eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
1 عکس
0 ویدیو
54 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
. ۱۱۲۹ بابا غم تو بر جگرم چرخ میزند اشک غمم به چشم ترم چرخ میزند گرچه ز سنگ، جوجه‌ی تو پر شکسته شد صیاد باز دور پرم چرخ میزند آن دختری که زیور من شد به گوش او با خنده هی به دور و برم چرخ می‌زند از تاریانه‌ای که عدو بر سرم زده بابا خرابه دور سرم چرخ میزند موی مرا کشید و لگد زد به پهلویم دردش مدام بر کمرم چرخ میزند
. می‌شود غصه‌ی دوری تو سر دیر به دیر سر به ما می‌زنی ای سر چه قدر دیر به دیر غیر رأس پدر و رأس عمو در یک قاب می‌رسند آه به هم شمس و قمر دیر به دیر پدری که نگران است برایش دختر باید اصلا برود هم به سفر دیر به دیر تو ولی از سفرت دیر که برگشتی هیچ؛ باد هم از سرت آورد خبر دیر به دیر زود پژمرده شود گونه‌ی دختر بچه برسد از پدرش بوسه اگر دیر به دیر طعم آن بوسه‌ی آخر به لبم مانده ولی حل شود در لب خشکیده شکر دیر به دیر این چه وضعی است؟ برای من دختر زشت است بخورد شانه اگر موی پدر دیر به دیر
. (س) چه شد شهباز اوج عشق که بی پر آمدی پیشم سراغم از که بگرفتی که آخر آمدی پیشم درِ امید را دشمن ز هر سو بسته بر رویم چگونه ای امید من تو از در آمدی پیشم بر این ویرانه ی تاریک من امشب ضیاء دادی از آن لحظه که ای شمع منور آمدی پیشم سوالی دارم از تو ؛ ای غریبِ آشنا با من تنت بابا کجا مانده که با سر آمدی پیشم مرا شرمنده کردی قاری قرآن لب تشنه که با زخم عمیق از چوب خیزر آمدی پیشم مگر آب گوارا  نیست مهر مادرت زهرا که با لب های خشک و دیده تر آمدی پیشم
. بدجور من بیچاره ام، بدجور پستم تو احترامم کردی و حرمت شکستم خرج مرا دادی ولی پایت نماندم به نوکرت دل بستی و من دل نبستم بی آبروتر از من اینجا هیچکس نیست آلوده دامانم ولی زائر که هستم من کوله ای دارم که سنگین از گناه است این کوله را پُر کردم و خالیست دستم جز گریه و چشم ترم چیزی ندارم دور از حرم با طعم تربت، مست مستم دلتنگ باب القبله و صحن حسینم از این قفس مثل کبوتر باز رستم پاکم کن و خاکم کن آقا اربعین شد اصلاً بیا و فکر کن بی سرپرستم بین نجف تا کربلا ذکرم رقیه است با تاول پا بین موکب ها نشستم دارد دوباره می رسد عاشق به معشوق زار و پریشان دو دلدار الستم گفت عمه گرچه صورتم باباپسند است زیبایی دختر به گیسوی بلند است هرچند خیلی حرفها دارم برایش مویی ندارم تا ببافم پیش پایش
. ۱۲۶۵ مَنِ الّذی ایتمنی بابایی رفتی اونم چه رفتنی بابایی نمی‌دونم خبر داری حرمله منو میزد چه زدنی بابایی **** سیلی زدو دندونمو شکسته همونی که روی سینت نشسته سربسته میگم از سرم خون میاد آخه هنوز زخم سرم نبسته **** جا دادنم توی خرابه بابا رو گردنم رد طنابه بابا این بویی که محاسنت گرفته عمّه میگفت بوی شرابه بابا **** مشابه سبک زیر خوانده می‌شود 👇
_زمینه شاید ما غریبه بودیم.mp3
زمان: حجم: 9.96M
1️⃣ بند اول شاید ما غریبه بودیم اما خارجی نبودیم اصلا کی فکرش و میکرد الان تو محله ی یهودیم قدم به قدم عذاب کشیدیم چش تو چش هم عذاب کشیدیم پا به پای هم که سیلی خوردیم همه دم به دم عذاب کشیدیم یه بچه ی سه ساله طاقتی نداره / مگه نه بابا کسی شبیه من که اذیتی نداره / مگه نه بابا 2️⃣ بند دوم بابا یتیم زدن گناهه زیر چشام ببین سیاهه ای کاش میبود عمو مون عباس میدید رقیه جونش بی پناهه روزا تو آفِتاب عذاب کشیدیم واسه یه جرعه آب عذاب کشیدیم هر دفه اسمتو به لب آوردیم سیلی بود جواب عذاب کشیدیم این رد دستی که رو صورتم نشسته / هدیه ی زجره این رد چکمه ای که پهلوم و شکسته / هدیه ی زجره 3️⃣ بند سوم بابا درد و دل زیاده کلی راه اومدم پیاده امشب یواشکی شنیدم حرف از مجلس ابن زیاده اذون به اذون عذاب کشیدیم نشون به نشون عذاب کشیدیم خدا شاهده که ما چقدر از چوب خیزرون عذاب کشیدیم عموم کجا بود ببینه پیش رقیه / حرف کنیز شد به داداش اکبرم میگم یه روز با گریه / حرف کنیز شد امیرمهدی زارعی 🔸
هدایت شده از حسین ترکان
. نبودی بابا - ببینی که دستامو بستن نبودی بابا - غرورم رو اینجا شکستن نبودی (بابا ۳) ■ نگاه کن رو دستام / مسیر طنابو بابایی ببین چه النگویی دارم سرم رو میذاشتم / رو پاهات، کجایی؟ ببینی کشیده به ویرونه کارم چقدر گریه کردم / دیدم دختراشون میخندن همش به لباسای پارم ●دیگه از شهر بی بابا ، بدم میاد دیگه از اسم بعضی ها ، بدم میاد دیگه از خار توو صحرا ، بدم میاد ، بدم میاد اگه دنیارم بهم بدن // من فقط بابامو میخوام ۳ نبودی بابا - چقدر داد کشیدن سر من نبودی بابا - ببینی که سوخت معجر من نبودی (بابا ۳) ■ مثه صورت تو / منم سوختم اما موهای سر من فدای سر تو میسوزه کف پام / ولی کل زخمام فدای تو و زخمای حنجر تو خرابه چه سرده / حالا که تو نیستی از این دنیا سیره دیگه دختر تو ● دیگه از آتیش و از بام ، بدم میاد دیگه از اسم شهر شام ، بدم میاد دیگه از دنیا بی بابام ، بدم میاد ، بدم میاد اگه دنیارم بهم بدن // من فقط بابامو میخوام ۳ نبودی بابا - ندیده روزامونو دیدیم نبودی بابا - توو بزم حرام چی کشیدیم نبودی (بابا ۳) ■ سرم تیر کشید تا / با چوبش تو رو زد توام دندونات رو مثه من شکستن؟! چه جاهایی رفتیم / عمو جون کجا بود؟ ببینه که دستای ماها رو بستن چه حرفای زشتی / به عمه میگفتن بابا جون عجب بی ادب هایی هستن ● دیگه از کوچه از بازار ، بدم میاد دیگه از مجلس اغیار ، بدم میاد دیگه از اذیت و آزار ، بدم میاد ، بدم میاد اگه دنیارم بهم بدن // من فقط بابامو میخوام ۳ شاعر: ✍ .
. یارقیه (س) وقتی تو رفتی دخترت شد قد خمیده تو آمدی با پا نه بلکه سربریده بابا عدو دندان شیری ام شکسته درخردسالی دخترت مویش سفیده شیب الخضیبی ای پدر خدالتریبی چون حنجرت از گوشهایم خون چکیده سیلی جواب گریه هایم بود بابا ازترس زجرو حرمله رنگم پریده آن شب که ازناقه فتادم دربیابان آمدبه پیشم مادرت اما خمیده پاهایم از خارمغیلان زخم گشته از بس رقیه دردل صحرا دویده آن کودک شامی به طعنه گفت بامن بابا برای من لباس نو خریده این دخترت ازکربلا تا کوفه وشام چیزی به جزکعب نی وسیلی ندیده دیدم که می زد برلبت او خیزران را ازاین مصیبت برلب من جان رسیده
. از راه رسیده جان جانان دلتنگی من گرفت پایان دیروز مرا بغل نکردی دیدی بغلت گرفتم الآن! اسبابِ فراهمی ندارم ویرانه که نیست جای مهمان زیبایی قبل را ندارم هرچند که می کنی تو کتمان دیدیم پر فرشته‌ها را... اصلاً بدنت نمانده عریان فهمید که تشنگی کشیدی رحمی به لبت نکرد باران لب‌های تو چوب‌دست خورده سخت است ببوسی ام پدرجان! لبخندِ تو نیست مثل سابق سنگ از تو رُبوده چند دندان بد کرد به من ، به تو ، به عمه این قوم پلید نامسلمان ای کاش که زجر را نبخشی از بس که مرا زده..، به قرآن ! این ناقه ، خودش تکان نمی خورد لعنت به نفهمیِ شتربان گفتم به سنان بس است ، ول کن گیسوی بلند را نپیچان کُفری شده بود تازیانه جای همه عمه داد تاوان در کوچه شکست دنده‌هایم زهرا شدنم نبود آسان یکبار نشد سرت نیفتد این سر شده بود سیبِ غلتان سرگرمی دختران شامم شد معجر پاره دستگردان با زیور ما بساط کردند... بازار نبود جای طفلان ما را که مَلَک به زور می دید بُردند میان مِی‌گساران دیدم که سکینه رفت از حال شد حرف کنیز تا که عنوان با خود ببرم از این خرابه تا خاک مرا نکرده پنهان
. علیهاالسلام در جهان قحط امان است پدرجان برگرد العجل ورد زبان است پدرجان برگرد سالها می گذرد از غم هجر رویت اشک هر شیعه روان است پدرجان برگرد باز هم ماه محرم شده امّا افسوس ماه ما از چه نهان است پدرجان برگرد خسته از قوم ریاییم و نمانده چاره ظلم بر شیعه عیان است پدرجان برگرد هست دنیای بدون تو جهنّم اما با تو بهتر ز جنان است پدرجان برگرد سالها ساکن صحرا و بیابان هستی مادرت دل نگران است پدرجان برگرد در خرابه بِنِگر ؛ آه ِ رقیه مانده عمّه ات مرثیه خوان است پدرجان برگرد نیمه شب گفت رقیه: تو کجایی بابا بعد تو تیره جهان است پدرجان برگرد چند روزی ست که محتاج عصا شد طفلت قدّم از غصّه؛ کمان است پدرجان برگرد دختری پست به موهای سفیدم خندید گل باغ تو خزان است پدرجان برگرد از زمانی که عمو را به سر نی دیدم دخترت لطمه زنان است پدرجان برگرد یاد اکبر نرود از دل لیلا هرگز کوه غم؛ وقت اذان است پدرجان برگرد بدترین درد برای دل پرخون رباب دیدن تیر و کمان است پدرجان برگرد چاره ای نیست بیا و ببرم همراهت مرگ من راه امان است پدرجان برگرد علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
. به دست کوچکش مشکل گشایی می کند هردم بخوانش جای کودک بعد از این حوریه الاعظم شده آئینه ی حجب و حیای زینب کبری شده فخر تمام بانوان چون حضرت مریم کسی از سفره اش با دست خالی آمده!؟هرگز بخوانش بی بی مشکل گشا، حاتم تر از حاتم برای خلق، شادی آفرین بوده است با اینکه گره خورده به نامش غصه های عالم و آدم درون روضه اش والله باید مرد،شوخی نیست تحمل کردن این حجم از آوارِ غم در غم کسی که زخم از خار مغیلان دیده می فهمد غم شام غریبان در بیابان بلا را هم جواب گریه هایش را به شکلی داد این دنیا که کوه استقامت قامتش از داغ او شد خم چه رازی در میان ذکر نامت هست بی بی جان که بر چشم جهان با بردن آن می نشیند نم فقط فهمیده ام بازنده ی دنیاست هرکس که برای روضه ی بی بی سه ساله می گذارد کم
. مرثیه سلام الله علیها **** ای سربلندِ من که چنین با سر آمدی با سر برای دیدنِ این دختر آمدی قدری شکسته ای تو ولی سرشکسته نه! ای سر ، تو بر سران دو عالم سرآمدی با نورِ تو قدم به قدم راه رفته ام خورشیدِ من ، کِی از نوکِ نیزه در آمدی؟ ای نازنین کبوترِ من ناز کرده ای در آشیانه از چه بدونِ پر آمدی ای غرقِ نور ، از چه تنوری است صورتت؟ وای از دلم که از دلِ خاکستر آمدی لبریز از غمم ، که لبت خیزرانی است از طشت زر ، زیارتِ این گوهر آمدی راحت بخواب خسته ی راهی عزیز من امشب خیال کن بغلِ مادر آمدی با اشکِ دانه دانه به تو آب می دهم ای تشنه لب به چشمه ای از کوثر آمدی حتی به روی نیزه دم از حق زدی پدر بابا چه خوب از پسِ دشمن بر آمدی *****