⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_هشتم 🔻 #اخراج_آدم_و_حوا_از_بهشت 🔹هنوز چندی از آفرینش آنها نگذشته بود
📘 از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 پارت_نهم
🔻 توبه_آدم_علیهالسلام
🔹آن هنگام که #آدم و #حوا از بهشت رانده شدند
😭 #آدم_آنقدر_گریست که چشمانش به خون نشست،
🔸 آری #آدم علیه السلام مدت #یکصد_سال تمام........
👈🏻 در فراق #بهشت گریست😭
و هرگز به حوا🧕🏻 #نگاه_نکرد😑
🙍🏻♂️ و گفت:
✨ خدایا از لغزشم درگذر🤲🏻
و #گناهم_را_ببخش،
مرا به همان خانه ای که بیرون کردی داخل ساز،😭
♥️ خداوند نیز توبه او را پذیرفت😊و فرمود؛
✨«گناهت را آمرزیدم و تو را دوباره به همان خانه اوّلت باز می گردانم.»✨
💠در روایات دیگری آورده اند که آن حضرت،
#خداوند_را به حق محمّد صلی الله علیه و آله و یا #پنج_تن طیبه #سوگند_داد که توبه اش را بپذیرد و خداوند توبه اش را پذیرفت.
🔹و همینطور #در_قرآنکریم📖 که در اینجا با مختصر توضیحی که داده می شود اینگونه بیان می فرماید که؛
✨«آدم از پروردگار خود کلماتی فرا گرفت و با #ذکر و #یادآوری_آنها به درگاه خداوند #توبه_کرد.
🔸درباره آن کلمات، نیز روایات مختلف است در بسیاری از روایات شیعه و سنّی آمده که این کلمات این بود؛
🌸 ✨ «لا اله الاّ انت سبحانک اللهم و بحمدک عملت سوءا و ظلمت نفسی فاغفرلی و انت خیرالغافرین...».✨ 🌸
ادامه دارد.......
#یازینب
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
『•🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _
•⌈↝ @masirsaadatee 🌸⃟🕊
ڪـانـال ڕاه سـعــادٺــ↑↑↑
مـا را بـہ دوسـٺــان خــود مـعـرفـے ڪنـیـد🌹
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_نود_و_نهم 🔻 #اعتراف_زلیخا 🔹از آن روز هر زنی💁🏻♀️ یوسف را میدید، #دلب
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_صدم
🔻 #یوسف_در_آرزوی_زندان
... 🔹 #زنان_با_این_سخنان دل یوسف را تسخیر و هوای نفس او را تحریک نمودند، #ولی_یوسف بین نوید و تهدید مضطرب بود،
☝️🏻 تا آنجا که ترسید #وسوسه_شیطان،😈 جمال حقیقت را از نظرش پوشیده دارد.
⏪پس #به_درگاه_خدا_توسل_جست و به درگاه او ناله کرد😩 تا فکر پلید زنان👩🏻 در او کارگر نیفتد.
🔸 پس #یوسف_گفت؛
🧔🏻:«پروردگارا❗️🤲🏻
#زندان برای من دوست داشتنیتر است از آنچه مرا به آن میخوانند و اگر نیرنگ آنان را از من دور نکنی به سوی آنان باز خواهم گرایید و از جمله نادانان خواهم بود.» 😔
🔹یوسف #از_همه_بلاها و #دامها که برای او گستردند و تهمتهای ناروایی که به او نسبت دادند #با_عزتنفس و #دامن_پاک_بیرون_آمد.✔️
⏪ هنگامی که #زلیخا👸🏻 بارها و بارها بی اعتنایی و دوری یوسف را از خود مشاهده کرد،
👈🏻 همسرش را به وسیله #مکر و #حیله مجبور کرد تا اورا به زندان بیاندازد.
*-*-*-*-*-*-*-*-*-**
🔻 #یوسف_در_زندان
🔸آری، یوسف #بدون_ارتکاب_به_هیچخطا و گناهی #زندانی_شد،
👈🏻 اما به عدل و داد الهی امیدوار بود و خود را تسلیم محیط سرد و تاریک زندان کرد.✔️
🔹سالهای پی در پی یوسف در زندان ماند، او در زندان به ↘️
▪️ #دیدار_مریضان🤒 و
▪️ #همدردی_با_ضعیفان و
▪️ #نصیحت_خیرهسران میپرداخت و
▪️ #گمراهان_را_ارشاد_میکرد.✔️
☝🏻 تا اینکه
⬅️ #در_اثر_اخلاق و #رفتار_نیکوی_او زندانیان به او علاقمند شدند و در تنهایی و ناراحتی به یوسف پناه می بردند.
↩️ #همزمان_با_زندانیشدن_یوسف
👥 دو جوان دیگر از درباریان نیز به زندان افتادند.⛓️
🔸دو جوان با او در زندان آمدند، روزی یکی از آن دو گفت؛
👱🏻♂️من خود را در خواب دیدم که #انگور🍇 را برای #شراب🍷 می فشارم.
🔹 و دیگری گفت؛
🙎🏻♂️من خود را در خواب دیدم که بر سرم #نان🍞 میبرم و #پرندگان از آن میخورند.
🔹و رو به یوسف گفتند؛
👥«به ما #تعبیرش_را_خبر_بده، که ما تو را از نیکوکاران می بینیم.»
↩️در همان وقت که دو جوان تعبیر خواب خود را خواستند یوسف #فرصت را #غنیمت شمرد و از این فرصت #برای_تبلیغ_دین_خود_بهره_جست و گفت؛
🧔🏻:در وراء بتهایی🗿 که می پرستید خدایی میباشد که به من #وحی✨ کرده شما را به سوی او #راهنمایی و #ارشاد_کنم. و اگر مایلید دلیلی بر #صحت_گفتار_من بدست آورید و برهانی برای صدق دعوت من پیدا کنید، به تعبیر خواب این دو جوان #توجه_کنید،
☝️🏻 و #اگر_به_حقیقت_پیوست، بدانید که من از عالم غیب وحی میگیرم، و
↩️آنگاه گفت؛
🧔🏻:«ای دو رفیق زندانیم، یکی از شما به آقای خود #شراب🍷 می نوشاند و اما دیگری به #دار آویخته میشود و پرندگان از مغز سرش می خورند.»
⏳ #بعد_از_مدتی یکی از آنان #آزاد شد و هنگامی که می خواست از آنجا خارج شود یوسف گفت؛
🧔🏻🍃«مرا نزد آقای خود یاد کنید.» 🍃
⏪و #اینجا_بود_که_شیطان😈 یاد پروردگار را برای لحظهای هرچند کوتاه از ذهن یوسف زدود و #همین_امر_موجب_شد مدت بیشتری را در زندان سپری کند و خداوند برای او #وحی✨ فرستاد، که
💫آیا ما نبودیم که به تو #تعبیر_خواب آموختیم❓
🧔🏻 #یوسف که به اشتباه خود پی برد، نزد خداوند #توبه_کرد و از خدا خواست تا از زندان نجاتش بخشد.🤲🏻
ادامه دارد....
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_وشصت_ویکم 🔻 #امتحان_کردن_داوود_علیهالسلام 🔸 #یکی_از_وزیران_داوود،
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_صد_وشصت_ودوم
🔻 #داوود_و_حزقیل_نبی_علیهالسلام
🔹داوود با دیدن👀 این منظره #توبه_کرد😩🤲🏻
و مدت #چهل_شبانه_روز به عبادت📿 پروردگار پرداخت ✔️
↩️و آنقدر گریست 😭 که چیزی نماند که #کشتزارهای_سرسبز🌳 از اشکهای او تبدیل به زمینهای سوخته 🔥شود
⬅️ و #در_پایان_چهل_روز بر او #وحی_نازل_شد که
💫 ای داوود ما تو را #بخشیدیم.✅
🔸پس خداوند وحی فرستاد
✨تا بر #آرامگاه_اوریا حاضر شود و از او #طلب_آمرزش و #مغفرت کند.
🔹هنگامی که داوود به آرامگاه اوریا میرفت در راه #حزقیل_نبی را دید، اما او حاضر نشد ❌داوود را بخاطر #گناهش نزد خود بپذیرد،
🌸خداوند نیز بر حزقیل #وحی فرستاد که از سرزنش داوود دست بردارد که او در جستجوی #توبه و #عافیت است.✅
🔹پس #داوود_از_حزقیل_پرسید؛
🍃 آیا تا به حال قصد گناه کردهای؟⁉️ 🤔
یا از زیادی و کثرتعبادتت مغرور😏 گشتهای؟⁉️
🌿 #حزقیل_در_پاسخ_گفت؛
بله، اما سریع خود را به شکاف این #کوه 🏔(غار) رساندهام، و نگاهم را به این نوشته انداختم که بالای سر این جمجمه قرار دارد، نگاه کن👀
و داوود نگاه کرد.
روی #دیوار_کوه (غار) نوشته✍🏻 شده بود؛
🌱«من #اروی_بن_سلم هستم.
▪️ #هزار_سال حکمفرمایی کردم
▪️ #هزار_شهر را آباد ساختم
▪️ #هزار_کنیز داشتم
☝️🏻اما در نهایت این شد که در این #بستر_خاکی بخوابم، سنگهایی که تختم شدند و کرم 🐛و مارهایی 🐍که همنشین من گشتند پس هرکس این نوشته را می بیند، #غرور_دنیا را فراموش کرده و #گول_دنیا را نمی خورد.»😊
🔸داوود نیز نزد #آرامگاه_اوریا آمد، هربار که میآمد و او را صدا🗣 میزد، #جوابی_نمیشنید.❌
☝️🏻تا آنکه بعد از مدتها نوایی به گوشش رسید، داوود اشتباهات خود را اقرار کرد😔 و از او #طلب_بخشش_کرد.
✨اوریا در صورتی حاضر شد او را ببخشد که خداوند #جایگاهی_بهشتی نصیبش کند.✅
ادامه دارد....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_وچهارم 🔻 #یونس_در_شکم_ماهی ⬅️«پس یونس با سرنشینان کشتی قرعه اندا
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_دویست_وپنجم
🔻 #نجات_یونس_از_شکم_ماهی
🐳 نهنگ، زندانی بود که یونس را درون خود به این سو و آن سوی دنیا 🌏چرخاند و یونس در دل تاریکی شکم نهنگ ندا در داد؛
✨«معبودی جز تو نیست، منزهی تو، راستی که #من_از_ستمکاران_بودم.»✨
🌸خداوند #دعای_یونس🤲🏻 را در دل ماهی شنید و او را #اجابت_کرد و او را به ساحل🏝 دریایی انداخت، در حالی که #نحیف و #پژمرده شده بود؛
🍃«باز یونس را از بطن ماهی به صحرای خشکی افکندیم در حالیکه #بیمار و #ناتوان بود و در آن صحرا بر او #درخت_کدو🌳 رویاندیم.»
🌻ماهی افکندش از آن دریا کنار
🌿 روی خشکی لیک با جسمی نزار
🌻جسم او چون جوجه ای بی بال و پر
🌿آفتاب از بهر او بودی ضرر
🌻یک درختی از کدو آنجا برست
🌿 زیر سایه اش حضرت یونس نشست
✋🏻آری خداوند چون او را به خشکی آورد بر بالای سرش #درخت_کدویی رویاند تا از اشعه تند آفتاب☀️ در امان باشد.
🌸 #خداوند_از_یونس_پرسید؛
✨تو چگونه به ناله و تضرع😩 #یک_صد_هزار_نفر از قومت توجه نکردی و حال خودت طاقت #یک_ساعت سختی را نداری؟⁉️
🔹 یونس از پروردگار عذر خواست و به درگاه او #توبه_کرد.
👥 گویند یونس به مدت #سه_روز در شکم نهنگ زندانی بود و☝️🏻 آن تنها زمانی بود که خداوند یونس را تنها برای یک چشم به هم زدن به حال خود واگذار کرد.
🌻پس نجاتش داد حی لایموت
🌿هم از آن دریا و هم از بطن حوت
🔸در آن هنگام که یونس قومش را #نفرین کرده بود، خداوند به او وحی فرستاد
🌺من پروردگار حکیم و عادل هستم و با بندگان خود #مدارا می کنم.✋🏻
شاید آنها توبه🙏🏻 کنند و هیچ وقت به خاطر گناه بزرگان، کودکی را عذاب نمیکنم.❌
✨من تو را به سوی آنها فرستادم تا #طبیب_آنها باشی، ☝️🏻اما تو با #ناشکیبایی دل آنها را شکستی💔 و از من #عذاب آنها را خواستار شدی.
✅ آری یونس، تنها قومی که عذاب از آن رفع شد 👥قوم تو بود و تقدیر📜 آنها چیز دیگری جز عذاب ثبت شده است.
🍃یونس! هیچ شهری نبود که اهل آن #ایمان بیاورند و ایمانش به حال آن سود بخشد☝️🏻 مگر قوم تو یونس که وقتی در آخرین لحظه ایمان آوردند #عذاب_رسوایی ☄را در زندگی دنیا از آنان #برطرف_کردیم.»🍃
🔹 #مدت_غیبت_یونس از☝️🏻 زمانی که قومش را ترک گفت تا #ایمان_مجدد آنها و بازگشت مجدد یونس #چهار_هفته طول کشید.
🔸هنگامی که یونس بطرف قومش بازگشت #پنج_شنبه بود.
🍃«و باز او را بر #قومی_بالغ بر صدهزار یا افزون برسالت فرستادیم.»🍃
🌸خدای تعالی به او وحی کرد به شهر خود بازگرد🔄 و به جمع بستگان و #طایفه_خود بپیوند، ☝️🏻زیرا آنها ایمان آورده اند، بتها را کنار گذاشته و اکنون در جستجوی🔍 تو و #منتظر بازگشت تو هستند.
🔹یونس به شهر خود بازگشت و با تعجب😲 دید، آنهایی که به هنگام #هجرت_او به پرستش بت ها مشغول بودند،☝️🏻 اکنون زبانشان به #ذکر_خدا📿 باز شده است و خدای یکتا را سپاس و ستایش 🤲🏻میکنند
🌻الهی شد قصه یونس تمام
🌿تا قیامت باد بر ذالنون سلام
ادامه دارد....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
✨﷽✨
📖 #داستان_های_اخلاقی
🌸🌿امیر نگاهت👀 باش☝️🏻 تا اسیر گناهت نشوی🌿🌸
🔷در بنیاسرائیل زنی👱🏻♀️ زناکار بود، که هرکس👤 با دیدن #جمال او، به #گناه آلوده میشد😲
🔸 درب خانهاش🏠 به روی همه باز بود، در اطاقی نزدیک در🚪، مشرف به بیرون #نشسته بود
و از این طریق #مردان👨🏻 و #جوانان👱🏻♂ را به #دام میکشید، هرکس به نزد او میآمد، باید #ده_دینار💰 برای انجام حاجتش به او میداد❗️
👤 #عابدی از آنجا میگذشت، ناگهان چشمش👀 به #جمال خیره کننده زن افتاد، #پول💵 نداشت، #پارچهای نزدش بود فروخت، پولش💶 را برای #زن آورد و در کنار او نشست، وقتی چشم👀 به او دوخت،
#آه_از_نهادش_برآمد 😩
💢که ای #وای_بر_من که #مولایم #ناظر به #وضع_من است🤦🏻♂️،
😰 من و #عمل_حرام،⁉️
😰 من و مخالفت با حق⁉️
با این عمل تمام خوبیهایم از بین خواهد رفت🤦🏻♂️
🔶رنگ از صورت #عابد پرید😨،
👱🏻♀️زن پرسید این چه وضعی است⁉️.
👤گفت: #از_خداوند_میترسم،😰
👱🏻♀️ زن گفت: وای بر تو❗️ بسیاری از مردم آرزو دارند به اینجایی که تو آمدی بیایند😒
👤گفت: ای زن❗️ من #از_خدا_میترسم، مال را به تو حلال کردم #مرا_رها_کن بروم،
🔸از نزد زن👱🏻♀️خارج شد در حالی که بر خویش #تأسف و #حسرت 😔میخورد و #سخت_میگریست😭!
💢👱🏻♀️زن را در دل #ترسی_شدید😰 عارض شد و
گفت: این مرد🧔🏻 ☝️🏻 #اولین_گناهی بود که میخواست مرتکب شود❗️،
این گونه به #وحشت افتاد‼️؛
من سالهاست #غرق در_گناهم😔،
☝️🏻همان خدایی که از عذابش او ترسید،
✅ #خدای_من_هم_هست،
🔺باید #ترس من خیلی #شدیدتر از او باشد؛✔️
🔴در همان حال #توبه_کرد و در را بست🚪 و #جامه_کهنهای پوشید و روی به #عبادت آورد و پیش خود گفت:
🔺 #خدا اگر این #مرد را پیدا کنم، به او #پیشنهاد_ازدواج میدهم، شاید با من ازدواج کند
و من از این طریق ☝️🏻با معالم #دین و #معارف_حق آشنا شوم و برای عبادتم کمک باشد.👌🏻
🔹👜🏮بار و بنه خویش را #برداشت و به قریه عابد رسید،
🔺از حال او پرسید، محلّش را نشان دادند؛
🔸نزد #عابد آمد و داستان ملاقات آن☝️🏻 روز خود را با آن مرد الهی گفت،
👤 #عابد فریادی🗣😱 زد و از دنیا رفت،⚰️
🧕🏻زن شدیداً ناراحت😢 شد.
🔹پرسید از #نزدیکان او #کسی هست که #نیاز_به_ازدواج داشته باشد🤔
👥 گفتند: #برادری دارد که مرد خداست🧔🏻 ولی از #شدت_تنگدستی قادر به ازدواج نیست،
🧕🏻زن حاضر شد با او #ازدواج کند و خداوند بزرگ به آن مرد شایسته و زن بازگشته به حق #پنج_فرزند عطا کرد
که همه از #تبلیغ_کنندگان_دین_خدا شدند
📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامی، ج 13، نوشته استاد حسین انصاریان
#دختر_فاطمی
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐