eitaa logo
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
245 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
106 فایل
یــــا ابـــاصـــالــح المــہـد ے ادࢪڪـنــے ارتبــاط بـا خــادم ڪـانـال: @rahimi_1363 بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـٺــن لینـڪـ ڪـانـال راه ســعــادٺ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـیــد ۩؎ @masirsaadatee
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_ششم 🔻 #آدم_و_حوا_در_بهشت 🔹پس از آنکه آدم زندگی یافت، خداوند رموز و حق
📘 📖 📝 🔻 😈 🔹 که همه بدبختیهای خود و رانده شدن از درگاه الهی و بهشت را از ناحیه آدم می دانست😒 🤔 درصدد بود تا به هر طریق که ممکن است را فراهم سازد😈، 🔸 پس خود را در میان 🐍 کرد و به آدم نزدیک شد و رو به آدم کرد و گفت: 😈 من و شما هستم😌، ☝🏻 اگر از آن درخت بخوری ⬅️ از و باخبر می شوی و ⬅️ می یابی😉 ⬅️ همینطور و ⬅️ می یابی .😊 🧔🏻 و چون نمی دانست🤷🏻‍♂️ که با گفتگو می کند گفت: ✨ اینها است و من جز به عمل نمی کنم.✋🏻😑 🔸 بعد از آدم به نزد رفت و به او گفت؛ 😈 آیا می دانی که خداوند به سبب فرمانبرداری شما، استفاده از این درخت ممنوعه را بار دیگر برای شما کرده است و به تو می گویم که ☝🏻 زودتر از آدم بتوانی از میوه این درخت بخوری بر آدم تسلط پیدا خواهی کرد😏😉 🧕🏻 پس به طرف درخت رفت، 💫 خواستند او را برحذر دارند✋🏻 ☝🏻 که خطاب به فرشتگان فرمود؛ ♥️✨او را بگذارید تا خودش بگیرد و مستحق و یا بشود.✨ 🔹و آنگاه رو به کرد و او را از ماجرا و از میوه آن درخت 🤦🏻‍♂️، 🔹 در نوع اختلاف نظرهای بسیاری وجود دارد، ☝🏻 اما امتیاز خاصی دارند و آن این است که در یک زمان می دهند و آن درخت که آدم و حوا از آن تناول کردند همزمان 👈🏻 ، 👈🏻 و 👈🏻 داشت. ادامه دارد... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ 『•🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _ •⌈↝‌ @masirsaadatee 🌸⃟🕊 ڪـانـال ڕاه سـعــادٺــ↑↑↑ مـا را بـہ دوسـٺــان خــود مـعـرفـے ڪنـیـد🌹
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_نود_و_نهم 🔻 #اعتراف_زلیخا 🔹از آن روز هر زنی💁🏻‍♀️ یوسف را میدید، #دلب
📘 📖 📝 🔻 ... 🔹 دل یوسف را تسخیر و هوای نفس او را تحریک نمودند، بین نوید و تهدید مضطرب بود، ☝️🏻 تا آنجا که ترسید ،😈 جمال حقیقت را از نظرش پوشیده دارد. ⏪پس و به درگاه او ناله کرد😩 تا فکر پلید زنان👩🏻 در او کارگر نیفتد. 🔸 پس ؛ 🧔🏻:«پروردگارا❗️🤲🏻 برای من دوست داشتنی‌تر است از آنچه مرا به آن می‌خوانند و اگر نیرنگ آنان را از من دور نکنی به سوی آنان باز خواهم گرایید و از جمله نادانان خواهم بود.» 😔 🔹یوسف و که برای او گستردند و تهمت‌های ناروایی که به او نسبت دادند و .✔️ ⏪ هنگامی که 👸🏻 بارها و بارها بی اعتنایی و دوری یوسف را از خود مشاهده کرد، 👈🏻 همسرش را به وسیله و مجبور کرد تا اورا به زندان بیاندازد. *-*-*-*-*-*-*-*-*-** 🔻 🔸آری، یوسف و گناهی ، 👈🏻 اما به عدل و داد الهی امیدوار بود و خود را تسلیم محیط سرد و تاریک زندان کرد.✔️ 🔹سالهای پی در پی یوسف در زندان ماند، او در زندان به ↘️ ▪️ 🤒 و ▪️ و ▪️ می‌پرداخت و ▪️ .✔️ ☝🏻 تا اینکه ⬅️ و زندانیان به او علاقمند شدند و در تنهایی و ناراحتی به یوسف پناه می بردند. ↩️ 👥 دو جوان دیگر از درباریان نیز به زندان افتادند.⛓️ 🔸دو جوان با او در زندان آمدند، روزی یکی از آن دو گفت؛ 👱🏻‍♂️من خود را در خواب دیدم که 🍇 را برای 🍷 می فشارم. 🔹 و دیگری گفت؛ 🙎🏻‍♂️من خود را در خواب دیدم که بر سرم 🍞 میبرم و از آن میخورند. 🔹و رو به یوسف گفتند؛ 👥«به ما ، که ما تو را از نیکوکاران می بینیم.» ↩️در همان وقت که دو جوان تعبیر خواب خود را خواستند یوسف را شمرد و از این فرصت و گفت؛ 🧔🏻:در وراء بتهایی🗿 که می پرستید خدایی می‌باشد که به من ✨ کرده شما را به سوی او و . و اگر مایلید دلیلی بر بدست آورید و برهانی برای صدق دعوت من پیدا کنید، به تعبیر خواب این دو جوان ، ☝️🏻 و ، بدانید که من از عالم غیب وحی میگیرم، و ↩️آنگاه گفت؛ 🧔🏻:«ای دو رفیق زندانیم، یکی از شما به آقای خود 🍷 می نوشاند و اما دیگری به آویخته میشود و پرندگان از مغز سرش می خورند.» ⏳ یکی از آنان شد و هنگامی که می خواست از آنجا خارج شود یوسف گفت؛ 🧔🏻🍃«مرا نزد آقای خود یاد کنید.» 🍃 ⏪و 😈 یاد پروردگار را برای لحظه‌ای هرچند کوتاه از ذهن یوسف زدود و مدت بیشتری را در زندان سپری کند و خداوند برای او ✨ فرستاد، که 💫آیا ما نبودیم که به تو آموختیم❓ 🧔🏻 که به اشتباه خود پی برد، نزد خداوند و از خدا خواست تا از زندان نجاتش بخشد.🤲🏻 ادامه دارد.... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ ┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘  #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_وچهل_ودوم 🔻 #عمر_ارمیای_پیامبر 🔹اولین پدری که از فرزندش کوچکتر
📘 📖 📝 🔻 🔹روزی ارمیا با دادن قرصی 🍞 به صاحب یک کشتی🛳، از او خواست تا او را از آب عبور دهد. ☝️🏻اما صاحب آن کشتی نان را داخل آب 🌊پرتاب کرد و گفت؛ 👤 تکه های نان در ما خرد می شود و فایده ای ندارد.😏 ⏳ مدتی بعد ☄نازل گشت و تمام مناطق را در برگرفت، ☑️ ☝️🏻تا جایی که آدمیان👥 برای ، یکدیگر را می خوردند 😲 ☝️🏻و تا جایی که مادران 🧕🏻فرزندان خود را می کشتند 🗡و گوشتشان را می خوردند.😣 🌿ارمیا با دیدن این وضع و بی گناه که توسط مادران انجام می شد، دست به دعا🤲🏻 برداشت و از خداوند خواست تا از درگذرد و به خاطر یک گنهکار آنها را عذاب نکند.❌ 🌸پروردگار نیز به خاطر عذاب را از آن قوم دور کرد. *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 👥گویند همان ارمیای پیامبر است که خداوند بر قوم بنی اسرائیل مبعوث کرد.✅ 🔹روزی چون وارد باغ🌳 خود شد، دید درخت ها سبز و سایه آنها گسترده است و 🍎 آنها نزدیک شده است. 🕊 نغمه بلبلها گوش را می نوازد و پرندگان به طرب آمده اند.😃 🌿 ساعتی در این باغ بیاسود و از نسیم جان پرور آن بهره مند و از تماشای 👀سبزه 🌱و چمن و طراوت یاس و یاسمن غرق در نشاط 😊شد، آنگاه سبدی از 🍇و سبد دیگری از و مقداری 🍞به همراه برداشت. سوار بر الاغ خود شد و راه منزل🏠 خویش را در پیش گرفت. 🌿 در بازگشت خود آنچنان در به فکر فرو رفت🤔 که راهش را گم کرد چند لحظه بعد خود را در میان ویرانه ای🏚 دید که از حکایت می کرد. 🔹«ارمیا آن روز که از شهری که بام هایش یکسر فرو ریخته بود، عبور کرد ✨ و با خود می گفت چگونه خداوند اهل این ده ویرانکده را پس از مرگشان زنده می کند؟🤔 🌸 پس خداوند او را به مدت صل سال میراند. آنگاه او را برانگیخت و به او گفت؛ چقدر درنگ کردی؟🤨 🌿 گفت؛ یک روز یا پاره ای از روز را درنگ کردم. 🌸 خداوند فرمود؛ نه❌، ☝️🏻 بلکه درنگ کردی، به و 🍞خود بنگر که طعم و رنگ آن تغییر نکرده است ❌ 👈🏻و به خود نگاه کن، که چگونه از هم متلاشی شده است. ✨این ماجرا برای آن است که ☝️🏻هم به تو پاسخ گوییم و هم تو را در مورد نشانه ای برای مردم قرار دهیم. ☑️ ⬅️و به این بنگر، چگونه آنها را برداشته و به هم می دهیم. ☝️🏻پس بر آن می پوشانیم. 🔸پس هنگامی که چگونگی زنده ساختن مرده برای او آشکار شد. گفت؛ 🍃اکنون می دانم که خداوند بر هر چیزی .😊 ادامه دارد...... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌