eitaa logo
الهام انیمیشن
92 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
مطربِ عجب ساز و نوایی دارد نقشِ هر نغمه که زد راه به جایی دارد که خوش‌آهنگ و فرح‌بخش هوایی دارد پیر دُردی‌کَش ما گر چه ندارد زر و زور خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد محترم دار کاین مگسِ قندپَرست تا هواخواهِ تو شد فَرِّ هُمایی دارد از عدالت نَبُوَد دور گَرَش پُرسد پادشاهی که به همسایه گدایی دارد دردِ است و جگرسوز دوایی دارد ستم از غمزه میاموز که در مذهبِ هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد نغز گفت آن بتِ ترسابچهٔ باده‌پرست شادیِ رویِ کسی خور که صفایی دارد خسروا درگاه‌نشین فاتحه خواند وز زبان تو تمنای دعایی دارد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1124 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مشو، مشو، ز من خسته‌دل جدا ای دوست مکن، مکن، به کف اندُهم رها ای دوست ،_که_بی‌تو_مرا_جان_به_لب_رسید،_برس بیا که بر تو فشانم روان، بیا ای دوست بیا، که بی‌تو مرا برگ زندگانی نیست بیا، که بی‌تو ندارم سر بقا ای دوست ،_کسی_دگر_دارد من غریب ندارم مگر تو را ای دوست چه کرده‌ام که مرا مبتلای غم کردی؟ چه اوفتاد که گشتی ز من جدا ای دوست؟ کدام دشمن بدگو میان ما افتاد؟ که اوفتاد جدایی میان ما ای دوست برغم دشمن شاد از درم درآ ای دوست از آن نفس که جدا گشتی از من بی‌دل فتاده‌ام به کف محنت و بلا ای دوست ز دار ضرب توام سکه بر وجود زده مرا بر آتش محنت میازما ای دوست چو از زیان منت هیچگونه سودی نیست مخواه بیش زیان من گدا ای دوست ز لطف گرد بی‌غمان بسی گشتی دمی به گرد پر غمان برآ ای دوست ز شادی همه عالم شدست بیگانه دلم که با غم تو گشت آشنا ای دوست ز روی لطف و کرم شاد کن بروی خودم که کرد بار غمت پشت من دوتا ای دوست ز همرهی ز راه واماندم ز لطف بر در خویشم رهی نما ای دوست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/921 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مشنو سخن از زمانه ساز آمدگان می خواه مروق به طراز آمدگان کس می ندهد نشان ز بازآمدگان ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1659 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست یا شب و روز به جز فکر توام کاری هست به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس که به هر حلقه موییت گرفتاری هست گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست در و دیوار گواهی بدهد کآری هست هر که عیبم کند از و ملامت گوید تا ندیده‌ست تو را بر منش انکاری هست صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم همه دانند که در صحبت خاری هست نه منِ خام طمع تو می‌ورزم و بس که چو منْ سوخته در خیلِ تو بسیاری هست باد، خاکی ز مُقام تو بیاورد و ببرد آب هر طیب که در کلبه هست من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست من از این مُرَقّع به درآیم روزی تا همه خلق بدانند که زُنّاری هست همه را هست همین داغ محبّت که مراست که نه مستم من و در دور تو هشیاری هست نه حدیثیست که پنهان مانَد داستانیست که بر هر سر بازاری هست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/630 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مسلمانان مرا وقتی بود که با وی گفتمی گر مشکلی بود به تدبیرش امیدِ ساحلی بود دلی همدرد و مصلحت بین که اِستِظهارِ هر اهلِ بود ز من ضایع شد اندر کویِ جانان چه دامنگیر یا رب منزلی بود هنر بی‌عیبِ حِرمان نیست لیکن ز من محروم‌تر کِی سائلی بود؟ که وقتی کاردانی کاملی بود مرا تا تعلیمِ سخن کرد حدیثم نکتهٔ هر محفلی بود مگو دیگر که نکته‌دان است که ما دیدیم و محکم جاهلی بود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1020 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مشتاق توام با همه جوری و جفایی محبوب منی با همه جرمی و خطایی من به چه ارزم که تمنای تو ورزم در حضرت سلطان که برد گدایی صاحب نظران محبت نپسندند وان گه سپر انداختن از تیر بلایی باید که سری در نظرش هیچ نیرزد آن کس که نهد در طلب وصل تو پایی بیداد تو عدلست و جفای تو کرامت دشنام تو که ز بیگانه دعایی جز عهد و وفای تو که محلول نگردد هر عهد که بستم بود و هوایی گر دست دهد دولت آنم که سر در پای سمند تو کنم نعل بهایی شاید که به بر سر خاکم بنویسند این بود که با دوست به سر برد وفایی خون در آزرده نهان چند بماند شک نیست که سر برکند این درد به جایی شرط کرم آنست که با درد بمیری و نخواهی ز در خلق دوایی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/190 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا گر تو شکیب داری طاقت نمانْد ما را باری به چشم احسان در حال ما نظر کن کز پادشاهان راحت بود گدا را سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت حکمش رسد ولیکن حدی بود جفا را من بی تو زندگانی را نمی‌پسندم کآسایشی نباشد بی دوستان بقا را چون تشنه جان سپردم آن گه چه سود دارد آب از دو چشم دادن بر خاک من گیا را حال نیازمندی در وصف می‌نیاید آن گه که بازگردی گوییم ماجرا را بازآ و جان از من ستان به خدمت دیگر چه برگ باشد درویش بی‌نوا را یا رب تو آشنا را مهلت ده و سلامت چندان که بازبیند دیدار آشنا را نه ملک پادشا را در چشم وقعیست ای برادر نه زهد پارسا را ای کاش برفتادی برقع ز روی لیلی تا مدعی نماندی مجنونِ مبتلا را قلم به سختی رفتست و نیکبختی پس هر چه پیشت آید گردن بنه قضا را ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/40 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مست خراب یابد هر لحظه در خرابات گنجی که آن نیابد صد پیر در مناجات می‌بیز هر سحرگاه خاک در خرابات یک ذره گرد از آن خاک در چشم جانت افتد با صدهزار خورشید افتد تو را ملاقات نز خویش گردی آگه، نز جام، نز شعاعات در بیخودی و مستی جایی رسی، که آنجا در هم شود عبادات، پی گم کند اشارات تا گم نگردی از خود گنجی چنین نیابی حالی چنین نیابد گم گشته از ملاقات ؟ کفر است زهد و طاعت تا نگذری ز میقات تا تو ز خودپرستی وز جست وجو نرستی می‌دان که می‌پرستی در دیر عزی و لات در صومعه تو دانی می‌کوش تا توانی در میکده رها کن از سر فضول و طامات جان باز در خرابات، تا جرعه‌ای بیابی مفروش زهد، کانجا کمتر خرند طامات لب تشنه چند باشی، در ساحل تمنی؟ انداز خویشتن را در بحر بی‌نهایات تا گم شود نشانت در پای بی‌نشانی تا در کشد به کامت یک ره نهنگ حالات چون غرقه شد یابد حیات باقی اسرار غیب بیند در عالم شهادات ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/869 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مژدهٔ وصلِ تو کو کز سرِ جان برخیزم طایرِ قُدسم و از دامِ جهان برخیزم از سرِ خواجگیِ کون و مکان برخیزم یا رب از ابرِ هدایت بِرَسان بارانی پیشتر زان که چو گَردی ز میان برخیزم بر سرِ تربتِ من با مِی و مُطرب بنشین تا به بویت ز لحد رقص کُنان برخیزم خیز و بالا بنما ای بتِ حرکات کز سرِ جان و جهان دست فشان برخیزم تا سحرگه ز کنارِ تو جوان برخیزم روز مرگم نفسی مهلتِ دیدار بده تا چو ز سرِ جان و جهان برخیزم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/888 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مزن بر ز نوکِ غمزه تیرم که پیشِ چشمِ بیمارت بمیرم زکاتم دِه که مسکین و فقیرم چو طفلان تا کِی ای زاهد، فریبی به سیبِ بوستان و شهد و چُنان پُر شد فضایِ سینه از دوست که فکرِ خویش گم شد از ضمیرم قدح پُر کن که من در دولتِ جوانبخت جهانم گر چه پیرم که روزِ غم به جز ساغر نگیرم مبادا جز حسابِ مُطرب و مِی اگر نقشی کشد کِلکِ دبیرم در این غوغا که کَس کَس را نپُرسد من از پیرِ مُغان منّت پذیرم خوشا آن دَم کز اِستغنایِ مستی فَراغت باشد از شاه و وزیرم من آن مرغم که هر شام و سحرگاه ز بامِ عرش می‌آید صَفیرم چو گنج او در سینه دارم اگر چه مُدَّعی بیند حقیرم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/892 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مژده ای که دگر بادِ صبا بازآمد هدهد خوش خبر از طَرْفِ سبا بازآمد که سلیمانِ از بادِ هوا بازآمد عارفی کو که کُنَد فَهْم زبانِ سوسن تا بپرسد که چرا رفت و چرا بازآمد مردمی کرد و کرم لطفِ خداداد به من کان بتِ ماه رخ از راهِ وفا بازآمد لاله بویِ مِی نوشین بشنید از دمِ صبح داغ بود، به امّیدِ دوا بازآمد تا به گوشِ آوازِ درا بازآمد گر چه دَرِ رَنجِش زد و پیمان بِشِکست لطف او بین که به لطف از درِ ما بازآمد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1068 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو گفت با این همه از سابقه نومید مشو گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک از چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار تاج کاووس ببرد و کمر کیخسرو گوشوار زر و لعل ار چه گران دارد گوش دور خوبی گذران است نصیحت بشنو بیدقی راند که برد از مه و خورشید گرو آسمان گو مفروش این عظمت کاندر خرمن مه به جوی خوشه پروین به دو جو آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/809 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈