#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر
دیشب از درد و دل من با خدایم گریه کردی
امشب اما از سکوت غم فزایم گریه کردی
اشکها را با مشقت پاک کردم از نگاهت
پا به پایت گریه کردم ،پا به پایم گریه کردی
سوختم از غربت تو سوختی از قسمت من
من برایت غصه خوردم تو برایم گریه کردم
مرد من، کوه غیورم کاش زهرا را ببخشی
من بمیرم پیش چشم بچه هایم گریه کردی
گفته بودی درد و دل کن سعی کردم پس چرا تو
تا سخن آغاز کردم از صدایم گریه کردی
پیشوازت آمدم تا در به لبخندت گشایم
وقت برگشتن چه شد که در قفایم گریه کردی
#حسن_شیرزاد
.
#حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#احراق_البیت
#حسن_شیرزاد
روزی که فکر فتنه فریب و گناه بود
از فرط دود کوچه چنان شب سیاه بود
یک سوی در جسارت فریادهای زشت
یک سو غریبی و غم و اندوه و آه بود
کار جهان رسید به آنجا که پشت در
رعیت به فکر بستن دستان شاه بود
شاهی که تکیه گاه جهان بود از ازل
حالا میان معرکه بی تکیهگاه بود
این حرف ساده نیست از آن ساده نگذریم
پشت و پناه اهل جهان بیپناه بود
خون ستاره بود که میریخت بر زمین
چشمان آفتاب هراسان ماه بود
باید که جان سپرد از این درد بی شمار
ریحانهٔ بهشت علی پا به ماه بود
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
#فاطمیه
.
#امیرالمومنین_ع_مدح
شکر خدا که دست خدا دستگیر ماست
لایقترین خلیفهی عالَم امیر ماست
گیرم که دیگران همه سویی دگر روند
راه علیِ عالیِ اعلا، مسیر ماست
راهی که میرسد به حقیقت، به عاشقی
راهِ امام منتخب بی نظیر ماست
خاکیم، خاک مَقدم پُر فیض بوتراب
در این مقام، مهر فروزان حقیر ماست
در فکر چیست آدم کج فهم حق ستیز؟!
روشنترین چراغ هدایت غدیر ماست
خَندق علی و بَدر علی و اُحد علی
فتح الفتوح، کار امیر دلیر ماست
نورش فروغ روشنِ شبهای کائنات
یادش شروع رویش گل در کویر ماست
تا عالَمی به نام علی آشنا شود
نامش مدام ذکر صغیر و کبیر ماست
#حسن_شیرزاد
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
#حضرت_زینب_س_کوفه
تمام باور زینب حسین بود حسین
همیشه یاور زینب حسین بود حسین
چنانکه چشم به چشمش گشود در آغاز
کلام آخر زینب حسین بود حسین
عجب نبود اگر بی برادرش غم داشت
که نیم دیگر زینب حسین بود حسین
در آن خزان که زمین غرق حُسن یوسف بود
گل معطر زینب حسین بود حسین
کشید شعلهی آهی ز دامن محمل
که در برابر زینب حسین بود حسین
دلیل آنکه در آن ظهر پیش چشم خدا
شکسته شد سر زینب حسین بود حسین
به گوش کوفهی نامرد در کشاکش درد
خطاب منبر زینب حسین بود حسین
#حسن_شیرزاد
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح_و_وفات
آن زن که عقل و عشق را پیوسته با هم داشت
شأنی فرا از هاجر و حوا و مریم داشت
ذات زلالش محو در نور الهی بود
روح صبورش ریشه در جسمی مُکّرم داشت
در روزگاری که جهان در جهل خود گم بود
اندیشهای روشنتر از ادراک عالم داشت
صبحی که حرف از بندگی و حق پذیری بود
نور خدیجه سِبقه و جانی مقدم داشت
زخم زبان میدید اما کم نمیآورد
بر یاری پیغمبرش عزمی مصمّم داشت
هر گاه پیغمبر میان کوچه زخمی بود
میآمد و در دستهایش مهر و مرهم داشت
تا بود او، پیغمبر از غمها نمیرنجید
تا بود او، پشت و پناهی قرص و محکم داشت
هر جا که دشمن فکر تکذیب حقیقت بود
ختم رسل امید تنها بر دو محرم داشت
اول امیرالمؤمنین دلگرمی او بود
آنگاه امالمؤمنین قدری مسلم داشت
شِعب ابی طالب گواه دردهای اوست
اویی که چشمی خیستر از چشم زمزم داشت
داراییاش را نذر ترویج حقیقت کرد
آن ثروتی را که به دست خود فراهم داشت
از ثروتش قدر کفن باقی نماند آخر
از بس که لطف و بخشش و جود دمادم داشت
دلخوش به لبخند پیمبر بود از این عالم
با بودن او از جهان چیزی مگر کم داشت!
دلدارِ هم، غمخوارِ هم، آرامِ هم بودند
در پیش یکدیگر کجا دلهایشان غم داشت!
پرورد در آغوش خود آیات کوثر را
گل بود و بر دامان خود پاکیِ شنبم داشت
افسوس قدرش را زمینیها نفهمیدند
نشناختند او را که جا در عرش اعظم داشت
بین عبا پیچید و دفنش کرد پیغمبر
شاخه گلی را که شمیم یاس و مریم داشت
زهرا کنارش گریه میکرد و رسول الله
وقت وداعش چشمهایی خیس و نَمنَم داشت
بگذار پایان گیرد این شعر سراسر غم
بگذار پنهان مانَد آن رازی که خاتم داشت
#حسن_شیرزاد
#امیرالمومنین_علیه_السلام_مدح
#امیرالمومنین_علیه_السلام_غربت
#شب_قدر
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها_هجوم_به_بیت_ولایت
علی که رشتهی خلقت به دست قدرت
اوست
مقدرات جهان بسته بر نظارت اوست
مقام او به تصور نمیرسد که خیال
شکسته بالتر از اوج بی نهایت اوست
علی که هرچه که خوبیست توأمان دارد
علی که هر چه که پاکیست در طریقت اوست
علی که حج و نماز و دعا و صبر و رضاست
علی که آینهی کفر و دین، مودت اوست
علی که نقطهی باء است باء بسم الله
علی که شرط قبول عمل، ولایت اوست
غدیر فصل خطاب است بر کبیر و صغیر
که حرف اول و آخر، فقط محبت اوست
نهاده کیسهی خرما به دوش، در پی کیست؟!
شهی که تکهای از نان خشک قسمت اوست
لباس وصله بر اندام هیچ شاهی نیست
که همترازی با اهل فقر، عادت اوست
همان علی که به هنگامهی رکوع نماز
زکات، چشمه جوشندهی سخاوت اوست
همان علی که علمدار فتح خیبر شد
همان علی که ظفر وامدار رأیت اوست
همان که تیغ اگر خورد، پای پس نکشید
همان علی که اُحُد جلوهی اطاعت اوست
چنانکه در تب و تاب نبرد ثابت کرد
که ذوالفقار، برازندهی شجاعت اوست
دلاوری که چنان او نزاده مادر دهر
امیر مقتدری که کرم سجیت اوست
همان علی که به خندق خلوص ضربت او
نماد روشنی از قلهی عبادت اوست
"حماسه" واژهی گنگیست در نبرد علی
به وقت جنگ، زمین عرصهی قیامت اوست
اگرچه خفته جهان بود، خفت جای نبی
که ترس واژهی بی معنی هویت اوست
به کهکشان علی هر ستاره خورشیدیست
علی که نورتر از نور، واقعیت اوست
کمال هرچه کمال و جمال هرچه جمال
چکیده از سر انگشت با کرامت اوست
خدا که گنج نهان است رخ نموده در او
علی تجلی انسانی حقیقت اوست
::
حقیقتی که به خون غرقه گشت در #شب_قدر
حقیقتی که به دلها غم شهادت اوست
به فکر قاتل خود نیز بود و وا عجبا
از آن امیر دلیری که عدل، خصلت اوست
زن یهودی و خلخال و آهِ تلخ علی
دلیل تلخی این آهِ تلخ، غیرت اوست
نه از علی نتوان دید ظلم بر موری
از آن علی که جهان در کف کفایت اوست
عقیل، عدل علی را چشیده است و زمان
هنوز در عجب از جلوهی عدالت اوست
به غیر گوهر از آن لب نکرده بذل، علی
به گونهای که بیان قاصر از فصاحت اوست
علی که هر چه که گفتیم از فضایل او
به قدر سایهای از کاروان شوکت اوست
به جز کلام خدا، آیههای روشن وحی
کدام جمله سزاوار وصف و مدحت اوست
جهان ندیده چنان او امام مظلومی
هر آنچه مانده ز اسلام، رنج و محنت اوست
به شقشقیه قسم خار در میانهی چشم
چو استخوان به گلو بازگوی غربت اوست
چه غربتی که فقط چاه همدمش شده بود
چه غربتی که فقط مرگ، خواب راحت اوست
به پشت در که رسید اشک شد به گونه چکید
چو دید دختر یاسین پی حمایت اوست
گرفته قاطبهی کفر تازیانه به دست
به خون کشیدن آیات وحی، نیت اوست
کسی نبود بگوید مزن حرامی پست
که این کبوتر زخمی تمام عزت اوست
علی شکست در آن صبر ناگزیر که دید
تلاش دشمن غدار، هتک حرمت اوست
از این عریضهی غمبار و تلخ میگذرم
از این عریضه که مردن، سزای صحبت اوست
نباشد آنکه نبیند علی ولی خداست
بمیرد آنکه به دل در پی عداوت اوست
هزار شکر خدا را که شیعهایم و هنوز
هر آنچه لطف به ما میرسد به برکت اوست
به نام نامی زهرا قصیده خاتمه یافت
که نام فاطمه باب شروع رأفت اوست
#حسن_شیرزاد
#امیرالمومنین_ع_مدح
#امیرالمومنین_ع_غربت
#شب_قدر
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
علی که رشتهی خلقت به دست قدرت
اوست
مقدرات جهان بسته بر نظارت اوست
مقام او به تصور نمیرسد که خیال
شکسته بالتر از اوج بی نهایت اوست
علی که هرچه که خوبیست توأمان دارد
علی که هر چه که پاکیست در طریقت اوست
علی که حج و نماز و دعا و صبر و رضاست
علی که آینهی کفر و دین، مودت اوست
علی که نقطهی باء است باء بسم الله
علی که شرط قبول عمل، ولایت اوست
غدیر فصل خطاب است بر کبیر و صغیر
که حرف اول و آخر، فقط محبت اوست
نهاده کیسهی خرما به دوش، در پی کیست؟!
شهی که تکهای از نان خشک قسمت اوست
لباس وصله بر اندام هیچ شاهی نیست
که همترازی با اهل فقر، عادت اوست
همان علی که به هنگامهی رکوع نماز
زکات، چشمه جوشندهی سخاوت اوست
همان علی که علمدار فتح خیبر شد
همان علی که ظفر وامدار رأیت اوست
همان که تیغ اگر خورد، پای پس نکشید
همان علی که اُحُد جلوهی اطاعت اوست
چنانکه در تب و تاب نبرد ثابت کرد
که ذوالفقار، برازندهی شجاعت اوست
دلاوری که چنان او نزاده مادر دهر
امیر مقتدری که کرم سجیت اوست
همان علی که به خندق خلوص ضربت او
نماد روشنی از قلهی عبادت اوست
"حماسه" واژهی گنگیست در نبرد علی
به وقت جنگ، زمین عرصهی قیامت اوست
اگرچه خفته جهان بود، خفت جای نبی
که ترس واژهی بی معنی هویت اوست
به کهکشان علی هر ستاره خورشیدیست
علی که نورتر از نور، واقعیت اوست
کمال هرچه کمال و جمال هرچه جمال
چکیده از سر انگشت با کرامت اوست
خدا که گنج نهان است رخ نموده در او
علی تجلی انسانی حقیقت اوست
::
حقیقتی که به خون غرقه گشت در #شب_قدر
حقیقتی که به دلها غم شهادت اوست
به فکر قاتل خود نیز بود و وا عجبا
از آن امیر دلیری که عدل، خصلت اوست
زن یهودی و خلخال و آهِ تلخ علی
دلیل تلخی این آهِ تلخ، غیرت اوست
نه از علی نتوان دید ظلم بر موری
از آن علی که جهان در کف کفایت اوست
عقیل، عدل علی را چشیده است و زمان
هنوز در عجب از جلوهی عدالت اوست
به غیر گوهر از آن لب نکرده بذل، علی
به گونهای که بیان قاصر از فصاحت اوست
علی که هر چه که گفتیم از فضایل او
به قدر سایهای از کاروان شوکت اوست
به جز کلام خدا، آیههای روشن وحی
کدام جمله سزاوار وصف و مدحت اوست
جهان ندیده چنان او امام مظلومی
هر آنچه مانده ز اسلام، رنج و محنت اوست
به شقشقیه قسم خار در میانهی چشم
چو استخوان به گلو بازگوی غربت اوست
چه غربتی که فقط چاه همدمش شده بود
چه غربتی که فقط مرگ، خواب راحت اوست
به پشت در که رسید اشک شد به گونه چکید
چو دید دختر یاسین پی حمایت اوست
گرفته قاطبهی کفر تازیانه به دست
به خون کشیدن آیات وحی، نیت اوست
کسی نبود بگوید مزن حرامی پست
که این کبوتر زخمی تمام عزت اوست
علی شکست در آن صبر ناگزیر که دید
تلاش دشمن غدار، هتک حرمت اوست
از این عریضهی غمبار و تلخ میگذرم
از این عریضه که مردن، سزای صحبت اوست
نباشد آنکه نبیند علی ولی خداست
بمیرد آنکه به دل در پی عداوت اوست
هزار شکر خدا را که شیعهایم و هنوز
هر آنچه لطف به ما میرسد به برکت اوست
به نام نامی زهرا قصیده خاتمه یافت
که نام فاطمه باب شروع رأفت اوست
#حسن_شیرزاد
بهمناسبت #سالروز_تخریب_بقیع
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
اگرچه گرد نشسته به دامن حرمش
ستاره میشکفد از غبار هر قدمش
نسیم میرود از صحن او به سوی بهشت
که عطر فاطمه دارد نسیم صبحدمش
حسن کلام بزرگیست، فهم ناقص ما،
چه درک میکند از جایگاه محترمش
کسی که دامن او را گرفته میداند
امید میچکد از دستهای با کرمش
به نام فاطمه پیوند خورده نام حسن
به داغ فاطمه پیوند خورده است غمش
خیال کرده حرم را خراب کرده، بگو:
بیا ببین که دل شیعیان شده حرمش
#حسن_شیرزاد
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
قطره بودم در حریم قدسیات دریا شدم
ذره بودم با نگاهت آسمان آرا شدم
زندگی میبُرد سمت تیرگیهایش مرا
دیده گرداندی به من؛ در روشنی پیدا شدم
سنگی از جنس عدم بودم شبی کنج رواق
توبه کردم از خودم، آیینهای زیبا شدم
در جدالِ سختِ بین بندگی و بردهگی
دست پیش آوردی و از خواب غفلت پا شدم
من نمیدانم کجا بودم!؟ چه میکردم!؟ فقط
اینقدر میدانم از لطف شما آقا شدم
باز بود ابواب تو هر جا که درها بسته بود
گرم بود آغوش تو هر لحظهای تنها شدم
نور تو دست مرا در عین گمراهی گرفت
پا به پا آورد تا در روضهها معنا شدم
روضه خواندم نالهی «یابن شبیب» آمد به گوش
باز دلخون از غم دردانهی زهرا شدم
#حسن_شیرزاد
#امام_رضا_مناجات
ببار ای روح باران بر بیابانی که من دارم
بتاب ای ماه در شام غریبانی که من دارم
بگیر از گونه ام اشک ملالی را که آوردم
بخوان از چهره ام حال پریشانی که من دارم
غریب و خسته از دنیا به پایین پا رسیدم تا
بگیری باز هم دستان لرزانی که من دارم
به سویت آمدم با غصه هایی تازه می دانم
که آگاهی تو از اندوه پنهانی که من دارم
به جز تو ای امید مردم درمانده ی عالم
که درمان می کند درد فراوانی که من دارم
جواب التماسم را بده ای ضامن آهو
ببین در اشکها قلب هراسانی که من دارم
دلم مثل کبوتر می پرد در صحن آزادی
به کاخ آسمان می ارزد ایوانی که من دارم
ندیدم زائری را از حرم نومید برگردد
همیشه سفره اش پهن است سلطانی که من دارم
امین الله میخوانم به چشم خیس و می گویم
امانت پیش تو ای شاه ایمانی که من دارم
قدم بگذار بر چشمان من هنگامه ی مردن
به صدق وعده روشن ساز پایانی که من دارم
#حسن_شیرزاد
#امیرالمومنین_ع_مدح
خدا یکی و نبی یک تن و امیر یکی است
پس از رسول خدا رحمت کثیر یکی است
نگاه شیعه همیشه به پرچم علوی است
برای اهل یقین تا ابد مسیر یکی است
اگر تمام حقیقت به یک نفر برسد
امیر لایق این لفظ دلپذیر یکی است
خبر همین که علی برگزیدهی ازلی است
خبر همین که پسندیدهی غدیر یکی است
به واژه واژهی آیات بینات قسم
که در کتاب خدا منذر و بشیر یکی است
علی است جان نبی و نبی است جان علی
برای "اَنْفُسَنا" مرجع ضمیر یکی است
دم طواف ادب کن که خانه خانهی اوست
به مستجار بگو منجی و مجیر یکی است
حدیث منزلت این نکته را به عالم گفت
برای سرور افلاکیان وزیر یکی است
سپرد هستی خود را به ساقی کوثر
که کفو فاطمه آن چشمهی حریر یکی است
هنوز تکیهی اسلام بر وجود علی است
میان حادثهها جوشن کبیر یکی است
بگو به اهل تغابن خیال بد نکنند
که همچنان اسداللهِ بی نظیر یکی است
اُحُد به فتنه گران گفت هیچ دم نزنید
که کوه غیرتی ورطهی خطیر یکی است
چنان که ضربهی خندق به اهل خیبر گفت
هنوز هم که هنوز است آن دلیر یکی است
بگو به دشمن او آن یلی که از پایش
طبیب وقت عبادت کشیده تیر یکی است
کسی که از غم طفل یتیم و آه فقیر
به قدر وعدهی نانی نخورده سیر یکی است
دلا گدای علی شو که در طریقت او
مقام و منزلت شاه با فقیر یکی است
بگیر دامن او را که شرط بندگی است
مرو به سوی دگر، شاهِ دستگیر یکی است
#حسن_شیرزاد
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_شهادت
قسم بر چهرهی چون ماه تابان علی اکبر
جهان دیگر نخواهد دید همسان علی اکبر
حسین بن علی کار تمام نوکرانش را
سپرده از سر رحمت به دستان علی اکبر
اگر چه میدهد روزی عالم را ابو فاضل
به شیعه میرسد پیوسته احسان علی اکبر
شبی پایین پا خلوت کن و بنگر جهان آنجا
گرفته دست خواهش را به دامان علی اکبر
شب جمعه که مهمانان ثارالله بسیارند
ببین با چشم دل زهراست مهمان علی اکبر
ضریح از بوی سیب سرخ لبریز است و میآید
شمیم یاس از سمت گلستان علی اکبر
بساط روضه بر پا میشود با گریهی زهرا
پریشان میشود عالم، پریشان علی اکبر
در آن باران اشک و آه پایین پای ثارالله
بمیرم کاش از داغ فراوان علی اکبر
دل غم دیدهای دارم که نذر شاه خواهم کرد
سر ناقابلم را هم به قربان علی اکبر
پسرها از پدرها یاد میگیرند بخشش را
کرم کن بازهم بر ما تو را جان علی اکبر
#حسن_شیرزاد