eitaa logo
خشتـــ بهشتـــ
1.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
149 فایل
✨﷽✨ ✨اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفࢪَج✨ #خشـــت_بهشـــت 🔰مرکز خیرات و خدمات دینی وابسته به↙️ مدرسه علمیه آیت الله بهجت(ره) قم المقدسه 🔰ادمین و پشتیبان؛ @admin_khesht_behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
همسر : ✍ایشان بعد از آن ملاقات با ساعت یک ظهر به منزل آمد و ساعت شش پرواز داشت. گفتم شما استراحت کن بعد مدتی دیدم که مشغول تمیز کردن فریزر خانه است. ایشان به بنده گفتند شما کمر و پایتان درد می کند و من می خواستم که قبل از رفتن این فریزر را برایتان تمیز کنم... آن روز به دخترهایش گفت پدر شما این مرتبه که به برود قطعاً می شود و به خاطر این حرف دخترهایم گریه کردند... من به آن ها گفتم پدر شما از اول جنگ در بوده و تا حالا خدا ایشان را نگه داشته و از این به بعد هم نگه می دارد ولی گفت که من حتماً می شوم. آن روز صورتش نورانی شده بود، خواستم فضا را عوض کنم به شوخی گفتم: من را هم می کنید که گفتند حتما... من گفتم ببین اگر بشی ما جنازه شما را به همدان ببر نیستیما..... گفت نه تورا به خدا حتما زحمت بکش ، من همین است...... ساکش را آماده کرده بودم ،آمدم داخل اتاق دیدم لباس های اضافه داخل ساک را بیرون گذاشته گفتم مگه اینارو لازم نداری؟ گفت این مرتبه زود برمیگردم. هنگام خداحافظی چند مرتبه به داخل حیاط رفت و برگشت؛ پرسیدم چیزی شده؟چرا نگرانی؟ گفت نه چیزی نیست..... از زیر ردش کردم سوار ماشین شد دستی تکان داد و راننده گاز ماشین رو گرفت و رفت .با این که اهل پیامک و این جور چیزها نبود ولی آنروز پای پله هواپیما برای من یک کوتاه فرستاد؛ فقط نوشته بود: و سه روز بعد هم در شهید شد...... 🌺🍃 📝 برگرفته از کتاب پیغام ماهی ها 🕊·| @shahid_Ali_khalili_313
#معرفی_شهیدمدافع‌حرم🌹 #شهیدمحمدحسین_بشیری🌹 #صفحه_هفتم:📖 💮ارادت خاصی به #خانم_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها داشتم و عاشق #ولایت بودم ..همیشه یه #چفیه روی دوشم بود که نشانه همرنگی من با رهبرم هست☺️ بار اول که به #سوریه رفتم همسرم ناراضی بود اما با صحبتایی که باهم داشتیم قانع شدن..من سه بار به #سوریه رفتم و هر بار دو ماه اونجا بودم ادامه داره... #رفیق_شهیدم🌹 ╔ ❄️❄️❄️ ════╗ ||•🇮🇷 @marefat_ir ╚════ ❄️❄️❄️ ╝
💠شهید رسول خلیلی خیلی دوس داشت کربلا بره ، اما به خاطر شغلش ( بودن ) نتونست کربلا بره .... 🍃دفعه آخر ، قبل از رفتن به به مادرش میگه ، مامان این سری برگردم ، کاری به هیچی ندارم .... کربلارو میرم 🌹 ✨اما این سری رسول خلیلی میشه ....💔 ⚜ امااااا دلتنگی شهید ناتموم نمیمونه ..... جوری که از سنگ حرم اباعبدالله ، برای مزارش سنگ میزارن ..... 💠این روزها کسایی که دلتنگ ن و دسترسی به حرم ندارن ، میان کنار شهید رسول .....😭😭😭 ╭━━━⊰🏴⊱━━━╮ ||•🇮🇷 @marefat_ir ╰━━━⊰🏴⊱━━━╯
جنتی فرمانده رزمندگان مدافع حرم پاکستانی(تیپ زینبیون) بود که سال ۹۲ راهی شد و نهایتا در ۱۶ فروردین ۹۶ در حماه سوریه منطقه تل ترابی به رسید. بعد از گذشت ۲ سال طی عملیات تفحص پیکر شهدای مدافع حرم در مناطق سوریه، پیکر این شهید نیز شد و به کشور بازگشت. هویت پیکر او از طریق آزمایش DNA شناسایی شده بود. 🏴 🌹 💓 .
🔴هالووین واقعی اینجاست در «یمن» گریم توسط عربستان خبیث لوازم آرایشی با آمریکا خونخوار ╭━━━⊰⚫️⊱━━━╮ ||•🇮🇷 @marefat_ir ╰━━━⊰⚫️⊱━━━╯
شب گذشته مراسم وداع با پیکر مطهر 🌷#شهید_آمر_به_معروف #محمد_مهدی_رضوان🌷با حضور باشکوه عموم مردم در #معراج_شهدای_تهران برگزار شد. پدر این شهید ۱۹ ساله در این مراسم با اشاره به #شهادت_حضرت_علی_اکبر_(ع) در صحرای کربلا و ذکر مصیبت #امام _حسین–(ع) در غم از دست دادن جوانش گفت: مصیبت ما هر چقدر هم که بزرگ باشد، حتی با یک درصد از مصیبت‌های #امام_حسین_(ع) قابل مقایسه نیست. پسر من هم فدای #امام_حسین_(ع). خوشحالم که پسرم با افتخار رفت. پدر #شهید_رضوان با اشاره به علاقه‌مندی شهید برای حضور در جمع #مدافعان_حرم گفت: پسرم همیشه می‌گفت اجازه بدهید من هم به #سوریه بروم که من ممانعت می‌کردم و می‌گفتم همین یک پسر را دارم و سوریه نمی‌گذارم برود. در ادامه این مراسم با یاد علاقه‌مندی #شهید_رضوان نسبت به حضور در میان #مدافعان_حرم، جمعیت حاضر در معراج به زمزمه قطعه معروف « منم باید برم... آره برم سرم بره...» پرداختند. گفتنی است؛ #محمد_مهدی_رضوان بسیجی ۱۹ ساله، از گردان ۱۲۱ امام علی (ع) یگان امام حسن مجتبی (ع) بود. او در ۱۶ آبان ماه ۱۳۹۸ در حال #گشت عملیاتی ایست و بازرسی افراد و وسایل نقلیه مشکوک به منظور مقابله با جرائم و مفاسد اجتماعی و تأمین امنیت اخلاقی بود که در منطقه شوش #تهران مورد سوء قصد قرار گرفت. او از ناحیه سر دچار آسیب شده و به کما رفت و نهایتاً بعد از گذشت سه روز، در ۱۹ آبان ماه ۱۳۹۸ در بیمارستان سینا به #شهادت رسید. #شهید_رضوان نخستین #شهید_گشت_رضویون است. #شهید_امر_به_معروف🌷 #شهید_امنیت🌷 #مراسم_تشییع #یادشان_با_صلوات♥️ ||•🇮🇷 @marefat_ir ‌||•🌐 https://www.instagram.com/maref
من به جوان گفتم: «حالا سیلی می‌زنی بزن👋، ولی چرا با دست چپ زدی! یادش آوردی که در کوچه‌ها را زدند😭 درحالی‌که او فقط یک نوجوان ۱۸ساله بود. این جوان حیرت‌زده به نگاه می‌کرد.😱 نمی‌دانست چه کند! روی زانوهایش افتاد و از عذرخواهی🙏 کرد. کمیل او را در آغوش گرفت و هر دو شروع به گریه کردند😭😭😭. کمیل به او گفت: «تو رو خدا دیگر کاری نکن آن خاطرات دوباره زنده شود😭. از همسرت بخواه که همیشه با چادر باشد.» آن جوان گفت: «قول می‌دهم🙏 که هیچ‌وقت دیگر چنین چیزی تکرار نشود.» چند سالی گذشت. شد و الان تشیع جنازه است. همچنان که دم در خانه ایستاده بودم، دیدم که همان جوان می‌آید، ولی نشناختمش پیش من آمد و گفت:«کمیل چه شده است؟ تصادف کرده؟» گفتم: « شده است.» گفت: کجا؟ گفتم: گفت: «مگر می‌گذارند کسی برود؟» گفتم:« بله می‌روند.» گفت: «مگر او بود؟» گفتم: «بله او حدود ۴ سال است که پاسدار است.» گفت: « بوده؟» گفتم:« بله » و ناگهان ناخواسته گفتم:« (سلام_الله_علیها) دختر همان کسی که در خورده؛ گریه‌اش گرفت😭😭 و با کنده‌های زانو افتاد روی زمین؛ خیره‌خیره به‌عکس نگاه می‌کرد و گفت: « من به قول خودم عمل کرده‌ام تو رو خدا کمکم کن مثل تو شهید شوم.» ||•🇮🇷 @marefat_ir ‌||•🌐 https://www.instagram.com/marefat_ir
⛔️👇 اگر حضرت آقا صریحا مخالفتشون رو اعلام می کردند ، مطمئنا بهانه ای میشد تا تمام گردن بیفتد. ایشون خیلی با احتیاط صحبت می کنند... مصلحت و شرایط رو در نظر می گیرند و این نا امنی و بی نظمی دقیقا چیزی است که میخواهد . حربه ای که با اون و رو به خاک سیاه نشوندند گرانی ها هم دوره ای است و میگذرد فشار به مردم می آید ... ولی قرار نیست به خاطر همه چیز رو از دست بدهیم .. داریم از فتنه های نترسید که دست و رو میکند ان شاءالله این شلوغی ها ختم به خیر می شود .... این ها همان های است. این که آقا می فرمایند به این دلیل هست که خودشان نمی توانند صراحتا کنند خیلی وقت ها مجبورند غیر مستقیم تذکر بدند....اگر مستقیما نظر بدن یا دخالت کنند خیلی حرف های دیگه پشت سرشون زده می شود. ||•🇮🇷 @marefat_ir ‌||•🌐 https://www.instagram.com/marefat_ir/ .
#سالروز‌شهادت 🍂💔 #شهید‌حسین‌محرابی متولد شهریورماه سال 56 و از رزمندگان مدافع حرمی است که از طریق لشکر فاطمیون و همزمان با سالروز تولدش برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) به #سوریه رفت. وی در اولین اعزامش به سوریه پس از 75 روز در دهم آذرماه سال 1395 در آخرین روزهای ماه صفر و در ایام شهادت امام رضا (ع) در منطقه حلب به شهادت رسید. از وی دو فرزند به نام های زینب و محمد مهیار به یادگار مانده است. #شهادت‌زیباست 🌿•• #اللهم‌الرزقنا‌شهادة‌فی‌سبیلڪ🌺 #صلوات 💛 ||•🇮🇷 @marefat_ir ‌||•🌐 https://www.instagram.com/marefat_ir
✍«محمدجعفر حسینی» که در سال 1396 در اثر اصابت موشک مجروح شده بود😢، پس از 2 سال صبح امروز دار فانی را وداع گفت.😭 متولد سال 1363 از نیروهای قدیمی بود که اولین‌بار پیش از تشکیل لشکر فاطمیون برای از 🌺(ع)🌺 به همراه نیروهای ایرانی به رفت، بعد از تشکیل لشکر فاطمیون به همت 🥀 عضو این لشکر شد و از همرزمان 🥀 ، 🥀 ، 🥀 و دیگر این لشکر بود. حسینی از فعالان عرصه و در حوزه مهاجران بود که با تشکیل ستاد ویژه ❤️ در حماسه 💞💞 خدمت می‌کرد و با تشکیل هیئت افغانستانی و دوره‌های آموزشی ویژه مهاجران قدم‎های اثرگذاری را در جهت توانمندسازی دانشجویان و جوانان افغانستانی در ایران برداشت. وی در سال 1396 در اثر اصابت موشک به شدت مجروح شد که این سال‌ها را با درد و رنج ناشی از مجروحیت سپری کرد تا سرانجام در سن 35 سالگی به مقام ❤️ نائل گردید. از وی دو فرزند به یادگار مانده است. 🍃💔 🌱 🌹 🌷 🌺 ||•🇮🇷 @marefat_ir ‌||•🌐 https://www.instagram.com/marefat_ir
🔴آخرین روز ... پنج‌شنبه(98/10/12) ساعت 7 صبح با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه می‌شوم، هوا ابری است و نسیم سردی می‌وزد. . ساعت 7:45 صبح به مکان جلسه رسیدم. مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروه‌های مقاومت در حاضرند. . ساعت 8 صبح همه با هم صحبت می‌کنند... درب باز می‌شود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد می‌شود. با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی می‌کند دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری می‌شود تا اینکه حاج‌قاسم جلسه را رسما آغاز می‌کند... هنوز در مقدمات بحث است که می‌گوید؛ همه بنویسن، هرچی می‌گم رو بنویسین! همیشه نکات را می‌نوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت. . گفت و گفت... از منشور پنج‌سال آینده... از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در پنج‌سال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از... کاغذها پر می‌شد و کاغذ بعدی... سابقه نداشت این حجم مطالب برای یک‌جلسه . آنهایی که با حاجی کار کردند می‌دانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطع‌کردن صحبت‌هایش را نمی‌دهد، اما اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه... . ساعت 11:40 ظهر زمان اذان ظهر رسید با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد! . ساعت 3 عصر حدود ! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم. پایان جلسه... مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبت‌کنان تا درب خروج همراهیش کردیم. خوردویی بیرون منتظر حاجی بود حاج‌قاسم عازم شد تا سیدحسن‌نصرالله را ببیند... . ساعت حدود 9 شب حاجی از به دمشق برگشته شخص همراه‌ش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و کردند. حاجی اعلام کرد امشب عازم است و هماهنگی کنند سکوت شد... یکی گفت؛ حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین! حاج‌قاسم با لبخند گفت؛ می‌ترسین بشم! باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد _ که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعه‌ست! _ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌شمرده گفت: میوه وقتی می‌رسه باغبان باید بچیندش، اگر روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته! بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد؛ اینم رسیده‌ست، اینم رسیده‌ست... ساعت 12 شب هواپیما پرواز کرد ساعت 2 صبح جمعه خبر شهادت حاجی رسید به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود. لشکر فاطمیون ||•🇮🇷 @marefat_ir ‌||•🌐 https://www.instagram.com/marefat_ir/
۲۸ دیماه در سوریه می باشد . رشته مدیریت دردانشگاه آمریکایےبیروت،یکےاز بهترین دانشگاه های خاورمیانه بود وتنهایڪ درسش باقے مانده بودکہ در ،عنوان چهارمین خانواده را از آن خود کرد. ،همان مردی که سال ها از دست جوخه های ترور صهیونیست ها پنهان شده بود اما سرانجام توسط همین ایادی کفر در دمشق و در سال 1386 به رسید، بسیار ناراحتمان کرد نه از این بابت که ناراحت باشیم از اینکه سرانجام زندگی این مرد جوان با پایان یافته نه،به قول مرگی چونین، برای اولیای خاص خداست و هر مدعی لاف زن،لیاقت پوشیدن ردای را ندارد ناراحتی از این باب بود که غبطه خوردیم به حال پسر جوان که دانست چطور حاجتش را از درگاه حضرت حق بگیرد و راهی را برود که خود اراده کرده بود نه سرنوشتی که حتی بادها هم می توانند برای انسانی تصمیم گیری کنند اما جهاد عماد مغنیه،معروف به جواد در سال 1991 در لبنان و در خانواده ای مبارز متولد شد پدرش،عماد مغنیه،نام برادر در مبارزه با صهیونیست ها برا برای وی انتخاب کرد وی همواره در کنار پدرش که از فرماندهان ارشد حزب الله لبنان بود،حضور داشت و پس از پدرش،رابطه ی تنگاتنگی با سیدحسن نصرالله و سردار سلیمانی داشت،به طوری که برخی این دو بزرگوار را به عنوان پدران معنوی جهاد می دانند. پدر او عماد مغنیه معروف به حاج رضوان بود، کسی که 23 سال قوی ترین سرویس های جاسوسی اسرائیل را به سخره گرفت و آن ها نتوانستند او را پیدا کنند. شهید جهاد، چهارمین شهید از خانواده ی مغنیه می باشد. او تحصیلات عالیه را در رشته ی مدیریت در دانشگاه آمریکایی بیروت ، شروع کرد. تنها یک درس باقی مانده بود تا مدرکش را بگیرد که به مقام والای شهادت نائل شد. : من یک زن فوق العاده است وقتی خبر بابا رسید،رفت دو رکعت خواند همه ما را مادرمان آرام کرد بدون اینکه حرفی مستقیم به ما بزند،وقتی دید در مواجه با پیکر بابا بی تاب شده ایم خطاب به بابا گفت:الحمدالله که وقتی شدی، کسی خانوادت را به اسارت نگرفت و به ما جسارت نکردند همین که یک جمله ما را آن قدر خجالت داد که آرام شدیم بعد خودش رفت و وقتی مراسم تشییع برگزار می شد،یک ساعت در قبری که برای بابا آماده کرده بودند ماند و و خواند خبر جهاد را هم که شنید همین طور دلم سوخت وقتی پیکر جهاد را دیدم مثل بابا شده بود. ها را شسته بود ولی جای زخم ها و پارگی ها بود جای کبودی و مردگی ها تصاویر بابا و جهاد با هم یکی شده بود یک لحظه به نظرم رسید من دیگر نمی توانم تحمل کنم باز مادر غیرمستقیم ما را آرام کرد وقتی صورت جهاد را بوسید، گفت:ببین دشمن چه بلایی سر جهادم آورده البته هنوز به اربا اربا نرسیده لایوم کیومک یا اباعبدالله (ع) ما هم از خجالت آرام شدیم بعد هم مادرم خودش توی قبر جهاد رفت همان قبر! سه ساعت و و دعا در قبر خواند. ||•🇮🇷 @marefat_ir ‌||•🌐 https://www.instagram.com/marefat_ir
بی بی (س) 🥀 🥀 از تیپ تکاور امام سجاد کازرون و از دیار ممسنی و رستم که در دفاع از حرم عقیله بنی هاشم و در عملیات آزاد سازی شهرهای نبل و الزهرا در به مقام والای رسید. 🌷 نامزد یک ماهه شهید😭 که از سادات هستند با لباس سفید برای وداع در کنار پیکر مطهر شهید حاضر شد و لحظه تماشایی هل هله مادران نورآبادی برای شهید مدافع حرم .... شهادتت مبارک عسکر جان .... به مناسبت ❤️ 💚 💛 (ص)_وعجل_فرجهم🧡 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 ||•🇮🇷 @marefat_ir ‌||•🌐 https://www.instagram.com/marefat_ir
🍃به نام او به یاد متولد بهارِ بود...خرداد پنجاهُ هفت. هجده سالگی،قامتش سبز پوش شد و نوزده سال پر افتخار برای کشورش خدمت کرد. . 🍃همچو شهرتش، بود و نترس...در قلبِ محبانِ علی(ع) جایی ندارد... که اگر باشد زبان،لبیک گوی نمی‌شود!! . 🍃مردی و عاشق خانواده پرافتخار همراه دوست‌داشتنی . 🍃همه را برای زمین گذاشت و راهی شد...! روحش قرارِ ماندن نداشت...گویی آرامش را در خاکِ می‌دید. . 🍃ندای "هَل مِن ناصِر..." خواهرِ ارباب، قدمهایش را برای رفتن محکم کرد و او علی اصغر شد... . 🍃اولین روز ؛در آستانه میلادِ فخر عالمِ امکان؛حضرت ارباب(ع) تقدیر بر رقم خورده بود. . 🍃وقتِ رفتن به کمین خوردند و هنگام برگرداندن ماشین، پهلویش را به آغوش کشید...و ذکر (ع) در فضا طنین انداز شد... . 🍃خاکِ با عشق جسمِ بی جانش را در آغوش خود ماندگار کرد و بناشد به تاسی از بانوی گمنامِ (س)، چند صباحی مهمانِ غربتِ سرزمینِ شام باشد💔!! . 🍃کیلومتر ها آن سو تر؛ مادری نگران، همسری چشم به راه و پسرکی شش ساله دلتنگِ قهرمانشان بودند...😔 . 🍃یکسال گمنامی‌اش،فرصتی بود تا آیینه خانواده جلا بگیرد... تا امیر علی بیاموزد؛زین پس مردِ مادرش است...به دلِ کوچکش بقبولاند؛ گرچه پدر در آسمانهاست اما مزارِ زمینی‌اش مامن و پناه گاهِ اوست⚘ . 🍃سفارش به کرده بود و عجیب این صبر عجین شده در حالاتِ همسرِ زینبی‌اش بود... وقتی که تابوت را به آغوش گرفت و دست بر کشید... آن هنگام که قبل‌ترها را تصور می‌کرد و علی اصغرِ خندانش را؛ و آن هنگام که راهِ پیش رو را بدونِ مردِ شیردلش تجسم می‌کرد؛ در نگاهش "ما رایتُ الا جمیلا" را می‌دیدی... . 🍃به گفته علی اصغرش، "لا یَوم کَیَومِکَ یا اباعَبدالله...💔" و همین جمله آرامشی بود بر قلبِ بیتاب و مضطرش. ✍️نویسنده: به مناسبت 🥀 💜 💚 💛 •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•         @shohadae_sho •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈• ❤️••👆🏻
🍃در کنار تک درخت هزار ساله ، همانجایی که ، تا انتهای سنگفرش ها امتداد داشت ، تو بودی و ات . ات در میان تکاپوی 🙃 . 🍃جدا از نام ، ات بود که تورا به متصل میکرد . تو بودی و . تو بودی و . تو بودی و . . 🍃عشق حسین ، مشوق راه است و ، و نمیتوان مسیر وجود را پیدا کرد ، بجز با ، که تو در سینه میپروراندی ... .❤️ . 🍃 شده بودی ، به مهمانی میلاد پسر علی بن الحسین . دعوتنامه را ، در میان این یادواره عشق ، به دستت سپرد که نگاهش ، آغاز عزم سفرت به شد . نگاهی که آب را هم بی تاب میکرد .🙂 . 🍃عزم سفر به سوریه کردی و تاروپود عشقت ، متبرک به حضور اهل حرم شد . . 🍃سفر کردی به یاد ، و نایب شدی . آنقدر «اللهم اجعلنا من الذابین عن حرم سیده الزینب(س)» گفتی ، که به قول خودت ، خداوند بر سرت نهاد تا لذت تحمل کمی از سختی های را ، توهم بچشی . . 🍃هر ، همسفری میطلبد ، و تو ، عشق را خود کردی . هم مسیری ، که تک تک شیار ها ، خاکریز ها و بودن و نبودن ها را به خاطر تنگ میفشرد و گواهی بود ، بر عشق حسین که با بندبند وجودت آمیخته شده بود . . 🍃تو سفر کردی ، و ات را برای ما به یادگار گذاشتی ؛ ما نیز هر روز به رسم عاشقان ، بر مسیرت میزنیم ، که نام «حسین» ، همیشه بر ، جاودانه بماند... .😌 . ✍نویسنده : . به یاد شهید 🥀 . 📅تاریخ تولد : ۲۹ دی ۱۳۶۰ . 📅تاریخ شهادت : ۲۱ فروردین ۱۳۹۵ . 🥀مزار شهید : چالوس . •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•         @shohadae_sho •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈• ♥️••👆🏻
🍃بهار، مفتخر به داشتنِ توست... بیست و ششمین روزِ خرداد را به نامت آذین بسته اند تا در قلب بهار درخشان و جاودانه بمانی . 🍃تربیت شده در خانواده ای ...پدر و مادری حسینی که تربیتشان ذره ذره را با تو عجین می‌کرد! . 🍃زیرِسایه مادرِ عالم، در مدرسه مشغول طلبگی شدی! با عشق درس می‌خواندی! طوری که راهِ ده ساله را،هشت ساله به پایان بردی و شدی شاگردِ مکتبِ بزرگان🙂 . 🍃خوش‌رویی دوری از جاذبه قوی بود برای جذب 😊 طبق فرمایش رهبری؛ زندگی‌ات آمیخته ای بود از . . 🍃پدر دو دختر بودی؛ بشری و فاطمه⚘ و همین مهرِ پدری نگذاشت لحظه‌ای بی‌تفاوت از ظلمی که به بچه ها و مظلومان می‌شود بگذری! دل نازک بودی! طاقت شنیدن ناله های جانسوز کودکان و را نداشتی پس دخترانت را به مادرشان و هر سه را به حضرت ارباب سپردی و راهی شدی🥺 . 🍃در گوش مادر زمزمه کردی : " نمی‌توانم در کنار و فرزندانم باشم در حالی که در مقابل چشم سوریه و عراق؛ والدینشان سر بریده می‌شوند" . 🍃کار خوب،تدریس،حقوق و زندگی آرام، هیچکدام پایِ رفتنت را سست نکرد! گویی آن سوی مرزها، چیزی انتظارت را می‌کشید که تو به وصلش بال و پر می‌زدی🕊 به قولِ خودت رفتی تابه "حاصل آموخته هایت" برسی👌 . 🍃در "سی و یکمین" روز فروردین رها شدی...در روزِ میلادِ مولایت،امامِ باقر (ع)؛ اولین روز ماه رجب❣ گفتی زحمت پیکرم را به کسی نمی‌دهم و چند سالی است که پیکرِ پاکت،مهمانِ سرزمینِ شام است... در "دَرعا" مانده ای... گویا توانِ دل کندن از و بانویش را نداری! . 🍃هرجا خوشی همانجا باش اما...اینجا دو دختر چشمِ به راهِ آمدنت نشسته اند. بشری بعد از شنیدن خبر پروازت کرد!تبی که هیچ دکتری علت و درمانی برایش نداشت! دکتری گفت: تبِ بی‌پدری است...ببریدش؛خودش خوب می‌شود💔 تبِ جسمش قطع شده اما تبِ دلش...؟ گمان نکنم😔 . 🍃برگرد و بگذار،هدیه تولدت، در آغوش کشیدن دخترهایت باشد🙂 . ، بابایِ دخترها . ✍نویسنده: . 🌺به مناسبت سالروز تولد . 📅تاریخ تولد: ۲۶ خرداد۱۳۶۴ . 📅تاریخ شهادت: ۳۱ فروردین ۱۳۹۴ . 🥀مزار یادبود: قم . •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•         @shohadae_sho •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈• ♥️••👆🏻
🍃هنوز هم از شناسنامه های دست کاری شده رزمنده های و رضایت نامه هایی که خودشان امضا می کردند خاطره هایی به یادگار مانده است . 🍂این روزها شناسنامه دستکاری نمی شوند اما گاهی برای رسیدن به پرواز و از حرم بانوی دمشق ، هویت ها و نام ها می شود... . 🍃برادران بختی ، برای رفتن به به هر دری زدند ، آخرین تلاششان ختم شد به یادگیری زبان افغانی و نام های مستعار و و پیوستن به هیئت و هیبت ... . 🍂مادر هم برای آرزوی فرزندانش زبان افغانی آموخت و با هر تماس فرزندانش در پشت دلتنگی ها و دلواپسی های مادرانه اش برای مجتبی بود و برای مصطفی خاله... . 🍃از جاروکشی حرم و دل هایشان رسیدند به تک تیراندازی در جمع ... شانه بر شانه هم شهید شدند و مادر با دو فرزند، لبخند صبری که همنشینش شد... . 🍂کاش به جای مصطفی شاهد دل هایمان باشیم و به جای مجتبی قاضی ... چند نام مستعار در زندگی داشته ایم و چند بار عوض کرده‌ایم ...کاش نام های مستعار نباشیم... . ✍نویسنده: . 🕊به مناسبت سالروز شهدای مدافع حرم و . 📅تولد مجتبی : ۱۲ فروردین ۱۳۶۷ . 📅 تولد مصطفی : ۵ مرداد ۱۳۶۱ . 📅شهادت : ۲۲ تیر ۱۳۹۴. تدمر سوریه •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•         @shohadae_sho •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈• ❤️••👆🏻
🍃می نویسم برای تو برای تو که بودنت را نه می‌بیند، نه گوش‌هایم می‌شنود، نه دستانم لمس می‌کند. تنها راه این است که را برایت قلم کنم و از تو بنویسم.✍ . 🍃از تبار بودی و هم نام امامت ، از همان کودکی نمک سفره خورده بودی. از بدو تولد، از همان روزی که قرار بود نباشی تا شبی که در ع میان دستان نمک گیر خانه ارباب شدی. از همان روز مشخص شد.🌿 . 🍃تو آمده بودی که حسینی باشی. آمدی نشان بدهی هنوز هم می‌شود شد. فقط مرد میدان میخواهد. این را می‌شد از همان روزهای ازدواجت هم فهمید. نمی دانم آن روز با چه گفتی و چه کردی که ثمره‌اش آغاز زندگی مشترکتان بود. زندگی که با طریق شهدا آغاز شود... سرانجامی جز هم نمی‌تواند داشته باشد! اصلا همسرت هم این را فهمیده بود. او هم می‌دانست می‌خواستی بروی تا برای همیشه بمانی بروی تا جاودان شوی.☘ . 🍃اصلا که رفتی، همین دخترت؛ زهرا هم انگار فهمیده بود که بابا قرار است به مراد دل خویش برسد. دلتنگی‌هایش را این چنین برایت نوشت: جان سلام! ای پدرجان! منم زهرایت دختر کوچک تو ای امید من و ای شادی تنهایی من یاد داری دم رفتن دامنت را گرفتم؟ و گفتم: پدر این بار نرو... من همان روز فهمیدم طولانیست😔 . 🍃او نوشت و تو را خواند و تو هم آمدی. آن هم چه آمدنی.. چهارده خرداد ۹۲، با لبخندی که تا ابد به صورتت نقش بسته بود به خانه برگشتی. و اینک ما مانده ایم و تویی که تا هستی !🌺 . ✍نویسنده : . 🕊به مناسبت تولد . 📆تولد : ۸ مرداد ۱۳۵۵ . 📅 شهادت : ۱۴ خرداد ۱۳۹۲ . 🥀مزار : گیلان •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•         @shohadae_sho •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈• ♥️••👆🏻
🍃بعضی ها از ابتدا آفریده می‌شوند! به سِیر زندگیشان که نگاه می‌کنی، با بقیه فرق‌هایی دارد. مثلا ! متولد شهر است.از ابتدا زیرِ سایه حضرت بزرگ شده است.😌 . 🍃پسری ، با استعداد و توانمند، در رشته تحصیل کرد و توانایی هایی بی‌نظیرش در حل معادلاتِ ریاضی او را قبولِ رشته کرد.😎 . 🍃اما او آگاهانه، مسیر زندگی اش را تغییر داد! دل از رشته عالی و موقعیت های بعدش کَند و وارد دانشگاه شد. جایی که دستِ عاشقی کردنش باز باشد😉 . 🍃اما به قولِ همسرش "بیش از اینکه به فکر باشد به فکر انجام بود.مرتضی حتی هم ننوشت!" . 🍃به رفت، منطقه ، در ردیف جنوبی . پایش به عراق باز شد ، آن زمان که داعش پا از گلیمش فراتر گذاشت و به همراهِ سردار دلها در خارجِ شهرِ کمربند دفاعی تشکیل دادند تا مانعِ پیشروی دشمن شوند.🌹 بال و پر می‌گشود.آماده می‌شد و گویی جسمش جایی برای روحِ بزرگش نداشت!😓 . 🍃عاشقانه پایِ عشق جان داد ترکشی پهلویش را شکافت.💔 و خونی که وارد ریه اش شد،راه نفسش را بست. جسمِ بی‌جانش درون خاک و روحِ بلندش در ها نظاره گرِ فرزندی است که چهارماه پس از شهادت پدر چشم به جهان گشود😔 . 🍃 که هیچ گاه طعمِ آغوش را نچشید💔 . 🕊 . پ.ن: شهید در سال۹۷ شهید نمونه کشوری معرفی شدند. . ✍نویسنده : . 🕊به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد : ۳۰ شهریور ۱۳۶۴ . 📅تاریخ شهادت : ۱۶ مرداد ۹۶.دیرالزور سوریه . 🥀مزار شهید : گیلان،روستای شلمان .
🍃به مجرد این که حرف به حرف نامت، ذهنم را چراغانی میکند دیگری در ذهنم متجلی میشود . در زمانی که شهر در است و دور از هر گونه هیاهو و آشوبی , فارغ از نوای شبانه آژیر های خطر، فارغ از بمب و خمپاره و تیراندازی های بیستو چهار ساعته ،آوینی دیگری میشود ❤ . 🍃 ، که از همان روز های آغازین نبرد به‌همراه  مستندسازان دیگر برای ثبت دقیق جنایات سلفی‌ها و تکفیری‌ها در این کشور حضور پیدا کرده بود، و مستندساز بابلسری قصه ی ما در درگیری‌های مناطق حاشیه‌ای توسط تروریست‌های تکفیری جبهه النصره به شهادت رسید.😔 . 🍃قطع به یقین مسیر برای هرکسی باز نیست، خالص  و روحی بزرگ می‌خواهد. چراکه لازمه آن دست شستن از همه ی بود و نبودهای . چیزهایی که فکرت را به خود اسیر کرده و هر لحظه و ثانیه برای رسیدن به آنها تلاش می‌کنی.😓 . 🍃باید گام‌نخست را در دوری از آنها برداری، تا بتوانی از دنیای پر ازهوا، هوس و خواهش‌های نفسانی دور شوی. شهید هادی باغبانی از جمله کسانی بود که نخستین گام شهادت را با حمایت از مردم سوریه برداشت.🌹 . 🍃کاش برسد روزی که دنیا را از زاویه نگاه شهید باغبانی و امثال ایشان ببینیم برای خدا گام برداریم و باشیم نه آن ... و خود را از جهالتمان نجات دهیم😭 . به مناسبت سالروز شهادت . ✍نویسنده : . 📅تاریخ تولد : ۱۵ شهریور ۱۳۶۲ . 📅تاریخ شهادت : ۲۸ مرداد ۱۳۹۲.دمشق . 🥀مزار شهید : گلزار شهدای امامزاده سید ابراهیم بابلسر
🍃پرنده خوش سیمایی را کنار حرم ترسیم کرد و با خط زیبایش نوشت بسم رب زینب. به گمانم پرنده خیالش بود که در حوالی حرم های غیرتش را بود. . 🍃 آقازاده بود اما حسابش از خیلی ها جدا بود. مهارت‌هایش را پیشکش کرد به بی‌قرار .گذشت از و ، از زندگی آسوده و بدون دردسر، از عاشقانه‌هایش با .. . 🍃روح‌الله معنای واقعی بأبی أنت و امی و جانی و مالی و اهلی است برای و مضطرش... همه را کرد حتی جانش را. شاید دلتنگی‌هایش در روزهای بی‌مادری و عشقش به سبب شد تا به رسم مادر بسوزد. پیکری سوخته منتظر شد در و مدتی بعد چشم‌هایش جز زیبایی چیزی ندید و لب‌هایش با ما رایت الا جمیلا ارام گرفت. . 🍃بگذریم از دلتنگی‌هایش برای شهیدش. از زمان که هر ثانیه‌اش یادآور خاطره‌ای است و مهمان دلش می‌شود. از آررزوهایی که آرزو ماندند. از روزهایی که می‌گذرد. از عده‌ای که هنوز هم نمک طعنه بر زخم دلش می‌پاشند. بگذریم از پنجشنبه‌ها و دلتنگی و مزار . اما به قول خودش همه این‌ها فدای حرم و آنجا. داغ زینب‌های معراج شهدا کجا و داغ زینب مضطر کجا. . روح،الله‌ها می‌روند تا هر روز کل یوم و کل عرض کربلا شود....... . ✍️نویسنده: . 🌹به مناسبت سالروز شهادت قمری . 📅 تاریخ تولد: ۱ خرداد ۱۳۶۸. تهران، دولاب . 📅تاریخ شهادت : ۱۳ آبان ماه سال ۱۳۹۴ سوریه، حلب . 🥀محل دفن: بهشت‌زهرا قطعه ۵۳ . •┈┈••••✾•🏴•✾•••┈┈•         @shohadae_sho •┈┈••••✾‌•🏴•✾•••┈┈• 🖤••👆🏻
‍ باکری را همه می‌شناسند نامش که برده می‌شود، شجاعت و خدمت در پسِ ذهن‌ها نقش می‌بندد دو برادر بودند که قلبشان برای می‌تپید و دوشادوش یکدیگر در راهِ همین انقلابِ نوپا جانفشانی می‌کردند. قلم اینبار از حمید بنویسد... ، مبارزه را از برادر بزرگترشان آموخته بود. اویی که به دست رژیم شاه به شهادت رسید قد می‌کشید اما روح بلندش وَرای گنجایش زمین بود، آنقدر بزرگ که هیچ چیز آرامَش نمی‌کرد. به و لبنان رفت تا دوره های چریکی را بیاموزد و از آنجا به برای ادامه تحصیل اما خبرِ استقرارِ امام در ، حمید را به آنجا کشاند! تمامِ فکر و ذکرش بود. خدمت به مردمی که حالا بانگِ انقلاب سر داده بودند و خونشان را به پایِ این نهالِ نوپا می‌ریختند رنگ و بویِ را که دید، گویی روحش به رسید، خستگی ناپذیر بود و هیچ چیز روحِ بزرگش را آرام نمی‌کرد. حتی وقتی در شهرداری مشغول شد، چندی بعد پست و میز و صندلی را رها کرد و به خاکِ جبهه پناه برد. خدمتِ پشتِ میز کارِ حمید نبود...او مرد بود و میدان جنگ! بی‌وقفه در بود، اصلا انگار متولد شده بود تا خستگی را شکست دهد. شاید هم به قول "استراحت را گذاشته بود بعد از "! شهادتی که در اتفاق افتاد و پیکری که هیچ گاه از باز نگشت اما آنچه حاکم است، است به حمید که در دلها مانده فرمانده حمید این روزها به چون تویی نیاز داریم...کسی که خسته نشود و دردِ مردم را بفهمد...درد مردم را درد خودش بداند، به کسی نیاز است که دلبسته به و منصب و میز نباشد! از آنجایی که تو هستی تا جایی که ما ایستاده ایم فرسنگ‌ها فاصله است برای روحِ زمین‌گیرمان بخوان...شاید نفسِ تو زنده مان کند! گرچه شهادت، طلوعِ جاودانگی تو بود اما... فرمانده ✍️نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز تولد 📅تاریخ تولد : 1 آذر 1334 📅تاریخ شهادت : 6 اسفند 1362.جزیره مجنون عراق 🥀مزار شهید : مفقودالاثر🌹 ┏━ ✨ 🌹 ✨ 🌸 ✨ ━┓ 💐 @shohadae_sho 💐 ┗━ ✨ 🌸 ✨ 🌹 ✨ ━┛
♥️ 1⃣ 🕊 🌹••| روحانی شهید مدافع حرم به عنوان جوان ‌ترین شهید مدافع حرم استان ، در تاریخ ششم فروردین ماه سال ۱۳۷۴ در خانواده ای از طبقه متوسط جامعه در شهرستان چشم به هستی گشود. این شهید مدافع حرم، مربی حلقه‌ های صالحین ‌‌ شهرستان امیدیه بود و همیشه صحبت ‌هایش سرشار از عشق به اهل بیت (ع) بود. نکته جالبی که در کودکی این شهید به چشم می خورد آن است که مادر بزرگوارشان مقید بودند که با ‌ به کودک خود دهند. در سنین به جهت علاقه شدید به وارد عرصه تبلیغ مسائل دینی شد. با شروع جنگ در و درک عمیق از نقشه شوم آمریکا-صهیونیستی دشمن، شعله عشق به جهاد در قلب میلاد شعله ور شد. پس از هجوم تکفیری ها به کشورهای در  روز ۲۲ آبان سال ۹۴ از تیپ امام حسن مجتبی (ع) ، جهت دفاع از حرم اهل بیت عصمت و طهارت (ع) عازم شد. 🕊💔 🌸🌿 ✅ 🌸[ @shohadae_sho ]🌸 💜👆
🥀 🍀••} 3⃣ شهیدمدافع‌حرم‌میلاد‌بدری 📖•| بسم الله الرحمن الرحیم با نابودی ، إن شاء الله، راهی سرزمین و دفاع از عمه سادات (س) هستم. اگر توفیق داشتم، از همه دوستان و آشنایان حلالیت می‌ طلبم؛ و از پدر و مادرم معذرت ‌خواهی می‌ کنم که در طول 20 سال زندگی، بچه خوبی برایشان نبودم. برای دوستان، آشنایان و کسی که از من توصیه‌ ای بخواهد می گویم: 🌟 «الله» تبارک و تعالی، از رضایت هر کس ‌تر است و اولویت دارد.🌟 در کلامی دیگر، اصلاً قابل مقایسه نیست. از کار ‌ناک، پرهیز کردن واقعاً هنر است و دعا کنیم، که نصیبمان شود. از شما می‌ خواهم که برای نابودی جهانی، (آمریکا، اسرائیل، عربستان)، دعا کنید که ان شاءالله با نابودی این ‌ها، ، زمینه‌ سازی خواهد شد. مبلغ 500 هزار تومان کارت بانکی بنده را، به کار کمک کنید که خیالم راحت باشد. وعده دیدار ما، بهشت جاویدان الله، إن شاء الله و در آخر دعا برای دیگران را فراموش نکنید و برای سلامتی و ظهور حضرت (عج)، دعا کنید و برای بنده حقیر طلب آمرزش کنید. و من الله التوفیق...🌸🌿 📝 94/8/26 میلاد بدری، تهران 📝 ♥️•• 🌼‌•• ✅ 🌸[ @shohadae_sho ]🌸 💜👆ا