«به همین سادگی! به همین خوشمزگی»
#ف_اردکانی
(مامان #محمداحسان ۱۴، #محمدحسین ۱۲.۵، #زهرا ۱۱، #زینب ۹ و #محمد سعید ۴.۵ ساله)
ساعت هشت است که به خانه میرسم.
از ساعت سه که از خانه بیرون رفتهام، بچهها را ندیدهام. دلم برایشان تنگ شده🥹 و همزمان خستگی امانم را بریده.
کلید را میچرخانم و در را که انگار مثل من خسته است، به سختی هل میدهم و باز میکنم.
از حیاط نگاهی به پنجره میاندازم تا اوضاع را بررسی کنم، نور کم خانه مثل خبرچینی میگوید که بچهها تا ساعتی قبل خواب بودهاند.😴
وارد خانه که میشوم، همه چیز بیروح است. بچهها سلامم را با اکراه پاسخ میدهند😕 و باز چشمشان را به تلویزیون میدوزند... تنها کسی که استقبال گرمی میکند، پسر کوچکم سعید است. بعد شروع میکند به شکایت که حوصلهام سر رفته، حسین نگذاشته پویا ببینم،🥲 زهرا به من آدامسش را نداده😒 و...
خسته نگاهش میکنم، بغلش میکنم و چند بوس آبدار از لپهایش میکنم تا تلافی چند ساعت دوری را درآورده باشم.😍 دلم میخواهد یک ساعتی بخوابم😴 اما ناگاه دلم از بیروحی خانه ملال میگیرد.😞 به خودم یادآوری میکنم که مادر باید شادیبخش باشد...
با خستگیام چه کنم؟
یک ساعت دیرتر خوابیدن تا حالا کسی را نکشته.😉
فکری به ذهنم میرسد!
با خوشحالی رو به بچهها میگویم:«کی پایهست کیک درست کنیم؟»
چشمها از تلویزیون کنده شده و به سمتم میچرخد.👀 برق شادی در صورت دخترها نمایان میشود، حسین دلش را صابون کیک خانگی میزند😅 و سعید هورا گویان در بغلم میپرد و میگوید: تبلُّب بگیریم؟
تبلُّب بابا؟
تا حالا دلم رضا نداده تلفظ درست تولد را به او یاد بدهم!😅🤭
سری به نشانهٔ تایید تکان میدهم و به دنبال دستور کیکی راحت در پیامهای ذخیرهشده برای روز مبادا میگردم. در دلم خدا خدا میکنم که همهٔ مواد موجود باشند و خداوند پاچه خواری محمدحسین برای خرید رفتن را به من تخفیف دهد...😅
بساط کیکپزی حاضر میشود. تخممرغها و شکر را زینب و سعید نوبتی با همزن برقی هم میزنند، زهرا مسئول مخلوط و الککردن مواد خشک میشود و من مسئول گرمکردن شیر نسکافه
و در عرض تقریباً یک ربع و بعد از یک همکاری دلچسب، کیک داخل فر قرار میگیرد...😋
ساعتی بعد هم با ورود بابا، یک دورهمی و تَبَلُّب! صوری به صرف کیک و شیر و میوه برگزار میشود و شادی همهجا را فرا میگیرد.
🌸به همین سادگی🌸
پ.ن: چون کیک خوشبافت و خوشطعم و راحت و سریعی بود، توی پست بعدی طرز تهیهشو براتون میفرستم:😋😉
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«کیک نسکافهای کافیشاپی»
•••┈┈•••••✾🌱مواد لازم🌱✾•••••┈┈•••
تخممرغ: ۳ عدد
آرد: ۱۴۰ گرم (۱ پیمانه)
شیر گرم: ۵۰ گرم (۱/۴ پیمانه)
روغن مایع: ۵۵ گرم (۱/۴ پیمانه)
شکر دانهریز: ۱۲۰ گرم (۱/۲ پیمانه + ۱.۵ قاشق غذاخوری)
بیکینگپودر: ۳ گرم (۳/۴ قاشق چایخوری)
پودر کاکائو: ۲.۵ گرم (۱ قاشق چایخوری)
پودر قهوهٔ فوری (نسکافه): ۲ گرم (نصف قاشق غذاخوری)
وانیل: ۱/۳ قاشق چایخوری
•┈┈••••✾🌱طرز پخت کیک🌱✾••••┈┈•
❗نکته: فر حتماً ۲۰ دقیقه از قبل، روشن بشه تا خوب داغ بشه.
1️⃣ ابتدا تخممرغها رو با وانیل و شکر ۱۰ دقیقه با دور تند همزن هم میزنیم. (دورگیری ظرف فراموش نشه)
2️⃣ وقتی مواد کاملاً حجیم و روشن شد، شیر گرم و نسکافه رو مخلوط میکنیم و به همراه روغن به مواد اضافه کرده و ۱۰ ثانیه هم میزنیم.
3️⃣ مخلوط مواد خشک (آرد، بیکینگپودر، پودر کاکائو) رو که از قبل مخلوط و سه بار الک کردیم، به بقیهٔ مواد اضافه میکنیم و آروم با همزن دستی مواد رو مخلوط میکنیم تا کاملاً یکدست بشه.
4️⃣ کف قالب رو کاغذ روغنی پهن میکنیم. مواد رو داخل قالب میریزیم و حتماً چند بار قالب رو به سطح میکوبیم و بعد داخل فر داغ قرار میدیم.
5️⃣ بعد از ۴۰ دقیقه با سیخ چوبی چک میکنیم. اگه مواد نچسبید، بیرون میاریم و میذاریم از داغی بیفته. بعد دور تا دور کیک رو با چاقو از قالب جدا میکنیم و بعدش هم کاغذ روغنی رو.
•┈┈••✾🌱🌸🌸🌸🌸🌸🌱✾••┈┈•
سایز قالب: ۱۸ یا ۲۰ سانت
مدت پخت کیک: ۴۰ تا ۵۰ دقیقه
دمای فر برقی: ۱۶۵درجه المنت بالا و پایین با فن
دمای فر گازی: ۱۷۵ درجه، اواخر پخت گریل
پ.ن: هرچی تعداد صفرهای آرد کیک بیشتر باشه، کیمون اسفنجیتر میشه و البته خاصیتش کمتر.🤭
پ.ن۲: استفاده از خامهٔ فرمگرفته الزامی نیست و بدون خامهکشی هم خوش طعمه😇
#کیک_خونگی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«و چه شفیع نابی ست...»
#ز_صدوقی
(مامان #محمدحسین ۷ و #محمدحسن ۳ ساله و یه دختر توراهی)
«بسم الله الرحمن الرحیم»
به توکل نامت شروع میکنم و قدم میگذارم به میهمانیات..
اذن دخول میخواهم بر مهمان شدنم...
و به سفارش خودت...
دست در دست "حسین" بر درت آمدهام...
مثل کودکی گناهکار که پشت پدرش قایم میشود تا همسایه نبیند صورت خطاکارش را...
صورت میپوشانم تا نبینیام...
که شرمِ سیاه روییام از این آب تَرَم نکند در محضرت...
آری غرق شدم در گناه و روی ورود ندارم...
آنقدر غرق، که دلم حُرّی ریخت مثل دیشبی که هلال ماه آمد و من چشم باز کردم.
که ای وای؛ رجب و شعبان چون بادی گذشت
و
من هیییچ...
رجب و شعبان رفت و من هیچ سَکویی برای پروازِ رمضان نساختم...
و حالا
بدون هیچ نردبانی چگونه بالا بیایم مثل خیلیها در این ماه...
چه کسی دستم را بگیرد...
از چه راهی بروم...
قرار ندارم...
یک قلب سیاه از گناه...
یک سر پرهوس و سرگردان...
وجدان خواب
و
یک سال عمر از دست رفته...
و
دلی که ندیده گرفت معشوقش را...
چشمانی که ندیده مهرش را...
و وجودی که حس نکرده بودن و نظارهاش را...
شرم دارم از ورودم... آری
اما همه را کولهای کردم بر پشتم و کشان کشان به امید "رحمتت" آمدهام...
بپذیر مرا...
به حق "حسین"ی که شفیع آوردهام...
حمل بر گستاخیام نکن...
اما نور سفرهٔ رحمت بینهایتت هر خطارکاری را سمت خود میکِشد.
و البته...
خطاکاری سر به زیر گرفته و شرمگین از گناه...
که امید بسته به جرعهای از مِی ناب رحمتت...
که امید بسته و با تصور آغوش دوباره باز شدهات، برای بخشش دوباره این پا و آن پا میکند.
و چه شیرین است تصور لحظهای که دست بر زیر چانهام گذاری و صورتم را بالا گیری و به حق شفیعی که آوردهام، بپذیریام...
همان که کشتی نجاتش به مقصد "رحمت" و "کرمت" هر سیاهروی پشیمانی مثل مرا جای میدهد.
و چه شفیع نابیست "حسین"برای ورود به ماه میهمانیات..🤚🏻
#رمضان_الکریم
#دریاب_ما_را_به_حق_حسین
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«چرا خودم دست به کار نشم؟!»
#فاطمه_م
(مامان #رضا ۹، #مرتضی ۷، #محمدعلی ۵ و #زینب ٢ساله)
ماجرا از اونجا شروع شد که توی یکی از گروههام یه بنده خدایی از تقویم رمضانی که برای دختر روزه اولیش خریده بود، رونمایی کرد.🥰
یه تقویم پارچهای بود که ٣٠ تا خونه داشت و رو هر خونه از یک تا سی شماره داشت. خونهها حالت جیب بودن و توی هر خونه یه کاغذ کوچولو بود که فعالیت خاص اون روز توش نوشته شده بود یا شکلاتی چیزی توش میذاشتن، راستش از ایدهش خوشم اومده بود ولی قیمتش نسبتاً بالا بود.😍🤭
از طرفی تو فکر این بودم چهکار کنم که ماه مبارک رمضان برای بچهها خاص و ویژه بشه؟!🤔😊
✅یکدفعه یه جرقه به ذهنم رسید.🤩
چرا خودم دست به کار نشم؟!⁉️🤨
دوست داشتم کاری که انجام میدم ماندگاری داشته باشه و بشه چندسال استفاده کرد.👌🏻
این شد که رفتم خرازی و نمد زرد و مشکی گرفتم 💛🖤 و کلی فسفر سوزوندم تا بتونم شکل ستارهای که مد نظرمه روی نمدها بکشم.😃
نتیجهش شد ٢٧ تا ستارهٔ نمدی زرد و ٣ تا ستارهٔ نمدی مشکی برای ایام شهادت.🌟
بعد با همون نمد ٣٠ تا جیب هم درست کردم و روی جیبها از ١ تا ٣٠ با ماژیک نوشتم و جیبها رو با چسب مایع به ستارهها چسبوندم.🪄
حالا مرحلهٔ نخ کردن ستارهها بود...🤓
بالای ستارهها رو سوراخ کردم و با کاموای سبز💚 (برای ستارههای فرد) و کاموای قرمز❤️ (برای ستارههای زوج)
نخشون کردم.
بعدم به ریسه آویزونشون کردم و تمام. 😍🤩
حالا ریسهٔ ماه رمضانیِ کار دست خودمون آماده بود.🥰🥳
هر روز هم توی جیب ستارهها یه فعالیت میذارم. این که هر روز برن سراغش، ببینن امروز چی در میاد براشون... شگفتانهست.😃
سعی میکنم یه کار معنوی باشه (مثلاً صلوات، یه آیه از جزء اون روز) با یه فعالیت دیگه که جالب باشه (کمک در آماده کردن افطار، بازی، خاطرهگویی و...)
هنوز مال همهٔ روزها رو ننوشتم، شاید در ادامه چیزای جالبتری به ذهنم برسه.😇
#سبک_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«چطوری جزءخوانی کنیم؟»
#پ_شکوری
(مامان #عباس ۶.۵، #فاطمه ۵ و #زینب ۱ سال و ۸ ماهه)
توی ماه رمضونهای بعد از مادر شدنم، شرایط مختلفی داشتم هر سال.
گاهی روزه میتونستم بگیرم و اکثراً هم به خاطر بارداری یا شیردهی نمیتونستم روزه بگیرم.
یه سالهایی سرم خلوتتر بود و میتونستم توی ماه رمضون روزی یک جزء قرآن رو بخونم و یه سالهایی ختم قرآنم نصفه میموند و کامل نمیشد.😥
داشتم امسال فکر میکردم که چیکار کنم بتونم با وجود مشغلههای سه تا بچهٔ کوچیک و آشپزی و روزهداری و مهمونی و… روزانه یک جزء رو بخونم و ختم قرآن این ماه رمضان رو کامل کنم.
یه سری نکات و راهحلها به ذهنم رسید:
تلاوت یک جزء قرآن حدود ۳۵ دقیقه زمان میخواد. صوتهای تحدیر (تندخوانی) جزء به جزء قرآن هم توی اینترنت هست و میشه همراه با اونها تلاوت کرد. که اونم حدود نیم ساعت زمان میبره.
البته من دوست دارم بدون گوش دادن صوت، خودم از روی متن قرآن بخونم و حس میکنم اینطوری تمرکز و دقتم به معنی آیات بیشتره و همهش نگران این نیستم که طبق سرعت قاری پیش برم و بهش برسم.😅
میدونم در طول روز این نیم ساعت زمان خالی رو دارم و چه بسا روزی بیشتر از نیم ساعت هم توی گوشیم مشغول سر زدن به فضای مجازی هستم. پس مشکلم کمبود زمان نیست.🤭
سعی میکنم اول صبح بعد از نماز، که بچهها خوابن و خونه ساکته، قرآن بخونم. هم تمرکزم بیشتره و هم هنوز گرسنه و تشنه نشدم و سرحالم.
کلا بهتره که همیشه مهمترین کار روزانهمون رو توی همون ساعتهای اول صبح انجام بدیم که خیالمون راحت بشه.☺️
میدونم که اگر بخوام یکباره کل یک جزء رو بخونم (یعنی ۳۵ دقیقه پشت سرهم بخونم) ممکنه خوابم بگیره و خسته بشم و تمرکز و حوصلهٔ کافی رو نداشته باشم و لذت نبرم از خوندن قرآن و هی منتظر باشم که زودتر تموم بشه و صفحههای باقی مونده رو بشمرم و…
پس به جاش یک جزء رو توی ۳ یا ۴ نوبت میخونم.👌🏻
گوشیم رو به اندازهٔ ۱۰ دقیقه کوک میکنم و همون مقدار قرآن میخونم و بعدش پا میشم یه کار دیگه انجام میدم. چند دقیقهای رو به خودم استراحت میدم و دوباره برمیگردم. (مثل روش پومودورو که چهار تا ۲۵ دقیقه کار با فواصل ۵ دقیقهای استراحت داره)
ترجیح میدم از روی مصحف (قرآن چاپی) با اندازهٔ بزرگ بخونم که تمرکزم بیشتر باشه. اگر قرآن دم دستم نبود، از روی گوشی هم میخونم یا اگر بیرون برم، قرآن جیبیم رو میبرم تا از فرصتهایی که پیش میاد استفاده کنم و بخونم. نکتهٔ مهم اینه که قرآن رو جلوی چشمم و روی میز بذارم که هر وقت دیدم یادم بیفته بخونم در طول روز.😉
اگر بعدازظهر بشه و هنوز جزء رو نخونده باشم، سعی میکنم از هر روش و فرصتی استفاده کنم تا بخونم. فرصتهای کوتاه ۵ دقیقهای که بچهها با هم مشغول بازی میشن، وقتی که زینب میخوابه، حتی آخر شب موقع شیردادن به زینب و در حالت دراز کشیده.😅
طبق تجربهٔ سالهای قبل میدونم که اگر یک روز از جزء خوانی عقب بمونم، جبرانش توی روز بعد سخت میشه. پس سعی میکنم روزانه یک جزء رو تموم کنم.
اگر هم قسمتی از جزء موند، فرداش بیشتر وقت بذارم و جبران کنم و نذارم بمونه.
بهتره که برای قرآن خوندن یه زمان مشخص اختصاص بدیم که فراموش نکنیم. مثلاً بعد از نماز صبح یا بعد از نماز ظهر یا هر ساعتی از روز که سرمون خلوت تره. میشه ساعت کوک کرد که سر ساعت خاصی روزانه بهمون یادآوری کنه برای قرآن خوندن.
پ.ن: جزء خوانی و ختم قرآن توی ماه رمضان سنت و فرصت خیلی خوبیه که بتونیم یک دور کلام وحی رو بخونیم و مرور کنیم و بهره ببریم.
ولی ممکنه شرایطش رو نداشته باشیم و نتونیم روزی یک جزء بخونیم.
پس به جاش هر چقدر که میتونیم بخونیم. نصف جزء، یک حزب، دو صفحه، یک صفحه یا نصف صفحه.
مهم اینه که توی این ماه عزیز، بیشتر از قبل برای انس با قرآن و تلاوت و تدبر تلاش کنیم.
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«ولی من نمیتونستم...»
#م_رمضانی
(مامان #محمدحسین ۸ساله، #علی ۵ساله، #فاطمه ۱۱ماهه)
ماه رمضون داشت میرسید و من دل دل میکردم برای روزه گرفتن...
یک سالگی پسرهام چند روز امتحانی روزه گرفتم و جفتشون همون روز اول به شدت بیرونروی گرفتن😑 و مریض شدن و...
همه بهم میگفتن نمیخواد حالا که فاطمه رو شیر میدی، دوباره امتحان کنی و فاطمه هم مریض میشه و...
ولی من تو دلم میگفتم روز اول رو برای رضای خدا و به نیت خانم رباب و حضرت علی اصغر (علیهمالسلام) روزه میگیرم، انشاءالله فاطمه جانم حالش بد نمیشه.😌
با توکل بر خدا روز اول ماه مبارک، سحری خوردم و روزه گرفتم.
تا ظهر همه چیز خیلی خوب بود، فاطمه هم خوب بود. ولی از ظهر که چند بار شیر خورد و دیگه شیر نداشتم، بهونهگیریهاش شروع شد.😞 منم خیلی با آرامش باهاش رفتار کردم و خوراکیهای مختلف بهش دادم. باهاش بازی کردم تا ساعت پنج شد.
دیگه خودم خیلی حالم بد شده بود.🥴🥴ضعف شدید کرده بودم و به شدت تشنه شده بودم.
فاطمه جانم هم شیر میخواست.😫
نمیدونستم چیکار کنم...
چند بار خواستم افطار کنم، ولی دیگه نزدیک افطار بود...
یاد خانم رباب افتادم...
فاطمه جانم نزدیک یک سالشه و من بهش غذای کمکی هم دادم ولی حضرت علی اصغر فقط شش ماهشون بود.😭
من مضطر شده بودم...😫
چقدر بده آدم مضطر بشه...😢
همسرم فاطمه رو بغل کرد و انقدر راهش برد تا خوابید...
همهش تو دلم میگفتم یعنی امام حسین (علیهالسلام) به کجا رسیدن که علی اصغر شش ماههش رو، روی دستشون بردن جلوی دشمن...😭
راه میرفتم و گریه میکردم...😭
حالا وقت افطار بود...
ولی من نمیتونستم چیزی بخورم.
از خانم رباب خجالت میکشیدم...
یک لیوان چای خوردم و دو تا خرما...
فاطمه جان با گریه بیدار شد و با گریه بهش شیر دادم.😔
شیرش رو خورد و خوشحال و سرحال تو خونه میچرخید و بازی میکرد.
من بچهم پیشم بود و بهش شیر دادم، نمیدونم خانم رباب چه کرد وقتی شیر داشت و علی اصغر نداشت...😭
نمیدونم از ضعف بدنم بود یا از غصه، شبش تب شدید کردم...😔
🖤صلی الله علیک یا اباعبدالله🖤
#سبک_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
سلام دوستان گل 🌺
عیدتون مبارک ❤️😍
انشاءالله سال خوب و پر از خیر و برکتی داشته باشید و به خدا نزدیکتر بشید. 🥰
برای همدیگه و برای ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و برای پیروزی مردم مظلوم فلسطین خیلی دعا کنیم. 🙏🏻
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«پس به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمین را پس از مرگش زنده میگرداند. در حقیقت، هم اوست که قطعاً زنده کننده مردگان است و اوست که بر هر چیزی تواناست»
«فَانظُرْ إِلَی ءَاثَـَرِ رَحْمَتِ اللَّه کَیْفَ یُحْی الاْ رْضَ بَعْدَ مَوْتِهَآ إِن ذَلِکَ لَمُحْی الْمَوْتَی وَ هُوَ عَلَی کُل شَی ءٍ قَدِیرٌ»
(آیه ۵۰، سوره روم)
•┈┈••✾🌱🌸🌼🌸🌱✾••┈┈•
آب زنید راه را هین که نگار میرسد
مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد...
رونق باغ میرسد چشم و چراغ میرسد
غم به کناره میرود مه به کنار میرسد...
باغ سلام میکند سرو قیام میکند
سبزه پیاده میرود غنچه سوار میرسد....
💛«فرارسیدن سال نو و تقارن آن با بهار دلها مبارک باد»💛
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند:
«مثل خدیجه پیدا نخواهد شد. خدیجه در آن هنگام که مردم مرا تکذیب کردند، مرا تصدیق نمود و مرا با ثروت خود برای پیشرفت دین خدا یاری نمود. خدا به من دستور داد خدیجه را به قصر زمرّدی که در بهشت دارد و هیچ رنج و زحمتی در آن نیست، بشارت دهم.»
«أَیْنَ مِثْلُ خَدِیجَةَ، صَدَّقَتْنِی حِینَ کَذَّبَنِی النَّاسُ وَ وَازَرَتْنِی عَلَی دِینِ اللَّهِ وَ أَعَانَتْنِی عَلَیْهِ بِمَالِهَا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِی أَنْ أُبَشِّرَ خَدِیجَةَ بِبَیْتٍ فِی الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبِ الزُّمُرُّدِ لَا صَخَبَ فِیهِ وَ لَا نَصَب.»
(بحارالانوار، جلد ۴۳، صفحه ۱۲۴)
•┈┈••✾🌱⬛⬛⬛🌱✾••┈┈•
قطرهٔ من فرات شد، ذرّه ام آفتاب شد
پیش تو سیّدالبشر، سیّدةالنّسا شدم
پشت سرت من و علی، قامت عشق بستهایم
تو همه مقتدا شدی، من همه اقتدا شدم
من به تو دست یاعلی دادهام از صمیم دل
مرگ جدام کردهاست از تو اگر جدا شدم
لحظهٔ آخرین غزل، ترس ندارم از اجل
پیرهن تو در بغل، با تو دوباره «ما» شدم
🌑وفات حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) تسلیت باد.🌑
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif