#قسمت_پنجم
#م_کلاته
(مامان #مرتضی ۵ سال و ۸ ماهه، #فاطمه ۳ سال و ۹ ماهه و #مجتبی ۱۱ ماهه)
مهرماه، شروع دورهی سطح ۳ من بود...
تو طول روز اصلا درس نمیخونم و تمام وقتم برای بچهها و بقیهی کارهای خونه است.
بچهها شبها حدود ۱۱ تا ۱۲ میخوابن و من تا ۳ و ۴ بیدارم و درس میخونم.
شببیداری باوجود ۳ تا بچه، سخته ولی چارهای نیست.
صبح همه باهم تا حدود ۱۰ میخوابیم😴
و بعدش روز شروع میشه و دوباره بازی و کار خونه و….
همسرم کارشون زیاده.
گاهی تا ۱۱ شب هم کلاس دارند…
برای همین خیلی نمیتونن تو کارها کمکم کنند.
درسته من وقت کمی برای درسخوندن دارم اما برکت اون وقت کم رو تو زندگی و درسخوندنم میبینم…
قبل از بچهدار شدن، چند روز برای یک امتحان میخوندم ولی الآن، فقط چند ساعت تو شب درس میخونم، ولی برکت خاصی داره…
برای کارهای خونه سعی میکنم از خود بچهها کمک بگیرم💪
از روزی که یه بچه داشتم سعی میکردم کارهای خونه رو با پسرم انجام بدم.
مثلا یه دستمال میدادم دست پسرم و باهم دستمال میکشیدیم.
موقع آشپزی چندتا کاسه و تشت آب میذاشتم جلوی بچهها تا مشغول باشن.
کمی بزرگتر که شدن سعی میکردم کارها رو مشارکتی انجام بدیم.
مثلا شبها قبل از خواب با بچهها خونه رو کمی جمعوجور کنیم.
گاهی کارهایی رو که دوستداشتن انجام میدادند
مثل ظرف شستن و جارو زدن...
هرچند زحمتم بیشتر میشد اما براشون لازم بود.
حس میکنم اینکه حالا خودشون ساعتها مشغول بازی میشن و سراغ من نمیان نتیجهی زحمتیه که اون موقع کشیدم.
گاهی دستهجمعی بازی میکنیم.
گرگمبههوا ، تفنگبازی، قایمموشک، خالهبازی و…
هرچی تعدادمون بیشتر بشه برای این بازیا بهتره😜
روزها با بچهها، کیک ، شیرینی و نون میپزیم،
مسجد میریم و تو برنامههای فرهنگی شرکت میکنیم.(الآن با رعایت پروتکلها😷)
به صورت جزئی قرآن حفظ میکنم.
کارهای هنری میکنم و به بقیه از این کارهام، هدیه میدم.🤩
اما هرجایی که برای فعالیت میرم، همه میدونن شرط من برای کارکردن، حضور بچهها کنارمه❤️
فرقی نمیکنه کجا باشه و چه جلسهای، مهم اینه که تمام تلاشم رو میکنم که بچهها کنار خودم باشن.
در تمام برنامهها و موقع همهی کلاسهای رزمی مسجد و حتی آموزش کار با اسلحه😱، کنارم بودند ...😉
همهی اینها باعث شد که حضور بچهها تو مسجد برای بقیه هم پذیرفتنی بشه.
هرچند گاهی شرایط بسیار سخت میشه…
مثلا موقع امتحان مجازی، بچههای کوچیک گریه میکنن یا نیازی دارند،
یا...
یادمه یه بار همسرم خونه بودند و دختر ۱ سالهم داشت روی تخت بازی میکرد که از تخت افتاد،
لبش پاره شد و خیلی خون اومد.
جوری که لباسای من و همسرم هم خونی شد.
هرکاری میکردیم گریهاش بند نمیومد و اجازه نمیداد دستمال بذاریم روی لبش.
همسرم چند ساعت بعدش امتحان داشت.
به ذهنمون رسید با همون حالت خونآلود دخترم ، بریم پارک پایین خونمون تا حواسش پرت بشه.
یه روفرشی انداختیم.
بچهها بازی میکردن و همسرم درس میخوند .
حال دخترم اینطوری کمی بهتر شد.
توی زندگیمون خدا رو همیشه کنارم حس میکنم و این بهم آرامش میده.
خدا فرزندانی همراه و همسری صبور به من داده
و من به خاطر تمام نعماتم قدردان و شاکرم.
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلاااام✋😍
ما مامانها گاهی فکر میکنیم بعضی مشکلات فقط برا خودمونه!
بعد که میبینیم بقیهی مامانها هم این معضلات رو دارن، انگار تحمل سختیها برامون راحتتر میشه!
جالبه که مامانها در هر فرهنگ و با هر زبانی میتونن به هم کمک کنن، چون خیلی مسائل مشترک دارن.
خانوادهی فیلدز نُه فرزند داره و دَهمیشون هم تو راهه.🙃
روتین صبح یه مامان باردار با نُه تا بچه قدونیمقد رو تو کلیپ ببینید.
فقط اونجاش که میره یه سروسامانی به خودش بده و وقتی برمیگرده خونه به فنا رفته😭
شما با کدوم قسمت برنامهی روزانهی این مامان بیشتر همذاتپنداری کردید؟!
#مادران_شریف_ایران_زمین
#خانواده_چندفرزندی
#خانواده_پرجمعیت
#کلیپ #ترجمه #زیرنویس
#پ_بهروزی
#ا_باغانی
#ش_سعیدی
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#از_لابهلای_کتابها
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ز_منظمی
(مامان علی آقا ۳سال و ۴ماهه و فاطمه خانم ۲سال و ۲ماهه)
چند وقته اوضاع خونه نا آرومه.
گل پسری بداخلاق شده...
سر مسائل کوچولو شروع به پرخاش میکنه و اوضاع خونه رو به هم میریزه.
دم به دقیقه به دست و پای خواهرش میپیچه و گلاویز میشن.
روزی چندبار با داد و فریاد و بهانه گیریهاش کلافهام میکنه.😫
چند روز پیش بعد یه جروبحث الکی با پسری، حس کردم تحملم تموم شده و حالم خوب نیست...
رفتم تو اتاق و گفتم چند دقیقه کسی پیش من نیاد.
(چقدر گوش کردن😬)
فردا صبحش هنوز حالم خوب نشده بود.
برای پیشگیری از درگیری بیشتر و بهتر شدن حال خودم، تصمیم گرفتم اون روز تا آخرین حد ممکن، تو خواستههای علی آقا #نه نیارم…
درقدم بعدی برای بهبود حالم ۹ تا نون پختم.😉
(ورز دادن خمیر معمولا حالم رو بهتر میکنه)
اون روز کمی آرامتر گذشت.
بعد آرامش نسبی اون روز، با بالا و پایین کردن شرایط این چند وقتمون، حس کردم شاید مقصر اصلی خودم باشم.
انگار مدتیه برخلاف همهی شعارهایی که در باب آزادی بچهها و امیر بودن کودک زیر ۷ سال میدادم، خیلی امر و نهی میکنم و حواسم به بچگیشون نیست.
یه عالمه هم اما و اگر براشون ردیف میکنم:
با غذا بازی نکن!
نون رو تکهتکه نکن!
لباستو اینجا نذار!
اسباب بازیهاتو جمع کن!
اگر دیر آماده بشی بیرون نمیریم.
اگر اسباب بازیهاتو جمع نکنی منم نمیتونم باهات بازی کنم.
اگر با خواهرت دعوا کنی منم...
اگر...
انگار این ایراد گرفتنها و گیر دادنهای مداوم، پسری رو عصبی کرده و تحملش تموم شده.🤪
شاید به این شیوه داره مراتب اعتراضش به نحوهی مدیریت خونه رو به گوش مسئولین میرسونه.😜
خلاصه که در راستای احترام به حقوق شهروندان، تصمیم گرفتم تلاش کنم تا شرایط بهتر بشه.
اگر ها و تهدیدها رو حذف کنم.
#نه ها و گیر دادنها رو محدود کنم.
واقعا کار سختیه...😬
مخصوصا قسمت اما و اگر😑
به خودم میگم چرا این نکات تربیتی یادم رفت؟!🤔
انگار که بیشتر از خوندن کتابهای تربیتی مختلف، به تذکر و مرور همون دانستههای اولیه نیاز دارم.
انقدر که برام ملکه بشه.
شاید برای همینه که میگن اگر به اونی که میدونی عمل کنی خدا چیزی که نمیدونی رو بهت یاد میده.
از روزی که تصمیم گرفتم کمتر به پسری گیر بدم و تا حد ممکن #نه بهش نگم، خونه آرومتر شده.
مثل اینکه پسری هم داره عقب نشینی میکنه.
هرچند هنوز ترکشهاش هست.😬
اما مهم اینه که اوضاع رو به بهبوده💪🏻
هر روز که میگذره بیشتر میفهمم چقدر مادری پر پیچ و خمه و چقدر من رو رشد میده..
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
سلام خانومای گروه، مامانای عزیز 😊👋🏻
یه قول مادربزرگی هست که میگه:
تا بچه خوابید بخواب😴😬
شما چی میگین؟🤔
1️⃣ بهبه چه حرفی! باید با طلا نوشت و قابش کرد.🤪
2️⃣ نه اینجورا هم نیست، مادرها هم میتونن خوابشون رو منظم و کم کنن و جسمشون رو عادت بدن به خواب کمتر 😌
❓اگه نظرتون به نظر دستهی دوم نزدیکه، برامون بنویسین که کلا کم خوابین یا کاری کردین که کمتر بخوابین؟
چند ساعت در شبانه روز میخوابین؟
چهجوری به خوابتون نظم دادین و کمترش کردین؟
جوابهاتون رو برامون به آیدی زیر بفرستین👇🏻
@moh255
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#خواب
#تنظیم_خواب
سلام به همگی دوستان مادران شریفی😃
دو سه روز پیش، در مورد خواب مامانا ازتون پرسیدیم.
حالا جمعبندی نکات خوب شما 👇😉
۱. اول از همه بگیم که منظور از کم کردن خواب، فشار آوردن به خودمون نیست.
منظور تنظیم خوابه، یعنی همینجوری، دورهمی، نگیریم بخوابیم، بعد عذاب وجدان بگیریم که کارامون مونده😅
تنظیم خواب، گاهی اولش سخته، ولی بعد بدنمون عادت میکنه.
اراده داشتن و مقاوم بودن، برای عبور از این مرحله لازمه.
البته به شرطی که به نیازهای بدنمون هم توجه کنیم و خیلی به خودمون فشار نیاریم و از یه حد معقولی کمتر نخوابیم.
این حد معقول، برای افراد مختلف، و شرایط مختلف فرق میکنه. مثلا بعضی افراد، بعد زایمان یا تو بارداری، به خواب بیشتری نیاز پیدا میکنن.
باید بااصلاح سبک تغذیه، تنظیم مدت و ساعتی که میخوابیم و توجه به انگیزه هامون، انرژیِ یک روز پرکار رو بدست بیاریم و سرحال و با نشاط باشیم تا بتونیم در مقابل خرابکاریها و اشتباهات بچهها حوصله کافی رو داشته باشیم. البته لزوما با خواب بیشتر هم این انرژی بدست نمیاد. باید ظرفیت و صبرمون رو بالاتر ببریم.
۲. ایجاد انگیزه برای حذف بخشی از خواب، و یا حتی توفیق اجباری، میشه گفت مهمترین قدمه.
مثل انگیزه برای درس، یا کارهایی که از استرسشون خوابمون میپره😅
یا شرایط جدید، مثل اومدن فرزند دوم.
مثلا یکی از دوستان میگفتن خواب عصرشونو، به خاطر کلاس آنلاین فرزندشون، حذف کردن، طوری که اگه کلاس هم نباشه، باز هم بیدارن و به کارهای دیگه میرسن و ورزش میکنن.
۳.تغذیه مناسب و کم نبودن املاح و ویتامینهای بدن هم برای تنظیم خواب مهمه.
به گفته یکی از دوستان، کمی قرار گرفتن در معرض آفتاب مستقیم قبل از ظهر هم، سرحالمون میکنه.
حذف خواب توی بعضی ساعتها (مثل اول صبح) انرژی مونو، حتی میتونه بیشترم بکنه. شنیدین که خواب، خواب میاره😅
۴. برای خواب بهتر نوزادها و در نتیجه خواب بهتر مادر، میشه از ننو استفاده کرد. (البته برای همهشون جواب نمیده😅)
یا مثلا اگه رفلاکسی هستن، میشه از سطح شیب دار برای خوابوندن استفاده کرد.
۵. میتونیم خواب بچهها رو هم تنظیم کنیم تا ساعت خواب خودمون هم تنظیم بشه.❗️
مثلا اگه میخوایم ساعت ۹-۱۰ شب بخوابن، یه مدت، از ساعت ۹، چراغا رو خاموش کنیم و فضای خونه رو آروم ساکت کنیم، تا کمکم خوابشون تنظیم بشه.
میشه از خود بچهها هم برای آروم کردن فضای خونه کمک گرفت:
تا مامان ظرفا رو میشوره، فلانی تو چراغا رو خاموش کن...
تو تلویزیونو...
بابا رخت خواب ها رو بیارن...
یا حتی اگه کتاب خواندن بلدن، هر شب یکی شروع کنه و کتاب قصه بخونه. بچه های کوچیکتر هم میتونن با ذهن خلاقشون قصه بگن😍
برای راحت خوابیدن بچه ها، خوبه که در طول روز، با بازی و تحرک، حسابی خسته بشن. میشه هم نذاریم در طول روز بخوابن تا شب بهتر و زودتر بخوابن.😝
برای تنظیم خوابشون، احتمالا اوایل مجبوریم ما هم باهاشون بخوابیم؛ ولی وقتی عادت کنن به خوابیدن در اون ساعت، میشه خودمون بعدش بیدار بمونیم و از زمان خوابشون استفاده کنیم.
یا اینکه ما هم زود بخوابیم، و در عوض، صبحها زودتر پاشیم.
۶. بیدار موندن موقع بین الطلوعین (از اذان صبح تا طلوع آفتاب) ، برکات و فواید زیادی داره. باید ببینیم چجوری میشه این ساعتو نخوابیم. گاهی با دعا و قرآن خوندن، و گاهی با تفریحات مختلف! میشه به این عادت برسیمث و بعد ازش بهره ببریم.زود خوابیدن شب قبلش هم قطعا کمککنندهس.
۷. گاهی برای انجام کارهامون، نیازی به کم کردن مدت خوابمون نیست؛ در عوض باید به این مهارت برسیم که توی ساعات بیداری بچه ها، درس بخونیم یا حتی با لپتاپ کار کنیم. این قضیه وقتی بچه ها چندتا باشن و سنشون هم بیشتر بشه، راحتتر اتفاق میفته.
از طرفی خوبه که کارهای خونه رو، تو بیداری بچهها انجام بدیم تا توی اوقات خوابشون، با فراغت خاطر، به کارهای مورد علاقهمون یا ضروریات دیگه برسیم.
اینجوری بچهها هم، تمیز کردن خونه رو یاد میگیرن☺
۸. میشه هم توی ساعاتی که بچهها مشغولبازی هستن، کمی چرت بزنیم و با یه خواب کوتاه، انرژی بگیریم.
گاهی هم میشه از همسرهای وظیفه شناس😎، کمک بگیریم و وقتی خونه هستن، یه ساعتی بخوابیم.
۹. در آخر حواسمون باشه اگه بتونیم از زمان خواب بچه ها، به خوبی استفاده کنیم و به علایق و وظایفمون برسیم، انرژی و انگیزه مضاعف پیدا میکنیم تا در طول روز حوصله بیشتری برای بچهها داشته باشیم.
یه مادر، لازمه برای خودش و علایق و وظایف دیگهش هم وقت بذاره☺
البته خیلی مهمه که از ساعاتی که بچه ها خوابن، نهایت استفاده رو بکنیم و مثلا با غرق شدن تو گوشی، هدرش ندیم.😅
پس خوبه که برای این ساعات، برنامهریزی داشته باشیم.👌
#مهارت_های_مادرانه
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#قسمت_اول
#بنتالهدی
(مامان سه دختر)
۵ تا بچهی قدونیمقد روی تخت بالاپایین میپریدن و میگفتن:
ما اعتراض داریم! خواهر نیاز داریم!😁
دیری نپایید که من شدم ششمینِ آن پنج نفر و البته تنها دختر خانواده!
سال ۷۱ و در خانوادهای پرجمعیت و پرمشغله در تهران دیده به جهان گشودم!👶🏻
مادرم چهلساله بودن، اونموقع ایشون پزشک و هیئت علمی دانشگاه تهران بودن؛ ولی قبل از تولد من پیشنهاد ریاست دانشگاهی در قم بهشون دادهشدهبود. با توجه به شرایط زمان و ویژگیهای منحصربهفرد اون دانشگاه، مادرم تشخیص دادن که بهعهدهگرفتن ریاست دانشگاه فاطمیهی قم وظیفهای هست که خدا ازشون میخواد انجام بدن.🥰
پدرم مهندس برق بودن. از اول ازدواجشون با هم شرط کردهبودن که تا پایان عمر، خودشون رو وقف ظهور امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف بکنن و تو این مسیر وظیفشون رو پیدا کنن و انجام بدن.💓
این همون مسئولیتی بود که اون زمان رو دوششون اومد و با پدرم تصمیم گرفتن که کار رو شروع کنن و یقین داشتند به این اصل که: اگر کسی به خاطر خدا وظیفهاش رو انجام بده، خدا جابره و جبران میکنه. خدا بهترین مصلحت رو برای کسی رقم میزنه که عبادتش رو خالصاله تقدیم خدا کنه.🌺
عبادت هم فقط نماز و روزه نیست، سرباز امام عصر بودن افضل عباداته. و موقعی میشه سرباز ایشون بود که وظیفه رو درست تشخیص بدیم و بهش عمل کنیم.
خلاصه اینکه سه روز بعد از تولدم با مادرم و برادر دوسالهام راهی قم شدیم.
دوران شیرخوارگی من اینطور بود که پشت در اتاق جلسات مادرم، پیش منشی ایشون بودم و هروقت لازم بود مادرم خودشون میاومدن و شیر میدادن به من.🤗
علیرغم مشغلهشون حتیالمقدور میخواستن از نعمت آغوش مادر و شیر مادر محروم نباشم.
چهار سال اینطور گذشت که من و کوچکترین برادرم، قم پیش مادرم بودیم، و بقیهی پسرها و پدرم تهران بودند، مدرسه میرفتند و در طول روز پرستار مطمئنی، کارهای بچهها رو مدیریت میکرد. هر هفته پنجشنبه و جمعهها میاومدن قم و دور هم جمع میشدیم.😊
اونموقع بعضیها به پدرم میگفتند چه حوصلهای داری!!!🙄 هر هفته دو ساعت راه با چهارتا پسر که تو سروکلهی هم میزنن میری قم و برمیگردی!
ایشون میگفتن من احساس میکنم یه خونه دارم که حیاطش از تهران تا قمه! خدا به من یه خونهی بهشتی داده تو همین دنیا.😍
نوع نگاه زیبای ایشون تحمل سختیهای زندگی رو آسون میکرد براشون.
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏯ پادکست تصویری
مادرانههای یک دانشجوی پزشکی
🔸 قسمت اول
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#قسمت_دوم
#بنتالهدی
(مامان سه دختر)
چهارساله که بودم، دو تا از برادرهای بزرگم در آستانهی نوجوانی بودن و مادرم احساس خطر کردن، ترجیح دادن بچهها تو این بازهی حساس از همراهی و محبت مادرانه بیشتر برخوردار بشن.🥰
پدرم هم موافقت میکنن و همه برای زندگی میان قم.🤗
یکی از رزقهایی که خدا به خانوادهی ما داد و از نظر مادرم یکی از جبرانهای قشنگ خدا بود، کلاس قرآنی بود که برای اولینبار تو قم تشکیل شد.😊کلاس حفظ قرآن که تمام وقت بود، نمیشد هم مدرسه رفت و هم کلاس قرآن.
پدرم همهی بچهها رو جمع کردن و گفتن: "وظیفهی من بعنوان پدر، آموزش قرآن و آموزههای دین به شماست. ریاضی و فیزیک و شیمی رو هروقت بخواید میتونید یاد بگیرید. حالا چنین کلاسی تشکیل شده و شما میتونید برید قرآن یاد بگیرید. خودتون تصمیم بگیرید که حاضر هستید یک سال مدرسه نرید و قرآن رو یاد بگیرید یا نه."🤔
بچه های بزرگتر مدتی فکر کردند و همه موافقت کردند. تو چنین فضایی من که یه دختر ۵ ساله بودم هم به تبعیت از جمع کلی خوشحال شدم و استقبال کردم.🌺
من ششساله بودم،با برادرها رفتیم کلاس قرآن و ششتامون حافظ قرآن شدیم.💓
فضای خونهمون اونموقعها اینجوری بود که صبح ششتایی میرفتیم کلاس قرآن و عصرها هم تو خونه حین بازی و ورزش و درازنشست و حتی کاراته!😁 آیاتی که حفظ کردهبودیم رو به هم تحویل میدادیم و اشکالات هم رو تصحیح میکردیم.
تجربهی زیبای بازی با قرآن واقعا شیرین و به یادماندنی بود.
برای رفتن به کلاس قرآن لازم بود که سواد خوندن و نوشتن رو بلد باشیم. به همین خاطر یه معلم خصوصی خیلی خوب و باتجربه پیدا شد که به من و کوچکترین برادرم آموزش بده.😊
اون معلم هم از رزقهای خدای جبار بود برای ما.
بعد از آموزش الفبا، هم ما دوست داشتیم ادامه بدیم و هم آقای معلم موافق بودن. لذا تو همون سن هفت سالگی تو مدت کوتاهی تا کلاس سوم رو به ما آموزش دادن.💪🏻
بنابراین من مدرسه نرفتم، فقط بعضی روزها میرفتم که با فضای مدرسه و میز و نیمکت و معلم و شاگرد آشنا بشم! و در امتحانات پایان ترم شرکت میکردم.
باقی روزها کلاس قرآنم برقرار بود.
هشتساله بودم که هم حفظ قرآنم تموم شدهبود و هم شرایط کاری مادرم تغییر کرد و همگی برگشتیم تهران.
و من از کلاس چهارم بالاخره وارد فضای مدرسه شدم.😁
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏯ پادکست تصویری
مادرانههای یک دانشجوی پزشکی
🔸 قسمت دوم
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#قسمت_سوم
#بنتالهدی
(مامان سه فرزند دختر)
مادرم در دوران کودکی من مشغلهی زیادی داشتن، از ۸ صبح تا آخر شب بیرون بودن. وقتی میومدن با ما مشغول بازی میشدن، حواسشون به روحیات ما بود ولی این مشغله باعث شدهبود که هیچوقت نبینن که من با چه ظاهری کلاس میرم.🙄
پرستارمون خانوم خوبی بودن، ولی سبکشون متفاوت بود.
من یاد نگرفتم که باید با لباس اتو شده برم مدرسه، یا توجهی به کثیف شدن مقنعهام نداشتم.😑
این آسیب برای من پیش اومده بود، از طرفی مدرسهای که واردش شدم هم یه مشکل جدی داشت!
خیلی لاکچری! با بچههای فیسوافادهای😒 که هر ماه کیف و کفش جدید میخریدن چون قبلیها کثیف شدهبود!
گروههای دوستیشون از سالهای قبل شکل گرفتهبود، از طرفی چون حافظ قرآن بودم و مورد توجه معلمها، حسادت هم داشتن! 😐 بنابراین از هیچ آزاری فروگذار نمیکردن!
برای من شدهبودن مصداق واقعی دشمن!😤 از هیچ نظر دوست نداشتم شبیه شون بشم.
اونموقع مادرم کمکم متوجه مشکلات لباسپوشیدن من شدن و درصدد اصلاح براومدن! ولی من مقاومت میکردم! میگفتم لباسامو اتو نکنید! نمیخوام شبیه اینها بشم!!!
بالاخره این آسیب به لطف خدا و با رسیدگی بهموقع مادرم برطرف شد.😊
از سال بعد یه مدرسهی دولتی معمولی رفتم و راحت شدم.😁
تو مدرسهی جدید دوستام شدیدا فضای ضددینی داشتن!
تو سن حساسی بودم و شبهاتشون رو من تاثیر گذاشته بود.
اون زمان یکی از برادرهام طلبهی حوزهی علمیه شدهبودن.
وقتی متوجهشدن که شبهاتی برام پیش اومده، هر هفته که از قم میومدن تهران، یه نصفه روزشون برای گفتوگو با من بود.🤗
پدر و مادرم هم از طریق برادرم در جریان تلاطمات من قرارمیگرفتن و کمک میکردن.
مثلا یهبار خالهام کتابی بهم هدیه دادن که پاسخ خیلی از سوالاتم توش بود ، بعدها متوجه شدم که اون کتاب رو پدر و مادرم خریدهبودن.😊
هیچ خانوادهای کامل نیست!
اختلاف سنی که با مادرم داشتم و مشغلههاشون تو دوران کودکیم، باعثشدهبود که نتونم ارتباط عاطفی زیادی با ایشون داشتهباشم.😔
ولی فضای محبتی و رفاقتی که تو خونه بین من و برادرهام بود، باعث شد که اون خلا، جبران بشه.
البته بعد ازدواج رابطهام با مادرم هم تغییر کرد و تازه فهمیدم که چه جواهری هستن ایشون.💓
پدر و مادرم روی من نظارت غیرمستقیم داشتن، ولی بیشتر متأثر از برادرام بودم. وقتی میدیدم اونها مشق مینویسن یا قرآن میخونن یا راجع به احکام دینی بحث میکنن، من هم تبعیت میکردم. خیلی چیزا رو ازشون یاد گرفتم.
درواقع محیط خانواده مربی اصلی من بود.💚
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#قسمت_چهارم
#بنتالهدی (مامان سه دختر)
گذشت و من دانشجوی پزشکی شهید بهشتی شدم. دلیل انتخابم این نبود که تو خانواده اکثراً پزشک بودن. من دنبال وظیفه خودم بودم. جامعه اسلامی به پزشک زن نیاز داره و این رو در راستای تحقق ظهور میدونستم.😊
سال دوم دانشگاه یکی از خواستگارها مقبول افتادند. ایشون هم دانشجوی پزشکی بودن و دو سال از من جلوتر.❤️
دو سال نامزد بودیم. هر دو مشغول درس و بیمارستان و فعالیت فرهنگی و تشکیلاتی.
اون مرحله از زندگی هم سخت بود! مثل همه مراحل دیگه زندگی! هر اتفاق مفیدی تو دنیا سخته!
فاصله بین عقد و عروسی برای این بود که هر دوی ما آماده پذیرش مسئولیت زندگی بشیم.
مراسم عقد تو خونه برگزار شد، سفره عقد رو خودم چیدم.🙂
برای عروسی کلی گشتیم تا تالاری پیدا کنیم که راضی بشه فقط یک مدل غذا سرو کنه! همه میگفتن ما کمتر از دو مدل غذا نمیدیم!🙄
از لحاظ مالی محدودیتی نداشتیم. ولی میخواستیم ساده برگزار کنیم و به همه میگفتیم که چطور هزینهها رو کم کردیم.😍
لباس عروسی رو از دوستم قرض گرفتم. تو آرایشگاه هم نگفتم که خودم عروس هستم. پکیج مخصوص عروس چهارمیلیون بود ولی من با سیصد هزار تومن عروس شدم!😎
و اما جهیزیه...
استاد اخلاقی به مادرم گفته بودن که اگر کسی طوری به دخترش جهیزیه بده که بتونه همزمان به چهارده دختر دیگه هم جهیزیه بده، من سعادت اون دختر رو ضمانت میکنم. مادرم من رو مختار گذاشتن.
برای من چه چیزی بالاتر از سعادت و عاقبتبخیری بود؟❤️
برای اجرای این شرط من باید سال ۹۳ با دو میلیون و چهارصد هزار تومان وسایل زندگی رو تهیه میکردم!!!
غیرممکن مینمود!
ولی من سرسخت تر از این حرفا بودم.💪🏻
اول یه لیست از وسایل ضروری تهیه کردم. بعد گشتم یه جا رو پیدا کردم که زیر پونز نقشه بود و اجناس فوقالعاده ارزان بود. حداقل قیمت هر کالا رو هم پیدا کردم. این لیست رو در اختیار اقوام درجه یک و دو قرار دادم. گفتم من اینها رو نیاز دارم. هر کسی هر چقدر که میخواد به ما هدیه عروسی بده، بگه و هزینه رو بده به من تا برم وسیله مورد نیازمو بخرم!😄
این شد که با مبلغ هدیههای عروسی و همون دو میلیون و چهارصد هزار تومانی که مادرم دادن، وسایل اولیه شروع زندگی رو خریدیم و ، همزمان با چهارده عروس دیگه، زندگی رو به امید سعادت و عاقبت بخیری شروع کردیم.🤵🏻👰🏻
هنوز هم نداشتن مبل و ظرف چینی و... خللی تو خوشبختیمون ایجاد نکرده الحمدلله. تلویزیون هم نگرفتیم. به همسرم گفتم بهتره اندک زمانی که برای با هم بودن داریم رو خودمون براش برنامه داشته باشیم، نه تلویزیون.
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏯ پادکست تصویری
مادرانههای یک دانشجوی پزشکی
🔸 قسمت چهارم
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif