eitaa logo
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
245 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
106 فایل
یــــا ابـــاصـــالــح المــہـد ے ادࢪڪـنــے ارتبــاط بـا خــادم ڪـانـال: @rahimi_1363 بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـٺــن لینـڪـ ڪـانـال راه ســعــادٺ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـیــد ۩؎ @masirsaadatee
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚 📘کتاب : #فقط_برای_خدا_زندگی_کن ❤️ ✍🏻نویسنده : داداش رضا 📝 #پارت_هفتاد_و_د
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 📘کتاب : ❤️ ✍🏻نویسنده : داداش رضا 📝 طلاق نگیر...❗️🚫 🔘 زمانی طلاق بگیر که همسرت میگه نماز نخون و بیا مشروب بخوریم...در این صورت صلاق بگیر...✅ ☝️🏻ولی در غیر این صورت اصلا از همسرت طلاق نگیر...🙂❌ به جاش چالش زندگیتو درست کن...😉 🔹 به جاش از تهدید فرصت بساز و با همین همسرت خودسازیتو شروع کن و خودتو همه جوره قوی کن.💪🏻🌹 ✳️ مطمئن باش حکمتی در کار بود که این شد همسرت...پس از تهدید بساز.😍✨ _☀️ 🌤 ⛅️ ☁️_ 『•🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _ •⌈↝‌ @masirsaadatee 🌸⃟🕊 ڪـانـال ڕاه سـعــادٺــ↑↑↑ مـا را بـہ دوسـٺــان خــود مـعـرفـے ڪنـیـد🌹
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_شصت_و_یکم 🔻 #تهدید_کردن_ابراهیم_علیه_السلام 🔹او با #سؤالات و #پاسخه
📘 📖 📝 🔻 🗿 🔹 شاید قوم بدین ترتیب درک کنند که اگر 🗿 را کنار بگذارند ضرر و خطری متوجه آنها نمی‌شود. 🔸 این بود که هر سال به هنگام عید از شهر خارج می‌شدند و 🎊 و عیش و نوش🍻 خود را در برگذار می کردند، و قبل از خروج غذاهای فراوان در می گذاشتند تا بتها🗿 نیز در جشن آنها شریک باشند و از غذاهای معبد نیز استفاده کنند.✔️ 🔹 آنها معتقد بودند که بت ها ( ) به غذاها🍱 میدهند و خوردن این غذاها موجب است.😐 👱‍♂ از این استفاده کرد و زمانی که آنها از ابراهیم خواستند تا با آنها به خارج از شهر برود، ابراهیم خود را به 🤒 زد و به آنها گفت؛ 🍃من بیمار هستم😪 و حالم خوب نیست و نمی توانم با شما به بیرون شهر بیایم.✔️ 🔸«ابراهیم ، او بیمار بود، بیماری او بود و بسیار رنج می کشید از اعمال این و که دعوت او را نپذیرفته بودند،😔 و این غم او را ملول و ساخته بود.»😞 👥 با شنیدن بیماری او و به آنها، او را رها کردند و بر دعوت خود ❌ ☝🏻 و بلکه از نرفتن ابراهیم با آنها اظهار 😃 کردند و با خرسندی عازم خارج شهر شدند.✔️ 🏙 از جمعیت شد و کوچه و خیابانها🏘️ و حتی معبد آنها نیز تهی گشته بود و در شهر باقی نمانده بود.✔️ ↩️آنگاه که ابراهیم شرایط را دید، آهسته به نزدیک شد. بت خانه محیط داشت که از 🗿 انباشته شده بود و در میان آنها بتی قرار داشت که از همه بود.🗽 🔸ابراهیم چون بت خانه شد از روی و رو به بت ها نمود و گفت؛ 🍃چرا غذا نمی خورید❓😏 🍃چرا حرف نمی زنید❓😏 ↩️سپس در پاسخ خود گفت؛ 🍃 چگونه سخن بگویند.😒 👱‍♂ ابراهیم را که با خود برده بود برداشت و تمام بت ها را و همه را در هم ریخت و 🗽 هیچکدام را سالم باقی نگذاشت. 👈🏻 و با سالم نگه داشتن بت بزرگ در داشت.✔️ 🔹مردم بابل از 🎇 بازگشتند و در ابتدا وارد شدند و بت ها را درهم ریخته و دیدند.😱 برای مدتی مات و 😲 گردیدند و حیران و از یکدیگر پرسیدند؛ 👥 « این را در حق روا داشته. همانا که او از ستمکاران است.»😠 🔸ناگهان که فقط او در شهر باقی مانده بود و تنها او بوده است. ادامه دارد..... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_نود_و_نهم 🔻 #اعتراف_زلیخا 🔹از آن روز هر زنی💁🏻‍♀️ یوسف را میدید، #دلب
📘 📖 📝 🔻 ... 🔹 دل یوسف را تسخیر و هوای نفس او را تحریک نمودند، بین نوید و تهدید مضطرب بود، ☝️🏻 تا آنجا که ترسید ،😈 جمال حقیقت را از نظرش پوشیده دارد. ⏪پس و به درگاه او ناله کرد😩 تا فکر پلید زنان👩🏻 در او کارگر نیفتد. 🔸 پس ؛ 🧔🏻:«پروردگارا❗️🤲🏻 برای من دوست داشتنی‌تر است از آنچه مرا به آن می‌خوانند و اگر نیرنگ آنان را از من دور نکنی به سوی آنان باز خواهم گرایید و از جمله نادانان خواهم بود.» 😔 🔹یوسف و که برای او گستردند و تهمت‌های ناروایی که به او نسبت دادند و .✔️ ⏪ هنگامی که 👸🏻 بارها و بارها بی اعتنایی و دوری یوسف را از خود مشاهده کرد، 👈🏻 همسرش را به وسیله و مجبور کرد تا اورا به زندان بیاندازد. *-*-*-*-*-*-*-*-*-** 🔻 🔸آری، یوسف و گناهی ، 👈🏻 اما به عدل و داد الهی امیدوار بود و خود را تسلیم محیط سرد و تاریک زندان کرد.✔️ 🔹سالهای پی در پی یوسف در زندان ماند، او در زندان به ↘️ ▪️ 🤒 و ▪️ و ▪️ می‌پرداخت و ▪️ .✔️ ☝🏻 تا اینکه ⬅️ و زندانیان به او علاقمند شدند و در تنهایی و ناراحتی به یوسف پناه می بردند. ↩️ 👥 دو جوان دیگر از درباریان نیز به زندان افتادند.⛓️ 🔸دو جوان با او در زندان آمدند، روزی یکی از آن دو گفت؛ 👱🏻‍♂️من خود را در خواب دیدم که 🍇 را برای 🍷 می فشارم. 🔹 و دیگری گفت؛ 🙎🏻‍♂️من خود را در خواب دیدم که بر سرم 🍞 میبرم و از آن میخورند. 🔹و رو به یوسف گفتند؛ 👥«به ما ، که ما تو را از نیکوکاران می بینیم.» ↩️در همان وقت که دو جوان تعبیر خواب خود را خواستند یوسف را شمرد و از این فرصت و گفت؛ 🧔🏻:در وراء بتهایی🗿 که می پرستید خدایی می‌باشد که به من ✨ کرده شما را به سوی او و . و اگر مایلید دلیلی بر بدست آورید و برهانی برای صدق دعوت من پیدا کنید، به تعبیر خواب این دو جوان ، ☝️🏻 و ، بدانید که من از عالم غیب وحی میگیرم، و ↩️آنگاه گفت؛ 🧔🏻:«ای دو رفیق زندانیم، یکی از شما به آقای خود 🍷 می نوشاند و اما دیگری به آویخته میشود و پرندگان از مغز سرش می خورند.» ⏳ یکی از آنان شد و هنگامی که می خواست از آنجا خارج شود یوسف گفت؛ 🧔🏻🍃«مرا نزد آقای خود یاد کنید.» 🍃 ⏪و 😈 یاد پروردگار را برای لحظه‌ای هرچند کوتاه از ذهن یوسف زدود و مدت بیشتری را در زندان سپری کند و خداوند برای او ✨ فرستاد، که 💫آیا ما نبودیم که به تو آموختیم❓ 🧔🏻 که به اشتباه خود پی برد، نزد خداوند و از خدا خواست تا از زندان نجاتش بخشد.🤲🏻 ادامه دارد.... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ ┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐