eitaa logo
ناگفته هایی از اسارت
258 دنبال‌کننده
36 عکس
49 ویدیو
0 فایل
بیان خاطرات اسارت آزادگان ۸ سال دفاع مقدس، با هدف آموزش و بازخوانی فرهنگ ایثار و مقاومت و اشاعه این فرهنگ بین افراد غیر آزاده و نسل‌های بعد از جنگ ارتباط با ادمین: @Ganjineh_Esarat بیان خاطرات: @Khaterat_Revaiat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹خبر اسارت پس از گذشت حدود دو ماه از و بی‌خبری خانواده‌ها از ما و دنبال کردن هر روزه ایشان از و واحدهای تعاون مربوط به ، اسرا و مفقودین در و ، روزی یک نفر از با قدیمی به اردوگاه آمد. بچه‌ها در صفی ایستاده و منتظر نوبت بودند. او که به هم آشنایی داشت روی صندلی نشسته و چرت می‌زد در حالیکه چند سرباز عراقی هم اوضاع را تحت کنترل داشتند. بچه‌ها به نوبت میکروفون را می‌گرفتند و طبق توجیه اولیه، من ...... از شهر .... ، در تاریخ ...... به دست نیروهای عراقی شدم. لطفاً هر کس صدای من را می‌شنود به خانواده ام به آدرس .......... و شماره تلفن .......، اطلاع بدهد. اینجا اگر کلمه‌ای اضافه‌تر و یا غیر مفهوم برای خبرنگار عراقی گفته می‌شد با اشاره او سربازان، اسیر بیچاره را زیر دست و پا و پشیمان می‌کردند.. و بدین صورت خانواده‌ها برای اولین بار از وضعیت فرزندان خود بعد از چند ماه مطلع شدند. از دیگر اسرا و سربازان عراقی شنیده بودیم که قرار است برای بازدید و ثبت نام از ما به اردوگاه بیایند. بالاخره پس از چند ماه، برای اولین بار نمایندگان صلیب به اردوگاه آمدند. طی چند روز حضور آنها در اردوگاه، ثبت نام و اسارت برای همه انجام و به دنبال آن به هر نفر یک برگ کاغذ با سربرگ صلیب ، جهت اطلاع به خانواده‌ها و ایجاد ارتباط اولیه داده شد. قرار بود هر یک ماه، نمایندگان صلیب جهت سرکشی، تحویل نامه های رسیده و ارسال نامه های جدید اسرا، به اردوگاه بیایند که در عمل بعضی مواقع به دو ماه یا بیشتر طول می‌کشید. قبل از هر بار آمدن نمایندگان صلیب بارقه‌هایی از شادی و امید در دل بچه‌ها روشن می‌شد. چرا که نه تنها عراقی‌ها مقداری به وضعیت و نیازهای اردوگاه رسیدگی می‌کردند، صلیب هم غیر از امکاناتی محدود مثل توپ و و برای سرگرمی اسرا، نامه ها و عکسهای ارسالی خانواده ها را به همراه می‌آورد. راوی 👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانال‌ها و گروه‌های دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
🔹گیوه بافی(نوعی پای پوش) یکی از جذاب‌ترین مشغولیت‌ها بین هنرهای دستی بود. محصولات هنری، بیشتر قابلیت استفاده شخصی، به دوستان یا برای حفظ از اسارت استفاده میشد. یکی از و کاربردی بود. بافندگان ، ابتدا با برش رویه دمپایی پلاستیکی، کف گیوه را تهیه می‌کردند. سپس نخ زیرپوش‌ یا جوراب‌های مستعمل را می‌کشیدند و بعد از چند لایه کردن و تابیدن آن توسط دوکهای دست ساز، نخ ضخیم مناسب بافت را تهیه و آنرا می بافتند. برای بافت گیوه، نیاز به سوزن‌های ضخیم و بلند (جوالدوز) بود. آنها با قطع کردن تکه‌ای از سیم‌های خاردار اینجا و آنجای اردوگاه (به وسیله سنگ و خم و راست کردن) و صاف کردن یک رشته از ، سپس ساب و صیقلی کردن آن روی سیمان کف راهروها را تهیه می‌کردند. هفته‌ها و بعضاً ماه‌ها طول می‌کشید تا یک جفت گیوه از کفی تا رویه بافته و قابل استفاده شود. راوی 👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانال‌ها و گروه‌های دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
🔹سید آزادگان ... ادامه قسمت قبل بالاخره بعد از چند روز مذاکره و رفت و آمد حاج آقا بین آسایشگاهها، مسولین متقاعد شده و قرار شد بزنیم. اولین گروه به سرپرستی آقا مشغول شدند. ملات آماده شد، قالب ها را چیدند و حاج آقا اولین بیل ملات را داخل قالب ریختند تا همه مطمئن شوند حرمتی در بلوک زنی نیست . هر بیل ملات که سید داخل قالب میریخت، بچه ها آنرا با یک بلند و بدنبالش "عجل فرجهم واهلک اعدائهم و اید امام الخمینی" همراهی میکردند. ها از این که شکسته شده بود ابتدا خیلی خوشحال بودند. فرمانده عراقی آمد داخل آسایشگاه ها، صحبت کرد و گفت خوشحالم که مشکل ما با هم حل شد و خودمان توانستیم مشکل را حل کنیم و گوش بحرف هم ندادید، صلیب کیه صلیب زیر کفش منه !!... حالا یه مشکل بزرگ بوجود آمده بود. آنهم صلوات هایی بلندی بود که با بلوک زدن بچه ها همراه "اید امام الخمینی" و پیچیدن صدای آن در اردوگاه .😃 بعد از چند روز، سرهنگ عراقی حاج آقا را خواسته بود و گفته بود آن اعتصاب بهتر از این کار کردن بود. آن روز ما این ها را و درها را برویشان بسته بودیم ولی حالا آمدند بیرون و صدای صلوات و شعارشان تا دفتر من میاید!!😄 بعد گفته بود اگر در به این شکل که اسرای ایرانی اسم را میبرند، اسم را ببرند ایران چکار می کرد؟ حاج آقا فرمودند اسم امام را گفت سید خمینی ولی اسم صدام را بدون هیچ پسوند و پیشوندی.. 😳😳 او از حاج آقا خواسته بود که به بچه ها بگویید دیگر این را ندهند.. راوی (قزوینی) 👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانال‌ها و گروه‌های دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹وضعیت قرمز از دیدگاه ، خصوصا زندانبان‌های عراقی، تقریباً هر تحرک و فعالیتی ممنوع بود. تجمعات بیش از ۵ نفر به هر دلیل و موضوع، برگزاری ، سیاسی و عبادی، و .... ، همه ممنوع!! و در صورت مشاهده سربازان گشتی عراقی (در هر ساعت از شبانه روز) در ، عواقب سختی از جمله محرومیت‌های آزاد باش، ، و به دنبال داشت. لکن، علیرغم محدودیت‌ها، تقریباً همه فعالیت‌های فوق و بیشتر از آن، با نفراتی از ما در برابر نگهبانهای عراقی انجام می‌شد. و حتی در فعالیت‌های مهم‌تر و پرجمعیت‌تر، بعضی اوقات دیده بانی توسط چند نفر به صورت ماراتونی (اطلاع به یکدیگر) اجرا می‌شد. یکی از فعالیت‌های فراگیر، سبکهای مختلف بود که اکثرا در اوقات نظافت صبحگاهی ، توسط و فراگیران انجام می‌شد. دیگرانی هم بودند که وقت یک ساعته نظافت برای علایق ورزشی آنها ناکافی بود. ، ، ، ، مرحوم و ... به عنوان یا فراگیر با دیده بانی دوستان دیگر، معمولا به نوبت در مشغول فعالیت‌های و ورزشی بودند. بعضی اوقات که بچه‌ها مشغول اجرای یکی از ممنوعیات در زمان بسته بودن درهای آسایشگاه بودند، میدان دید دیده‌بان‌ها کمتر و امنیت برنامه حساس‌تر می شد. در این مواقع، دیده‌بان‌ها با استفاده از تکه ، رفت و آمد نگهبان عراقی در راهروها را از داخل پنجره‌ کنترل و در وقت ضرورت ""، را اعلام می‌کردند. راوی 👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانال‌ها و گروه‌های دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
11.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹لطفا این فیلم سه بعدی را با یک چشم ببینید و لذت ببرید. @khaterate_Azadegan
/ 🔹مدال‌های کشتی با توجه به اشتغال به روزمرگی‌ها و فقدان سالنامه و ، معمولاً از مناسبات و ایام غافل بودند. لکن دوستان فعال در زمینه‌های فرهنگی، قبل از فرارسیدن مناسبات و ، رفت و آمدها و هم قدمی‌های معناداری داشتند که تقریباً ما تقویم خود را با شدت گرفتن تحرکات آنها تنظیم می‌کردیم.😂 کلی، حتی اجرای برنامه‌های اردوگاهی توسط دوستانی مثل ، ، ، و ....، انجام می‌شد. در هر آسایشگاه نیز مسئولین فرهنگی و مجریانی عهده‌دار زنده نگه داشتن و مناسبات بودند. برنامه‌ها معمولاً شامل یک یا چند آیتم ، اجرای و ، ، و ...، بود. ماه معمولا در آسایشگاه ما برگزار می‌شد. ، ، و دوستانی دیگر از مجریان و داوران و کشتی‌گیران این مسابقات بودند. عصرها بعد از بستن در آسایشگاه توسط عراقی‌ها، تشک‌ها در کنار هم پهن می‌شد و پس از علامت دهی دیده بانها برای شروع برنامه، بچه‌ها دور تشک‌ها به تماشا نشسته و شروع می‌شد. در پایان مسابقات هم که معمولاً به روش حذفی یا دوره‌ای انجام می‌شد، که توسط شده بود، به رسم به برندگان داده می‌شد😳😄 راوی 👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانال‌ها و گروه‌های دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
🔹آپارات در ماه‌های اولیه بودیم و اکثریت اسرا همواره نسبت به پایبند و مستحکم بودند. به عنوان فعالیتی فرهنگی و خیال ، نفرات چند آسایشگاه را در یک آسایشگاه جمع و با آپارات و عربی مستهجن به نمایش می گذاشتند. چند سرباز کابل به دست پشت سر جمع ایستاده و نه فقط از دستگاه حفاظت میکردند، بلکه از بی توجهی بچه‌ها نسبت به مشاهده فیلم نیز مراقبت می‌کردند. اگر فردی به هر بهانه سر خود را پایین یا به طرفین می‌چرخاند، با او را متوجه کادر نمایش فیلم روی دیوار می‌کردند. بسیاری از بچه‌ها طی دو ساعت نمایش، بدون توجه به فیلم با مستقیم نگه داشتن سر و تمرکز بر گوشه کادر، یا بستن چشم‌ها مشغول و حفظ باورهای دینی خود بودند. بعدها به مرور زمان برای هر آسایشگاه یک آوردند که اکثریت افراد، نسبت به برنامه های بدون محتوای آن هم توجهی نداشتند. و حفظ باورها و اعتقادات در ایام اسارت ، موجب شده بود که بعضی از ، در اولین ایام پس از آزادی در مواجهه با ولنگاریهای جامعه آنروز ، سرخورده، متاثر و خانه نشین شوند. راوی 👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانال‌ها و گروه‌های دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
🔹خیاطی از ضروریات زندگی در هر محیط، دست به سوزن و نخ شدن است. حال اگر زندگی در محیطی باشد که محدودیت حق انتخاب در سایز و طرح و مدل باشد، این ضرورت بیشتر احساس می‌گردد. اولین روزهای ، به هر نفر یک (پیراهن بلند عربی تا روی پا) داده شد. بچه‌ها که عمدتاً با این نوع لباس آشنایی نداشته و کنار آمدن با آن را سخت می‌دانستند، دست به برش برده و آن را به اندازه یک عادی کوتاه می‌کردند. و این شروعی بود برای خیاطی‌های حرفه‌ای توسط بعضی از بچه‌ها... هر سال دو مرتبه به ما لباس می‌دادند که بسته به و موجودی انبار، این لباس‌ها متفاوت بود. دشداشه، پیراهن و ارتشی و ، حداکثر تنوعی بود که در لباس ما وجود داشت. در اولین روزهای دریافت لباس، بازار تعویض و تغییر سایز داغ بود. دقیقاً مثل آزاد، روحیات اسرا در لباس و پوشش نیز متفاوت بود. برخی به همان مدل اولیه اکتفا می‌کردند ولی بعضی دیگر در همان سطح از امکانات، پیراهن و شلوارهای طرح دار و حتی ، با طرح‌های متنوع، (با استفاده از پتوهای نازک ارتشی) بازیکنان تیم‌های ، ، و برای خود یا دیگران می‌دوختند و علاوه بر و ، تنوع بصری در پوشش اسرا را فراهم می‌نمودند. جالب توجه اینکه هیچ وقت در این هنرمندی‌ها، از پارچه خام استفاده نمی‌شد و همه این طرح‌ها با استفاده از تکه‌های پارچه و تغییرات در لباس‌های سهمیه‌ای شش ماه یک بار انجام می‌شد. راوی 👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانال‌ها و گروه‌های دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
/ 🔹عکس امام خمینی در اولین ماه‌های هر نفر فقط دو پتوی سیاه رنگ ارتشی و امکاناتی بسیار محدود داشت، ولی و بچه‌ها بسیار بالا بود. چهار ردیف قاب مهتابی که با زنجیری حدود ۴۰ سانتی‌متر از دو طرف، قاب را به سقف آویزان نگه داشته بود، نور را تامین می‌کرد. گروهی از بچه‌های پرشور و انرژی از ، در گوشه آسایشگاه دور هم بودند. به یکباره دیدیم یکی از آنها روی شانه‌های دیگری بالا رفت و نزدیک‌ترین قاب‌های مهتابی به دیوار آخر آسایشگاه را با حذف زنجیر از یک طرف، به صورت مورب به طرف دیوار قرار داد. و به دنبال آن پتوی سیاهی که تمثال روی آن با صابون شده بود را روی دیوار نصب کردند، با نصب پتو ی تمثال امام (سایز ۲*۱.۵ متر) و نورافشانی مهتابی‌ها روی آن، همه به وجد آمده و فرستادند. صدای صلوات، نگهبان را به پشت پنجره آسایشگاه کشانید و علت صلوات را جویا شد ولی از جواب بچه ها قانع نشد. همه جا را ورانداز کرد تا اینکه با به هم خوردن یکنواختی نور یک طرف آسایشگاه، متوجه روی دیوار شد. او پس از سر و صدا، سریعا به مقر رفته و با گروهی از سربازان و برگشتند. در باز شد و آنها به داخل آسایشگاه آمدند. بچه ها که فورا صف نماز جماعت تشکیل داده بودند، مانع نزدیک شدن آنها به دیوار آخر آسایشگاه شدند. شروع به صحبت و تهدید و بالاخره بچه‌ها قبول کردند که بدست خودشان را پایین بیاورند. راوی 👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانال‌ها و گروه‌های دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan