eitaa logo
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
245 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
106 فایل
یــــا ابـــاصـــالــح المــہـد ے ادࢪڪـنــے ارتبــاط بـا خــادم ڪـانـال: @rahimi_1363 بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـٺــن لینـڪـ ڪـانـال راه ســعــادٺ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـیــد ۩؎ @masirsaadatee
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_هشتم 🔻 #اخراج_آدم_و_حوا_از_بهشت 🔹هنوز چندی از آفرینش آنها نگذشته بود
📘 از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 پارت_نهم 🔻 توبه_آدم_علیه‌السلام 🔹آن هنگام که و از بهشت رانده شدند 😭 که چشمانش به خون نشست، 🔸 آری علیه السلام مدت تمام........ 👈🏻 در فراق گریست😭 و هرگز به حوا🧕🏻 😑 🙍🏻‍♂️ و گفت: ✨ خدایا از لغزشم درگذر🤲🏻 و ، مرا به همان خانه ای که بیرون کردی داخل ساز،😭 ♥️ خداوند نیز توبه او را پذیرفت😊و فرمود؛ ✨«گناهت را آمرزیدم و تو را دوباره به همان خانه اوّلت باز می گردانم.»✨ 💠در روایات دیگری آورده اند که آن حضرت، به حق محمّد صلی الله علیه و آله و یا طیبه که توبه اش را بپذیرد و خداوند توبه اش را پذیرفت. 🔹و همینطور 📖 که در اینجا با مختصر توضیحی که داده می شود اینگونه بیان می فرماید که؛ ✨«آدم از پروردگار خود کلماتی فرا گرفت و با و به درگاه خداوند . 🔸درباره آن کلمات، نیز روایات مختلف است در بسیاری از روایات شیعه و سنّی آمده که این کلمات این بود؛ 🌸 ✨ «لا اله الاّ انت سبحانک اللهم و بحمدک عملت سوءا و ظلمت نفسی فاغفرلی و انت خیرالغافرین...».✨ 🌸 ادامه دارد....... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ 『•🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _ •⌈↝‌ @masirsaadatee 🌸⃟🕊 ڪـانـال ڕاه سـعــادٺــ↑↑↑ مـا را بـہ دوسـٺــان خــود مـعـرفـے ڪنـیـد🌹
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_نود_و_نهم 🔻 #اعتراف_زلیخا 🔹از آن روز هر زنی💁🏻‍♀️ یوسف را میدید، #دلب
📘 📖 📝 🔻 ... 🔹 دل یوسف را تسخیر و هوای نفس او را تحریک نمودند، بین نوید و تهدید مضطرب بود، ☝️🏻 تا آنجا که ترسید ،😈 جمال حقیقت را از نظرش پوشیده دارد. ⏪پس و به درگاه او ناله کرد😩 تا فکر پلید زنان👩🏻 در او کارگر نیفتد. 🔸 پس ؛ 🧔🏻:«پروردگارا❗️🤲🏻 برای من دوست داشتنی‌تر است از آنچه مرا به آن می‌خوانند و اگر نیرنگ آنان را از من دور نکنی به سوی آنان باز خواهم گرایید و از جمله نادانان خواهم بود.» 😔 🔹یوسف و که برای او گستردند و تهمت‌های ناروایی که به او نسبت دادند و .✔️ ⏪ هنگامی که 👸🏻 بارها و بارها بی اعتنایی و دوری یوسف را از خود مشاهده کرد، 👈🏻 همسرش را به وسیله و مجبور کرد تا اورا به زندان بیاندازد. *-*-*-*-*-*-*-*-*-** 🔻 🔸آری، یوسف و گناهی ، 👈🏻 اما به عدل و داد الهی امیدوار بود و خود را تسلیم محیط سرد و تاریک زندان کرد.✔️ 🔹سالهای پی در پی یوسف در زندان ماند، او در زندان به ↘️ ▪️ 🤒 و ▪️ و ▪️ می‌پرداخت و ▪️ .✔️ ☝🏻 تا اینکه ⬅️ و زندانیان به او علاقمند شدند و در تنهایی و ناراحتی به یوسف پناه می بردند. ↩️ 👥 دو جوان دیگر از درباریان نیز به زندان افتادند.⛓️ 🔸دو جوان با او در زندان آمدند، روزی یکی از آن دو گفت؛ 👱🏻‍♂️من خود را در خواب دیدم که 🍇 را برای 🍷 می فشارم. 🔹 و دیگری گفت؛ 🙎🏻‍♂️من خود را در خواب دیدم که بر سرم 🍞 میبرم و از آن میخورند. 🔹و رو به یوسف گفتند؛ 👥«به ما ، که ما تو را از نیکوکاران می بینیم.» ↩️در همان وقت که دو جوان تعبیر خواب خود را خواستند یوسف را شمرد و از این فرصت و گفت؛ 🧔🏻:در وراء بتهایی🗿 که می پرستید خدایی می‌باشد که به من ✨ کرده شما را به سوی او و . و اگر مایلید دلیلی بر بدست آورید و برهانی برای صدق دعوت من پیدا کنید، به تعبیر خواب این دو جوان ، ☝️🏻 و ، بدانید که من از عالم غیب وحی میگیرم، و ↩️آنگاه گفت؛ 🧔🏻:«ای دو رفیق زندانیم، یکی از شما به آقای خود 🍷 می نوشاند و اما دیگری به آویخته میشود و پرندگان از مغز سرش می خورند.» ⏳ یکی از آنان شد و هنگامی که می خواست از آنجا خارج شود یوسف گفت؛ 🧔🏻🍃«مرا نزد آقای خود یاد کنید.» 🍃 ⏪و 😈 یاد پروردگار را برای لحظه‌ای هرچند کوتاه از ذهن یوسف زدود و مدت بیشتری را در زندان سپری کند و خداوند برای او ✨ فرستاد، که 💫آیا ما نبودیم که به تو آموختیم❓ 🧔🏻 که به اشتباه خود پی برد، نزد خداوند و از خدا خواست تا از زندان نجاتش بخشد.🤲🏻 ادامه دارد.... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ ┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_وشصت_ویکم 🔻 #امتحان_کردن_داوود_علیه‌السلام 🔸 #یکی_از_وزیران_داوود،
📘 📖 📝 🔻 🔹داوود با دیدن👀 این منظره 😩🤲🏻 و مدت به عبادت📿 پروردگار پرداخت ✔️ ↩️و آنقدر گریست 😭 که چیزی نماند که 🌳 از اشکهای او تبدیل به زمین‌های سوخته 🔥شود ⬅️ و بر او که 💫 ای داوود ما تو را .✅ 🔸پس خداوند وحی فرستاد ✨تا بر حاضر شود و از او و کند. 🔹هنگامی که داوود به آرامگاه اوریا میرفت در راه را دید، اما او حاضر نشد ❌داوود را بخاطر نزد خود بپذیرد، 🌸خداوند نیز بر حزقیل فرستاد که از سرزنش داوود دست بردارد که او در جستجوی و است.✅ 🔹پس ؛ 🍃 آیا تا به حال قصد گناه کرده‌ای؟⁉️ 🤔 یا از زیادی و کثرتعبادتت مغرور😏 گشته‌ای؟⁉️ 🌿 ؛ بله، اما سریع خود را به شکاف این 🏔(غار) رسانده‌ام، و نگاهم را به این نوشته انداختم که بالای سر این جمجمه قرار دارد، نگاه کن👀 و داوود نگاه کرد. روی (غار) نوشته✍🏻 شده بود؛ 🌱«من هستم. ▪️ حکمفرمایی کردم ▪️ را آباد ساختم ▪️ داشتم ☝️🏻اما در نهایت این شد که در این بخوابم، سنگهایی که تختم شدند و کرم 🐛و مارهایی 🐍که همنشین من گشتند پس هرکس این نوشته را می بیند، را فراموش کرده و را نمی خورد.»😊 🔸داوود نیز نزد آمد، هربار که می‌آمد و او را صدا🗣 میزد، .❌ ☝️🏻تا آنکه بعد از مدتها نوایی به گوشش رسید، داوود اشتباهات خود را اقرار کرد😔 و از او . ✨اوریا در صورتی حاضر شد او را ببخشد که خداوند نصیبش کند.✅ ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_وچهارم 🔻 #یونس_در_شکم_ماهی ⬅️«پس یونس با سرنشینان کشتی قرعه اندا
📘 📖 📝 🔻 🐳 نهنگ، زندانی بود که یونس را درون خود به این سو و آن سوی دنیا 🌏چرخاند و یونس در دل تاریکی شکم نهنگ ندا در داد؛ ✨«معبودی جز تو نیست، منزهی تو، راستی که .»✨ 🌸خداوند 🤲🏻 را در دل ماهی شنید و او را و او را به ساحل🏝 دریایی انداخت، در حالی که و شده بود؛ 🍃«باز یونس را از بطن ماهی به صحرای خشکی افکندیم در حالیکه و بود و در آن صحرا بر او 🌳 رویاندیم.» 🌻ماهی افکندش از آن دریا کنار      🌿 روی خشکی لیک با جسمی نزار 🌻جسم او چون جوجه ای بی بال و پر      🌿آفتاب از بهر او بودی ضرر 🌻یک درختی از کدو آنجا برست      🌿 زیر سایه اش حضرت یونس نشست ✋🏻آری خداوند چون او را به خشکی آورد بر بالای سرش رویاند تا از اشعه تند آفتاب☀️ در امان باشد. 🌸 ؛ ✨تو چگونه به ناله و تضرع😩 از قومت توجه نکردی و حال خودت طاقت سختی را نداری؟⁉️ 🔹 یونس از پروردگار عذر خواست و به درگاه او . 👥 گویند یونس به مدت در شکم نهنگ زندانی بود و☝️🏻 آن تنها زمانی بود که خداوند یونس را تنها برای یک چشم به هم زدن به حال خود واگذار کرد. 🌻پس نجاتش داد حی لایموت      🌿هم از آن دریا و هم از بطن حوت 🔸در آن هنگام که یونس قومش را کرده بود، خداوند به او وحی فرستاد 🌺من پروردگار حکیم و عادل هستم و با بندگان خود می کنم.✋🏻 شاید آنها توبه🙏🏻 کنند و هیچ وقت به خاطر گناه بزرگان، کودکی را عذاب نمیکنم.❌ ✨من تو را به سوی آنها فرستادم تا باشی، ☝️🏻اما تو با دل آنها را شکستی💔 و از من آنها را خواستار شدی. ✅ آری یونس، تنها قومی که عذاب از آن رفع شد 👥قوم تو بود و تقدیر📜 آنها چیز دیگری جز عذاب ثبت شده است. 🍃یونس! هیچ شهری نبود که اهل آن بیاورند و ایمانش به حال آن سود بخشد☝️🏻 مگر قوم تو یونس که وقتی در آخرین لحظه ایمان آوردند ☄را در زندگی دنیا از آنان .»🍃 🔹 از☝️🏻 زمانی که قومش را ترک گفت تا آنها و بازگشت مجدد یونس طول کشید. 🔸هنگامی که یونس بطرف قومش بازگشت بود. 🍃«و باز او را بر بر صدهزار یا افزون برسالت فرستادیم.»🍃 🌸خدای تعالی به او وحی کرد به شهر خود بازگرد🔄 و به جمع بستگان و بپیوند، ☝️🏻زیرا آنها ایمان آورده اند، بتها را کنار گذاشته و اکنون در جستجوی🔍 تو و بازگشت تو هستند. 🔹یونس به شهر خود بازگشت و با تعجب😲 دید، آنهایی که به هنگام به پرستش بت ها مشغول بودند،☝️🏻 اکنون زبانشان به 📿 باز شده است و خدای یکتا را سپاس و ستایش 🤲🏻میکنند 🌻الهی شد قصه یونس تمام     🌿تا قیامت باد بر ذالنون سلام ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
✨﷽✨ 📖 🌸🌿امیر نگاهت👀 باش☝️🏻 تا اسیر گناهت نشوی🌿🌸 🔷در بنی‌اسرائیل زنی👱🏻‍♀️ زناکار بود، که هرکس👤 با دیدن او، به آلوده می‌شد😲 🔸 درب خانه‌اش🏠  به روی همه باز بود، در اطاقی نزدیک در🚪، مشرف به بیرون بود و از این طریق 👨🏻 و 👱🏻‍♂ را به می‌کشید، هرکس به نزد او می‌آمد، باید 💰 برای انجام حاجتش به او می‌داد❗️ 👤 از آنجا می‌گذشت، ناگهان چشمش👀 به خیره کننده زن افتاد، 💵 نداشت، نزدش بود فروخت، پولش💶 را برای آورد و در کنار او نشست، وقتی چشم👀 به او دوخت،   😩 💢که‌ ای که به است🤦🏻‍♂️، 😰 من و ،⁉️ 😰 من و مخالفت با حق⁉️ با این عمل تمام خوبی‌هایم از بین خواهد رفت🤦🏻‍♂️ 🔶رنگ از صورت پرید😨، 👱🏻‍♀️زن پرسید این چه وضعی است⁉️. 👤گفت: ،😰 👱🏻‍♀️ زن گفت: وای بر تو❗️ بسیاری از مردم آرزو دارند به اینجایی که تو آمدی بیایند😒 👤گفت: ای زن❗️ من ، مال را به تو حلال کردم بروم، 🔸از نزد زن👱🏻‍♀️خارج شد در حالی که بر خویش و 😔می‌خورد و 😭! 💢👱🏻‍♀️زن را در دل 😰 عارض شد و گفت: این مرد🧔🏻 ☝️🏻 بود که می‌خواست مرتکب شود❗️، این گونه به افتاد‼️؛ من سال‌هاست در_گناهم😔، ☝️🏻همان خدایی که از عذابش او ترسید، ✅ ، 🔺باید من خیلی از او باشد؛✔️ 🔴در همان حال و در را بست🚪 و پوشید و روی به آورد و پیش خود گفت: 🔺 اگر این را پیدا کنم، به او می‌دهم، شاید با من ازدواج کند و من از این طریق ☝️🏻با معالم و آشنا شوم و برای عبادتم کمک باشد.👌🏻 🔹👜🏮بار و بنه خویش را و به قریه عابد رسید، 🔺از حال او پرسید، محلّش را نشان دادند؛ 🔸نزد آمد و داستان ملاقات آن☝️🏻 روز خود را با آن مرد الهی گفت، 👤 فریادی🗣😱 زد و از دنیا رفت،⚰️ 🧕🏻زن شدیداً ناراحت😢 شد. 🔹پرسید از او هست که داشته باشد🤔 👥 گفتند: دارد که مرد خداست🧔🏻 ولی از قادر به ازدواج نیست، 🧕🏻زن حاضر شد با او کند و خداوند بزرگ به آن مرد شایسته و زن بازگشته به حق عطا کرد که همه از شدند 📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامی، ج 13، نوشته استاد حسین انصاریان _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌