eitaa logo
کشکول تبلیغ
2 دنبال‌کننده
397 عکس
146 ویدیو
127 فایل
اینجا محتواهای مختلف تبلیغی با قابلیت جستجوی موضوعی دسته بندی شده و خیلی سریع میتونید به مطالب ناب مورد نظرتون برسید ارتباط با ادمین👇🏻 @admin_kashkol
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 ابوجعفر خثعمی که یکی از اصحاب امام جعفر صادق (ع) است حکایت کند: روزی حضرت صادق (ع) کیسه ای که مقدار پنجاه دینار در آن بود، تحویل من داد و فرمود: این ها را تحویل فلان سید بنی هاشم بده؛ و به او نگو توسّط چه کسی ارسال شده است. خثعمی گوید: هنگامی که نزد آن شخص تهی دست رسیدم و کیسه پول را تحویل او دادم، پرسید: این پول از طرف چه کسی برای من فرستاده شده است؟ و سپس گفت: خداوند جزای خیرش دهد. صاحب این کیسه، هرچند وقت یک بار، مقدار پولی را برای ما می فرستد و ما زندگی خود را با آن تامین و سپری می کنیم، ولیکن جعفر صادق با آن همه ثروتی که دارد، توجّهی به ما ندارد و چیزی برای ما نمی فرستد، و هرگز به یاد ما فقراء نیست. امالی شیخ طوسی: ج2 ص290 @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 مروان حکم يکي از سران بني‏ اميه و يکي از سرسخت‏ ترين دشمنان رسول اکرم و اميرمؤمنان علیهم السلام بود. پيامبر او را از مدينه تبعيد کرد، اما عثمان او را به مدينه بازگرداند و معاويه او را فرماندار مدينه کرد. مروان از هيچ ستم و جنايتي در حق امام حسن مجتبي علیه السلام کوتاهي نکرد و تا آن حضرت زنده بود در آزار وي و شيعيان و يارانش دريغ نکرد. هنگامي که امام به شهادت رسيد، مروان در تشييع جنازه حضرت شرکت کرد. امام حسين عليه‏السلام به او فرمود: «تو به هنگام حيات و زنده بودن برادرم، هرچه از دستت برمي‏‌آمد کردي، اما اينک در تشييع او حاضر شده‏‌اي و گريه مي‏‌کني؟» مروان به يکي از کوه‌هاي اطراف اشاره کرد و پاسخ داد: «هر چه کردم، با کسي کردم که بردباري‏‌اش از اين کوه بيشتر بود. تاريخ الخلفا ،سیوطی @DastaneRastan علیه السلام
🌸🍃🌸🍃 حاج عبدالرزاق زین الدین، پدر شهیدان مهدی و مجید زین الدین، می گوید: شهید رجایی ـ رحمة الله علیه ـ می فرمود: چطور وقتی تلفن زنگ می زند، شما مضطربید که زود بروید و جواب دهید تا آقایی که پشت خط هست زیاد معطل نشود، حتی اگر در نماز هستید، نماز را سریع می خوانید تا بیایید جواب تلفن را بدهید! اذان که می گویند، خداوند پشت خط است; وظیفه ما این است که لبیک بگوییم. به نقل از: مجله خیمه، شماره 8، آبان 82، ص 22 @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 گویند در مجلس معاویه، یکی از بزرگان خاموش بود و هیچ نمی گفت. معاویه گفت: چرا سخن نمی گویی؟ گفت: چه گویم؛ اگر راست گویم، از تو بترسم و اگر دروغ گویم، از خدا. پس در این مقام، سزاوارتر است.[1] [1] لطایف و پندهای تاریخی، ص 83 آدم این پرحرفارو میبینه،به این حدیث پی میبره که اینا فکر قوی ندارن و درباره ی هر چی باید بحرفن... در حدیثی جامع و جالب از امیرمومنان(ع) می خوانیم: اگر دوست داری از سلامت نفس برخوردار شوی و عیب ها و کاستی هایت پوشیده بماند، کمتر سخن بگوی و بیشتر خاموش باش تا فکرت قوی و قلبت نورانی گردد. (تصنیف غررالحکم، ص 216، ش 4252) @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 شاه عباس تصمیم گرفت از مردم آمارگیری کند تا مالیات بستاند. چون خانه‌های مردم ماموران مراجعه می‌کردند، مردم آمار دروغ می‌دادند تا از مالیات فرار کنند. مثال خانه‌ای که 6 نفر بود می‌گفتند 3 نفریم. شاه عباس نقشه‌ای کشید، به ماموران گفت: به در هر خانه رسیدید بپرسید چند نفرند به تعداد نفرات سکه نقره بدهید. ماموران چنین کردند و این بار هر کس 3 نفر بود می‌گفت شش نفریم. و ماموران آمار منزل را در چوبی نوشته و بر بالای خانه می‌زدند. یک ماه بعد شاه عباس دستور داد هر کس باید یک سکه طلا به خزانه مالیات بدهد. این بار هر کس سه نفر بود، شش سکه طلا به خزانه برگشت داد. نتیجه اخلاقی این‌که: گاهی ما فکر می‌کنیم در چیزی برده‌ایم، برنده واقعی و بازنده بعدها مشخص می‌شود. و روزگار از بازی‌های شاه عباسی زیاد دارد. @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 نقل است که: مرحوم شیخ سبزواری رضوان الله علیه برای عیادت بیماری می رفت و عده ای هم با او بودند. نزدیک منزل بیمار که رسید، برگشت و نرفت. اطرافیان پرسیدند: آقا چرا تا این جا آمدید و حالا بر می گردید؟ آقا جواب داد: خطوری به قلبم کرد که بیمار وقتی مرا ببیند، از من خوشش خواهد آمد و می گوید که سبزواری، چه انسان والا و بزرگی است که به عیادت من بیمار آمده است! چون داخل نیتم ناخالصی خوش آمدن خلق خدا پیش آمده،حالا برمی گردم تا هنگامی که اخلاص اولیه را بیابم و این بار تنها برای رضای خدا به عیادت بیمار بیایم.... چگونه نیتمان را خالص کنیم؟ معمولا دوستان پی نتیجه اعمالند؛ مثلا می پرسند این کار را بکنیم ثوابش چیست و... اگر انسان پی اینها نباشد یعنی: به دنبال نتیجه و اینکه عملش چه بلایی را دفع میکند و چه سود و ثوابی می رساند نباشد و هدفش فقط بخاطر رضای خدا باشد آن وقت عملش خالص میشود. داستان های عارفانه، اثر عباس عزیزی @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 ...! -هرگز از سمت جلو به یک گاو از سمت عقب به یک اسب و از هر چهار طرف به یک احمق نزدیک نشوید...! -دوست داشته باش آنهایی را که در زندگیت نقش داشته اند نه آنهایی که برایت نقش بازی میکنن! -اگر زن دیگری مرد شما را دزدید هیچ انتقامی بهتر از آن نیست که بگذارید نزد خودش نگهش دارد! مردان واقعی هیچ وقت دزدیده نخواهند شد ! -محبوب همه باش معشوق یکی مهرت را به همه هدیه کن عشقت را به یکی...! -اگر درد را احساس کردی زنده ایی اما اگر درد دیگران را احساس کردی،انسانی...! -گمشده نسل ما است نه اعتقاد اما افسوس دیگر نه بر اعتمادها اعتقادیست و نه بر اعتقادها اعتمادی... @DastaneRastan
✍ حکایتی بسیار زیبا درویشی تنگدست به در خانه توانگری رفت و گفت: شنیده ام مالی در راه خدا نذر کرده ای که به درویشان دهی، من نیز درویشم. خواجه گفت: من نذر کوران کرده ام تو کور نیستی. پس درویش تاملی کرد وگفت: ای خواجه کور حقیقی منم که درگاه خدای کریم را گذاشته به در خانه چون تو گدائی آمده ام. این را بگفت و روانه شد. خواجه متأثر گشته از دنبال وی شتافت و هر چه کوشید که چیزی به وی دهد قبول نکرد. از او بخواه که دارد و میخواهد که از او بخواهی... از او مخواه که ندارد و می ترسد که از او بخواهی...!🦋 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
‍ کشاورزی هر سال که گندم میكاشت، ضرر می كرد. تا اینكہ یك سال تصمیم گرفت، با خدا شریك شود و زراعتش را شریكی بكارد. اول زمستان موقع بذرپاشی نذر كرد كه هنگام برداشت محصول، نصف آن را در راہ خدا، بین فقرا و مستمندان تقسیم كند.اتفاقا آن سال، سال خوبی شد و محصول زیادی گیرش آمد. هنگام درو از همسایه هایش كمك گرفت و گندمها را درو كرد و خرمن زد. اما طمع بر او غالب شد و تمام گندمها را بار خر كرد و به خانه اش برد و گفت:« خدایا، امسال تمام زراعت مال من. سال بعد همه اش مال تو.» از قضا سال بعد هم سال خیلی خوبی شد، اما باز طمع نگذاشت كه مرد كشاورز نذرش را ادا كند. باز رو كرد به خدا و گفت:« ای خدا، امسال هم اگر اجازہ دهی، تمام گندمها را من میبرم و در عوض دو سال پشت سر هم، برای تو كشت میكنم.» سال سوم از دو سال قبل هم بهتر بود و مرد كشاورز مجبور شد، از همسایگانش چند تا خر و جوال بگیرد، تا بتواند محصول را به خانه برساند. وقتی روانه ی شهر شد، در راہ با خدا رازونیاز میكرد كه:« خدایا، قول میدهم سه سال آیندہ همه ی گندمها را در راہ تو بدهم.» همینطور كه داشت این حرفها را میزد، به رودخانه ای رسید. خرهارا راند، تا از رودخانه عبور كنند كه ناگهان باران شدیدی بارید و سیلابی راہ افتاد و تمام گندمها و خرها را یكجا برد. مردك دستپاچه شد و به كوہ بلندی پناہ برد و با ناراحتی داد زد:های های خدا، گندمها مال خودت، خر و جوال مردم را كجا میبری؟ 📚 در مذمت هرکه را باشد طمع الکن شود با طمع کی چشم و دل روشن شود پیش چشم او خیال جاہ و زر همچنان باشد که موی اندر بصر •✾📚 @tafakornab
✨✨ یکی تعریف می‌کرد وقتی از نماز جماعت صبح بر می‌گشتم جماعتی را دیدم که بزور قصد سوار کردن گاو نری را در ماشین داشتند. گاو مقاومت می‌کرد و حاضر نبود سوار ماشین بشود، من رفتم دستی به پیشانی گاو کشیدم؛ گاو مطیع شد و سوار شد. من مغرور شدم و پیش خودم گفتم؛ «این از برکت نماز صبح است.» وقتی رسیدم خانه دیدم مادرم گریه و زاری می‌کند، علت را که جویا شدم گفت «گاومان را دزدیدند!» گاو مرا شناخته بود ولی من او را نشناختم. http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🔆(( كشتي گيري كه در فينال حاضر نشد!))   نمازجماعت            ✨در دوران جواني كه به ورزش  كشتي مي رفت روزي براي انجام مسابقات به اتفاق هم به سالن رفتيم . مسابقات فينال بود، در ميان جمعيت به تماشا نشسته بودم كه چند نفر از رقيبان با هم مبارزه كردند. ⚡️ نوبت به عباس رسيد. چند بار نام او را براي مبارزه خواندند، امّا او حاضر نشد. تا اين كه دست رقيب او را به عنوان برنده مسابقه بالا بردند. نگران شدم به خودم مي گفتم : يعني عباس كجا رفته ؟ در جستجوي او بودم نگاهم به او افتاد كه از درب سالن وارد مي شد. جلو رفتم و گفتم : كجا بودي؟ اسمت را خواندند، نبودي ؟ ⚡️گفت : وقت نماز بود، نماز از هر كاري برايم مهمتر است . رفته بودم نماز جماعت. اينقدر نماز اول وقت به جماعت ، براي عباس حاجي زاده مهم بود كه بعد از شهادتش وقتي وصيت نامه اش را خوانديم نوشته بود: برادران و خواهران عزيز! اگر خواستيد خود سازي كنيد، از نماز كمك بگيريد، البته نماز اول وقت در مسجد به خضوع و خشوع و از روي صبر. 📚ستارگان خاكي ، صفحه ص219 📚@Dastanhaykotah 📚
🔆سفارش امام حسن عسکری به احترام به بستگان آل محمد   🌱حسین بن حسن یکی از نوادگان امام جعفر صادق علیه السلام بود که در قم زندگی می کرد و آشکارا شراب می نوشید. روزی به منزل احمد بن اسحاق اشعری که وکیل امام حسن عسگری علیه السلام در امور اوقاف بود رفت ولی احمد بن اسحاق به او اجازه دیدار نداد. حسین بن حسن نیز محزون به خانه برگشت. 🌱همان سال احمد اسحاق پیش از حج به سامراء رفت و اجازه خواست تا با امام حسن عسکری علیه السلام ملاقات کند ولی امام اجازه نداد. احمد بن اسحاق مدتی گریست و بی تابی کرد تا سرانجام امام به او اجازه داد. 🌱احمد بن اسحاق به امام عرض کرد: ای پسر رسول الله، چرا مرا از دیدارتان منع کردید، در حالی که من از شیعیان و دوستان شما هستم؟ امام فرمود: زیرا تو پسر عموی ما را از خانه ات طرد کردی. 🌱احمد بن اسحاق شروع به گریه کرد و سوگند خورد که هدفش فقط این بوده که حسین بن حسن از خوردن شراب توبه کند. 🌱امام فرمود: درست می گویی، ولی در هر حال احترام و تکریم آنها باید به جای خود محفوظ باشد. مبادا آنان را تحقیر و خوار کنی زیرا به ما منسوب هستند؛ و گرنه از زیانکاران خواهی گشت. 🌱احمد بن اسحاق از حج برگشت و وارد قم شد. بزرگان و اشراف به دیدارش آمدند و حسین بن حسن هم همراه آنان بود. احمد بن اسحاق با دیدن او به طرف او شتافت و از او استقبال کرد و او را در بالای مجلس جایش داد. 🌱حسین بن حسن که بسیار تعجب کرده بود، علت این برخورد را از احمد بن اسحاق جویا شد. او نیز سخنان امام حسن عسکری علیه السلام را بازگو کرد. 🌱حسین بن حسن با شنیدن ماجرا از کارهای زشتش پشیمان شد و توبه کرد، سپس به خانه اش مراجعت کرد و همه شراب ها را به زمین ریخت، از باتقوایان خداترس شد و پیوسته در مسجدمعتکف می شد تا از دنیا رفت و در نزدیکی قبر مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها به خاک سپرده شد. 📚بحار الانوار، ج 50، ص 323، ح 17   اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم 📚@Dastanhaykotah 📚
یکی از شاگردان آیت الله ملکی تبریزی می گوید: روزی پس از پایان درس، مرحوم ملکی تبریزی به حجره ی یکی از طلبه ها به مدرسه رفت و از آن طلبه قدردانی و سپاس گزاری کرد و اندکی در حجره ی او نشست و سپس بیرون آمد من که همراه ایشان بودم؛ علت را پرسیدم فرمودند: دیشب هنگام سحر فیوضاتی بر من وارد آد که فهمیدم از سوی خودم نیست چون توجه کردم دریافتم که این آقای طلبه مشغول تهجد و نماز شب است و مرا دعا می کند و این فیوضات اثر دعای اوست از این رو به دیدارش رفتم تا عنایتش را سپاس گزارم. با یک ندای یارب شب زنده دارها حاجت روا شدند هزاران هزاران ها
فيما أوحَى اللّه ُ إلى داوودَ عليه السلام : كم رَكعَةٍ طويلَةٍ فيها بُكاءٌ بخَشيةٍ قد صَلاّها صاحِبُها لا تُساوِي عِندِي فَتيلاً! حينَ نَظَرتُ في قَلبِهِ و وَجَدتُهُ إن سَلَّمَ مِن الصَّلاةِ و بَرزَت لَهُ امرأةٌ و عَرَضَت علَيهِ نفسَها أجابَها، و إن عامَلَهُ مُؤمنٌ خانَهُ. از جمله وحى هاى خداوند [ متعال ]به داوود عليه السلام ، اين بود : [ای داوود]چه بسا ركعتهاى طولانى كه نمازگزار خوانده و در آنها از ترس و خشيت گريسته است ، اما در نظر من، به اندازه رشته ميان هسته خرما ارزش ندارد ! زيرا به دل او نگريستم و ديدم اگر نمازش را تمام كند و زنى در برابرش ظاهر شود و خود را بر او عرضه كند مى پذيرد، و اگر مؤمنى با وى معامله اى كند ، به او خيانت ورزد. بحارالانوار کتاب الدعاء
دعای مکارم الاخلاق مقدمه یکی از شرح های دعای مکارم الاخلاق از برای مرحوم آیت الله خاتمی هست. ایشان در مقدمه در قالب یک پرسش و پاسخ می فرمایند: چگونه امکان طلب کردن مکارم اخلاق از خدا وجود دارد درحالی‌که انسان خود باید برای تحصیل اخلاق نیکو تلاش کند و بدون تلاش به جایی نخواهد رسید، چنین جواب می‌دهد که دعا جانشین تلاش و مجاهده نیست؛ بلکه پشتوانه کوشش انسان خواهد بود؛ بنابراین برای به دست آوردن اخلاق پسندیده علاوه بر تلاش مستمر نیاز به دعا است تا خواست خدا بر آن تعلق گیرد. از سوی دیگر زمانی که دست به دعا برداشته شود نوعی تلقین در انسان ایجاد می‌شود و عزم او را برای کسب مکارم اخلاق قوی‌تر می‌کند.
🌸🍃🌸🍃 امام صادق عليه السّلام فرمودند: اَرْوَحُ الرَّوْحِ اَلْيَأسُ مِنَ النّاسِ. بهترين راحتى و آسودگى، ناامیدی از مردم است. كافى ، ج ۸، ص 243، ح 337 @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 ابوعلی سینا در سفر بود. در هنگام عبور از شهری،جلوی قهوه خانه ای اسبش را بر درختی بست و مقداری کاه و یونجه جلوی اسبش ریخت و خودش هم بر روی تخت جلوی قهوه خانه نشست تا غذایی بخورد. خر سواری هم به آنجا رسید،از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خودش هم آمد در کنار ابوعلی سینا نشست. شیخ گفت: خر را پهلوی اسب من نبند، چرا که خر تو از کاه و یونجه او میخورد و اسب هم به خرت لگد میزند و پایش را میشکند. خر سوار آن سخن نشنیده گرفت به روی خودش نیاورد و مشغول خوردن شد. ناگاه اسب لگدی زد و پای خر را لنگ کرد. خر سوار گفت: اسب تو خر مرا لنگ کرد و باید خسارت دهی. شیخ ساکت شد و خود را به لال بودن زد و جواب نداد. صاحب خر، ابوعلی سینا را نزد قاضی برد و شکایت کرد. قاضی سوال کرد که چه شده؟ اما ابوعلی سینا که خود را به لال بودن زده بود ،هیچ چیز نگفت. قاضی به صاحب خر گفت: این مرد لال است ؟ روستایی گفت: این لال نیست بلکه خود را به لال بودن زده تا اینکه تاوان خر مرا ندهد، قبل از این اتفاق با من حرف میزد. قاضی پرسید: با تو سخن گفت؟چه گفت؟ صاحب خر گفت: او به من گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد میزند و پای خرت را میشکند. قاضی خندید و بر دانش ابو علی سینا آفرین گفت. قاضی به ابوعلی سینا گفت حکمت حرف نزدنت پس چنین بود؟! ابوعلی سینا جوابی داد که از آن به بعد در زبان پارسی به مثل تبدیل شد: "جواب ابلهان خاموشی ست" @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 ابراهیم ادهم سر در بیابان نهاده بود و از شهر دور می‌شد. ناگاه، چندین سرباز پادشاه به او نزدیک شدند، امیر لشگر از ابراهیم پرسید، آبادی کجاست؟ ادهم قبرستان را نشان داد. امیر گمان کرد او را مسخره کرده، با شلاقی چند بر کمر و سر او زد و او را زیر شلاق به آبادی آورد. مردم چون این حالت را دیدند، نزد امیر آمده و گفتند، او عارف نامی ابراهیم ادهم است. چرا می‌زنی؟ مگر نمی‌دانی او تخت پادشاهی رها کرده است و اگر مانده بود، سرلشگر هزاران سربازی چون تو بود؟!! امیر ناراحت شد و از اسب پایین آمده و به دست و پای ادهم افتاد. ادهم گفت: من دروغ نگفتم، در نظر من جای اصلی که باید به فکر آباد کردن آن باشیم آن دنیاست و تمام زیبایی‌های خلقت در زیر آن خاک هست. من گورستان را نشانت دادم که فکر گورستان باش. امیر پرسید، وقتی که تو را می‌زدم تو زیر زبان چه می‌گفتی؟ ادهم گفت: تو را دعا می‌کردم و می‌گفتم، خدایا این جوان با شلاق ناحق که به دست تو مرا می‌زند، گناهان مرا در این دنیا مجازات و مکافات می‌کند و با این کارش مرا به بهشت می‌برد. سزای کسی که مرا به بهشت می‌برد، رفتن به جهنم نیست. دعا و برای تو اسغفار می‌کردم که گناهی بر تو ننویسند. تذکره اولیا باب ابراهیم ادهم ص 52 @DastaneRastan
درسنامه امام زمان.pdf
465.5K
📝 طرح درس امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) 👥️️مناسب مقطع نوجوان 🔶 جهت دریافت بیش ۵۰۰۰ محتوای تبلیغی به کانال زیر مراجعه فرمایید👇👇 💠 @mohtava_tab
تربیت نسل منتظر.pdf
468.8K
🌸فیش منبر امام زمان 📜عنوان: تربیت نسل منتظر 📖موضوع۱: تربیت نسل منتظر و سازوکارهای آن در حوزه خانواده 💠1-توجه به نقش خانواده 💠2-تحکیم خانواده 💠3- خودسازی زنان در جایگاه مادران اجتماع 💠4-باور و ایمان والدین برای تربیتی هدفمند 💠5-به کار گیری اصول تربیتی 💠6-تشویق جوانان به ازدواج 📖موضوع۲: تربیت نسل منتظر و سازوکارهای آن در جامعه ◾️1-شناساندن امام زمان به مردم ◾️2- ترویج خدا گرایی در جامعه ◾️3-ترویج فرهنگ حق باوری (حق پویی) ◾️4-گسترش عدالت محوری در جامعه ◾️5-تقویت دین داری در جامعه ◾️6- منزلت شناسی ◾️7-نهادینه کردن فرهنگ انتظار ◾️8- ایجاد فضای مساعد تربیتی در جامعه ◾️9-آموزش و گسترش مراسم عبادی در جامعه ◾️10-تأکید بر نقش تعقل در جامعه ◾️11-ارج نهادن به پرهیزکاری در جامعه ◾️12- تبلیغات سالم همراه با عمل 🔶 جهت دریافت بیش ۵۰۰۰ محتوای تبلیغی به کانال زیر مراجعه فرمایید👇👇 💠 @mohtava_tab
پاورپوینت کودکانه شناخت امام زمان.pptx
7.91M
💻 پاورپوینت 📜عنوان: شناخت امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) 👥️️مناسب کودکان و مقطع ابتدایی 🔶 جهت دریافت بیش ۵۰۰۰ محتوای تبلیغی به کانال زیر مراجعه فرمایید👇👇 💠 @mohtava_tab
💠بهترین آدمها کیا هستن؟ اباخالد کابلی می‌گويد خدمت امام سجاد علیه السلام رفتم. دیدم آقا امام سجاد علیه‌السلام نشسته‌اند، از ایشان درخواست کردم امامان را برای من بشمارند. حضرت شروع کردند به شمردن ائمه علیهم السلام. تا به امام زمان علیه‌السلام رسید. يَا أَبَا خَالِدٍ إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَيْبَتِهِ وَ اَلْقَائِلِينَ بِإِمَامَتِهِ وَ اَلْمُنْتَظِرِينَ لِظُهُورِهِ حضرت فرمود: یا اباخالد، کسانی که دوره این امام را درک کنند یعنی در زمان غیبتش باشند. أَفْضَلُ مِنْ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ از مردمان تمام زمان‌ها بالاتر و فضیلت آن‌ها بیشتر است. ... (برای اینکه امام زمانشان را ندیده قبول دارند) 📚بحارالانوار، ج۳۶، ص ۳۸۶ 🔶 جهت دریافت بیش ۵۰۰۰ محتوای تبلیغی به کانال زیر مراجعه فرمایید👇👇 💠 @mohtava_tab
💬حق الناس هایی که احتمال داره به گردن ما مانده باشد و ما نمی دانیم چه کنیم؟ 💠 حق الناس ها به چهار دسته تقسیم می شوند: 1️⃣ حق الناس مالی 2️⃣ حق الناس جانی 3️⃣ حق الناس آبرویی 4️⃣ حق الناس اضلالی و گمراه کردنی 🔵 نسبت به حق الناس مالی باید آنچه را که به گردن دارد نسبت به آن شخص پرداخت کند و پس بدهد و اگر او را نمی شناخت باید از طرف او رد مظالم و صدقه بدهد. ☢️ نسبت به مورد دوم هم باید به آن شخص مراجعه کند و اگر به جسم او صدمه ای زده از او حلالیت بطلبد و یا دیه آن را بدهد و یا قصاص شود. 🔴 نسبت به مورد سوم هم اگر آبروی شخصی را مثلا با غیبت کردن ریخته است باید اگر به او مراجعه کند مفسده ای ندارد و دعوا نمی شود و او ناراحت نمی شود باید به او بگوید و حلالیت بطلبد و اگر مفسده دارد باید از طرف او و به نیت او استغفار کند و کارهای خوبی انجام دهد و تا جایی که می تواند از اثر این آبرویی که ریخته شده است کم کند. ⚫️ و در مورد اضلالی هم باید تلاش کند کسانی را که گمراه کرده است به راه برگرداند و کار اشتباه خود را جبران کند. ✳️ به ترتیبی که بیان شده آسان ترین نوع حق الناس؛ مالی هست و سخت ترین نوع آن حق الناس اضلالی و گمراه کردن دیگران است که از همه بد تر است و متاسفانه به این مورد در فضای مجازی با شبهاتی که هست خیلی ها را گمراه می کنند. ✅ در هر صورت شخصی که حق الناس به گردن دارد باید تمام تلاش خود را انجام دهد که آنها را رفع و حل کند و آنجایی را که نتوانست با خیرات زیادی که انجام می دهد ان شاء الله خداوند رضایت آنها را خواهد گرفت. 📚 بیانات استاد محمدی شاهرودی کانال احکام استاد صالحی💎 •┈┈••✾••┈┈• @amirsalehi110
🌹باسلام محضر شما ◾️توهین ممنوع ! 🔵خاطره سید محمد رضا بهشتی فرزند آیه الله بهشتی ره ازپدرش :👇 وقتی در آلمان بودیم به جایی رفتیم که قبر مارکس هم بود.از  قضا دو تا سگ از کنار ما می‌گذشتند. کسی که همراه ما بود به شوخی گفت: این دو سگ دارند می‌روند سرِ قبرِ مارکس ، فاتحه بخوانند! پدرم بلافاصله رو کردند به او و گفتند: اگر ما با فکر مارکس مخالف هستیم نباید به او توهین کنیم. ادب در کلام لازم است، چه فرد کافر باشد، چه مسلمان! ▪️حافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاه ▪️هر که را نیست ادب لایق صحبت نبود ◾️سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: سیره شهید بهشتی، ص ۲۵۳، نشر دفتر فرهنگ اسلامی، نقل خاطره از سید محمد رضا بهشتی
ای جانم به این کلام👇 كَتَبْتُ إِلَي أَبِي الْحَسَنِ (ع) أَنَّ الرَّجُلَ يُحِبُّ أَنْ يُفْضِيَ إِلَي إِمَامِهِ مَا يُحِبُّ أَنْ يُفْضِيَ بِهِ إِلَي رَبِّهِ قَالَ فَكَتَبَ إِنْ كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَحَرِّكْ شَفَتَيْكَ فَإِنَّ الْجَوَابَ يَأْتِيكَ. به امام هادی علیه السلام نامه نوشتم: آدم دوست دارد حاجات خود را مستقیما از امامش دریافت کند و با او درباره ی مشکلاتش حرف بزند، آنچه دوست دارد که بوسیله ی خدا از او فیض ببرد (به دلیل دوری از امام) حضرت در جواب ايشان نوشتند: اگر حاجتی داری لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو، جواب ما به تو خواهد رسید. بحارالانوار، جلد 53، صفحه 306 روایت ها و حکایت ها https://eitaa.com/joinchat/2786197731C88ffbcfb9c علیه السلام