eitaa logo
مادران شریف ایران زمین
8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
123 ویدیو
25 فایل
اینجا پر از تجربه‌ست، تجربهٔ زندگی مامان‌های چند فرزندی پویا، «از همه جای ایران»، که در کنار بچه‌هاشون رشد می‌کنند. این کانال، سال ۱۳۹۸ به همت چند مامان دانش‌آموختهٔ دانشگاه شریف تاسیس شد. ارتباط با ما و ارسال تجربه: @madaran_sharif_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
سلام😊 صبحتون بخیر امروز توی صفحه اینستاگراممون گفتگوی زنده داریم. با خانم مریم زارع مامان سه تا آقا پسر گل و مدرس دانشگاه در رشته عمران زمان شروع گفتگو ساعت 19 و آدرسش اینجاست: https://instagram.com/madaran_sharif?igshid=y5se4rmow8pv بعد از اتمام گفتگو فیلمش رو توی کانال بارگذاری می کنیم به امید خدا😊 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
گفتگو_خانم_دکتر_زارع.mp3
10.56M
▶▶⏬ 🔹 صوت کامل گفتگوی مادران شریف با خانم دکتر مریم زارع 🔹 مامان سه تا آقا پسر و مدرس دانشگاه شریف و الزهرا (س) در رشته مهندسی عمران توی این گفتگو از تجربیاتشون برامون گفتن. از اینکه چطور در کنار بچه ها شون تونستن دوره دکتری رو بخونن و مدرس دانشگاه بشن.👌 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
44.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 فیلم قسمت گفتگوی زنده با خانم دکتر مریم زارع 🔷 نکات جالبی از تجربیات و خاطراتشون برامون تعریف کردن.👌 درباره درس خوندن و درس دادن در مقطع دکتری عمران دانشگاه شریف همراه با سه تا آقا پسرشون برامون گفتن. این گفتگو به نظرتون چطور بود؟ چقدر برای شما مفید بود؟ نظرات، انتقادات و پیشنهاداتتون رو برامون بنویسید. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
33.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 فیلم قسمت گفتگوی زنده با خانم دکتر مریم زارع 🔷 در ادامه گفتگو با خانوم مریم زارع توی این قسمت سوالهای شما رو از ایشون پرسیدیم. بچه ها رو به کی می سپردید وقتی کار یا درس داشتید؟ شرایط اقتصادی تون چطور بود؟ چطور خواسته های سه تا بچه رو مدیریت می کردید؟ یه روز عادی تون از صبح تا شب چه شکلیه؟ و تعدادی سوال خوب و کاربردی که شما از مهمون برنامه مون پرسیدید. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
یکی از دوستام همون وقتی که ازدواج کرد، گفت: من می‌خوام بچه اولم رو ۱۴۰۰ بیارم و دومی رو ۱۴۰۴! منم گفتم فک کردی بچه گلابیه🍐 ؟!‌ که هر وقت هوس کردی بری تجریش بخری؟😅 اون موقع موانع مختلفی برای بچه‌دار شدن توی ذهنم بود،‌‌ ولی خدایی فکر نمی‌کردم یه ویروس فسقلی بیاد و اینطور همه چی تحت تاثیر اون قرار بگیره!😕 چند وقت پیش که از اون دوستم پرسیدم "از قرار ۱۴۰۰ چه خبر؟"، گفت: فعلا به خاطر شرایط منصرف شدیم! حالا ما با رفتیم سراغ دوستانی که باردار بودن و یهو کرونا اومد و حالا مدتی هست که فارغ شدن. ببینید این دوستانمون چجوری این ایام رو گذروندن؟ برای چکاپ ماهانه چیکار می‌کردن؟ شرایط بیمارستان برای زایمان چطور بوده؟ درگیر کرونا شدن یا نه؟ و ... نظراتتون رو در این زمینه برامون ارسال کنید. اگه در این مورد، سوال داشتید می‌تونید با دوستان ما که تجربه‌شون رو منتشر کردیم مشورت کنید. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
خانم باغانی( مامان علی و رضا): اواخر آبان پارسال متوجه شدیم که علی آقامون داره از تنهایی درمیاد و قراره به زودی ۴ نفره بشیم. سه ماهه بودم که خبر اومد کرونا مهمون ناخونده ایران شده! اولاش خیلی نگران شدم! ولی با رعایت نکاتی که می‌گفتن، سپردم به خدا.❤️ مراقبت‌های بارداری می‌رفتم مطب. همون اوایل بارداریم، دکترم رفتن مسافرت و به خاطر کرونا دیگه برنگشتن! خیریت این اتفاق برام این بود که با یک مامای خوب آشنا شدم و دیگه تا آخر پیش ایشون رفتم. تو مطبشون هم مسائل بهداشتی رو کاملا رعایت می‌کردن.👌🏻 برای زایمان و بیمارستان رفتن یه کم نگران بودم، چون مادر یکی از دوستانم بعد از زایمان دخترش و حضور تو بیمارستان درگیر کرونا شد. ولی زایمانم اوایل تابستون بود که برای مدتی شرایط بهتر بود و البته وقتی رفتم و دیدم بیمارستان خلوته و همه کادر هم پروتکل‌ها رو رعایت می‌کنن خیالم راحت شد.😊 تو بیمارستان یک نفر همراه می‌تونست بیاد داخل، و البته نوبتی جابه‌جا می‌شدن. برای ملاقات هم تک‌تک راه می‌دادن که شلوغ نشه بخش.👌🏻 بعد از زایمان چند بار رضا رو بردیم درمانگاه برای تست زردی. درمانگاه خلوت بود و مشکلی پیش نیومد خدا رو شکر.😊 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
خانم توانا( مامان علی اکبر): ۴ ماه تا تولد پسرم مونده بود که یهو گفتن کرونا اومده! اوایل خیلی عادی با مسئله برخورد کردم و نگرانی به خودم راه ندادم.😕 اما خبر فوت یه خانم باردار رو که شنیدم و از طرفی چون همسرم یه ماموریت کاری ۴۵ روزه رفته بودن و تنها بودم، خیلی فکرم درگیر شد! یک ماهی خیلی سخت گذشت بهم، در نبود همسر و بودن کرونا!😓 بارداری اولم بود. دلم نمی‌خواست اولین خاطره شیرین رو به خاطر کرونا به خودم تلخ کنم. سعی کردم بهم خوش بگذره و از لحظه‌های حضور پسر کوچولو تو وجود خودم لذت ببرم.😇 نمی‌ذاشتم ابراز نگرانی‌های اطرافیان حال روحیمو خراب کنه! برای مراقبت‌های بارداری مطب دکترم می‌رفتم! پروتکل‌ها کاملا رعایت می‌شد. ولی ماسک زدن برای من سخت بود و نفس کم میاوردم! به همین خاطر کمتر بیرون می‌رفتیم. به تشخیص پزشک ، احتمال داشت زایمانم پرخطر باشه .از بابت کرونا هیچ نگران نبودم! در واقع استرس زایمان اول اونم پرخطر، انقدر زیاد بود که اصلا فرصت فکر کردن به کرونا نموند برام!😅 موقع عمل هم ماسک رو صورتم بود حتی! سخت گذشت واقعا! ولی به سلامتی طی شد شکر خدا و خانواده‌مون سه نفره شد.😍 گل پسرمون دو هفته‌اش بود که همسرم تو یه سفر کاری کرونا گرفتند! دو هفته خونه مادرشون قرنطینه شدند. من و نی‌نی خونه مادرم بودیم که مبتلا نشیم. بعدش هم دوباره ماموریت کاری! این دوره فراق طولانی اونم روزهای اول تولد گل پسر، خاطره ناخوشایند روزهای کرونایی ما شد!☹️ . بارداری و زایمان تو شرایط کرونا با حالت عادی کاملا متفاوته. البته من تجربه غیر کرونایی ندارم ولی طبیعتا یه سری مراقبت‌ها به خاطر کرونا بیشتره. معلوم نیست کی این ویروس نابود میشه! اصلا میشه یا کلا هست باهامون؟! پس من ترجیح میدم برنامه خانوادگیمون رو معطل کرونا نکنم.😊👌🏻 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
سلام بر همراهان همیشگی مادران شریف😃 چند روز پیش ازتون خواستیم تجربیاتتون رو در مورد از پوشک گرفتن کوچولوهاتون، برامون بنویسید.👶🏻 از همه‌ی کسایی که نظراتشونو فرستادن خیلی خیلی ممنونیم.😊 اینجا می‌خوایم یه جمع‌بندی از نظرات و تجربیات مختلف رو براتون بذاریم. امیدواریم با توجه به شرایط خود و کودک عزیزتون، از تجربه‌ای که براتون بهتره، استفاده کنید.❤ ❇️ ۱. اولین نکته‌ای که خیلی از دوستان گفته بودن، اینه که بچه باید به سن مناسب برسه و از لحاظ جسمی‌ و ذهنی آمادگی پیدا کنه. البته یه نسخه‌ی واحد برای سن آمادگی همه‌ی بچه‌ها وجود نداره. ممکنه تو یه سنی، این فرایند رو شروع کنیم و ببینیم فرزندمون هنوز آمادگی پیدا نکرده و دوباره پوشکش کنیم تا یه مدت دیگه. (البته خوبه حداقل دو هفته‌ای مداومت داشته باشیم و زود کوتاه نیایم.) ❇️ ۲. برای آمادگی ذهنی دادن به کودک، از مدتی قبل، موضوع رو با کتاب و قصه و حرف زدن، براش توضیح بدیم. مثلا داستان کسی که خودش دستشویی می‌ره.🚽 یا توضیح دادن اینکه دیگه بزرگ شده و پوشک براش کوچیکه. یا اینکه جیش‌ها دوست دارن برن خونه‌ی خودشون (دستشویی) و اگه بریزن تو شلوار گریه می‌کنن و... ❇️ ۳. قبل از پوشک گرفتن، باید بچه رو با مفهوم خیسی و خشکی آشنا کنیم.☝🏻 همچنین توضیح بدیم دستشویی کردن چیه و چرا آدما نیاز دارن. اگر هم تو حموم یا موقع شستن، دستشویی کرد، توضیح بدیم چه اتفاقی افتاد. ❇️ ۴. آغاز فرایند، بهتره تو فصل گرما باشه؛ یا اگه زمستونه، خونه حتما گرم باشه. اگه با وجود کم خوردن مایعات، تند تند دستشویی می‌کرد، احتمالا سردیش شده؛ اگه چند بار حوله گرم گذاشته بشه روی کمر و شکم و بین پاهاش، بهتر می‌شه. روغن‌مالی کشاله ران هم توصیه شده. بهترم هست بچه بیشتر تو محلی مثل حیاط باشه و بازی کنه تا نگران نجس شدن خونه هم نباشیم. ❇️ ۵. برای دستشویی رفتن، براش ایجاد انگیزه کنیم. مثل چسبوندن برچسب، گذاشتن خوراکی و اسباب‌بازی ارزون تو دستشویی، نشون دادن گل‌ها و طرح‌های توی دستشویی، آب بازی کردن، تفنگ آب‌پاش، شمع فوت کردن تو دستشویی و... ❇️ ۶. برای خراب‌کاری کردن، دعواش نکنیم. دعوا کردن کار رو خراب‌تر می‌کنه. اینکه خونه نجس بشه (ولو در حد یکی دو دفعه)، تقریبا امر حتمیه و باید صبور باشیم. زمان کافی برای این فرایند در نظر بگیریم، تا حد ممکن سرمون خلوت باشه و تمرکز کنیم رو این موضوع. بچه‌ها تا الان، عادت داشتن تو پوشکشون دستشویی کنن؛ و حالا عوض کردن این عادت، زمان می‌بره. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
❇️ ۷. در کنار دعوا نکردن خوبه توضیح بدیم که الان خونه‌مون کثیف شد و باید بشوریمش. حتی خوبه که بلافاصله جلوی چشمش، جای کثیف و لباس کثیف رو بشوریم تا اولا متوجه لزوم تمیز کردن بشه و ثانیا حجم زیاد نجسی خونه، اعصاب خودمونو به هم نریزه😅 ❇️ ۸. ممکنه بچه‌ها از شماره‌ی ۲ ترس داشته باشن. بهتره سعی کنیم مسئله رو به زبون بچگونه براش توضیح بدیم و مثلا با بای‌بای کردن، تا خونشون همراهی کنیم. شاید هم مسئله ناشی از اینه که دوست ندارن کسی اونا رو تو این حالت ببینه. اگه به این خاطر دچار یبوست شدن، استفاده از خوراکی‌های ملین رو فراموش نکنیم. ❇️ ۹. کار اصلی، گرفتن بچه از پوشک روزه. خود کنترلی تو شب‌ها، معمولا بیشتر زمان می‌بره. برای همین می‌شه یه مدت، شب‌ها از پوشک استفاده کرد. به مرور می‌بینم دیگه شب‌ها هم پوشکش خیس نمی‌شه و اون موقع می‌شه از پوشک شبم گرفت. البته این موضوع، بچه به بچه فرق داره. بعضی بچه‌ها از مدت‌ها قبل، شب‌ها جاشون خشک می‌مونه. ❇️ ۱۰. یه کار موثر هم اینه که از کوچیکی بچه (حتی قبل یک‌سالگی) وقتی می‌خوایم عوضش کنیم، یا گه‌گاه همین‌جوری ببریم تو دستشویی کارشو انجام بده‌. این‌جوری زودتر با مفهوم دستشویی آشنا می‌شه. بعضی دوستان توصیه کردن کتاب نوزاد رها شده از بند پوشک رو در این زمینه مطالعه کنید. ❇️ ۱۱. استفاده از شورت آموزشی هم خوبه. پوشک شورتی برای مواقع بیرون رفتن هم می‌تونه خوب باشه. ❇️ ۱۲. چله زیارت عاشورا و حدیث کسا و نذر یه غذای ساده هم توصیه شده. 💠 چند تا از روش‌های دوستانی که پیام داده بودن: - من از روش سه روز بدون پوشک استفاده کردم. همه جا آبکشی شد😅 ولی حل شد. - تو دو سال و سه ماهگی، یه روز صبح شروع کردم هر نیم ساعت یه بار می‌بردمش دستشویی و بعد دوباره پوشکش می‌کردم. تا دو سه هفته. بعدش کم‌کم یاد گرفت😊 (بعضی دیگه از دوستان هم معتقد بودن بعد از شروع فرایند، دیگه پوشک نکردن تا ذهن بچه عادت کنه. این بستگی به خود مادر داره که کدوم راه رو انتخاب کنه👌🏻) - در مورد شماره۲، پسر من اصلا همکاری نمی‌کرد، یه روز احساس کردم دستشویی داره، بردم حموم آب بازی کرد. بعد دیدم بعله درست حدس زدم. خودشم تعجب کرد بعدم کلی تشویقش کردم و این شد شروع گفتنش. تو مدت فرایند هم، سعی کردیم نه جایی بریم و نه کسی بیاد. چون پسر من تا کسی رو می‌دید، برمی‌گشت به تنظیمات کارخانه😅 - و نظرات دوستان دیگه‌ای که در خلال نکات بالا، بهشون اشاره کردیم. با تشکر از همه‌شون❤ ⚜ امیدواریم این مطلب، برای مادرهایی که این فرایند رو‌ در پیش دارن، مفید واقع بشه. ❤❤ 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان آقا ۳ سال و ۱ ماهه و خانم ۱ سال و ۱۱ ماهه) این ترم از همه ترم‌های پیش واحدهای بیشتری دارم. دروسم کاملا تخصصیه و ۵ روز در هفته هم کلاس دارم. چند وقته مطالعات غیردرسیم بیشتر و هدفمندتر شده . چند تا فعالیت و مطالعه جانبی که شروع کرده بودم جدی‌تر شده و وقت بیشتری ازم می‌گیره. گاهی وقتا که کارها و مشغله‌های ذهنی بهم فشار میاره🤯، یه ندای ضعیفی از اون ته دلم میگه چقدر دلم تنگ شده برای وقتی که بچه نداشتم.😏 می‌تونستم راحت‌تر درس بخونم، تحقیق کنم و هزار تا کار دیگه که دلم میخواد... یکم که آروم‌تر میشم و میتونم واقعی به شرایطم نگاه کنم،🧐 مغزم میگه : مطمئنی اگه بچه نداشتی همه چیزایی که الان داری رو داشتی؟😎 منطقی که بهش فکر می‌کنم خیلی هم بیراه نمیگه.🤔 یادم میاد وقتی پسری رو باردار بودم در به در دنبال فعالیتی می‌گشتم که حوصلمو سر جاش بیاره اما نمی‌یافتم😕 به هر کار هنری یه نوک زدم اما هیچ‌کدوم حالم رو خوب نکرد...😒 حتی یادمه وقتی یه بچه داشتم کارم خیلی کمتر بود ولی به همون اندازه برکت وقت و کار مفیدم هم کمتر بود...🤨 به این جا که می‌رسم ته دلم دستشو میاره بالا میگه آقا من تسلیم🙌 شاید اگر کسی از بیرون به زندگی من نگاه کنه شرایطم خیلی ایده‌آل به نظر نیاد... اما الآن که خودم تو این شرایط هستم، فهمیدم نمیشه از روی چیزی که از بیرونِ زندگی آدم‌ها می‌بینیم درباره خوشبختیشون قضاوت کنیم. الآن شرایطم رو خیلی دوست دارم.😍 فاصله سنی کمی که با بچه‌هام دارم رو دوست دارم. برکتی که خدا به وقت و روحم داده رو دوست دارم. رزقی که بچه‌ها برای مطالعه و هدفمند شدن مسیرم برام آوردن رو دوست دارم. اینا و خیلی نکات دیگه، چیزایی هستن که از بیرون قابل دیدن نیستن اما به زندگی من ارزش میده... همه‌ی اینا با هم باعث میشه حس کنم همه‌ی سختی‌هایی که می‌کشم ارزشش رو داره... شاید اگر بچه نداشتم، مدرک داشتم. اما این هدفمندی رو نداشتم، این نشاط و رشد رو نداشتم.🤔 مدتیه فکر می‌کنم موفقیت چیه؟ اون چیزی که بقیه دوست دارن من بهش برسم طبق عرف، موفقیت تعریف میشه؟ یا اون چیزی که حال من رو بهتر میکنه و من رو در مسیر بندگی و زندگی رشد میده؟ یه چیزی ته قلبم میگه بیشتر چیزهایی که الان دارم رزقیه که بچه‌ها با خودشون برام آوردن 🎁 رزق که همیشه مادی نیست... أَلَیْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
سلام✋🏻 حالتون خوبه؟😀 اگه دیده باشید یکی از هشتگ‌هایی که توی صفحه‌مون داریم، ‌ هست. این هشتگ مخصوص پست‌های مهمان و متن‌هایی هست که شما برامون می‌فرستید و به صورت تک قسمتی منتشر می‌کنیم. موضوعش مهارت‌های و مامانای چندفرزندیه.😇 اگر شما مامانای عزیز هم دوست دارید توی این قالب برامون متن بنویسید، به خانم اکبری (با آیدی‌های زیر) پیام بدید تا شرایط مربوط به نگارش و انتشار رو براتون توضیح بدن. 😊🌸 @mola_ali71 در پیام‌رسان‌های و 👆 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
شناسه ی خانوم اکبری که اشتباه درج شده بود اصلاح شد.
(مامان ۶سال و ۳ماهه، ۵سال و ۱ماهه، ۲سال و ۴ماهه) واای چرا خرده‌تراشات رو میزه؟😠 آآآآآخ بازم
نی
و
بی
رو اشتباه گرفتی! مامان بیشتر دقت کن🙁 داره وقت ارسال تکالیف میشه! حواست به بچه‌ها نباشه😣 سرعتت رو کمی باید بیشتر کنی... چقدر اوایل رابطه و عاطفه‌م سر و درس بهتر بود😞 این مدت که گذشته روز به روز توقعم بالا رفته... البته دیدن نمونه کارهای همکلاسی‌هاش در ایجاد این توقع بی‌تأثیر نبوده🤭 چند روزی به این صورت گذشت و هر روز موقع حساب کتابای شخصی، به خودم گفتم فردا کن! مهربانانه اصلاحش کن... ولی تا ریشه‌ش رو نخشکونم تلاشم بی‌فایده‌س! _خب بیا زیربنایی کار کن! همت کن برای یه اصل مهم‌تر تا بتونی از این مسائل، و عبور کنی. برای این چیزای پیش‌پا‌افتاده بهم نریز. همیشه شاد باش و شادی بخش! تا وقتی و دفاعی کشورت رو کردند و بهم ریختی، بچه‌هات بفهمن واقعا فاجعه رخ داده! همیشه شاد و مهربون باش و از کنار مسائل پیش‌پاافتاده، ساده بگذر. تا وقتی گیر دادی به مسئولین که «پس چی شد؟ می‌خواید چه کنید؟» بچه‌ها بفهمن حتما اتفاق سنگینی رخ داده! تا وقتی از غیبت بچه‌ت پشت سر معلم اخم کردی، همه بفهمن فاجعه رخ داده! نه اینکه بعدها بگن: «انگاری این مامانه کلا معترضه!»😥 _بله انگار درست میگی... آشغال تراش و چروکی گوشه دفتر و خیلی چیزهای دیگه رو واقعا میشه با صبر و حوصله و مهربونی اصلاح کرد. مگه من قراره فقط نظم و تمیزی یادش بدم؟ اون داره از من خیلی چیزا یاد می‌گیره... کجا باید صبر داشت و کجا باید بغض و فریاد داشت! کجا باید محبت داشت و کجا نباید داشت! کجا میشه گذشت و اغماض داشت و کجا نمیشه! حواسم باشه! این امانت، با فطرت پاک الهی، دست من سپرده شده. تنها کاری که باید کنم اینه که فطرتش رو دستکاری نکنم! پس بسم الله... 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان ۳سال و ۱ماهه و ۱سال و ۷ماهه) یادمه خیلی کردم که خدا رو هر چه زودتر بهمون بده. بعدش هم که فهمیدم به فاصله‌ی ۹ ماه دوباره باردارم، خیلی شدم.😘 البته مسائلی هم داشتم که سعی کردم با براش راه حل پیدا کنم.😇 مهم‌ترینش بچه‌ی اول بود. فکر می‌کردم خیلی سخت باشه، مخصوصا که عباس شب‌ها فقط با می‌خوابید.😢 بعد از مشورت و تحقیق و دادن (که کمبود ویتامین خاصی نداشتم) تصمیم گرفتم تا ماه ۵ بارداری به پسرم شیر بدم. البته شنیده بودم بعضی مامانا تا پایان و حتی هم‌زمان با ، به بچه‌ی اول شیر می‌دن، اما هم از نظر جسمی سخت بود برام، و هم حس می‌کردم شیر دادن به دوتا بچه سخته و بعدش از شیر گرفتن بچه‌ی اولی تا وقتی دومی داره شیر می‌خوره، خیلی سخت می‌شه.😅 عباس ۱۴ ماهه بود که یه هفته مامانم اومدن تهران خونه‌مون، و با هم از همون روز اول عباس رو از شیر گرفتیم. به روش 😆 خوراکی‌های مورد علاقه‌ش رو بهش می‌دادم و چون اکثرا با مامانم مشغول بازی بودن، کمتر به فکر شیر می‌افتاد😆 شبا هم یا مامانم می‌خوابوندنش یا من بغلش می‌کردم و راهش می‌بردم تا بخوابه. بعد یه هفته دیگه تقریبا عادت کرد و درخواست شیر نداشت. برای خوابش همچنان تا یکی دو هفته بغلش می‌کردم و راهش می‌بردم و خداروشکر مشکلی نداشتم با کردنش، چون عباس از اول کلا بود😅 بعدش دیگه به یه روش خوب رسیدیم برای خوابش😍 می‌اومد دراز می‌کشید کنارم و سرش رو می‌ذاشت روی دستم و با یا دیدن های منتخب یا خوندن توی می‌خوابید😁 و به جای وعده شیر قبل خواب، همیشه یه تیکه نون می‌خورد توی که کامل سیر بشه.😆 برای جایگزین هم براش شیر عسل ولرم درست می‌کردم و با شیشه‌ای که سرش رو بریده بودم تا مثل نی بشه، بهش می‌دادم. (چون شیشه عادی و اصلا دوست نداشت)😅 روزی تقریبا دو تا شیر عسل می‌خورد. مخلوط پودر سویق‌ها و جوانه‌ها و مغزهای مختلف رو هم با کمی قاطی می‌کردم و باهاش گلوله درست می‌کردم و بهش می‌دادم. که خداروشکر خیلی دوست داشت. مسئله‌ی ش هم حل شد😇 و دیگه بهتر غذاشو می‌خورد و سیر می‌شد.😀 پ.ن: مامانایی که بچه‌های دارید، شما هم از تجربه‌تون بگید برامون. چه زمانی و چطور بچه‌ی اولتون رو از شیر گرفتید؟ 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
سلام دوستان عزیز😀 حالتون خوبه؟ ما برای ارتقاء کانالمون، نیاز به کمک شما، اعضای خوب مادران شریف، داریم. در این زمینه‌ها: 👇🏻 🔶 1. کارهای گرافیکی، طراحی پوستر و عکس‌نوشت 🔶 2. تهیه پادکست صوتی و کلیپ اگر در این دو زمینه مهارت دارید و می‌تونید کمکمون کنید به خانم منظمی پیام بدید. 👇🏻 آیدی بله و ایتا: @z_monazami 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
سلام. حتما شما هم تو این مدت که کرونا اومده، با آدم‌های خیلییییی استرسی 😣 یا آدم‌های خیلییییی بی‌خیال 😌 مواجه شدید! در شرایط معمولی شاید خیلی به این فکر نکنیم که اضطراب چه عوارضی برامون داره. اما یه خانوم، به محض باردار شدن، حفظ آرامش براش خیلی مهم میشه. حالا چطوری میشه تو این روزگار کرونایی باردار بود و زایمان کرد و استرس نداشت؟! امروز هم با رفتیم سراغ دو تا از دوستانمون که تو این روزهای کرونایی باردار بودن و زایمان کردن. یه مامان اولی که تصمیم گرفته به نگرانی‌هاش غلبه کنه. و یه مامان سومی که خانوادگی درگیر کرونا شدن! نظرات و تحربیاتتون رو در این زمینه برامون ارسال کنید. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
خانم قاسمی( مامان سید علی) تقریبا شش ماهه باردار بودم که سر و کله این ویروس منحوس پیدا شد! از اونجایی که گفتن خانم‌های باردار جزو گروه‌های پرخطر هستن، طبیعتا نگران شدیم!😱 کم‌کم وقتی دیدم که دوستان دیگه‌ام زایمان کردن و مشکلی پیش نیومد، خیالم راحت‌تر شد و متوجه شدم بخش زیادی از این نگرانی ناشی از استرس اطرافیان و جَوی که می‌دادن بود! تصمیم گرفتم ارتباطم رو با آدم‌های استرسی کم کنم و کمتر باهاشون صحبت کنم تا آرامش بیشتری داشته باشم.😅 البته نکاتی که اعلام کردن رو کاملا رعایت می‌کردیم. سعی کردم زندگی عادیمو داشته باشم و دیگه تسلیم جو پر استرس اطراف نشم. هر روز صدقه می‌ذاشتم و خودم و نی‌نی رو می‌سپردم به خدا، مثل همیشه. چون مادرم هم پیشمون نبودن، مجبور بودیم چند بار قبل و بعد از زایمان با قطار سفر کنیم. نمی‌دونم چرا خانم‌های باردار جز گروه‌های پرخطر اعلام میشن؟ ایمنی بدن تو بارداری ضعیف‌تره؟ یا چون محدودیت در مصرف دارو دارن؟ من صرفا یه سری مراقبت‌ها رو بیشتر رعایت می‌کردم و تا جایی که دیدم جاهایی که مادران باردار تردد دارن، پروتکل‌ها خیلی دقیق رعایت میشه.👌🏻 برای مراقبت‌های بارداری و سونوگرافی مطب می‌رفتم. آزمایش هم صبح زود می‌رفتم که خلوت بود. برای زایمان هم از قبل برنامه‌ریزی کردیم که بتونیم بیمه تکمیلی بگیریم و هزینه‌مون تا جای ممکن کم بشه و بتونم یه بیمارستان خلوت برم که خیالمون راحت‌تر باشه. موقع زایمان، فقط من تو بلوک زایمان بودم! و همه نگرانی هم از بابت من بود! چون دمای بدن و فشار خونم بالا بود و احتمال می‌دادن کرونا مثبت باشم!خلاصه که کادر بلوک زایمان درگیر تشخیص کرونای من بودن ولی من و ماما و مادرم بی‌خیال کرونا ، منتظر تولد سید علی بودیم.👶🏻 بعد از زایمان هم سریع سیتی اسکن گرفتن ازم و شکرخدا کرونایی در کار نبود!😊 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
خانم دبیران(مامان محدثه، مطهره و مریم) هفت ماهه باردار بودم که سر و کله کرونا پیدا شد! اون موقع نمی‌دونستم چقدر جدی و طولانیه!😏 هر لحظه منتظر تموم شدنش بودم تا دخترم بره پیش‌دبستانی و حوصله‌اش سر نره. مراعات می‌کردیم، ولی ترس نداشتم خدا رو شکر. با خودم می‌گفتم این همه خانم زایمان کردند تو این دوران. من هم هر چی خدا بخواد پیش میاد و ترس و نگرانی، تغییر مثبتی تو شرایط ایجاد نمی‌کنه.😊 برای مراقبت‌های بارداری مطب می‌رفتم. ماه آخر هم فقط یک بار رفتم مطب. باقی مواقع تلفنی با دکتر در ارتباط بودم و فشارم رو تو خونه چک می‌کردم. برای زایمان بیمارستان خصوصی رفتیم. چون مادرم سنشون زیاده، با همسرم رفتیم و بچه‌ها پیش مادرم موندند. بیمارستان همه تجهیزات لازم رو داشت. مراقبت‌های کرونایی هم رعایت می‌شد و جای نگرانی نبود. زایمان به خوبی انجام شد.💪🏻 ولی دو ماه بعد از تولد دخترم کرونا گرفتیم، دسته جمعی!🤦🏻‍♀ اول همسرم بیماری رو با علائم گوارشی بروز دادن. تست ندادیم. فقط خودمون رو احتیاطا قرنطینه کردیم. دختر بزرگم تب کرد و دو روزی بی‌حال بود. اوایل چون می‌گفتن بچه‌ها درگیر کرونا نمی‌شن باز هم فکر نمی‌کردم کرونا باشه. همون موقع واکسن دو ماهگی دختر کوچولو رو زدیم و دو روزی شدیدا تب داشت و گریه می‌کرد! احتمال دادیم عوارض واکسنه! بعد از نی‌نی، دختر وسطی تب کرد. بعد هم خودم گرفتم. دیگه مطمئن شدیم که کروناست. نه جایی می‌شد بریم و نه کسی می‌تونست بیاد کمک. فقط دو سه روزی که خودم هم بدن‌درد داشتم🤒، مادرم غذا می‌فرستادن برامون و من تا جایی که می‌تونستم استراحت کردم. خفیف بود و به خیر گذشت شکرخدا، ولی دست تنها با سه تا بچه سخت گذشت. دختر بزرگم امسال کلاس اولی بود. خیلیا بهم گفتند امسال ثبت‌نامش نکن! اما من می‌گفتم از کجا معلوم سال دیگه کرونا بره؟؟!🤷🏻‍♀ برنامه زندگی و بارداری هم همینطوره برام. اگه الان نوزاد نداشتم، باز هم همین ایام رو برای بارداری مجدد انتخاب می‌کردم، چون از کجا معلوم سال دیگه کرونا بره؟!🤔 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان چهار فرزند ۱۲ ساله، ۷ سال و نیمه، 5 ساله و ۳ ساله) اصالتا خراسانی بودیم اما پدرم ساکن گنبد شدن و من و ۹ تا خواهر و برادر دیگه‌م اونجا به دنیا اومدیم. متولد سال ۶۲ هستم. خونه‌مون همیشه شلوغ پلوغ بود، هم خودمون زیاد بودیم و هم مهمون داشتیم. شهر گنبد وسط مشهد و دریا و سر راه تهران بود و هر کس مقصدش هر جا بود، یه سری هم به ما میزد.😊 پدر و مادرم خیلی روی مهمون حساس بودن که کم و کسری نباشه.🧐 مثلا ظروف یکدست و ملافه و پیژامه تمیز و به‌اندازه باشه! ساخت خونه هم به صورتی بود که فضای زیادی برای مهمون داشت. از بچگیم خاطرات خوبی دارم.😍 خیلی با خواهر برادرها همبازی می‌شدیم، با هم توی حیاط و کوچه می‌رفتیم و خاله‌بازی می‌کردیم. تو دوره‌ای که یه پژو استیشن داشتیم، عقبش خیلی جا داشت و کاملا مناسب یه خانواده پرجمعیت بود، همه سوارش می‌شدیم و می‌رفتیم مسافرت. یادش به خیر!🚘 البته برادرهامون خیلی بزرگتر از ما بودن و اونا معمولا نمی‌اومدن. همیشه همه‌مون مدرسه دولتی بودیم و خصوصا دخترا شاگرد زرنگ محسوب می‌شدیم!💪🏻 پدرم هم مغازه داشتن و هم عضو شورای حل اختلاف شهر بودن و سرشون خیلی شلوغ بود. ولی معمولا رئیس انجمن اولیا و مربیان مدارسمون هم بودن. با وجود تعداد زیاد ما، ممکن بود یادشون بره هرکدوم کلاس چندمیم ولی همیشه با مدرسه در ارتباط بودن و پیگیر کارای ما.🧔🏻 اینطور نبود که تربیت ما به خاطر تعداد زیادمون فدا بشه. الحمدلله پدر و مادر مؤمن بودن و فضای خانواده‌مون هم گرم و سالم بود و همین برای تربیت بچه‌ها کافی بود.☺️ با خواهرها خیلی هم‌صحبت و همدل هستیم. مخصوصا که اختلاف سنی کمی داریم. یه خواهرم یک سال و خواهرای بعدی هم سه سال و پنج سال از من بزرگترن. حالا هم که چند سالیه پدرمون از دنیا رفتن همه هوای مادر رو داریم. همه‌مون گنبد نیستیم اما هیچ‌وقت تنها نیستن و سر اینکه کی هواشونو داشته باشه رقابته. ما خواهر و برادرها همیشه سعی کردیم هوای همدیگه و پدر و مادرمون رو داشته باشیم از بچگی تا همین حالا. مثلا بعد از فوت پدرم یکی از برادرها که می‌خواست ازدواج کنه، همه برای خرید خونه کمکش کردن.☺️ از نوجوونی خیلی سیاست رو دوست داشتم. توی دبیرستان ریاضی می‌خوندم و دوستش داشتم🤓، ولی می‌خواستم توی دانشگاه علوم سیاسی یا چیزی شبیه به این بخونم. اما برای ورود به دانشگاه به مسیر دیگه‌ای هدایت شدم و البته از نتیجه‌ش ناراضی نیستم. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif