⚘ #برادراحمد_به_روایت_احمدمتوسلیان⚘
⚘ #قسمت_15 ⚘
*خائنان به ملت را باید جلوی چشم مردم ما اعدام کنند*
#لیبرالها از وقایع #کردستان تا جایی که مقدور آنها بود، اخبار و گزارشهای جعلی و سراپا دروغ به عرض امام میرساندند. #لیبرالها برای اینکه صورت مشروع و خداپسندانهای به حیلهی کثیف خودشان که هدف از آن محبوس کردن نیروهای مسلح در پادگانها #کردستان بود بدهند، این بار از موضع دلسوزی شدید و غلیط نسبت به امنیت جانی بچههای #سپاه دست به کار شدند و برای #پاسداران ما اشک تمساح ریختند و چنین وانمود کردند که صلاح نیروهای #سپاه در #کردستان این است که از مقرهایشان بیرون نیایند. مستمسک آنها هم برای این مصلحت اندیشی منافقانه، کشته شدن پنجاه و سه نفر از برادران #پاسدار_اعزامی_از_اصفهان در منطقهی بین #بانه و #سردشت بوده است. خود من شاهد این ماجرای تلخ بودهام. در آن من مسئول #سپاه_بانه بودم و دیدم که آنجا چه اتفاقی افتاد. این ماجرا قصهی درازی دارد. خب، بد نیست خلاصه آن قصه را اینجا بگویم.
ادامه دارد...
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
🆔️ @javid_neshan
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
⚘ #برادراحمد_به_روایت_احمدمتوسلیان⚘
⚘ #قسمت_16 ⚘
...کل جریان از این قرار بود که فرمانده پادگان #ارتش در #بانه به نام #سرهنگ_ترکمان، فردی #ضدانقلاب بود که ارتباط ظریفی هم با #دموکراتها داشت. #سپاه_منطقه_بانه این ارتباط #ترکمان با #ضدانقلابیون را کشف کرده بود. از طرف دیگر، فرمانده پادگان #سردشت هم عنصر خائن دیگری بود به نام #سرهنگ_قهرمانی. از آنجا که #لیبرالها بعد از برکنار کردن #شهید_سپهبد_قرنی در راس ارتش فردی از قماش خودشان به اسم #تیمسار_شادمهر را گذاشته بودند که هیچ اعتقاد و ارادتی به افسران و کادرهای مومن و جوان #ارتش نداشت، او تا جایی که میتوانست #ضدانقلابیون را در ردههای نیروهای مسلح رشد و پرورش میداد و در کردستان نیز، عناصر #طاغوتی و #ضدانقلابی را در راس ادارهی امور پادگان مناطق حساسی مثل #بانه و #سردشت روی کار آورده بود...
ادامه دارد...
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
🆔️ @javid_neshan
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
⚘ #برادراحمد_به_روایت_احمدمتوسلیان⚘
⚘ #قسمت_17 ⚘
...اما اصل ماجرا به این صورت بود که آن پنجاه برادر پاسدار جمعی نیروهای #سردشت بودند که نوبت تعویض آنها فرا رسیده بود. هشت روز جلوتر، این برادران با #قهرمانی فرمانده سپاه #سردشت تماس گرفتند و گفتند ما هشت روز دیگر نوبت تعویضمان است. ترتیبی بدهید تا ما بتوانیم به #بانه برویم؛ یعنی درخواست اسکورت هوایی ستونشان توسط هلیکوپترهای هوانیروز را کردند. #قهرمانی هم ظاهراً موافقت میکند. سه روز قبل از تعویض باز بچههای #سپاه تماس میگیرند که #پادگان_سردشت به آنها نفربر بدهد تا به #بانه بروند. #قهرمانی به آنها نفربر نمیدهد. به ناچار بچهها تصمیم میگیرند سوار بر ماشینهای #سپاه حرکت کنند. روز حرکت به سمت #بانه، میآیند #پادگان_سردشت و درخواست اسکورت هلیکوپتر را تکرار میکنند. #قهرمانی میگوید: اسکورت لازم نیست، شما بروید، هیچ اتفاقی هم نخواهد افتاد. برادران ماهم حرکت میکنند و به فاصلهی حدود هشت کیلومتری پادگان، کمین میخورند و درگیر میشوند. بیسیم میزنند و از پادگان درخواست کمک میکنند. استوار بیسیمچی #پادگان_سردشت که از برادران مومن #ارتشی ماست، خودش این واقعه را برایم تعریف کرد و گفت: من چهارمرتبه پیش سرهنگ قهرمانی رفتم و گفتم بچههای #سپاه کمین خوردهاند، جناب سرهنگ! شما را به خدا به آنها کمک برسانید. اما فرمانده پادگان محلی به حرفهای من نگذاشت...
وقتی که درگیری اوج میگیرد و #ضدانقلابیون خودروهای #سپاه را به آتش میکشند، دودناشی از آتشسوزی که به هوا بلند شد، باز همین برادر استوار ما رفته بود پیش سرهنگ و گفته بود: این دود ماشینهای #پاسدارهاست، کمکشان کنید، به دادشان برسید؛ آن نامرد گفته بود؛ این اوباشهایی که اعلیحضرت را از مملکت بیرون کردند، ارزش زنده ماندن ندارند! این عین حرفی بود که آن افسر طاغوتی منصوب #لیبرالها به آن برادر استوار ما گفته بود...
ادامه دارد...
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
🆔️ @javid_neshan
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
جاویدنشان
#شهید_عباس_کریمے 🥀
💠 #یارانِ_حاجاحمد 💠
#عباس_کریمی_قهرودی سال ۱۳۳۶ در «قهرود» کاشان چشم به جهان گشود. دوران ابتدایی و هنرستان را در این روستا به پایان رسانید. بعد از اخذ دیپلم در رشته نساجی، به سربازی رفت.
دوران خدمت وظیفه او با مبارزات انقلابی امت اسلامی ایران همزمان بود. با وجود خفقان شدید حاکم بر مراکز نظامی، اعلامیههای امام خمینی(ره) را مخفیانه به «پادگان عباسآباد» تهران منتقل و آنها را پخش میکرد. پس از فرمان امام خمینی(ره)، خدمت سربازی خود را رها کرد و با پیوستن به صف مبارزین در راه پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی فعالیت کرد و در جریان تشریف فرمایی حضرت امام(ره) نیز جزو نیروهای انتظامی کمیته استقبال بود.
در بهار سال ۱۳۵۸ به هنگام تأسیس سپاه پاسداران کاشان با احساس تکلیف، به عضویت سپاه درآمد و در قسمت #اطلاعات مشغول به خدمت شد. در تابستان سال ۱۳۵۹ داوطلبانه برای مبارزه با #ضدانقلاب عازم #کردستان شد و در سپاه #پیرانشهر با واحد #اطلاعات_عملیات همکاری کرد. پس از مدت کوتاهی، به واسطه بروز رشادت و دقت عمل، به عنوان « #مسئول_اطلاعات_عملیات» این سپاه معرفی شد. از جمله فعالیتهای شهید در منطقه #کردستان، انجام شناسایی عملیات و آزادسازی منطقه #دزلی و ... بود که توسط نیروهای تحت امر و با هدایت او صورت گرفت. #شهید_کریمی بعدها همراه سردار « #حاجاحمدمتوسلیان» و #شهید_چراغی به جبهههای جنوب عزیمت کرد و به عنوان #مسئول_اطلاعات_عملیات «تیپ محمد رسول الله(ص)» به فعالیت خود ادامه داد. شناسایی دقیق و خوب این سردار دلاور اسلام در عملیات « #فتحالمبین» باعث موفقیت عملیات گردید. #عباس در این عملیات از ناحیه پا بشدت مجروح شد و حدود دو ماه بستری بود. به توصیه پدر، در این ایام (مهر ماه ۱۳۶۱) مقدمات ازدواج خود را فراهم کرد.
نزدیکیهای عملیات « #مسلم_بن_عقیل» بود که #عباس عصا به دست به صف رزمندگان لشکر پیوست. حضور او با این حال، در تقویت روحیه رزمندگان اثر به سزایی داشت. پس از این عملیات، #شهید_کریمی دیگر به واحد اطلاعات نرفت و با تجربه و شم بالای نظامی، فرماندهی یکی از تیپ های لشکر محمد رسول الله (ص) را پذیرفت. در عملیات های #والفجر_مقدماتی، #والفجر_یک و #والفجر_چهار، #فرمانده_تیپ بود.
پس از شهادت سردار #شهید_همت، #شهید_کریمی به دلیل لیاقت و شایستگی به عنوان #فرمانده_لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) معرفی شد. حدود یک سال فرماندهی بر عهده #حاج_عباس بود.
سرانجام روز ۲۴ اسفند ماه ۱۳۶۳ در چهارمین روز عملیات « #بدر» در منطقه عملیاتی شرق رودخانه « #دجله» بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ به پشت سرش شربت شهادت نوشید. پیکر غرق در خون شهید به تهران منتقل شد که تنها چند روز از اولین سالگرد شهادت فرمانده پیشین لشکر محمد رسول الله (ص) « #حاج_محمدابراهیم_همت» میگذشت. #شهید_کریمی را طبق وصیت خودش در بهشت زهرای تهران قطعه ۲۴ در جوار مزار #شهید_دکتر_مصطفی_چمران دفن کردند.
منبع:سایتِنویدِشاهد
╭═━⊰*💠*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*💠*⊱━═╯
⚘ #برادراحمد_به_روایت_احمدمتوسلیان⚘
⚘ #قسمت_18 ⚘
...از آن طرف من در #سپاه_بانه به فکر افتادم که قطعاً اتفاقی افتاده که این ستون به #بانه نرسیده است و حتماً اینها درگیر شدهاند. به هر مکافاتی بود، توانستیم ساعت یک بعدازظهر فردای آن روز یک هلیکوپتر از هوانیروز بگیریم و برویم ببینیم آنجا چه خبر است. وقتی روی جاده رسیدیم، از پنجره کابین هلیکوپتر دیدیم دونفر مجروح دارند وسط جاده تکان میخورند و بقیهی برادرهای ما را شهید کردهاند و ماشینهای آنها هم آتش گرفته...
خلبان هلیکوپتر آدم از جان گذشته و شجاعی بود. ایشان آمد و هلیکوپتر را وسط #ضدانقلابیون، در ارتفاع کمی از سطح زمین نگه داشت و ما آن دو مجروح را سوار کردیم. یادم نمیرود آنجا جسد نوجوان ۱۶ سالهای را دیدم که دستهایش را از پشت بسته بودند، شاخههای درختان را کنده او را دست بسته در میان شاخهها، زنده زنده در آتش سوزانده بودند. تمام اجساد شهدای ما را سوزانده بودند. پیکر برادرهای ما از کوچک و بزرگ کباب شده بود. بوی ذغال و گوشت و موی سوخته تمام سطح جاده را فرا گرفته بود...
ادامه دارد...
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
🆔️ @javid_neshan
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
جاویدنشان
#شهید_عباس_کریمے🥀
💠 #خاکریز_خاطره 💠
#شهید_عبــّـاس_کریمے
زندگی مشترک ما در ۲۱ مهر ۱۳۶۱ پس از یک مراسم ساده عروسی شروع شد. روز بعد از مراسم، با عباس به مزار شهیدان رفتیم؛ در آنجا به من گفت: «وقتی به خواستگاری تو آمدم، فشار سنگینی روی سینهام حس کردم؛ این حال من با شنیدن نامت (زهرا) آرام شد و زمانی که به درخواست من برای ازدواج جواب مثبت دادی، همه درهای بسته به رویم گشوده شد».
اواسط خرداد سال ۶۳، ما در شهر اندیمشک بودیم؛ آن ایام من آخرین روزهای بارداریام را میگذراندم؛ عباس خیلی مراعات مرا میکرد؛ حتی لباسهای خاک گرفتهاش را به خانه نمیآورد و داخل اردوگاه میشست. داوود داشت به دنیا میآمد؛ از اندیمشک آمدیم دزفول؛ دنبال بیمارستان میگشتیم؛ پرس و جو که کردیم، گفتند: «آخر این خیابان بیمارستان حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) است». تا حاجی اسم بیمارستان را شنید، چنان گفت یا زهرا(سلاماللهعلیها) که فکر کردم اتفاقی افتاده.
پرسیدم: «عباس! چی شده؟»
او گفت: «یازهرا(سلاماللهعلیها)، رمز زندگی ماست؛ اسم همسرم زهراست، تو عملیات فتح المبین مجروح شدم با رمز یا زهرا (سلاماللهعلیها)؛ حالا هم که تولد فرزندم در بیمارستان حضرت زهراست».
عباس درست میگفت؛ همه زندگیش گره خورده بود به رمز حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)؛ او در عملیات «بدر» شهید شد با رمز «یازهرا (سلاماللهعلیها)».
╭═━⊰*💠*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*💠*⊱━═╯
8.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
·٠•●🥀♡✿🖤✿♡🥀●•٠·
چون کنم یاد تو ، نوری با من است
غایبی ، اما حضوری با من است
درد دلها میکنم با “عکس” تو
وه عجب “سنگ صبوری” با من است !
·٠•●🥀♡✿🖤✿♡🥀●•٠·
#شهید_قاسم_سلیمانے
#شهید_احمد_کاظمے
(سالگرد شهادت حاج احمد کاظمی ۱۹/ ۱۰/ ۱۳۸۴)
·٠•●🥀♡✿🖤✿♡🥀●•٠·
🆔️ @javid_neshan
·٠•●🥀♡✿🖤✿♡🥀●•٠·
⚘ #برادراحمد_به_روایت_احمدمتوسلیان⚘
⚘ #قسمت_19 ⚘
...به هر جهت این کل قضیه بود. بعد #لیبرالها همین فاجعه را که محصول خیانت عوامل طاغوتی و پاکسازی نشده خودشان در #ارتش بود، تبدیل به مستمسکی برای تحقق اهدافشان کردند. در رادیو، تلوزیون، روزنامهها، در همه جا #لیبرالها این وانمود میکردند که این #ضدانقلابیون خیلی قدرت دارند... اینها به خوبی مسلح شدهاند، دیدید اینها با ستون #نیروهای_اصفهان چه کردند؟... خلاصه! از این بابت تا جایی که توانستند پیش حضرت امام تبلیغ منفی کردند و با لوث کردن اصل قضیه، توانستند فکر و ذهنیت مسئولان دلسوز را هم مخدوش کنند. روی این اصل بود که حضرت امام، مسئله اعزام #هیئت_حسن_نیت به #کردستان را پذیرفت.
همینجا باید بگویم که مسئولان #هیئت_حسن_نیت، در اصل حسن نیت برای خیانت داشتند و با همین نیت هم به #کردستان آمدند. کلاً این آقایان جز تضعیف موقعیت انقلاب در منطقه کار دیگری نکردند.
ادامه دارد...
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
🆔️ @javid_neshan
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
⚘ #برادراحمد_به_روایت_احمدمتوسلیان⚘
⚘ #قسمت_20 ⚘
...پاسگاههای ژاندارمری یکی پس از دیگری در زمان تحرکان همین هیئت خلع سلاح شدند. مرز ما با #عراق بار دیگر باز شد. با این حال اعضای هیئت مدام سعی داشتند نگذارند کسی کاری برای مقابله با این فجایع انجام دهد. تمام خیانتهای اینها را اگر من بخواهم بگویم، کلی زمان میبرد. در همین #بانه خودمان شاهد بودیم که این آقایان چه خیانتهایی کردند. به عنوان مثال، در زمان ورود نیروهای ما به #شهر_بانه، یکی از اشرار با نام مستعار #عبدالرضا_فقیه، نارنجکی داخل یکی از ماشینهای گشتی ما پرتاب کرد. بعد، یکی از نیروهای اعزامی #سپاه_اصفهان که سرنشین آن خودرو بود، با ازخودگذشتگی، خودش را روی نارنجک انداخته بود که به دیگران صدمهای نرسد. با انفجار نارنجک این برادر شهید شد....
ما میدانستیم چه کسی نارنجک را انداخته. بچهها به طرفش تیراندازی کردند و تیری هم به پای او اصابت کرده بود. منتها این فرد موفق به فرار شده بود...
ادامه دارد...
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
🆔️ @javid_neshan
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
⚘ #برادراحمد_به_روایت_احمدمتوسلیان⚘
⚘ #قسمت_21 ⚘
...زمانی که #هیئت_حسن_نیت وارد #بانه شد، اعضای هیئت به ملاقات نمایندگان محلی #ضدانقلاب رفتند و #فروهر هم در آنجا سخنرانی کرد. موقعی که برگشتند، ما دیدیم #عبدالرضا_فقیه با آن پای شل خودش همراه #فروهر آمده است! بنده بلافاصله رفتم پیش #فروهر و گفتم: این آدم با شما چه کار میکند؟ او جواب داد: من رفتم برای مردم سخنرانی کردم. بعد از سخنرانی، مردم گفتند شما اگر حسن نیت دارید، این آقا را ببرید تهران آنجا پای او را عمل کنید و مداوایش کنید. من گفتم: آقای #فروهر! کدام مردم؟ اینها همه صحنه سازی است. این فرد هم جریان جرایمش از این قرار است. حالا شما به عنوان رئیس هیئت اعزامی دولت میخواهید قاتل برادران ما را به تهران ببرید، او را عمل کنید؟ در جواب بنده ایشان گفت: من نمایندهی امام هستم.
عجبا! که آدمهایی مثل #فروهر دربرابر بچههای سپاه که میرسیدند، لقب "نمایندگی حضرت امام" را یدک میکشیدند!...
خلاصه گفت من نمایندهی امام هستم و همین است که گفتهام. دستور من باید اجرا بشود. بنده هم در جواب او گفتم: شما نمایندهی امام هستی، از کانال خودت هستی. ما هم نمایندهی امام هستیم از کانال خودمان. حالا که اینطور است، اصلا کار شما به ما ربطی ندارد. ما این آقا را میگیریم و تحویل دادگاه میدهیم. شما هم هرکاری دلتان میخواهد بکنید....
ادامه دارد...
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
🆔️ @javid_neshan
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·