بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#سیدهاشم_وفایی
▶️
ای جوان ِ غرق ِ در خونم علی
خیز و بنگر روی گلگونم علی
از چه خاموشی دگر حرفی بزن
با من ِ خونینجگر حرفی بزن
@hosenih
مصحف عمرت چو بیشیرازه شد
داغ پیغمبر برایم تازه شد
تا که دیدم غرق ِ خون رخسار تو
یاد بابا کردم از دیدار تو
ای گل از اشکم گلاب آوردهام
خیز ای لبتشنه آب آوردهام
تنگ شد از ماتم تو سینهام
پیش چشمانم شکست آئینهام
@hosenih
دیگر از جان و جهان سیرم علی
در کنار تو زمینگیرم علی
آتش داغت کبابم کرده است
ماتمت خانهخرابم کرده است
نور چشمانم چرا خامش شدی
بعد بیداری به خوابِ خوش شدی
قاتلت بر گریهام خنده کند
خنده را داغ تو شرمنده کند
گوش کن بابا صدائی میرسد
بانگ گرم وا اخائی میرسد
این صدای عمهی تو زینب است
جان او از ماتم ِ ما بر لب است
زینب آمد تا مرا یاری دهد
با دلی بشکسته دلداری دهد
@hosenih
او بُود آئینهدار فاطمه
او بُود سنگ صبور ما همه
اکبرم سوگند بر چشم ترم
او بود هم خواهر و هم مادرم
ای «وفائی» سوخت از شعرت دلم
کی به روز حشر از تو غافلم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#هادی_ملک_پور
▶️
ای که صدها غزل از هر نظرت میریزد
میروی پای تو اشک پدرت میریزد
میروی و دل بابا به تپش میافتد
دل شیدایی من پشت سرت میریزد
@hosenih
رحم کن بر پدر محتضرت میمیرد
آسمان بر سرم از این سفرت میریزد
پشت دشمن ز رجزخوانی تو میلرزد
جگر از نعرهی «هل من نفر»ت میریزد
تیغ هرکس بخورد بر سپرت میشکند
خون هرکس که شده حملهورت میریزد
به سرت تیغ فرود آمد و از هم واشد
خون ز پیشانی قرص قمرت میریزد
@hosenih
وای از آن دم که تو از اسب میافتی به زمین
گلهای گرگ ز هر سو به سرت میریزد
چقدر نیزه به پهلوست خدا میداند
آنقدر هست که خون از جگرت میریزد
صید صد نیزه و تیری، کمی آرام بگیر
دست و پا گر بزنی بال و پرت میریزد
جسم تو مثل خبر در همهجا پخش شده
بخش بخش از سر نیزه خبرت میریزد
@hosenih
خواستم در بغلم گیرمت اما دیدم
پارهپاره تن ِ زیر و زبرت میریزد
تکهتکه به عبا میبرمت اما حیف
به تکانی بدن مختصرت میریزد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#عارفه_دهقانی
▶️
ای نسخهی برابر اصل پیمبری
آیینهی محمد و بازوی حیدری !
ای بهترین محدثِ شبهای حادثه!
لب باز کن که شمس و قمر هست مشتری!
@hosenih
لیلا، تب تو را به جگر داشت یوسفم
داغ است در هوای تو بازار دلبری
قربان لحن پرسشیات ای عصای دست!
" این راه, بر حق است..." خودت مطمئنتری!
ای اولین شهید بنیهاشم! السّلام
ای شهد تازهای که رسیده و نوبری
***
چندیست رازهای مگو در زبانم است
گاهی بهانهی بغلت ورد جانم است
@hosenih
لب باز کن... زبان به زبان گوش کن مرا
سیراب از معارف آغوش کن مرا
باور کن از تو تشنهترم جان من! علی!
خاتم بنوش... آه! سلیمانِ من! علی!
آرامتر برو... که به دنیای بعد تو
" اُفّ ٍ لکِ " بگویم از اینجای بعد تو
یا ایها العزیزِ دلِ مضطرِ حسین
یا ایها المزمّلِ خونپیکرِ حسین
از بین تیغ هلهلهها رهسپار شو
ای جان زخم خوردهی خاکستر حسین
حیَّ علی الغزل!... که نه... اینها رباعیاند!
این قطعههای روشن دور و بر حسین
@hosenih
هرجا نگاه میکنم از تو نشانهایست
هستی و نیستی! نفسِ ِ آخرِ حسین!
یک لحظه چشم باز کن ای رودِ جاریام
ای چشمهی جگر... علیِ اکبرِ حسین
لختی بخند و لختهی لب را جواب کن
با بوسهای محاسن من را خضاب کن
تسبیحِ دانهدانهی من! جانِ بر لبم!
ای رازِ سر به مهرِ نفسهای زینبم!
" عون و محمد"ش تویی و عشق بیحدش
اصلا عجیب نیست اگر بشکند قدش
@hosenih
آیینهکاری است سراپای قتلگاه!
دستِ عبا به دست بنیهاشم است...آه!
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#قاسم_نعمتی
▶️
شکر خدا زره ز تنت در نیامده
با چنگ گرگ پیرهنت در نیامده
میخواستم که باز ببوسم لبت ولی
دیدم که تیر از دهنت در نیامده
@hosenih
یک دشت اکبر و پدری پیر و یک عبا
حتی ز عهدهی کفنت در نیامده
دارم ز روی خاک جگر جمع میکنم
این چند نیزه از بدنت در نیامده
@hosenih
با یک فزع محاسن بابا خضاب شد
حرفی ز دست و پا زدنت در نیامده
برخیز جانم آمده از گریه بر لبم
مدیون گیسوی پریشان زینبم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#محمود_ژولیده
▶️
این همهمه به لشگر کفار آمده
بر جنگ کوفه احمد مختار آمده
انگار این جمالِ جمیل پیمبر است
یا حیدر است اینکه به پیکار آمده
@hosenih
تا نام خویش را به رجز گفت با سپاه
در جبهه پیک خوشخبر انگار آمده
نامش علیاست، پس به قتالش همه به پیش
غافل از اینکه حیدر کرار آمده
دوری زد و به لشگر کفار حمله بُرد
چه نعشها که روی هم انبار آمده
دیدند که حریف قتالش نمیشوند
گفتند وقت حیلهی پیکار آمده
@hosenih
در این قتال حیلهی کوفی محاصره است
بد فتنهای ز دشمن قدار آمده
یوسفکُشان دوباره چرا چاه میکَنَند
انگار جنس تازه به بازار آمده
دیگر نشد شجاعت خود را نشان دهد
از بس در این مقاتله کفتار آمده
آمیخته زره به تن پارهپارهاش
چندین سنان و نیزه به یک کار آمده
حالا صدای اکبر لیلا رسد بگوش
بابا بیا که لحظهی دیدار آمده
@hosenih
این نعش قطعهقطعه که ببینی جوان توست
با من پیمبر است به گفتار آمده
کام مرا به جام بهشتی کند خنک
وقت وصال حضرت دادار آمده
صورت نمانده تا که پدر بوسهای زند
اینجا صدای خندهی حضار آمده
بِین صدای هلهلهها نالهای رسید
این زینب است لطمه به رخسار آمده
@hosenih
((قُم یا اخی)) که در خطر افتاده جان تو
عباس با دو دیدهی خونبار آمده
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#مهدی_مقیمی
▶️
از حرم آمد برون جلوهی پیغمبری
با رخ زهرایی و با جنم حیدری
صحنهی میدان بدل شد به عجب محشری
گفت انا بن الحسین ریخت به هم لشگری
@hosenih
موقع جانبازی است رفته ز کف طاقتش
تیغ و سپر در کف و ذکر علی عادتش
خوانده حسین اِن یکاد نذر قد و قامتش
با نگهی میکند از پدرش دلبری
@hosenih
ماه حرم مثل شیر بر دل اعدا زده
از برش تیغ او دشمن او جا زده
گرچه به رفتن شرر بر دل بابا زده
داده به لشگر نشان رزم علی اکبری
@hosenih
یا علی و یا علی بر لب او کرده گل
ماه نطر میزند عمه بخوان چار قل
داده عنان را ز دست لشگر کوفی به کل
معرکهای شد به پا وای چه رزمآوری
@hosenih
لشگری از جنگجو از دم تیغش گریخت
شد به عجب ابن سعد رشتهی کارش گسیخت
دم به دم از دشمنش نعره زد و زهره ریخت
حیدر کرب و بلا با رجز حیدری
@hosenih
نیزه و تیغ جفا بر بدن تو زدند
تیر به همراه سنگ سوی سرت آمدند
تو به زمین خوردی و آه حرم شد بلند
خیز که دلگرمی ِ عمهای و خواهری
@hosenih
در برت آمد حسین با سر زانو علی
از تو نمانده تنی کو پسرش کو علی
کاش نفهمد که خورد نیزه به پهلو علی
زخم به پهلوی توست ارثیهی مادری
@hosenih
بس که به روی دلم داغ دمادم رسید
اشک به چشم همه عالم و آدم رسید
بر سر نعشت علی عمه به دادم رسید
ماند ، برایم فقط دیدهی از خونتری
@hosenih
قسمت تو تیغ و تیر قسمت من غم شده
موی سرم شد سپید قامت من خم شده
بعد تو ای عمر من عمر پدر کم شده
وای چرا غرق خون وای چرا پرپری
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#سیدهاشم_وفایی
▶️
از بین موج خون گهرم را بیاورید
جان ز جان عزیزترم را بیاورید
طوفان غم به جان و دلم موج میزند
آرام جان شعلهورم را بیاورید
@hosenih
شمعم كه سوخته از پا نشستهام
پروانهی شكستهپرم را بیاورید
چون آفتاب سُرخ پر از شعلهام هنوز
ای هاشمیرُخان، قمرم را بیاورید
ما با همیم همسفر از فرش تا به عرش
از بین راه همسفرم را بیاورید
تا بنگرید جلوهی ایثار و عشق را
آئینهی شكستهسرم را بیاورید
از بس كه تیر و نیزه به برگ و برم زدند
افتاده بر زمین، ثمرم را بیاورید
@hosenih
دیدم كه قطعهقطعه شده پارهی دلم
از روی خاکها جگرم را بیاورید
یعقوبم و ز دیدهی من نور رفته است
تا خیمه یوسفم، پسرم را بیاورید
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#مصطفی_هاشمی_نسب
▶️
میروی و میبری همراه خود جان مرا
صبر کن بابا ببین حال پریشان مرا
در پیات اهل حرم آئینه و قرآن به دست
میبری با خود دل خیمهنشینان مرا
@hosenih
ای عصای پیریام، داری هلالم میکنی
بعد تو دشـمن ببینـد حال حیران مرا
قبل رفتن اندکی پیش دو چشمم راه رو
پر کن از قد رسایت قاب چشمان مرا
در جواب تشنگی شد عایدم شرمندگی
گر چه دیدی با زبانت کام عطشان مرا
از فرس افتاده، سوی تو خودم را میکشم
آه بابا جان، ببین زانوی لرزان مرا
سورههای پیکرت پاشیده از هم وای من
پخش صحرا کردهاند آیات قرآن مرا
@hosenih
عدهای کِل میکشند و عدهای کف میزنند
تا شنیده دشمنت آوای افغان مرا
تا صدایش میکنم یک دشت پاسخ میرسد
زینبم! بنگر علیهای فراوان مرا
خون او را در تمام دشت جاری کردهاند
کربلا را با تنش آئینهکاری کردهاند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#محمد_بختیاری
▶️
عطر پیغمبر چنین در کربلا پیچیده است
یا نسیم موی اکبر در هوا پیچیده است
چرخش شمشیر او سر میدواند مرگ را
بین دشمن ذوالفقار مرتضی پیچیده است
@hosenih
بر زمین انگار ثارالله را پاشیدهاند
بس که در هر گوشهای بوی خدا پیچیده است
از تنش هر نیزه مقداری تبرک برده است
یا که بر هر نیزه قرآنی جدا پیچیده است
اسب او از بین دشمن سر درآورد و تنش
در قنوت نیزهها چون ربنا پیچیده است
@hosenih
قد یک صحرا قد او قد کشیدهست و پدر
قسمتی از پیکرش را در عبا پیچیده است
هر که از خیمه رسیده سخت سردرگم شده
بس که ابعاد غم این ماجرا پیچیده است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#محمود_ژولیده
▶️
آرزو مانده به دل، طعم رضایت بِچِشَم
ساغری از می گلگون ِ ولایت بِچِشَم
کاش میشد که همهعمر شوم مَحرم راز
آخر کار که شد جام لقایت بِچِشَم
@hosenih
ای خوش آنروز که در بین تَفَقدهایت
گرمی و نرمی دستان عطایت بِچِشَم
سحری کاش که هنگام زیارتخواندن
با همین گوشِ ِ سرم لحن صدایت بِچِشَم
لهجهی مادریاَت بین مناجات خوش است
مَحرمت چون بشوم سوز دعایت بِچِشَم
صوتِ ترتیل و تلاوت ز تو زیباست و من
آرزو میکنم آن صوت رسایت بِچِشَم
@hosenih
لفظ آهنگ حجازت دل ما را بِبَرَد
نَفَسی زن که ز آیات خدایت بِچِشَم
حَسَنی هستی و تحریر حسینی داری
نغمهی حیدری از حال و هوایت بِچِشَم
بادهی معرفت از بسکه تعارف کردی
خواستم بوسهای از دست عطایت بِچِشَم
ای امامی که تو را مدح و ثنا گوست خدا
جلوهای کن که مِی مدح و ثنایت بِچِشَم
"هر کجا مینگرم نور رُخت جلوهگر است"
قِسمت این است کمی هم ز رثایت بِچِشَم
@hosenih
چارهای نیست به جز راه میانبُر یعنی:
لحظهای روضهای از کرب و بلایت بِچِشَم
قتلگاه و سُم اسب و تن چاک و بیسر
بوی سیب است که از آه و نوایت بِچِشَم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#مهدی_علی_قاسمی
▶️
چقدَر تیر و سنان در تن اکبر مانده
خنده بر روی لب این همه لشکر مانده
بین این دشت تمام تن او پخش شده
هر طرف قطعهای از پیکر اکبر مانده
@hosenih
اربا اربا شده آنگونه علیاکبر من
که از او در همهجا نفحهی عنبر مانده
زانویم از رمق افتاد و زمین افتادم
کمرم تا شد از این داغ... شدم درمانده
به کنار بدنش خشک شده این بدنم
از علی اکبر من یک علیاصغر مانده؟!
خواستم بوسه زنم بر بدنش، آه...نشد
جای بوسه به تن این گل پرپر مانده؟
@hosenih
یاد اصوات اذانش جگرم را سوزاند
حسرت یک نگهش بر دل مضطر مانده
به روی پیکر او پیکر من افتاد و
خواهرم در بر من دست به معجر مانده
هرچه کردم بدنش بین عبا جمع نشد
به روی خاک از این تن دوبرابر مانده
کار من نیست علی را ببرم تا به حرم
زحمت بردن او دوش برادر مانده
@hosenih
خبر پر زدنش را برسانید حرم
چشم بر راهِ پسر دیدهی مادر مانده
رکن من رفت... چنین خم شدنم جا دارد
به خدا رفت ازین لشگر من فرمانده
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#امیر_اکبرزاده
▶️
گرچه هر لحظه تماشای تو شادم کرده است
دیدنت اینبار دل را خانهی غم کرده است
ای جوان! گفتم عصای دست پیریام شوی
داغ تو پشت مرا مثل عصا خم کرده است
@hosenih
پای خود را میکشی بر خاک اسماعیل من
تیغ امّا در تن تو کشف زمزم کرده است
عدهای شمشیر... بعضی تیر... نیزه... دشنه... سنگ...
هر کسی از کینه هر چه شد فراهم کرده است
آنقَدَر بر پیکرت پیچیده ردّ زخمها
راه را گم، چاره در این جمع درهم کرده است
@hosenih
زخمهایت یک طرف، زخم سر تو یک طرف
بغض نامت لشگری را «ابن ملجم» کرده است
تاب آوردم که بیتاب از عطش رفتی ولی
طاقتم را خندهی بیجان تو کم کرده است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_مناجات
#مناجات_اول_مجلس
#محمدجواد_شیرازی
▶️
کاری به دشت لاله و گلشن ندارم
آواره ام، جز روضه ات مأمن ندارم
من دوستت دارم، بخوان از اشک هایم
از روسیاهی جرأت گفتن ندارم
این لطف زهرا مادرت بوده و گرنه
ظرفیت این عشق را قطعا ندارم
@hosenih
پیش خدای خود به یاد نوکرت باش
تو آبرو داری و اما من ندارم
دردسرت هستم ولی از خود مرانم
من که کسی را غیر تو اصلا ندارم
بر من به نورانیت "جون" ات نظر کن
حالا که پیشت چهره ای روشن ندارم
@hosenih
از آن شبی که آمدم کرب و بلایت
میلی به جنت، یک سر سوزن ندارم
درس بزرگی را من از عابس گرفتم
مجنون که باشم حاجت جوشن ندارم
عریان شدم تا که بدانی با تو هستم
حالا ببین مثل تو پیراهن ندارم
@hosenih
دیشب برایت تا سحر روضه گرفتم
من را ببخش امروز اگر شیون ندارم
تنها خودت تا روز آخر صاحبم باش
زنجیرِ غیر از عشق بر گردن ندارم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات
#محمود_ژولیده
▶️
من بال و پر شکستهام آقا پرم بده
آقا بیا و بال و پر دیگرم بده
بار دگر غلامیِ ما را قبول کن
ارباب من به من صله از مادرم بده
@hosenih
یکبار هم شده تو میانِ همه به من
عنوان افتخاریِ ای نوکرم بده
راضی شو از گدا و بیا آبرو بخر
با لطف خود عنایتی از داورم بده
با یک نظر طبابتِ صدها بلا کنی
پس ای طبیب کامِ دلِ مضطرم بده
@hosenih
گریه میان روضه به ما چشم دل دهد
اینک بصیرتی تو به چشم ِ ترم بده
خواهم تمام عمر شوم پیشمرگ تو
بهر سپر شدن به ولایت، سرم بده
ایمانِ نینوایی ما را زیاد کن
از خیمهی حسین کمی باورم بده
@hosenih
بر عاقبتبخیری خود میکنم دعا
با مرگ سرخ زندگی برترم بده
این امتحان سخت که دارم به پیش رو
آمادگیِ روز و شب آخرم بده
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#محمود_ژولیده
▶️
ای علی جان چه شده؛ قامت تو تا خورده
نازنینم چقدَر بر بدنت پا خورده
روی جسمت چقدَر تیر و سنان میبینم
اینهمه زخمِ گِران بر دل بابا خورده
تا جوابم ندهی،دشمنِ من میخندد
بتو شمشیر،بمن تیرِ تماشا خورده
@hosenih
چه دگرگون شده این چهرة پیغمبری اَت
چشم زخمی است که بر یوسف لیلا خورده
ارباً اربای همه لشگرِ خود را دیدم
چه بلائیست که بر این قدِ رعنا خورده
زرِهَت با بدنِ پاره گِره خورده بهم
همه ارکان تنت نیز به یغما خورده
@hosenih
آه، آیا بدنی خُردتر از این میشد؟
دنده هایت چقدَر ای پسرم جا خورده
عمه اَت آمده تا زنده بمانم اما
با فراق تو دگر،رفتنم امضا خورده
جگرم سوخت علی جان، دل من ریخت بهم
این جگرخواریِ داغت، جگرم را خورده
@hosenih
همچو مادر،پسرم سینه شکسته شده ای
باز انگار لگد پهلوی زهرا خورده
بردنِ نعش تو تا خیمه که تنها نشود
قوَتم رفت ز زانو،کمرم تا خورده
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#حسن_کردی
▶️
یوسف من چاه را با نیزه ها حس کرده ای
پنجه ی ناپاک صدها گرگ را حس کرده ای
@hosenih
چشم هایم را تماشای تو غافل گیر کرد
عضوهای اربأ اربایت پدر را پیر کرد
چشمهایت در میان موجی از خون غرق بود
بین زخم پهلویت با زخم هایت فرق بود
دیدمت جسم تو را بر نیزه ها آویختند
ذره ذره پیکرت را بر زمین می ریختند
تا تنت را لمس کردم غصه ها آغاز شد
هر کجا دستم رسید آنجا شکافی باز شد
پیکرت با تیغ های داغ جراحی شده
هر کدام از عضوهایت یک طرف راهی شده
@hosenih
قاتل تو نیزه ها و قاتل من خنده ها
لااقل برخیز با عمه بگو اینجا میا
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#وحید_دکامین
▶️
ی داغی تو دلم دارم
فقط شوق حرم دارم
کارِ من حسرته.. آهِ ..
بخون شعرم رو، غم دارم
ی غم تو سینه محبوسه
واسم رؤیاست و کابوسه
بازم دیشب دیدم تو خواب
زدم شیش گوشه رو بوسه
@hosenih
"پایین پا" نشستم باز
دلم رفته ز دستم باز
یادِ شهزاده افتادم
یاد این روضه هستم باز
علی راهیِ میدونه
ببین لیلا چه مجنونه
حسین دست به محاسن برد
دلش غمدیده و خوونه
@hosenih
کی فکرمیکرد که اینجورشه؟!
علی از خیمه ها دورشه
کنارِ پیکرش آقا
عبا بندازه..، مجبورشه...
تنش تا ارباً اربٰا شد
ز داغش خون به دلها شد
"عَلَی الدُّنیٰا عَفٰا" سر داد
حسین خسته ز دنیا شد
@hosenih
عجیب این روضه جانکاه
حسين تنها كارش آه
روی زانوهاش افتاده
هنوز تا خیمه ها راه...
میگن زینب رسید اینجا
وگرنه جون می داد آقا
حسینو از تو میدون بُرد
شاید دورشه از این غوغا
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#زهرابشری_موحدی
▶️
پیچید در بین عبایش جسم اکبر را
"یا ایها المزّمّل" ی عین پیمبر را
صورت به صورت آیه هایش را تلاوت کرد
از بای بسم الله تا لبخند آخر را
دارد تمنا می کند از چشم خونینش
یک پلک، یک گوشه و یا یک ناز دیگر را
@hosenih
شان نزول لحظه ی "امن یجیب" این جاست
اینجا که می بوسد لبش، لب های مضطر را
مانده است برگرداند از میدان شهیدش را
یا نه! بگیرد زیر بازوهای خواهر را
زینب که روی نیزه هفتاد و دو سر دیده است
در کودکی تشییع مفقود الاثر دیده است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#غزال
#مهدی_رحیمی
▶️
والا علی اکبر
زیبا علی غوغا علی رعنا علی اکبر
@hosenih
باد موافق را
با گیسویش انداخته ازپا علی اکبر
اصلا به جای زلف
پیچیده دور سر شب احیا علی اکبر
با تیغ ابرویش
جمعِ عدو را میکند منها علی اکبر
یا مظهر الوالی
یا مصطفی، یا مرتضی و یا علی اکبر
تکثیر شد حیدر
اینجا علی آنجا علی هرجا علی اکبر
اعلان ختم جنگ؛
می شد اگر می تاخت با سقا علی اکبر
پس خُلقاً و خَلقاً
پیغمبری گویاست پس گو...یا علی اکبر
الدَّهرُ یومان است:
امروز علی اصغر و فردا علی اکبر
بابا زدنیا و
می برد هرلحظه دل ازبابا علی اکبر
بعد از تو بابا گفت
ای خاک عالم بر سر دنیا علی اکبر!
@hosenih
این آخر روضه ست
مثل علی اصغر شده حالا علی اکبر
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_شهادت
#محسن_ناصحی
▶️
سینا شدن سینا شدن سینا شدن داری
با این بدن اندازه ی صحرا شدن داری
آتش فروزان است قدر شعله ای ، امّا
این وادی طور است پس موسی شدن داری
داری می آیی ، خوش قد و بالایی اسماعیل!
انگیزه در قربانی بابا شدن داری
@hosenih
الیاس نه ، ادریس نه ، بالاتر از آنی
خونت گواهی می دهد یحیی شدن داری
گفتند پیغمبر نخواهی شد ، چه بد گفتند
وقتی شبیهی اینقدر ! طاها شدن داری
در مرغ بسمل بودنت شکی ندارم ، تو
در بطن بسم الله قصدِ ( با ) شدن داری
@hosenih
ممسوس در ذات خداوندی ، چه مجنونی!
فرزند لیلا ! ریشه در لیلا شدن داری
در ما رأیتُ... می شوی پیدا ، زمانی که
عزم به خون غلطیدن و زیبا شدن داری
دریا زبان زد ، تشنگی را در دهانت سوخت
ای چشمه جاری شو برو ، دریا شدن داری
@hosenih
دشمن علی را دیده در رزم تو ، قطعاً که
إربا شدن إربا شدن إربا شدن داری
صحرا نشد با پیکرت اندازه ، اما عشق
وقتی عبا گسترده باشد ، جا شدن داری
هل من معینی می رسد از گوشه ی مقتل
ای إرباً إربا ! باز قصدِ پا شدن داری...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_شهادت
#قاسم_نعمتی
▶️
دل حرم میشود سحر گاهی
که شود صحن دیده تر گاهی
قطرۀ آب در مرور زمان
میکند در حجر اثر گاهی
دل من سخت تر ز سنگ که نیست
امتحان کن بر این جگر گاهی
ای خریدار بر رضای خدا
جنس پس مانده را بخر گاهی
یعنی آنقدر بی بها هستم
نیستم لایق نظر گاهی
بین سجاده دیده بر راهم
نیمه شب میشود خبر گاهی
بنده ای را که دست و پا گیر است
همرهت تا خدا ببر گاهی
قتلگاهی به پا کنی با ناز
گر ازینجا کنی گذر گاهی
پسری که کریم زاده بود
میکند جلوه ی پدر گاهی
تاج اصحاب علی یا علی اکبر
یابن ارباب یا علی اکبر
@hosenih
تو مطهر شدی زهرچه بدی
تا بگوئی ز نسل لم یلِدی
صدو ده بار هو کشم زجگر
که تو با کعبه زاده هم عددی
همه دلگرمی ام محبت توست
یابن لیلا “علیک معتمدی”
گرتو شاگرد مجتبی هستی
دست خالی نمی رود احدی
ناز تو فاطمی تر از همه است
راه دلبردن از علی بلدی
نوه ی ارشد دو دریایی
موجی از عشق گاه جذر و مدی
جای مادر بزرگ تو خالی
زود پر زد به وادی ابدی
تو ز هر پنج تن نشان داری
تو حدیث کسای مستندی
جز برای دل ابوفاضل
پرده از روی خویش پس نزدی
تا خدا پرده از رخ تو کشید
چشم عباس مصطفی را دید
@hosenih
تاکه بابا تو را صدا میکرد
محشری در حرم به پا میکرد
با نگاهی به قد وبالایت
یاد پیغمبر خدا میکرد
توکه هستی که پیر میخانه
با مناجات تو صفا میکرد
ای دل آرام خوش صدای حجاز
مأذنه بر تو اقتدا میکرد
آتش روی بام خانه ی تو
کوچه ها را پر از گدا میکرد
هرکسی داشت نذر پیغمبر
به در خانه ات ادا میکرد
بسکه با غمزه راه میرفتی
پدرت پشت سر دعا میکرد
دور از چشم شور مردم شهر
از رخ تو نقاب وا میکرد
بوسه ای از لب تو هر دردِ
پدری پیر را دوا میکرد
گوشه ای مینشست و با زینب
نظری سوی مجتبی می کرد
بعد میگفت این پسر غوغاست
چقدر شکل مادرم زهراست
@hosenih
تو ز اجداد خود چه کم داری
نسبی پاک و محترم داری
وارث آدم و کلیم و مسیح
بهر احیای مرده دم داری
گشته شش گوشه این حرم یعنی
تو جدا گانه یک حرم داری
که زیارات کامل و متقن
همچونان سایر امم داری
تو ز پایین پا ولایت بر
کرسی و نون و والقلم داری
مابه نام تو سینه زن شده ایم
حق شاهی بر عجم داری
تو که باب الحوائجی بی شک
بسکه آقایی و کرم داری
یک قدم تو عقب تر از عباس
برسر دوش خود علم داری
شانه هایت ز بس مودب بود
دومین تکیه گاه زینب بود
@hosenih
خیز و شمشیر مرتضی بردار
بزن ای شیر بردل کفار
زره مصطفی بپوش علی
در رکاب عقاب پا بگذار
نعره ای زن منم علی اکبر
نوه ی حق حیدر کرار
همچو شیری بزن به قلب سپاه
تابریزی به هم یمین و یسار
ضجه ی کوفه را درآوردی
ای ابر مرد عرصه ی پیکار
هر طرف تاب میدهی تیغت
کشته سازی ز کشته بسیار
تشنگی را بهانه فرمودی
رو نمودی به جانب دلدار
لب نهادی بر آن لبان خشک
گفتی آهسته این سخن با یار
کی محاسن سپید در بندم
دست خود از محاسنت بردار
تا که دلکنده از تو بابا شد
بالهای شهادتت وا شد
@hosenih
ناگه از دشت یک صدا آمد
ناله ی ای پدر بیا آمد
پدر آمد ولی چه آمدنی
چه کسی گفته روی پا آمد
پیرمردی کنار نعش جوان
با سر زانو از قفا آمد
روضه ات گشته شرح موت حسین
وسط هلهله نوا آمد
آنچنان نعره زد علی ولدی
ناله اش بین که تا کجا آمد
دست خود را گرفته روی سر
زینب از سوی خیمه ها آمد
شد حسین زنده با دم زینب
پای معجر میان تا آمد
با تن ریخته بر زمین چه کند
نوبت یاری عبا آمد
شب جمعه است بس کن ای شاعر
چونکه مادر به کربلا آمد
هر شب جمعه کربلا غوغاست
فاطمه روضه خوان کرب وبلاست
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#رحمان_نوازنی
▶️
این نیزه ها که روی تنت قد کشیده اند
انگار تیغ به روی محمد کشیده اند
تا این که خوب خوب جدایت کنند، آه!
هر گوشه هر طرف که نباید کشیدهاند
بالای زین بمان که و گر نه به رسم کفر
این ها اگر سوار بیفتد کشیده اند
@hosenih
فزت و رب کرب و بلا را بخوان که باز
این ابن ملجمان همگی قد کشیده اند
حتماً نماز شکر ادا کرده اند چون
تکبیرهای ممتد و بی حد کشیده اند
حتی فرشته های خدا هم قلم به دست
بر تکه تکه های تو گنبد کشیده اند
@hosenih
از پا نشستم از غم و پایین پای من
تنها برای توست که مرقد کشیده اند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#مهدی_رحیمی
▶️
مثل عکسی که میان قاب لذت می برد
چشم تو دارد از این محراب لذت می برد
این که گاهی چهره ات را ماه می خوانیم ما
بیشتر از هرکسی مهتاب لذت می برد
تا تو هستی توی خیمه بچه ها از بازی و
توی گهواره علی از خواب لذت می برد
@hosenih
هی تو دستت را به هم دادی و شکل تاب شد
هی رقیه دارد از این تاب لذت می برد
آمدی تا اذن میدان را بگیری از پدر
عمه را دیدم از این آداب لذت می برد
یک قدم برداشتی کُشتی پدر را قبل رزم
پس قدم بردار که ارباب لذت می برد
@hosenih
از لب خشک پدر آن جور لذت برده ای
که لب خشکیده ای از آب لذت می برد
آه ماهیگیر وقتی طعمه اش را صید کرد
دیگر از بازی با قلاب لذت می برد
ارباً اربا گشته ای این آخر کار تو نیست
از صدای استخوان قصاب لذت می برد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#داود_رحیمی
▶️
اینهمه زخم چرا ریخته روی بدنت؟
جای یک بوسه نماند از کف پا تا دهنت
چون رکاب دهنت خرد شده، ساخته اند
با سرِ نیزه رکابی به عقیق یمنت
تا تو می آیی علی خطبه ای آغاز کنی
می پرد سرفه و خونابه میان سخنت
@hosenih
تو کجا نیستی ای عشق که پیدات کنم؟
همه ی دشت پر است از همه جای بدنت
مثل یک آینه ی خردشده ریخته ای
کل صحرا متلألئ شده از نور تنت
رفته ای در وسط معرکه و خنجر و سنگ
سبقت از تیر گرفتند برای زدنت
@hosenih
زرهت پاره شده پیرهنت پاره تر است
قطعات بدنت پاره تر از پیرهنت
دلهره دارم علی جان، متلاشی نشوی؟
دردسر می شود این پا به زمین کوفتنت
چاره ای نیست قرار است که اکبر نشوی
می نشینم که ببینم علی اصغر شدنت
@hosenih
زنده کرد عمه ی تو خاطره ی مادر من
تو کمک کن ببرش مثل عموجان حسنت
سر تو بر سرِ نی همسفر باد شده
پرچم قافله شد زلف شکن در شکنت
غزل من! شده ای مثنوی طولانی
شعر تقطیع شده! خون چکد از تن/ تتن / ـَت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#قاسم_نعمتی
▶️
آمدم من ز حرم لحظه ی پر پر زدنت
شاخه ای نیست که نشکسته میان چمنت
گردنت را بکشم تا نفسی تازه کنی
صبر کن پاک کنم لخته ی خون از دهنت
کمرم خم شده بالای سرت با این حال
فزعت قاتل جانم چه کنم با بدنت
@hosenih
اربا اربا شده ای پیش نگاهم چه کنم
گل لیلا شده در هم زره تو به تنت
جگرم پاره شده یک کلمه حرف بزن
دلم آرام بگیرد شنوم گر سخنت
بین علمدارو علم را که علم بر دوش است
کمکم کرد کنم بین عبایم کفنت
حرمت معجر زینب کمرم راست نمود
مرده بودم به خدا ورنه کنار بدنت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih