eitaa logo
لشکر خوبان(دست‌نوشته‌های م. سپهری)
724 دنبال‌کننده
527 عکس
208 ویدیو
2 فایل
جایی برای نشر آنچه از جنگ فهمیدم و نگاشتم. برای انتشار بخش‌هایی از زندگی، کتاب‌ها، لذت‌ها، رنج‌ها و تجربه‌هایی که در این مسیر روزی‌ام شد. نویسنده کتاب‌های: 🌷لشکر خوبان (۱۳۸۴) 🌷نورالدین پسر ایران (۱۳۹۰) 🌷مرد ابدی (۱۴۰۳) راه ارتباطی: @m_sepehri
مشاهده در ایتا
دانلود
آن‌قدر از برخی مواضع موشک پرتاب کرده بودند که بین مردمِ محلی معروف شده بود. مینی‌بوس‌هایی که از بیستون به کرمانشاه می‌رفتند، ایستگاهی در نزدیکی موضع پنج پله داشتند که اسمش را «ایستگاه موشکی» گذاشته بودند. بااینکه گاهی بعد از پرتاب موشک، پدافند خودی شروع به شلیک می‌کرد تا رد گم کند و به مردم القا کند که هواپیماهای عراقی حمله کرده‌اند، اما مردم بازهم متوجه اصل ماجرا شده بودند. یک روز از موضع حضرت زینب، عملیاتی داشتند که طول کشید و حدود 8 صبح پرتاب کردند. دقایقی بعد، حسن همراه علی بلالی از موضع خارج شد، سر راهشان از یک قبرستان رد می‌شدند. پسربچۀ چوپانی داشت با دم گاو بازی می‌کرد. حسن ازش پرسید: «پسر جون! چی بود؟» پسرک با زبان محلی شیرینی گفت: «موشک بود دیَه.» «کی زد؟» «شما زدین دیَه.» حسن و علی خیلی خندیدند: «ما رو باش! مثلاً حفاظت‌و رعایت می‌کنیم!» با کثرت عملیات‌های موشکی، کاملاً معلوم بود مواضع پرتاب بین مردم محلی شفاف شده، اما در آن وانفسا چاره‌ای نداشتند جز ادامۀ راه. https://eitaa.com/lashkarekhoban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیشب تبریز‌یهای باصفا و باوقار، پرشور و با احترام میزبان مرد ابدی بودند... https://eitaa.com/lashkarekhoban
سال ۹۲ تازه در ابتدای راه بودم. در نخستین سالگرد شهید عزیزمان حاج حسن طهرانی‌مقدم در مراسمی در تهران لوح یادبودی آوردند و برخی‌ها که برای حاج حسن کارکرده بودند یا قرار بود بکنند، امضا کردند. آقای مقدّم‌فر از من می‌خواستند من هم امضا کنم. من می‌لرزیدم. پر از بیم و امید بودم. کمی حسن آقا را شنیده و فهمیده بودم و مدام در اضطراب با خود می‌گفتم: می‌توانم؟ می‌شود؟ این همممممه حرف را چطور یک کاسه باید کرد؟‌ چطور از کثرت این خاطرات و حوادث تو در تو می‌توان یک روایت واحد؛ دقیق؛ زیبا؛ خواندنی،... درآورد؟ می‌ترسیدم از عهده برنیایم و شرمندگی‌ام بیشتر شود. آقایی که می‌خواست سریال بسازد ( اصلا آن پروژه شروع نشد!) راحت رفت و جمله‌ای نوشت و امضایی... من، آن روز, بالای سن از خجالت حسن آقا و کار بزرگش سرم را پایین انداختم و چیزی نه گفتم و نه نوشتم و خاطره‌اش همیشه در ذهنم بود ... تا دیشب. ۱۴۰۳/۸/۸ به همت دوستان حوزه هنری تبریز و عزیزان دیگر؛ بالاخره کتاب مرد ابدی در تبریز، جایی که در آن جان گرفته بود، رونمایی شد و این بار بی‌اینکه کسی بخواهد، خودم خواستم خطی بنویسم که بماند و آن بیم و امید با این آرامش و سپاس و امید کامل شود. نوشتم: حسن آقا بالاخره تمام شد کتاب خاطرات تلاش‌ها و رنج‌ها و آرزوهایت، اما تو در زندگی همه ما تازه آغاز شده‌ای! ممنونم انتخابم کردید معصومه سپهری https://eitaa.com/lashkarekhoban
لشکر خوبان(دست‌نوشته‌های م. سپهری)
www.irna.ir/xjRXFn
برای دوستان علاقمند این برنامه که پیش از انتشار کتاب مرد ابدی ضبط شده بود، امشب حدود ساعت ۱۹ از شبکه ۴ سیما پخش خواهد شد. با سپاس و تواضع در برابر همه نویسندگان و اهالی قلم استان زرخیز سربلندم، سعی کردم عزیز دیگری در این برنامه به نمایندگی استان ما سخن بگوید، نشد و قرعه فال به نام‌من دیوانه زدند... خدایا پرگویی و بیهوده‌گویی را از من و ما بگیر... امید مفید باشیم
لشکر خوبان(دست‌نوشته‌های م. سپهری)
برای دوستان علاقمند این برنامه که پیش از انتشار کتاب مرد ابدی ضبط شده بود، امشب حدود ساعت ۱۹ از شبکه
سلام و ادب. علیرغم اعلام‌قبلی تا آخرین لحظه؛ برنامه استان اردبیل پخش شد. شاید چهارشنبه بعدی برنامه ما پخش شود‌..
سال ۱۳۸۵ ایشان را شناختم و برای اولین بار ماجرای اولین شهید جبهه مقاومت تبریز را شنیدم. خانم اعظم شهباز آزادی؛ مادر شهید سید عبدالصمد امام پناه، جوان تبریزی که در جبهه لبنان در نبرد با ارتش رژیم صهیونیستی اسرائیل، به شهادت رسید و به قول مادرش؛ سرش در خاک لبنان ماند و بدن بی‌سرش در گلزار شهدای وادی رحمت تبریز آرمید. البته بدون هیچ عنوانی... سال ۸۵، خانم هیام عطوی از اعضا حزب الله لبنان که روزگار شهید چمران در لبنان را درک کرده بود به تبریز آمده بود. در برنامه‌ای در تالار معلم تبریز وقتی بنا شد مادر شهید امام‌پناه مورد تقدیر قرار بگیرد؛ این زن مومن و دریادل، دست برد گوشواره‌هایش را درآورد و به خانم عطوی سپرد تا تقدیم جبهه مقاومت شود. می‌گفت پسرم را دادم و حالا بیش از این ندارم... سرمشق این روزهای زنان دریادل ایران را اعظم خانم سالها پیش داده است. همان روزها با او مصاحبه کردم برای نشریه آذرپیام اما زنگ‌زد و گفت شاید برای مشکلی پیش بیاید چون گفته‌اند هیچ جا مطرح نشود پسرش کجا شهید شده. پسری که طبق وصیتش بر سنگ مزارش حک شده بود: مسلمانان دو قبله دارند کعبه برای عبادت؛ قدس برای شهادت... اعظم خانم امروز سفر ابدی‌اش را آغاز کرد. عجب دست پر است او با آن صبر و سکوتش. لطفا برای هر کس مقدورست با نماز شب لیله‌الدفن، هدیه‌ای نورانی تقدیم اعظم شهباز آزادی فرزند جواد کند. ⚘️⚘️⚘️ https://eitaa.com/lashkarekhoban
57548544_-872492416.mp3
9.21M
سخنان آقای دکتر منوچهر منطقی از همکاران شهید طهرانی‌مقدم در تحقیقات و صنعت موشکی؛ در برنامه روز ۸ آبان ۱۴۰۳ در تبریز: کتاب مرد ابدی را ندیده بودم؛ در فرصت یکی دو ساعتی ورق زدم. کتاب بسیار دقیقی‌ست که صرفا یک روایت نیست بلکه داستانی است ازینکه انقلاب اسلامی چگونه مراحل ابتدای‌اش را به اوج رسانده... https://eitaa.com/lashkarekhoban