eitaa logo
نویسندگان حوزوی
3.4هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
437 ویدیو
168 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🌤نوشتن، هوای تازه است و نویسندگی، نان شب. 🍃#مجله_ی_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه نخبگان و اندیشوران #حوزویانِ_کنشگرِ_رسانه_ای 👇 ارسال یادداشت‌ @rahil1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔳 بانوی بی‌بدیل ✍ بابک شکورزاده 🔹تاریخ اسلام زنان بزرگ و تأثیرگزاری را به خود دیده که هر کدام نقشی در پیشبرد اهداف دین داشته‌اند. در این دوران نقش بی‌بدیل ام‌المؤمنین خدیجه کبری سلام الله علیها بسیار پررنگ و حائز اهمیت است. بانویی که با بذل مال و آبروی خویش در یاری رساندن به رسول خدا صلی الله علیه و آله و گسترش دین اسلام نقش بسزایی داشته است. 🔹پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در شأن ایشان فرمودند:«أَیْنَ مِثْلُ خَدِیجَةَ صَدَّقَتْنِی حِینَ کَذَّبَنِی النَّاسُ‏ وَ وَازَرَتْنِی عَلَی دِینِ اللَّهِ وَ أَعَانَتْنِی عَلَیْهِ بِمَالِهَا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِی أَنْ أُبَشِّرَ خَدِیجَةَ بِبَیْتٍ فِی الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبِ الزُّمُرُّدِ لَا صَخَبَ فِیهِ وَ لَا نَصَب؛ مثل خدیجه پیدا نخواهد شد. در آن هنگام که مردم مرا تکذیب کردند، او مرا تصدیق نمود و مرا با ثروت خود برای پیشرفت دین خدا یاری نمود. خدا به من دستور داد خدیجه را به قصر زمرّدی که در بهشت دارد و هیچ رنج و زحمتی در آن نیست بشارت دهم.» 🔹در عظمت ایشان همین بس که خدا و جبرئیل به او سلام می‌رساندند. 🔹اهل بیت علیهم‌السلام در مناسبت‌های مختلف از حضرت خدیجه به بزرگی یاد کرده‌اند و ایشان را مایه فخر خود دانسته‌اند؛ امام حسین علیه‌السلام در روز عاشورا خطاب به کوفیان فرمود: «هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ جَدَّتِی خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ أَوَّلُ نِسَاءِ هَذِهِ الْأُمَّةِ إِسْلَاماً؛ آیا می دانید که جدّۀ من خدیجه علیهاالسلام دختر خویلد، اول بانو در این امت است که اسلام آورد؟! 🔹در برخی زیارتنامه‌ها نسبت فرزندی اهل بیت علیهم‌السلام به این بانوی بزرگوار ذکر شده که این هم نشان از عظمت ایشان دارد. مثلا در فرازی از زیارتنامه حصرت معصومه علیهاالسلام آمده که «السلامُ علیکِ یا بنتَ فاطمةَ و خدیجةَ». نکته جالب توجه این است که در زیارتنامه‌ها معمولا اسمی از "فاطمه بنت اسد"، مادر امیرالمؤمنین علیه‌السلام نیامده؛ با اینکه ایشان نیز جده اهل بیت محسوب می‌شود و بی‌تردید از زنان با فضیلت بودند که رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز احترام زیادی برای ایشان قائل بود؛ ولی با این حال این‌قدر که از حضرت خدیجه یاد شده از حضرت" فاطمه بنت اسد" یاد نشده است. همین موضوع گویای شخصیت عظیم این بانوی بزرگ است. @HOWZAVIAN
اکنون در شب رحلت بانوی بزرگ اسلام، حضرت خدیجه سلام الله علیها، نائب الزیاره اصحاب قلم و مخاطبان محترم و فرهیخته "نویسندگان حوزوی" در حرم کریمه اهل بیت علیهم السلام هستم. @HOWZAVIAN
💠 سیده قریش و رسم وفاداری به روایت "شعب ابی طالب" ✍️ مرتضی بذرافشان برایتان، حتما نام آشنایم؛ "شعب ابی طالب"؛ بین دو کوه"ابوقبیس"و "خندمه"، در فاصله ۲۰۰ متری "کعبه" در شهر "مکه"، واقع شده‌ام. محل سکونت "ابوطالب"و خاندان "بنی‌هاشم"؛ بسی افتخار. نام من، یادآور خاطرات تلخ و غم انگیز بزرگ بانوی قریش است که به مناسبت سالگرد رحلتش، دهم ماه رمضان، به اجمالی از وفاداری‌اش، می‌پردازم: با "طاهره" این بانوی آسمانی، بیشتر وقتی آشنا شدم، که سه سال، در سخت ترین شرایط اقتصادی و تحریم های فلج کننده و ظالمانه قریشیان، میزبان هر چند نادلپذیر بانوی کریمه و همسرش و دیگر خاندان" بنی هاشم "بودم. قریش، برای جلوگیری از دعوت پیامبر به توحید، بعد از فشارهای فزاینده سیاسی، به اهرم اقتصادی و تحریم روی می‌آورد؛ همان رویه همیشگی مستکبران و قلدران، در طول تاریخ و فی زماننا هذا. کفار، عهد بستند، نوشتند و بر کعبه آویختند و متفق القول، همگان را از هرگونه تجارت با بنی هاشم، بازداشتند. در این بین، راه و رسم وفاداری بانویی که خویشتن را کنیز شوهر دانسته؛ موجب شد، با نگاه فرا همسری، خانه و سرمایه اش را از لحظه‌ی وصلت، به امین کاروانش بسپارد و زبانزد دیگر زنان قریش و حتی کناره گیری‌شان از او شوند و با قبول تالمات روحی و جسمی و حالا بعد از سه سال مقاومت و صبوری، و نقش بی بدیل بانوی بهشتی، در این ماجرا، فرشته وحی، به پیامبر، خبر می‌رساند، عهد نامه، خوراک موریانه‌ها شده؛ تحریم، برداشته می‌شود. گشایش و رونق اقتصادی، سیاسی و مذهبی پساتحریم، زمینه‌ی هجرت مسلمانان و پس از آن تشکیل حکومت، در مدینه را فراهم نمود. چندی بعد، سوگمندانه اما، سیده قریش، در بستر بیماری افتاده، پیامبر مهربانی‌ها، اینک دو زانو، بر بالین همسر وفادار، روزهای نخست نزول وحی را بخاطر می‌آورد که در غار "حرا " و همه جا، در آن شرایط سخت، اولین زنی بوده که تصدیقش کرده و به او ایمان می‌آورد. حالا چشم در چشم عزیزش، غریبانه، چند وصیت می‌کند و مونس ۲۵ ساله‌اش هم سراپاگوش؛ از جمله سفارش دختر مظلوم و خردسالش"فاطمه" را؛ لحظاتی بعد، در میان بهت و حیرت دخترکی که بر زانوی پدر اشک می‌ریزد، نا باورانه چشم فرو بسته؛ سپس در قبرستان" ابوطالب"، ابدی می‌شود. سلام بر او روزی که متولد شد؛ روزی که وفادار ایستاد و روزی که دعوت حق را اجابت کرد. @HOWZAVIAN
☑️ غلام همت آن نازنینم ... ✍ علی‌خسروی دقیق‌ترین قضاوت‌ و درست‌ترین داوری دربارۀ یک «مرد» را باید از «همسرش» شنید و بس؛ چرا که تعریف، تمجید و یا تقبیح‌های دیگری [مثل والدین] ناخالص و دارای سوگیری و آغشته به حب و بغض است و نمی‌تواند معیار قابل اعتنایی برای داوری باشد. اگرچه همسران نیز گاهی از همدیگر تعاریف مبالغه‌آمیز دارند اما وقتی پای آوردن «ایمان» به ادعای «غیبی» و ملکوتی طرف مقابل باشد ماجرا بسیار متفاوت می‌شود. از همین جهت است که به نظر من، پیامبر رحمت اگر هیچ معجزه‌ای در انبان نداشت جز همین تصدیق حضرت‌خدیجه، در صدق ادعایش در ارتباط و اتصال به وحی و آسمان کفایت می‌کرد. ایمان خدیجه به «پیغام‌بری» پیامبر ـــ و نه صرفاً «خوب» و «باشرافت» بودن او ـــ در بدایت نبوت، آن هم بدون درخواست معجزه، و پس از آن مرحمت و صَرف تمام اعتبار و سرمایه فَرشی و مادی و معنوی خود به پای این «ایمان» یعنی، این بانوی عرش‌نشین واجد فهمی عمیق و خِردی آخربین و فرازمانی بوده است. به قول خواجه شیراز: سحــــــر بلبل حكايت با صبا كرد كه عشق روی گل با ما چه‌ها كرد از آن رنگ‌رخم، خون در دل افتاد وزان گلشن به خـــــارم مبتلا كرد غـــــلام همـــت آن نازنيـنــــــــم كه كار خيــر بی روی و ريا كــرد. این كار خير و بی روی و ريای حضرت خدیجه(س) بود كه پيامبر مهربان(ص) را نه يک روز، نه یک هفته و نه یک ماه، كه يک‌سال و بلکه تا پایان عمر سوگوار و غم‌زده فراقش کرد. @HOWZAVIAN
"جناب خدیجه(س) است. حالا شمامیگویید مادر یازده امام، [امّا]در واقع مادر دوازده امام؛ چون ایشان هم هست. ایشان امیرالمؤمنین را درآغوش خودش، دردامان خودش، در زندگى خودش پرورش داده تا چند سالگی" بیانات دردیدار دست‌اندرکاران همایش بزرگداشت حضرت خدیجه(س) @HOWZAVIAN
سلام خدا بر اونجمه صالحی او خوب می‌دانست مال دنيا ماندنی نيست و سايه‌ای زودگذر است. همسفر زندگی‌اش را خودش انتخاب کرد و پیشنهاد ازدواج را به عموی همسرش گفت و این پیوند نیک را کارِخدا* می‌دانست. هنگام صحبت پیش از ازدواج، به مرد زندگی‌اش، گفت:" ای محمد من تو را به همسری خود برگزيده‌ام و مهريه را هم خود به عهده می‌گيرم*..." عده‌ای سخن او ـ که مهريه را در مال خود قرار داده بود ـ به تمسخر گرفته و با شگفتی گفتند: چگونه زنان مهريه را متعهد می‌شوند؟! سخنان یاوه‌ این جماعت، عموی همسرش، حضرت ابوطالب علیه‌السلام، را آزرد؛ خشمگين شده و برخاست ـ و اين در حالی بود که مردان قريش از خشم او می‌ترسيدند و کراهت داشتند که او غضبناک شود ـ و فرمود:" اگر مردی همانند برادر زاده‌ام باشد، او را با بيشترين مهر خواستار می‌شوند؛ اما اگر مردی همانند شماها باشد، طبيعی است که بايد برای ازدواج، مهر سنگينی بپردازد..*." خطبه عقدشان را، ابوطالب، عمو جانِ نبی صلی الله علیه و آله، قرائت کرد و چنین شد که این بانوی شریف، در روزگاری که اسلام در حال طلوع بود، بعد از ابوطالب علیه‌السلام، دومین حامی فداکارِ همسرش یعنی رسول خداصلی الله علیه و آله گردید و از بذل مال فراوانش نیز دریغ نورزید. او بود که خدا و ملک مقربش بر او سلام فرستادند. در شب معراج پیامبر به جبرئیل فرمود: "حاجتی داری" و او گفت:"حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرا به خدیجه سلام الله علیها برسانی." رسول خاتم صلی الله علیه و آله هنگامی که به زمین رسید، سلام خدا و جبرئیل را به همسرش، ابلاغ کرد، خدیجه سلام الله علیها گفت:"ان الله هو السلام، و منه السلام، و الیه السلام، و علی جبرئیل السلام"* و این جملات بیانگر اوج بصیرت و درک عمیق حضرت خدیجه سلام الله علیها نسبت به معبود و فرستاده اوست. این‌چنین بود که او، به‌عنوان نخستین بانوی مسلمان، نه تنها برای دخترش فاطمه سیده نساءالعالمین سلام الله علیها و خانواده‌‌اش الگوی صبر و مقاومت و الگوی دفاع و حمایت از ولایت، بود بلکه برای جامعه‌ی زنان مسلمان نیز الگویی بی‌بدیل گردید. سیره‌ی خاندان آل طه علیهم‌السلام افتخار به وجود جده‌ی خود خدیجه سلام الله علیها بود؛ به‌عنوان نمونه در رجز خوانی‌های امام حسین علیه السلام و خانواده‌اش در روز عاشورا در زمان ذکر خاندان و افتخارات اهل بیت علیهم‌السلام، این عبارت را به کار می‌بردند: «من پسر رسول خدایم، من پسر علی و فاطمه‌ام، من پسر خدیجه‌ام...»/ «انا ابن خدیجه الغرا» با رفتن خدیجه سلام الله علیها یک روز و یک هفته و یک ماه، عزا اعلام نشد! یک‌سال برای رفتنش اندوهگین بودند و نبی خاتم در سوگ فقدانش، سال رفتنش را، عام الحزن* یعنی سال غم و اندوه، نامید. ■■اَلسَّلامُ عَلَیْک یا أَوَّلَ الْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا مَنْ أَنْفَقَتْ مالَها فِی نُصْرَةِ سَیِّدِ الاْنْبِیاءِ، وَ نَصَرَتْهُ مَااسْتَطاعَتْ وَدافَعَتْ عَنْهُ الاْعْداءَ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا مَنْ سَلَّمَ عَلَیْها جَبْرَئِیلُ، وَ بلَّغَهَا السَّلامَ مِنَ اللهِ الْجَلِیلِ، فَهَنِیئاً لَک بِما أَوْلاک اللهُ مِنْ فَضْل، وَالسَّلامُ عَلَیْک وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.■■ 🥀دهم رمضان، سال‌روز رحلت حضرت خدیجه سلام الله علیها تسلیت🥀 ➖➖➖➖ *صنع الله، الحلبی، السیرة الحلبیة، ج1، ص226. *اسد الغابة، ج7، ص91؛ البداية و النهاية، ج2، ص 358، باب: تزويجه عليه الصلاة والسلام خديجة بنت خويلد. *الکافی، ج5، ص 374 – 375، باب: خطب النکاح، ح9. *بحارالأنوار، ج16، ص8، به نقل از مسند احمد بن حنبل. *مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۴۵. @HOWZAVIAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. پویش حاجت یک فرشته ✍نجمه_صالحی در شب معراج، پیامبر به جبرئیل فرمود: "حاجتی داری؟" و او گفت:"حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرا به خدیجه سلام الله علیها برسانی." رسول خاتم صلی الله علیه و آله هنگامی که به زمین رسید، سلام خدا و جبرئیل را به همسرش، ابلاغ کرد... https://eitaa.com/afkarehowzavi/3036 انیس تهی دستیِ دین ✍️زهرا سعادت ▪️ماه خدا که به عشر میرسد،دنیا در غم عروج ملکوتی زنی از جنس آسمان که به برکت خشت نخست محبت مشفقانه وخالصانه اش نهال دین اسلام بر ستون غیرت مردانه اش استوار گشت،به سوگ مینشیند! ▪️بانویی که نجابت مثال زدنی شان را نذر روزهای سراشیبی دلواپسی رسالت نموده و بی هیچ منتی،ثروت خود را مرهم زخم زبان مردمی نمودند که جانهای در مغاک خاک پوسیده شان به معجزه کلام وحی،زنده و سیراب شد!... https://eitaa.com/afkarehowzavi/3034 «تأثیر نام» ✍🏻زهرا کبیری پور دخترم بر روی تمام عروسک‌هایش اسم می‌گذارد. چند وقت پیش عروسک دستبافتی را آورد و گفت: این عروسکم اسم ندارد و از من برای نامگذاری عروسکش کمک خواست، من اسم خدیجه را برای عروسکش پیشنهاد کردم، با چشمانی پر از تعجب، گفت: خدیجه؟! گفتم: بله خدیجه خانم و از آن سؤال کردم که آیا این بانو را می‌شناسد یا نه؟!.... https://eitaa.com/afkarehowzavi/3034 ✍مریم قربانزاده در رجز خوانی‌های امام حسین «علیه السلام» و خانواده‌اش در روز عاشورا در زمان ذکر خاندان و افتخارات اهل بیت این عبارت را به کار می‌برند: «من پسر رسول خدایم، من پسر علی و فاطمه ام،من پسر خدیجه ام...» «انا ابن خدیجه الغرا» یکی از فضلیت‌های این بزرگوار «انفاق حضرت خدیجه علیهاالسلام قبل از فتح».... https://eitaa.com/afkarehowzavi/3035 او کیست❓❓❓ ✍زينب نجیب (سه بخش) 1⃣ در خاندانی اصیل و برجسته دیده به جهان گشود. فرهنگ‌دوست، دانش‌طلب و تحول‌خواه بود. با معنویت و به دور از هرگونه شرک زندگی می‌کرد. از هرگونه عقب‌ماندگی، محافظه‌کاری و تاریک‌اندیشی به‌دور بود. حریت و ظلم‌ستیزی، درایت و آینده‌نگری از ویژگی‌های شاخص ایشان بود. ژرف‌اندیشی و استقلال‌طلبی نیز از دیگر ویژگی‌های شخصیتی ایشان بود. ذوق و ابتکار و پرهیز از هرگونه واپسگرایی و دنباله‌روی را می‌توان به‌عنوانِ سبک رفتاری ایشان معرفی کرد.... https://eitaa.com/afkarehowzavi/3039 یک بانو به مثابۀ یک اُمت ✍کبرا خالقی ۱. چه جذْبه‌ای! چه شأن و مقامی دارد خدیجه در میان قریش! چه مال و منالی! چه تجارتی؛ همه‌ی مردم از زن و مرد برگرداگرد او حلقه زده‌اند تا از این جاه و جلال برخوردار شوند؛ و خدیجه چه با متانت و سخاوتمندانه بدون ذره‌ای بُخل، همه را از خوان نعمت الهی بهره‌مند می‌سازد. ناگهان کلامی الهی قلب خدیجه را دگرگون می‌سازد؛ دیگر خدیجه واله‌ و شیدای این نفحه‌ی الهی است و با تیزبینی و عقلانیتی که دارد، در آن دوران تاریکی و انحراف، آنچنان مجذوب راه حق می‌شود که در (المستدرک علی الصحیحین، ج3۳، ص۲۰۱) در روایتی آمده است؛ پیامبر فرمود: «خدا را شکر که خدیجه را همسر من قرار داد چرا که من عاشق او بودم»... https://eitaa.com/afkarehowzavi/3051 «اولین زن» ✍ایرانپور در عصر سراسر ظلمت جاهلیت، مزین به عفت بود و معروف به طاهره. با ظهور اسلام، آفتاب حمایتش بر این نهال تابیدن گرفت در حالی که همه تیشه عداوت و دشمنی برداشته و بر ریشه اسلام می‌زدند‌‌. نه تنها تمام ثروتش که همه اعتبارش را خرج پر و بال دادن به رسالت آسمانی محمد امین کرد. عشق به محمد با زندگی‌اش عجین شده و در آسمان محبت او پرواز کرد... https://eitaa.com/afkarehowzavi/3053 «بانوی نمونه حضرت خدیجه سلام الله علیها» ✍️ ف.مرادی ✅️ می‌خواهم از بانویی بنویسم که معروف به ام‌المومنین است چرا که سپر سنگ‌اندازی‌های قریش به سوی نبی‌اکرم می شود و وقتی قریش صدای خدیجه را می‌شنیدند پیامبر را ها می‌کردند، کسی که تمام اموالش را در راه اسلام خرج کرد، ما انسانهایی را معرفی می‌کنیم به عنوان نمونه که کاری برای خدمت به انسانیت کرده‌اند اما عظمت این بانو آن قدر زیاد هست که یک کار نه بلکه خود و مال و جان و آبرویش را برای ولیّ زمانِ خود خرج کرد... https://eitaa.com/afkarehowzavi/3054 @HOWZAVIAN
. پویش «سخنی بامادر» ✍ فاطمه نوروزی سلام مادر عزیزم چقدر دلم می خواهد که برایم صحبت کنی! بگو برایم ای آرام جانم چه عشقی از خداوند در دل داشتی که اینگونه عاشقانه با پیامبرش همراهی کردی بگو برایم از لحظه لحظه دلدادگی هایت بگو برایم چگونه عشق ومحبت را در هم آمیختی تا پیامبر خدا را یاری نمایی.... https://eitaa.com/afkarehowzavi/3055 «من خدیجه‌ام» ✍آمنه عسکری منفرد محمّدجان لحظه‌‌ای به من گوش بسپار، من خدیجه‌ام! از همان ابتدا که تو را و خدایت را و راهت را شناختم و حق را آشکار در وجودت یافتم، شیفته‌ات شدم، واله و حیران! می‌دانی! یقین دارم خدایت نورِ وحدانیتش را برقلبم چنان تابانید که مرا عاشق خود کرد و عاشقِ او به طور قطع، مجذوب تو نیز خواهدشد و من نیز چنین شدم... https://eitaa.com/afkarehowzavi/3058 «الگوی بی‌نظیر» ✍مریم حمیدیان بانوی من! شما در همه زمان‌ها یک الگوی بی‌نظیر برای هر زن آزاده‌ای هستید که بخواهد دین خدا را یاری کند. الگویی کامل با در نظر گرفتن تمام ظرفیت‌های یک زن. شما ثابت کردید می‌توان عفیف ماند اما از مسئولیت‌های اجتماعی غفلت نکرد. شما به ما و همه بانوان جهان آموختید شغلی مناسب زن است که همه کرامت‌های ایشان را محفوظ بدارد. برخلاف تعاریف شرق و غرب از زن، شما در عین حفظ کردن ستون خانه، ستون جامعه را پا به‌پای ولی‌تان نگه داشتید... https://eitaa.com/afkarehowzavi/3059 @HOWZAVIAN
🔴 سوگیری شناختی و در سوگ حقیقت‌ها ✍ مجتبی عادل پور یک پنیر خامه‌ای از یخچال برداشتم و جلوی فروشنده گذاشتم و در حالی که کارت بانکی‌ام را به او می‌دادم، گفتم: «آقا این چند؟» سری تکان داد و آهی کشید و گفت: «این را کجای دلمان بگذاریم؟!» گفتم: «متوجه منظورتان نشدم!» گفت: «صدیقی را می‌گویم، شش هزار ...» فهمیدم دل پری دارد. چند دقیقه کارتم را در دستش گرو نگه داشته بود و یک‌بند هرچه گله و غر داشت روی سرم هوار کرد. جواب‌هایی برای حرف‌هایش داشتم؛ اما فقط به چشمانش زل زدم و با خندهٔ سردی همراهی‌اش کردم. می‌دانستم هر حرفی بزنم فایده‌ای ندارد و هرچه بگویم حکایت از قضا سرکنگبین صفرا فزود است. گریزی نیست که بخش قابل توجهی از جامعهٔ ایرانی نسبت به طلبه‌ها دچار شده است. سوگیری، تمایل به یک طرف مسئله است بدون بررسی درستی یا نادرستی آن. سوگیری غالباً ناآگاهانه در داوری شخص اثر می‌گذارد و به سوءتفاهم منجر می‌شود. سوگیری می‌تواند اتاق فرمان کنش‌ها و گرایش‌های انسان را به دست گیرد. از این‌رو، نباید قدرت آن را دست‌کم گرفت. در ماجرای درمانگاه قم برای برخی این سؤال پیش آمده بود که چرا با اینکه زنان باحجابی در صحنه حضور داشتند، اما از طلبه حمایت نکردند. فراتر از این، بعد از پخش شدن فیلم درمانگاه نیز شاهد بودیم افرادی که به‌ظاهر در دایرهٔ جامعهٔ ایمانی و انقلابی تعریف می‌شوند، بدون کمترین بررسی و قبل از روشن شدن ابعاد ماجرا در طرف بدش ایستادند. این جهت‌گیری عجولانه با سوگیری شناختی کاملاً قابل توجیه است. گفتنی است سوگیری‌‌هایی از این دست، یک‌شبه ایجاد نمی‌شوند؛ بلکه گاهی استقرار آنها سالیانی طول می‌کشد. روی تلخ قصه این‌جاست که این سوگیری‌ها در غفلت متولیان حوزه و روحانیت شکل گرفته است؛ چرا که باید علاج واقعه پیش از وقوع می‌کردند و بسترهای زایش سوگیری را مدیریت می‌کردند. واکنش‌های بهنگام، صحیح و صریح به اخبار و رویدادهایی که پای یک طلبه در میان است، نقش بسزایی در مهندسی افکار دارد، چیزی که جای خالی آن به روشنی حس می‌شود. @HOWZAVIAN
💠 وقتی عکس گل محمدی در آب افتاد، ماهی‌ها صلوات فرستادند. ✍️ پرویز شاپور ....................................... 💐 اللهم صل علی محمد و آل محمد @HOWZAVIAN
💢 از«گل» تا پوچ فرهنگسعید احمدی سر سفره‌ی سین‌دار هزاروچهارصدوسه نگاهم افتاد به زمان تحویل سال. برایم جالب بود که مثل ۶۶۶ سه تا شش داشت. ساعت «شش» و سی‌ و «شش» دقیقه و بیست‌ و «شش» ثانیه شاخ گاو جابه‌جا شد و توپ تحویل سال قرمبی صدا کرد. این مرا یاد همان سرگرمی‌های کودکانه‌‌مان انداخت. همان شعرومعرهای کوچه‌بازاری و بندتنبانی که همه چیز را به هم سوزن‌سنجاق می‌کرد که بگوید: ششصدوشصت‌وشیش سه‌تا شیش داره؛ بقالی سر کوچه کیشمیش داره؛ بچه که از خواب پا می‌شه جیش داره؛ حاجی که از مکه می‌یاد ریش داره. خوش بودیم با همین‌ها و با یک انبار و خروار چیزهای دیگر. بچه بودیم. مالک و صاحب هیچ چیز حتی خودمان هم نبودیم. با کم‌وزیاد جیب بابا و کم‌وکیف پخت‌‌وپز مادر و یک سرپناه، سر هر سال‌تحویل، خودتحویل‌بگیر درجه‌یک هم بودیم. دلار و سکه و ریال و دینار و بورس امروز، به اندازه‌ی یک بوس تف‌دار آن روز عمو و عمه و خاله و دایی و غریبه و آشنا روی لپ‌های‌مان ارزش نداشت؛ نبودند که به‌حساب هم بیایند. ما اما امسال و هر سال دیگر را داریم با آمار و ارقام تحویل می‌گیریم و پس می‌دهیم. گاهی عددهایی از جیب کت یا زیر قبای یکی بیرون می‌زند که کاش فقط سه‌تا شش داشت. چرتکه و ماشین‌حساب هم سرگیجه و مالیخولیا می‌گیرد وقتی سه‌ ضرب‌ در دوهای آن‌ها را بالا و پایین می‌کشاند. دم غروب سال صفر_دو شاخ گاو جابه‌جا شد. کجا؟ زیر یک قطعه زمین فرهنگی در ازگل تهران. چگونه؟ با هم‌دستی و هم‌سویی رسانه‌ها. کی؟ موسم معنویت و بهار قرآن. کاری با صادق و صدیق و کاذب و تکذیب این ماجرا ندارم. زگیل چرک‌ و چیلی این داستان‌ فقط برای ازگل نیست؛ تنها برای حوزه هم نیست. منحصر به جناح فلان یا حزب بهمان هم نیست. چشم بینا می‌خواهد و گوش شنوا. فرهنگ و تفکر فرهنگی در این مملکت به اندازه پشم زیر بغل سیاست‌مردان، سیاست‌پیشگان، سیاست‌زدگان و غیر این‌ها ارج و قرب ندارد. قربانی همیشگی این نسق‌کشی‌های سیاسی چیزی نبوده و نیست جز فرهنگ و فرهنگ‌مداران و فرهنگ‌دوستان. از بقالی سر کوچه تا حاجی از خدا برگشته شلنگ مثانه‌ی منافع را گرفته‌اند روی مقوله‌ای مهم و حیاتی و بسیار آبرومند و محترم به نام فرهنگ. فرقی هم نمی‌کند فرهنگ ملی باشد یا دینی. هستند حوزه‌های علمی، دانشگاه‌های ریز و درشت و مؤسسات ازک‌بزک کرده‌ای که بر همین زمین‌های هزارمیلیاردی قد کشیده‌اند و در و دکان آن‌ها خاصیتی به اندازه‌ی یک دکه‌ی دخانیات، کیفیت و کارایی ندارد. بله! یک‌جا هنر و اثر دارند: ایجاد «گسل اجتماعی»؛ چون هر کدام‌شان به بند ناف یک آقایی یا کوتوله‌ی همان آقا با دارودسته‌ی مریدان و نامریدان‌شان آویزان است. بادمجان‌دورقاب‌چین‌ها و مگس‌های روی نجاست هم برای تطهیر یا تنجیس و دیانت یا تکفیر آن قبله‌ی عالم به جان هم می‌پرند و یک‌دیگر را از بناگوش تا پاچه، تکه‌پاره می‌کنند. این‌جایش هم به امثال ما نه این‌که هیچ ربطی ندارد، می‌گذاریمش تنگ بقیه‌ی چیزها که زبان‌بسته بهتر که گویا، به خیر و شر جماعتی که شرشان برای دیگران است و خیرشان برای خودشان. مرادم از دیگران هم اشخاص و افراد نیست؛ بلکه فرهنگ مظلوم مغلوب و بی‌دفاعی است که به نام آن و به کام بندبازان سیاست‌پیشه، چه صدمه‌ها و لطمه‌ها و گزندهایی که ندیده است. این‌ها بیش و پیش از آن‌که فرهنگ‌مدار باشند کاسب زمین و بازارند. خیر فرهنگ برای اینان سرریز و شر اینان برای آن سرشار. این‌جا و آن‌جا، نه فقط حوزه که صدها دانشگاه هم هست که بودجه‌های ملی و میلی صرف زمین و ساختمان‌ آن کرده‌اند؛ بدون این‌که ضرورت و اثربخشی آن را بر جامعه به‌ویژه غنای فرهنگی آن سنجیده باشند. شکل‌گیری هایپرفرهنگ‌ها، سیتی‌فرهنگ‌ها و فرهنگ‌مال‌ها محصول دست‌درازی‌های عوامل قدرت و شوکت به چیزی است که بعدها و دربزنگاه‌ها پاشنه‌ی آشیل تسویه‌حساب جناحی و حزبی قرار خواهد گرفت. فراموش نکنیم که «فرهنگ‌بانان» واقعی و سنتی «مردم‌»اند. هنگامی که اهالی سیاست و دارندگان امضاهای زرین جای آنان را بگیرند، فرهنگ در هر دو ساحت سخت‌افزار و نرم‌افزار آسیب می‌بیند. وقت آن است به پیوست رهنمود رهبر معظم انقلاب در سال نو، برای «جهش تولید با مشارکت مردم» نظام اسلامی به حال ویژه‌خواری‌های صاحب‌منصبان، با نام و عنوان فرهنگ فکری بکند. مشارکت مردمی در امر فرهنگ کم و کمتر از شرکت جدی آنان در اقتصاد و بازار نیست. آن هنگام کی می‌رسد که ما در سپردن سال قبل به تاریخ و تحویل سال نو به زندگی، دست‌کم در این ساحت بسیار محترم، فقط با آمار و ارقامی در حد ۶۶۶ روبرو شویم؟ تا هم چون روزگار بچگی‌مان شعر بخوانیم و خوش باشیم و سر از ناامیدی، افسردگی و فرسودگی درنیاوریم. آیا می‌شود به آن سه‌تا شش تحویل‌سال صفر_سه دل و امید بست؟ @HOWZAVIAN
📋 مهاجران جوان ✍ احسان نیله چی با ارسال نوشتاری به جمع نویسندگان حوزوی پیوست: داستان اصحاب کهف بسیار مفصل و جالب است. در اینجا تنها به قسمت کوتاهی از آن از زبان امام صادق (ع) اشاره می‌کنیم. آن‌ها در زمان پادشاه جبار و گردن کشی بودند که اهل کشور خود را به بت پرستی دعوت می‌کرد و هرکس دعوت او را اجابت نمی‌کرد به قتل می‌رساند. گروهی از مردم که خدای یکتا را پرستش می‌کردند و ایمان خود را پنهان داشته بودند تصمیم به هجرت از شهر خود گرفتند. در مسیر به چوپانی برخورد کردند. او را به پرستش خدای یگانه دعوت نمودند ولی نپذیرفت اما سگ چوپان به دنبال آن‌ها راه افتاد! و هرگز از آنان جدا نشد. آن‌ها در پایان روز به غاری رسیدند و تصمیم گرفتند مقداری در غار استراحت کنند. خداوند خواب را بر آن‌ها چیره کرد و همان گونه که در قرآن فرموده است آن‌ها آن قدر خوابیدند که شاه جبار مرد و زمان گذشت. جمعیت دیگری جای مردم شهر را گرفتند و ...(۸) اصحاب کهف پس از خواب طولانی ۳۰۹ ساله به اراده الهی بیدار شدند تا آیت و نشانه‌ای باشند بر رستاخیز و حق بودن زنده شدن مردگان در روز قیامت، قرآن می‌فرماید: «وکذالک اعترنا علیهم لیعلموا ان وعدالله حق و ان الساعة لاریب فی‌ها (۹) (و این چنین مردم را متوجه حال آن‌ها کردیم تا بدانند وعده خدا حق است و در رستاخیز تردیدی نیست) قرآن از این افراد به عنوان جوان و جوانمرد یاد نموده است. در روایتی از امام صادق(ع) وارد شده که فرمودند: تمام اصحاب کهف پیر و مسن بودند و خداوند به علت ایمانشان آن‌ها را «جوان» نامید. کسی که به خدا ایمان آورد و تقوا پیشه نماید (جوان) و (جوانمرد) است. (۱۰) در پایان بعضی از درس‌های انسان سازی آیات فوق را که برای همه به خصوص جوانان عزیز عبرت آموز است، یادآور می‌شویم: ۱- شکستن سد تقلید و جدا شدن از همرنگی با محیط فاسد و داشتن استقلال فکری در برابر اکثریت گمراه و توجه به این که اصولاً انسان باید سازنده محیط باشد نه ساخته محیط . ۲- هجرت از محیط آلوده و تحمل انواع محرومیت و کاستی‌ها برای حفظ ایمان ۳- تکیه بر مشیت خدا و استمداد از لطف او و امیدواری به رحمت و هدایت حق و امداد الهی در دشوارترین شرایط و محیط. ۴- توجه همیشگی به آخرت و زندگی پس از مرگ (۱۱) @HOWZAVIAN
🔆 زمین کشاورزی ✍️ احسان قربانی 🔹آقای کشاورز،صبح خود را با سلام و صلوات و نام خدا و یک چای دبش (نه از نوع شرکتی) آغاز میکند. و تراکتور خود را برمیدار و به زمین کشاورزی میرود تا با ماشین خویش زمین شالی را شخم بزند ،اما متوجه میشود که الان فصل شخم زدن شالیزار نیست و بعد هم که فصل شخم زنی شالیزار میرسد و برای شخم زنی آماده میشود ، به گرمای هوا دقت میکند و میفهمد که اصلا آب و هوای منطقه برای شالیکاری مناسب نیست و بعد هم که به زمین دقت میکند و میفهمد زمین اصلا برای شالیکاری نیست. اصلاً برای کاشت برنج هیچ گونه بستری محیا نبود،که اقای کشاورز بخواهد برنج بکارد . تازه اگر هم بکارد چیزی برداشت نمیکند. یعنی آقای کشاورز تمامی وسایل های کاشت برنج را من جمله بهترین نوع برنج را برای شالیکاری داشت ولی بدون بستر مناسب ، اینها ذره ای به کار نمی آید. 💠همه این ها را نوشتم تا به این نتیجه برسیم که، هر چند در مکتب فکری و قوانین اجتماعی بهترین ها را در دستمان داشته باشیم و از نظر علمی پر محتوا باشیم، ولی وقتی ندانیم که از این محتوا در چه بستری و با چه کیفیتی باید استفاده کنیم، چه بسا هزینه کنیم، ولی سود که ندارد هیچ ،بلکه زیان هم دارد و حتی ممکن است باعث مفسده شود. پس باید قبل از حرکت و انجام کاری بستر آن کار را بررسی کرد تا مبادا اسرافی صورت بگیرد. ⁉️مخاطب این کلام مسیولین و اهالی فرهنگ کشور و حوزه های علمیه هستند . که گاهی با عمل کردن و گاهی با انجام ندادن کاری موجبات ضعف را در کشور پدید می آورند. @HOWZAVIAN
🔴 سوگیری شناختی و در سوگ حقیقت‌ها ✍ مجتبی عادل‌پور یک پنیر خامه‌ای از یخچال برداشتم و جلوی فروشنده گذاشتم و در حالی که کارت بانکی‌ام را به او می‌دادم، گفتم: «آقا این چند؟» سری تکان داد و آهی کشید و گفت: «این را کجای دلمان بگذاریم؟!» گفتم: «متوجه منظورتان نشدم!» گفت: «صدیقی را می‌گویم، شش هزار ...» فهمیدم دل پری دارد. چند دقیقه کارتم را در دستش گرو نگه داشته بود و یک‌بند هرچه گله و غر داشت روی سرم هوار کرد. جواب‌هایی برای حرف‌هایش داشتم؛ اما فقط به چشمانش زل زدم و با خندهٔ سردی همراهی‌اش کردم. می‌دانستم هر حرفی بزنم فایده‌ای ندارد و هرچه بگویم حکایت از قضا سرکنگبین صفرا فزود است. گریزی نیست که بخش قابل توجهی از جامعهٔ ایرانی نسبت به طلبه‌ها دچار شده است. سوگیری، تمایل به یک طرف مسئله است بدون بررسی درستی یا نادرستی آن. سوگیری غالباً ناآگاهانه در داوری شخص اثر می‌گذارد و به سوءتفاهم منجر می‌شود. سوگیری می‌تواند اتاق فرمان کنش‌ها و گرایش‌های انسان را به دست گیرد. از این‌رو، نباید قدرت آن را دست‌کم گرفت. در ماجرای درمانگاه قم برای برخی این سؤال پیش آمده بود که چرا با اینکه زنان باحجابی در صحنه حضور داشتند، اما از طلبه حمایت نکردند. فراتر از این، بعد از پخش شدن فیلم درمانگاه نیز شاهد بودیم افرادی که به‌ظاهر در دایرهٔ جامعهٔ ایمانی و انقلابی تعریف می‌شوند، بدون کمترین بررسی و قبل از روشن شدن ابعاد ماجرا در طرف بدش ایستادند. این جهت‌گیری عجولانه با سوگیری شناختی کاملاً قابل توجیه است. گفتنی است سوگیری‌‌هایی از این دست، یک‌شبه ایجاد نمی‌شوند؛ بلکه گاهی استقرار آنها سالیانی طول می‌کشد. روی تلخ قصه این‌جاست که این سوگیری‌ها در غفلت متولیان حوزه و روحانیت شکل گرفته است؛ چرا که باید علاج واقعه پیش از وقوع می‌کردند و بسترهای زایش سوگیری را مدیریت می‌کردند. واکنش‌های بهنگام، صحیح و صریح به اخبار و رویدادهایی که پای یک طلبه در میان است، نقش بسزایی در مهندسی افکار دارد، چیزی که جای خالی آن به روشنی حس می‌شود. @HOWZAVIAN
💢ماه؛ تمدن سازی ✍️سید جواد محمدزاده ماه مبارک رمضان با گزاره های مختلف خود،مسیر خودسازی فردی و جامعه پردازی و ساختن اسلامی را هموار می سازد. 1-اراده انسان در پیچ و خم زندگی با کمبود ویتامین و فقر آهن مواجه می شود. سی روز روزه با لوازم آن یک ماراتن نفس گیر برای تقویت عضلات است. نخوردن و یا نیاشامیدن و یا پرهیز از حلال ترین حلال ها؛ به ظاهر ساده است ولی رعایت سه دهه آن، هر مرد و زن را به قله اراده می رساند و اگر این گزاره به یک فرهنگ جمعی در همه مغازه ها، پاساژها، مطب ها، ناوگان حمل و نقل ریلی و هواپیمایی و حتی در جنگل ها تبدیل شود؛ یعنی عزم جمعی رخ داده است. «فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ»که همان پی ریزی است. 2-صبر و استقامت روزه یا همان سختی و تحمل و لب نزدن به آب، نخوردن صبحانه و ناهار و میان وعده، دست شستن از لذیذترین غذاها! از اذان تا اذان! حتی یک لقمه یا یک جرعه از آب را تا الله اکبر اذان نمی توان بر کام نشاند. ماه مبارک رمضان انسان را از صبر فردی به یک _اجتماعی می رساند.«إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ» که اگر به هر دلیلی روزه ندارید، روزه خواری در میان اجتماع یک خلاف بیّن است. 3-هم آهنگی ترکی صحبت کنید یا لری حرف بزنید. فارسی و ترکمنی یا کرد و بلوچی و گیلکی و عربی سخن برانید! بالاشهر نشین باشید یا پایین شهر نشین باشید! پنت هاوس داشته باشید یا در خانه مستاجری با با نموری زندگی کنید! استاد دانشگاه یا رفتگر! پزشک یا چوپان! باشید. ماه مبارک رمضان نُت زندگی همه انسان ها را با آهنگ اذان اکبر صبح و مغرب کُوک می کند. کسی حق ندارد بعد از اذان صبح؛ لقمه ای در دهان قرار دهد و قبل از اذان مغرب آبی بنوشد. یعنی تمرین هم آهنگی فردی و اجتماعی برای یک نفر که آن و رب العالمین است«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» 4-اطاعت پذیری سنگ روی سنگ بند نمی شود اگر فرزندی از پدر، حرف نشنود! یا سربازی گوش به فرمان امر فرمانده نباشد! یا شاگردی تن به لوازم کلاس استاد ندهد! ماه مبارک رمضان برای ذوب کردن انسان ها در کوره با روزه آمده است«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ۖ» بر محور امام می چرخد که لازمه آن است و روزه تمرین اطاعت فردی و اجتماعی است. 5-افطاری و اخلاق اجتماعی مهترین عامل موفقیت یک به این است که بتواند بیشترین تعداد افراد و جوامع را با خود همراه سازد.که لازمه این ویژگی توان نفوذ در دل ها است. چون از طرق عقلانی برای همه میسر نمی افتد و توده مردم از طریق اخلاق مجذوب و متحول می شوند «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ» در ماه مبارک رمضان؛ سنت از میان روزمرگی انسان ها می جوشد و سیل انفاق راه می افتد«الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ» 6-خانواده و سبک زندگی اسلامی غول مدرنیته با ضرب آهنگ تکنولوژی بی قواره خود، چنان بر دست و پای خانواده کوبیده است که پدر را به سه شیف کاری و مادر را به غذاهای مایکروفری و پسر و دختر خانواده را به فضای مجازی سنجاق کرده است! وامصیبتا از این همه سوغات که برای ما آورده است! ماه مبارک رمضان با همان اذان افطار خود تمام را گرد یک سفره بالاجبار می نشاند و سی روز را با هم و یک زمان به خوردن و نخوردن عادت می دهد. با قد می کشد و رشد می کند«وَالَّذِینَ یقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیاتِنَا قُرَّةَ أَعْینٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا» @HOWZAVIAN
🔸 ا ☑️ جلال آل احمد درباره آینده ایران چه گفت؟ 🔻محمدکاظم انبارلوئی ✔️نهاد علم در کشور و به‌تبع آن، جامعه روشنفکران واقعی ما در دهه ۴۰ و ۵۰ در پاسخ به این سؤال که با هجوم غرب چه کنیم به تأسیس جمهوری اسلامی به رهبری امام (ره) رسید.اکنون ۴۵ سال است با مبارزه مستمر در همه حوزه‌ها گفتمان فهم امیدوارانه از آینده را ساختارمند کرده است و در حوزه فهم «اسلامیت» و درک «جمهوریت» در مرتبت رفیعی ایستاده است. ➕«مطالعه یادداشت در «وبگاه فکرت» 📮فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی وبگاه| فکرت |مدرسه فکرت | رادیو فکرت
جرعه‌ای از بی‌نهایت ۱۲ شرحی مختصر بر ادعیه روزانه ماه رمضان دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان 《اللهمّ زَیّنّی فیهِ بالسّتْرِ والعَفافِ خدایا، مرا در این ماه به پوشش و پاک دامنی زینت ده》 عفاف و حجاب برای هر مرد و زنی زینت است و البته برای زنان واجب و ضروری‌ است. متاسفانه در عصر کنونی، بی‌حیایی و بی‌عفتی همه جوامع بشری را دستخوش آسیب‌های فاجع‌بار نموده‌است و تاسف‌بارتر اینکه فرهنگ برهنگی غربی تا قلب کشورهای اسلامی نیز رسوخ کرده‌است. بد‌حجابی و بی‌حیایی، بنیادی‌ترین نهاد بشری، یعنی خانواده را مورد هجوم کُشنده خود قرار داده‌ و انسانیت را تا مرز حیوانیت به سراشیبی سقوط کشانده‌است. کالانعام بل‌هم اضل در احادیث فراوانی از حضرات اهل‌بیت علیهم‌السلام و همچنین بررسی‌های دقیق کارشناسان خانواده، بدپوششی و عشوه‌گری زنان، به عدم غیرت و ناموس‌پرستی مردان نسبت داده‌شده‌است.و حقیقتا حفظ زنان از آسیب‌های اخلاقی از وظیفه اولیه شوهر، پدر و برادر آن زن است. رسول خدا(ص) از جبرئیل سوال نمود؛ آیا فرشتگان خنده و گریه دارند؟ جبرئیل عرض کرد: بله.(یکی از جاهایی که فرشتگان می‌خندند) زمانی است که زن بی‌حجاب و بدحجابی می‌میرد، و بستگان او را در قبر می‌گذارند و روی آن زن را با خشت و خاک می‌پوشانند تا بدنش دیده نشود.فرشتگان می‌خندند و می‌گویند:تا وقتی که جوان بود و با دیدنش هر کسی را تحریک می‌کرد و به گناه می‌انداخت(پدر و برادر و شوهرش و محارمش از خود غیرت نشان ندادند) و او را نپوشاندند، ولی اکنون که مرده و همه از دیدنش نفرت دارند او را می‌پوشانند سخن در خصوص مزیت‌های پوشش و عفاف بسیار زیاداست که در این خلاصه نمی‌گنجد، لذا نگارنده تلاش داشت که آسیب‌شناسی از چرایی بدحجابی زنان را به صورت کوتاه بیان نماید و آن عدم غیرت مردان است. 《 واسْتُرنی فیهِ بِلباسِ القُنوعِ والکَفافِ و مرا در این ماه،به لباس قناعت و اکتفا به اندازه حاجت بپوشان》 قناعت یعنی راضی شدن به اندک و خشنود بودن از آنچه خداوند روزی او کرده‌است. آن‌کس که چشم طمع بر مال و منال دیگران دارد، اگر نیمی از دنیا را صاحب باشد باز احساس فقر و بی‌چارگی می‌کند و آنکه به مقام قناعت دست‌یابد به قرص نانی اکتفا کرده و راضی و سپاسگذار است. عجب گنج بی‌پایانی است، گنج قناعت. امیرالمومنین میفرمایند: خوش‌ترين و شادترین زندگي را كسي دارد كه خداوند، قناعت را ارزانيش داده و همسري پاك و شايسته نصيبش کرده‌است.غررالحکم سعدی در تمثیلی زیبا در کتاب گلستان می‌گوید: بازرگانی را شنیدم که صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل بنده خدمتکار. شبی در جزیرهٔ کیش مرا به حجره خویش در آورد همه شب نیارمید از سخنهای پریشان گفتن که: فلان انبازم به ترکستان و فلان بضاعت به هندوستان است و این قبالهٔ فلان زمین است و فلان چیز را فلان ضمین. گاه گفتی: خاطر اسکندریه دارم که هوایی خوش است. باز گفتی: نه! که دریای مغرب مشوش است. سعدیا! سفری دیگرم در پیش است، اگر آن کرده شود بقیت عمر خویش به گوشه بنشینم. گفتم: آن کدام سفر است؟ گفت: گوگرد پارسی خواهم بردن به چین که شنیدم قیمتی عظیم دارد و از آنجا کاسهٔ چینی به روم آرم و دیبای رومی به هند و فولاد هندی به حلب و آبگینهٔ حلبی به یمن و برد یمانی به پارس، و زآن پس ترک تجارت کنم و به دکانی بنشینم. گفت: ای سعدی! تو هم سخنی بگوی از آنها که دیده‌ای و شنیده. گفتم: آن شنیدستی که در اقصای غور بارسالاری بیفتاد از ستور گفت چشم تنگ دنیادوست را یا قناعت پر کند یا خاک گور 《واحْمِلنی فیهِ علی العَدْلِ والإنْصافِ و مرا در این ماه، بر عدالت و انصاف وادارم نما》 امام باقر علیه‌السلام بهترین مدل عدالت‌ورزی را رعایت انصاف می‌داند و میفرماید: لا عَدلَ كالإنصافِ؛هيچ عدالتى چون انصاف نيست.بحارالانوار انصاف به معنی پرداختن حق دیگران است و این عین عدالت است. نفس انسان تمامیت‌خواه و خودخواه است و هیچ حقی را برای دیگران قائل نیست، حالا اگر فردی صفت ممدوح انصاف را در خود تقویت نماید، حقوق دیگران را رعایت می‌کند، این حقوق می‌تواند مادی باشد یا معنوی... چه روح بزرگی دارد آن مردِصاحب قدرت و مکنتی که هر وقت ببیند زیردستانش یا همسر و یا حتی فرزند کوچکش حق میگویند، متواضعانه از آنها بپذیرد و با انصاف خویش، تسلیم شود. در کتاب غررالحکم از امیرالمؤمنین نقل شده‌است؛که انصاف افضل فضایل است و انسان منصف دوستدارانش زیادند. 《وامِنّی فیهِ من کلِّ ما أخافُ بِعِصْمَتِکَ یا عِصْمَةَ الخائِفین و مرا در این ماه از هرچه می‌ترسم ایمنی ده،به نگهداری‌ات ای نگهدارنده هراسندگان》 بارخدایا، من بیش از هر چیزی از خودم هراسانم، از نفس سرکش و هواها و هوس‌های حیوانی خویش می‌ترسم. من از جهل و تنبلی و رذائل اخلاقی خویش بیم دارم، و از خوی درنده‌ خویش به تو پناه میبرم، که هیچ کس و هیچ چیز، بیش از نفس من بر من دشمن نیست. ✍️محمدصادق‌ناطقی/خبرگزاری حوزه
🔰طلاق عاطفی ✍️ سیدعلیرضاموسوی تعریف طلاق عاطفی زمانی اتفاق می‌افتد که زن و مرد در کنار هم به سردی زندگی می‌کنند هرچند که زیر یک سقف باشند و نسبت به یکدیگر هیچ مهر و محبتی ندارند وقتی زن و شوهر، از « ما» به « من» تبدیل می‌شوند، طلاق عاطفی رخ می‌دهد. در ازدواج نباید یکی در دیگری هضم یا حذف شود و قطعا استقلال « من ِ افراد» باید حفظ شود اما دو طرف می‌توانند با حفظ استقلال و «منِ» خود، «ما» شوند. ازدواج موفق «قرار گرفتن دو من در کنار یکدیگر» است. دلایل ونشانه های طلاق عاطفی عبارتند از: ۱-ازدواج غلط واجباری که از مهمترین عوامل دلسردی و بی مهری بودن نسبت به همسر به شمار می آید. ۲-پرخاشگری و عدم تحمل یکدیگر روایات زیادی داریم که دلالت به نکوهش خشم و پرخاشگری می کند و بالخصوص با همسر و خانواده خود، ۳-دخالت دیگران در زندگی مشترک زوجین باید برای زندگی حریم قائل شوند و به هیچ کسی اجازه دخالت و سرکشی در حریم زندگی خود را ندهند. ۴-منفعل شدن به فضای مجازی و نداشتن سواد رسانه فضای مجازی یک جنگی تمام عیار و از پیش طراحی شده دشمن است و در واقع جنگ شناختی محسوب می شود که مهمترین و ارزشمندترین مقوله ها که از جمله خانواده ، همسر دوستی ، هدف قرار داده و سعی بر ترویج همجنس گرایی از جمله تلاش دشمن است ۵-چشم چرانی چشم چرانی و نگاه گناه آلود به نامحرمان ضربه مهلکی به خانواده می زند،وموجب دلسردی زوجین می شود. ۶-شکاکیت بیش از حد زن و شوهر نسبت به همدیگر که منجر به افزایش بی اعتمادی طرفین می شود. ۷-درشت کردن لغزشهایی یکدیگر ومچ گیری در زندگی مشترک،لغزشهایی از زوجین اتفاق می افتد،که درصورت عدم چشم پوشی واغماض از آنها تنشهای زندگی روز به روز بیشتر می شود. ۸-تمرکز بیش از حد بر شغل و اهمال همسر وعدم تخصیص وقت و گفتگو وابراز محبت ۹-عدم توجه به نیاز جنسی یکدیگر ۱۰-پر توقعی زوجین وانتظارات بیجا و بسیار سخت ۱۱-عدم التزام به واجبات دینی ونبود معنویت در خانواده اینها بعضی از نشانه ها و دلائل طلاق عاطفی است،وممکن است دلائلی دیگر هم وجود دارد که می توان به کتابهای روانشناسی و کارشناسان مربوطه مراجعه کرد راه های پیشگیری از طلاق عاطفی: عوامل پیشگیری از طلاق عاطفی عبارتند از ۱-مراعات یکدیگر است از ابراز محبت و توجه به نیازها و خواسته های جدی همدیگر ۲-بردرباری در ناملایمات. ۳-چشم پوشی از خطاهای یکدیگر. ۴-توجه به رابطه مهم زناشویی که مهمترین واساسی ترین نیاز یکدیگر است. ۵-کم توقعی و قناعت کردن است که در روایت به کنز تمام نشدنی تعبیر شده است. ۶-با کمک همدیگر (و بدون دخالت دیگران)سعی بر برطرف کردن مشکلات زندگی و رفع سوء تفاهم. ۷-ایجاد یک برنامه معنوی و زیارتی. ۸-داشتن برنامه ای جهت تفریح و گردش که به بهبود و ترمیم روحیه زوجین بسیار کمک می کند. ودر نهایت درصدد بودیم که کوچکترین اشاره ای به این معضل خانوادگی بکنیم و تفصیل مطلب را به خواننده محترم بسپاریم،باشد که خانواد های عزیز از این خطر بزرگ مأمون و محفوظ باشند. @HOWZAVIAN
✔️ باز هم مردم ✍️ عباس بابائی «آقا» برای هزارمین! بار از «مردم» و نقش تعیین‌کننده‌ی آنان در حل مشکلات کلان ملی گفتند. مشکل کجاست که علی‌رغم تأکیدات فراوان ایشان بر حضور و نقش مردم، اما اتفاق درخوری نمی‌افتد؟! ۱) رسوبات پهلوی؛ رژیم منحوس پهلوی آن‌قدر بر سر «مردم» زد و آنان را نادیده گرفت و تحقیرشان کرد که بسیاری از «مردم» باور کردند که «رعیت را چه‌کار به مملکت‌داری؟!» شوربختانه هنوز عده‌ای از «مردم» به این باور نرسیده‌اند که «ولی‌نعمت» واقعی آنانند و مسئولان نوکر آنان! یکی از بزرگ‌ترین مصادیق جهاد تبيين که باید توسط رسانه‌های جمعی و اجتماعی و صاحبان تریبون انجام شود، آگاه‌کردن «مردم» به جایگاه خطیر و رفیع خودشان است. ۲) تبختر پهلوی؛ در نظام استبدادی پهلوی، تبختر و تکبر پادشاهان بی‌کفایت به وزیران و مدیران و کارگزاران و کارمندان سرریز شده‌بود و همگی در حوزه‌ی استحفاظی خود یک شاه مطلق‌العنان بودند که «مردم» را چون نوکری بینوا می‌دیدند که پشیزی حق و ارزش نداشتند! مع‌الاسف عده‌ای از مدیران جمهوری اسلامی با یقه‌های دیپلمات و محاسن آنکادر، همان تفرعن پهلوی را به یادگار برده‌اند! ای‌کاش در این دولت که نگاه و رفتارش به «انقلاب خمینی» نزدیک‌تر از باقی دولت‌هاست، برای تحقق شعار «گشت ارشاد مدیران»، کمیته‌ای تام‌الاختیار و بی‌رحم تشکیل شود تا کوچک‌ترین بی‌حرمتی و مانع‌تراشی مدیران در هر رده‌ای نسبت به «مردم» را برنتابد و با قوانین قوی آنان را مایه‌ی عبرت دیگران کند! ۳) تلمبار قوانین؛ یکی از معضلات جدی که نفَس «مردم» را در گلوگاه‌های اقتصادی بند آورده، حجم فراوان قوانين دست‌وپاگیر است! قوانینی که بخشی از کارمندان دولت را تبدیل به رباتی بی‌تحرک و بی‌اراده کرده و دست‌وپای عده‌ای دیگر را که نمی‌خواهند ربات باشند، از پشت بسته‌است! ای‌کاش مجلس جدید بیش از وضع قوانین جدید، کمر به هرس‌کردن قوانین فراوان دست‌وپاگیر موجود ببندد! ۴) آهن سرد عدالت؛ اختلاس‌گران‌بی‌شرم و قانون‌دان‌های قانون‌گریز بی‌شرف و سرمایه‌داران زالوصفت بی‌درد، با خیانت‌هایی که در عرصه‌های اقتصادی بر «مردم» روا داشتند، انگیزه و اعتماد آنان را برای حضور در میدان‌های اقتصادی سوزاندند! ورود مقتدر قوه‌ی عدلیه و مبارزه‌ی نفس‌گیر و شفاف و قاطع و پشیمان‌کننده با دزدان اعتماد «مردم»، می‌تواند مرهمی باشد بر زخم‌های آنان و مقدمه‌ای برای ایجاد «جهش تولید با مشارکت مردم.» ☑️ @HOWZAVIAN
🔰 ارائه محتوا با فُرمی آموزنده ✍️ روح الله متوسل امروز در جلسه قرائت قرآن در مسجد به تفسیر آیات ۶۳ و ۶۴ از دهمین سوره قرآن که رسیدیم، این قصه شنیدنی با قالبی شنیدنی‌تر را خواندم که ✳️ یکى از دوستان امام صادق (علیه‌السلام) نقل مى‌کند: امام (علیه‌السلام) فرمود: پیروان این مکتب، در لحظات آخر عمر چیزهایى مى‌بینند، که چشمشان با آن روشن مى‌شود! راوى مى‌گوید: من اصرار کردم چه چیز مى‌بینند؟ و این سخن را بیش از ده بار تکرار کردم، ولى در هر بار امام تنها به این جمله قناعت مى‌کرد: «مى‌بینند»...! در آخر مجلس رو به سوى من کرد و مرا صدا زد! فرمود: مثل این که اصرار دارى بدانى چه چیز را مى‌بینند؟ عرض کردم: آرى قطعاً!... سپس گریستم. امام به حال من رقّت کرده گفت: آن دو را مى‌بینند. اصرار کردم کدام دو نفر؟ فرمود: پیامبر (صلى الله علیه وآله) و على (علیه السلام) را، هیچ انسان باایمانى چشم از جهان نمى‌پوشد، مگر این که این دو بزرگوار را خواهد دید که به او بشارت مى‌دهند، سپس فرمود: این را خداوند در قرآن بیان کرده. سؤال کردم در کجا و کدام سوره؟ فرمود: در سوره «یونس»، آنجا که مى‌گوید: «الَّذینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرى فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الآْخِرَةِ» (کافى، جلد۳، صفحه۱۲۸) ✅ فارغ از اصل محتوای آیات و بشارتی که به اهل ایمان داده شده، فُرم و روش پاسخگویی امام جالب توجه و آموزنده است؛ اینکه امام با روش ایجاد انگیزه، اصرار مخاطب را برای رسیدن به جواب برمی‌انگیزد، به گونه‌ای که حال رقیق او را برای پذیرش و قدردانی از مطلب، مستعد می‌کند! و این خود راهکار مهم و دقیقی است که در باب تعلیم و تعلم موضوعیت دارد. 👈 سَری بزنید @HOWZAVIAN