eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.2هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
314 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
مقدر بود زهرا جانِ ختم الانبیا باشد علی هم، دست در دستِ نبی، دست خدا باشد مقدر بود در دست رسول الله و اولادش زمین باشد، زمان باشد، تمام ماسوا باشد میان بانوان عالم اما یک نفر باید که محبوب حبیب الله، عشق مصطفی باشد علی آیینه‌ی احمد، حسین آیینه‌ی زهرا ولی آیینه‌ی روی خدیجه مجتبی باشد به پاس زحمتش در راه دین، زهرا نصیبش شد علی داماد او گردید تا حقش ادا باشد از او محروم شد دنیا وگرنه فاش می‌دیدند که او هم در حدیث فاطمه تحت الکسا باشد نه تنها خود کریمه، مادر نسل کریمان است که هم خیرالنسا، هم مادر خیرالنسا باشد عجب حُسن ختامی ده شب ماه خدا دارد! نفس‌های خدیجه ضامن هر ربنا باشد اجابت را میان دست خود ناگاه می‌بیند اکر نام خدیجه مُهر آن دست دعا باشد نه تنها ما، حسین از تربت او توشه می‌گیرد عجب شأنی! که قبرش ملجأ آل عبا شد کسی که نام او قبل از أنا بنُ الحیدر کرار رجزهای حسین بن علی در کربلا باشد چنان باغ فدک در روز روشن غصب شد نامش که ام المؤمنین تنها بر این مادر روا باشد کسی که هستی‌اش خرج خدا شد لحظهٔ آخر تقاضایش ز احمد با خجالت یک عبا باشد عبا را داد، اما جبرئیل آخر کفن آورد عبا اما به گوش گریه کن‌ها آشنا باشد :: سر حرف عبا "غم" در دلم لنگر می‌اندازد مرا یاد عبای شانهٔ حیدر می‌اندازد عبایی که میان آتش پشت در خانه علی با گریه آن را بر روی مادر می‌اندازد عبا در کربلا هم آمد و مشکل‌گشایی کرد عبا ما را به یاد قامت اکبر می‌اندازد عبا جای دگر ما را دوباره یاد آن تیری که بیرون آمده از حنجر اصغر می‌اندازد ✍ ‏📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به درد سوختن از عشق، مبتلاست خدیجه چراغ خانه‌ی پیغمبر خداست خدیجه غمی خریده که آن را به عالمی نفروشد به رمز و راز تجارت چه آشناست خدیجه به شوق دیدن آیات چشم‌های محمد به دست، بقچه‌ی نان، راهی حراست خدیجه چنان به یاری نور ایستاده است که گویا نماز ِصبح‌دمی، تا ابد به پاست خدیجه در این‌ زمانه که شب، تهمت جنون زده بر ماه تمام‌آینه، با ماه هم‌صداست خدیجه هبوط کرده که بر خاکِ سجده‌گاه، شود اشک اگر ستاره‌ای از آسمان جداست خدیجه و شاهد است بلندای پاکدامنی او فرود آمده از عرش کبریاست خدیجه به کوی‌اش آمده‌اند از بهشت، ساره و مریم چه غم میان قبیله در انزواست خدیجه اگر مرور کنی سرگذشت جود و سخا را در ابتداست خدیجه، در انتهاست خدیجه بهار می‌رسد از بارش مداوم نامش که عاشقانه‌ترین شعر ابرهاست خدیجه ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سرلوحه‌ی ايمان و امان است خديجه بر روی زمین، عرش مکان است خديجه بانوی حرم‌خانه‌ی وحی نبوی اوست در چشم نبی، گوهر جان است خديجه گنجينه‌ی پُرگوهر تقوا و شرافت آئينه‌ی توحيد نشان است خديجه سرچشمه‌ی ناب کرم و فضل و سخاوت احیاگر ايثارگران است خديجه سرسبزترين سرو سرافراز فضيلت در فصل بهاران و خزان است خديجه در گلشن ارزنده‌ی توحيد و نبوت چون كوثر جوشنده، روان است خديجه گر فاطمه‌اش بانوی زن‌های بهشتی‌ست نور دل گل‌های جنان است خديجه پيداست شب آخر عمرش، ز نگاهش بر فاطمه‌ی خود نگران است خديجه در حسرت بی مادری فاطمه‌ی خويش آزرده‌دل و اشک‌فشان است خديجه آمد كفن از سوی خداوند برايش محبوب خداوند جهان است خديجه قدرش به خدا هيچ نيايد ز «وفایی» زيرا كه فراتر ز بيان است خديجه ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وقتي كه دیدگان بشر ناسپاس بود تنها خديجه بود كه گوهرشناس بود تا سر نهد به پای رسول امين ز شوق در بارگاه عشق، پُر از التماس بود گنجينه‌ی معارف ايمان و منزلت آئينه‌ی کرامت پُر انعكاس بود مال و منال را به فقيران مكه داد كی در كمند نفْس و طعام و لباس بود خوف و رجای او به ره دين حق گذشت از جاهلان مكه كجا در هراس بود؟! غفلت نكرد لحظه‌ای از حق، خدا گواست تا آخرين نَفَس به جهان حق‌شناس بود روز وداع خويش «وفایی » از اين جهان آزرده دل، به خاطر احوالِ "ياس" بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای خو گرفته با نَفَست عطر احمدی ای پیشتر ز بعثت احمد، محمّدی ای بارها سلام تو را بر رسول خود ابلاغ کرده ذاتِ خداوندِ سرمدی چون شمع با فروغ نبوّت گداختی پیش از نزول وحی نبی را شناختی بی دامن تو ختم رُسُل کوثری نداشت نخلِ بلندِ آرزویِ او بری نداشت حتی علی که جان عزیز محمّد است در ملک بی حدودِ خدا، همسری نداشت ای همدم رسول خدا در نزول وحی ای دامن تو مرکز نور بتول وحی تو وصل بر رسول و ز هستی جدا شدی تو آفتابِ بیت سراج الهدی شدی نیزار وحی، مثل علی شیرمرد داشت ای شیرزن تو تالی شیر خدا شدی دارائی تو هدیه به پروردگار شد در جنگ اقتصاد نبی، ذوالفقار شد در دور بت‌پرستی و تاریکی حجاز بودت رخ نیاز به درگاه بی نیاز پیش از نزول وحی الهی تو و علی خواندید با رسول خدا در حرم نماز چون تو، که با رسول خدا همسری کند؟ دُرّ یتیم آمنه را مادری کند؟ ای تکیه‌گاه خواجه‌ی لولاک شانه‌ات ای لحظه‌لحظه ذکر محمّد ترانه‌ات بر یازده ستاره‌ی توحید آسمان روی منیر فاطمه، خورشید خانه‌ات در بیتِ آفتاب، مهِ تام کیست؟ تو اوّل زنِ مجاهدِ اسلام کیست؟ تو پیغمبر خدا به تو عرض ارادتش زهراست هم‌کلام تو پیش از ولادتش گوئی که با تو گرم سخن بود فاطمه حتی به لحظه‌های غروب شهادتش با آنکه سال‌ها ز جهان چشم بسته‌ای انگار دور بستر زهرا نشسته‌ای ای قامتت به قائم توحید، قائمه دشمن شدند با تو دغل‌دوستان همه از هست خویش دست کشیدی و ذات حق، بخشید گوهری به تو مانند فاطمه الحق توئی توئی تو که کفو پیمبری شایسته‌ای که بهر نبی کوثر آوری آزرد، ای فرشته‌ی حق، اهرمن تو را زخم زبان زدند به هر انجمن تو را از بس که ریخت عطر قداست زپیکرت پیراهن رسول خدا شد کفن تو را از بس بلند بود مقام و جلال تو گردید سال حزنِ نبی، ارتحال تو روح مقدّست چو به پرواز می‌شود درهای غم به قلب نبی باز می‌شود در فصل خردسالی و آغاز زندگی بی مادریِّ فاطمه آغاز می‌شود اشک نبی برای تو ای جانِ پاک، ریخت با دست خویش بر تن پاک تو خاک، ریخت با رفتن تو، یار محمّد زدست رفت خورشید روزگارِ محمّد زدست رفت شد حمله‌ور به گلبن دین، لشگر خزان تو رفتی و بهارِ محمّد، زدست رفت زیبد که با هزار زبان در ثنای تو «میثم» دُرِ قصیده بریزد به پای تو ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
4_5769158174028335923.mp3
20.35M
سخنرانی حجت‌الاسلام 📝 با موضوع : مدح و منقبت ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری(س) 🌙 برنامه ماه مبارک رمضان ١۴٠٠ ↳ @hosseinieh_net
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببينيد | حقايقی درباره حضرت خديجه (س) در بيانات رهبر انقلاب ▫️ايشان مظلومه است؛ غريب است. @hosseinieh_net
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زني چون مرد، خورشید از تبرزینِ تبش پیدا هزاران نغمه‌ی داوود در هر یا ربش پیدا گل غیب و شهود از ذکر تنزیه لبش پیدا چه حیرت‌ها که از سقف زراندودِ شبش پیدا نبی را "جان" او نگذاشت در دل، غم شود غالب گذشت از جان و مالِ خویش در شعب ابی طالب کسی که صد طنین از عشق در هر گام آورده برای او پیمبر کاروان از شام آورده غلام او، بحیرا دیده و پیغام آورده نخستین زن که با آزادگی اسلام آورده کسی که گفت: در هر امر و تصمیمی مقدم تو کسی که گفت: آمَنتُ و صَدَّقتُ و سَلَّمتُ کسی که وامدارش قاف تا قاف قریش آن‌روز سفرها داشت بالاتر ز ایلافِ قریش آن روز گذشت از هر قماش زرد و زربافِ قریش آن روز کسی‌که که دست رد می‌زد به اشراف قریش آن‌روز در آن‌روز آینه از روشنای حق برابر داشت هوای وصلت فرزند عبدالله، در سر داشت که بازرگان جان، قدر طلا را خوب می‌داند که تاجر قیمت این پُربها را خوب می‌داند که عارف ارزشِ وجه خدا را خوب می‌داند زنی این‌گونه قدر مصطفی را خوب می‌داند چنان مهری به دل دارد که هستی را فدا سازد که از اموال خود مهریه‌ی خود را بپردازد به هنگام وفاتش بر نمی‌گشت از وفای خود خدا می‌خواست او را در بهشت خود برای خود پيمبر هم كفن می‌کرد او را با عبای خود چه زیبا قدردانی کرد از او با دعای خود ز خاطر کی بَرَد احمد، ملال هجرت او را که «عام الحزن » نامیده است سال هجرت او را کمی آرام‌تر! زهراست در خانه پریشانت ندارد سن و سالی تا ببیند داغ هجرانت چه خواهد کرد با او، غصه‌ی شام غریبانت خودت گفتی: عزیزم دخترم، جانم به قربانت تو که با شوق، عمري را به پیغمبر وفا کردي چه شد زهرای خود را با غم مادر رها کردي؟! چه زود این داستانِ داغِ تو تکرار شد مادر! بر اهل‌بیت پیغمبر، غمی آوار شد مادر! که زهرا، کشته در بین در و دیوار شد مادر ! و زینب وارث این ماتم دشوار شد مادر چه مظلومانه مادر را به شب بُردند از خانه به گِردِ شمع مولا، عاشقانه سوخت پروانه ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گرچه همیشه رازم ، پیش تو برملا بود نَشکَن دل کسی که، کارش خدا خدا بود شرمنده‌ام به قرآن، خیلی خراب کردم ویرانه‌ی دل من، یک روز خوش‌نما بود ظرفِ پُر از تَرَک را، نقداً خودت خریدی قلب شکسته‌ی من، با اینکه بی بها بود دست از تو تا کشیدم، دنیا کِشیده‌ام زد عاشق بدون معشوق، سهمش فقط بلا بود تا گوشه‌ای نشستم، پیشم نشستی انگار پس راه اصلی وصل، در کُنج انزوا بود حتّی نگفته‌ای "کیست"، من را بغل گرفتی بخشایشت همیشه، بی چون و بی چرا بود چادر نماز زهرا، مصداق یا مُجیر است در اوج بی پناهی، مادر پناه ما بود آب و غذای ما را، شخصِ حسن رسانده رزق از کریم‌ خوردن، خوشبختی گدا بود بیچاره‌ام...، به حَقِّ حیدر، اِلهی العفو مُهر قبولی من، در دستِ مرتضی بود نوکر دلش گرفته، دلتنگی‌اش حسین است ای کاش روزیِ ما، امسال کربلا بود افطارِ تشنه‌لب‌ها، اشک است، اشک روضه یاد همان لبی که، پامالِ چکمه‌ها بود کهنه‌حصیرِ دِه هم، جمعش نکرد آخر... آن جسمِ قطعه قطعه، از بس جدا جدا بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با غم هجران تو هرچند که راه آمدیم باز هم بی تو به استقبال این ماه آمدیم پای ما را دعوت چشمت به مهمانی کشاند ما به شوق تو به مهمانی الله آمدیم آمدیم اما چگونه؟! آمدیم اما چطور؟! پُر گناه و رو سیاه و باز گمراه آمدیم چند وقتی هست در ما رغبت دیدار نیست ما که حتی گاهاً اینجا هم به اکراه آمدیم خوب می‌دانی و می‌دانیم خیلی بد شدیم خوب می‌دانی پشیمانیم، آگاه آمدیم اوج آمال و امید ما در اینجا نوکری‌ست ما بدین درگاه آری در پی جاه آمدیم :: شاه را انداخت نیزه از بلندی بر زمین روضه را دیدیم سنگین است کوتاه آمدیم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🏴 إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُون تمام دلخوشی زندگی من این است که وقت مرگ می‌آیی و مرگ شیرین است 🏴 تقدیم به روح نوکر آستان سیدالشهداء علیه‌السلام کربلایی ، از اعماق وجود به اربابمان عرض کنیم: صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِالله... @hosseinieh_net
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
🥀 یا اباعبدالله... نگاه از زائرِ خود بر نداری ز گریه نوحه‌ای بهتر نداری زیارت‌نامه‌ی بالایِ سر را کجا باید بخوانم؟ سر نداری ✿‍ اَللّهُمَّ ارْزُقنـٰا زِیٰارَۃَ الْحُسَیْن ✿‍
آه ای سحر! طلوع کن از شام تار من بگذار پا به دیده‌ی شب‌زنده‌دار من شرمنده از گناهم و شرمنده‌تر که بود، وقت گناه، دیده‌ی تو اشکبار من از ما هزار حاجت غیر از ظهور هست ای آرزوی گمشده در روزگار من گفتم بیا... تو آمدی و... من نیامدم گفتم کجایی... آه... تو بودی کنار من تو ناظری به حالم و من تا ببینمت، دستی بکش به آینه‌ی پُر غبار من ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلم گرفته خدایا در انتظار فرج دو دیده‌ام شده دریا در انتظار فرج هنوز می‌رسد از کوچه‌های شهر حجاز صدای گریۀ زهرا در انتظار فرج هنوز در همه عالم میان دشمن و دوست علی‌ست بی کس و تنها در انتظار فرج هنوز می‌رسد از چاه‌های کوفه به گوش صدای نالۀ مولا در انتظار فرج هنوز ناله کشد از جگر امام حسن گشوده دست دعا را در انتظار فرج هنوز پرچم سرخ حسین منتظر است گشوده چشم به صحرا در انتظار فرج هنوز می‌رسد آوای دلربای حسین ز نوک نیزۀ اعدا در انتظار فرج هنوز تشنه لبان، اشکشان بُوَد جاری کنار کشتۀ سقا در انتظار فرج هنوز خون شهیدان کربلا جاری‌ست ز چشم زینب کبرا در انتظار فرج هنوز ناله‌ی "میثم" رسد به گوش که هست چو چشم فاطمه، دنیا در انتظار فرج 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از تو دور افتاده‌ایم و با فراقت راحتیم باز اما ادعا داریم فکر حضرتیم فکر بیداری مایی، ما ولی خوابیم خواب... عفو کن‌ آقا اگر این‌قدر اهل غفلتیم تو به‌ «گمنامان» نگاهِ بیشتر داری ولی... ما ز چشم‌افتاده‌ها، از عاشقانِ شهرتیم پشتِ ابر معصیت ماندیم و نابینا شدیم «حاضر کامل» شما هستی و ما در غیبتیم با تمام‌ این بدی‌ها نام‌ مارا خط مزن با تمام این بدی‌ها باز هم در خدمتیم :: جز‌ حسین‌ و روضه‌اش راه نجاتی نیست، نیست ما برای آشتی با تو دخیل هیئتیم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برون شد از حد و اندازه، عصیانی که من دارم مَلَک عاجز شد از ثبت گناهانی که من دارم نه با خالق سَر و سِرّی، نه با مخلوق احسانی نمی‌ارزد به کُفری، سُست ایمانی که من دارم چنان این سینه مالامال از آمال و غفلت شد که بوی دوزخ آید از گریبانی که من دارم به شانه نظم دادم، گیرم این زلف پریشان را چه سودی با چنین فکر پریشانی که من دارم؟! چنان آلوده دامانم، ثوابی گر به جا آرم ثواب آلوده می‌گردد ز دامانی که من دارم ولی "لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ الله" اش صدایم کرد قبولم کرد آخر ربّ رَحمانی که من دارم دو قطره اشکِ بی ارزش ز من دیدی و بخشیدی گران از من خریدی جنس ارزانی که من دارم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه می‌خوانی «کجایید ای شهیدان خدایی» را؟ که من از یاد بردم در قفس، شوق رهایی را به کوی عافیت بیهوده می‌گردم، نمی‌یابم در این وادی، «بلاجویان دشت کربلایی» را ز پا افتادم و کاری ز دستم برنمی‌آید که خوبان می‌خرند از اهل دل، بی‌دست و پایی را چنان شمعی که شد خشت مزارش، اشک تنهایی به آتش می‌کشم تا صبح تو، شام جدایی را تو می‌آیی و مردم با نگاهت انس می‌گیرند خدا آن روز معنا می‌کند مردم‌گرایی را تو می‌آیی و می‌بینم شهیدان باز می‌آیند و آوینی روایت می‌کند فتح نهایی را تو روح روضه‌خوانی را دمیدی در رگ شعرم پر از شور حماسی می‌کنی نوحه‌سُرایی را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شب و فضای حرم هرچه خواستم دارد فقط حضورِ تو را ای بهار! کم دارد کجا رسد به تو مکتوب گریه‌آلودم که باد هم نَبَرد کاغذی که نم دارد(١) مرا به بزمِ مناجات خویش مهمان کن که با صدای تو لطفی‌ دگر حرم دارد تویی تو «ماه‌ِ مبارک» که هر سحر رویت هزار فیض بر این ماهِ محترم دارد غریب و خسته به درگاهت آمدم رحمی(٢) نگاه کن به دلی که هزار غم دارد فقط میان قنوتی به یاد ماهم باش خدا به دست تو الطافِ دم به دم دارد مرا هزار امید است و هر هزار تویی(٣) اگرچه راهِ وصالِ تو  پیچ و خم دارد نمی‌رسد به حضورت کسی مگر آنکه به زیر بار غمت شانه‌های خم دارد :: به پیرزن نظری کن به جان مادرتان هوای کرببلا اشک مادرم دارد... ✍ ١_منسوب به جناب صائب ٢_جناب حافظ ٣_بهبهانی 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به چشم روشنی شام تار منتظرم به صبح - آن قسم آشکار- منتظرم بیا که عید بیاید به خانه‌ی دل ما حضور سبز تو را ای بهار! منتظرم تورا نخواستم آنگونه‌ای که باید خواست شبیه مردم اهل شعار منتظرم زمانه می‌گذرد نا امید؛ اما من به رغم خستگی روزگار منتظرم هنوز آمدنت آرزوی عقربه‌هاست به دیرپایی این انتظار منتظرم تو را ندارم و از هرکسی ندارترم کجاست آن کرم بی‌شمار؟ منتظرم :: میان روضه هوای مدینه پیچیده به خاک چادر آن بی‌مزار منتظرم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با کدام آبرویی روزشمارش باشیم عصرها منتظر صبح بهارش باشیم کاروانِ سحرش بهر همه جا دارد تا که جا هست، چرا گرد و غبارش باشیم سال‌ها منتظر سیصد و اندی مردست آن‌قَدَر مرد نبودیم که یارش باشیم گیرم امروز به ما اذن ملاقاتی داد مرکبی نیست که راهی دیارش باشیم سالها در پی کار دل ما راه افتاد یادمان رفت ولی درپی کارش باشیم ما چرا؟! خوب‌ترین‌ها به فدای قدمش حیف او نیست که ما میثم دارش باشیم :: اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عشق یعنی بَری از غفلتِ خودخواهی شو هجرت از خود کن و سرچشمۀ آگاهی شو به تمنّای تو دریاست همه‌تن آغوش از خودت کوچ کن و رود شو و راهی شو محضِ خورشید شدن ذرّه‌ای از خویش برآ قد بکش، دلزده از این‌همه کوتاهی شو قرن‌ها فاصله است از رمضان تا رمضان کاروان می‌گذرد... بیرقِ همراهی شو نکند خواب بمانی... نَفَسَت یخ بزند گرم از سوزِ مناجاتِ سحرگاهی شو روزه یعنی که بمیر از طلبِ هرچه جز او روز و شب تشنۀ انوارِ هواللّهی شو در دلِ برکۀ حق، تا تپشی مهلت هست از شدن خسته نشو، ماه نشد ماهی شو چند گویم به تو هر لحظه که این شو یا آن آنِ او باش، برو هرچه که می‌خواهی شو ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e