eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.4هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
پیش چشمان علی راه برو زهرا جان چند روزیست ندیدم قد وبالای تو را مهرتومهر شده در دل من،هیچ کسی بعد تو پر نکند در دل من جای تو را شعله انداخت دراین خانه همانکه بارها شعله ور کرد عزیزم دل بابای تو را بشکند پای عدو،چون دل لرزان علی لرزه انداخته با ضرب لگد پای تو را در و دیوار هم از نالۀ تو مینالد بسکه بشنیده نوای غم و آوای تو را خون شده دیده طفلان تو در این خانه چه کنم تا که نبینند غم عظمای تو را بی جواب است سلامی که به هرکس دادم خونجگر کرده فلک، شوهر تنهای تو را چقدر درد مگر در بدنت داری تو که ربوده ست زکف صبروشکیبای تو را دیده ی خونجگرم تاب ندارد دیگر تاببیند همه دم شیون و غم های تو را گریه و ناله و بیخوابی و بیتابی و درد آب کرده به خدا جمله ی اعضای تو را اسلام مولایی @majmaozakerine
باورم نیست که آب گشته تنت فاطمه جان دردها برده توان از بدنت فاطمه جان تو به هر بار نفس،تر شود از خون لبهات خون خشک مانده به دور دهنت فاطمه جان آه ازآن آه که هر گاه تو جانکاه کشی گل نماید به روی پیرهنت فاطمه جان چه شده با تو که بر لب زده ای مهرسکوت منکه دلتنگ شدم برسخنت فاطمه جان داغ هجران تو را سخت فراموش کند دختر خونجگر و گریه کنت فاطمه جان بین طفلان تو از زینب و کلثوم و حسین بیشترگشته پریشان،حسنت فاطمه جان ای بهارم، چقدر زود خزان از ره بغض شعله انداخت به باغ و چمنت فاطمه جان لااقل حرف که با من نزنی،درد و دلت تو بگو با پسر ناله زنت فاطمه جان @majmaozakerine
دوچشمم گشته دریایی،که جسمت آب گردیده الا ای بیقرارم شوهرت بیتاب گردیده تمنا میکنم کمتر ز جام دیده می افشان که اشک از فرط گریان بودنت خوناب گردیده گرفتی روزوشب ازبسکه رویت رازمن،زهرا که دلتنگ تو حتی مهر با مهتاب گردیده توئي آن ساحل آرامشم کز بحر اندوهت نصیب این دل طوفان زده ،گرداب گردیده اگرچه تشنه یک خنده ات چشمان من باشد ولی از گریه بسیار تو سیراب گردیده غریبی را ببین یارب،که از اندوه بسیارم درون سینه جایی بی محن نایاب گردیده به جای چشم بیدارت که شبها را نیاسوده نصیب بخت من حتی به روزش خواب گردیده ازآن روزیکه باب خانه ام را خصم آتش زد دگر زخم زبان و طعنه بر من باب گردیده @majmaozakerine
بعد از شکایت مردم مدینه از گریه های فاطمه(ع) امیرالمومنین(ع) خانه و سایبانی دور از مدینه برای ایشان ساخت که آن را «بیت الاحزان» نامیدند، و حضرت فاطمه زهرا(ع) هر روز که صبح آغاز می گشت حضرت حسن و حسین علیه السلام را در جلوی خویش می انداخت و گریه کنان به سوی بیت الاحزان در بقیع می رفت در حالی که پیوسته در میان قبرها گریه می کرد و اشک می ریخت، و وقتی شب می شد امیرالمومنین (ع) به سراغ ایشان رفته و آنها را پیش انداخته و به سوی منزل می بردند. آری حضرت امیرالمومنین(ع) بیت الاحزان را بیرون مدینه ساخت تا ایشان در آن جا رفته و به گریه بپردازند، تا این که کسانی که به خاطر گریه های حضرت صدیقه طاهره به ناراحتی افتاده بودند!! راحت و آرام شوند و شب ها بتوانند بر بستر خود به خواب عمیق و راحت فرو رفته و  از صدای گریه حضرت فاطمه(ع) دچار اذیت و ناراحتی نگردند!![1]   روز شادی رفت و با شام عزا سر می کنم افسر از فرقم فتاد و خاک بر سر می کنیم همچو یعقوب از فراق یوسف، ای والا پدر! بیت الاحزان می نشینم گریه را سر می کنم گریزی به کربلا امام علی(ع) برای راحتی فاطمه(ع) سایبانی را برای او بنا کرد، ای کاش کسی هم بود در کربلا، یک سایبانی برای کشته فاطمه بنا می کرد، اما و اسفاه! که پیکر غرق به خون و بی سر و عریان ابی عبدالله سه روز در بیابان گرم و سوزان کربلا، بدون سایبانی ماند، در حالی که جگر گوشة رسول خدا(ص) بود. بیت الاحزان فاطمه(ع) سایبانی داشت، اما خرابه شام و بیت الاحزان اهل بیت حسین(ع) چه؟ منهال پوید: امام زین العابدین(ع) را دیدم که تکیه بر عصا داده و پاهایش مانند نی خشک و خون از ان ها جاری بود، رنگ شریفش زرد شده بود... پرسیدم: به کجا می روید؟ فرمود: جایی که ما را منزل داده اند، سقف ندارد، آفتاب ما را گداخته است، به خطار ضعف بدن بیرون آمده ام تا قدری استراحت کنم و زود برگردم، چرا که از جان زنان می ترسم، در همین حال صدای زنی بلند شد! نور دیدة برادرم به کجا می روی؟ برگرد که می ترسم دشمن به تو صدمه ای بزند! پرسیدم: این زن کیست؟ گفتند: زینب دختر علی مرتضی (ع) است.[2]               [1] - ترجمه «فاطمه الززهرا من المهد الی اللحد» ص 569               [2] -  حسین(ع) نفس مسمئنه، آیت الله عالمی، ص 349.                @majmaozakerine
شعر غزل حضرت فاطمه سلام الله علیها -(بلبل چو یاد می‌کند از آشیانه‌اش) بلبل چو یاد می‌کند از آشیانه‌اش خون می‌چکد ز زمزمۀ عاشقانه‌اش هرگز ز یاد بلبل عاشق نمی‌رود مشت پری که ریخته از آشیانه‌اش آتش، دمی ز شاخۀ گل دست برنداشت حتی نکرد رحم به حال جوانه‌اش گلچین روزگار- که دستش شکسته باد- بازوی گل کبود شد از تازیانه‌اش دشمن شکست حُرمت آن در که جبرئیل بوسیده بود از سر مِهر، آستانه‌اش... چون پای دشمنان علی در میانه بود آتش، گرفت حلقه‌صفت در میانه‌اش آن آتش مدینهْ گدازی که شد بلند در کربلا ز خیمۀ زینب زبانه‌اش :: دیگر برای فاطمه، دستی نمانده است در زیر بار درد، شکسته‌ست شانه‌اش چون دید تربتش، سند غربت علی‌ست پنهان نگاه داشت ز چشم زمانه‌اش :: صبر علی تمام شد، آن لحظه‌ای که دید باید به دست خاک سپارد شبانه‌اش شب‌های بی‌ستاره علی را به یاد داشت و آن کودکان کوچکِ از پی روانه‌اش شب‌ها که لب به ذکر و مناجات می‌گشود جز مرغ حق نبود کسی هم‌ترانه‌اش :: با جانِ ما سرشتهْ خدا، مهر فاطمه و ز دل، نرفتنی‌ست غم جاودانه‌اش یک لحظهْ بی ‌خروش و تلاطم نبوده است طوفانی است بحر غم بی‌کرانه‌اش شاعر: @majmaozakerine
📋 بانوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ @majmaozakerine بازم فاطميه ٫ دلم بى‌قراره بميرم كه مادر ٫ ضريحى نداره بايد فاطميه مدينه شلوغ شه بايد مادر ما حرم داشته باشه چى ميشه شبيه شباى محرم تو كوچه خيابون علم داشته باشه يه عمره اينه آرزومون با اين آرزو غصه خورديم ايشالا ببينيم تو صحنت دسته برديم "امون از این غم ، امون از این غم" بازم فاطميه بازم سوز غربت بازم قصه‌ى مردم بى‌بصيرت بايد فاطميه منم ياد بگيرم امام زمانم رو تنها نذارم خدايى نكرده براى يه لحظه منم دست از عشق على برندارم با خونش برامون نوشته بمونيم به پاى ولايت سرانجام اين قصه تلخه بى شهادت "امون از این غم ، امون از این غم" آتيش گُر گرفته ، داره در مىسوزه ببين داره محسن با مادر مىسوزه يه سنگى رسيد و شكست بار شيشه يكى نيست بگه فاطمه پا به ماهه گمونم كه روضه تمومى نداره آخه بين كوچه غلاف توى راهه رو ديوار پر از رد خون و رو چادر پر از ردپا بود تموم اينا اجر عشق مرتضى بود "امون از این غم ، امون از این غم" خدا مادرم رو غريبونه كشتن جلو چشم بابا توى خونه كشتن نوشته تو مقتل ، يه جورى لگد زد در سوخته‌ى خونه رو مادر افتاد نوشته تو مقتل ، الهى بميرم ميگن فاطمه رو زمين با سر افتاد هنوزم برام اين سواله على كه با هر غصه‌اى ساخت عباشو چرا پشت در روو مادر انداخت "امون از این غم ، امون از این غم" *شاعر: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ @majmaozakerine
📋 بانوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ @majmaozakerine تو خونه‌ی ما چه خبره صدا به صدا نمی‌رسه توی مدینه یه نفرم به داد ماها نمی‌رسه آی مردم فاطمه تو آتیش گیر کرده منتظر چی هستید آی مردم این غما حیدرو پیر کرده منتظر چی هستید هیزم و آتیشِ امروز فتنه‌ی دیروزه مردم میونِ آتیشِ باطل حق داره میسوزه مردم "وای مادرم، مادرم، مادرم" همه اومدن ولی مگه کسی برای یاری میاد؟ نمیدونم این شهر دورنگ از علی و زهرا چی میخواد؟ آی مردم، دختر مصطفی بی‌یاره منتظر چی هستید آی مردم، جنگِ با چهل‌نفر دشواره منتظر چی هستید فاطمه پُردرد و غصه‌س از دست مردمِ بی‌درد فاطمه و یک مدینه فاطمه و چهل تا نامرد "وای مادرم، مادرم، مادرم" اینجا غنچه‌ی شش‌ماهه‌ای با ضرب لگد فدایی شد صحبتِ یه شش‌ماهه شد و روضه‌ی ما کربلایی شد آی مردم، خون محسن میشه باز تازه منتظر چی هستید آی مردم، حرمله داره تیر میندازه منتظر چی هستید داغی که زهرا به دل داشت رباب توی کربلا دید خدا کنه دروغ باشه بچه‌شو رو نیزه‌ها دید "وای مادرم، مادرم، مادرم" *شاعر: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ @majmaozakerine
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
📋 فاطمیه شد و نوکرا جمع شدن تقدیم به مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ فاطمیه شد و نوکرا جمع شدن دسته گلهایی از جمعمون کم شدن دسته گلها شدن قربون فاطمه این شبا مهمونن٬ مهمون فاطمه شهیدا جمعشون تو آسمونه یه بانوی خمیده بینشونه "رضایی" واسه‌شون روضه میخونه "یازهرا یازهرا ٬ یازهرا یازهرا" تا حسین یاحسین میگه دل میپره این نوا از خدا داره دل میبره نوکری که حسین دست کشید رو سرش تیری از پهلو خورده مث مادرش "حسین" آخر سرو نذر آقا کرد دم آخر به زهرا اقتدا کرد شهیدی که به عهدش خوب وفا کرد "یازهرا یازهرا ٬ یازهرا یازهرا" یا رضاجان "رضایی" گدای تو بود زندگیش وقف جلب رضای تو بود بابایی مهربون بود برا بچه‌هاش قاتل دشمنا بود طنین صداش تموم لحظه‌هاش گرم عبادت نماد عزت و روح شجاعت خدا میدونه حقش بود شهادت "یازهرا یازهرا ٬ یازهرا یازهرا" *شاعر : ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @majmaozakerine
📋 (س) (س) * صوت اول و بخش اول صوت دوم * با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ کیست زهرا آن‌که ختم الانبیا را کوثر است چیست کوثر هدیه‌ی حق، هستی پیغمبر است لیلة القدر خدا، روح دو پهلوی رسول جان قرآن قلب دین رکن وجود حیدر است مادر سادات، ناموس خدا، کفو علی بانوی هر دو سرا، خاتونِ روز محشر است نام او کوثر بدان معنی که او دخت رسول مدح او امّ ابیها کو نبی را مادر است هیچ‌کس جز او نپرورده به دامن دو امام دامن او مشرقِ دو مهرِ گردون پرور است گرچه نامی نامیش در پنج تن آمد علم در میان چارده معصوم زهرامحور است با وجود مریم و حوّا، خدیجه، آسیه از همه زنهای جنّت فاطمه بالاتر است دختری پروده چون زینب که در صبر و رضا صابران را پیشتاز و سالکان را رهبر است کیست زهرا لیلة القدری که قبر مخفیش کعبۀ کعبه، صفای مروه، روحِ مشعر است ماهِ رخسارش علی را وجه ربّ العالمین مصحف رویش محمّد را کتاب دیگر است هرکه راه او نپوید تا ابد گمراهیش هرکه خاک او نشد در حشر خاکش بر سر است کیست زهرا کفو بی‌کفو امیرالمؤمنین آنکه او را اوّلین مرد دو عالم همسر است کیست زهرا آنکه قبر مخفیش در قلب ماست کیست زهرا آنکه مهرش جانِ جان در پیکر است کیست زهرا آنکه در عالم در مزارش گم شده در درون تربتش پنهان جهاد اکبر است سینه و دست و جبینش بوسه گاه مصطفی حجره اش معراج بابا، بیت، بیت داور است روی مستورش سماوات العلی را آفتاب قبر پنهانش به کلّ خلق سایه‌گستر است نسل او روییده همچون گل در اقطاع زمین دامنش چون آسمان هر لاله‌اش یک اختر است بی سبب نبود اگر امّ ابیها خوانیش مکتب ختم رسل پاینده از این دختر است یا محمّد احترامش کن، در آغوشش بگیر کوثر است این، کوثر است این، کوثر است این، کوثر است ملک داور مرتفع، بیتی که زهرا بانویش قلب احمد ژرف دریایی که اینش گوهر است قبلۀ جان نبی باب الولای فاطمه است بی سبب نبود که چشم انبیا بر این در است تازیانه خوردن و پاس علی را داشتن در فضیلت فتح احزاب است و بدر و خیبر است فاطمه تنها ولی تنها طرفدار علیست خانۀ او حجرۀ او بستر او سنگر است ای در و دیوار شاهد باش فردا، فاطمه مادر اوّل شهید از عترت پیغمبر است ای غلاف تیغ شرمی دست، دست فاطمه است تو نمی دانی که این دست خدا را یاور است ضربۀ دستی که از آن گوشواره بشکند چون کند با صورتی کز برگ گل نازکتر است باورم ناید که زهرا پشت در افتد ز پا کوثر مولاست این یا مرغ بی بال و پر است در وفای فاطمه این بس که تا روز وفات روی سیلی خورده اش مخفی ز چشم شوهر است فاطمه داغ پدر دیده‌ست، دلجویی ببین تازیانه تسلیت، گل، شعله‌های آذر است *شاعر : ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نریمانی - با خودم درگیرم.mp3
9.72M
#سید_رضا_نریمانی 🎼 من با خودم درگیرم شده اوضاع دلم آشوبُ... ✨مرغ پر بسته شدم... بخدا خسته شدم...💔 #السلام_علی_ساکن_کربلاء 🌺🌿 #یاس_فاطمی ...♡
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها . سبک :: ایران اگر دل تو را شکستند ... . زهرا او کوچه ده نلر اولوبدی؟ یوزون مثال گول سولوبدی نیه حسن قالوب بو حاله؟ نیه گوزووه قان دولوبدی؟(2) . زهرا،یارالی جان یارالی زهرا(2) زهرا حسن ائدور سنه نظاره نلر اولوب سولان عذاره یارالیدی نیه قولاقین؟ دوشوبدی هاردا گوشواره؟(2) . زهرا،یارالی جان یارالی زهرا(2) زهرا قاپی یانوب چکوب زبانه دونوبدی آهیمیز فغانه سنه عدو ویروبدی سیلی فدکی ایلییوب بهانه(2) . زهرا،یارالی جان یارالی زهرا(2) زهرا سنی نه حاله سالدی اشرار؟ یانوب قاپی قیزیشدی مسمار هجوم ائدنده درگهیوه قانا باتوب دریله دیوار(2) . زهرا،یارالی جان یارالی زهرا(2) @majmaozakerine
🏴سلام،روضه شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) مداحی حاج محمود کریمی در بیت رهبری🏴 @majmaozakerine خواب در چشمان یثرب آمده مردمش خود را به خوش خوابی زده باد سرد درد بین کوچه ها هوهوی شبگرد بین کوچه ها احتضار از راه مخفی آمده رد شد از زیر در آتش زده خوب گوش بده... در میان خانۀ مولا چه بود باغبان بود و گل یاس کبود بانوی لولاک روی بسترش سر نهاده روی پای رهبرش قابض الارواح با روح الامین نوحه می خوانند بر بانوی دین مرغ شب فریاد هوهو میزند شب کنج حجره سوسو میزند سایه ای بروی دیوار گلی است سایۀ لرزان مولایش علی است زانویی زیر سر بانوی خود در بغل دارد دگر زانوی خود چشم دارد بر نگاه فاطمه شعله میگیرد ز آه فاطمه ناله ای آرام می آید به گوش می رود از هوش و می آید به هوش هر زمانی چشم خود را باز کرد با زبان دل سخن آغاز کرد کای همیشه همنشین فاطمه ای امیرالمومنین فاطمه ای که بر ارض و سماء هستی امیر جان زهرایت سرت بالا بگیر علی جان ... سر تو چرا پایین انداختی... سر تو بالا بگیر مولای من... آنکه باید این چنین باشد منم آنکه باید شرمگین باشد منم آخه؛ خواستم یاری کنم اما نشد بند حزن از دستهایت وا نشد کار من از تو حمایت بود و بس از رضای تو رضایت بود و بس من وِلایت را به جان دارم علی روی بازویم نشان دارم علی تو ولی داوری مولای من بر دو عالم سروری مولای من فاتح بدر و حنین و خیبری تو وصی مصطفایی، حیدری گردش آرام آرام نگات کرده ترسیم مدار کائنات ای پناه جان احمد در احد فاطمه آن روز مدیون تو شد خودش رو به صحنۀ جنگ احد رسوند مادر سادات... دید یه جایی همه جمعند... رسول خدا (جان عالم به فداش) روی زمین نشسته دارند زخمهای رسول خدا رو می بندند ... دور و بر پیامبر اکرم(ص)، امیرالمومنین علی(ع) ایستاده ... نود زخم کاری برداشته تمام بدن غرقابۀ خون... فاطمه (س) رسید خدمت پیغمبر، نگران، دلواپس... بابا حالتون چطوره... فرمود فاطمه جان امروز علی به داد من رسید... خیلی کمک کرد... هر جا اومدند حمله کنند علی جلو ایستاد... علی علی ... همه جا علی... وای وای چه کرده این علی... شیر میدان کارزار... علی امروز جان من رو نجات داده... جلو اومد مادر سادات... فرمود، پسر عمو انشاء الله یه روزی جبران کنم ... ای پناه جان احمد در احد فاطمه آن روز مدیون تو شد عهد کردم هر چه گویی آن کنم جان نثاری تو را جبران کنم علی جان؛ تیر غم هم گر بسویت می پرد باید از قلب من اول بگذرد شمع عالم لحظه ای خاموش شد فاطمه بار دگر بی هوش شد آه ... چه لحظات سختی... ساعتی نگذشت و چشمی باز کرد از دری دیگر سخن آغاز کرد گفت بشکن بغض خود آقای من گریه کن؛ راحت امشب گریه کن همپای من تا کی می خوای آروم گریه کنی... گریه کن بر من و بر ایتام من گریه کن بر طفل تشنه کام من گریه کن ای دست گیر عالمین بیشتر بر جان جانانم حسین(ع) گریه کن بر، بر زمین افتادنش گریه کن بر لحظۀ جان دادنش ... آه لحظات آخره دیگه... حضرت فاطمه(س) در بستر مرگ داره با علی(ع) درد دل می کنه... حرفهای ناگفته رو به علی(ع) میگه... یا علی(ع) این چند وقته من تو بستر بیماری بودم ... کارهای خونه موند... علی جان منو حلال کن ... آخه از بابام رسول خدا(ص) شنیدم اگه علی از تو راضی باشه خدا هم ازت راضیه... علی جان... خنده بر لبهای تو بیرنگ شد شرم دارم کار خانه لنگ شد من اگر بانوی خوبی بوده ام خواهشی از محضرت ننموده ام عمر تسلیم مشیت میکنم رفتنی هستم، این شب آخر وصیت میکنم آقا جان؛ نیمه شب غسلم بده با پیروهن نیمه شب کن پیکر من را کفن نیمه شب بر خاک بسپارم نهان ساعتی در پای قبر من بمان .... ای ... امیرالمومنین خدای مهربانیه... حضرت فاطمه فرمود ... آقا این بچه های من بی مادر میشن یه وقت نکنه باهاشون بلند حرف بزنی... فارغ از رنج و ملالم کن علی رفتنی هستم حلالم کن علی راستی چندی است ای نور دیده ام صوت قرآن تو را نشنیده ام اشک بسته راه چشمانت علی ای فدای صوت قرآنت علی گوش کن... با شما یاسین روایت می شود روح، فانی در ولایت می شود بعد هر یک حرف آه مرتضی می کند تقطیر کل سوره را حجره از قرآن مشعشع می شود آیه ها یک سر مقطع می شود هر چه آهنگ تنفس تندتر می زند نبض عوالم کندتر از تن حیدر همه نیروش رفت بار آخر فاطمه از هوش رفت کنار بدن فاطمه اش داره گریه میکنه.... یه وقت صدای هاتفی رسید راه را باز کنید ... یتیم های فاطمه دارند میان از مادر خداحافظی آخر و کنند... همه ملائکه کنار رفتند ... بچه های فاطمه اومدند خودشون رو بروی بدن بیجان مادر انداختند ... آه... من بمیرم برای اون بچه یتیمهایی
 شهادت حضرت زهرا(س) - ایام فاطمیه دوبیتی شهادت حضرت زهرا(س) یتیمان جز دو چشم تر ندارند به غیر از خاک غم بر سر ندارند چو مادر مرده ها باید فغان کرد که طفلان علی مادر ندارند   تا که نامت بر زبان آمد ، زبان آتش گرفت سوختم چندان که مغز استخوان آتش گرفت حیدر آمد، خاک همچون باد گرم گریه شد خواست تا غسلت دهد ، آب روان آتش گرفت   کمی از غسل زیر پیرهن ماند کمی از خون خشک بر بدن ماند کفن را در بغل بگرفت و بو کرد همان طفلی که آخر بی کفن ماند   ز سوز دل کنم گریه برایت که دیگر نشنوم زهرا صدایت در و دیوار خانه با نگاهم بیادم آورد آن ناله هایت   اگر محور به هر امکان علی بود ولی بر فاطمه مهمان علی بود کنار تربتت مظلومه زهرا سر شب تا سحر گریان علی بود   همین که بهتری الحمدلله * جدا از بستری الحمدلله همین که در زدم دیدم دوباره * خودت پشت دری الحمدلله @majmaozakerine
Taheri-Shab 03 Fatemiyeh Aval1396-003.mp3
8.53M
🎵 منو این حال خرابم ۹۶ پیشنهاد میکنم حتما دانلود بفرمائید و اگه جاری شد ما رو هم دعا کنید. ،🙏🌺🍃 💔 @majmaozakerine
فاطمه بعد از پیمبر دائمأ سردرد داشت دستمالی بر سرش می بست دیگر ؛ درد داشت غصه اسلام را می خورد جای نان شب انحراف دین برایش خیلی آخر درد داشت شهر پیغمبر! چرا دخت پیمبر را زدند؟ شهر پیغمبر! چرا دخت پیمبر درد داشت؟ خاک عالم بر دهانم در به پهلویش گرفت خاک عالم بر دهانم ضربهء در درد داشت بوسه بر دست علی زد تا دلش آرام شد دیدن آن دست بسته صد برابر درد داشت صبح تا شب زخم برمیداشت ، شب تا صبح درد آه ، سر تا پای زخم و پای تا سر درد داشت یک نفر از بچه ها هم سمت آغوشش نرفت بچه ها هر وقت می دیدند ... مادر درد داشت @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: دوشنبه - ۲۵ آذر ۱۳۹۸ میلادی: Monday - 16 December 2019 قمری: الإثنين، 19 ربيع ثاني 1441 🌹 امروز متعلق است به: 🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام  🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام  💠 اذکار روز: - یا قاضِیَ الْحاجات (100 مرتبه) - سبحان الله و الحمدلله (1000 مرتبه) - یا لطیف (129 مرتبه) برای کثرت مال ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️16 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها ▪️24 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز) ▪️45 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز) ▪️54 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها ▪️61 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
♥️ یا سیدی خُذني، قد فتَّني حُزني، أشتاقُکم حدَّ الحَنین مولایم مرا دریاب، غم تو سرگردانم کرد، دلتنگ شما هستم.... 🍃🌹
Eitaa@ostadaalis.mp3
5.72M
🎤استــــاد 👌 🌸ڪــار بــــــرای خــــــدا🌸 ڪوتــاه و شنیــدنی👌 🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم " نقل مي كنند : در بروجرد مردي يهودي بود به نام يوسف ، معروف به دكتر . او ثروت زيادي داشت ولي فرزند نداشت . براي داشتن فرزند چند زن گرفت ، ديد از هيچ كدام فرزندي به دنيا نيامد . هر چه خود مي دانست و هر چه گفتند عمل كرد ، از دعا و دارو ، اثر نبخشيد . روزي ماءيوس نشسته بود ، مرد مسلماني نزد او آمد و پرسيد : چرا افسرده اي ؟ گفت ، چرا نباشم ، چند ميليون مال و ثروت براي دشمنان جمع كردم ! من كه فرزندي ندارم كه مالك شود . اوقات وارث ثروت من مي شود . مرد مسلمان گفت : من راه خوبي بهتر از راه تو مي دانم . اگر توفيق داشته باشي ، ما مسلمانان يك بي بي داريم ، اگر او را به جان دخترش قسم بدهي ، هر چه بخواهي ، از خدا مي خواهد . تو هم بيا مخفي برو حرم زينب (س ) و عرض حاجت كن تا فرزنددار شوي . مي گويد : حرف اين مرد مسلمان را شنيدم و به طور مخفي از زنها و همسايه هايم و مردم با قافله اي به دمشق حركت كردم . صبح زود رسيديم ، ولي به هتل نرفتم ، اول غسل و وضو و بعد هم زيارت و گفتم : آقا يا رسول الله ! دشمن تو و دامادت در خانه فرزندت براي عرض حاجت آمده ، حاشا به شما بي بي جان ! كه مرا نااميد كني . اگر خدا به من فرزندي دهد ، نام او را از نام ايمه مي گذارم و مسلمان مي شوم . او با قافله برگشت . پس از سه ماه متوجه شد كه زنش حامله است ، چون فرزند به دنيا آمد و نام او را حسين نهادند و نام دخترش را زينب . يهوديها فهميدند و اعتراضها به من كردند كه چرا اسم مسلمانها را براي فرزندت انتخاب كردي . هر چه دليل آوردم نشد قصه را بازگو كردم ناگهان ديدم تمام يهوديهايي كه در كنار من بودند با صداي بلند گفتند : ((اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان عليا ولي الله )) و همه مسلمان شدند . منبع.کتاب 200داستان از فضايل ، مصايب و كرامات حضرت زينب (ع) @majmaozakerine