر 🧭۲۶مرداد۱۴۰۲ تالار شهر کاشان ⏱مهلت ثبت نام : ۱۵الی۲۲تیر ماه ◀️جهت ثبت نام وکسب اطلاعات بیشتر باشماره تماس های: ۰۹۱۳۵۹۶۹۴۶۳ وهمچنین ۰۹۰۴۴۴۶۳۰۷۴ تماس حاصل نمائید. 📑جهت دریافت آئین نامه مسابقات به آدرس زیر مراجعه نمائید. 👇👇👇👇👇 کانال ماه کاشان 👆👆👆👆👆 🆔 @mahekashan 🌙 https://eitaa.com/mahekashan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 بابا با جدیت نگاهم کرد. بابا– با اینکه می دونم تا برسی از دلشوره و نگرانی هم من و هم مامانت حالی برامون نمی مونه ، ولی نمیخوام فردا پس فردا بگی ما نذاشتیم روي پاي خودت باشی . خیره بودم به لب هاش تا اجازه ي مسافرتم رو صادر کنه . کمی مکث کرد . نفس عمیقی کشید و ادامه داد . بابا – خواهر شوهر خاله ت مشهده . می تونی بري اونجا . یا برو یزد خونه ي دختر حاج آقا محمدي . البته خونه ي احمد هم هست . می خواي برو اونجا . حاج آقا محمدي و احمد آقا هر دو از دوستاي پدرم بودن . با هر دو هم رفت و آمد خونوادگی داشتیم . خیلی دلم می خواست برم یزد . خونه ي زهرا دختر حاج محمدي . ولی از اونجایی که خیلی مذهبی بودن و من نمی تونستم راحت باشم زود قیدش رو زدم. عمرا اگه می تونستم بیش از دو سه ساعت روسري رو تو خونه روسرم تحمل کنم . البته اگر میتونستم لباس بلند و پوشیده رو تحمل کنم . احساس خفگی بهم دست می داد . همیشه هم وقتی با خونواده ي حاج محمدي رفت و آمد داشتیم همین مشکل رو داشتم. 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 همیشه هم وقتی با خانواده‌ي حاج محمدي رفت و آمد داشتیم همین مشکل رو داشتم. البته اون موقع نهایت دو ساعت نیاز بود تحمل کنم . ولی وقتی قرار بود چند روزي خونه ي زهرا باشم غیر قابل تحمل می شد . اصلا فکر کردن هم بهش اعصابم رو به هم می ریخت . براي همین سریع در جواب بابا گفتم . من – یزد نمی رم . من رو که می شناسین نمی تونم محیط خونه شون رو تحمل کنم . بابا سري به علامت دونستن تکون داد . خوب دخترش بودم و بزرگم کرده بود . می دونست افکار و عقاید وعادت هام چه جوریه . با لحنی که مامان ناراحت نشه گفتم . من – خونه ي خواهر شوهر خاله حمیده هم نمی رم . مزاحمشون می شم . مامان چنان چپ چپ نگام کرد . میدونست از اونا خوشم نمیاد . چپ چپ نگاه کردنشم براي این بود که داشتم دروغ می گفتم . از نگاهش خنده م گرفت . ولی با کنترل خنده م ادامه دادم . من – ببخشید دروغ گفتم . خب می دونین دیگه چرا اونجا نمیخوام برم ! می مونه همون خونه ي احمد آقا . می رم اونجا . 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 من_ ببخشید دروغ گفتم. خب میدونین دیگه چرا اونجا نمیخوام برم! میمونه همون خونه‌ی احمد آقا. میرم اونجا. باباسري تکون داد . بابا – باشه باهاش تماس می گیرم . می دونم خوشحال می شه . احمد آقا دوست دوران جوونی بابا بود . که چند سالی می شد با زن و بچه هاش ساکن کیش بودن . دختربزرگش ازدواج کرده بود . و دختر کوچیکش که یه سالی از من بزرگ تر ، هنوز مجرد بود . می دونستم با رفتن خونه شون بهم خوش می گذره . چون میتونستم از صبح برم گردش و تفریح . اونا هم مثل همیشه از مهمون نوازي کم نمی ذاشتن . هفته ي آخر فروردین بود و چون بیشتر مردم از تعطیلات برگشته بودن خیلی راحت بلیط گیر آوردم . بابا هم بااحمد آقا تماس گرفت و بهشون خبر داد یکشنبه عصر پرواز دارم. اول از همه با پویا تماس گرفتم و بهش گفتم دارم می رم کیش . اصلا خوشحال نشد . کلی هم غر زد که چرا زودتر بهش نگفتم و ازش نخواستم که باهام بیاد . ولی وقتی بهش اطمینان دادم براي مهمونی سمیرا می رسم کوتاه اومد . می دونستم چی تو سرش می گذره. 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 میدونستم چی تو سرش می‌گذره. مخصوصا بهش مهمونی رو یادآوري کردم که کمتر غر بزنه . می خواستم تا می رم و بر می گردم با خیال مهمونی و نقشه اي که برام کشیده بود خوش باشه . * یه بار دیگه کیفم رو چک کردم . همه وسایل مورد نیازم رو برداشته بودم . رفتم سمت تختم و مانتوي قرمز نازکم رو برداشتم و تنم کردم . جلوي آینه ایستادم و جلوي موهام رو به سمت عقب بردم . کلیپس بزرگی زدم . بقیه ي موهام رو هم کنار صورتم ریختم . شال مشکیم رو هم انداختم روي سرم و کمی عقب بردمش . آرایشم رو هم براي بار اخر چک کردم و کیفم رو برداشتم و از اتاق خارج شدم . مامان و بابا هر دو کنار در منتظرم ایستاده بودن . بابا با دیدنم دسته ي چمدون رو گرفت و به دنبال خودش ازخونه خارجش کرد . * نگاهی به کارت پروازم انداختم . ردیف نه . صندلی اف . هواپیما یه بوئینگ کوچیک بود که توسط یکی از شرکت هاي هواپیمایی چارتر شده بود . 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
۴ پارت جبرانی دیشب☺️
」 سُبحـٰانَکَ‌یـٰالٰااِلـٰهَ‌اِلـّٰااَنْت منزهی‌ای‌خدایی‌که‌جزتوخدایی‌نیست. ــــ🙂♥️ اَلْغـوْث‌اَلْغـوْث به‌توپناه‌آوردم‌...به‌توپناه‌آوردم‌ ــــ😞💔 خَلِّصنـٰامِنَ‌النّٰارِیـٰارَبّ... ماراازآتش‌رهایی‌ده،ای‌پروردگار(:🥲 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
یه جا خوندم وقتی گیلاس با بند باریکش به درخت متصله همه عوامل در جهت رشدش در تلاشن خاکش باعث طراوتش میشه آب باعث رشدش میشه آفتاب باعث پختگی و کمالش میشه اما به معض پاره شدن و جدا شدن از درخت آب باعث گندیدگی و خاک باعث پلاسیدگی و آفتاب باعث پوسیدگی و از بین رفتن طراوتش میشه بنده بودن یعنی همین یعنی بند به خدا بودن. ک اگر این بند پاره شد همه چی تمومه https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 هواپیما یه بوئینگ کوچیک بود که توسط یکی از شرکت های هواپیمایی چارتر شده بود. نگاهی به شماره ي ردیف ها انداختم . با دیدن ردیف شماره ي نه که فقط دو ردیف صندلی ازش فاصله داشتم به قدم ها سرعت دادم . روي صندلیم نشستم و از همون اول کمربندم رو بستم . مسافراي دیگه هم در حال پیدا کردن صندلی هاشون بودن یا در حال گذاشتن ساك دستیشون تو کابین هاي بالا . زن و شوهر جوونی با بچه ي چندماهه شون ردیف جلوییم رو اشغال کردن . کنارم هم یه خانوم مسن نشست . هواپیما که روي باند پرواز قرار گرفت مهماندار شروع کرد به انجام همون ادا اطوارهاي همیشگی که نشون دهنده ي راه هاي خروج بود و ماسک اکسیژن باال سرمون . و جلیقه ي نجات زیر صندلی . بی حوصله نگاهم رو ازش گرفتم و از پنجره ي کنار دستم چشم دوختم به هواپیماهاي دیگه هر کدوم سر جاي خودشون انگار به صف ایستاده بودن . با بالا رفتن صداي موتورها نگاهم رو از پنجره گرفتم و چشم دوختم به رو به روم . هواپیما با سرعت شروع به حرکت کرد . بی اختیار از فشاري که حاصل از سرعت هواپیما بود به دسته ي کنار صندلیم چنگ انداختم 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 بی اختیار از فشاری که حاصل از سرعت هواپیما بود به دسته‌ی کنار صندلیم چنگ انداختم. هواپیما اوج گرفت . همیشه از این قسمت پرواز واهمه داشتم . قلبم به منتهاي کوبش خودش می رسید . و من نمی دونستم از فشاریه که به بدنم تحمیل می شه یا از ترسه . تا هواپیما توي آسمون صاف نمی شد آروم نمی گرفتم . هواپیما در حین اوج گرفتن کمی به سمت راست چرخید . کمی دلهره م بیشتر شد . اما چند دقیقه بعد با صاف شدن هواپیما تو آسمون نفس راحتی کشیدم . از پنجره نگاهی به پایین و بلندي هاي مرتفع انداختم . کوه هایی که قله هاش از روي سایه اي که به قسمت دیگه انداخته بود بلند تر به نظر می رسید . نگاه از کوه ها گرفتم و محو تماشاي آسمونی شدم که تک و توك ابرهاي سفیدي رو مثل پنبه تو خودش جاداده بود . غول آهنی گاهی از بین ابرها رد می شد و تکون می خورد . با ورود به ابرهاي سفید انگار اون ها رو می شکافت و جلو می رفت . چنان محو بودم که نفهمیدم کی مهماندار ها شروع کردن به دادن بسته هاي غذایی . فقط وقتی دستی حاوي..... 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 فقط وقتی دستی حاوي بسته ي شفاف پر از اغذیه جلوم قرار گرفت چشم از اون آبی مزین به سفیدي برداشتم . بسته رو گرفتم و تشکري کردم . قفل میز مخصوصم رو باز کردم و بسته رو روش قرار دادم . بسته ي حاوي یه ساندویچ کالباس ، شکلات ، آب میوه و کارد و یه بسته ي کوچیک سس سفید . پاکت محتوي آبمیوه رو برداشتم و نی رو داخل سوراخ مخصوصش فرو کردم . آب پرتقالش خنک بود و آدم رو سر حال می آورد . باز هم نگاهم چرخید سمت پنجره و آبی بیکران . لذتی داشت غرق شدن بین اون همه حجیم گازي سفید . غرق لذت بودم . دلم می خواست از هواپیما بیرون برم و پابذارم روي اون ابرهاي پنبه اي زیبا که با انوار خورشید رنگ به نظر کمی طلایی رنگ شده بودن . با احساس کم شدن ارتفاع و دوباره بالا رفتن غول آهنی وحشت زده اتفاقی به سمت مخالف برگشتم تا ببینم این حس منه یا واقعاً داري می افته . بقیه هم مثل من با وحشت به دیگران نگاه می کردن . با صداي یکی از مهماندارا که می گفت :.... 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 با صدای یکی از مهماندارا که می‌گفت: _چیزی نیست نگران نباشین یه چاله ي هوایی رو رد کردیم . و صد البته وضعیت هواپیما که انگار به حالت نرمال برگشته بود همه با خیال راحت لم دادن به صندلی هاشون . اما این آرامش لحظه اي بیشتر نبود . چرا که هواپیما دوباره ارتفاع کم کرد . با سرعت . انگار نیرویی ما رو به سمت پایین می کشید . وحشت زده از اون همه فشار و سرعت رو به پایین ، با دست آزادم به دسته ي صندلیم چنگ زدم . گرماي دست دیگه اي رو روي دستم احساس کردم . نگاهی انداختم . دست خانوم کنار دستیم بود . به سرعت نگاهش کردم . با وحشت لب زد : - خدا رحم کنه . و من باور کردم خدا باید رحم کنه تا اتفاقی نیفته . چراغ هاي داخل هواپیما روشن و خاموش می شد . با وحشت از پنجره خیره بودم به زمینی که انگار با نیرویی صد برابر جاذبه ما رو به سمت خودش می کشید . نفسم حبس، جسم ترسیدم شده بود . 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ •💙🌱🕊•. ••اَلسَّلامُ‌عَلَیڪَ‌یاحُجَّة‌اللهِ‌فے‌اَرضِہ اولین ســـلام‌صبــحگاهے تقـــدیم به ســـاحت مقـــدس قطب عالــم امکان حضـــرت صـاحـب الــزمان【 عج】 السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدے یاخلیفةَ الرَّحمن و یاشریڪَ القرآن ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان الاَمان و سلام بر سالارِ شهیدان الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 ‌‌‌‌‌‌‌༻‌♥️༺‌‌‌🌸༻‌♥️༺‌‌‌ ☺️✋سلااام رفقای دوست داشتنی ما🌺 صبح تون بخیر ونیکی ☺️❣ https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
تمدید نام نویسی کارگاه «درگوشی های مادرانه» نام نویسی کارگاه «درگوشی های مادرانه» ویژه مادران کاشانی تا پایان مردادماه تمدید شد. اشرف پاک نیت؛ مدیر مسئول مرکز مشاوره خانواده مهر از برگزاری این کارگاه با همکاری مرکز مشاوره مهر مادر خبر داد و گفت: سرفصل های آموزشی این کارگاه شامل؛ اهمیت تربیت جنسی، اصول تربیت جنسی، پیشگیری از تجاوزات جنسی، چگونگی پاسخ به سوالات جنسی، مدیریت رفتارهای جنسی، خودارضایی و ارتباط با جنس مخالف ویژه گروه سنی کودک و نوجوان است. وی با اشاره به اینکه فراهم کردن بستر مناسب برای رشد سالم جنسی کودک و نوجوان، مهم ترین هدف برگزاری این کارگاه است؛ توضیح داد: نخستین هدف تربیت جنسی که از دوران کودکی یا بهتر بگوییم پیش از تولد آغاز می شود، این است که رشد جنسی کودکان، به طور طبیعی و سالم پیش برود و از بروز ناهنجاری، بلوغ زودرس و ابتلا به انواع انحرافات جنسی، پیشگیری شود. پاک نیت ادامه داد: کودک باید در محیطی آرام و بدون فشار جنسی و التهاب غریزی، رشد کند و در سنین نوجوانی بتواند بدون تحمل استرس ها، با ظهور امیال جنسی خود که بروز آنها در این مرحله رشدی، طبیعی و به هنجار است به شکلی مطلوب مقابله کند و در سن جوانی، به حدی از رشد برسد که بتواند همسری مناسب و پدر یا مادری شایسته برای فرزندانش باشد. وی اضافه کرد: شناخت کودک و نوجوان از هویت جنسی خود و ارضای صحیح و به هنجار غریزه جنسی از دیگر اهداف آموزشی است که در این کارگاه دنبال می شود. پاک نیت ادامه داد: مدرس این کارگاه، فاطمه زارع؛ مدیر مرکز مشاوره مهر مادر، مشاور اختلالات جنسی و مشاوره ارشد مثبت گراست. مدیر مسئول مرکز مشاوره خانواده مهر افزود: با توجه به ظرفیت محدود، اولویت به ترتیب نام نویسی افراد می باشد و علاقمندان می توانند جهت کسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام با شماره 09211075127 تماس حاصل نموده و یا به آدرس؛ کاشان، خیابان ۲۲ بهمن، کوچه شهید احتشامی( بلندیان)، جنب فرهنگسرای بانو مراجعه نمایند. https://eitaa.com/joinchat/1834090893C1d8fad1a33 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
🔰کارگاه جریان سازی اجتماعی تشکل ها ، ثمره جذب و حفظ صحیح ________________ ⭕️پنجشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۷:۳۰ صبح ⭕️حسینیه شهدای پاسدار __________________ 👇👇👇👇👇 ✅ساعت ۷:۳۰ تا ۷:۵۰ صرف صبحانه بر سفره حسینی دوستانی که همچنان میخوان دوره کارگاه مقدماتی مدیران گروه های دخترانه رو شرکت کنن 💢فقط تا امشب فرصت دارن برا ثبتنام ☺️ @zahra_1602 _____________
📣 میخوام بهت بگم‌👇 ⚜ خسته شدی❓ برو یک هفته ، استراحت کن‼️ ⚜ کم اوردی❓ کلا بیخیال شو‼️ نه❗️❌ 🚫 تو نمیتونی از رویاهات دست برداری. ❌ تو حق اینو نداری آرزو هاتو محال بدونی... اونا دست یافتنین ✌️ فقط کافیه ✅ بجنگی برای آرزوهات❕ ✅ تلاش کنی برای اهدافت❕ ✅ وقت بذاری برای رویاهات ❕ میدونم 🔰 ممکن سخت باشه 🔰 ممکنه خسته کننده باشه اما اینو هیچوقت فراموش نکن 🔆 تو به این دنیا نیومدی تا یه آدم معمولی باشی 🔆 تو به این دنیا نیومدی تا یک زندگی عادی داشته باشی! 〽️ تلاش کن برای اون چیزی که میخوای💪 〽️ بزار خودت، به خودت افتخارکنی https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem