🌴 #حاجاحمد_خودش_به_تنهایی_یک_لشکر_بود 🌴
🌴 #قسمت_15 🌴
...وقتی رسیدیم، بچههایی که درگیر بودند باور نمیکردند آن موقع شب #حاجاحمد برایشان مهمات فرستاده باشد.
مهمات را برداشتند و درگیر شدند و چند روستای بعدیاش را هم پاکسازی کردند و ضربهی سنگینی به #ضدانقلاب زدند و آنها تلفات زیادی دادند.
وقتی با آن بچهها صحبت میشد میدیدیم خیلی از آنها تازه به #مریوان اعزام شدهاند؛ یکی دوماه بود که آنجا بودند. میگفتند با این حرکتهایی که #حاجاحمد میکرد برایمان مهم نبود که #حاجاحمد چه دستوری میدهد. ولی هر دستوری میداد ولو به قیمت جانمان هم تمام میشد دستورش را اجرا میکردیم.
رزمندهها میدانستند که فرماندهشان تحت هیچ شرایطی آنها را تنها نمیگذارد.
من بارها در جمع بچههایی که با #حاجاحمد بودند، گفتهام که ما هیچ وقت نمیتوانیم #حاجاحمد را آن طور که بوده معرفی کنیم.
#حاجاحمد یکی بود. هرطور که بخواهیم #حاجاحمد را معرفی کنیم، حقش را ضایع کرده ایم. این برداشت من بود، من شک نداشتم که او آینده را میدید.
ادامه دارد...
✿❯──「🌴」──❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯──「🌴」──❮✿
💠 #خاکریز_خاطره 💠
#شهید_حسینعلے_قجهاے 🥀
حسين در کردستان فرماندهي محور دزلي بود، هميشه کوملهها را زير نظر داشت، آنان از حسين ضربههاي زيادي خورده و براي همين هم براي سرش جايزه گذاشته بودند.
يک روز سر راه حسين کمين گذاشتند. او پياده بود، وقتي متوجه کمين کوملهها شد، سريع روي زمين دراز کشيد و سينه خيز و خيلي آهسته خودش را به پشت کمين کشيد و فردي را که در کمينش بود به اسارت درميآورد.
و به او گفت : حالا من با تو چکار کنم؟
کومله در جواب گفت : نميدانم، من اسير شما هستم.
حسين گفت: اگر من اسير بودم،با من چه ميکردي؟
کومله گفت: تو را تحويل دوستانم ميدادم و بيست هزار تومان جايزه ميگرفتم.
حسين گفت: اما من تو را آزاد ميکنم.
سپس اسلحه او را گرفته و آزادش کرد. آن شخص، فرداي آن روز حدود سي نفر از کوملهها را پيش حسين آورد و تسليم کرد آنها همه از ياران حسين در جنگ تحميلي شدند.
╭═━⊰*💠*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*💠*⊱━═╯
🌴 #حاجاحمد_خودش_به_تنهایی_یک_لشکر_بود 🌴
🌴 #قسمت_16 🌴
_اصلا تربیت نیروی #حاجاحمد برای آیندهی سپاه هم موثر شد.
اگر مسئولیت ۱۰ لشکر را به من میدادند و میگفتند فلان عملیات را انجام بده، عدم حضور #حاجاحمد برای من یعنی اینکه تعداد لشکرها صفر است.
حضور #حاجاحمد پیروزی به دنبال داشت. اگر #حاجاحمد فرمانده لشکر میشد خودش به تنهایی لشکر بود. خودش تنها به اندازهی یک لشکر کار میکرد. همه اینها بخاطر تقوا، ایمان و اقتدارش بود.
من در طول عمرم ندیدم اگر کسی برسر کسی داد بزند، آن فرد بجای اینکه کینه بگیرد، شیفتهی آن شخص بشود، عاشقش بشود. اما درمورد #حاجاحمد اینگونه بود.
بعضی از افراد میخواهند #حاجاحمد را خشن جلوه دهند. خب بحث کار جدا بود. در حوزهی کاری کسی جرات نمیکرد کار را جدی نگیرد. اگر یک فرمانده این ویژگیها را نداشته باشد نباید او را پذیرفت.
اتفاقا این ویژگی نشان میدهد که ایشان چقدر به کار اشراف دارد و مسلط است. چقدر قشنگ میتواند نیروهایش را مدیریت و هدایت کند و عملیات انجام دهد.
ادامه دارد...
✿❯──「🌴」──❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯──「🌴」──❮✿
💠 #خاکریز_خاطره 💠
#شهید_حسینعلے_قجهاے 🥀
در ايامي كه حسين فرماندهي سپاه زرين شهر را بر عهده داشت، برنامه خاصي براي خود تنظيم كرده بود. بعد از ساعت ۱۲ شب كه مي ايستاد به نماز شب ما مي رفتيم براي گشت در شهر وقتي بر مي گشتيم مي ديديم هنوز در حال نماز است. معمولا قبل از شروع نماز يكي دو ساعت ورزش مي كرد، آن هم ورزش هاي سنگين. هفته اي يكي دوبار فاصله پادگان غدير اصفهان تا زرين شهر را از ميان كوهها پياده طي مي كرد. طي اين مسير ۲۴ ساعت طول مي كشيد. گاهي هم به كوه مي رفت و در آنجا به مناجات مي پرداخت.
╭═━⊰*💠*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*💠*⊱━═╯
🔹حاج احمد متوسلیان:"من از خدای خودم خواسته ام نه در جنگ ایران و عراق شهید شوم نه به دست منافقین بلکه با خدای خود عهد کردم شهادتم به دست شقی ترین اشقیای روی زمین یعنی صهیونیست ها باشد.این را هم می دانم که خدا این تقاضای مرا قبول می کند و من به دست آنها شهید می شوم."
🌺 روزت مبارک مردِ بی ادعا،شیعه نابِ فاتح خیبر 🌺
#جاوید_نشان
#روز_مرد
🆔 @javid_neshan
🌴 #حاجاحمد_خودش_به_تنهایی_یک_لشکر_بود 🌴
🌴 #قسمت_17 🌴
... من در عملیات #دزلي نبودم اما دوستان که بودند میگویند: #حاجاحمد نیروها را بر میدارد و به نقطهی مرزی میبرد.
تدبیر را ببینید!
نزدیک ترین افراد به #حاجاحمد مثل #رضا_دستواره، هیچکدام نمیدانند #حاجاحمد آنها را کجا میبرد. در زمان جنگ اگر فراندهان توجیه نمیشدند و نمیدانستند کجا دارند میروند اصلا عملیات نمیآمدند و قبول نمیکردند، اما آن موقع کاری نداشتند که #حاجاحمد آنها را کجا میبرد.
آنها به #حاجاحمد اطمینان داشتند و شیفتهی او بودند. میگفتند #حاجاحمد هرجا برود ما با او میرویم.
وقتی #حاجاحمد به سمت مرز میرود همه فکرمیکنند به عملیات برون مرزی و داخل خاک عراق میروند. بعد حاجی میآید و دور میزند و بالای سر #دزلي میرسد.
_گرفتن توپخانه دشمن در عملیات #فتحالمبين کار کمی نبود؟
#حاجاحمد در اولین جلسهای که با یکسری از فرماندهان #سپاه و #ارتش
داشت این موضوع توپخانه را مطرح کرد، تازه آن هم با این امکانات کم و محدود. متاسفانه تعدادی از حضار جلسه به این طرح #حاجاحمد خندیدند.
_شما در جلسه حضور داشتید؟
بله. تنها کسی که بلافاصله دست #حاجاحمد را گرفت و از طرح او حمایت کرد #شهید_حسن_باقری بود. #شهید_باقری این طرح را جا انداخت. بعد جلساتی با ردههای بالاتر بود مثل خود آقا محسن که من در آن جلسات نبودم.
ادامه دارد...
✿❯──「🌴」──❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯──「🌴」──❮✿
🚩حضرت زينب کبری (س) :
شیعیان و پیروان ما و همچنین دوستداران اولیای ما و آنان که دشمن دشمنان ما باشند و نیز آن هایی که با قلب و زبان ، تسلیم ما هستند، بهترین افراد بهشتیان خواهند بود.
وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد🏴
🆔 @javid_neshan
💌 #خاطره
🔰حاج احمد متوسلیان در حرم حضرت زینب (س)
شب آخری که حرم حضرت زینب (س) بودیم ، حاج احمد اصلا توی حال خودش نبود . مثل یک تعزیه خوان دور حرم می چرخید و بلند بلند گریه می کرد با جمله های کوتاه و ساده می خواند .
این جا رأس حسین (ع) را به نیزده زدند. عمه سادات را به اسیری آوردند . شامی ها با اهل بیت حسین (ع) کاری کردند که روی ظالم ها عالم سفید شد .
بعد از روضه یک گوشه حرم نشست و تا صبح نماز خواند و مناجات کرد . نزدیک اذان صبح آمد و سراغ یک پایدار با لباس سبز سپاه را گرفت . ما که ندیده بودیمش . اصرار کردم که قضیه چیست؟
گفت : یاد شهید #محمد_توسلی کرده بودم . خیلی دلم گرفت . به حضرت زینب (س) متوسل شدم . پاسداری را دیدم که آمد و گفت: «فردا روز موعود است. دیگر انتظار تمام شد».
فردا حاج احمد عازم لبنان شد و دیگر بازگشتی نداشت.
📚 کتاب یادگاران، جلد ۹؛ کتاب متوسلیان
🖊 انویسنده : زهرا رجبی متین
#جاوید_نشان
#حاج_احمد_متوسلیان
🆔 @javid_neshan
🌴 #حاجاحمد_خودش_به_تنهایی_یک_لشکر_بود 🌴
🌴 #قسمت_18 🌴
_من شنیدم آقای #محسن_رضایی هم با این طرح مخالف بوده؟
مخالف نبوده باورش نمیشد، ۲۴کیلومتر نفوذ در عمق مواضع دشمن شوخی نیست. در جاهایی باید از فاصلهی ۲۰-۳۰ متری تانک دشمن عبور میکردیم. در شناساییها خیلی چیزها دستگیرمان شد. من خودم از کسانی بودم که در شناساییها بودم. شهیدان #چراغی، #قجهای، #وزوایی، #عباس_کریمی و... حضور داشتند.
#شهید_عباس_کریمی بهعنوان مسئول اطلاعات و عملیات تیپ نیرویی برای شناسایی نداشت. نیروهایی که با او همکاری میکردند همه فرمانده گروهانها و فرمانده گردانها بودند.
ما برای شناسایی آن ۲۴کیلومتر چند شب رفتیم و برگشتیم تا به تپههای علیگرهزد رسیدیم. شبهای اول و دوم و سوم و چهارم و پنجم مسیری را تا جایی میرفتیم که برای برگشت به روز نخوریم.
اما شب آخر نزدیک توپخانه دشمن ماندیم نیمساعت از اذان صبح گذشته بود که به توپخانهی دشمن رسیدیم. اگر میخواستیم برگردیم بهروز میخوردیم. آن روز را آنجا ماندیم، شبش برگشتیم و به عقب آمدیم. در این شناساییها با خیلی چیزها برخورد کردیم رودخانههای فصلی که آب نداشت و ممکن بود بر اثر اصابت کف پای بچهها با آن شنها دشمن را متوجه کند.
ادامه دارد...
✿❯──「🌴」──❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯──「🌴」──❮✿
💠 #یاران_حاجاحمد 💠
#شہید_احمد_بابایے 🥀
احمد بابایی در سال۱۳۳۴ در خانوادهای مذهبی، در بخش رامند بوئین زهرا چشم به جهان گشود، در اویل دهه۴۰ هجری وارد مدرسه نوبنیاد قزوین شد و تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان رشید الشال به پایان رساند. اوایل دهه۵۰ بود که به تهران مهاجرت کرد و وارد مدرسه نظام و سپس نیروی هوایی شد. اما به دلیل جو غیر مذهبی نیروی هوایی آن زمان، استعفا داد و به کار بر روی کامیون اشتغال ورزید. بعد از انقلاب #شهید_احمد_بابایی با اشتیاق فراوان وارد کمیته های انقلاب شد و یک سال بعد از پیروزی انقلاب به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دآمد. در مهر۱۳۵۹ و بعد از آغاز جنگ تحمیلی، به سرعت به جبههی #کردستان عزیمت کرد و به جمع #حاجاحمد و یارانش پیوست. وی در سال۶۰ به همراه #حاج_احمد_متوسلیان به جبهه #خوزستان آمد و به عنوان فرمانده #گردان_مالکاشتر انتخاب شد. این شهید بزرگوار پس از رشادت های فراوان و درست زمانی که در #عملیات_بیتالمقدس برای آزدسازی محور #شلمچه همراه با گردان خود به قلب دشمن زده بودند، در تاریخ۲۰ اردیبهشت۱۳۶۱ به درجه رفیع شهادت نائل شد.
╭═━⊰*💠*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*💠*⊱━═╯
🌴 #حاجاحمد_خودش_به_تنهایی_یک_لشکر_بود 🌴
🌴 #قسمت_19 🌴
_برای حل این مشکل چه کردید؟
اولین رودخانه را نرفتیم و برگشتیم #شهید_وزوایی گفت: باید با خودمان موکت ببریم. مقداری موکت تهیه کردیم. به اولین رودخانه که رسیدیم آن را پهن کردیم. از روی موکت عبور کردیم تا پاهایمان با شنهای کف رودخانه برخورد نکند. شب عملیات هم گردان را با پهن کردن موکت از کف رودخانه عبور دادند. من با بچهها نبودم، چند شبِ عملیات #حاجاحمد مرا بهعنوان جانشین #گردان_مالک قرارداد (با حفظ سمت هایی که داشتم؛ مسئول تخریب، مسئول مهندسی و در کار شناسایی بودم)
آقای #علیرضا_شهبازی جانشین فرمانده #گردان_کمیل بود. ایشان در دقایق اولیه عملیات به شهادت میرسد.
در آنجا نیروهای #ارتش و #سپاه ادغامی بودند، عملیات مشترک بود. در سطح قرارگاههای #نصر و #فتح بحث این بود که شب عملیات چه کسی فرماندهی نیروها را برعهده بگیرد؟!
نمیشد نیرویی که در قالب یک گردان #ارتش و یک گردان #سپاه است دو فرمانده داشته باشد. هم باید یک مسیر را میرفتند، در یک نقطه عملیات میکردند، و یک جا به دشمن میزدند. لذا نیاز به فرماندهی واحد داشت، با دو فرمانده نمیشد.
#حاجاحمد مشکل را حل کرد. دوستان ارتش میگفتند ما باید فرمانده باشیم و سپاهیها میگفتند ما باید باشیم.
ادامه دارد...
✿❯──「🌴」──❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯──「🌴」──❮✿
🌴 #حاجاحمد_خودش_به_تنهایی_یک_لشکر_بود 🌴
🌴 #قسمت_20 🌴
...#حاجاحمد گفت: هر فرمانده گردانی که در عملیات حضور پیدا کرد فرماندهیکل نیروها را دارد.
هرچند در #ارتش بچههایی بودند که بسیجیوار عمل میکردند. امروز #ارتش فرق کرده و ما #ارتش قدرتمندی داریم اما آن موقع مشکلات اینچنینی وجود داشت. سازمان #ارتش برای خودش تعریفی داشت، شب عملیات فرمانده گردان و فرمانده تیپ از کجا باید نیروهایش را هدایت کند. قوانین جنگ کلاسیک بود.
ساختار سازمانی #ارتش با شکل جنگیدن ما فرق میکرد. جنگ کلاسیک معمولاً در روز و صبح زود انجام میشود. تانکها جلو میروند، نیروها پشت تانک رفته و هلیکوپتر از بالا مواضع دشمن را میزند. هواپیماها هم عقبه دشمن را میزنند. حالا #ارتش میخواست خودش را با شکل جنگیدنی وفق دهد که تابهحال تجربه نکرده. کسی که چهار سال در دانشکده علوم و فنون #ارتش درسخوانده که این چیزها را نمیفهمد.
چنین جنگی برای آنها معنا نداشت برای آنها فرمانده لشکر و جایگاه، تعریفشده است. مشخص است که از کجا باید نیروی خودی را به سمت نیروی دشمن هدایت کند. در مورد فرمانده تیپ و فرمانده گردان هم همینطور.
آخر سر برحسب چارت سازمانی #ارتش فرماندهانشان نیامدند و فرماندهی همان گردانهای #سپاه، فرماندهی نیروها را عهدهدار شدند.
ادامه دارد...
✿❯──「🌴」──❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯──「🌴」──❮✿