eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
6.6هزار دنبال‌کننده
827 عکس
302 ویدیو
13 فایل
✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی و...] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده #غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸|بُرش‌هایی از زندگی طلبه‌ی شهید علی‌عباس حسین‌پور 🌼 |توی دبیرستانمون گروهک‌ها اعلامیه می‌گذاشتند داخل میزها برا انحراف بچه‌ها. علی‌عباس بهمون گفت: از فردا باید کمتر بخوابیم و زودتر از همیشه بیایم برا جمع کردن و از بین بردنِ اعلامیه‌ی گروهک‌ها؛ نباید بذاریم روی بچه‌ها اثر بذارن... 🌼 |توی جبهه مریض شد و نمی‌تونست نگهبانی بده. برا همین از این فراغتِ‌بال برا عبادتِ بیشتر استفاده کرد. البته وقتی می‌خواست نمازشب بخونه، می‌رفت بیرون سنگر تا کسی نبینه و ریا نشه. 🌼 |با اینکه اکثر اوقات توی جبهه بود؛ کنکور رو با رتبه ۱۱۲ قبول شد. بخاطر عشق زیاد به امام‌رضا، دانشگاه رضوی رو انتخاب کرد و رفت مشهد. مدتی گذشت و با اینکه هماهنگی درسهای دانشگاه و حوزه خیلی سخت بود؛ همزمان توی حوزه علمیه نواب ثبت‌نام کرد و درس طلبگی رو هم خوند. 🌼 |با غریبه و آشنا جوری گرم احوالپرسی می‌کرد انگار سالها می‌شناسدش. نمیشد توی سلام بهش پیشی گرفت. وضو رو با تمام آدابش انجام میداد. اولین نفر وارد مسجد، و آخرین نفر خارج میشد. می‌رفت یه گوشه مسجد می‌نشست و شروع می‌کرد به ذکر گفتن. همیشه می‌گفت: ما کربلا نبودیم تا حسین(ع) رو یاری کنیم؛ الان باید فرزندش رو یاری کنیم. 🌼 |چهل روز روزه گرفته بود تا شهادت نصیبش بشه... بالاخره به آرزوش رسید و غروب ۲۳بهمن وقتی داشت وضو می‌گرفت، راکت دشمن به زمین خورد و ترکشش به گلویش نشست. رفیقاش میگن چند بار یا زهرا گفت و پر کشید. 📚منبع:کتاب"دیدن روی ماه" @khakriz1_ir
8.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شجاعت بی‌نظیر شهید دل‌آذر در برخورد با رژیم شاه... ▪️| بعد از دیدن کلیپ؛ این خاطره رو هم بخونین: 🌼 |يه بار رژیم شاه براش پيغام داد که بيا و دست از اين کارها بردار، اگه دستگيرت کنيم، بلايی بر سرت میاريم که از کارت پشیمون بشی. محمد جواد هم در جوابشون گفته بود: «ما که خربزه خورديم، پای لرزش هم می‌نشینیم. شما هر چه از دستتون بر میاد، کوتاهی نکنين؛ مثل ما که دست بر نمی داریم.» 📚 منبع: عملداران سرفراز؛ جلد ۱ 🔸۱۳ اسفند؛ سالروز شهادت محمدجواد دل‌آذر گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
4.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دانشجوی دندانپزشکی که مبارزه را بر کلاس درس و زندگی در آلمان ترجیح داد روایتی کوتاه از شهید حبیب‌الله افتخاریان 🔸۱۹ اسفند؛ سالروز شهادت سردار حبیب‌الله افتخاریان گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸بُرش‌هایی از زندگی سردار شهید اسحاق عزیزی 🌼 |وقتی اومد خونه، تمام لباسهاش خونی بود. ازش پرسیدم: چی شده؟ گفت: " امروز تعدادی از جنازه‌های برادران رو از وسط خیابان کنار کشیدم. نمی‌دونم چرا شهید نشدم. شاید سعادت نداشتم. چرا پنج هزار نفر بدست رژیم شاه کشته شدند و ما هنوز زنده‌ایم؟ دیگه نباید توی خونه نشست. حالا که زنده‌ایم، باید مبارزه کنیم! " 🌼 |گمنامی رو دوست داشت. دلش می‌خواست گمنام کار کند و در گمنامی بمیره. حتی من که همسرشم بعد از شهادتش شنیدم توی جبهه فرمانده بوده... 🌼 |شهید عزیزی می‌گفت: "خواب دیدم با جمعی از بچه‌های رزمنده داریم میریم خط مقدم. امام خمینی هم پیشاپیش ما حرکت می‌کردند. من به حضرت امام گفتم: امام امت؛ مراقب باشید این منطقه عراقی‌ها روی خط دید دارند... ایشون هم فرمودند: نه فرزندم! اینها همه کورند! چشم ندارن [که شما رو ببینند].... شهید می‌گفت: بعد در میدان نبرد واقعا به ما ثابت شد که دشمن کوره و حضرت امام پیشاپیش ماست؛ که اگه حضرت امام نبود، پیروزی در عملیات امام مهدی عج به دست نمی‌یومد. فرمانده‌ی کل ما حضرت امام هستند..." 🌼 |در عملیات امام مهدی عج شهید عزیزی با هوشمندی از طریق حفر چندین کانال، رزمندگان را از زیر خانه‌های سوسنگرد که دشمن در آن حضور داشت، عبور داده؛ و به نقاط مشخصی نزدیک دشمن رساند، و این عملیات با پیروزی همراه شد. 📚منبع:ماهنامه فکه؛ شماره ۱۰۸، گفتگو با همسرشهید 🔸۸فروردین؛ سالروز شهادت اسحاق عزیزی گرامی‌باد @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
۱۵۱ 🔸درس بزرگِ شهید، به تمامِ انقلابی‌ها ... |اهلِ جهاد بود و مبارزه. تظاهرات علیه شاه که شروع شد؛ به صفِ انقلابیون پیوست. بعد از پیروزیِ انقلاب هم شد بلایِ جانِ منافقین؛ بطوری‌ که تصمیم به ترورِ مسلحانه‌اش گرفتند؛ اما به لطف خدا جان سالم به در بُرد. با آغازِ جنگ هم بارها و بارها رفت جبهه. وقتی ازش پرسیدند: تا کی جنگ ادامه داره؟ گفت: چرا این سؤال رو از قرآن نمی‌پرسید؟ قـرآن پاسخ داده و فرموده: حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتنَه... خلاصه با آیه‌ی قرآن بهم فهموندکه: یه جوون انقلابی تا از بین رفتنِ کامل فتنه و فساد، تویِ میدونِ مبارزه باقی می‌مونه... 👤خاطره‌ای از زندگی شهید ابوالقاسم عبوری 📚منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مازندران 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸گفته بود که به‌زودی شهید می‌شود... 🌼 |حساسیت و دقت نظرش باعث شد به نمایندگیِ وجوهات شرعی منصوب بشه. با اینکه پول‌های بسیار زیادی از مراجع در اختیارش بود؛ اما حتی وقتی می‌خواست گزارش حساب‌ها رو به دفتر مراجع ارسال کنه؛ هزینه پست رو از مال شخصیِ خودش پرداخت می‌کرد. 🌼 |توی امور مالی بسیار دقیق بود. در یک جیب پول روضه‌خوانی؛در یک جیب سهم امام؛ و جیب دیگه‌شون سهم سادات رو می‌گذاشتند. یک جیب رو هم اختصاص داده بود به پول‌های صدقه... اینجوری مراقب بود تا خدایی نکرده پول‌ها قاطی نشه و حقی گردنش نیاد. 🌼 |شیوه‌ی مبارزه‌ش با رژیم شاه خاص بود. توی منزل مسکونی جای امنی رو برا جزوات درست کرد و ‌جلوش دیوار کشید، تا از دید ماموران ساواک پنهان بمونه. برای پخش اعلامیه‌ها هم، اونا رو لای خمیر می‌گذاشت و با پختن خمیر به صورت نان تافتون؛ از من منزل خارج و به دست دیگران می‌رسوند... 🌼 |یه شب سرِ سفره‌ی‌ شام نشسـته بودیم که شیخ علی این بیت رو خوندند: عن‌قریب است که از ما اثری باقی نیست شیشه بشکسـته و مِی ریخته و ساقی نیست ازشون پرسیدم: منظورتون چیه؟ در حالیکه تبسمی بر لب داشتند، فرمودند: یه مدت دیگه از این دنیا رخت بر می‌بندم... همینجور هم شد و وهابیتِ کوردل که از روشنگری‌ها و تلاش‌های دینی و انقلابی ایشون به شدت عصبانی بود، در حالیکه شهید توی زاهدان برا آوردنِ آب شیرین از منزل خارج شد؛ جلوی درب خونه‌اش ناجوانمردانه ترورش کردند... 📚منبع: بنیاد بین المللی استبصار@khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
7.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مذاکره با دشمن خواری‌ست؛ ما هیچ چاره‌ای نداریم جز جنگ، تا بیت‌المقدس... شما صدای شهید همت را می‌شنوید ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸بُرش‌هایی از زندگی شهید محمدرضا افیونی 🌼 |يه روز محمدرضا از مدرسه برگشت خونه و لباس نويی که تازه براش خريده بودم رو برداشت و بُرد. علت رو که ازش پرسیدم، گفت: يکی از همکلاسیام لباس عيد نداره، لباسم رو می‌برم براش... اون سال محمدرضا با لباس‌های سال قبلش، عيد رو سپری کرد. 🌼 |رفته بودم جبهه برا دیدنِ پسرم. به مقرشون که رسیدم وقت ناهار بود. محمدرضا بهم گفت: غذای مقر متعلق به نیروهایِ اینجاست؛ شما غذاتون رو از توی شهر تهیه کنید... من هم که از حساسیت شدید پسرم نسبت به بیت‌المال خبر داشتم، رفتم و از داخل شهر غذا گرفتم و خوردم. 🌼 | يه روز مادرش ازش خواست تا کپسول گاز رو ببره و پر کنه. با اینکه ماشین سپاه در اختیارش بود، با موتور سیکلت شخصی‌اش رفت. خیلی سختی کشیده بود، اما حاضر نشد از ماشینِ بیت‌المال استفاده کنه. 🌼 |محمدرضا می‌گفت: بهترين چيز شهادته! پس تا اونجا که می‌تونيد بايستيد و با دشمن بجنگيد؛ نفعِ فردی و اجتماعی ما توی همين جنگیدن با دشمنه... 🌼 |یه بار خواب دیدم که دارم به محمدرضا میگم: پسرم! در میزنن؛ برو درب رو باز کن. محمدرضا هم برگشت و گفت: آقا امام زمان هستند... با خوشحالی گفتم: پس چراغ‌ها رو روشن کن... زير نور چراغ‌ها ديدم سيد قدبلندی سوار بر اسب سفيد داره میاد. محمد رضا هم سوار بر اسب ديگری کنار ايشون بود... صبح فردایی که این خواب رو دیدم، خبرِ شهادت محمدرضا به گوشم رسيد. 📚منبع: خبرگزاری دفاع‌مقدس [بنیاد حفظ آثار و ارزش‌های دفاع‌مقدس] @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸معلوم میشه کی بچه‌ست... 🌼 |دوست داشت بره جبهه؛ برا همین سعی می‌کرد من و مادرش رو راضی کنه. یه روز وقتی توی تلویزیون تصاویر اعزام بچه‌های کم سن و سال به جبهه رو دید، گریه کرد و گفت: ببینید اینا هم مثل من بچه هستند، ولی میرن جبهه... منم وقتی اشکاش رو دیدم، گفتم: حالا که اینقدر علاقه داری: من حرفی ندارم، برو به امان خدا... 🌼 |وقتی اعزام شدیم جبهه؛ بچه‌ها [بخاطر سن کم و جثه‌ی ضعیفِ قربانعلی] باهاش شوخی می‌کردند و بهش می‌گفتند: ما باید برات شیرِ خشک در نظر بگیریم... ایشون هم با خنده در جوابشون می‌گفت: توی جبهه [و میدان رزم] معلوم میشه که من بچه‌ام یا نه... واقعاً هم توی جبهه مشخص شد که قربانعلی بچه نیست؛ و اتفاقا یه شیرمردِ واسه خودش... 👤 خاطراتی از زندگی نوجوان شهید قربان‌علی یوسفی 📚منبع: کنگره ملی شهدای استان مازندران ▫️۸تیرماه؛ سالروز عروج شهید قربانعلی یوسفی گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
800.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چه سعادتی از این بالاتر که فدا بشیم... از کنار این جمله‌ی شهید حسن باقری ساده رد نشو ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸پام مجروح شده؛ حرف که می‌تونم بزنم... 🌼 | مجروح که می‌شد، به سختی باید منتقلش می‌کردند عقب یا بیمارستان. وقتی هم می‌بردنش بیمارستان؛ زود می‌خواست از اونجا خلاصی پیدا کنه و برگرده جبهه... بطوری که پرستارها و پزشکها از پسِش بر نمی‌یومدند... می‌گفت: مجروح شدم؛ اما صحبت که می‌تونم بکنم، اگه بچه‌ها منو با این وضعیت ببیند، روحیه می‌گیرند.‌‌.. می‌گفت: این جراحت‌ها برا من مجروحیت نیست، تا جان در بدن دارم، میرم جبهه... 🌼 | می‌گفت: ما نیومدیم جبهه برا شهید شدن؛ ما اومدیم تا آخرین نفس و قطره‌ی خون پشت دشمن رو به زمین بزنیم؛ حالا اگر بین راه هم به درجه‌ی شهادت رسیدیم فبها المراد... می‌گفت: هدفِ ما مشخصه. هدف، پیروزیِ اسلام و پیروزی قرآنه... می‌گفت: دشمنِ اصلی ما هم آمریکا و صهیونیسته؛ ما باید اسرائیل رو از روی زمین برداریم... 👤خاطره‌ای از زندگی شهید محسن دین‌شعاری 📚منبع: پایگاه اینترنتی موسسه جماران ▫️۱۵مرداد؛ سالروز شهادت سردار شهید حاج‌محسن دین‌شعاری گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸 آقا مصطفی؛ مردِ همیشه مُبارز... 🌼 | بعد از بازنشستگی خیلی پیگیر رفتن به سوریه بود. همیشه هم این جمله‌ی حضرت آقا رو تکرار می‌کرد که فرموده بودند: یک پاسدار هیچوقت بازنشسته نمیشه... آقا مصطفی معتقد بود تا وقتی زنده است، باید برا حفظ نظام و انقلاب و امنیت کشور تلاش کنه... 🌼 | توی اعزام آخرش، از نوه‌ی پنج ساله‌اش می‌خواد که برا شهادتش دعا کنه ... انگار دعای مستجابی کرده بود که بابابزرگش به آرزوش رسید 🌼 | توصیه‌ی آقا مصطفی به خانواده و نزدیکانش این بود: همیشه سرباز خوبی برا امام زمان (عج) و نایب‌شون امام خامنه‌ای باشید...  ▫️۱۹مرداد؛ سالروز شهادت سردار شهید مصطفی خوش‌محمدی گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب: