eitaa logo
حسینیه مقتل
5هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
327 ویدیو
63 فایل
تماس با مدیر : @mostafapi1 حسینیه مقتل در تلگرام: https://t.me/hosenih_maghtal حسینیه مقتل در ایتا: eitaa.com/hosenih_maghtal 🔻 پیج حسینیه مقتل در اینستاگرام : https://www.instagram.com/payegahe_hoseinieh_maghtal
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 نکته... 🔸امام خامنه ای: اهتمام هیئت ها به این موارد باشد... ✅ @hosenih_maghtal
ای اجل این چند روزه دور ما را خط بکش...
🔹 #شب_سوم... 👇روضه های شب سوم محرم الحرام... 🔸حضرت رقیه سلام الله علیها... ✅ @hosenih_maghtal
علیه السلام 🔹درباره سنّ شریف حضرت رقیه (علیهاالسلام) در میان تاریخ نگاران اختلاف نظر وجود دارد. اگر اصل تولد ایشان را بپذیریم، مشهور این است که ایشان سه یا چهار بهار بیشتر به خود ندیده و در روزهای آغازین صفر سال 61 ه .ق، پرپر شده است. 🔸بر اساس نوشته های بعضی کتابهای تاریخی، نام مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام)، امّ اسحاق است که پیشتر همسر امام حسن مجتبی (علیهالسلام) بوده و پس از شهادت ایشان، به وصیت امام حسن (علیهالسلام) به عقد امام حسین (علیهالسلام) درآمده است.(1) 🔹مادر حضرت رقیه(علیهاالسلام) از بانوان بزرگ و با فضیلت اسلام به شمار میآید. بنا به گفته شیخ مفید در کتاب الارشاد، کنیه ایشان بنت طلحه است.(2) 🔸نام مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) در بعضی کتابها، ام جعفر قضاعیّه آمده است، ولی دلیل محکمی در این باره در دست نیست. 🔹هم چنین نویسنده معالی السبطین، مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) را شاه زنان؛ دختر یزدگرد سوم پادشاه ایرانی، معرفی میکند که در حمله مسلمانان به ایران اسیر شده بود. وی به ازدواج امام حسین (علیهالسلام) درآمد و مادر گرامی حضرت امام سجاد (علیهالسلام) نیز به شمار میآید.(3) ✳️این مطلب از نظر تاریخ نویسان معاصر پذیرفته نشده؛ زیرا ایشان هنگام تولد امام سجاد (علیهالسلام) از دنیا رفته و تاریخ درگذشت او را 23 سال پیش از واقعه کربلا، یعنی در سال 37 ه .ق دانسته اند. از این رو، امکان ندارد او مادر کودکی باشد که در فاصله سه یا چهار سال پیش از حادثه کربلا به دنیا آمده باشد. این مسأله تنها در یک صورت قابل حل میباشد که بگوییم شاه زنان کسی غیر از شهربانو (مادر امام سجاد (علیهالسلام)) است. ✅ نام گذاری حضرت رقیه (علیهاالسلام) 🔹رقیه از «رقی» به معنی بالا رفتن و ترقی گرفته شده است.(4) گویا این اسم لقب حضرت بوده و نام اصلی ایشان فاطمه بوده است؛ 🔸زیرا نام رقیه در شمار دختران امام حسین(علیه السلام) کمتر به چشم میخورد و به اذعان برخی منابع، احتمال این که ایشان همان فاطمه بنت الحسین (علیهالسلام) باشد، وجود دارد.(5) 🔹 در واقع، بعضی از فرزندان امام حسین (علیهالسلام) دو اسم داشته اند و امکان تشابه اسمی نیز در فرزندان ایشان وجود دارد. 🔸گذشته از این، در تاریخ نیز دلایلی بر اثبات این مدعا وجود دارد. چنانچه در کتاب تاریخ آمده است: «در میان کودکان امام حسین (علیه السلام) دختر کوچکی به نام فاطمه بود و چون امام حسین (علیه السلام) مادر بزرگوارشان را بسیار دوست میداشتند، هر فرزند دختری که خدا به ایشان میداد، نامش را فاطمه میگذاشت. همان گونه که هرچه پسر داشتند، به احترام پدرشان امام علی (علیهالسلام) وی را علی مینامید».(6) 🔹گفتنی است سیره دیگر امامان نیز در نام گذاری فرزندانشان چنین بوده است.  ✅نام رقیه در تاریخ 🔹این نام ویژه تاریخ اسلام نیست، بلکه پیش از ظهور پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) نیز این نام در جزیرة العرب رواج داشته است. به عنوان نمونه، نام یکی از دختران هاشم (نیای دوم پیامبر (صلی الله علیه و آله)) رقیه بود که عمه حضرت عبداللّه، پدر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به شمار میآید.(7) 🔸نخستین فردی که در اسلام به این اسم، نام گذاری گردید، دختر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و حضرت خدیجه بود. پس از این نام گذاری، نام رقیه به عنوان یکی از نامهای خوب و زینت بخش اسلامی درآمد. 🔸امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نیز یکی از دخترانش را به همین اسم نامید که این دختر بعدها به ازدواج حضرت مسلم بن عقیل (علیه السلام) درآمد. این روند ادامه یافت تا آن جا که برخی دختران امامان دیگر مانند امام حسن مجتبی (علیه السلام)،(8) امام حسین (علیه السلام) و دو تن از دختران امام کاظم (علیه السلام) نیز رقیه نامیده شدند. گفتنی است، برای جلوگیری از اشتباه، آن دو را رقیه و رقیه صغری می نامیدند.(9) ✅پژوهشی در دیدگاههای تاریخی در مورد حضرت رقیه (علیهاالسلام) 🔹در بعضی کتابهای تاریخی، نام حضرت رقیه (علیه السلام) آمده، ولی در بسیاری از آنها نامی از ایشان برده نشده است. این احتمال وجود دارد که تشابه اسمی میان فرزندان امام حسین (علیه السلام)، سبب پیش آمدن این مسأله شده باشد. هم چنان که بعضی از کتابها به این مسأله اذعان دارند و بنابر نقل آنها، حضرت رقیه (علیه السلام) همان فاطمه صغری (علیه السلام) است. در چگونگی درگذشت ایشان نیز اختلاف نظر وجود دارد که در این جا به این دو مسأله خواهیم پرداخت. ✅طرح بحث 🔹برای روشن شدن این مطلب، بحث را با طرح یک پرسش بنیادین و بسیار مشهور آغاز میکنیم که: ✳️آیا نبودن نام حضرت رقیه (علیهاالسلام) در شمار فرزندان امام حسین (علیهالسلام) در کتابهای معتبری چون ارشاد مفید، اعلام الوری، کشف الغمة و دلائل الامامة، بر نبودن چنین شخصیتی در تاریخ د
لالت دارد؟ 🔸با بیان چند مقدمه، پاسخ این پرسش به خوبی روشن میشود: ▪️1) در دوره زندگانی ائمه اطهار (علیهمالسلام) و در صدر اسلام مسائلی مانند کمبود امکانات نگارشی، اختناق شدید حکمرانان اموی، کم توجهی به ثبت و ضبط جزئیات رویدادها، فشار حکومت بر سیره نویسان، جانب داریها و... سبب بروز بعضی اختلافات در نقل مطالب تاریخی میشده است. ▪️2) در اثر تاخت و تازها و وجود بربریت و دانش ستیزی بعضی حکمرانان، بسیاری از منابع ارزشمند از میان رفته است. به همین دلیل، این گمان تقویت میشود که چه بسا بسیاری از این اسناد و منابع معتبر، در جریان این درگیریها، از بین رفته و به دست ما نرسیده است. ▪️3) تعدد فرزندان، تشابه اسمی و به ویژه سرگذشت های شبیه در مورد شخصیتهای گوناگون تاریخی و گاه وجود ابهام در گذشته ها و پیشینه زندگی افراد، امر را بر تاریخ نویسان مشتبه کرده است. همان گونه که این مسأله در مورد دیگر شخصیتهای تاریخی ـ حتی در جریان قیام عاشورا ـ نیز به چشم میخورد. ▪️4) همان گونه که پیشتر گفته شد، امام حسین (علیهالسلام) به دلیل شدت علاقه به پدر بزرگوار و مادر گرامیشان، نام همه فرزندان خود را فاطمه و علی میگذاشتند. این امر خود منشأ بسیاری از سهوِ قلمها در نگاشتن شرح حال زندگانی فرزندانِ امام حسین (علیهالسلام) گردیده است. قراین و شواهدی نیز در دست است که ✳️رقیه (علیهاالسلام) را فاطمه صغیره میخوانده اند. احتمال دارد همین موضوع سبب غفلت از نام اصلی ایشان شده باشد.(10) 🔸بنابراین، نیامدن نام حضرت رقیه (علیهاالسلام)، در کتابهای تاریخی، اگر چه شک در وجود تاریخی او را بسیار تقویت میکند، اما هرگز دلیل بر نبودن چنین شخصیتی در تاریخ نیست. افزون بر آن، مهمترین دلیلِ فراموشی یا کم رنگ شدن حضور این شخصیت، زندگانی کوتاه ایشان است که سبب شده ردّ کمتری از ایشان در تاریخ به چشم بخورد. در مورد حضرت علی اصغر (علیهالسلام) نیز به جرأت میتوان گفت: اگر شهادت او بحبوحه نبرد و وجود شاهدان بسیار بر این جریان نبود، نامی از حضرت علی اصغر (علیهالسلام) نیز امروز در بین کتابهای معتبر شیعه به چشم نمیخورد؛ زیرا تاریخ نویسی فنی است که با جمع آوری اقوال سر و کار دارد که بسیاری از آنها شاهد عینی نداشته و به صورت نقل قول گرد هم آمده است. 🔹تنها موضوعی که در آن مورد بحث و بررسی قرار میگیرد، درستی و یا نادرستی آن از حیث ثقه بودن راوی است که البته این موضوع فقط در تاریخ اسلام وجود دارد. اما به عنوان نمونه، در بحث حدیث، معرفه ها و مشخصه های دیگری نیز برای سنجش درستی اخبار، موجود میباشد که خبر را با تعادل و نیز تراجیح، علاج معارضه و تزاحم، بررسی دلالت و عملیاتهای دیگر مورد بررسی قرار میدهند. 🔸افزون بر مطالب بالا، دو شاهد قوی نیز بر اثبات وجود ایشان در تاریخ ذکر شده است. ابتدا گفتگویی که بین امام و اهل حرم در آخرین لحظات نبرد حضرت سیدالشهدا (علیهالسلام) هنگام مواجهه با شمر، رخ میدهد. امام رو به خیام کرده و فرمودند: ✳️ "اَلا یا زِینَب، یا سُکَینَة! یا وَلَدی! مَن ذَا یَکُونُ لَکُم بَعدِی؟ اَلا یا رُقَیَّه وَ یا اُمِّ کُلثُومِ! اَنتم وَدِیعَةُ رَبِّی، اَلیَومَ قَد قَرَبَ الوَعدُ"؛ ای زینب، ای سکینه! ای فرزندانم! چه کسی پس از من برای شما باقی میماند؟ ای رقیه و ای امکلثوم! شما امانتهای خدا بودید نزد من، اکنون لحظه میعاد من فرارسیده است.(11) 🔸هم چنین در سخنی که امام برای آرام کردن خواهر، همسر و فرزندانش به آنان میفرماید، آمده است: ▪️«یا اُختَاه، یا اُم کُلثُوم وَ اَنتِ یا زَینَب وَ اَنتِ یا رُقَیّه وَ اَنتِ یا فاطِمَه و اَنتِ یا رُباب! اُنظُرنَ اِذا أنَا قُتِلتُ فَلا تَشقَقنَ عَلَیَّ جَیباً وَ لا تَخمُشنَ عَلَیَّ وَجهاً وَ لا تَقُلنَ عَلیَّ هِجراً»؛ 🔹خواهرم ،ام کلثوم و تو ای زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته باشید] هنگامی که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا مگویید.(12) 🔸در مورد تشابه اسمی رقیه (علیه السلام) و فاطمه صغیره به یک جریان تاریخی اشاره میکنیم. مسلم گچکار از اهالی کوفه میگوید: «وقتی اهل بیت (علیهمالسلام) را وارد کوفه کردند، نیزه داران، سرهای مقدس شهیدان را جلوی محمل زینب (علیهاالسلام) میبردند. حضرت با دیدن آن سرها، از شدت ناراحتی، سرش را به چوبه محمل کوبید و با سوز و گداز شعری را با این مضامین سرود: 🔹ای هلال من که چون بدر کامل شدی و در خسوف فرورفتی! ای پاره دلم! گمان نمیکردم روزی مصیبت تو را ببینم. برادر! با فاطمه خردسال و صغیرت، سخن بگو که نزدیک است دلش از غصه آب شود. چرا این قدر با ما نامهربان شده ای؟ برادرجان! چقدر برای این دختر کوچکت سخت است که پدرش را صدا بزند، ولی او جوابش را ندهد.»(13) 🔸حضرت زینب (علیهاالسلام) در این شعر از رقیه (علیهاالسلام
) به فاطمه صغیره یاد میکند و این مسأله را روشن میکند که فاطمه صغیره که در بعضی از کتابها از او یاد شده، همان دختر خردسالی است که در خرابه شام جان داده است. ✅گفتار کتابهای تاریخی 🔻کامل بهائی ◾️قدیمیترین کتابی که از حضرت رقیه (علیهاالسلام) به عنوان دختر امام حسین) علیهالسلام) یاد کرده است و شهادت او را در خرابه شام میداند، همین کتاب است. این کتاب، اثر عالم بزرگوار، شیخ عمادالدین الحسن بن علی بن محمد طبری امامی است که به امر وزیر بهاءالدین، حاکم اصفهان در روزگار سلطنت هلاکوخان، نوشته شده است. به ظاهر، نام گذاری آن به کامل بهائی از آن روست که به امر بهاءالدین نگاشته شده است. ▫️این کتاب در سال 675 هجری قمری تألیف شده و به دلیل قدمت زیادی که دارد، از ارزش ویژهای برخوردار است؛ زیرا به جهت نزدیک بودن تألیف یا رویدادهای نگاشته شده ـ به نسبت منابع موجود در این راستا ـ حایز اهمیت است و منبعی ممتاز به شمار میرود و دستمایه تحقیقات بعدی بسیار در این زمینه قرار میگرفته است. شیخ عباس قمی در نفس المهموم و منتهی الامال، ماجرای شهادت حضرت رقیه (علیهاالسلام) را از آن کتاب نقل میکند. هم چنین بسیاری از عالمان بزرگوار مطالب این کتاب را مورد تأیید، و به آن استناد کردهاند. این نگارنده، کتاب دیگری به نام بشارة المصطفی (صلی الله علیه و آله) لشیعة المرتضی (علیهالسلام) دارد که در این کتاب نیز به برخی رویدادهای پس از واقعه عاشورا اشاره شده است. اولین منبعی که در آن تصریح شده که اسیران کربلا در اربعین اول، بر سر مزار شهدای کربلا نیامدهاند، همین کتاب میباشد. او جریانی را از عطیه (14) دوست جابربن عبدالله انصاری نقل میکند که به اتفاق هم بر سر مزار اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) و شهیدان کربلا حاضر شده، اولین زائرین قبر او در نخستین اربعین حسینی میگردند. اما نگارنده سخنی از ملاقات جابر با اسیران کربلا به میان نمیآورد و بر خلاف آنچه در برخی مقتلها نگاشته شده، هیچ ملاقاتی در این روز بین او و اسیران کربلا صورت نمیگیرد. این موضوع نیز نقطه عطف دیگری در امتیاز و برتری این کتاب میباشد. 🔻اللهوف ◾️یکی دیگر از کتابهای کهن که در این زمینه مطالبی نقل نموده، کتاب اللهوف از سیدبن طاووس است. باید دانست احاطه ایشان به متون حدیثی و تاریخی اسلام و شیعه، ممتاز و چشمگیر است. ▫️وی مینویسد: «شب عاشورا که حضرت سیدالشهداء (علیهالسلام) اشعاری در بی وفایی دنیا میخواند، حضرت زینب (علیه السلام) سخنان ایشان را شنید و گریست. امام (علیهالسلام) او را به صبر دعوت کرد و فرمود: ▫️«خواهرم، ام کلثوم و تو ای زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته باشید] هنگامی که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا مگویید [و خویشتن دار باشید].» ▫️بنابر نقل ایشان، نام حضرت رقیه (علیه السلام) بارها بر زبان امام حسین (علیه السلام) جاری شده است. این مطلب در مقتل ابومخنف نیز هست که حضرت پس از شهادت علی اصغر (علیه السلام)، فریاد برآورد: ▫️«ای ام کلثوم، ای سکینه، ای رقیه، ای عاتکه و ای زینب! ای اهل بیت من! خدانگهدار؛ من نیز رفتم». این مطلب را سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی (وفات: 1294 ه .ق) در کتاب ینابیع المودة از مقتل ابومخنف نقل میکند. 🔻المنتخب للطُریحی ◾️این کتاب را شیخ فخرالدین طیحی نجفی (وفات: 1085 ه .ق) نوشته است. این کتاب در دو جلد تنظیم شده و هر یک از مجلدات آن حاوی ده مجلس پیرامون سوگواری حضرت سیدالشهداء(علیهالسلام) و روایاتی شامل پاداش سوگواری بر آن امام و نیز مشتمل بر اخباری در گستره رویدادهای روز عاشورا و رویدادهای پس از آن میباشد. اگر چه نگارنده این کتاب از متأخرین بوده و در عصر صفوی زیسته، اما روایات و موضوعات خوبی را در کتاب خود جمع آوری و تنظیم کرده است. وی سن حضرت رقیه (علیهاالسلام) را سه سال بیان نموده است. ▫️پس از او، فاضل دربندی (وفات: 1286 ه.ق) که آثاری همچون اسرار الشهادة و خزائن دارد، مطالبی را از منتخب طریحی نقل کرده است. ▫️بعدها سید محمد علی شاه عبدالعظیمی (وفات: 1334 ه .ق) در کتاب شریف الایقاد، مطالبی را از آن کتاب بیان کرده است. ▫️همچنین علامه حایری (وفات 1384 ه .ق) نیز در کتاب معالی السبطین از کتاب منتخب طریحی بهره برده است. 🔻الدروس البهیة ◾️علامه سیدحسن لواسانی (وفات: 1400 ه . ق) در کتاب الدروس البهیة فی مجمل احوال الرسول و العتره النبویة مینویسد: ▫️😭یکی از دختران امام حسین(علیهالسلام) به نام رقیه(علیهاالسلام)، از اندوه بسیار و گرما و سرمای شدید و گرسنگی، در خرابه شام از دنیا رفت و در همانجا به خاک سپرده شد. قبرش در آنجا معروف و زیارتگاه است. ▫️دیگر کتابهایی که در این زمینه سخنی دارند، مستقیم یا غیرمستقیم از همین منابع نقل کرده اند. --------------------------------
------------------ 📘#1 ـ الاربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، بیتا، ج2، ص216 ؛ الطبرسی، ابوعلی فضل بن الحسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، بیروت، دار المعرفة، 1399 ه .ق، ص251. 2 ـ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، تهران، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، 1378 ه . ش، ج2، ص200، اعلام الوری، ص251. 3 ـ  حایری، محمد مهدی، معالی السبطین، قم، منشورات الرضی، 1363 ه . ش، ج2، ص214. 4 ـ  ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، چاپ اول، 1416 ه . ق، ج5، ص293. 5 ـ نظری منفرد، علی، قصه کربلا، قم، انتشارات سرور، 1379 ه . ش، پاورقی ص518. 6 ـ ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404 ه . ق، ج44، ص210. 7 ـ همان، ج15، ص39. 8 ـ الارشاد، ج2، ص22. 9 ـ همان، ص343. 10ـ محمدی اشتهاردی، محمد، سرگذشت جان سوز حضرت رقیه (علیهاالسلام)، تهران، انتشارات مطهر، 1380 ه . ش، ص 12. 11ـ جمعی از نویسندگان، موسوعة کلمات الامام الحسین (علیهالسلام)، قم، دارالمعروف، چاپ اول، 1373 ه . ش، ص 511. 12 ـ ابن طاووس، ابوالقاسم ابوالحسن بن سعدالدین، اللهوف علی قتلی الطفوف، قم، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1414 ه . ق، ص 141؛ اعلام الوری، ص 236،(با اندکی تغییر(. 13ـ قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، تهران، مکتبةالاسلامیة، 1368 ه . ق، ص 252؛ بحارالانوار، ج 45، ص 115. 14ـ در گفتار برخی ذاکران و واعظان مشهور است که عطیه غلام جابربن عبدالله انصاری بوده، در حالی که این مطلب تحریف تاریخ است. عطیه عوفی از رجال کوفه و از اصحاب امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بوده و حتی نام گذاری او نیز هنگام تولدش توسط امام علی (علیهالسلام) صورت گرفته است. او پنج امام را درک نموده و در زمان امام باقر (علیهالسلام) از دنیا رفت (ر.ک: التستری، محمد تقی، قاموس الرجال، قم، انتشارات جامعه مدرسین، چاپ ) منبع: سایت حوزه علیه السلام سلام الله علیها ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
آغوش گرفتن امام حسین توسط دو دلداه و حضرت رقیه سلام الله علیها 🔹هنگامى که سر حسین علیه السلام را آوردند و در منزلى به نام قِنَّسرین (شهرى در شام، به فاصله یک روز راه از حَلَب در مسیر حِمْص) فرود آمدند، راهبى مسیحی از دِیْرش به سوى سر، حرکت کرد و نورى را دید که از دهان آن، ساطع بود و به آسمان مى رفت. راهب مسیحی، ده هزار درهم به آنان (نگهبانان) داد و سر را گرفت و به درون دِیرش برد و بدون آن که شخصى را ببیند، صدایى شنید که مى‌گفت: 🔸«خوشا به حالت ! خوشا به حال آن که قَدر این سر را شناخت!» 🔹راهب، سرش را بلند کرد و گفت پروردگارا! به حقّ عیسى، به این سر بگو که با من سخن بگوید. سر به سخن آمد و ▪️گفت: «اى راهب ! چه مى خواهى؟». ▪️گفت: تو کیستى؟ ▪️گفت: «من فرزند محمّدِ مصطفى و پسر علىِ مرتضى هستم. پسر فاطمه زهرا و مقتول کربلایم. من مظلوم و تشنه کامم» و ساکت شد. 🔸راهب صورت به صورتش نهاد و گفت: صورتم را از صورت تو بر نمى دارم تا بگویى: ▪️«من ، شفیع تو در روز قیامت هستم» سر به سخن درآمد و گفت: «به دین جدّم محمّد درآى»  🔹راهب گفت: گواهى مى دهم که خدایى جز خداوند نیست و گواهى مى دهم که محمّد پیامبر خداست. آن گاه حسین علیه السلام پذیرفت که شفاعتش کند. صبحدم آن قوم سر و دِرهم ها را گرفتند و چون به وادى رسیدند دیدند که درهم ها سنگ شده است. -------------------------------------------------- ✅متن عربی: 🔸لَمّا جاؤوا بِرَأسِ الحُسَینِ علیه السلام ونَزَلوا مَنزِلاً یُقالُ لَهُ قِنَّسرینَ، اطَّلَعَ راهِبٌ مِن صَومَعَتِهِ إلَى الرَّأسِ، فَرَأى نورا ساطِعا یَخرُجُ مِن فیهِ، ویَصعَدُ إلَى السَّماءِ، فَأَتاهُم بِعَشَرَةِ آلافِ دِرهَمٍ، وأخَذَ الرَّأسَ، وأدخَلَهُ صَومَعَتَهُ، فَسَمِعَ صَوتا ولَم یَرَ شَخصا، قال: طوبى لَکَ، وطوبى لِمَن عَرَفَ حُرمَتَهُ، فَرَفَعَ الرّاهِبُ رَأسَهُ، وقالَ: یا رَبِّ، بِحَقِّ عیسى تَأمُرُ هذَا الرَّأسَ بِالتَّکَلُّمِ مَعی. فَتَکَلَّمَ الرَّأسُ، وقالَ: یا راهِبُ، أیَّ شَیءٍ تُریدُ؟ قالَ: مَن أنتَ؟ قالَ: أنَا ابنُ مُحَمَّدٍ المُصطَفى، وأنَا ابنُ عَلِیٍّ المُرتَضى، وأنَا ابنُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ، وأنَا المَقتولُ بِکَربَلاءَ، أنَا المَظلومُ، أنَا العَطشانُ، فَسَکَتَ. فَوَضَعَ الرّاهِبُ وَجهَهُ عَلى وَجهِهِ، فَقالَ: لا أرفَعُ وَجهی عَن وَجهِکَ حَتّى تَقولَ: أنَا شَفیعُکَ یَومَ القِیامَةِ. فَتَکَلَّمَ الرَّأسُ، فَقالَ: اِرجِع إلى دینِ جَدّی مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله. فَقالَ الرّاهِبُ: أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّه ُ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّه، فَقَبِلَ لَهُ الشَّفاعَةَ. فَلَمّا أصبَحوا أخَذوا مِنهُ الرَّأسَ وَالدَّراهِمَ، فَلَمّا بَلَغُوا الوادِیَ نَظَرُوا الدَّراهِمَ قَد صارَت حِجارَةً. -------------------------------------------------- 📘 آل ابی طالب، ابن شهرآشوب علیه السلام علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ ✅ @hosenih_maghtal
سلام الله علیها 🔹… وقتی سر بریده امام حسین را برای رقیه سلام الله علیها آوردند گفت این سر کیست؟ 🔸به او گفتند: سر پدرت حسین است. 😭سر را با احتیاط از داخل طشت برداشت و به سینه چسبانید و با گریه های سوزناک خود خطاب به سر چنین گفت: ◾️پدر چه کسی تو را به خون آغشته کرد؟ ◾️چه کسی رگ های گردنت را برید؟ ◾️پدر چه کسی در خردسالی یتیمم کرد؟ ◾️پدر دختر یتیم تو به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ شود؟ ◾️پدر جان زنان بی پوشش چه کنند؟ ◾️پدرجان زنان اسیر و سرگردان کجا بروند؟ ◾️پدر جان چه کسی چشمان گریان را چاره ساز است؟ ◾️پدر جان چه کسی یار و یاور غریبان بی پناه است؟ ◾️پدر جان چه کسی پریشان مویی ما را سامان می بخشد؟ ◾️پدر جان بعد از تو چه کسی با ماست؟ ◾️وای بر ما بعد از تو وای از غریبی! ◾️پدر جان کاش فدایت می شدم. ◾️پدر جان ای کاش بیش از این نابینا می شدم و تو را اینگونه نمی دیدم. ◾️پدر جان کاش پیش از این در خاک خفته بودم و محاسنت را آغشته به خون نمی دیدم. 😭سپس لب ها را بر لب های پدرش امام حسین نهاد و چنان گریست که همان لحظه بیهوش شد و وقتی او را حرکت دادند دریافتند که از دنیا رفته است. -------------------------------------------------- ✅متن عربی: 🔸… فقالت: ما هذا الرّأس ؟ قالوا لها: رأسُ أبیک. فرفعته من الطّشت حاضنة له وهی تقول: یا أباه ! ▪️مَن ذا الذی خضّبک بدمائک؟ ▪️یا أبتاه! مَن ذا الذی قطع وریدک؟ ▪️یا أبتاه ! مَن ذا الذی أیتمنی على صغر سنّی ؟ ▪️یا أبتاه ! مَن بقی بعدک نرجوه ؟ ▪️یا أبتاه ! مَن للیتیمة حتّى تکبر ؟ ▪️یا أبتاه ! مَن للنساء الحاسرات ؟ ▪️یا أبتاه ! مَن للأرامل المسبیّات ؟ ▪️یا أبتاه ! مَن للعیون الباکیات ؟ ▪️یا أبتاه ! مَن للضائعات الغریبات ؟ ▪️یا أبتاه ! مَن للشعور المنشرات ؟ ▪️یا أبتاه ! مَن بعدک ؟ واخیبتنا ! ▪️یا أبتاه ! مَن بعدک ؟ واغربتنا ! ▪️یا أبتاه ! لیتنی کنت الفدى ، ▪️یا أبتاه ! لیتنی کنت قبل هذا الیوم عمیا . ▪️یا أبتاه ! لیتنی وسدت الثّرى ولا أرى شیبک مخضّباً بالدّماء. ثمّ إنّها وضعت فمها على فمه الشّریف , وبکت بُکاءاً شدیداً حتّى غشی علیها ، فلمّا حرّکوها , فإذا بها قد فارقت روحها الدُنیا -------------------------------------------------- 📘 فی جمع المراثی و الخطب طریحی، ص ۱۳۶-۱۳۷ علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ ✅ @hosenih_maghtal
(س) در شام 🔹در كامل بهائى(1) از حاویه(2) نقل كرده كه 🔸زنان خاندان نبوّت در حالت اسیرى حال مردانى كه در كربلا شهید شده بودند بر پسران و دختران ایشان پوشیده میداشتند، و هر كودكى را وعده میدادند كه پدر تو به فلان سفر رفته است بازمیآید، تا ایشان را به خانه یزید آوردند. 😭دختركى بود چهارساله، شبى از خواب بیدار شد گفت: پدر من حسین علیه السّلام كجا است؟ او را در خواب دیدم، سخت پریشان بود. زنان و كودكان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. 🔶یزید خفته بود، از خواب بیدار شد و حال تفحّص كرد، خبر بردند كه حال چنین است. 🔷آن لعین در حال گفت كه: بروند و سر پدر را بیاورند و در كنار او نهند، پس آن سر مقدّس را بیاوردند و در كنار آن دختر چهارساله نهادند. 😭پرسید این چیست؟ ▪️گفتند: سر پدر تو است. آن دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم كرد. ✅نقل مبسوط تر دیگر 🔹و بعضى این خبر را به وجه ابسط نقل كردهاند:(3) 🔸آن سر مقدس را در زیر سرپوشى قرار داده در مقابل او نهادند. 🔹كودك پرسید: این چیست؟ گفتند: سر پدرت حسین(علیه السلام) است. 🔸دختر امام حسین(علیهالسلام) سرپوش را برداشت و چون چشمش به سر مبارك پدر افتاد ناله اى از دل كشید و بیتاب شد و گفت: ▪️ اى پدر! چه كسى تو را به خونت رنگین كرد؟! ▪️چه كسى رگ‌هاى تو را برید؟! ▪️ اى پدر! چه كسى مرا در كودكى یتیم كرد؟! ▪️اى پدر! بعد از تو به چه كسى دل ببندم؟! ▪️چه كسى یتیم تو را بزرگ خواهد كرد؟! ▪️اى پدر! انیس این زنان و اسیران كیست؟! ▪️اى كاش من فدایت شده بودم! ▪️اى كاش من نابینا شده بودم! ▪️اى كاش من در خاك آرمیده بودم و محاسن به خون خضاب شده تو را نمى‌دیدم! 😭آنگاه لب كوچك خود را بر لب‌هاى پدر نهاد و گریه شدیدى كرد و از هوش رفت! هر چه تلاش كردند، به هوش نیامد، و این عزیز حسین(علیهالسلام) در شام به شهادت رسید. (4) 🔻لازم به ذکر است که نام حضرت رقیه(س) در این کتاب های تاریخی تصریح و در برخی نیز به ماجرای شهادتش اشاره شده است: لهوف سید ابن طاووس،141- معال بستین،ج2،ص161، منتخب تریهی ودعوة الحسنیۀ آیت الله آقا شیخ محمد باقر بهاری- ریاحین الشریعۀ محلاتی ج3،ص309-منتخب التواریخ ملا هاشم خراسانی ص298 ✅ : 1⃣نقل است که مادران اطفال به فرزندانشان گفته بودند پدرانتان به مسافرت رفته اند و داستان شهادت را کتمان میکردند اما اینجا در خصوص رقیه سلام الله علیها داستان متفاوت است ، سر بریده پدر رقیه(س) بر روی نیزه مدتها همسفر آنها بوده ، چه شد که رقیه(س) سر پدر را نشناخت... 😭خارج شدن سر از حالت عادی 😭بخاطر تنور خولی 😭بخاطر خون و خاکی که سر به آنها آغشته بود 😭مگر با این سر چه کرده بودند که این دختر سر پدر خودش را نشناخت؟ -------------------------------------------------- ✅متن عربی: 🔸و كان للحسین علیه السلام بنت صغیرة لها أربع سنین قامت لیلة من منامها و قالت: أین أبی الحسین علیه السلام فإنی رأیته الساعة فی المنام مضطربا شدیدا. فلما سمعن النسوة ذلك بكین و بكى معهن سائر الأطفال و ارتفع العویل، فانتبه یزید من نومه و قال: ما الخبر؟ ففحصوا عن الواقعة و قصوها علیه، فأمر بأن یذهبوا برأس أبیها إلیها فأتوا بالرأس الشریف و جعلوه فی حجرها، فقالت: ما هذا؟ قالوا: رأس أبیك. ففزعت الصبیة و صاحت فمرضت و توفیت فی أیامها بالشام(5). و روی هذا الخبر فی بعض التألیفات بوجه أبسط و فیه: فجاؤوا بالرأس الشریف إلیها مغطى بمندیل دیبقی، فوضع بین یدیها و كشف الغطاء عنه فقالت: ما هذا الرأس؟ قالوا: إنه رأس أبیك. فرفعته من الطست حاضنة له و هی تقول: یا أبتاه من ذا الذی خضبك بدمائك، یا أبتاه من ذا الذی قطع وریدیك، یا أبتاه من ذا الذی أیتمنی على صغر سنی، یا أبتاه من بقی بعدك نرجوه، یا أبتاه من للیتیمة حتى تكبر- و ذكر لها من هذه الكلمات إلى أن قال:- ثم إنها وضعت فمها على فمه الشریف و بكت بكاء شدیدا حتى غشی علیها، فلما حركوها فإذا هی قد فارقت روحها الدنیا. فلما رأى أهل البیت ما جرى علیها أعلوا بالبكاء و استجدوا العزاء، و كل من حضر من أهل دمشق فلم یر ذلك الیوم الا باك و باكیة. انتهى(6).- نفس المهموم، الشیخ عباس القمی،416- -------------------------------------------------- 📘# 1. كامل بهائى، ج 2، ص 179. 2.  الحاویه تألیف قاسم بن محمّد بن احمد مأمونى از دانشوران اهل سنت است. نك: فوائد الرضویه، ص 112. 3. و نیز نك: منتخب طریحى، ج 1، ص 141؛ كامل بهائى، ج 2، ص 179؛ نفس المهموم، ص 45؛ الدمعة الساكبة، ج 5، ص 141. 4. نفس المهموم 456؛ الدمعة الساكبة 5/141. 5. كامل بهائى، ج 2، ص 179 6. كامل بهائى، ج 2، ص 178 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
🔹دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند... 🔸اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند... 🔹چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی... 🔸آن شب وصل که این تازه براتم دادند... ✅ @hosenih_maghtal
🔹 #شب_چهارم... 👇روضه های شب چهارم محرم الحرام... 🔶حضرت حُر علیه السلام ✅ @hosenih_maghtal
🔹دو منزل مانده به کوفه امام با لشکر حر مواجه شد 🔸فرمود به یاری ما آمده ای یا به جنگ ما؟ 🔹حر گفت : یا اباعبدالله! برای جنگ با شما آمده ام! 🔸در این سرزمین نامه ای از سوی ابن زیاد به حر رسید که در آن حر را سرزنش کرده بود و دستور داده بود کار را بر حسین علیه السلام سخت بگیرد. 🔹وقتی لشکر حر از حرکت کاروان حسینی جلوگیری کرد امام برخواست و خطبه ای خواند... 🔸... آیا نمی نگرید که به حق عمل نمیشود و کسی از باطل نهی نمیکند؟! 🔸واجب است که مومن (در چنین شرایطی) با جان و دل مشتاق دیدار پروردگارش باشد. 🔸همانا که من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز ملامت و ذلت نمیدانم. -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal
🔹خود را بین بهشت و جهنم مخیر میبینم... #حر ✅ @hosenih_maghtal
🔹ابو مخنف می گوید بعد از این که اولین تیراندازی را کردند تعدادی از اصحاب امام(ع) به شهادت رسیدند و تقریبا 50 نفر از ایشان باقی ماندند. در این هنگام بود که 🔸حسین(ع) دست به محاسن خود کشیده و فرمود: این ها –تیرها-فرستادگان این قوم بودند. سپس فرمود: خداوند بر یهود و نصاری غضبش را شدید نمود چون برای خدا فرزند قائل شدند، و بر مجوس نیز  غضبش را شدید نمود زیرا ماه و خورشید و آتش را می پرستیدند. و همانا خدا غضبش را شدید می نماید بر قومی که جمع شده اند تا فرزند پیامبرشان را بکشند. به خدا سوگند هیچ گاه درخواستی که از من دارند را نمی پذیرم تا زمانی که خداوند را در حالی که به خون خود خضاب شده ام ملاقات نمایم. ✳️ سپس فریاد زند: ✳️«أما من مغیث یغیثنا لوجه اللّه تعالى؟ أما من ذاب یذبّ عن حرم رسول اللّه»؟ 🔹آیا فریادرسی نیست که برای خدا به فریاد ما برسد؟ آیا مدافعی نیست که از حرم رسول الله(ص) دفاع نماید؟(1) 🔻در این هنگام حر بن یزید مشاهده كردند كه لشكریان تصمیم دارند سید الشهداء را بكشند به عمر بن سعد گفت: ✳️آیا با حسین بن على جنگ خواهى كرد؟ 🔻گفت: آرى به خداوند جنگى خواهیم كرد كه در آن دستها و سرها از بدن جدا شوند 🔻گفت: مگر شما به پیشنهاد او رضایت ندادید؟ 🔻عمر بن سعد گفت: اگر اختیار در دست من بود قبول مى كردم لیكن عبید اللَّه بن زیاد پیشنهاد او را قبول نكرد. 🔸حر بن یزید پس از این مذاكرات به مردى از خویشاوندانش بنام قرة بن قیس گفت: آیا اسبت را آب داده اى جواب داد آب نداده ام قره گوید من گمان كردم وى دوست دارد از جبهه جنگ كنارهگیرى كند و در جنگ شركت نداشته باشد ✳️ اگر حرّ بن یزید مقصودش را با من در میان میگذاشت من هم باتفاق او بطرف حسین علیه السّلام می رفتم. 🔹حر بن یزید آرام آرام به طرف سید الشهداء علیه السّلام می رفت. مردى به وى گفت: 🔺چرا تو را ناراحت میبینم؟ ✳️جواب داد به خداوند سوگند من خود را بین دوزخ و بهشت مشاهده میكنم؛ به پروردگار سوگند دوزخ را بر بهشت اختیار نخواهم كرد اگر چه قطعه قطعهام كنند.(2) 🔹سپس اسب خود را به سوى حسین علیه السّلام راند (3) در حالى كه 🔘نیزه خود را وارونه و 🔘سپر خود را واژگون كرده بود و 🔘سرش را به خاطر خجالت از آل رسول پایین افكنده بود كه آنها را در این مكان بی آب و علف فرود آورده بود! 📣آنگاه صداى خود را بلند كرد: 😭«خدایا من به سوى تو بازگشتم، پس توبه مرا بپذیر، به تحقیق كه من قلوب اولیاء تو و فرزندان پیامبر تو را لرزاندم! 😭اى اباعبداللّه من توبه میكنم آیا توبه من پذیرفته است؟»(4) به پروردگار سوگند اگر می دانستم قضیه این چنین خواهد شد، نسبت به شما هیچ اقدامى نمی كردم (5) ✳️حسین علیه السّلام فرمود: 🔸آرى خداوند توبه تو را میپذیرد، (6) این كلام او را مسرور كرد و به حیات ابدى و نعمت دائمى یقین كرد. 🔻 اینجا قول هاتف برایش واضح شد، رو به حسین علیه السّلام كرد و گفت: ✳️هنگامى كه از كوفه خارج شدم صدائى شنیدم كه میگفت: اى حرّ بشارت باد تو را به بهشت، گفتم: واى بر حرّ و بشارت بهشت در حالى كه به جنگ پسر دختر پیامبر میرود. (7) 🔹حسین علیه السّلام فرمود: تو به خیر رسیدى و پاداش تو محفوظ است. این در حالى بود كه یك غلام ترك هم همراه حرّ بود. (8) -------------------------------------------------- ✅متن عربی: 🔸قال أبو مخنف: فلما رموهم هذه الرمیة قلّ أصحاب الحسین علیه السّلام، فبقی فی هؤلاء القوم الذین یذكرون فی المبارزة، و قد قتل منهم ما ینیف على خمسین رجلا، فعندها ضرب الحسین علیه السّلام بیده إلى لحیته، فقال: هذه رسل القوم- یعنی السهام-، ثمّ قال: «اشتدّ غضب اللّه على الیهود و النصارى إذ جعلوا له ولدا، و اشتدّ غضب اللّه على المجوس إذ عبدت الشمس و القمر و النّار من دونه، و اشتدّ غضب اللّه على قوم اتّفقت آراؤهم على قتل ابن بنت نبیهم، و اللّه، لا أجیبهم إلى شیء مما یریدونه أبدا، حتى ألقى اللّه و أنا مخضب بدمی» ثم صاح علیه السّلام: «أ ما من مغیث یغیثنا لوجه اللّه تعالى؟ أ ما من ذاب یذبّ عن حرم رسول اللّه»؟ فلمّا سمع الحر بن یزید هذا الكلام، اضطرب قلبه، و دمعت عیناه، فخرج باكیا متضرعا، مع غلام له تركی، و كان كیفیة انتقاله الى الحسین...( مقتل الحسین(ع)، الخوارزمی    ج2    11     الجزء الثانی) -فلمّا رأى الحرّ بن یزید أنّ القوم قد صمّموا على قتال الحسین علیه السلام قال: لعمر بن سعد: ای عمر، أ تقاتل الحسین؟! قال: إی و اللّه قتالا أیسره أن تسقط فیه الرءوس و تطیح فیه الأیدی، قال: أ فما لكم فیما عرضه علیكم رضى؟ قال: لو كان الأمر إلیّ لفعلت، و لكن أمیرك قد أبى. فأقبل الحرّ و معه رجل من قومه یقال له: قرّة بن قیس فقال له: یا قرّة هل سقیت فرسك الیوم؟ قال: لا.
قال قرّة: فظننت أنّه یرید أن یتنحّى فلا یشهد القتال، و لو أنّه اطلعنی على الذی یرید لخرجت معه إلى الحسین علیه السلام، فأخذ یدنو من الحسین علیه السلام قلیلا قلیلا فقال له رجل: ما هذا الذی أرى منك؟ فقال: إنی و اللّه اخیّر نفسی بین الجنّة و النار، فو اللّه ما أختار على الجنّة شیئا و لو قطّعت و حرّقت، ثمّ ضرب فرسه فلحق بالحسین علیه السلام فقال له: جعلت فداك یا ابن رسول اللّه، أنا صاحبك الذی جعجعت بك فی هذا المكان، و ما ظننت أنّ القوم یردّون علیك ما عرضته علیهم و لا یبلغون منك هذه المنزلة، و اللّه لو علمت أنّ القوم ینتهون بك إلى ما أرى ما ركبت منك الذی ركبت، و إنّی تائب إلى اللّه تعالى ممّا صنعت، فترى لی من ذلك توبة؟ فقال الحسین علیه السلام: «نعم یتوب اللّه علیك فانزل»( إعلام الورى، الطبرسی،ج1،460) -ثم ضرب جواده نحو الحسین «1» منكسا رمحه قالبا ترسه «2» و قد طأطأ برأسه حیاء من آل الرسول بما أتى إلیهم و جعجع بهم فی هذا المكان على غیر ماء و لا كلأ رافعا صوته: «اللهم إلیك انیب فتب علی، فقد أرعبت قلوب أولیائك و أولاد نبیك! یا أبا عبد اللّه إنی تائب فهل لی من توبة».- مقتل الحسین(ع)، المقرم،246- -فقال الحسین علیه السّلام نعم یتوب اللّه علیك - لهوف ص 58- فسره قوله، و تیقن الحیاة الأبدیة و النعیم الدائم و وضح له قول الهاتف لما خرج من الكوفة فحدث الحسین علیه السّلام بحدیث قال فیه لما خرجت من الكوفة نودیت أبشر یا حر بالجنة فقلت ویل للحر یبشر بالجنة و هو یسیر إلى حرب ابن بنت رسول اللّه- امالى صدوق ص 93-. -------------------------------------------------- 📘#1.مقتل الحسین(ع)، الخوارزمی،ج2 ،11 2. إعلام الورى، الطبرسی،ج1،460 3.طبرى ج 6، ص 244. 4.مقتل الحسین(ع)، المقرم ،ص:246 5.إعلام الورى، الطبرسی،ج1،460 6.لهوف ص 58، امالى صدوق ص 97 و روضة الواعظین ص 159. 7.امالى صدوق ص 93. 8.مثیر الأحزان از ابن نما ص 31؛ مقتل الحسین از خوارزمى ج 2، ص 9. علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
(ع) حضرت زهرا(س) 🔹حر به امام حسین(ع)-بعد از مواجهه-گفت: بخدا قسم من از این نامه ها و فرستادگانى كه تو میفرمائى خبرى ندارم. امام حسین به یكى از یاران خود كه او را عقبة- ابن سمعان میگفتند 🔸 فرمود: آن دو خورجینى را كه حاوى نامه هاى این مردم است نزد من بیاور! 🔹وقتى آن دو خورجین را آورد امام علیه السّلام آن نامهها را در مقابل حر ریخت. 🔸حر گفت: ما از آن افرادى نیستیم كه براى تو نامه نوشته اند ما مأموریت داریم وقتى با تو ملاقات نمائیم از تو مفارقت ننمائیم تا تو را در كوفه نزد عبید اللَّه ببریم. 🔹امام حسین در جوابش فرمود: مرگ بتو از این آرزو نزدیكتر است. 🔸سپس امام حسین بیارانش فرمود: برخیزید و سوار شوید، آنان سوار شدند و در انتظار سوار شدن زنان ماندند. وقتى زنان سوار شدند امام علیه السّلام به اصحاب خود فرمود: 🔸برگردید! هنگامى كه خواستند بازگردند لشكر حر مانع شدند. امام حسین علیه السّلام به حر فرمود: ✳️ثكلتك امك ما ترید!؟ ✳️ یعنى: مادرت به عزایت بنشیند؛ چه منظورى دارى!؟ ✳️حر در جواب امام حسین گفت: والله اگر كسى از عرب، غیر از تو كه در چنین حالى هستى نام مادرم را می برد من نیز نام مادر او را میبردم و (میگفتم) مادرت برایت گریان شود. ولى بخدا قسم من راجع بنام مادر تو راهى ندارم جز اینكه نام او را بخوبى ببرم. 🔹امام حسین به حر فرمود: چه منظورى دارى؟ گفت: منظور من این است كه تو را نزد امیر عبید اللَّه ببرم. 🔸امام علیه السّلام فرمود: بخدا قسم كه من تابع تو نخواهم شد. 🔹حر گفت: بخدا قسم من هم تو را رها نخواهم كرد. سه مرتبه این مقاله بین آنان رد و بدل شد. موقعى كه گفتگوى ایشان بطول انجامید 🔸حر گفت: من مأمور نیستم با تو جنگ نمایم. فقط مأموریت من این است كه تو را وارد كوفه كنم، اكنون كه این مطلب را نمیپذیرى پس راهى را انتخاب كن كه نه داخل كوفه و نه وارد مدینه شوى و بدین وسیله مراعات انصاف شده باشد تا من نامه اى براى ابن زیاد بنویسم. شاید خدا راهى پیش بیاورد و عافیت را نصیب من نماید كه من در امر تو مداخله ننمایم. اكنون از این طریق برو... -------------------------------------------------- ✅متن عربی: 🔸فقال الحرّ: إنّا و اللّه ما ندری ما هذه الكتب التی تذكر، فقال الحسین: «یا عقبة بن سمعان أخرج الخرجین اللذین فیهما كتبهم إلیّ»، فأخرج خرجین مملوین صحفا فنشرها بین أیدیهم، فقال الحر: فإنّا لسنا من هؤلاء الذین كتبوا إلیك، و قد أمرنا إذا نحن لقیناك ألّا نفارقك حتّى نقدمك على عبید اللّه، فقال [له] الحسین: «الموت أدنى إلیك من ذلك»، ثمّ قال لأصحابه: «اركبوا»، فركبوا و انتظروا حتّى ركبت النساء، فقال: «انصرفوا»، فلمّا ذهبوا لینصرفوا حال القوم بینهم و بین الانصراف، فقال الحسین للحرّ: «ثكلتك أمّك! ما ترید»؟ قال: أما و اللّه لو غیرك من العرب یقولها لی و هو على مثل هذه الحالة التی أنت علیها ما تركت ذكر أمّه بالثكل أن أقوله كائنا من كان، و لكن و اللّه مالی إلى ذكر أمّك من سبیل إلّا بأحسن ما یقدر علیه، فقال الحسین: «فما ترید»؟ قال: أرید أن أنطلق بك إلى عبید اللّه، فقال: «إذن لا أتّبعك»، قال الحرّ: إذن لا أدعك، فترادّا القول ثلاث مرّات، ثمّ قال الحر: إنّی لم أؤمر بقتالك، و إنّما أمرت ألّا أفارقك حتّى أقدمك الكوفة، فإن أبیت فخذ طریقا لا تدخلك الكوفة، و لا تردّك إلى المدینة تكون بینی و بینك نصفا حتّى أكتب إلى ابن زیاد، و تكتب إلى یزید إن شئت أو إلى ابن زیاد إن شئت، فلعلّ اللّه أن یأتی بأمر یرزقنی فیه العافیة من أن أبتلى بشیء من أمرك... -------------------------------------------------- 📘 ، السماوی،204 ،الحر بن یزید الریاحی علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ ✅ @hosenih_maghtal
حسین(ع) سپاه حر و اسب هایشان را سیراب نمود 🔹امام حسین علیه السّلام دستور داد تا خیمه ها را بر سر پا كردند و آن گروه كه در حدود هزار نفر بودند با حر بن یزید تمیمى آمدند تا در آن گرماى ظهر در مقابل امام حسین توقف نمودند. امام حسین و یارانش عمامه ها بر سر بسته و شمشیرهاى خود را حمایل كرده بودند. 🔸امام حسین علیه السّلام بجوانان خود فرمود: این گروه را بنحوى آب دهید كه شوند. اسبان را هم اندك اندك آب دهید كه (چون تازه از راه رسیدهاند و عرق دارند) مریض نشوند. 🔹آنان این دستور را اجراء نمودند و كاسه و جامها را پر از آب میكردند و جلو دهان اسبان میگرفتند. وقتى آن اسب سه یا چهار یا پنج نفس آب میخورد ظرف آب را از جلو آن رد میكردند (كه بیشتر از اندازه نخورد و مریض نشود) و اسب دیگرى را بهمین نحو آب میدادند تا اینكه كلیه آن اسبها را آب دادند! 🔹على بن طحان محاربى میگوید: من هم در آن روز با حر بودم و آخرین نفرى بودم كه (نزد لشكر امام حسین) وارد شدم. هنگامى كه امام حسین متوجه تشنگى من و اسبم شد بمن فرمود: 🔸أنخ الراویة ! یعنى آن شتر آبكش را بخوابان. ولى چون معناى راویه بنظر من مشك آب بود لذا منظور آن حضرت را درك نكردم. سپس امام علیه السّلام بمن فرمود: اى پسر برادر! آن (شترى را كه بارش آب است) بخوابان! من آن شتر را خوابانیدم امام حسین بمن فرمود: آب بیاشام، آب از مشك فرو میریخت و من از آن استفاده نمیكردم، امام علیه السّلام فرمود: سر مشك را برگردان، ولى من متوجه نمیشدم كه چه كنم! امام حسین شخصا برخاست و سر مشك را برگردانید و من، خود و اسبم را سیراب نمودم. -------------------------------------------------- ✅متن عربی: 🔸-فاستبقنا إلى ذی حسم، فسبقناهم إلیه، و أمر الحسین علیه السّلام بأبنیة فضربت فنزل فیها، و جاء القوم زهاء ألف فارس مع- الحر بن یزید الریاحی التمیمی-، فأتى حتى وقف هو و خیله مقابل- الحسین- فی حرّ الظهیرة، و الحسین و أصحابه معتمون متقلدو أسیافهم، فقال الحسین لأصحابه: «اسقوا القوم، و أرووهم من الماء، و رشفوا الخیل ترشیفا. فسقوهم حتى ارتووا، و كانوا شاكین فی السلاح لا یرى منهم إلّا الحدق، و أقبلوا یملئون القصاع و الطساس من الماء، ثم یدنونها من الفرس، فإذا عبّ فیها ثلاثا أو أربعا أو خمسا عزلت عنه، و سقی آخر حتى سقوها عن آخرها.(1) -فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الطَّعَّانِ الْمُحَارِبِیُّ كُنْتُ مَعَ الْحُرِّ یَوْمَئِذٍ فَجِئْتُ فِی آخِرِ مَنْ جَاءَ مِنْ أَصْحَابِهِ فَلَمَّا رَأَى الْحُسَیْنُ ع مَا بِی وَ بِفَرَسِی مِنَ الْعَطَشِ قَالَ أَنِخِ الرَّاوِیَةَ وَ الرَّاوِیَةُ عِنْدِی السِّقَاءُ ثُمَّ قَالَ یَا ابْنَ أَخِی أَنِخِ الْجَمَلَ فَأَنَخْتُهُ فَقَالَ اشْرَبْ فَجَعَلْتُ كُلَّمَا شَرِبْتُ سَالَ الْمَاءُ مِنَ السِّقَاءِ فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع اخْنِثِ السِّقَاءَ أَیِ اعْطِفْهُ فَلَمْ أَدْرِ كَیْفَ أَفْعَلُ فَقَامَ فَخَنَثَهُ فَشَرِبْتُ وَ سَقَیْتُ فَرَسِی.(2) -------------------------------------------------- 📘# 1.مقتل الحسین(ع)، الخوارزمی،ج1،329     2. الإرشاد، المفید،ج2، 78   علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ ✅ @hosenih_maghtal
🔹حدیث... 🔸احسان به نا اهل... @hosenih_maghtal
🔹 #شب_چهارم... 👇روضه های شب چهارم محرم الحرام... 🔸طفلان حضرت زینب سلام الله علیها و اصحاب حضرت سیدالشهدا علیه السلام ✅ @hosenih_maghtal
(س) 🔹«محمد» و «عون» فرزندان عبدالله‌بن جعفر در حماسه عاشورا بودند. 🔸جعفر دو فرزند به نام عون یکى از حضرت زینب(س) و دیگرى از جُمانه داشته است. در این که کدام یک از آنها در کربلا شهید شده و مادرش کیست، میان مورخان اختلاف نظر وجود دارد. دو پسر حضرت زینب(س) در حماسه عاشورا حضور داشتند و پس از رشادت‌های بسیار به شهادت رسیدند. 🔹چگونگی به شهادت رسیدن این دو فرزند رشید زینب کبری(س) و عبدالله بن جعفر[1] با استناد به دانشنامه 14 جلدی امام حسین(ع) در پی می‌آید. ✅محمّد بن عبدالله بن جعفر 🔹محمّد، یکى از فرزندان عبد الله بن جعفر طیّار است که در واقعه کربلا، شهید شد. مادر او، بر پایه گزارش منابع معتبر، خَوصا، دختر خَصَفة بن ثقیف بن ربیعه است.[2] بنا بر این، آنچه در برخى از منابع آمده که مادر وى زینب علیهاالسلام است،[3] ظاهرا صحیح نیست. نام او در زیارت هاى «ناحیه» و «رجبیّه»، آمده است. 🔸در «زیارت ناحیه» مى‌خوانیم: ▪️سلام بر محمّد بن عبد الله بن جعفر که شاهد جایگاه پدرش و پیرو برادرش و حافظ تن او بود! خدا، قاتل او عامر بن نَهشَل تمیمى را لعنت کند! 📚المناقب، ابن شهرآشوب: 🔹سپس محمّد بن عبدالله بن جعفر، به میدان پا نهاد و چنین مى‌خواند: 🔸{از ستم به ما، به خدا شکایت مى‌کنم از کارِ گروهى کور و پَست؛} 🔹{تغییر دهنده تعالیم قرآن و آیات محکم نازل شده تبیان} 🔸{و آشکار کننده کفر و طغیان.} آنگاه، 10 تن را کُشت و عامر بن نَهشَل تمیمى، او را کُشت. 📚تاریخ الطبرى به نقل از حُمَید بن مسلم اَزْدى: 🔹عامر بن نَهشَل تمیمى، به محمّد بن عبد الله بن جعفر بن ابى طالب، حمله بُرد و او را کُشت. 📚تاریخ الطبرى به نقل از هشام: 🔸محمّد بن عبد الله بن جعفر بن ابى طالب ـ که مادرش خوصا، دختر خَصَفة بن ثقیف بن ربیعة بن عائِذ بن حارث بن تیم الله بن ثَعلَبه، از بنى بکر بن وائِل بود ـ، به دست عامر بن نَهشَل تَیمى، کشته شد. 📚مقاتل الطالبیّین: 🔹مادر محمّد بن عبدالله بن جعفر بن ابى طالب، خوصا، دختر حَفصَة بن ثقیف بن ربیعه بود. ✅عَون بن عبدالله بن جعفر 🔹عَون، یکى دیگر از فرزندان عبد الله بن جعفر طیّار است که در واقعه کربلا، به شهادت رسید. 🔸گفتنى است که عبد الله بن جعفر، دو فرزند به نام «عون» داشته است. از این رو، یکى از آنها «عونِ اکبر» و دیگرى «عونِ اصغر» نامیده شده اند. مادر یکى از آنها زینب علیهاالسلام بوده و نام مادر دیگرى، جُمانه دختر مُسَیَّب، گزارش گردیده است. در این که کدام یک از آنها در کربلا شهید شده و مادرش کیست، میان مورّخان، اختلاف نظر وجود دارد. ابو الفرج اصفهانى، وى را عون اکبر و فرزند زینب علیهاالسلام مى داند و مى‌گوید که عون اصغر، در واقعه حَرّه [در مدینه] به شهادت رسیده است؛ امّا بیشتر منابع [4] عونِ شهید در کربلا را فرزند «جُمانه» مى‌دانند. 🔸نام وى در زیارت‌هاى «ناحیه» و «رجبیّه» آمده است. در «زیارت ناحیه مقدّسه» مى‌خوانیم: سلام بر عَون، پسر عبد الله، پسر جعفرِ پرواز کننده در بهشت ؛ آن هم پیمان ایمان، و همنشین بزرگان، و مُخلص براى [خداى] مهربان، و پیرو آیه ها و قرآن! خدا، قاتل او، عبد الله بن قُطبه نَبهانى را لعنت کند! 📚مقتل الحسین علیه السلام، خوارزمى: 🔸پس از محمّد بن عبد الله بن جعفر، عَون بن عبد الله بن جعفر بن ابى طالب به میدان آمد، در حالى که چنین مى خواند: ▪️{اگر مرا نمى شناسید، من فرزند جعفرم شهید راستى، شکُفته در باغ بهشت} ▪️{پرواز کننده در آن جا با دو بال سبز! و این، براى شرافت در میان مردم، بس است!} آن گاه، جنگید تا کشته شد. گفته شده که عبدالله بن قُطْبه، او را کُشت. 📚تاریخ الطبرى به نقل از هشام: 🔹عَون بن عبدالله بن جعفر بن ابى‌طالب، که مادرش جُمانه، دختر مُسیَّب بن نَجَبة بن ربیعة بن ریاح از قبیله بنى فَزاره بود. وى به دست عبد الله بن قُطْبه طایى نَبهانى، کشته شد. 📚تاریخ الطبرى به نقل از حُمَید بن مسلم اَزْدى: 🔹عبدالله بن قُطْبه طایى نَبهانى، به عَون بن عبد الله بن جعفر بن ابى‌طالب، حمله کرد و او را کُشت. 📚مقاتل الطالبیّین: 🔸 مادر عَون اکبر، فرزند عبد اللّه بن جعفر بن ابى طالب، زینبِ عقیله (خردمند) [5] دختر على بن ابى طالب علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام، دختر پیامبر خدا صلى الله علیه و آله است. 🔹مقصود سلیمان بن قَتّه در این شعر، اوست که: ▪️{و اگر مى‌گریى، بر عَون، برادرش ناله کن که در آنچه بر سرشان مى آید، فرو گذارنده نیست} ▪️{به جانم سوگند که مصیبتت در نزدیکان توست! پس بر این مصیبت طولانى گریه کن} ... 🔹از حُمَید بن مسلم، نقل شده است که: عبداللّه بن قُطْنه تَیهانى، عون بن عبد اللّه بن جعفر را کُشت. 📚تاریخ الطبرى به نقل از ابو کَنود عبد الرحمان بن عُبَید: 🔹هنگامی که عبدالله‌بن جعفر از کشته‌شدن دو پسرش همراه حسین(ع) خبر یافت و مردم برای تسلیت به حضورش می‌آمدند، یکی
از وابستگانش ـ که فکر نمى‌کنم کسى جز ابو لَسْلاس باشد ـ گفت: مصیبتى که دیده‌ایم، از جانب حسین به ما رسیده است! 🔸عبد‌الله بن جعفر، او را با کفشش زد و سپس گفت: اى پسر زنِ بدبو! آیا به حسین، چنین مى‌گویى؟ ✳️به خدا سوگند، اگر در کنارش حاضر مى بودم، دوست مى‌داشتم که از او جدا نشوم تا همراهش کشته شوم! به خدا سوگند، آنچه دلم را به از فدا شدن دو پسرم راضى و مصیبت آن دو را بر من، سبُک مى کند، این است که در راه از خود گذشتگى براى برادر و پسرعمویم [حسین علیه السلام] و پایدارى در کنار او، کشته شده‌اند! 🔹سپس به همنشینانش رو کرد و گفت: خدا را بر شهادت حسین علیه السلام مى‌ستایم که اگر نتوانستم با دستانم حسین علیه السلام را یارى کنم، دو پسرم، او را یارى دادند. ---------------------------------------------- 🔻پی‌نوشت‌ها: 🔻1.ابو عبد الله جعفر بن ابى طالب بن عبد المطّلب بن هاشم بن عبد مناف، ده سال از على بن ابى طالب بزرگ تر بود و پس از او مسلمان شد و آیاتى چند از قرآن کریم، در باره او نازل شده است. در حدیث نبوى آمده که: او شبیه‌ترین خلق و خو و شمایل را به پیامبر خدا داشت و جزو مهاجران نخستین به سرزمین حبشه بود و از آن جا به هنگام فتح خیبر بر پیامبر خدا در آمد و سپس در جنگ موته، در سال هشتم هجرى شرکت جُست و به شهادت رسید. از پیامبر روایت شده که فرمود: «او دو بال رنگین دارد که با آنها در بهشت، پرواز مى‌کند». از این رو، به «ذو الجناحین (صاحب دو بال)» یا «طیّار (پرواز کننده)»، مشهور شده است. روایات فراوانى در فضیلت او رسیده که در کتاب هاى حدیثى شیعه و اهل سنّت، نقل شده است. 🔻2.در برخى نقل‌ها مادرِ وى را «اُمّ ولد (کنیز)» گفته‌اند. 🔻3.مانند کامل بهایى و أعیان الشیعة که مادر محمّد را زینب کبرى گفته‌‌اند. 🔻4. مانند تاریخ الطبرى و الکامل فى التاریخ و انساب الأشراف و الثقات لابن حبّان و المجدىّ. 🔻5. از القاب مشهور زینب(س) «عَقیله (خردمند)» و «عَقیله بنى هاشم» است. -------------------------------------------------- علیه السلام سلام الله علیها ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ ✅ @hosenih_maghtal
🔹 🔸...ای پسر پیامبر! اگر دنیا باقی و زندگانی ما در آن جاویدان هم بود ، باز ما در یاری و کمک به تو استقامت می ورزیدیم و آن را بر زندگانی جاودان ترجیح می دادیم! 🔹 🔸بخدا سوگند ما ملاقات پروردگارمان را امری ناخوش نمیدانیم و از آن کراهت نداریم و بر نیّات و درک خویش استواریم. ما دوستیم با دوستان توو دشمنیم با دشمنان تو! 🔹 🔸بریر از جای برخواست و گفت: 🔸ای پسر پیامبر! به خداسوگند، همانا این جنگ در رکاب تو ، منتی است از سوی خداوند بر ما ، باشد که در یاری تو بدنمان قطعه قطعه شود و جدت در روز قیامت شفیع ما گردد. -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal
🔹زن زهیر برخاست و شروع به گریستن نمود ، و با زهیر خداحافظی کرد و گفت: 🔸خدا یار و یاورت باشد! و هر چیزی را که خیر تو در آن است برایت پیش آورد. 😭 این است که در روز قیامت و نزد جد حسین علیه السلام مرا نیز به یاد آوری. 🔹سپس زهیر به همراهان خویش گفت : هر کس از شما میخواهد همراه من باشد بیاید ، و الا این آخرین دیدار من با شماست. -------------------------------------------------- 📘 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal
🔹راوی: ما با زهیر از مکه می آمدیم و با حسین علیه السلام همسفر بودیم و بسیار بد میداشتیم که با او یکجا منزل کنیم. هر وقت حسین علیه السلام کوچ میکرد زهیر بار می انداخت و آنجا که منزل میکرد زهیر پیش میراند. 🔸یک روز ناچار شدیم با حسین علیه السلام در منزلی فرود آمدیم و هر کدام در سویی بار انداختیم ، ما سر سفره نشسته بودیم که فرستاده حسین علیه السلام آمد و سلام داد و به زهیر گفت: 🔸اباعبدالله علیه السلام مرا دنبال تو فرستاده که نزد او بیایی. گفت : همه لقمه ها را بر زمین گذاشته و در جا خشکمان زد. ✳️ دلهم همسر زهیر گفت: 🔹پسر رسول خدا(ص) تو را خواسته و نمیروی؟! سبحان الله.... کاش میرفتی و میشنیدی چه میگوید و برمیگشتی.... ✳️ زهیر نزد امام رفت و دقایقی بعد با چهره باز برگشت... دستور داد چادرش را کنار خیام حسینی بردند... به زنش گفت:تو را طلاق دادم، به سمت خاندان خود برگرد دوست ندارم جز خوبی به تو برسد... 😭من تصمیم گرفته ام در خدمت حسین علیه السلام باشم تا قربان او شوم. 🔸مهر آن زن را داد و او را به یکی از عموزادگانش سپرد. 😭او برخاست و گریست و با او وداع کرد و گفت : خدا یار و مددکارت باشد برایت تقاضای خیر میکنم از تو خواهش میکنم در قیامت نزد جد حسین علیه السلام یاد من باشی. 🔹زهیر همیشه پیشتاز جبهه حسینی بود تا به شهادت رسید... ✳️ همسرش غلامش را به کربلا فرستاد تا آقای خود را کفن کند. 😭چون رفت و حسین علیه السلام را برهنه دید گفت : مولایم را کفن کنم و حسین علیه السلام را وانهم ؟! -------------------------------------------------- 📘 ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ 🌐📚 - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐 ✅ @hosenih_maghtal