eitaa logo
ناگفته هایی از اسارت
278 دنبال‌کننده
48 عکس
62 ویدیو
2 فایل
بیان خاطرات اسارت آزادگان ۸ سال دفاع مقدس، با هدف آموزش و بازخوانی فرهنگ ایثار و مقاومت و اشاعه این فرهنگ بین افراد غیر آزاده و نسل‌های بعد از جنگ ارتباط با ادمین: @Ganjineh_Esarat بیان خاطرات: @Khaterat_Revaiat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹حفظ قرآن از آسایشگاه بیرون آمدم به طرف میدان وسط اردوگاه در حرکت بودم. چند قدمی بیشتر نرفته بودم که با برخورد کردم. مثل همیشه خیلی خون گرم و دوستانه برخورد کرد. سلام و علیکی کردیم سپس گفت بعد از ظهر ساعت ۴ در آسایشگاه ۱۴ را می‌خوانم. اولین بار بود که خود را در برابر آزمون و قضاوت جمع زیادی از دوستان قرار می‌داد. همه از مشغولیت به حفظ قرآن او و دیگر دوستان شنیده بودیم، ولی ... مملو از جمعیت شده بود، بچه ها، چند هم برای کنترل اوضاع و رصد کردن رفت و آمد در راهرو و محوطه اردوگاه گذاشته بودند. تعدادی هم محفوظات او را از روی قرآن دنبال و کنترل می‌کردند. عبدالرضا، بدون توجه به شلوغی جمعیت و دستپاچگی، شروع به خواندن ، از حفظ نمود. همه متعجب از سرعت و بدون تپق او شده بودند. الحمدالله جلسه به خوبی و بدون مزاحمت برگزار شد. همین فعالیت آشکار و سوره‌های بزرگ دلیلی شد برای تبلیغ و حفظ قرآن. در آن زمان، تقریباً بسیاری از بچه‌های مذهبی ساعات زیادی از اوقات شبانه روز خود را به حفظ قرآن و یا مرور اجزا و سوره‌های حفظ شده می‌گذراندند. عبدالرضا و دیگر هم برای بهبود کار، سبک و روش تعریف کرده بودند. بعضی اوقات، بچه‌ها برای مرور و تسلط بر سوره‌های حفظ شده، دونفره به دور میدان وسط اردوگاه قدم می‌زدند و به روش‌های مختلف تمرین می‌کردند. راوی 👈لطفا با معرفی کانال ما به دوستان و گروه‌های ایتا، در اشاعه فرهنگ ایثار و مقاومت سهیم شوید.. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
🔹درگیری با عراقیها قدیم بعد از ، دومین اردوگاه در بود. تا اواخر سال ۵۹ تعداد اسرای این اردوگاه تقریبا به ۱۱۰۰ نفر میرسید که در ۹ اسایشگاه ۱۲۰ نفری تقسیم شده بودند. در اولین (سال ۶۰)، عراقیها آنهایی که قصد گرفتن داشتند را با این توجیه که میخواستند و را گرم بدهند (که الحق اینکار را هم کردند)، در سه آسایشگاه ۱ و۲و۳، از بقیه جدا کردند.. بعد از ۴ ماهه این سه اطاق (در جریان و زندانی شدن بچه ها) عراقیها کم کم تعدادی را از اردوگاههای دیگر به اردوگاه ما آوردند که در بین آنها هم بود. و پس از مدتی به سفارش و پا در میانی حاجی اعتصاب شکسته شد. جمعیت اردوگاه حدودا ۲۰۰۰ نفر، بسیار شلوغ و در اسایشگاهها جا بسیار کم بود. و همه در فشار جسمی و روحی زیادی بودند. یک روز عراقیها، یک نفر از بچه ها از اطاق یک را که یک پای خود را از دست داده بود بردند و حسابی زدند. این موضوع باعث ناراحتی و زیادی بر بچه ها شد. چند روز بعد از این ماجرا، قبل از آمار و داخل باش آن اطاق و اطاق مجاور آن (دو اتاق آخر)، مجددا سرباز عراقی به یک نفر از اسرا گیر میدهد و میخواهد او را ببرد، در اینجا، چند نفر از بچه های این دو اطاق به سربازان عراقی حمله کرده و آنها را فراری دادند. بقیه بچه ها به محوطه ریخته و با صدای بلند، شروع به کردند و درب اطاقهای سمت راست اردوگاه را شکستند و همه به بیرون از اطاقها ریختند . بلافاصله سربازان عراقی به پشت بام رفته و از بالای بام، نگهبانان هر طرف شروع به تیراندازی به طرف دیگر اردوگاه (حتی آسایشگاههایی که هنوز در اطاقهای خودشان بودند)، کردند. در این بین , به رسیدند و ۱۳ نفر دیگر هم زخمی شدند که در بین آنها و بطور جدی آسیب دیدند. راوی 👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانال‌ها و گروه‌های دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
، 🔹 المال (صندوقهای خیریه) .... ادامه از قبل ۱. پائیز سال شصت را بعلت نامعلوم از بردند و بعد از چند ماه به همراه صد و پنجاه نفر از دوباره به آوردند. وقتی علت بردن و برگرداندنش را پرسیدیم گفت بخاطر بوده و ایشان را به برده ودر آنجا محاکمه اش کردند‌. جرم شأن نیز این بوده که گفتند "شما از فلس (واحد پول خرد عراقی) جمع می کنید و به می فرستید تا به کمک کنید ایشان گفته بود، اولا شما به ما (پول رایج کشور ) نمی دهید کاغذ های رنگی می دهید که رویش نوشته صد فلس، پنجاه فلس که هیچ ارزشی ندارد فقط در (بوفه) اردوگاه اعتبار دارد حتی از این اردوگاه به اردوگاه دیگر بروی این کاغذ ها اعتبار ندارند!! ثانیا ما چگونه می توانیم این کاغذ ها را به ایران بفرستیم در حالیکه که هیچ ارتباطی با خارج از اردوگاه نداریم. جواب مستند حاج عباس قاضی بغداد را قانع نمود و ایشان تبرئه شد و به اردوگاه عنبر منتقل شده از آنجا دوباره به بر گشتند ولی پرونده صندوق بسته نشد.. 2. در زمستان سال شصت یک ، مسئول صندوق اتاق هفت بود. یک روز در کنار سیم خاردار داشت قدم می زد و لغات می خواند. افسر استخباراتی صدایش کرد و برد بالا (بازداشتگاه و شکنجه گاه در طبقه بالای اردوگاه بود). ابتدا گفته بود روزنامه را تا کردی وعکس رئیس الغائط () تا شده است و بعد نیز گفته بود تو از اسرا فلس جمع می کنی و می فرستی ایران برای کمک به جبهه و بقدری بر پیکر نحیف او زده بودند که همه هیکلش سیاه شده بود بعد نیز ازش خواسته بود که به توهین کند و عبدالرضا استنکاف کرده بود و دوباره عملیات آعاز شده بود..😢😢 وقتی عبدالرضا آمد پایین، انگار که پوست بدنش را کنده بودند.. ۳. سال شصت دو بعد از فرار اول موفق و فرار دوم ناموفق و لو رفتن جریانات و و ، عراقی ها به همه چیز گیر می دادند و دنباله بهانه بودند و کسی دوباره گزارشی از صندوق بیت المال داده بود. یک روز بعد از صبح همه اسرا را فرستادند داخل و درها را بستند! در حالی که با دستگاه مین یابی در باغچه ها به دنبال اشیائ کش رفته از انبار بودند، سبحان (سرباز عرافی معروف به بچه ممدگاوی) آمد پشت پنجره و اسم مرا خواند . وقتی آمدم بیرون دیدم را نیز آورده است. ما را بردند بالا و پذیرایی خوبی کردند(شکنجه).. اتهام آقای جوانی همان صندوق و ارسال کمک به جبهه ها بود ولی من اتهامات دیگری نیز داشتم خیلی طول نکشید آمدیم پائین. نیم ساعت بعد سرباز دیگری آمد مرا برد بالا. اینبار بازجویی بود و و شتمی در کار نبود. یک سروانی داشت باز جوئی می کرد که تا آن روز ایشان را ندیده بودم. بعد از کلی سین جیم کردن بدون این که حرف های مرا گوش کند، گفت اگر یکبار دیگر بشنوم فلس جمع می کنی و به جبهه می فرستی میدهم وسط اعدامت کنند. حالا برو ... اوردنم پآئین ، داخل مقر من را دید از سرباز پرسید این اینجا چکار می کند؟ سرباز جواب داد این همان اسیری است که فلس جمع می کند و به می فرستد!! سرهنگ بی شعور تا این حرف را شنید هجوم آورد طرف من چند تا مشت و لگد زد و رفت و من را برگرداندند آسایشگاه .... بعد از این جریانات ما مدتی فتیله صندوق را کشیدیم پائین و فعالیت صندق کاملا سری شد راوی (قزوینی) ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan