eitaa logo
کشکول
2.1هزار دنبال‌کننده
89 عکس
84 ویدیو
41 فایل
بیان نکات انگیزشی، احوالات علما، تصاویر بزرگان، احادیث اهل بیت، کلمات قرآنی و... گروه شرائع(پرسش وپاسخ علمی): https://eitaa.com/joinchat/1993736381C529fe81854 ادمین کانال: @Qweazs 🔴کپی کردن مطالب، فقط با ذکر منبع مجاز‼️
مشاهده در ایتا
دانلود
«فهرست کانال»: ... ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
❇️❇️ 💠دریای فقاهت 🔰شیخ مرتضی انصاری قدس سره[1]: عالمان دین، وارثان پیامبرانند. آنان مجاهدانی هستند که در عصر غیبت، پرچم هدایت و رهبری جامعه اسلامی را در دست دارند و جامعه را به آینده ای مطمئن و سبز در پرتو انوار الهی رهنمون می‌سازند. آنان با تحمل سختی‌های فراوان، پاسداری از حریم الهی را بر عهده می‌گیرند و درخواستی جز رضای او ندارند. یکی از این چهره‌های تابناک در سده‌های اخیر، شیخ مرتضی انصاری است که با دقت نظر موشکافانه خویش، ابرهای ابهام آفرین را کنار زد و خورشید حقیقت را به اندیشمندان و فقیهان پس از خود ارزانی داشت. کتاب‌های رسایل و مکاسب این بزرگ مرد در دو قرن اخیر، هیمنه فکری خویش را بر حوزه‌های فقهی و اصولی گسترانیده است که تسلط و ژرفای فکری این اندیشمند فرزانه را نشان می‌دهد. شیخ افزون بر نبوغ فکری، در میدان جهاد با نفس نیز به قله‌های کرامت و پیروزی دست یافت. ایشان با وجود دسترسی به بیت المال، هیچ گاه زندگی ساده طلبگی را رها نکرد و فریفته مال و مقام دنیایی نگردید و الگویی وارسته برای ره پویان حقیقت بود. دریای فقاهت، ص3 https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
❇️❇️ 💠دریای فقاهت 🔰شیخ مرتضی انصاری قدس سره[2]: مرتضی، بزرگ ترین فرزند شیخ محمدامین بود. وی در روز عید غدیر سال ۱۲۱۴ ه. ق در شمال غربی بقعه سبز قبای شهر دزفول در خاندان با فضل و ادب به دنیا آمد. [۱] یک شب پیش از تولد مرتضی، مادرش در خواب می‌بیند حضرت امام صادق علیه السلام، قرآنی مذهّب (طلا کاری شده) به او داده است. خواب او را به تولد «فرزندی جلیل القدر» تعبیر کردند و همان هم شد. شاید به همین جهت بود که مادرش هیچ گاه بی وضو به فرزندش شیر نمی داد. [۲] از همان کودکی، آثار بزرگی و نبوغ و هوش سرشار، در وجودش هویدا بود. پس از ختم قرآن و گذراندن دوران مکتب، بخش مهمی از تحصیلاتش (دروس سطح) را نزد عمویش، شیخ حسین انصاری از بزرگان خاندان انصاری فراگرفت. مرتضی از کودکی چنان مشتاق علم آموزی بود که با کوشش بسیار به درس و مطالعه می‌پرداخت و کم تر به بازی‌های کودکانه مشغول می‌شد، به گونه ای که در ده سالگی، کوچه‌های نزدیک خانه خود را نمی شناخت. گفته اند: روزی، پدرش می‌خواست او را به جایی بفرستد که تا خانه آن‌ها راه چندانی نبود، ولی وی به پدرش گفت: «کوچه ای را که می‌گویی، نمی دانم کجاست! » همان روزها، جمعی از طلبه‌ها که از او بسیار بزرگ تر بودند، در حجره ای گرد آمده و درباره معنای کلمه اَسنی بحث می‌کردند. شیخ مرتضی که ده سال بیش تر نداشت، به آن‌ها می‌گوید: اسنی؛ یعنی «روشن تر» و با آوردن شاهد برای ادعای خود، به گفت وگوی آنان پایان می‌بخشد. شیخ مرتضی در نوجوانی، طلبه ای پرکار و خوش فکر و خداترس بود. بیش تر وقت‌ها تا نیمه شب به مطالعه و نوشتن درس‌های خود مشغول بود و برای این که اول شب خوابش نبرد، پس از رسیدگی به درس هایش، شام می‌خورد. [۳] ---------- [۱]: فقهای نامدار، عقیقی بخشایشی، صدر، کتاب خانه آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی، چ۲، ص ۳۲۳. [۲]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، حاج شیخ مرتضی انصاری، قم، دبیرخانه کنگره بزرگداشت دویستمین سالگرد شیخ اعظم انصاری، چ ۱، ص ۷۷. [۳]: زندگی نامه استاد الفقها شیخ انصاری، ضیاءالدین سبط الشیخ، چ ۱، ص ۹۱. https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
❇️❇️ 💠دریای فقاهت 🔰شیخ مرتضی انصاری قدس سره [3]: پدرش، شیخ محمدامین از عالمان راستین و مبلغان دین مبین اسلام بود. وی سه فرزند به نام‌های مرتضی، منصور و محمد صادق داشت. شیخ محمد امین در سال ۱۲۴۸ ه. ق در اثر بیماری طاعون در خارج از شهر دزفول درگذشت و در نزدیکی بابا یوسف که بخشی از آن در حال حاضر آرامگاه این خاندان است، به خاک سپرده شد. این محل اکنون به کاشفیه معروف است؛ زیرا مدتی عبادت گاه عارف مشهور، سیدصدرالدین کاشف دزفولی بوده است. مادر مرتضی، دختر شیخ یعقوب، فرزند شیخ احمدبن شیخ شمس الدین انصاری و از زنان پرهیزگار روزگار خود بود. در شأن او همین بس که مادر فرزندی است که در میان روحانیت کم نظیر بوده و هست. مادر شیخ، او را «آقا» صدا می‌کرد؛ چون وی هم نام جدش بود و به احترام جدش، نام او را نمی بردند و آقا می‌گفتند. این مادر پاک دامن در سال ۱۲۷۹ ه. ق در نجف اشرف از دنیا رفت و شیخ را با غم و اندوهی فراوان، تنها نهاد. [۱] در انتساب شیخ و خاندانش به جابربن عبداللّه انصاری، صحابی معروف پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم هیچ گونه شک و تردیدی نیست؛ زیرا گذشته از شجره نامه‌هایی که در دسترس بعضی از افراد این خاندان هست، شیخ اسداللّه انصاری معروف به امین الواعظین تهرانی نیز در کتابش به نام حدائق الادب به نقل از کتاب مشیخة الجابریة، پدران شیخ انصاری را تا جابربن عبداللّه نوشته است. [۲] ---------- [۱]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، صص ۷۸ ۸۰؛ فرهنگ بزرگان اسلام و ایران، آذر تفضّلی و مهین فضایلی جوان، آستان قدس، چ ۱، ص ۶۱۴. [۲]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۸۰؛ معجم رجال الفکر و الادب فی النجف، شیخ محمدهادی امین، ۱۴۱۳ ه. ق، چ ۲، ج ۱؛ فوائد الرضویه، شیخ عباس قمی، ص ۶۶۴. https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
❇️❇️ 💠دریای فقاهت 🔰شیخ مرتضی انصاری[4]: شیخ در ۲۵ سالگی با دختر نخستین استادش، شیخ حسین انصاری ازدواج کرد. ثمره این پیوند، پسری بود که پس از به مسافرت رفتن شیخ انصاری به دنیا آمد. چون هنگام تولد، وی دو دندان داشت و بنا بر باورهای خرافی آن زمان، چنین کودکی بد یُمن خواهد بود، مامای نادان، دندان‌های طفل چند روزه را کشید و کودک بر اثر آن از دنیا رفت. از این همسر، دختری به نام بی بی فاطمه برجای ماند که شیخ، او را به عقد برادر زاده اش، شیخ محمدحسن درآورد. [۱] او زنی عالمه، فاضل و عابد بود، به گونه ای که هرگاه در نجف اشرف یا سامرا به دیدن مجدّدِ شیرازی (میرزای شیرازی) می‌رفت، میرزا هنگام تفقّد (احوال پرسی) از او به مدّت طولانی می‌ایستاد و او را دختر استاد خطاب می‌کرد. این زن پارسا در سال ۱۳۳۱ در دزفول درگذشت. جنازه اش را به نجف اشرف بردند و در صحن مطهر امام علی علیه السلام زیر ناودان طلا به خاک سپردند. دومین همسر شیخ، دختر میرزا مرتضی مطیعی دزفولی بود. از او نیز دختری به نام بی بی زهرا بازماند که با حاج سیدمحمدطاهر آقامیری دزفولی ازدواج کرد. همسر سومی که شیخ، او را برای به دنیا آوردن فرزند پسر اختیار کرد، از اهل رشت یا اصفهان بود که پسر مرده ای به دنیا آورد. [۲] به این ترتیب، شیخ هیچ فرزند پسری نداشته است. ---------- [۱]: گلشن ابرار، جمعی از پژوهشگران، نشر معروف، ۱۳۷۹، چ ۱، ج ۱، ص ۲۳۴. [۲]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، صص ۴۲۵ ۴۲۶. https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
❇️❇️ 💠دریای فقاهت 🔰شیخ مرتضی انصاری [5]: گفتیم که شیخ پس از فراگیری قرآن و گذراندن دوران مکتب، دروس سطح را نزد عمویش آموخت. سپس در سال ۱۲۳۲ ه. ق؛ یعنی در هیجده سالگی به قصد تشرف به عتبات عالیات همراه پدر از دزفول به سوی عراق حرکت کرد. در کربلا، شیخ محمدامین بنا به سفارش شیخ حسین انصاری استاد شیخ مرتضی با سیّد محمد مجاهد فرزند سید علی (صاحب ریاض) از بزرگان حوزه علمیه و از مراجع تقلید آن زمان دیدار کرد. سید فرمود: «شنیده‌ام برادرم، شیخ حسین در دزفول، نماز جمعه اقامه می‌کند؟! » شیخ مرتضی که در پایین مجلس نشسته بود، فرصت را برای بحث علمی با سید مناسب دید و گفت: «مگر در وجوب نماز جمعه تردیدی هست؟ » سپس نزدیک به دوازده دلیل بر وجوب آن آورد، به گونه ای که وجوب نماز جمعه نزد سید و حاضران مجلس، مسلّم گردید، ولی دوباره خود شیخ مرتضی، همانادله را با جواب‌های کافی و متقن رد کرد تا جایی که سید و حاضران همه شگفت زده شدند. سید چون او را نمی شناخت، از نامش پرسید. شیخ محمد امین او را معرفی کرد. سید از چگونگی بیان و استدلال شیخ مرتضی خرسند شد و متوجه گشت نبوغ فکری درخشانی در او نهان است که در آینده می‌تواند در حوزه‌های علمیه رشد کند و مدارج علمی را پشت سر بگذارد. سید با دیدن استعداد سرشار و درخشان شیخ مرتضی، از شیخ محمد امین خواست تا او را برای تکمیل تحصیلات علمی در کربلا بگذارد و مخارج وی را نیز به عهده گرفت. پس شیخ محمد امین به تنهایی به دزفول بازگشت. شیخ مرتضی چهار سال تمام در کربلا بود و در این مدت نزد سیدمجاهد و شریف العلمای مازندرانی، شاگردی کرد و به درس و بحث پرداخت تا آن که والی بغداد از طرف دربار عثمانی داوود پاشا به محاصره و تسخیر کربلا مأمور گشت. در نتیجه، اهل علم و بیشتر مردم این شهر به کاظمین مهاجرت کردند. [۱] شیخ همراه با آنان چند روزی در کاظمین ماند. در این زمان، گروهی از مردم دزفول که به قصد زیارت مشاهد مشرفه آمده بودند، به دلیل ممکن نبودن زیارت کربلا، می‌خواستند به وطن بازگردند. شیخ نیز همراه این گروه به دزفول برگشت و در این مرحله، سفر اول شیخ به عراق پایان یافت. شیخ مرتضی یک سال یا بیشتر در دزفول ماند و آن گاه برای بار دوم به کربلا رفت و افزون بر یک سال در محضر شریف العلما شاگردی کرد. سپس به نجف اشرف رفت و بیش از یک سال نیز در حوزه درس فقیه محقق، شیخ موسی کاشف الغطا حاضر شد و بعد به دزفول برگشت. [۲] ---------- [۱]: نامداران راحل، کریم جوانشیر، سالار، ۱۳۷۵، چ ۱، ص ۱۰۳؛ مکارم الآثار، ج ۲، ص ۴۸۷. [۲]: فقهای نامدار، ص ۳۲۴. https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
❇️❇️ 💠دریای فقاهت 🔰شیخ مرتضی انصاری[6]: شیخ مرتضی انصاری در سال ۱۲۴۰ ه. ق به قصد زیارت حرم امام رضا علیه السلام از دزفول حرکت کرد. وی در این مسافرت می‌خواست با دانشمندان ایران بیشتر آشنا گردد و در صورت امکان، از خرمن دانش آنان بهره گیرد. خود شیخ هنگام حرکت در این باره گفت: «آن چه از عالمان عراق باید ببینم، دیده ام. اکنون مایلم اگر از عالمان ساکن در ایران، شخصیت‌هایی باشند که امکان بهره برداری از خرمن دانش آنان باشد، با آنان ملاقات کرده و از محضرشان بهره گیرم». پیش از سفر، مادر شیخ که چندین سال از فرزندش دور بود، به این مسافرت راضی نمی شد؛ زیرا می‌خواست فرزندش بیش تر نزد او بماند. هر چه شیخ اصرار می‌کرد، مادرش راضی نمی شد تا این که بنا شد به استخاره عمل کنند. وقتی شیخ، قرآن را به نیت مادر گرامی اش گشود، در سر صفحه، این آیه شریفه بود: لا تَخافی و لا تَحزَنی إنا رادّوهُ الیکِ و جاعِلوهُ مِن المرسلینَ. (قصص: ۷) مترس و اندوه مدار که ما، او را به تو باز می‌گردانیم و در شمار پیامبرانش قرار می‌دهیم. این آیه درباره مادر موسی علیه السلام است. وقتی مادر حضرت موسی علیه السلام مأمور گردید فرزندش را در صندوقی بگذارد و به دریا افکند، از طرف پروردگار به او وحی شد که: ای زن! مترس و محزون مباش. ما او [موسی] را به تو برمی گردانیم و او را از پیامبران قرار می‌دهیم. این آیه شریفه، اندوه آن بانوی مکرّمه را تسکین داد و آینده شیخ را نیز روشن ساخت. از این رو، به فرزندش اجازه مسافرت داد. [۱] هم چنین شیخ برای به همراه بردن برادرش، شیخ منصور استخاره کرد که این آیه آمد: سَنَشُدُّ عَضُدَک بأخیک. (قصص: ۳۶) زود باشد که بازویت را به برادرت، نیرومند گردانیم. این آیه درباره هارون برادر حضرت موسی علیه السلام است. بدین ترتیب، شیخ و برادرش در مسیر سفرِ مشهد، به شهر بروجرد رسیدند. در آن زمان، ریاست علمی و مرجع فتوایی آن سامان به عهده شیخ اسداللّه مشهور به حجت الاسلام بروجردی [۲] بود که مردم از علم و فضلش بهره می‌بردند. شیخ در مدرسه علمیه آن عالم ربانی ساکن شد و پس از یک یا دو روز وقتی قصد حرکت داشت، شیخ اسداللّه بروجردی به او گفت: «چنان چه ممکن است بمانید و بخشی از آموزش فرزندانم را به عهده گیرید». از این سخن چنین بر می‌آید که شیخ اسداللّه از مراتب فضل و دانش شیخ آگاهی نداشته است. شیخ انصاری نیز در پاسخ، از برادرش خواست درس‌های معالم را که هنگام سفر برایش گفته و او آن درس‌ها را نوشته است، به ایشان ارایه کند. وقتی شیخ اسداللّه بعضی از آن جزوه‌ها را مطالعه کرد، به درجه علمی و فضیلت شیخ پی برد و از گفته اش پشیمان شد. [۳] آن گاه آنان را به خانه خود برد و کمال پذیرایی را به جا آورد و شیخ را به مدّت یک ماه در بروجرد نگاه داشت. ---------- [۱]: ریحانة الادب، ج ۱، ص ۱۹۱. نویسنده کتاب یاد شده، جریان استخاره را به سفر دوم شیخ به عراق مربوط می‌داند. [۲]: شیخ اسداللّه بن حاج عبداللّه مشهور به حجت الاسلام بروجردی، از بزرگان عالمان امامیه بود. در زمان ریاست علمی این مرد بزرگ، بروجرد مرکز تحصیل علوم شرعیه گردید. عبادت‌ها و ریاضت‌های سخت او معروف است. [۳]: نویسنده دائرة المعارف الاسلامیه زیر نام اسداللّه بن عبداللّه می‌نویسد: «شیخ مرتضی انصاری نخست بر او [شیخ اسداللّه ] شاگردی نموده است. این اشتباه است. استادان شیخ مشخص است و او استاد شیخ نبوده است». برگرفته از: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۸۸. https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
❇️❇️ 💠دریای فقاهت 🔰شیخ مرتضی انصاری [7]: مدرک صحیحی در دست نیست که شیخ از بروجرد به قم رفته باشد، ولی به یقین به اصفهان رفته و چند روزی در آن جا مانده است. در آن عصر، ریاست دینی اصفهان بر عهده حاج سیدمحمدباقر شفتی رشتی معروف به حجت الاسلام رشتی [۱] بود. اصفهان یکی از مراکز علمی شیعه به شمار می‌رفت و دانشمندانی نامور داشت، ولی مانند حجت الاسلام رشتی که حدود شرعی را نیز اجرا کند، در آن خطه یافت نمی شد. شیخ، نخست برای فهمیدن مقام علمی سید، در مجلس درس او حاضر می‌شد تا این که روزی، سید اشکالی را بر شاگردان القا کرد و در انتظار پاسخ بود. شیخ مرتضی که در پایین مجلس نشسته بود، پاسخ آن اشکال را به یکی از شاگردان یاد داد و از مجلس درس بیرون رفت. وقتی آن شاگرد، پاسخ را به استاد گفت، سید فرمود: «این جواب از آن تو نیست و گوینده آن دارای مقامات بالای علمی است. » هم چنین گفته اند که سید به او فرمود: «این جواب را یا حضرت حجت بن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف به تو تلقین کرده است یا شیخ مرتضی نجفی». هنگامی که آن شخص چگونگی ماجرا را خدمت استاد بیان کرد، سید چند نفر را برای جست وجوی محل سکونت شیخ فرستاد. آنان شیخ و برادرش را در یکی از کاروان سراها یافتند. سید خواست با جمعی برای دیدن شیخ برود و شخصی را پیش تر فرستاد تا به او خبر دهد. شیخ گفت: «به زحمت ایشان راضی نیستم» و به همراهی برادرش به سوی خانه سید روانه شد. در میانه راه، با سید دیدار کرد و سید، شیخ و برادرش را به خانه خود برد. پس از طرح گفت وگوهای علمی، سید پرسید: «با چه قصدی به این شهر آمده اید؟ آیا قصد ماندن دارید یا به جایی دیگر خواهید رفت؟ » شیخ گفت که به قصد ملاقات آمده است. سید اصرار کرد که شیخ در اصفهان بماند و در آن جا ساکن گردد، ولی شیخ گفت به دزفول برمی گردد. ولی سید هم چنان اصرار می‌کرد تا این که شیخ، وجود پدر و مادرش را در دزفول پیش کشید و گفت: «اگر خیال ماندن در ایران را داشتم، اصفهان را ترجیح خواهم داد» و پس از چند روز توقف، آن شهر را ترک کرد. شیخ در ادامه سفرش، به کاشان رفت و در یکی از حجره‌های مدرسه ای در آن شهر ساکن گردید. ملااحمد نراقی صاحب مناهج، مرجعیت علمی و فتوایی آن شهر را در دست داشت. شیخ، ملااحمد نراقی را از هر جهت، کامل و شایان استفاده دید. از این رو، چهار سال در آن شهر ماند و از او درس گرفت. نراقی نیز وجود شیخ را غنیمت می‌شمرد و به مراتب علم و فضل وی اعتماد کامل داشت تا جایی که پس از رفتن شیخ از کاشان فرمود: «بهره ای که من از این جوان بردم، بیش از بهره ای بود که او از من بُرد. » هم چنین گفت: «در مسافرت‌های گوناگونی که داشته ام، بیش از پنجاه مجتهد مسلّم را دیده‌ام که هیچ یک مانند شیخ مرتضی نبوده اند. » هنگام حرکت شیخ از آن شهر، ملااحمد نراقی اجازه مبسوطی به او داد و در آن، شیخ را با بهترین عبارت‌ها ستود.[۲] شیخ و برادرش پس از کاشان به مشهد مقدس وارد شدند و چند ماهی در آن شهر ماندند. سپس از آن جا به تهران آمدند و در مدرسه مادر شاه جای گرفتند. ---------- [۱]: حاج سیدمحمدباقر، فرزند محمدتقی موسوی معروف به حجت الاسلام، اهل شفت رشت بود. وی یکی از فرهیختگان شیعه و فقیه، اصولی، ادیب، ریاضی و رجالی برجسته ای بود که در علوم غریبه از مشاهیر دوران و در مراحل اخلاقی، یگانه زمان بود. درباره تلاش او برای اجرای حدود شرعی، گفته شده است که وی حد قتل را به نقلی بر ۱۲۰ نفر اجرا کرده است. برگرفته از: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۸۹. [۲]: ریحانة الادب، ج ۱، ص ۱۹۱؛ معارف الرجال فی تراجم العلما و الادبا، ج ۲، ص ۴۰۱. این دو کتاب، مدت ماندن شیخ را در کاشان، سه سال نوشته اند. [۳]: فقهای نامدار، ص ۳۲۶. https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2