#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
مدینه بود و ستم بود و ظلم و آزارش
مدینه بود و غم و غُصههای بسیارش
مدینه بود و بلا بود و درد بود و عزا
مدینه بود و سکوت و غروب غمبارش
مدینه بود و پر از تیرگی کُفر و نفاق
و غربتی که شده هر دلی گرفتارش
مدینه بود؛ ولی از تمام مردم آن
کسی نکرد مراعاتِ حالِ بیمارش
مدینه بود و چهل تن هجوم آوردند
به یک نفر که نشد هیچکس طرفدارش
مدینه بود و دَرِ خانهای پُر از هیزم
دری که سرخ شد از هُرم شعله مسمارش
نمیشود به زبان هم بیاورم؛ چه کنم؟
مصیبتی که خدا هم شده عزادارش
دم غروب، در آن کوچه، آه از سیلی
که آب شد دلِ سنگیِ سختِ دیوارش
میان کوچه چگونه؟ چه شد؟ نمیگویم
تو خود حدیث مفصل بخوان ز آثارش...
✍ #محمدحسن_بیات_لو
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
سازِ غم، گر ترانهای میداشت
آتشِ دل، زبانهای میداشت
کاش مرغِ غریب این گلشن
الفتی با ترانهای میداشت
سالها با تو بود همسایه
اگر انصاف، خانهای میداشت
با تو عمری همآشیان میشد
حق، اگر آشیانهای میداشت
آستان تو بود یازهرا
گر ادب، آستانهای میداشت
در زمان تو زندگی میکرد
گر صداقت، زمانهای میداشت
گر که میزانِ حق زبان تو بود
این ترازو زبانهای میداشت
گر مزار تو بینشانه نبود
بینشانی نشانهای میداشت...
شب اگر داشت دیده، در غم او
گریههای شبانهای میداشت
گر غمش بحر بیکرانه نبود
غم و ماتم کرانهای میداشت
بهر قتلش به جز دفاع علی
کاش دشمن بهانهای میداشت
به سر و روی دشمنش میزد
شرم اگر، تازیانهای میداشت
شانه میکرد زلف زینب را
او اگر دست و شانهای میداشت
قصه را تازیانه میداند
در و دیوار خانه میداند
آتش کینه چون زبانه کشید
کار زهرا به تازیانه کشید
دشمن دلسیه، به رنگ کبود
نقش بیمهری زمانه کشید
آتش خشم خانمانسوزش
پای صد شعله را به خانه کشید
در میانش گرفت شعلهی کین
پای حق را چو در میانه کشید
همچو شمعی که بیامان سوزد
شعله از جان او زبانه کشید...
قامتش حالت کمانی یافت
بسکه بارِ مِحَن به شانه کشید
سبحه، مشق سرشک او میکرد
بسکه نقش هزار دانه کشید
بر رخ این حقیقت معصوم
نتوان پردهی فسانه کشید
قصه را تازیانه میداند
در و دیوار خانه میداند
گل خزان شد، صفای او باقیست
رنگ و بوی وفای او باقیست
رفت زهرا، ولی به گوش علی
نالۀ «ای خدای» او باقیست!
یاعلی گفت و گفت، تا جان داد
این خدایی ندای او باقیست
در دل ما که کربلای غم است
نینوایی نوای او باقیست
بر لب او که خاتم وحی است
نقش یا مرتضای او باقیست
زیر این نُه رواق گنبد چرخ
نالهی او، صدای او، باقیست
گرچه دستش ز دست رفته، ولی
لطف مشکلگشای او باقیست
گاه پا مینهد به خانهی دل
در دلم جای پای او باقیست
اوفتاده علی ز پا چه کند؟
نیمجانی برای او باقیست
قصه را تازیانه می داند
در و دیوار خانه میداند
به دعا دست خود که برمیداشت
بذر آمین در آسمان میکاشت
به تماشا، مَلَک نمازش را
نردبانی ز نور میپنداشت
چه نمازی؟ که تا به قُبّهی عرش
بُرد او را و نردبان برداشت!
پرچم دین ز بام کعبه گرفت،
بُرد و بر بام آسمان افراشت
بس که کاهیده بود، شب او را
شَبَحی ناشناس میانگاشت
خصم بیدادگر ز جور و ستم،
هیچ در حقّ او فرونگذاشت!
تا نینداختش به بستر مرگ
دست از جان او مگر برداشت؟
قصه را تازیانه میداند
در و دیوار خانه میداند
سخن از درد و صحبت از آه است
قصۀ درد او چه جانکاه است
راه حق، جز طریق فاطمه نیست
هر که زین ره نرفت، گمراه است...
در مسیری که عشق میتازد
تا به مقصود، یکقدم راه است
با غم تو، دلی که بیعت کرد
تا ابد در مسیرِ الله است
در بهاران، خزان این گل بود
عمر گلها همیشه کوتاه است
این که بر لب رسیده، جان علیست
دل گمان میکند هنوز، آه است
خون شد، از سینهی تو بیرون ریخت
حق ز حال دل تو آگاه است
هر که آمد، به نیمهی ره ماند
غم فقط با دل تو همراه است
آن که بعد از کبودی رخ تو
با خسوف، آشتی کند، ماه است
قصه را تازیانه میداند
در و دیوار خانه میداند...
رفتی و زینب تو میمانَد
خط تو، مکتب تو میمانَد
بر کف زینب، این زبان علی
رشتۀ مطلب تو میمانَد
تا حسینی و کربلایی هست
قِصهی زینب تو میمانَد
از علی دم زدی و، نام علی
تا ابد بر لب تو میمانَد
تا ابد در صوامع ملکوت
نالهی یا رب تو میمانَد
هم نماز نشستهی تو به روز
هم نماز شب تو میمانَد...
در سپهر شهامت و ایثار
پرتو کوکب تو میمانَد
خون تو پشتوانهی دین است
تا ابد مذهب تو میمانَد...
قصه را تازیانه میداند
در و دیوار خانه میداند
بی تو ای یار مهربانِ علی!
شعله سر میکشد ز جانِ علی
بی تو ای قهرمان قصۀ عشق،
ناتمام است داستان علی...
خطبهی ناتمام زهرا کرد
کار شمشیر خونفشان علی
خواست نفرین کند، که زهرا را
داد مولا قسم به جان علی-
-که ز قهر تو ماسِوا سوزد؛
صبر کن صبر، مهربان علی!
ذوالفقار برهنهی سخنش
کرد کاری به دشمنان علی،
که دگر تا ابد به زنهارند
از دم تیغِ جانْسِتانِ علی
با وجودی که قاسم رزق است
ساخت عمری به قرص نان علی
بعد او، خصم دون که میپنداشت
به سه نان میخرد سنان علی،
بود غافل که چون به سر آید
دورهی صبر و امتحان علی
دشمنان را امان نخواهد داد
لحظهای تیغ بیامان علی...
رفت زهرا و اشک از دنبال
وز پی او روان، روان علی...
درد دل را به چاه میگوید
رفته از دست، همزبان علی
آن شراری که سوخت زهرا را،
سوخت تا مغز استخوان علی
قصه را تازیانه میداند
در و دیوار خانه میداند
✍استاد #محمدعلی_مجاهدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
پناهِ هر دو جهان است، چادرِ زهرا
امید کون و مکان است، چادرِ زهرا
شبی دلیل نجات چهل یهودی شد
که منجی همگان است، چادرِ زهرا
چه سایهای! که شده مهدِ یازده خورشید
چه قدر خیر رسان است، چادرِ زهرا
همیشه مَحرم و مَرهم به کوهِ غمهایِ
دلِ امام زمان است، چادرِ زهرا
اگرچه سوخت، اگر گشت خاکی، اما باز
پناه هر دو جهان است، چادرِ زهرا
✍ #محمدحسین_رحیمیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_مناجات
(گلچینی از یک مثنوی)
چشمهی آفتاب، فاطمه بود
کعبهی در حجاب، فاطمه بود
کعبهی عشق و قبلهی باور
چار رکنش دو دختر و دو پسر
حَسَنش رُکنِ مستجار بُوَد
که از او صلح، پایدار بُوَد
همچنان کعبه باقی است حسین
مثل رکن عراقی است حسین
زینبش رکن محکم شامیست
که از او صبر را نکونامیست
یمنی رکن آن همه تقواست
ام کلثوم، زینب صغراست
محسنش چیست؟ دُرّ منثورش
مهدیاش کیست؟ سِرّ مستورش
باب این کعبه کیست غیر علی؟
صاحب خانه نیست غیر علی
پرده اش حشمت خدای ودود
پرده دارش محمد محمود
فضهاش همچو ناودانِ طلا
دارد از عاشقی نشانِ طلا
آستانش مقام ابراهیم
که در آنجا بُوَد به سجده کلیم
حجرهاش رَشک حِجر اسماعیل
به طوافش هماره جبرائیل
زمزم از خاکِ پاش جوشیده
در رضای خداش کوشیده
سجده را با همه وجودش داشت
که خدا فخر از سجودش داشت
مروهاش خانه و صفا مسجد
موقع سعی خانه تا مسجد_
شاهد حال او خدایش بود
یاعلی یاعلی ندایش بود...
ای که نورت ز ربي الاعلیست!
روز محشر که روز واويلاست_
عفو، پابست توست يازهرا
کار در دست توست يازهرا
اندر آن گير و دار، مادر جان!
دارم اين انتظار، مادر جان!_
از کساني که دست برگيری
دست من را تو زودتر گيری
فاطمه! اي خدای را مَحرم...
از «مؤيد» مپوش چشم کَرَم...
✍مرحوم استاد #سیدرضا_مؤید
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_مناجات
#شعر_پایداری؛ #مقاومت_اسلامی
#استکبار_ستیزی؛ #غزل_مثنوی
بگذر ز خود که طی کنی آن راه دور را
مؤمن به غیب شو که بیابی حضور را
تکلیف چیست؟ منتظرانِ ظهور یار!
آمادهایم ما همه آیا ظهور را؟!
آن شیعه صادق است که در محضر امام
فرمان اگر دهد بپذیرد تنور را!
موسیصفت بخوانی از اولاد فاطمه،
روشن کنند در دلِ تو شمع طور را
یا فاطمه! جوانه زده اشکهای تو
در کوچهباغ آینه گلهای نور را
بانو از آنچه میشود و آنچه شد بگو
از راز سربهمُهر کرامات خود بگو
بانو! بخوان ز لطف زمین و زمان به تو
از لحظۀ توسل رزمندگان به تو
آنان که قلبشان ز تو رخصت گرفته بود
سربندشان به نام تو زینت گرفته بود
ای مادر سپاه دلیران سخن بگو
ای خالق حماسۀ لبنان سخن بگو
از لطف خود بگو به سپاه مقاومت
ای تا همیشه پشت و پناه مقاومت...
ما سالهاست مفتخر از یاریِ توأیم
شاگردهای مکتب بیداری توأیم
مثل هوای تازه طراوت از آنِ ماست
فردای پُر اُمید و صلابت از آنِ ماست
رنج زمان و سختی دوران جدید نیست
در نسل شیعیانِ علی نا امید نیست
هر گونه ضعف و رخوت و سستی ز دشمن است
همراه ما امید به فردای روشن است
دنیا اگر پر از غم و رنج و بلا شود
مؤمن امیدوار به فضل خدا شود
ما مؤمنان، کتاب خدا را که خواندهایم
آیات سورۀ شعرا را که خواندهایم
وقتی رسید امّت موسی کنارِ آب
وز پشت سر جماعت فرعون با شتاب
مأیوس و ناامید و پر از غُصه و تَعَب
هر یک به اعتراض به موسی گشوده لب:
کای از بَرِ خدا شده ما را تو رهنمون
فرعون یافت سیطره، اِنّا لَمُدرَکون
موسی ولی به فضلِ و به رحمت امید داشت
در عین ناامیدی امّت، امید داشت
ناگاه حق به یاریِ یارانِ خود شتافت
دریا برای امّت موسی ز هم شکافت
آری! ز مکر و خُدعهی اهل جهان چه باک؟!
موسی امام ماست، ز فرعونیان چه باک؟!
خوشبین به راهِ روشن و فردای خود شویم
در این مسیر، پیرو موسای خود شویم
از راه کی رویم به ترفند دشمنان؟!
خوشبین به راه خویش! نه لبخند دشمنان
ماییم امتّی که امامت، حیات ماست
این جلوهی عظیمِ کرامت، حیات ماست
زهرا رسانده است به ما این پیام را
باید گرفت دامنِ پاک امام را
اوصاف او فقط نه به قرآن بیان شدهست
عالم گواه عصمتِ این خاندان شدهست...
گفتی به ما: امام همانند کعبه است
در مجد و احترام همانند کعبه است
باید همیشه خلق کند گرد او طواف
زین اتحاد دور شود هر چه اختلاف
وقتی حقایق ازلی بود در خطر
دین خدا و جان ولی بود در خطر
وقتی که عدهای همه پیمان شکستهاند
یا آنکه در ادامهی این راه خستهاند
تکلیف مؤمن است که خیزد پی جهاد
باید که در مقابل تحریف ایستاد
دست و دل و زبان تو از حق دفاع کرد
الحق از آن حقیقت مطلق دفاع کرد
هم خطبهی تو باعث افشاگری شدهست
هم ندبهی تو مَطلع احیاگری شدهست
مادر دعا کن از تو مبادا جدا شویم
چون تو همیشه سالک راه خدا شویم
جان را فدای راه پیمبر کنیم و بس
چون تو همیشه یاری رهبر کنیم و بس
عهدی که کردهایم به همت وفا کنیم
در قدس ما نماز جماعت بهپا کنیم
✍حجتالاسلام #جواد_محمدزمانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#اطلاع_رسانی
#کتاب_شعر
قابل توجه مخاطبین گرامی:
🔹 کتابهای منتشر شده از شاعر اهلبیت، جناب آقای #احمد_علوی به نامهای
✔️ #علویها؛
(مجموعه اشعار علوی)
و
✔️ #گلوگاه؛
(مجموعه اشعار عاشورایی)
بهتعداد محدودی موجود میباشد.
🔹جهت تهیه مجموع دوکتاب فوق با ۶٠ درصد تخفیف (مجموعاً ٩٩ هزارتومان) و با #ارسال_رایگان، عبارت نورانی «یا امیرالمؤمنين» را به آیدی زیر ارسال نمایید:
🔸 @gaeiniroholla
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
ابلیس حِقد و کینه را بیکار نگذاشت
بیت خدا را نیز بی آزار نگذاشت
گفتند زهرا پشت این در ایستاده
گفتند او را راحتش بگذار، نگذاشت*
«در» شعلهور شد! غنچهاش را در خطر دید
میخواست برگردد ولی دیوار نگذاشت
سعی فراوان کرد حتی بین آتش-
«در» را نگه دارد ولی مسمار نگذاشت
دیگر نشد پای علی برخیزد از جا
میخواست برخیزد، تنِ تبدار نگذاشت
شاید از آن پس مرتضی هر خانهای ساخت
دیگر به روی درب آن مسمار نگذاشت
✍ #علی_ذوالقدر
* فَدَعا بِالْحَطَبِ وَ قالَ: وَالَّذي نَفْسُ عُمَرَ بِيَدِهِ لَتَخْرُجَنَّ أَوْ لأَحْرَقَنَّها عَلى مَنْ فيها، فَقيلَ لَهُ: يا أبا حَفص إِنَّ فيها فاطِمَةَ فَقالَ، وَإِنْ!
ترجمه: در اين موقع (خلیفه دوم) هيزم طلبيد و گفت: به خدايى که جان عمر در دست اوست، بيرون بياييد يا خانه را با شما آتش مىزنم. پس به خلیفه دوم گفته شد: اى اباحفص (کنيه عمر) در اين خانه، فاطمه، دختر پيامبر است؛ گفت: [ولو اینکه او هم در خانه] باشد!
📚 الامامة و السياسة ابن قتيبه دینوری، ص ١٢
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س
#امیرالمومنین_ع_غربت
#محاوره
این روزا توو خونه زحمت میکشی
سخته این همه مصیبت میکشی
لااقل پیشَمی سربهزیر نباش
نکنه ازم خجالت میکشی
اشکای چشم حَسَن فدا سرت
زخم رو گونهی من فدا سرت
حاضرم پای تو جونَمَم بدم
حالا یه سیلی زدن، فدا سرت
شهرمون مثل غروبه، دلگیره
دلِ تو به داغ غربت اسیره
تا میبیننت راهو کج میکنن
الهی فاطمه واست بمیره
مگه میشه غُصهی تو رو نخورد
مگه میشه پای گریههات نَمُرد
تو همینکه حس نکردی...، بَسَّمه
چه فشاری در به دندههام آوُرد
نَفَس آدم توویِ دود میبُره
ریهم از دودهی هیزما پُره
من همون فاطمهام...، پیر نشدم
صورتی که میسوزه چین میخوره
گره خورده سرنوشتمون به غم
عُمْر باهم بودنِ ما شده کم
لحظهای که میخ به پهلوهام گرفت
داد زدم فضّه کجاااایی؟ محسِنم...
دشمنت توو کوچهها چهها میکرد
روی چادرم برو بیا میکرد
قنفذ لعنتی تا کم میآوُرد
جاشو با مغیره جابجا میکرد
طاقت یه ذره گرما ندارم
دوس دارم که راه برم، پا ندارم
موی زینبت پریشونه هنوز
برا شونه کردنش نا ندارم
گریههام گریهی پیوسته شدن
راه آه و نالههام بسته شدن
دعا کن همین روزا، زود بمیرم
در و همسایه دیگه خسته شدن
ای عزیزِ دلم، ای همه کَسَم!
دمِ آخری بُریده نَفَسم
هوای حسینمونو داشته باش...
برا خشکیِ لبش دلواپسم
یه روزی میرسه تشنه میمونه
بدنِ بی رمقش ناتَوونه
اِنقَدَر با نیزهها میزننش
روی پاش میخواد پاشه، نمیتونه
مُشتی بی حیا ولش نمیکنن
پیرا با عصا ولش نمیکنن
بدنش با خاک یکی میشه؛ علی!
نعل مرکبا ولش نمیکنن
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#شهدای_گمنام
حق و ناحق را به شکلی تازه درمیآورند
جای ایمان و یقین، اما اگر میآورند
بوی آتش میدود در کوچهباغ نخلها
کیستند اینان که بغضی شعلهور میآورند؟
این جهنمجایگاهان را چه کاری با بهشت؟
خیر مطلق را نمیفهمند، شر میآورند
جبههی جنگ جمل اینجاست یا بیت بتول؟
با چه رویی کینهها را پشت در میآورند؟
صبر حیدر معجزهست اما ولینشناسها
پشت اعجاز سکوتش حرف درمیآورند
بعد پیغمبر مسلم بود زهرا رفتنیست
ناکسان دارند اسباب سفر میآورند
کاروان کوچکی در نیمهی شب بعد از این
زیر نور ماه مفقودالاثر میآورند
✍ #فاطمه_عارف_نژاد
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بهمناسبت حضور بهموقع #شهدای_گمنام در مجالس فاطمیه...
به سیل اشک میشوییم راه کارونها را
هنوز از جبهه میآرند تابوت جوانها را
امان از اینچنین سوزی که در داغ عزیزان است
امان از اینچنین داغی که میبُرّد امانها را..
به دنبال جوان خوش قد و بالای خود بودیم
غریبانه ولی بردیم با خود استخوانها را
اگر دریا نمیگنجد به کوزه، با چه اعجازی
میان چفیه پیچیدند جسم پهلوانها را؟
خبر دادند یوسفها به کنعان باز میگردند
ندانستیم با تابوت میآرند آنها را
به روی شانۀ لرزان مردم یک به یک رفتند
خدا از شانۀ مردم نگیرد این تکانها را
✍ #میلاد_عرفان_پور
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
آتش افتاده به جان همه؛ اما چه شده؟
همه جمعند دَرِ خانهی مولا؛ چه شده؟
آسمان ناله زد و گفت: درآنجا چه شده؟
فاطمه پشتِ در افتاده؛ خدایا چه شده؟
دودی از آتش آن دَر به سماوات رسید
گل یاسِ نبوی را چه جراحات رسید
به فلک نالهای از مادر سادات رسید
که خبر داشت که در عالَم بالا چه شده؟
آسمان دید که بر عرش، طنین افتاده
شعله بر بال و پَرِ روح الامین افتاده
غنچه پرپر شده و گل به زمین افتاده
وای فضه! تو بگو پهلوی زهرا چه شده؟
فضه میگفت که از چشم گهربار بپرس
من نگویم چه شده؛ از درودیوار بپرس
فاطمه روی زمین است؛ ز مسمار بپرس
آه! مسمارِ درِ خانه در اینجا چه شده؟
در هیاهو که همه فتنهگران همدستند
ناگهان آتش و بیداد بهم پیوستند
عدهای دست علی را به طنابی بستند
بی حیا مردم بیشرم! شمارا چه شده؟
گرچه مأمور به صبر است تواناست علی
در برِ کوهِ مصیبات، شکیباست علی
خیز ای فاطمه ازجای که تنهاست علی
خیز از جا و ببین حرمت مولا چه شده؟
نظر گل به سوی خرمنی از خار افتاد
مثل آتش به دل اهل ستمکار افتاد
بازوی فاطمه با ضربتی از کار افتاد
یارِ تنهای علی در بَرِ اعدا چه شده؟
به خداوند، گُلِ لم یزلی زهرا بود
در شب غربت و غم، نورِ جلی زهرا بود
تا که جان داشت به تن، یارِ علی زهرا بود
ای «وفایی» چه بگویم گل طاها چه شده؟!
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
(گلچین و تلفیق سه مثنوی فاطمی)
من بحر نهفته در سبویم
فریاد شکسته در گلویم
بحری شدهام تمام گوهر
در مدح و ثنای کفو حیدر
آن اختر عالم هدایت
پیوند رسالت و ولایت
او کوثر و نور و قدر و طاهاست
او مریم یازده مسیحاست
لبخند نماز بر لب اوست
صد لیلهی قدر، هر شبِ اوست
وقتی به نماز بست قامت
کردند فرشتگان قیامت
دیدند خدای بی نیازش
فخریّه نموده بر نمازش
چون پرتو حق که تابد از طور
تابید شبی ز چادرش نور
زآن نور که بود نور ایمان
هفتاد یهود شد مسلمان
از عصمت او حجاب جوشد
جز او که ز کور، چهره پوشد؟
حیدر که امامت و ولایت
دارد به جهان بی نهایت
چون فاطمهاش دُرِ سخن سُفت
رازی ز کمال خویشتن گفت
حیرتزده رو به قهقرا رفت
یکباره به نزد مصطفی رفت
احمد که ز قصّه بود آگاه
لبخند زد و شکفت ناگاه
کای کلّ علوم را تجسّم
بنشین به برم بزن تبّسم
کاین راز نگفته با تو گویم
زهراست محمّد و من اویم
با این همه داشت دستش آماس
گرداند ز بس به خانه دستاس
انداخته بود دست او پوست
با آن همه داشت کار را دوست
چون ذات خدای خود یگانه
با فضّه شریک کار خانه
فردوس گدایِ فضهی اوست
خاکِ کف پای فضهی اوست
ای دختر نور و کفو یاسین
ای بضعهی خاتم النبیین
تو لیلهی قدر کبریایی
تو مادر کل انبیایی
قرآن به فضیلتت گواه است
هر لحظهی تو هزار ماه است
قرآن به تو قلب خود گشوده
مشتاق تلاوت تو بوده
تهلیل تو بهترین شهادت
تسبیح تو بهترین عبادت
ای ملک خدا مدینهی تو
جنت نفسی ز سینهی تو
یک قطره ز اشک توست کوثر
یک سایه ز قامت تو محشر
یک حکم تو را هزار طاعت
یک اجر محبتت شفاعت
کوثر، نمی از محبت تو
تطهیر، گواهِ عصمت تو
با آنکه به خاک بی نشانی
خورشید هزار کهکشانی
کی گفته که قبر تو نهان است
خاک تو فراتر از جهان است
بالله قسم ای رسول را اُم
عالم شده در مزار تو گم
بر عرشهی فُلکِ تو فَلَک چیست؟!
در وُسعتِ مُلکِ تو مَلَک چیست؟!
ارکان وجود، محکم از توست
مُلک و ملکوتِ عالَم از توست
مسکین تو ای ملیکهی دین
صد باغ فدک دهد به مسکین
بالله به بهشت، ناز داری
تو کی به فدک نیاز داری!
تو بهر علی قیام کردی
خود را سپر امام کردی
احقاق فدک برای این بود
کآن در ید دشمنان دین بود
دشمن زشما فدک ستانَد
تا دست علی تهی بمانَد
تو یار امام راستینی
تو دست خدا در آستینی
جز دست خدا کسی نشاید
کز دست علی گره گشاید
از فتنهی شوم اهرمنها
قرآن و علی شدند تنها
در شهر مقدس مدینه
شد باز دوباره باب کینه
از فتنه به دوششان حطبها
بدذاتتر از ابولهبها
در بیت رسول پا نهادند
در را به غضب فشار دادند
دردا که تو را به خانه کشتند
با ضربت تازیانه کشتند
خاکم به دهن، به ضرب سیلی
خورشید مدینه گشت نیلی
تا چند کنایه و اشاره؟!
والله شکست گوشواره
فریاد که پاره شد گلویم
بگذار همان به پرده گویم
تاریکیِ محض، نور را کشت
شیطان به بهشت، حور را کشت
پاداش رسول، خوش ادا شد
یک آیه ز کوثرش جدا شد
آن آیه دُرِ نهفتهاش بود...
محسن گل ناشکفتهاش بود...
✍استاد #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#اخلاقی_و_اندرز
قرآنِ مُصوّر است زهرا
سرچشمهی کوثر است زهرا
گویند بهشت مصطفی اوست
تعبیر چنین اگر چه نیکوست
عطری ز وجود او بهشت است
پاداش درود او بهشت است
فرمود نبی رسولِ رحمت
قبل از دو هزار سالِ خلقت
وقتی نه زمین و آسمان بود
نه جن و بشر، نه این جهان بود
با خویش خدای، عهد کرده است
سوگند به حق خویش خورده است
تا دور کند عذاب خود را
در حشر ز دوستان زهرا
خالق به ملائک سماوات
میکرد ز سجدهاش مباهات
حق را به کمال، بندگی کرد
در بیتِ اجاره زندگی کرد
در خانه که طرح زندگی ریخت
یک پردهی قیمتی نیاویخت
فرمود علی امامِ زهرا
کز دیدن آن بتول عذرا
آرامش من فزوده میشد
غمهای دلم زدوده میشد
در خانهی ما همه صفا بود
انگیزهی زندگی، خدا بود
رفتار جز از ادب نکردیم
یکبار به هم غضب نکردیم
میپخت غذا و خانه میرُفت
وز شِکوِه به من سخن نمیگفت
او دار و ندار مرتضی بود
همسر نه، که یار مرتضی بود
با عزت نفس و بردباری
نُه سال نمود خانهداری
آن پارهی پیکر محمد
از خانهی خود برون نیامد
جز بهر رضای حق تعالی
وقتی که غریب بود مولا
چون دید که یاری از امام است
در خانه نشستنش حرام است
از خانه برآمد و برآشفت
از حقِّ ولایت علی گفت
ای باخته دل به نام زهرا
هان، این تو و این مرام زهرا
ای بانوی دینمدار! هشدار
ایمان و حیای خود نگهدار
سرمشق ز طاعتش بگیریم
درسی ز قناعتش بگیریم
ای خیر کثیر بی کرانه
وی خُلق عظیم را نشانه
محبوبترینِ خلقِ هستی
در دیدهی مصطفی تو هستی
تو جامع آیههای حُسنی
در چشم علی خدای حُسنی
گفتار تو چشمههای نور است
یک جلوه از آن، دعای نور است
ای دست خدا تو را سرشته
گویند هزارها فـــرشتــه
تکبیر به سجده و رکوعت
تسبیح به خشیت و خضوعت
تسبیح تو وِرد اهل راز است
بهتر ز هزارها نماز است
زهد تو به روزگار پیداست
از چادر وصلهدار پیداست
هر ریشهی آن ز زلف حورا
هر وصلهی آن ز لیف خرما
ای گل که در آستان خانه
پژمرده شدی به تازیانه
دلها به مصیبتت شکسته
داغ تو به جان ما نشسته
ای مادر خاندان مظلوم
بِسْتایمت از زبان معصوم
کز غربت تو زبان گشودند
"مَمنوعَةُ اِرثُها " سرودند
باید به تو ای عزیزِ جان گفت
دردی که به کس نمیتوان گفت
✍مرحوم استاد #سیدرضا_مؤید
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
سرنوشت آن گل پرپر نمیدانم چه شد
شرح این خونگریه را آخر نمیدانم چه شد
احترامش را پدر خیلی سفارش کرده بود
آن سفارشهای پیغمبر نمیدانم چه شد
روزگاری مرغ عشقی این حوالی خانه داشت
آشیانش سوخت، بال و پر نمیدانم چه شد
چند نامرد آمدند و هیزمی آماده شد
«در» که کلاً سوخت، میخ در نمیدانم چه شد
بعد از آن سیلی که چون طوفان به رخسارش وزید
حالت گلبرگ نیلوفر نمیدانم چه شد
شد فدک سیراب از سرچشمهی پهلوی او
لالههای رسته بر بستر نمیدانم چه شد
دستهای شوهرش زخمی شد از ردّ طناب
ریسمان بر گردن حیدر نمیدانم چه شد
هیچ کس قبر شریفش را نمیداند کجاست
آخرِ این قصه را دیگر نمیدانم چه شد
✍ #عباس_احمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
✔️در اینکتاب (روضههای آسمانی شش)، به دلیل استفاده از گزارههای تاریخی، مجموعهای از اسناد تاریخی مصائب صدیقهی طاهره حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)، گردآوری شده است.
🔴 برای کسب اطلاعات بیشتر و دریافت رایگان بُرشی از فایل pdf کتاب (بهعنوان نمونه)، به آیدی زیر عبارت «یا زهرا» را ارسال نمایید.
👇👇
🔵 @addmin_roze
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
چه باصفاست به لطف و عنایت داور
مرورِ خاطرهی اهلِ بیتِ پیغمبر
بیا سری بزنیم ای موالیان علی
به خانهی گل طاها، به خانهی کوثر
چه روزگار خوشی داشت بیت وحی خدا
چه زندگیِ خوشی بود خانهی حیدر
چه رفت و آمدِ خوبی در آن حوالی بود
کنار هم، همه گلهای فاطمه یکسر
علی، حسین و حسن را به جان صدا میزد
شنیدنیتر از آن بود، لفظِ پیغمبر
به دستِ مادرِ خانه که سفره میشد پهن
کمک به فاطمه میکرد، نازنین دختر
به ناز، شانه به گیسوی کودکان میزد
چه عاشقانه به هر صبح و شام این مادر
طلوعِ فجر که میشد، تمامِ اهل حرم
همه نظارهگرِ نورِ زُهرهی أزهر
نمازِ ظهر که میخواند، دیدنیتر بود
سجودِ ماه، و تقلیدِ ذاتیِ أختر
هزار نور ز رخسارِ فاطمه میریخت
به دیدگانِ علی، صبح و ظهر و شب یکسر
شکوفههای بهاری که غنچه وا میکرد
حیاتِ خانهی او بود، جنتِ کوثر
بهشت را به همین بیت میتوان حس کرد
بهشتِ عدن کجا، بیتِ خمسهی أطهر
حسن کنار پدر مینشست در مسجد
علی سمیعِ کلامِ پیمبرِ داور
میانِ خطبهی جدش، به شوقِ دیدارش
حسین تکیه زنان مینشست بر منبر
* *
درونِ حال و هوای خوشِ حرم ناگاه
صفای خانه بهم ریخت، بیت شد مضطر
ز اِرتحالِ پیمبر، دو روز نگذشته...
هجوم شد به سرایش، هجوم شد بر در
رسید اینهمه عصیان، ز جبت و طاغوتی
که هیزمآورِ دوزخ شدند، تا محشر
ز ضربه های غلافی، به شانۀ عصمت
شکست بازوی زهرا نه، بازوی حیدر
لگد زدند چو بر پهلوی کنیز خدا
عبور کرد ز روی درِ حرم، لشکر
جواب سیلیِ زهراست دستِ فرزندش
که انتقام بگیرد، از آن دوتا کافر
علی به خانه نشست و گُلَش به گِل، اما
بجاست خیرِ کثیرِ نبی در این معبر
هر آنکه یاورِ مولاست، رهروِ زهراست
مدافعِ حرم است و مدافعِ رهبر
شهادت آینهی مادر شهیدان است
شهید پیروِ زهراست تا صفِ آخر
✍ #محمود_ژوليده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#مربع_ترکیب
کیست این مادر که از پیغمبران هم برتر است
گوشهای از وصف او، یس و نور و کوثر است
مادر امثال ما، نه ! مادر پیغمبر است...
خوش به حال خانهای که بین آن، این گوهر است
عرش، هرشب ربنایش را تماشا میکند
گردش تسبیح او، صدها گره وا میکند
چادرش کافیست تا قومی مسلمانش شوند
اولیاءالله میخواهند دربانش شوند
هم گدایان آرزو دارند مهمانش شوند
هم شهیدان آرزو دارند قربانش شوند
ما چه میدانیم! پیغمبر به او فرموده است:
فاطمه! گریهکنانات را خدا بخشوده است
گریهکنهای شما، عمری اسیر کوچهاند
بیست شب با پای دل، بین مسیر کوچهاند
این جوانان، چون حسن، یک عمر پیر کوچهاند
فاطمیه نه! تمام سال، گیر کوچهاند
جُرم تو، حبّ علی بوده که بخشیده نشد
دختر پیغمبری - چون تو - ستمدیده نشد
من نمیدانم چهها رفتهاست بر قلب امام
روضهخوان میگفت مادر را غلامی زد؛ غلام!!
جملهای میگویم و رد میشوم؛ حرفم تمام!
شعله از سویی و از آن سوی دیگر ازدحام
آنچنان کوبید بر "در" که دل حیدر شکست
از همانجا حرمت اولاد پیغمبر شکست...
✍ #رضا_نظاری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
آتشی داغ تو در سینهی من روشن کرد
باید از شعلهی آن تا به ابد شیون کرد
قامت صبر مرا داغِ تو در کوچه شکست
ماجرای در و دیوار چهها با من کرد
ماندهام بر دل تو میخِ دَر آتش زده است
یا دل سوختهات خون به دلِ آهن کرد؟
شمع چشمان کبودت ز غمم سوخت چنان
که غریبی مرا بر همه کس روشن کرد
جامهی رزم به تن داشت علی، پیش از این
بعد تو پیرهن صبر، دگر بر تن کرد
✍ #یوسف_رحیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#مسمط
ای وای از آن حدیثِ به دفتر نیامده
ای وای از آن شروعِ به آخر نیامده
ای وای از آن یقینِ به باور نیامده
ای وای از آن مزارِ کبوتر نیامده
ای وای از آنکه رفته و دیگر نیامده
ای دل حدیثِ دخترِ طاها شنیدهای؟!
یَرضی شنیدهای؟! لِرضاها شنیدهای؟!
هنگامهی نماز، دعاها شنیدهای؟!
حتی تَوَرَّمَت قَدَماها شنیدهای؟!
أمّن یُجیب این همه مضطر نیامده
یالَلْعَجَب! فصلّ لِرَبِّک ولادتش
واحیرتا لِیُذهِبَ عنکم شرافتش
طوبی لهُمْ وَ حُسن مَآب است مدحتش
جبریل با تمام بزرگی و رتبتش
از عهدهی ستایش او برنیامده
* *
اما چه سود! حرمت قرآن شکسته شد
یکباره قلب سورهی انسان شکسته شد
دَر را زدند و حرمت مهمان شکسته شد
نان ریخت، سفره سوخت، نمکدان شکسته شد
فَصْلِ غریبی تو چرا سر نیامده؟
زهرا هنوز گریهی بیگاه میکند
مولا هنوز سر به دل چاه میکند
پاییز، ادعای أنا الله میکند
صبح بهار از آمدن اکراه میکند
آیا هنوز وقت مقرّر نیامده؟!
✍ #مهدی_جهاندار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تقدیم به #شهدای_گمنام فاطمی
چِقَدْر از دل خاک آسمان درآوردیم
چقدر از تنِ این مُرده جان درآوردیم
چقدر سورۀ ایمان و آیۀ امید
چقدر معجزۀ جاودان درآوردیم
اگرچه در پی نام و نشانهها رفتیم
هزارها بدن بینشان درآوردیم
هزار پیر محاسنسفیدِ دریادل
هزار سرو رشیدِ جوان درآوردیم
چقدر لالۀ گلگون، چقدر چشمۀ خون
چقدر زمزم رود روان درآوردیم
چقدر قلۀ خوابیده در دل صحرا
برای عزت ایرانمان درآوردیم
گذشت جنگ و ز خیلِ بسیجیان از خاک
هزار مشعله، صد کاروان درآوردیم
✍ #محمدتقی_عارفیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شهادت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
گریهها میکرد تا اُمّت شود بیدار... حیف
از صدای گریهاش اُمّت فقط بیخواب شد
پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود:
«ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»...
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد
حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه
از طناب دور دستان علی بیتاب شد
ما نمیدانیم، «نَعلُ السیف» میداند چرا
«مرتضایم را نبر...»، «فضه مرا دریاب» شد...
✍ #مرضیه_نعیم_امینی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_غربت؛ #شب_جمعه
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
مردی یگانه بود و بانویی یگانه
آهسته میرفتند از خانه شبانه
همراه هم بودند مثل دو غریبه
پهلو به پهلو، پا به پا، شانه به شانه
سر میزدند انصار را کوچه به کوچه
در میزدند انصار را خانه به خانه
مظلومشان دیدند، در را وا نکردند
وای از زمانه، وای از دست زمانه
چل شب تمام شهر را گشتند با هم
اما بدون یار برگشتند خانه
* *
وقتی عزادار رسول الله بودند
از درب خانه میکشید آتش زبانه
در باز شد وقتی که زهرا پشت در بود
دخت نبی افتاد بین آستانه
دستی ورم کردهست و دستی هم شکسته
هم با غلاف تیغ... هم با تازیانه....
حتی نگاهی هم به پهلویش نینداخت
محو علی بود عاشقانه، عارفانه
* *
دامانِ در میسوخت، اما داشت میسوخت...
...در کربلا دامان چندین نازدانه
افتاد یک دانه از آن دو گوشواره
در کربلا افتاد اما دانه دانه
شبهای جمعه فاطمه بالای گودال
با ناله، آنهم نالههای مادرانه...
...گوید حسینم کشته شد ای داد بیداد
نور دو عینم کشته شد ای داد بیداد
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_غربت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
یک عُمر شکستِ دشمنش را دیدند
آن جلوهی خیبر شکنش را دیدند
افسوس که داغِ فاطمه کاری کرد
زانو به بغل گرفتنش را دیدند
✍ #علی_ذوالقدر
↳ @hosenih
↳ @dobeity_robaey
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
در شهر اگر هیچ کسی را غم دین نیست
تا فاطمه زندهست علی خانهنشین نیست
ای دستِ پر از پینه ز چرخاندن دستاس
افلاک در افلاک تو را جایگزین نیست...
انصار هم از خطبۀ تو شرم نکردند
کردند بهانه که چنان است و چنین نیست
غصب فدک این بود که نام تو نباشد
پیداست که دعوا سر یک تکّه زمین نیست
کو چادر خاکی شده؟ کو دامن مولا؟
تا کی بزنم چنگ به حبلی که متین نیست
جایی که علی هست، معاویه چه کارهست
قرآنِ سر نیزه که قرآنِ مبین نیست!
ای کاش که خود را برسانم به رکوعش
زیرا که به جز نام تواَش نقش نگین نیست
مقصود خدا از دو جهان، خلقت زهراست
«المنّة للّه» که این است و جز این نیست
✍ #مهدی_جهاندار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
"باز این چه شورش است" که در خانهی علیست؟
این سوزِ گریههای غریبانهی علیست-
"کای مونس شکستهدلان! حال ما ببین"
در آتش اینکه سوخته، پروانهی علیست
"آن در که جبرئیلِ امین بود خادمش"
آتش گرفته! قاتل ریحانهی علیست
"خورشیدِ آسمان و زمین"، کنج بستر است
این خانه بعد فاطمه ویرانهی علیست
حیدر چرا به شانهی دیوار سر نهد؟
"سرهای قدسیان همه بر" شانهی علیست
" باز این چه نوحه و چه عزا و چه" شیون است؟
این جان حیدر است که در حال رفتن است
دیدی چگونه قامت یک پهلوان شکست؟!
"در" را که دید فاتح خیبر، زمین نشست
جان علی! تو گوشهی بستر چه میکنی؟!
پر میزنی و با دل حیدر چه میکنی؟!
زهرا قرار بود سپر من شوم؛ نه تو!
مرد میان رنج و خطر من شوم؛ نه تو!
با ضربهی لگد شده همدست میخ در
کار تورا به فضه کشاندهست میخ در
آتش گرفت بال تو و من گداختم
بانو سه ماه با غم و اشک تو ساختم
دیگر بخند تشنهی قدری تبسمم
تابوت هم بخواهی اگر، چشم خانمم
ای چاه! بعد فاطمه با اشک من بجوش
دیوار! در عزای جوانم سیه بپوش
ای آسمان! به نالهی شبهای من بساز
آه ای زمین! تو با تن زهرای من بساز
✍ #داود_رحیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e