تقوی.mp3
24.14M
✳️ سیدمصطفی تقوی در همایش ملی «هشتادمین سالگرد اشغال ایران و سقوط رضاخان»:رضاخان مبتکر مدرنیزاسیون و پدر ایران نوین نیست
دکتر سیدمصطفی تقوی در همایش ملی «هشتادمین سالگرد اشغال ایران و سقوط رضاخان» گفت: ما نباید درک کاریکاتوری از تاریخ ایران داشته باشیم. اولا باید همه پارامترها را فارغ از رویکرد ایدئولوژیک و سیاسی ببینیم و دوما پیشینه مدرنیته و مدرنیزاسیون را در ایران توجه کنیم و براساس آن جایگاه مدرنیزاسیون رضاخان مشخص شود. براین اساس نه رضاخان مبتکر مدرنیزاسیون و نه پدر ایران نوین محسوب میشود! نکته مهم دیگر این است که باید توجه داشته باشیم مدرنیزاسیون دوره رضاشاه، محصول اندیشه و فهم جریان روشنفکری از مشروطه به بعد درباره مدرنیزاسیون و مدرنیته بود و فهم آنان نیز تقلیدی از فهم اروپامحور از مدرنیته بود.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
نجفی.mp3
12.7M
✳️ نجفی: سقوط رضاخان یک پروسه فرهنگی است
#موسی_نجفی ، استاد تاریخ دانشگاه در این همایش با اشاره به اینکه با کودتای #رضاخان انحراف #مشروطه تکمیل شد، توضیح داد: در حقیقت سقوط #رضاخان یک پروسه بود و کار نداریم او را انگلیس یا هر کسی دیگر جلو انداخته است؛ بنابراین این سقوط فرهنگی است که در نهضتهای بیداری اسلامی وارد میشود و از ذات این نهضتها عبور میکند و آن را یک تفسیر غیردینی و سکولار میکند.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
سیدمرتضی حسینی.mp3
14.19M
✳️ حسینی: تأکید رضاشاه بر میراث باستانی قبل از اسلام بود
#سیدمرتضی_حسینی پژوهشگر تاریخ معاصر طی سخنانی در این همایش با موضوع «رضاشاه پهلوی و ترکیب بیقواره باستانگرایی ملیگرا» اظهار داشت: #رضاشاه پس از رسیدن به سلطنت، به منظور تحقق برنامههای مدنظر خود به زیرساختهای فکری جدیدی نیاز داشت که از نظام رو به زوال قاجار مستقل باشد. «ملیگرایی باستانگرا» یکی از این پایههای ایدئولوژیک بود که در سالهای پس از انقلاب مشروطه تا کودتای 3 اسفند 1299ش، توسط روشنفکران غربگرا و روزنامهنگارن قوام یافته بود.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
مکی.mp3
18.98M
✳️ مکی: نقش قرارداد دارسی در صنعت نفت ایران/ چطور نفت ایران در سطح دنیا پررنگ شد
به گواه تاریخ و ادله فراوان، انعقاد قرارداد 1933 بزرگترین خیانتی بود که یک دولت برای حفظ منافع بیگانگان علیه مردمش مرتکب شد و قطعا میتوان حدوث کودتای ننگین 28 مرداد و ایجاد دولت نظامی زاهدی در سال 1953م را نیز علت و دلیلی بر لغو قرارداد 1933 در فرآیند ملی شدن صنعت نفت ایران دانست که پس از آن هم پیدایش و ایجاد فضای استعماری نوین با تشکیل کنسرسیوم نفتی انگلیسی ـ آمریکایی ادامه زنجیره نوین امپریالیستی تا وقوع انقلاب اسلامی ایران بود.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
محمدرضا چیتسازیان.mp3
15.98M
✳️ چیتسازیان: چرا رضاخان شیخ خزعل را سرکوب کرد/ میزان حمایت انگلیسیها از شیخ محدود بود
#محمدرضا_چیت_سازیان در ادامه همایش درباره «شورش #شیخ_خزعل علیه حکومت مرکزی و سرکوب به بهانه تثبیت» گفت: پس از مدتی درگیری، شیخ خود را بدون خون و خونریزی تسلیم رضاخان میکند، اما با کمک انگلیسیها جان سالم به در میبرد؛ چراکه رضاخان دل رئوفی نداشت و حتی به نوعی از شیخ میترسید. شیخ چندسالی در حبس داخلی بود و در نهایت نیز فوت کرد، اما پس از آنکه رضاخان از قدرت کنار رفت، شیخ در نجف خاک شد.
در این جریان و تحولات، نقش انگلیسیها بسیار پررنگ است و برکسی پوشیده نیست که اگر انگلستان نبود که بخواهد دخالت کند و بین این دو نیرو را هماهنگ کند، شاید ماجرا به این شکل اتفاق نمیافتاد. نمونه این جریان نیز مثل افغانستان است که نقش آمریکا در آن پوشیده نیست و این میتواند درسی برای کشور خودمان و منطقه خاورمیانه باشد که قدرتهای خارجی درصدد رسیدن به منافعشان هستند.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
زهرا سعیدی.mp3
14.82M
✳️ سعیدی: علل حمایت انگلیس از مشروطه خواهان ایرانی/ منافع ملی چطور اولویت استعمار پیر میشود
سپس #زهرا_سعیدی ، پژوهشگر تاریخ، در موضوع «سیاست انگلیس در دوره پسامشروطه و حمایت آنها از #رضاخان » عنوان کرد: سیاست انگلیس در این دوره یکسان نبود. این کشور همیشه سیاستهایش را براساس منافع خود در منطقه تغییر داده است. انگلیس در این دوره همیشه خود را منادی مشروطه معرفی میکرد و از این طریق هم توانست برخی مشروطهخواهان بهویژه افراطیها را جذب خود کند، اما واقعیت این است که در آن دوره وجود یک حکومت مشروطه در ایران لازم بوده و انگلیس همیشه ترس این را داشت که روسیه منافع او را بگیرد.
وی اظهار داشت: علت اتخاذ سیاستهای متفاوت از سوی انگلیس در برهههایی که بدان اشاره شد، تأمین منافع ملی خود بود. درواقع برای کشورهای غربی مثل انگلیس تنها یک راهنمای عمل در سیاست خارجی هست و آن هم منافع خودشان است. حال ممکن است اینها منافعشان به سمت یک حکومت مستبد یا مشروطهخواه یا بیثبات کردن وضعیت سیاسی یک کشور باشد؛ موضوعی که نمونههای آن را در دورههای مختلف تاریخ ایران شاهد بودیم.
@iichs_ir
سارا اکبری.mp3
18.66M
✳️نقش نخبگان سیاسی در ساخت دوره پهلوی اول
#سارا_اکبری ، مورخ درباره «دولتسازی در دوره پهلوی اول» طی سخنانی عنوان کرد: آنچه در یک روند تاریخی اتفاق افتاد یک جریان معکوسی بود طی آن، نخبگان همچون لیبرالها و غربگراهای اوایل #مشروطیت با تندرویها و تأکید بر غربیسازی ایران و نادیده انگاشتن زمینه تاریخی هویتی و فرهنگی ایران با صرف پرداختن به الگوی پیشرفت غربی در جامعه مذهبی، نتوانستند اقبال عمومی را کسب و میدان اجتماعی را با میدان سیاسی هماهنگ کنند. بنابراین اگرچه بهظاهر ما شاهد یک دولت مقتدر و مرکزی در ایران هستیم و مجلس ملی و مطبوعات داریم، اما آنچه بعد از سالهای 1305 اتفاق میافتد چنبره یک دیکتاتوری آهنین در ایران است که دیگر رضاخان را از حالت منجی و قهرمان سیاسی به شخصی مستبد تبدیل میسازد که تنها خودش باید در مرکز هرم قدرت باشد.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
سیدهاشم منیری.mp3
11.77M
✳️ منیری: رفتار رضاشاه در دوران حکومتش برخلاف بیانیهاش در دوران کودتا بود
سیدهاشم منیری، بهعنوان پژوهشگر بعدی، درخصوص «استعارههای سیاسی در بیانیه رضاشاه» سخن گفت و اشاره کرد: رضاخان به بهانه حفظ امنیت عمومی و بستر مناسب برای تثبیت اوضاع کودتا در دوران پس از کودتا، زندگی افراد و گروههای آزادیخواه را سرکوب کرد و منش تحقیرآمیزی نسبت به گرایش سیاسی شهروندان در پیش گرفت. با شخصی شدن حوزه قدرت، رضاشاه عرصه را بر سیاستهای غیر رسمی تنگ کرد. او در دوره سلطه سیاسی خود نهادهای مدنی را گروههای دشمن، خائن، رقیب و مانع توسعه ایران معرفی کرد؛ ازهمینرو در سیاستزدایی از شهروندان، ناامنی را ترویج میکرد و این کار برخلاف هدفی بود که خود در بیانیهاش اعلام کرده بود.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
عیسی کشاورزی.mp3
11.81M
✳️ نقش وزارت جنگ در به قدرت رسیدن #رضاشاه
#عیسی_کشاورزی درخصوص «نقش وزارت جنگ در شکلگیری قدرت #رضاشاه » اظهار داشت: در سالهای بین کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۴ش، حوادث بسیاری در ایران رخ داد که باید مورد مطالعه قرار بگیرد. در جریان بررسی حوادث به این نکته برمیخوریم که سایه وزارت جنگ بر روی بسیاری از این حوادث در این دوره سنگینی میکند. این وزارتخانه برخلاف وظیفه خود، که حفظ نظم و امنیت در کشور بود، از محدوده اختیاراتش فراتر رفت و در بسیاری از مسائل سیاسی این برهه دخالت کرد.
اقدامات دیگری از سوی وزارت جنگ برای خلع قاجار از سلطنت همچون چاپ مقالات در روزنامه، نشریه و... انجام شد که این کار به تشکیل مجلس مؤسسان منجر گردید و در آن احمدشاه در نهایت از سلطنت خلع و رضاخان با عنوان رضاشاه به پادشاهی ایران رسید. بررسی نقش این وزارتخانه در به سلطنت رسیدن رضاشاه از یکسو به شناخت بهتر این سازمان و از سوی دیگر به شناخت دقیقتر حوادث این دو دوره کمک میکند. هرچه دراینباره بیشتر مطالعه میکنیم، بیشتر به نقش این وزارتخانه در امور سیاسی ایران پی میبریم.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ در روز دوم همایش ملی هشتادمین سالگرد اشغال ایران و سقوط رضاخان:
رجبی: جریان صهیونیسم یکی از عوامل تغییر رژیم در ایران بود (گزارش تفصیلی روز دوم همایش ملی هشتادمین سالگرد اشغال ایران و سقوط رضاخان)
به گزارش روابط عمومی #پژوهشکده_تاریخ_معاصر ، دومین روز همایش ملی «هشتادمین سالگرد اشغال ایران و سقوط #رضاخان ؛ بررسی علل اشغال ایران و سقوط رضاخان در 3 شهریور 1320» به دبیری دکتر موسی حقانی، رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر، 23 شهریورماه 1400 در این پژوهشکده با حضور اساتید مختلف حوزه تاریخ آغاز شد.
نخستین سخنران روز دوم، #محمدحسن_رجبی درباره «ایدئولوژی رژیم #پهلوی_اول » بیان کرد: رویدادهای سیاسی ـ نظامی کشور که به کودتای 3 اسفند ۱۲۹۹ و متعاقب آن انقراض سلسله قاجار و استقرار رژیم پهلوی انجامید، چه از حیث اهداف بلندمدتی که برای آن اندیشیده شده بود و چه از حیث عملیات سیاسی ـ امنیتی که منجر به پیروزی کودتا شد، نباید آن را واقعهای شبیه تغییر سلسلههای پادشاهی تاریخ ایران دانست، بلکه باید این جریان را در چهارچوب نقشه راهی که انگلستان و صهیونیسم جهانی برای خاورمیانه کشیده بودند، و شرایط مناسبی که پس از جنگ جهانی اول و تحولات مهمی که در نتیجه آن پدید آمد دانست و بررسی کرد.
وی افزود: در نقشه راه جدید، استعمار انگلستان به سبب ضربات نظامی و اقتصادی که در جریان جنگ جهانی اول متحمل شده بود، دیگر نمیتوانست همانند گذشته به حضور نظامی خود در مناطق دیگر جهان ادامه دهد و به دنبال این جریان دولتهای دستنشانده جدیدی با ظاهر ملیگرایانه بر سر کار آورد و همان اهداف را با هزینه مردم آن کشور به نتیجه رساند. اما لازم بود این تغییرات بهگونهای بسیار سری و در درازمدت انجام شود تا بر مردم پنهان بماند، مگر بر مجریانی که قرار بود آن را اجرایی کنند.
رجبی اشاره کرد: عامل دوم در تغییر رژیم ایران، جریان صهیونیسم بود که از حدود یک صد سال پیش از آن و از طریق درخواست سفرای اروپایی و آمریکایی از سلطان عثمانی برای فروش فلسطین به سرمایهداران یهودی و با اندیشه مهاجرت یهودیان جهان به فلسطین و تشکیل دولت یهودی شکل گرفته بود، اما این برنامه با وجود تهدید دولتهای اروپایی به سبب مخالفت سلطان عثمانی ناکام ماند.
این پژوهشگر در ادامه عنوان کرد: انگلستان و صهیونیسم در این فکر بودند که پیوندهای مشترک کشورهای اسلامی را از بین ببرند و برای هرکدام از این کشورها هویت نوینی تعریف و جایگزین کنند و اشتراکات اسلامی این کشورها را از بین ببرند تا نسلی که با این هویت جدید پرورش پیدا میکند، به دین، فرهنگ دینی و مفاخر گذشته خود احساس حقارت ملی کند و به هویت جدید خود افتخار کند.
وی با اشاره به اینکه این ایدئولوژی جدید همان ایدئولوژی رژیم رضاخانی بود که در تمام دوران بیستساله دیکتاتوری و در تمام سطوح نظام آموزشی و رسانهها مطرح میشد، گفت: این ایدئولوژی دو وجه سلبی و ایجابی داشت که وجه سلبی، اسلام را دین غیر ایرانی معرفی میکرد که متعلق به نژاد غیرآریایی بود. بخش مهمی از اقدامات دوره فرهنگی رضاخان در همین مقطع انجام شد که واکنشهای منفی مردم و روحانیت را به همراه داشت؛ از جمله محدودیت لباس روحانیت برای طلاب، ایجاد محدودیت برای مدارس دینی و... اما بخش ایجابی رژیم رضاخان بر دو بخش استوار بود: ناسیونالیسم رمانتیک یا خیالپردازانه و تجدد.
رجبی بیان کرد: بیشترین تلاش و اقدامات فرهنگی رژیم #پهلوی در جهات نظریهپردازی و تبیین این وجه از ایدئولوژی رژیم شاهنشاهی بود که از طریق رسانهها و تریبونهای عمومی به آن دامن میزد و شعله احساسات ناسیونالیستی را فراتر میبرد. بخش دوم ایدئولوژی رضاخان تجدد بود؛ آرمانی که فرهنگیمآبان از صد سال پیش از آن به دنبال تحققش بودند و با قدرت گرفتن رضاخان، آنها آرمان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود را به دست رضاخان قابل تحقق دانستند و برنامههای تجددخواهانه خود را در پیش گرفتند.
این پژوهشگر در پایان گفت: رژیم رضاخان به گمان خودش برای انعطاف خود در جامعه به کار نوسازی دست زد و با ظلم و ستیز به مقابله با سبک زندگی مردم برآمد و اقداماتی شتابزده انجام داد که نارضایتیهایی به همراه داشته و موجب وقایع خونین شد. ایدئولوژی رضاخان همچون رژیمش از آنجایی که هیچ سنخیتی با مردم نداشت نتوانست جایگاه خود را در حافظه مردم بیابد و سرانجام خود را از بین برد.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ منصوری: اعترافات رضاخان درباره نامردی انگلیسیها موجود است
دکتر #جواد_منصوری ، استاد دانشگاه و مورخ تاریخ معاصر، با موضوع «دلایل و پیامدهای سقوط رضاشاه» پشت تریبون قرار گرفت و طی سخنانی گفت: درباره تحولات قرن چهاردهم هجری شمسی که با کودتای رضاخان شروع میشود، حرفهای مهم در قالب کتاب و سخنرانی و جلسه بسیار است.
وی در ادامه افزود: در اسناد زیادی مطرح شده که بهائیها گفتند رضاخان جزء آنها بوده و محمدرضا هم بهائی است. یک نکته حائز اهمیت این است که به طور معمول حکومتهای اینچنینی، چون پایگاه مردمی ندارند، مثل یک درخت بیریشه هستند که اگر باد تندی بوزد، به زمین میافتند و خیلی دوام نمیآورند، حتی اگر پنجاه سال هم حکومتشان به طول بینجامد، اما کارشان به دوره طولانیتری نمیرسد، من جمله پدر و پسر خاندان پهلوی که چنین شرایطی پیدا کردند.
منصوری درباره چگونگی سقوط #رضاخان گفت: اتفاقاتی در سالهای 1314 به بعد رخ داد، مثل جنگ جهانی دوم و شایعه رسیدن هیتلر به مسکو، خیلی مسائل در ایران کلید خورد. زمانی که بحث دشمن مشترک شد، شوروی و متفقین متحد شدند. ما در زندان دوران شاه گاهی با سران حزب توده صحبت میکردیم و میپرسیدیم چطور شد که شوروی با ضد خود متحد شد و این اصلا با منطق فلسفی و سیاسی شوروی جور در نمیآید؟ اینها هم پاسخ میدادند که این یک اتفاق تاریخی بود که رخ داد، اما ما پاسخ میدادیم که اینطور نیست و یک روند عادی است که تضاد دو جریان با اشتراک منافع به اتحاد برسد.
وی همچنین درباره #اشغال_ایران در زمان دولت رضاشاه گفت: رضاخان تصمیم داشت در مقابل آنها بایستد منتها با ارتشی که البته برای سرکوب مردم درست شده؛ چراکه ارتش پهلوی برای مقابله با دشمن درست نشده بود. ارتشبد طوفانیان چند سال پیش با یکی از دوستان ما در ژنو صحبت کرده بود و ضمن صحبتش حرف جالبی زده بود که آنها در دوره #پهلوی_دوم با آمریکاییها صحبت کرده بودند که اگر عراق به ایران حمله کرد، ارتش فقط دو هفته مقاومت کند تا آمریکاییها نیرو پیاده کنند و ارتش عقب بکشد تا آمریکا با عراق بجنگد!
منصوری با تأکید بر تصمیم شاه برای اعلام بیطرفی در زمان جنگ جهانی دوم گفت: اینطور شد که اروپاییها رضاخان را تهدید کردند و تصمیم به خلع او از سلطنت گرفتند و سپس پسرش محمدرضا روی کار آمد.
وی اظهار کرد: نکته مهم این است که زمان تبعید، رضاخان گفته بود: هر چه انگلیسیها خواستند، من انجام دادم حتی من خلاف دین و مروتم چادر ناموسم را هم برداشتم، اما اینها خیلی نامرد هستند. جالب است که بعد از این چیزها امروز هم میبینیم که خیلیها حرف دیگری درباره رضاخان میزنند؛ مثل اینکه اصلا کودتایی نبوده و خود شاه سرکار آمده و مسائل دیگر.
منصوری با بیان اینکه در ایران دو قرن گذشته ثابت شده که خارجیها اگرچه در ظاهر دوستی خود را نشان دادند، هر زمان منافعشان به خطر افتاده از هیچ کاری دریغ نمیکردند، توضیح داد: حضرت امام(ره) در صحبتهای خود در عاشورای سال 1342 در مدرسه فیضیه خطاب به محمدرضا فرمودند که کاری نکن مثل پدرت وقتی تبعیدش کردند، ملت اظهار خوشحالی کردند که از شر او راحت شدیم!
وی در پایان گفت: آنچه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اتفاق افتاد قطعا با تجربیاتی بود که در دوران گذشته کسب کردیم مثل انسجام نسبی مردم و عدم اعتماد مطلق به قدرتهای بزرگ و به همین دلایل انقلاب اسلامی توانست بماند.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ حسینی: ایران پهلوی اول در مسیر صنعتیشدن نبود
در ادامه #مریمالسادات_حسینی درخصوص «سیاستهای صنعتی دوره #پهلوی_اول و نتایج آن» بیان کرد: اگر بخواهیم درباره وضعیت ایران در مناسبات بازار جهانی سرمایه صحبت کنیم، این جریان به قرن نوزدهم بازمیگردد که ایران بهنوعی به واسطه جایگاه جغرافیایی خود مورد توجه قدرتهای آن دوره بهویژه انگلستان و روسیه قرار گرفت و این جریان اقتصاد ایران را که تا پیش از آن یک اقتصاد معیشتی بود، متأثر کرد.
وی افزود: این روند به این گونه بود که #کشاورزی ایران نیازهای کارخانجات و نظام صنعتی غرب را تأمین میکرد و با تحمیل نیاز صنعتی و تجاری، ایران نظام اقتصادی متکی بر خود را تحت تأثیر این سیاستها از دست داد و رقابت موجب شد تا تراز تجارت ایران روند نزولی پیدا کند تا جایی که در سال ۱۲۷۹ تراز تجارت ایران منفی ۱۰۸ است که بهتدریج با نفوذهای صورتگرفته به منفی ۴۴۳ رسیده و در ادامه منفیتر نیز شد. واردات افزایش و صادرات ایران صرفا محصولات کشاورزی است که بهصورت خامفروشی به کشورهای صنعتی عرضه میشد.
حسینی اشاره کرد: بعد از جنگ جهانی اول نیز این جریان ادامه داشت، اما پس از پایان جنگ سیاست انگلستان تغییر پیدا کرد؛ چراکه به حکومت باثباتی در ایران نیاز داشت تا جریان انتقال مواد خام و نفت باامنیت صورت بگیرد. با روی کار آمدن رضاشاه وضعیت اقتصادی ایران در سه دوره مورد بحث قرار گرفت: دوره اول، کشاورزی تجاری است که محصولات کشاورزی به کشورهای غربی صادر میشد و دولت از فروش محصولات درآمد کسب میکرد.
این پژوهشگر تأکید کرد: دوره دوم بحث تغییر در سیاست اقتصاد تجاری است و این جریان به درآمد دولت آسیب وارد کرد و عاملی شد که کشورهایی چون ترکیه و آمریکای لاتین کسری تجاری خود را با سیاست صنعتی جدید جبران کنند و به جای فروش محصولات کشاورزی، محصولات کشاورزی برای مصرف کارخانههای داخلی مصرف شود. این تحول نه تنها در ایران بلکه در جهان برای تسکین بحران ارزی شکل گرفت. دوره سوم نیز بازگشت دوباره به کشاورزی تجاری بود. تمام سخنان #رضاشاه در نشریات این دوره مبنی بر گسترش صنعت در ایران و جلوگیری از صادرات مواد کشاورزی بود.
حسینی در ادامه بیان کرد: با روی کارآمدن دولت نازی سیاست اقتصادی و تجاری ایران نزولی میشود. تمام آن محصولاتی که قرار بود برای کارخانجات داخلی مصرف شود، باید برای صادرات به آلمان فرستاده میشد. البته این در حالی است که اهداف توسعه صنعتی برای ایران محقق نشده و کارخانجات در آغاز راه توسعه خود بودند. با این هزینهها سیاست اقتصادی ایران تغییر پیدا کرده و ایران دوباره به کشاورزی تجاری روی میآورد.
وی در ادامه با اشاره به ارزیابی نتایج سیاستهای صنعتی در دوره #پهلوی_اول گفت: چند شاخص برای ارزیابی نتایج همچون شاخص بحث تراز تجاری ایران، ضرردهی صنایع تجاری، شکلگیری بورژوازی وابسته، شاخص بیبرنامگی، عدم کارشناسی و هدفگذاری نشدن برنامههای تجاری و اقتصادی در نظر گرفته شده است که براساس این شاخصها میتوان گفت در دوره حکومت استبدادی رضاشاه، پروژههای اقتصادی ناقص اجرا شدند. در پایان باید اشاره کرد که ایران در دوره پهلوی اول در مسیر صنعتیشدن نبود و این جریانات موجب شد که اقتصاد و صنعت ایران در دوران پهلوی فرو پاشد.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ تبریزی: از قلدری و عربدهکشی در سنگلج تا کودتای رضاخانی
سپس #محمدرضا_تبریزی با موضوع «علل و موجبات روی کار آمدن #رضاخان توسط استعمار انگلستان و برکناری او از سلطنت» عنوان کرد: بارها گفتهام دنیای امروز پیچیده است و نمیشود فهمید پشت پرده سیاست چه میگذرد. در کشورهای استعمارزده دشواری این غوامض، مسائل و رخدادهای سیاسی، سالیان دراز طول میکشد تا محققان و پژوهشگران به اسناد و مدارکی دسترسی پیدا کنند و اسرار و رازها را کشف کنند.
وی در ادامه افزود: بیست و چند سال قبل به دعوت همین مؤسسه به نگارش کتاب زندگانی سیاسی و اجتماعی سیدضیاءالدین طباطبائی و کودتای 3 اسفند 1299 مبادرت و ابعاد کودتای سیاه را بررسی کردم. میدانستم که به رغم یک سال کار مداوم هنوز پارهای از این رویداد مورد کنکاش قرار نگرفته است.
تبریزی اظهار داشت: هنوز خیلیها نمیدانند #کودتای_سیاه روی دیگر قرارداد 1919، قرارداد خائنانهای است که سرمایههای ملی کشور و قوای نظامی ایران را در قبضه تصرف خود میگرفت. اگر آزادیخواهان وطن به زعامت #سیدحسن_مدرس با شهامت و شجاعت بینظیر خود در مقابل امپریالیسم انگلیس و غلامان حلقه به گوششان همچون وثوقالدوله، #نصرتالدوله و... ایستادگی نکرده و ملت ایران را در مقابل این قرارداد استعماری بسیج ننموده بودند، ایران بعد از قرارداد 1907 و 1915 به صورت مستعمره انگلیس باقی میماند.
وی تأکید کرد: بعد از نقض قرارداد، استعمارگران انگلیسی بیکار ننشستند و سیدضیاء را که طرفدار قرارداد بود، برای اولین بار متن قرارداد را در روزنامه رعد منتشر و نُه مقاله در فواید آن نوشته بود، به عنوان رهبر سیاسی کودتا به بازی گرفتند. در این کودتا رضاخان میرپنج، سپهبد احمدآقا امیراحمدی، ماژور مسعودخان و کلنل کاظمخان سیاح به عنوان عوامل نظامی سیاضیاء را همراهی کردند. در این کودتای انگلیسی احمدشاه به اجبار سیدضیاء را به مقام نخستوزیری و رضاخان را به سردار سپهی منصوب کرد.
تبریزی با بیان اینکه نکته شایان توجه این است که غیر از رضاخان، بقیه کودتاچیان به دستور استعمارگران انگلیسی از دور خارج شدند و سیدضیاءالدین پس از سه ماه از ایران خارج و به سوئیس رفت، افزود: همچنین امیراحمدی در جریان سرکوب جنایتکارانه کردها و لرها که از اقوام اصیل ایرانی بودند، مورد بغض و کینهتوزی قرار گرفت و پس از مدتها بیکاری و سرگردانی به ریاست اصطبل شاهنشاهی منصوب شد و #ماژور_کیهان فرار را بر قرار ترجیح داد.
این پژوهشگر تاریخ اظهار کرد: جای بسی شگفتی است که استعمار انگلیس از میان این همه رجال سیاسی تحصیلکرده و مسلط به زبان، فردی را انتخاب کرد که نه فقط بیسواد بود و از سیاست هیچ آگاهی نداشت، بلکه پرونده زندگانی او نشان میدهد قلدری بود که با اوباش سنگلج شبها را به عربدهکشی و شرارت میگذراند تا اینکه با وساطت رئیس قزاقخانه به سربازی مشغول شد و مورد توجه انگلیسیها قرار گرفت و چون با اسلحههای روسی ماکسیم و شصتتیر با مهارت تیراندازی میکرد، از رضاخان پالانی به رضاخان ماکسیم و سپس شصتتیر مشهور شد.
وی در ادامه افزود: #رضاخان با مهارت و چیرهدستی از سربازی قزاقخانه به کرمان و سپس هم تهران مأمور شد و ریاست حفاظت از کاخ احمدشاه را بر عهده گرفت و سپس هم در اتحاد با سیدضیاء و دیگران کودتا را به انجام رساند.
تبریزی یادآور شد: سرانجام با بیتدبیری #احمدشاه و مسائل دیگر ملک و ملت به دست #آیرونساید قرار گرفت و شد آنچه که نباید میشد. مزدور بیگانهپرستی که قبل از به قدرت رسیدن به دروغ ادعا میکرد که بزرگترین وظیفه خویش را فداکاری نسبت به شاه و وطن میداند و نمیخواهد اسحلهاش را جایی بلند کند که شهریار مقدس وجود دارد، پس از به قدرت رسیدن با حمایت و پشتیبانی استعمار انگلیس و عیادی آنها، خلع احمدشاه از سلطنت و جلوسش بر اریکه دیکتاتوری را انجام داد؛ خیانتی که بس بزرگ بود.
وی همچنین توضیح داد: قلدر قدارهبندی که به هیچ اصول انسانی و معتقدات دینی پایبند نبود و در بیست سال دیکتاتوری ننگینش کلیه بنیادهای انسانی، اخلاقی، دینی، فرهنگی، اجتماعی و... را لگدکوب و کشور را به زندانی بزرگ و ترسناک برای ملت تبدیل کرد و درآمدهای کلانی برای خود و شجرهاش بهدست آورد، دم از دفاع و حفظ صیانت از بیتالمال میزد.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ سیاست قتلدرمانی رضاشاه
دکتر #مظفر_شاهدی نیز با موضوع «سیاست قتلدرمانی» #رضاشاه عنوان کرد: در سالهای متعاقب کودتای 3 اسفند 1299 و سپس دوره حکومت رضاشاه، قتلهای سیاسی عمدتا مخفی و البته سبعانهِ متعددی بهوقوع پیوست. این قتلها ترکیبی از افراد و شخصیتهای سیاسی شاخص و درجه اول مخالف و بعضا موافقِ رضاشاه را در برمیگرفت؛ اشخاص مخالف و موافقی که بههر دلیلی، رضاشاه نسبت به وجود و حضور آنان در عرصه کشور (در درون و حتی بیرون از حاکمیت)، سوء ظن داشت و از ناحیه آنها، احساس نگرانی و خطر میکرد.
وی در ادامه افزود: شمار فراوانتری از رجال و شخصیتهای سیاسی، اجتماعی و مذهبیِ دیگر هم، در تمام دوره حکومت رضاشاه، کمترین اطمینان و تضمینی برای ادامه حیات و بقای خود نداشتند و همواره این احتمال و خطر وجود داشت که هر آن، بر رقم قتلهای سیاسی عمدتا مخفی سبعانه افزوده شود. در منابع مختلف، درباره شمار قتلهای سیاسی و غیرسیاسی آن دوره، ارقام متعددی ذکر شده است؛ این ارقام از صدها تن تا حدود چندین هزار نفر ذکر شده است.
شاهدی اظهار داشت: درباره رقم دقیق کسانی که در دوره رضاشاه، به انحای گوناگون و توسط آدمکشان شهربانی و دیگر دستگاههای نظامی و امنیتی بهقتل رسیدند، آماری وجود ندارد. برخی منابع، گاه رقم 24000 نفر را اعلام کردهاند. پرسش ما در اینجا این است که چرا #رضاشاه ترجیح میداد مخالفان و حتی رجالی وفادار صاحبنام و شناختهشدهِ خود را با ترور و اقسامی از دیگر روشهای مخفی سبعانه و غیرانسانی بهقتل برساند؟ تا جایی که تحقیقات ما نشان میدهد، دلیل آن: فقدان مشروعیت و مقبولیت حکومت رضاشاه در میان اقشار گوناگون جامعه ایرانی بود.
وی افزود: حکومت رضاشاه مبتنی بر هیچگونه اقتدارِ مشروعیتبخشِ اجتماعی و سیاسی نبود و به تبع آن، قتل و حذف فیزیکی شخصیتها و رجال سیاسی مخالف و احیانا منتقد خطرآفرین را تنها شیوه کارآمد تحکیم موقعیت خود در رأس قدرت ارزیابی میکرد.
این نویسنده و پژوهشگر تاریخ با اشاره به نظریه مشروعیت ماکس وبر نیز گفت: بهنظر ما اگر حکومت رضاشاه دارای حداقل یکی از سویههای سهگانه مشروعیت سیاسی بالا بود، هیچ ضرورتی و حتی امکانی برای وقوع آنهمه جنایات سیاسی سبعانه و غیرانسانی وجود نداشت. هم وقوع کودتا، هم فرایند صعود رضاخان به سریر سلطنت و هم کارنامه دوره شانزدهساله سلطنت رضاشاه، سراسر قانونگریزی، مشروطهستیزی و برپایی یک حکومت سرکوبگر و فراقانونی شخصی بود. بدینترتیب حکومت رضاشاه فاقد مشروعیت عقلانی و قانونی بود.
وی همچنین اظهار داشت: رابطه حکومتشوندگان با شخص رضاشاه هیچگونه پایهای در «احترام و اطاعت احترامبرانگیز» نسبت به او نداشت. فرامین و احکامی هم که رضاشاه صادر میکرد هیچ بنیادی در «سنّتها» نداشت و چه بسا سراسر تخطی از سنّتها بود (مانند: مقابله سرکوبگرانه با سنّت دیرپای عزاداری و حجاب اسلامی و امثالهم). همچنین رضاشاه در میان اکثریت جامعه ایرانی، مطلقا در جایگاه یک رهبر کاریزماتیک قرار نداشت.
این نویسنده و پژوهشگر تاریخ در پایان گفت: بنابراین، حکومت رعب و وحشت رضاشاه، که سیاست قتلدرمانی و جنایات فجیع و سبعانه سیاسی از مهمترین دستاوردهای آن بود، در درجه اول، از همان فقدان مشروعیت سیاسی حکومت او در میان جامعه ایرانی ناشی میشد؛ بدینترتیب رضاشاه، که هیچ نقطه اتکایی در میان اقشار مختلف مردم ایران نداشت، قتل و حذف فیزیکی مسئولیتگریزانه، تروریستی و دزدانهِ مخالفان، منتقدان و حتی وفاداران به خود را (که سوءظنی بهآنها پیدا میکرد) تنها راه تحکیم موقعیت خود در رأس قدرت ارزیابی میکرد.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ رضایی: قرارداد نفتی ۱۳۱۲؛ قراردادی استعماری و سلطهگرایانه بود
در ادامه همایش، #مسعود_رضایی ، پژوهشگر، درخصوص «قرارداد نفتی ۱۳۱۲ و زمینهها و پیامدهای آن» گفت: قرارداد نفتی ۱۳۱۲ یکی از مهمترین کارهایی است که در دوران رضاشاه برای تثبیت سلطه انگلیس بر ایران انجام میشود و یک چشمانداز طولانیمدتی را برای این سلطه میبینیم، اما زمینههای این جریان شامل چه مواردی میشود و ایران سال ۱۳۱۲ در چه شرایطی به سر میبرد؟
وی ادامه داد: یک شرایطی درباره قرارداد نفتی داریم که به جریان قرارداد دارسی برمیگردد. این قرارداد در سال ۱۲۸۰ به مدت شصت سال در زمان سلطنت قاجار و زمانی که انگلیسیها درحال بسط و گسترش نفوذ خودشان در کشور ما هستند، بسته شد. این قرارداد تا زمان کودتا و دوران پس از کودتا ادامه داشت. اتفاقاتی در این دوران میافتد که اهمیت بالایی دارد و انگلیسیها پس از انقلاب شوروی، در ایران بعد از بیش از صد سال رقابتی که با روسیه داشتند، یکهتاز میشوند و ایران را خالی از رقیب میبینند و تلاش میکنند سلطه خود بر این محل را تحکم بخشند.
رضایی افزود: اتفاق دیگر این است که فردی روی کار آمده که بسیاری از موانع گذشته بر سر راه قدرت انگلیس را برداشته است. قرارداد ۱۳۱۲ نخستین قرارداد انگلیس با ایران نبود و جنبشهای مقاومتی در برابر این قراردادها شکل میگیرد که در رأس آنها یک روحانی عالیمقام است. با روی کارآمدن #رضاخان ، روحانیت، حوزهها و جامعه سرکوب میشود؛ یعنی جامعه از تمام ظرفیتهای اعتراضی خالی شده و هیچ مانعی برای بسته نشدن قرارداد نیست.
رضایی اشاره کرد: رضاخان حاکمیت کاملا دیکتاتوری در ایران برقرار کرده بود تا حدی که کسی جرئت نفس کشیدن نداشت. موضوعی درباره رضاخان وجود دارد که همگی نویسندگان در این خصوص متفقالقول هستند و آن این است که رضاخان یک دیکتاتوری سیاه را بر ایران حاکم کرد؛ دیکتاتوری سنگین که امکان تحرک سیاسی را گرفته بود.
این پژوهشگر تأکید کرد: این قرارداد دو طرف دارد که انگلیس یک طرف آن است. انگلستان در این زمان سابقه سیصدساله استعماری در شرق دارد و در همان زمان که پای قرارداد مینشیند، به خاطر سابقه استعماریاش، پیر استعمار شناخته میشوند و تمام زیر و بم ایران را میشناسد. در این قرارداد انگلستان با توجه به سابقه طولانی در تسلط بر ایران، منافع بیشتری برای خود بهدست میآورد. البته از نظر من مهمترین ماده این قرارداد این است که مهلت زمانی آن تا ۱۹۹۳م و ۱۳۷۲ش است و ایرانیها هیچ نظارتی بر استخراج و فروش نفت نداشتند و همه مسائل زیر نظر انگلیسیها اداره میشد.
وی در پایان بیان کرد: قرارداد نفتی ۱۳۱۲ کاملا استعماری و سلطهگرایانه بود و رضاخان عامل اصلی آن و اعضای شبکه #فراماسونری ، امضاکنندگان آن بودند و این امضاکنندگان از اینکه حتی از این قرارداد حمایت کنند، امتناع میکردند. قرارداد نفتی یک خیانت بزرگ در کشور محسوب میشود و باید پژوهشهای بسیاری در این حوزه انجام شود.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ برجستگی ویژگیهای فردی در سیاست خارجی دولت رضاخانی
دکتر #جواد_حقگو ، استاد دانشگاه تهران، نیز با موضوع «اشغال نظامی ایران نتیجه ناکامی سیاست خارجی رضاشاه» عنوان کرد: در رابطه با فهم سیاست خارجی رضاشاه دو نگاه ساختارمحور و کارگزارمحور مطرح است.
وی افزود: وقتی ما صحبت از سیاست خارجی #رضاشاه میکنیم، در بین متغیرهای پنجگانه جیمز روزنا، متغیر مختلف فردی وزن بیشتری در فهم سیاست خارجی دولت ایران در آن مقطع زمانی دارد. این متغیر ناظر بر ویژگیها و مختصات فردی تصمیمسازان و تصمیمگیران سیاست خارجی است. ما مختصات شخصیتی رضاشاه را همراه با سوءظن و بدبینی میدانیم که شناختی نسبت به موضوع حکمرانی نداشته و نگرشهای متوهمانه داشته و طبیعتا این مسئله در خروجی سیاست خارجی اثر میگذارد.
حقگو اظهار داشت: متغیر دوم منابع نقشگرایانه است که براساس این مؤلفه، وقتی فردی در یک نقشی قرار میگیرد یا از آن اثر میپذیرد یا برعکس بر روی دامنه آن اثر میگذارد. بیشتر از اینکه رضاشاه در آن دوره اثرپذیر باشد، بر روی نقش اثر میگذارد و ملزومات نقش را به حاشیه میبرد. متغیر سوم منابع حکومتی است که این مؤلفه هم تحت تأثیر ویژگیهای فردی رضاشاه شکل میگیرد و متغیر چهارم منابع ملی است و متغیر پنجم هم منابع خارجی است.
وی با اشاره به این نکته که رضاشاه به جای اینکه متغیر فرهنگی را که باعث چسبندگی جامعه و انسجام ملی میشود، مورد توجه قرار دهد، گفت: این متغیر پاشنه آشیلش میشود. از این منظر فراز و فرودهای سیاست خارجی او قابل تبیین است که برگرفته از مختصات فردی است. او در مقاطعی به خاطر برداشت خاص از هویت ملی احساس میکند که باید به آلمان نازی نزدیک شود و همین باعث یک محاسبه غلط از نظام بینالملل و به تبع شکست نظامی ایران و ماجراهای اسفناک در تاریخ معاصر میشود.
حقگو در پایان گفت: در بررسی #سیاست_خارجی_رضاشاه متغیر اول نقشآفرینی اساسی دارد و سایر متغیرها را میتوان در ذیل متغیر اول قرار داد.
لزوم بررسی تطبیقی شکست ارتش ایران در آن دوره و ارتش افغانستان در این دوره آخرین نکتهای بود که توسط این پژوهشگر به عنوان یک ضرورت پژوهشی مطرح شد.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ متجددین عصر رضاشاهی و زمینهسازی فرهنگی در جهت تثبیت حکومت مطلقه
#جواد_عربانی ، بهعنوان پژوهشگر دیگر این همایش، درخصوص «واکاوی جایگاه متجددین در سمتوسوبخشی به عرصه فرهنگ عمومی در دوره پهلوی اول» بیان کرد: افزون بر مسائل سیاسی ـ نظامی، تحولات بینالمللی و حمایتهای پیدا و پنهان انگلستان از رضاخان بایستی در پژوهشهای تاریخی به نقش متجددین در بسترسازی فکری و فرهنگی جامعه ایرانی در برکشیدن و نشاندن رضاخان بر سریر قدرت در ایران توجه نمود.
وی در ادامه به این نکته پرداخت که اگر ما بخواهیم دورهبندی برای فعالیتهای متجددین در برکشیدن #رضاخان به قدرت تا دورانی که وی از سلطنت خلع میشود داشته باشیم بایستی به سه دوره زمانی اشاره کنیم. او در این زمینه افزود: دوره اول فعالیتهای متجددین برای زمینهسازی سلطنت رضاشاه با فعالیت مطبوعاتی روشنفکران داخل و خارج از کشور مخصوصا حلقه برلین در زمینه طرح دیکتاتوری منور در دوره پیشارضاشاهی آغاز میشود و این دوره تا سال ۱۳۰۴ ادامه مییابد. دوره دوم فعالیتهای متجددین از ۱۳۰۴ تا ۱۳۱۳، یعنی تا پیش از سفر رضاشاه به ترکیه، ادامه مییابد. در این دوره متجددین که برخی از آنها به عنوان کارگزاران حکومت و برخی دیگر در کسوت روزنامهنگاران و اصحاب فرهنگی به تنویر افکار عمومی جامعه میپرداختند در واقع در مقام توجیهگری و تبلیغ اقدامات رضاشاهی در زمینه نوسازی ارتش و دیوانسالاری اداری گام بر میداشتند.
عربانی در ادامه غربگرایی افراطی و توجه به باستانگرایی با هدف مبارزه با مذهب و سنّت را از دیگر مؤلفههای متجددین در این دوره دانست.
وی در ادامه سخنان خود، به دوره سوم فعالیتهای متجددین اشاره کرد و این دوره را به دو برهه زمانی، یعنی از سال ۱۳۱۳ تا ۱۳۱۷ و برهه دوم از ۱۳۱۷ تا ۱۳۲۰ تقسیمبندی نمود. او در این تقسیمبندی به این موضوع تأکید کرد که در برهه اول، تمرکز حکومت و متجددین بر تسریع روند رسوخ فرهنگ غربی و در واقع تغییر سبک زندگی ایرانیان با استفاده از قوه قهریه است. او اضافه کرد در این دوره حکومت در تلاش بود تا با تکیه بر قوه قهریه منویات خویش را پیش برد، اما با قیام مسجد گوهرشاد منورالفکرانی چون احمد متیندفتری با پیش کشیدن موضوع تأسیس سازمان پرورش افکار کوشیدند با تغییر تاکتیک، منویات رضاشاهی را در زمینه تسریع در متجدد ساختن جامعه ایرانی را این بار با شیوه اقناعگرایانه در پیش گیرند که این موضوع نیز نتوانست تجدد آمرانه در این دوره را جامعه عمل پوشاند.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ دلایل انحلال ارتش رضاشاهی/ دادگاههایی که به تبرئه نظامیان انجامید
در ادامه #حسین_مولایی ، تاریخپژوه، با موضوع «سامان تصمیمگیری در ارتش زمان #رضاخان » طی صحبتهایی عنوان کرد: نخستین شاخص ارتش مدرن این است که نیازهای اولیه ارتش تأمین شود که درباره آن در سخنرانی قبل صحبت کردم. امروز درباره شاخص دوم صحبت خواهم کرد که برخورداری از ساختار تصمیمگیری عقلایی است و من مدعی هستم که چنین ساختاری در ارتش رضاخان شکل نگرفت و این هم یکی از دلایل ناکامی نظامیان و انحلال ارتش بود.
وی در ادامه افزود: در دوره پهلوی دوم دادگاههایی تشکیل شد تا نظامیان را محاکمه کنند، پروندههایی هم برای این نظامیان تشکیل شد که اسنادش موجود است، اما همه این افراد به نوعی تبرئه شدند و این تبرئه شدن یک معنا دارد و آن هم این است که کسانی که دادگاه تشکیل داده بودند میدانستند که این امرای بازداشتشده هیچکاره هستند و تصمیمگیر صرف، رضاخان بود؛ به همین دلیل هم پیگیر محاکمه نشدند.
مولایی با بیان اینکه کار عملیاتهای نظامی میبایست به متخصصان سپرده شود، گفت: اینکه کوچکترین جزئیات به نظامیان دیکته شود به کارایی نظامیان ضربه میزند که مصداق آن ارتش رضاخان است. نظامیان میبایست براساس تخصصشان دستشان باز باشد. ذیل سامان تصمیمگیری دوره پهلوی، که نمود واقعی سلطانیزم است، امرا تجربه تصمیمگیری بدون رضاخان را نداشتند. آنها در شرایطی بودند که از نوآوری، ابداع و روحیه عشق به وطن محروم بودند. در این رابطه فقط سلطانیزم میتواند تمام ویژگی رابطه رضاشاه با نظامیانش را توجیه کند. ذیل بازیگری و ناکامی رضاشاه باید بر این نکته تأکید کنیم که ناکامی نظامیان بیشتر به اعتماد عمومی از منظر تاریخی ضربه زد.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ رضاخان و پروژه سرکوب روحانیت شیعه
حجتالاسلام #محمدصادق_ابوالحسنی (نویسنده و تاریخپژوه)، سخنران دیگر همایش بود. ایشان به ابعاد روحانیتستیزی در عصر رضاخان پرداخت و اظهار کرد: در قرآن و روایات، به ۸ عامل انحطاط قدرتها و تمدنها اشاره شده که اگر بخواهیم سقوط سلطنت پهلوی را با یک نگاه فلسفه تاریخی تحلیل کنیم، تمام آن عوامل به نحو بارزی در سقوط رضاخان دیده میشود. ظلم و استکبار، تقلید کورکورانه از فرهنگهای شرکآلود، خیانت و مصادره حقوق مردم، فساد اخلاقی، غرور، تکبر و تکذیب آیات الهی از عوامل سقوط دولتها و قدرتهاست که اتفاقا به سقوط سلطنت رضاخان انجامید.
وی افزود: یکی دیگر از عوامل انحطاط حکومتها در بیان امیرالمومنین(ع) «تقدیم الاراذل و تاخیر الافاضل» است؛ یعنی منزوی کردن نخبگان شایسته و میدان دادن به عناصر پست و منحط که رضاخان عملا با میدان دادن به امثال تیمورتاش و منکوب ساختن عالمان بزرگی مثل شهید مدرس همین کار را کرد. اما چرا چنین کرد و به ستیز با روحانیت پرداخت؟ اصولا «ایران و تشیع» حکم ظرف و مظروف را دارد و ارزش والای ایران به همین مظروف یعنی «تشیع» است و همین منطق عاشورایی بود که از تجزیه ایران در تاریخ جلوگیری کرد؛ چرا که تمامیت ارضی ایران در گرو نگاه عاشورایی شیعه است که پاسدار آن، جریان روحانیت است.
ابوالحسنی در ادامه عنوان کرد: استعمار روس و انگلیس از ابتدا فهمیدند که باید با روحانیت شیعه مبارزه کنند و از همان ابتدا با هم متحد شدند. سرکوب روحانیت شیعه نیز، در متن ایدئولوژی پهلوی قرار گرفت و با حمایت انگلستان دنبال شد.
ابوالحسنی از چند شیوه برای تبیین سیاست روحانیتستیزی رضاخان استفاده کرد:
۱. پیشینهشناسی و شخصیتشناسی رضاخان و رمز انتخاب او برای مذهبزدایی و روحانیتستیزی؛ ۲. ذهنیتسازی امثال اردشیر جی، سر جاسوس بریتانیا، از قبل کودتا، برای رضاخان علیه روحانیت؛ ۳. ایدئولوژیشناسی حکومت رضاخان که ۴ خصلت مهم آن را نشان میدهد: اول خصلت نظامیگری (دیکاتوری و استبداد)، دوم خصلت تجددگرایی (حذف سنّتهای ایرانی و اسلامی)، سوم خصلت ناسیونالیستی (باستانستایی) و چهارم خصلت سکولاریستی (جدایی دین از سیاست). پیداست که همه این خصلتها، آهنگ ستیز با روحانیت شیعه داشت؛ ۴. سیر حرکت رضاخان و اجرای سیاست روحانیتستیزی در منظومه مذهبزدایی؛ لذا بگیر و ببند علما از همان صبح کودتا آغاز شد؛ ۵. میدان دادن به روحانیون منحرف و جایگزینکردن آنها (مثل شریعت سنگلجی و شیخ ابراهیم زنجانی) به جای روحانیون اصیل؛ ۶. حبس و تبعید و قتل روحانیون بزرگی چون شهید مدرس و مرگ مشکوک حاج آقا نورالله اصفهانی؛ ۷. ارسال جاسوس برای نفوذ به کانونهای مذهبی و بیوت علما جهت تفرقهاندازی و خنثیسازی اقدامات آنان.
این پژوهشگر تاریخ معاصر خاطرنشان کرد: نظام روحانیت شیعه به لحاظ تئوریک، دارای یک نظامواره خاصی در تاریخ معاصر است که بر دو پایه استوار میگردد: یکی نفوذ و قدرت معنوی (جنبه نرمافزاری) و دوم نفوذ و قدرت تشکیلاتی (سختافزاری). نفوذ معنوی بر اساس فلسفه نیابت در عصر غیبت است که روحانیت را به صورت حلقه واسط بین امت و امامت مطرح میکند. نفوذ تشکیلاتی روحانیت نیز بر چهار پایه استوار است: نظام آموزش (مکتبخانهها و مدارس علمیه)، نظام پرورش (منبر و خطابه) نظام حقوقی و قضایی (محاکم شرع) و نظام استقلال اقتصادی (اوقاف). با این حساب، رضاخان روحانیت را به مثابه خیمه عظیمی میدید که یک ستون اصلی دارد (نفوذ معنوی) و این خیمه با بندهای مهارکننده محکم شده است (نفوذ تشکیلاتی). او به هر دو بخش خیمه حمله کرد و کوشید یک مشروعیت معنوی دروغینی چون ناسیونالیسم افراطی و ایدئولوژی شاهنشاهی را جایگزین مشروعیت شیعی سازد.
ابوالحسنی در پایان گفت: اما اینک که هشتادمین سال سقوط رضاخان را با صدمین سال تأسیس حوزه مقایسه میکنیم به ثمربخشی کار آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری پی میبریم. #رضاخان سقوط کرد، ولی روحانیت شیعه و حوزه علمیه قم هنوز میدرخشد و بالنده است.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ رضاخان و بازی سیاسی در دوران جنگ جهانی دوم
#مهرزاد_بختیاری_منش ، پژوهشگر تاریخ، با روایت علل سقوط رضاخان عنوان کرد: روسها در گذشته یک مردم قبیلهای و در مقایسه با اروپاییها قدری وحشیتر بودند، اما در دوره پتر کبیر اروپاییسازی روسیه شروع و در زمان کاترین نیروهای نظامیشان قدرتی یافتند که برای فتح سراسر بخش شمالی قاره آسیا پیشروی خود را داشتند. در جنگهای ایران و روس ما با ارتشی روبهرو بودیم که از قوای عشایر ما برتری چشمگیری داشت.
وی در ادامه افزود: زمانی که ارتش قاجار در ایران شکست خورد، قوای روسیه در تلاش برای رسیدن به آبهای گرم خلیج فارس بود که این دوره آشتی بین ایران و روس ایجاد میشود. این آشتی یک مذاکره جدی از طرف انگلیسیها بود که از تصرف ایران توسط روسها بهشدت نگران بودند؛ زیرا دسترسی روسیه به خلیج فارس باعث پایان هژمونی انگلیس در منطقه میشد؛ بنابراین میانجیگر آنها همراه با فشار جدی به مسکو بود، اما روسها به عنوان پیروز جنگ کماکان در راستای فشار به ایران، غرامت سنگینی گردن ایران گذاشتند که با رایزنی انگلیس این غرامت کم شد. در آن دوره، رجال سیاسی ایران تبدیل به افرادی شیفته غرب شده بودند، درحالیکه موازنه قدرت بین انگلیس و روس برقرار شده بود.
بختیاریمنش در مقایسه بین استعمار انگلیس و سلطهطلبی روس گفت: انگلیسیها خیلی بهظاهر متمدنتر از روسها بودند، اما روسها وحشیگری داشتند. در این دوره انگلیسیها موزیتر هستند و سعی میکنند اول آشنا شوند و سپس قدرت را از طریق واسطه اعمال کنند؛ حالآنکه روسها در فکر درندگی و قلدری بودند.
وی با اشاره به اینکه با روی دادن انقلاب بلشویکی در روسیه، استالین روی کار آمد و او هم در دوره اول، مشغول پاکسازی بود و نگاه برونمرزی نداشت، گفت: پس رضاخان فرصت این را داشت که از راه حمایتهایی که ابتدای کار از او میشد، ارتشی بهوجود بیاورد، نیروی دریایی بسازد و در سرپرستی نخجوان یک نیروی هوایی ایجاد کند و به ریاست بایندر نیروی دریایی بسازد. منتها در سه، چهار سال آخر دوره سلطنت رضاخان، که مقارن با جنگ جهانی اول بود، ما اینجا با عدم شناخت فضای جهان و علم ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک در خصوص تشخیص تحولات روبهرو هستیم.
بختیاریمنش با اشاره به نقش ورود آلمانها به ایران همزمان با جنگ جهانی دوم و سقوط رضاخان گفت: آلمان در ابتدای جنگ دست بالاتر را داشت، اما این کشور یک جزیره نهفته کنج اروپا بود؛ درحالیکه انگلستان تمام نفت حوزه خلیج فارس را در دست داشت و روسیه هم شمال آسیا تا چین را. ظرفیت نظامی آلمان بیش از چهار سال کفاف تداوم جنگ پیروزمندانه را نمیداد. آنچه آلمان را شکست داد فرسایش در جنگ بود. انگلیسیها ابتدا به رضاخان اعتراض کردند که نمکدانشکنی نکند و به آلمان نگراید و ضمن اخراج کارشناسان آلمانی امکان استفاده از خاک ایران برای کمکرسانی به شوروی را فراهم سازد، اما رضاخان فکر میکند که آلمان در حال بردن جنگ است و نباید با آنها مشکل پیدا کند.
وی یادآور شد: از سوی دیگر هم #رضاخان خود را صاحب قدرت و ارتش و تسلیحات قوی میبیند و در یک توهم است؛ درنتیجه در پاسخ به بیرون کردن آلمان جواب منفی میدهد. در مرحله بعد هم سفرای روس و انگلیس او را تهدید میکنند، اما باز هم رضاخان اعتنا نمیکند، حال اینجا متفقین تشخیص میدهند که باید به ایران حمله کنند و او را براندازند. انگلیسیها اطلاعات ارتش ایران را در اختیار روسیه قرار میدهند تا با هم از پس رضاخان برآیند و نیرویی بزرگتر از ارتش ایران برای حمله به کشور فراهم میآورند.
بختیاریمنش در پایان گفت: در مجموع ایران در زمان جنگ جهانی دوم لطمه زیادی خورد، اما مردم ایران خوشحال بودند؛ چون دیکتاتوری رضاخان در قرن بیستم یک استبداد عقبمانده متوحش بود تا آنجا که حتی وزیر جنگ نخجوان نیز در بحرانیترین لحظه حمله متفقین در همکاری با آنها ارتش را منحل میکند و هرگونه امکان بقای رضاخان را از بین برد و تیر خلاص را به او شلیک کرد.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
مهرزاد بختیاری منش.mp3
21.47M
✳️ رضاخان و بازی سیاسی در دوران جنگ جهانی دوم
بختیاریمنش با اشاره به نقش ورود آلمانها به ایران همزمان با جنگ جهانی دوم و سقوط رضاخان گفت: آلمان در ابتدای جنگ دست بالاتر را داشت، اما این کشور یک جزیره نهفته کنج اروپا بود؛ درحالیکه انگلستان تمام نفت حوزه خلیج فارس را در دست داشت و روسیه هم شمال آسیا تا چین را. ظرفیت نظامی آلمان بیش از چهار سال کفاف تداوم جنگ پیروزمندانه را نمیداد. آنچه آلمان را شکست داد فرسایش در جنگ بود. انگلیسیها ابتدا به رضاخان اعتراض کردند که نمکدانشکنی نکند و به آلمان نگراید و ضمن اخراج کارشناسان آلمانی امکان استفاده از خاک ایران برای کمکرسانی به شوروی را فراهم سازد، اما رضاخان فکر میکند که آلمان در حال بردن جنگ است و نباید با آنها مشکل پیدا کند.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ در روز سوم همایش ملی هشتادمین سالگرد اشغال ایران و سقوط رضاخان:
محمدی: مسئله حضور آلمانها در ایران بهانه بود
سومین روز همایش ملی «هشتادمین سالگرد اشغال ایران و سقوط رضاخان؛ بررسی علل اشغال ایران و سقوط رضاخان در ۳ شهریور ۱۳۲۰» به دبیری دکتر #موسی_حقانی ، رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر، در این پژوهشکده با حضور اساتید مختلف حوزه تاریخ برگزار شد.
#منوچهر_محمدی ، پژوهشگر، با موضوع «علل و عوامل برکناری #رضاخان با تأکید بر آلمانگرایی» طی سخنانی عنوان کرد: متأسفانه تاریخ گذشته در دست بیگانگان و کسانی بوده که آلت دست آنها بودند، اینها مطالب را طوری که خودشان میخواستند، نوشتند. یکی از دروغهای بزرگ تاریخ درباره رضاخان است؛ چرا که در تاریخ اینطور به ما القا کردند که رضاخان گرایش به آلمانها داشت؛ چون رضاخان اصرار داشت که آلمانها در ایران باشند، درنتیجه با یک اولتیماتوم ۲۴ ساعته ایران را اشغال و رضاخان را عزل کردند. این یک دروغ بزرگ تاریخ است، درحالیکه در واقعیت امر چنین چیزی درست نیست.
وی با بیان اینکه رضاخان را خود انگلیسیها سرکار آوردند، توضیح داد: پس از کودتای ۱۲۹۹ و در 3 شهریور ۱۳۲۰ چون تاریخ مصرف رضاخان تمام شده و میبایست میرفت، خودشان هم او را عزل و به تبعیدگاه فرستادند؛ بنابراین مطلقا این نیست که چون او به آلمانها گرایش یافت و حاضر نشد آنها را از ایران بیرون کند، آنها برکنارش کردند.
محمدی با اشاره به اینکه آلمانها با توصیه خود انگلیسیها وارد ایران شدند، افزود: علتش هم این بود که حکومت بلشویکی در روسیه، خطری برای اروپا و غرب بود و انگلیس که توان مقابله با آنها را نداشت، دنبال یک موازنه بود. چون آمریکاییها حاضر نشده بودند در مقابل شوروی بایستند، انگلیس ناچار شد هم حزب نازی به رهبری هیتلر را تقویت کند و هم با ایجاد یک کمربند بهداشتی به قول خودشان جلوی میکروب بلشویک را بگیرند.
این پژوهشگر اظهار داشت: با توجه به مرز ۲۵۰۰ کیلومتری ما در ایران با #شوروی ، اینجا هم میبایست در مقابل شوروی، که هم تمایل به آبهای گرم خلیج فارس داشت و هم دنبال نفوذ اقتصادی و کمونیستی بود، ایستادگی میکردند و لذا آلمانها را تشویق کردند تا به ایران بیایند و جالب است که تا آخر هم به آنها اجازه دادند که هر فعالیتی کنند جز اینکه به نفت طمع نداشته باشند.
وی با بیان اینکه در تیرماه ۱۳۲۰ #متفقین به جمعبندی رسیدند که ایران باید اشغال شود، توضیح داد: به همین دلیل تصمیم میگیرند مسئله حضور آلمانها را در ایران بهانه بکنند و به این وسیله ایران را اشغال کنند. رضاخان در این زمان دچار توهم شده بود که واقعا مسئله تدارکات متفقین است؛ بنابراین رضاخان پس از اشغال ایران تاریخ مصرفش تمام شد و از ایران تبعید شد.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ سلیمی نمین: ملت ایران در نهضت مشروطه به هیچ وجه به دنبال تغییر بنیادین در کشور نبود
عباس #سلیمی_نمین ، پژوهشگر، در روز سوم همایش بیان کرد: موضوع سخنرانی من این است که چگونه خیزش بسیار پراهمیت تاریخ ایران، که یک گام بلند در مسیر توسعه سیاسی بهشمار میآمد، نه تنها خنثی شد، بلکه موجب شد ملت ایران دو گام به عقب بردارد. درباره نهضت مشروطه، که از نام آن برمیآید بهمعنای مشروط کردن قدرت و مشارکت مردم در امور خودشان است، سخن میگویم.
وی افزود: شرایط سرکوب مردم در این جریان اینطور نبود که به قبل از مشروطه برگردیم؛ آنچنان تیغ این سرکوب برنده بود که ملت ایران نتوانست گامی در بحث سیاسی بردارد و استقلال خود را حفظ کند.
سلیمینمین با طرح این پرسش که با چه ساختاری مطالبه ملت ایران اینگونه سرکوب شد، گفت: ملت ایران در نهضت مشروطه به هیچ وجه به دنبال تغییر بنیادین در کشور و انسداد سیاسی نبود؛ چراکه میتوانست در قدرت تأثیر داشته باشد. اگر انسداد سیاسی وجود داشت، مطالبه ملت حداکثری میشد و تغییرات بسیاری مطالبه میکرد، اما وقتی در حد مشروط کردن قدرت مطالبه میکند؛ یعنی میتواند بر روند قدرت تأثیر گذارد.
این پژوهشگر بیان کرد: ما هزینه چندانی چون قتلعامهای گسترده برای میل به خواستهها و دستیابی به #مشروطه پرداخت نکردیم. این مطالبه یک مطالبه حداقلی و تأثیرگذاری در قدرت و تقویتکردن آن است. نهضت مشروطه نخواسته است که تمام پایههای قدرت را تغییر بدهد، اما یک گام بزرگ در حوزه سیاسی محسوب میشود و اگر مردم میتوانستند قدرت پادشاه را مهار کنند، نگرانی جدی از مردم گرفته میشد.
وی ادامه داد: آنچه محور تحرکات مردم است، نگرانی از سلطه بیگانه است؛ یعنی اهدای امتیازات پادشاه به بیگانگان، نگرانیهایی را از بحث استقلال و صیانت از شئون خود مردم ایجاد کرد.
سلیمینمین تأکید کرد: البته در این میان، جریاناتی را شاهد هستیم که به دنبال برهم زدن تعاملات در کشور است؛ یعنی با اینکه شاه مشروطه را امضا کرده است، اما حرکتهایی در جامعه صورت میگرفت که تلاش میکرد تعاملات سازنده را به بن بست بکشاند و جامعه را با هرجومرج یکی کند.
وی بیان کرد: یکی از مسائلی که توانست در تاریخ معاصر، ملت ایران را در مطالبه خود ناکام بگذارد، طرح شعارهای تندروانه و حرکتهای تند نسبت به شرایط جامعه است؛ در شرایطی که میتوان با کمترین هزینه یک مطالبه سیاسی را رقم زد، دست به اقدامات پرهزینه آن زمان نه تنها مطالبه مردم را تحقق نبخشید، بلکه موجب تثبیت بیگانگان برای کسب منافعشان در ایران شد و ملت ایران را در گامی که برداشته بود، به عقب زد. درباره مشروطه، پژوهشهای بیشتر و جدیتری باید صورت بگیرد؛ مطبوعاتی که میتوانستند در مسیر توسعه مشروطه باشند، بدترین توهینها را به شاه داشتند و این جریان پیشنیاز کودتا بهشمار میآمد.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ تقابل روحانیت و رضاخان چطور شروع شد
#داود_امینی ، پژوهشگر، با موضوع «چالشهای روحانیت با #رضاشاه » طی صحبتهایی گفت: در روی کار آمدن رضاشاه در کشور ما روشنفکران نقش عمده داشتند. رضاشاه در ابتدای کودتا و در مسند وزارت جنگی و سردار سپهی تظاهر زیاد به مذهب کرد تا اعتماد روحانیت را جلب کند؛ چرا که روحانیت و مراجع عظام مخالف حضور او بودند.
وی در ادامه افزود: بنابراین وی در عزاداری سیدالشهدا دسته قزاقها را راه میاندازد و پای پیاده به زیارت سیدالشهدا(ع) میرود و در نهایت قسم میخورد که پاسدار مذهب تشیع باشد؛ در واقع همان چیزی که در قانون اساسی مشروطه هم آمده است، اما میبینیم که پس از جمهوریخواهی، رضاشاه دیگر طور دیگری عمل میکند و به بهانه هرجومرج جامعه دستورالعملهای مختلف صادر میکند.
امینی با اشاره به قانونشکنی رضاشاه در زمینه حوزههای علمیه و تقابل او با ماهیت امر به معروف و نهی از منکر، گفت: وی از همان زمان، مقابله خود را با دستورات دینی و روحانیت علنی میکند و پس از آن، مسئله نظام اجباری را مطرح میکند و میگوید که سربازان میبایست به پادگانها بروند و بعد هم شاهد تحصن و اعتراض علما در قم هستیم.
وی با بیان اینکه برای ختم قائله تحصن روحانیت عملا رضاشاه در تقابل با روحانیت قرار میگیرد، گفت: حرکتهای رضاشاه در زمینه غربی شدن ضربهها و هزینههای زیادی برای کشور داشت. در قضیه #کشف_حجاب چقدر لباس، کلاه و اقلام ضدفرهنگی به کشور وارد شد. رضاخان میخواست زبان کشور را نیز همچون اتاتورک در ترکیه تغییر دهد که با تهدید علما و روحانیت روبهرو شد.
امینی در ادامه افزود: #رضاخان تلاش کرد روحانیت را تهدید و محدود کند؛ بنابراین به یک سری حرکات مثل درآوردن آمار ائمه جماعات، طلبهها، مدرسین، مساجد و روحانیت دست زد؛ چرا که تصمیم داشت با دین و مذهب مبارزه کند. لذا به مساجد دستورالعمل میدهد که دیگر ختمها با میز و صندلی برگزار شود تا دیگر روحانیت بالای منبر نروند. وی همزمان قضیه تبدیل کلاه پهلوی به فرنگی را مطرح کرد که آیتالله قمی مرجع تقلید برمیخیزد. حتی تلاش میکرد که افکار غربزدگی را به طلبهها آموزش دهد که در همه اینها به استثنای تربیت روحانیون دربار، شکست خورد.
این پژوهشگر در پایان گفت: در نهایت تقابل رضاشاه با دین، مذهب، فرهنگ و روحانیت هر یک بسیار مفصل است که تحقیق زیاد میخواهد. رضاشاه زمانی که میخواهد قضیه شهریور 1920 اتفاق بیفتد در بین روشنفکران، نظامیان، سیاستمداران، دانشجویان، حوزویان، عامه مردم و نظامیان طرفدار ندارد؛ لذا در عرض چند روز حکومتش بر باد رفت و این نتیجه چکمهپوشی و دیکتاتوری رضاشاه است.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ پاسخ به برخی شائبهها درباره مدرنیته رضاخانی/ پادشاهی که به مرزهای ایران بیتعصب بود
#محمدعلی_بهمنی_قاجار ، پژوهشگر تاریخ معاصر، پس از اشاره به ضایعه درگذشت دوستان تاریخپژوهش چون دکتر رحیم نیکبخت به دلیل کرونا درباره «رضاشاه و تمامیت ارضی ایران» سخنرانی کرد و گفت: به ادعای برخی دوستان تاریخنگار اگر #رضاشاه نبود، ایرانی نبود و رضاشاه بود که با ایجاد ارتش و ساختارهای مدرن تمامیت ارضی ایران را حفظ کرد!
وی در ادامه افزود: نیروهای نظامی ایران قبل از رضاشاه هم بودند مثل ژاندارمری و پلیس و مدرسه نظام. شک و تردیدی در این نیست؛ همان نیروی قزاقی که #رضاخان از دل آن بیرون آمد، مدرن و آموزشدیده بود. پس اینطور نیست که نیروهای نظامی را رضاخان درست کرد. این ادعایی واهی است و پایههای قشون مدرن در دوره محمدشاه توسعه یافته و بعد در دوره ناصرالدینشاه توسط #امیرکبیر و بعد هم مشروطه وجود داشت.
#بهمنی_قاجار یادآور شد: بیشتر نظامیان برجسته دوره پهلوی مثل #رزمآرا در مدرسه نظام مشیرالدوله تعلیم پیدا کردند. با توجه به این وضعیت، نیروی نظامی شالودهاش بوده و ما پیش از رضاشاه با تجزیهطلبی در ایران مواجه نبودیم. ما سه دسته نیرو داشتیم که خودسر و معاند بودند: اول شورشی و گریز از مرکز با محدوده قلمرو کموسعت و سپس یک سری حکومتهای محلی و موروثی مثل شیخ خزعل و سوم هم یکسری خودسریهایی که به انگیزههای مختلف ایجاد شده بودند.
وی بیان اینکه هر سه این نیروها به نوعی برای دولت مرکزی مخرب بودند، اما در هر صورت هر دولتی در ایران تا حدودی تثبیت میشد، آنها را سرکوب میکرد، افزود: این ادعا که رضاشاه با پوتینش ایران را نجات داد و دور تا دور ایران را #تجزیهطلبی گرفت و دولت مرکزی نیرومند ساخت، اغراق و بزرگنمایی است. درست است که ارتش مدرن در این دوره توسعه یافت و خودسران محلی سرکوب شدند، اما این روند همیشه در تاریخ ایران بوده و قبل از رضاخان هم به طور پیوسته انجام میشده است.
این پژوهشگر تاریخ درباره مرزهای بینالمللی ایران گفت: #رضاشاه وارد فضایی شد که بسیار مورد زیان ایران بود؛ چرا که هر آنچه شورویها میخواستند درباره مرزها به آنها داد. همچنین رویکردی که رضاشاه درباره تمامیت ارضی ایران در ارتباط با ترکیه و شوروی و افغانستان پی گرفت خیلی نامناسب بود و باعث ضرر به ایران شد. او هیچ حساسیتی نسبت به مرزهای ایران نداشت.
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir