eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
2 عکس
1 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
زهرا(س)   همسری سر به راه را کشتند بانویی بی پناه را کشتند   کینه جویان تیره دل آخر روشنی پگاه را کشتند   "جبت" و "طاغوت" عصمت اللهِ بری از اشتباه را کشتند   دست شان که به مسندش نرسید صاحب جایگاه را کشتند   در نبود مدافعان حرم والی بارگاه را کشتند   غیرِ خوبی از او ندید کسی خانمی خیرخواه را کشتند   کوچه های مدینه آرام است بانی اشک و آه را کشتند   یک تنه لشگر علی شده بود یک به یک آن سپاه را کشتند   همه پشت و پناه مولا بود حضرت تکیه گاه را کشتند   جلوی شوهرش چهل نامرد مادری پا به ماه را کشتند   
قاری حسین(ع) و گریه کنِ فاطمه(س)؛ خداست در خانهٔ علی(ع) چه عزاخانه ای به پاست جانم فدایِ مجلسِ ختمی غریب که مهمان ندارد و پُر از اندوهِ بیصداست حتی "در"ی که سوخته، مرثیه خوان شده با اشک، همنشین شده و صاحبِ عزاست شاید حسن(ع) به زینبِ(س)آشفته حال گفت: گریه نکن! که رفتنِ مادر خودش شفاست در شهر؛ یک نفر به علی(ع) تسلیت نگفت این رسم ناسپاسیِ دنیایِ بی وفاست زهرا(س) کجاست؟! تا که ببیند هنوز هم ردّ طناب، دورِ دو دستانِ مرتضاست(ع) حرفش نداشت هیچ خریدار بعد از این* سنگِ صبورِ روز و شبِ مرتضی(ع) کجاست؟! مادر کجاست؟ تا بشود حالِ خانه؛ خوب مادر که نیست، خانه نفس-گیر و بی صفاست عالم عزا گرفته برایش ولی بدان صدّیقة الشهیده؛ عزادارِ نینواست قلبش هنوز میشود آرام با حسین(ع) آرامگاهِ مادرِ سادات؛ کربلاست هر روزِ هفته؛ بر لبِ گودالِ قتلگاه گریانِ پیکری ست که مابینِ بوریاست!
[آجرک الله یا ابالحسن فی مصیبة الزهراء] *اتقرب إلى الله بالبرائة من أعدائها و اللعنةِ علیهم* : ای مُهرِ مِهرِ واجبت رمز سعادت یا علی ای آیت عظمای حق روح عبادت یا علی با لطف زهرا گفتم از روز ولادت یا علی: لعنت بر آنکه زد شرر بر حاصل دنیای تو [*بیزار هستم یا علی از قاتل زهرای تو*] ای مقتدای انبیاء جانم به قربانت علی در شهر پیغمبرچرا شدبسته دستانت علی محسن فدا شد پشتِ در،در پیش چشمانت علی نیلی شد از دست جفا آن ماه بی‌همتای تو [*بیزار هستم یا علی از قاتل زهرای تو*] ای جانشین مصطفی نور ِصحیفه یا علی کشتند زهرای تو را اهل سقیفه یا علی لعنت بر آنها می‌کنم طبق وظیفه یا علی نفرینِ زهرا تا ابد بر تک تکِ اعدای تو [*بیزار هستم یا علی از قاتل زهرای تو*] زهرای تو از پیش تو رفت و نیامد یا علی جان بر لبت آمد ز غم ای جان احمد یا علی دیگر تو بی‌ یاور شدی یارِ محمد یا علی ای وای از این غربت و اِی وای از غم‌های تو [*بیزار هستم یا علی از قاتل زهرای تو*] ای کوه افتادی زمین از غصه کوثر علی از دفن زهرایت بگو ای فاتح خیبر علی از خاک بیرون آمده دستان پیغمبر علی تا در بغل گیرد مگر او یاسِ دل آرایِ تو [*بیزار هستم یا علی از قاتل زهرای تو*] آن شب حسن با چشم تر فریاد زد یا فاطمه با تو حسینِ خون جگر فریاد زد یا فاطمه بازینبت هم میخِ در فریاد زد یا فاطمه می‌گفت حتّی فضّه هم با آه ،از غوغای تو [*بیزار هستم یا علی از قاتل زهرای تو*] ای آنکه تنها همدم ِعیسی دمِ زهرا شدی دائم پریشان حالُ از عمر کمِ زهرا شدی مَردی جوان بودی ولی پیر از غم زهرا شدی از این مصیبت لرزه‌ها افتاده بر اعضای تو [*بیزار هستم یا علی از قاتل زهرای تو*] ای در فضیلت یا علی دریا نَمی از آن یَمَت قلبِ اَبَاالزّهرایِ تو خون شد به یاد ماتمت ملعونهءجنگ جمل خندید بر اشک غمت دلشاد شد آن بی‌حیا از این غمِ عظمای تو [*بیزار هستم یا علی از قاتل زهرای تو*] نور ِدلِ بنتِ اسَد ای ذکر نابم یا علی در بارگاه ِقُدس تو من هم ترابم یا علی یا سیّدی ای شافع روز حسابم یا علی دارم امید مرحمت آن روز بر بابای تو [*بیزار هستم یا علی از قاتل زهرای تو*] شهادت حضرت صدّیقهءکبری ۱۴۴۶
ما فوق جنت است محل اقامتم و آن کمترین جزای دل پرشهامتم دخت رسالت هستم و کفو ولایتم ریحانه النبی ام و مام امامتم من اُسوه ی حیا ام و از کور هم حیا باشد نشان عصمت و عفت علامتم شام عروسی ام چو به سائل کنم عطا رخت عروسی ام بُوَد این از کرامتم چون کوه استوارم و غمخوار مرتضی هم مظهر صلابت و هم استقامتم یاس سفید بودم و نیلی ست صورتم خم گشته از جفا و ستم سروِ قامتم بین جدار و درب، من و محسنم فدا این بوده بهر یاری دینم غرامتم از بهر آنکه هیچ نبینم غم علی جوری نمود کرده ام گویا سلامتم سوگند میخورم که به یاری دین حق هرگز نبود و نیست و نَبوَد ندامتم روز جزا دو دست علمدار کربلا همراه راس پاک حسین ست رایتم گیرند خلق رشته ی خاکی چادرم من فاطمه شفیعه ی روز قیامتم
وقتی به ذره‌اش نظری بوتراب کرد رفت آسمان و کار همان آفتاب کرد از شاه‌زادگی‌ست کنیزی به صرفه‌تر تا از طریق عشق حساب و کتاب کرد مشغول خرد کردن بار گناه بود تا گندمی برای بتول آسیاب کرد آب وضوی فاطمه را بر دهان کشید در گوشه‌ی حیاط که میل شراب کرد خود را در این قیاس به سلمان رسانده‌بود حیدر چنان‌چه فِضّتنایش خطاب کرد حق در نزول سوره‌ی انسان پس از سه روز او را ز خانواده‌ی مولا حساب کرد یک عمر دشمنان خدا را نه با گزاف با آیه‌های مصحف قرآن عتاب کرد مانند سیر و سرکه دلش جوش می‌زده‌‌ست با فضةُ خُذینیِ بانو شتاب کرد تکلیف داشت تا برود پشت در ولی وقتی که رفت ، قلب علی‌ را کباب کرد
⚫️ وَ صَارَتْ‏ كَالْخيال ... 🍂 از ماهِ تمامِ من هِلالی مانده از زندگی‌ام فرضِ محالی مانده در بیداری خوابِ تو را می‌بینم خوابیده‌ای و از تو خیالی مانده
رفتی و دل من شده بیت الحزن تو گردیده سیه پوش محیط محن تو جزناله، نوایی زدل باغ نیاید غرق غم واندوه و الم شد چمن تو ازقصه ی غصب فدک وضربت دشمن فریاد برآورده نگاه حسن تو چندین اثر ازجلوه ی ایثار توباقی است ازضربت گلچین ستمگر به تن تو از بازو و پهلو تو نگفتی سخن ، امّا این زخم گل انداخته برپیرهن تو افکنده شراره به دل وجان ملائک دستی که برون شد زحجاب کفن تو تابوت طلب کردی ونالیدم وگفتم حجمی که نمانده است برای بدن تو پروانه ی پرسوخته ی گلشن عصمت من شمع صفت سوختم از سوختن تو ازمرحمت دم به دم توست «وفایی»  گوید به همه خلق جهان گر سخن تو
صلات من قيام من تو هستي فقط ختم كلام من تو هستي سلامم بي جواب مونده تو كوچه جواب هر سلام من تو هستي...
کرده خدا بهشت را خلق برای فاطمه بوی بهشت نشنوی جز به ولای فاطمه   منطق لال من کجا مدح و ثنای وی کجا کرده خدای لم یزل مدح و ثنای فاطمه   خلقت کائینات را پنج نفر که علتند کیست میان پنج تن رکن، سوای فاطمه   جمله بنام فاطمه کرده خدا معرفی معتبر است این سخن، قول خدای فاطمه   فاطمه است و باب او فاطمه است و شوهرش فاطمه است و آل او، آل عبای فاطمه   از رخ تابناک او منفعل است آفتاب منفعلم بگویم از شرم و حیای فاطمه   معنی لفظ کوثر است ام شبیر و شبر است طاهره و مطهره کنیه برای فاطمه   دختر ختم انبیاء همسر شاه اولیاء چشم امید ما سواء سوی عطای فاطمه   عفت و عصمت و شرف از ید قدرت خدا دوخته جامه ای است بر قد رسای فاطمه   گر خود او نمی شدی جزء عوالم جهان کون و مکان نمی شدی جزء بهای فاطمه   عقل بسیط کی کند درک جلال و شوکتش سجده برند قدسایان بر کف پای فاطمه   عرض صراط می شود پهن تر از درازیش وصل شود اگر بدو تار ردای فاطمه   گفته نبی ابطحی علت غائی جهان جان من و جهانیان باد فدای فاطمه   جسم من است فاطمه، روح من است فاطمه باعث رنجشمم بود رنج و اذای فاطمه   مهر خدا است مهر او، قهر خداست قهر او علت لطف لم یزل لطف و رضای فاطمه   گر بتو(سعدی زمان)خود نکند عنایتی کی بودت لیاقتی بهر رثای فاطمه   یافته است از او بهاء عزت و رفعت و شرف قدر و شرافتش شده درد و بلای فاطمه   صورت حور او کجا سیلی ملحدی کجا گشته کبود صورت ماه لقای فاطمه
باز هم امن یجیب ِ طفل مضطر شد بلند نافله خواندی نشسته آه حیدر شد بلند باز هم از خواب ، امشب مثل هر شب فاطمه مجتبی با وای مادر ، وای مادر شد بلند چشم بر هم زد علی و دید شد نقش ِ بر آب دلخوشی هایش همه ، آتش که از در شد بلند بر زمین افتادنت اصلا تماشایی نبود ای کسی که پیش تو پیمبر شد بلند از مسلمانی ِ اینها و غریبی ِ علی داد و بیداد یهودی های خیبر شد بلند آه ای هم صحبت روح الامین ، من را ببخش پیش چشمم بر سرت فریاد کافر شد بلند جان به لب گردید علی اما هزاران بار شکر باز هم از ماذنه الله اکبر شد بلند از گلویت آب خوش پایین نرفته باز هم های هایت یاد این مظلوم ِ بی سر شد بلند فاطمه می بینمت روز دهم وقتی حسین ناله ی هل من معینش زیر خنجر شد بلند  
میخ داغ و سینه زهرای من ای وای من سیلی و انسیه الحورای من ای وای من خانه و کاشانه و  شمع و گل و پروانه نه سوخت در آتش همه دنیای من ای وای من آیه های کوثرم افتاده زیر دست و پا لرزه افتاده به دست و پای من ای وای من ابر سیلی هر دو روی روی یارم را گرفت تار شد خورشید مه‌سیمای من ای وای من در شکست و پشت در این غصه پشتم را شکست خورد با صورت زمین طوبای(زهرای) من ای وای من کشتن یک زن ، چهل نامرد میخواهد مگر؟! داد از بی رحمی اعدای من ای وای من کینه از من داشتند و همسرم را میزدند فاطمه افتاد از پا ، پای من ای وای من بشکند دست مغیره دست یارم را شکست پیش چشم زینب کبرای من ای وای من میکشد این غم مرا آخر که شد کاشانه ام قتلگاه همسر تنهای من ای وای من فاطمه با دیدن تابوت وقتی خنده زد رفت دیگر خنده از لبهای من ای وای من بعد زهرا این من و این میخ و این دیوار و در وای من ای وای من ای وای من ای وای من
ولی تنها، ولی تنها، ولی تنها، ولی تنها قدم زد آسمان روی زمین ما ولی تنها! کسی که دستگیر انبیا بوده ست از آغاز کسی که با وجود او نبوده مرسلی تنها چه تصویر غم انگیزیست که بعد از رسول الله نشسته روبه روی ذوالفقار خود یلی تنها شگفتا! اسفلی بر منبر و دورش خلایق جمع! دریغا! گوشه مسجد نشسته افضلی تنها! پیمبر گفت اگر دنیا به سویی رفت و او سویی همه باطل روند و اوست راه حق، بلی! تنها چه می‌گویی برادر جان علی تنهاست بی مردم درست این است که هستند مردم بی علی تنها!