eitaa logo
کشکول
2.1هزار دنبال‌کننده
89 عکس
84 ویدیو
41 فایل
بیان نکات انگیزشی، احوالات علما، تصاویر بزرگان، احادیث اهل بیت، کلمات قرآنی و... گروه شرائع(پرسش وپاسخ علمی): https://eitaa.com/joinchat/1993736381C529fe81854 ادمین کانال: @Qweazs 🔴کپی کردن مطالب، فقط با ذکر منبع مجاز‼️
مشاهده در ایتا
دانلود
«فهرست کانال»: ... ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
❇️❇️ 💠دریای فقاهت 🔰شیخ مرتضی انصاری[19]: هرگاه یکی از کوچک ترین شاگردان شیخ در مجلس درس، صحبتی می‌کرد، شیخ به طور کامل به حرف‌های او گوش می‌داد. روزی شیخ در منبرِ تدریس فرمود: «من در ایام تحصیل در خدمت شریف العلما و حاج ملااحمد نراقی و کاشف الغطا به گونه ای به ذهن و حافظه خود مغرور بودم که هرگاه مطلبی را به طور دقیق بررسی می‌کردم و چیزی را درک می‌کردم، اگر خلاف آن را از استادان خود می‌شنیدم، توجهی به آن نداشتم و حتی به بحث‌های ایشان گوش نمی دادم، ولی اکنون اگر کم ترین شاگردم سخنی گوید، گوش می‌دهم تا مطلبش را تمام کند؛ زیرا به واسطه اشکال یکی از شاگردان مبتدی، به باطل بودن برخی از دیدگاه هایم پی برده ام».[۱] با توجه به بزرگی ایشان در دانش و تقوا، بارها پیش می‌آمد که وقتی مسأله ای را از وی می‌پرسیدند، اگر نمی دانست، چند بار «نمی دانم» را تکرار می‌کرد تا شاگردانش نیز از وی یاد بگیرند که اگر چیزی را نمی دانند، از گفتن «نمی دانم» اکراه نداشته باشند. شیخ عادت داشت که در بازگشت از جلسه تدریس، نخست نزد مادرش می رفت و برای به دست آوردن دل او، با وی سخن می‌گفت. هم چنین از حکایت‌های مردم پیشین و زندگی آنان می‌پرسید و مزاح می‌کرد تا مادر را بخنداند. سپس به اتاق عبادت و مطالعه می‌رفت.[۲] مادر شیخ از زنان عابد بود، به گونه ای که نافله‌های شب را تا هنگام مرگ ترک نکرد. شیخ سحرها نخست مقدمات نماز شب مادر را انجام می‌داد حتی آب وضویش را در صورت نیاز، گرم می‌کرد. سپس خود به نماز می‌ایستاد.[۳] وقتی مادر شیخ از دنیا رفت، وی به دلیل علاقه ای که به مادر داشت، بسیار ناراحت و اندوهگین شد و گریه کرد تا جایی که بعضی از دوستانش، اعتراض کردند. شیخ فرمود: «گریه و تأسف من به خاطر از دست دادن مادر نیست، بلکه به این دلیل است که خداوند بسیاری از بلاها را به سبب ایشان، از ما دور می‌کرد و برکت‌های زیادی را بر ما ارزانی می‌داشت».[۴] یکی از درباریان که فرد سرشناسی بود، خدمت شیخ انصاری رسید. وقتی زندگی زاهدانه شیخ را دید، با تجلیل بسیار از شیخ، از حاج ملاعلی کنی انتقاد کرد و گفت: «او ثروتمند است و با شما خیلی فرق دارد. » شیخ انصاری خیلی ناراحت شد و فرمود: «باید از این حرفت استغفار کنی. میان من و او خیلی فاصله است. من سر و کارم با طلبه هاست و اگر بخواهم در رفاه زندگی کنم، طلبه‌ها به درس خواندن رغبتی نشان نمی دهند. باید سطح زندگی من با وضع آن‌ها هماهنگ باشد، ولی حاج ملاعلی کنی سر و کارش با شما سلاطین و اشراف است. او باید آن گونه باشد و من هم باید این گونه زندگی کنم».[۵] • [۱]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری؛ ص ۱۰۱. [۲]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری؛ ص ۸۰؛ سیمای فرزانگان، ص ۴۲۸. [۳]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۸۰. [۴]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۸۰. [۵]: ابعاد شخصیت شیخ انصاری، ص ۱۶. • https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2