eitaa logo
پرویزن
509 دنبال‌کننده
204 عکس
15 ویدیو
76 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی)
مشاهده در ایتا
دانلود
در جام‌جم امروز بخوانید کودک کودک است... روزنامه جام جم | شماره :6603 | تاریخ 1402/7/19 https://jamejamdaily.ir/?nid=6603&pid=5&type=0
"غوطه در دریای حافظ" یکی از مباحث مطرح در نقد شعر معاصر، فضلیت چندمعنایی و امکان کشف لایه‌های پنهان در شعر است؛ ویژگی‌ای که بسیاری از جریان‌های پس از نیما یا پیروان نوگرای او به آن توجه کرده‌اند. یکی از علل تمایل به شعر حافظ در دوران معاصر نیز، همین مولفه‌ی اشعار اوست. اما باید توجه داشت که در گونه‌هایی از اشعار معاصر، در زیر لایه‌های موجود، مخاطب از بی‌معنایی به کشف بی‌معنایی‌های پیاپی و از نیستی به نیستی‌های متعدد می‌رسد؛ حال آنکه لایه‌مندی اشعار حافظ، مخاطب را از معنا به معانی دیگر و از هستی به هستی می‌رساند. یکی از دلایل این ویژگی در شعر حافظ، وجود ایهام‌های معنامند متکثر در ابیات است؛ برای مثال در بیت زیر: کمند صید بهرامی بیفکن جامِ جم، بردار که من پیمودم این صحرا، نه بهرام است و نه گورش به احتمال بسیار، حافظ در این بیت که نگاهی خیامانه دارد، به این رباعی نظر داشته است: آن قصر که بهرام در او جام گرفت آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت بهرام که گور می‌گرفتی همه‌عمر دیدی که چگونه گور بهرام گرفت؟ اما در کنار استفاده‌ی بینامتنی او از ایهام واژه‌ی "گور" به معانی قبر و گورِ ایرانی که در شعر حافظ، وامی از خیام است؛ او در کلمات دیگر نیز به معانی ثانوی توجه کرده است. او از مخاطب می‌خواهد، کمند صید بهرامی را "بیفکند"؛ اما همزمان معنی "بر زمین افکندن کمند و رها کردن آن" و "پرتاب‌کردن کمتد برای گرفتن جام"، از شعر قابل برداشت است. در کنار آن، ترکیب جامِ جم گاه معنی استعاری "دل" را اراده می‌کند و گاه "جام شراب" را، دو نماد که هر دو در شعر حافظ دریچه‌ای برای کشف اسرار هستی است. در واژه‌ی "پیمودن" نیز همزمان معانی "طی کردن" و "پیمایش شراب" می‌درخشد و علاوه بر آن "پیمودن صحرا" یا مساحت کردن آن، یادآوری دشواری یا بیهودگی این راه است. نتیجه‌ی این ایهام‌های پیاپی را در "گور" می‌توان دید؛ اما این سوال در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد که آیا حافظ در کاربرد "گور" علاوه بر دو معنی تجربه‌شده‌ی خیامی، به خط "جور" جام هم توجه داشته است؟ یا اینکه می‌توان معانی واژگانی دیگر، برای کلمات این بیت تصور کرد؟ https://eitaa.com/mmparvizan
"شب طنز حافظ: مجله‌ی فرهنگی چاووش" با حضور و سخن: دکتر سعید حسام‌پور (رئیس مرکز حافظ‌شناسی) دکتر محمد مرادی(رئیس دانشکده‌ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شیراز) محمدجواد شرافت(شاعر و منتقد ادبی) چهارشنبه ۱۹ مهر ساعت ۲۲و ۳۰ شبکه‌ی چهار سیما تکرار، پنج‌شنبه بیستم مهر ساعت ۱۳و ۳۰ https://eitaa.com/mmparvizan
"نظم و شعر و حافظ" یکی از مباحثی که در سده‌های اخیر به صورت جدی وارد مباحث نقد و تعریف شعر شده و در بسیاری از داوری‌ها و انتقادها از آن سخن به میان می‌آید، تقسیم‌بندی آثار به دو دسته‌ی شعر و نظم است. این مرزبندی، در نقد کهن نیز مطرح بوده، چه در ادب یونان، چه در ادب عرب و چه در نقدالشعر فارسی که به این مساله گاه توجه شده؛ شاید موید همین نکته است که حافظ می‌ گوید: به سلک درّ خوشاب است شعر نغز تو حافظ که گاه لطف سبق می‌برد ز نظم نظامی چنان که در این بیت دیده می‌شود، حافظ اثر خود را شعر و سروده‌های نظامی را نظم خوانده که این نکته با تقسیم‌بندی یادشده سازگار است؛ اما در نقد شعر کهن فارسی، دامن‌زدن به این مرزبندی چندان فراگیر نبوده است. اگر بر تعریف‌هایی که شاعران مکتب کلاسیسیم اروپا از شعر و اصول آن ارائه کرده پ‌اند نظر بیفکنیم، خط‌کشی‌های منطقی و واضحی برای تشخیص اثر ادبی می‌توان یافت که کاملا از پیش تعیین شده، کوششی و حتی قابل آموزش است و از این منظر با تعریف پ‌های موجود از نظم سازگاری دارد. بنابراین تعریف‌های موجود از شعر به معنی چیزی متفاوت با نظم در نقد جدید، نوعی اعتراض به ادب اشرافی دوران کلاسیسیم است که رمانتیک‌ها با جهان‌بینی آزادی‌محور و در تقابل کلاسیک‌ها ارائه کرده اند و همین سنت‌شکنی، پس از آن‌ها به آرای سمبولیست‌ها و سوررئالیست ها و دیگران نیز راه یافته است. از این زاویه، یکی از تمایلات سبکی حافظ حرکت از بنیان‌های نظمی شعر سده‌های قبل به تعریفی جدید از شعر در سده‌ی هفتم است. از زاویه‌ای دیگر و در ادامه‌ی تلاش‌های زبان‌شناسانی چون سوسور و اهمیت دادن به زبان گفتار و تبیین محورهای جانشینی و همنشینی زبان و در ادامه با نظرات ساختارگرایانی چون شکلوفسکی،  مباحثی دیگر بر پیشینه‌ی این شیوه‌ی نقد افزوده شده که ادب فارسی هم از این تغییرات بر کنار نبوده است. اینکه در آستانه ی مشروطه کسانی چون ملکم خان، آخوندزاده، و پس از آنان رفعت در مجله ی آزادیستان در برابر ادبیات بازگشتی جبهه گرفته‌اند و این که نیما و پیروانش ، بسیاری از اصول شعر کهن و شاعرانی چون فردوسی و سعدی را زیر ویژگی نظم  مطرح کرده‌اند و حافظ را برکشیده‌اند، بسیاری ریشه در این تلقی‌های پسارمانتیک یا ساختارگرایانه دارد. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"در کوچه‌باغ‌های پرتقال و زخم" بررسی جایگاه شعر پایداری فلسطین در ادبیات انقلاب و مقایسه با اشعار شاعران عرب انتشارات سیمرغ هنر کلان‌فصل‌ها: دریچه‌ای بر شعر فلسطینی و جایگاه آن در ادبیات پایداری مفاهیم مشترک در فلسطینیات فارسی و عربی نمادها و واژه‌های کلیدی در شعر فلسطین معرفی قالب‌ها و نمونه‌هایی از شعر فلسطینی فارسی @mmparvizan
"حافظ‌کُشی: سخنی پس از یادروز حافظ" حافظ، حافظه‌ی ماست؛ نماد خاطرات ما چه سیاه و چه سفید؛ چه تیره و چه روشن. او آیینه‌ای برای آرزوهای ماست؛ چه این جهانی و چه آن جهانی. اورا نمی‌توان در حصار حزب‌ها و نژادها اسیر کرد. حافظ شاعر سلیقه‌های گوناگون است. او اگر در روزگار ما بود، احتمالا شعر سپید و نیمایی هم می‌گفت؛ همچنان که دوستدار شعر سنتی بوده است. با شاملو و فروغ دوست بود و شعرشان را می‌پسندید؛ همانگونه که شاید با شهریار موانست داشت و از تصاویر شعر منزوی در انزوای شاعرانه‌ی خود لذت می‌بُرد. شاعران قبل و بعد از انقلاب را به اعتبار شعرشان و قوت‌کلامشان دوست داشت. باور قلبی من درباره‌ی او این است؛ هرچند هیچ سند تاریخی و رسانه‌ای برای ادعاهایم ندارم. اصولا اهل شعر سندی برای اثبات کلام خود ندارند؛ چون در جهانی دیگر سیر می‌کنند. او اهل شعر و عشق و خرد و عرفان بود؛ به قول حافظ‌شناسان، انسان کامل نه که کاملا انسان بود. حافظ مقدس نبود چون فرشتگان که "عشق ندارند"؛ هرچند به جهان قُدس ایمان داشت. قلبش مملو از شکّی یقینی بود. عاشق قرآن و ورد سحر بود؛ هرچند موسیقی را نیز دوست می‌داشت. به جهانی دیگر می‌اندیشید؛ گرچه هیچ‌گاه از این جهان و لحظه‌های خوش و رنگارنگش نگسسته بود. از نظر او، هیچ‌چیز ناپسندتر از دورویی و دروغ نیست؛ چیزی که نقُل محفل اهل سیاست است. او اهل سیاست و کیاست بود؛ اما در سیاستش عشق و مهر و انسان‌دوستی، اصول نخستین قانون اساسی‌اند. حافظ نه رند یک‌لاقبا و ملحدی است که برخی به او چسبانده‌اند؛ نه عارف سالکی که جز خدا و عالم غیب چیزی نمی‌بیند. او منشوری است بین طیف‌های مختلف رنگ و بی‌رنگی: سیاه و سفید، کبود و خاکستری و سبز و سرخ و آبی. ایرانیِ ایرانی است نه آنطور که برخی دوست‌دارند باشد؛ مسلمان مسلمان است نه چنانکه مشایخ و واعظان اعصار اراده می‌کنند؛ اهل معرفت است؛ اما نه در نظام سلسله‌ها و فرقه‌ها. او به اصول حقیقت پایبند است؛ اما در گرو حزب و گروهی نیست و به دنبال اصلاح جهان است؛ اما وابسته‌ی بیانیه‌های شرق و غرب نمانده است. فال حافظ دلیلی بر همین رنگارنگی ذهن و زبان اوست؛ حافظی که در روزگار ما و در جغرافیای گسترده‌ی تفسیرش و در رسانه‌ها و تریبون‌های ما، تنها بخشی از جهانش را می‌توان دید. حال پیش از تعریف و مصادره‌ی حافظ به سلیقه‌ی این و آن، باید گفت که ما در شناخت و معرفی حافظ، راهی جز این دو نداریم: یا اینکه اورا رنگارنگ و همانگونه که هست بپذیریم یا اورا بکُشیم و قطعه‌قطعه کنیم؛ زوایدش را دور بریزیم و از باقی‌مانده‌ی او حافظی ناقص و شکسته‌بسته خلق کنیم. اما بدانیم که حافظ‌کشی ما در حافظه‌ی تاریخ می‌ماند. https://eitaa.com/mmparvizan
"مطلع" فراخوان عضویت در دوره‌ی تخصصی آفرینش ادبی https://eitaa.com/mmparvizan
"شعر فلسطینی و دوره‌های آن" در میان جریان‌های شعر پایداری عرب، در دهه‌های اخیر، شعر فلسطینی از همه شکوفاتر است. شعر فلسطین را در یک تقسیم‏‌بندی کلّی می‌توان به پنج دوره‌ی اصلی تقسیم کرد: 1- پیش از اعلامیه‌ی بالفور، یعنی پیش از آنکه لردبالفور وزیرخارجه‌ی بریتانیا در 1917 اعلامیه‌ی معروف خود را صادر کرد و به‏‌طور ضمنی به صهیونیست‌ها وعده‌ی تشکیل دولت یهودی را بدهد. 2- دوره‌ی پس از اعلامیه‌ی بالفور که بیشتر متفکران و شاعران عرب، خطر را احساس کردند و آن را جدی گرفتند؛ زیرا در این فترت زمانی یعنی از 1917 تا 1948 که کشور اسرائیل رسماً اعلام موجودیت کرد، لحظه‌به‌لحظه بر تعداد مهاجران یهود به فلسطین افزوده شد. 3- دوره‌ی سوم پس از تشکیل رسمی دولت اسرائیل یعنی از سال 1948 تا شکست اعراب در ژوئن 1967 است. در این دوره قوانین ظالمانه‌ی اسرائیلی‏‌ها در مورد غصب زمین‌های کشاورزی، زندانی‌کردن آنان در روستاها، کشتار دسته‌جمعی روستاییان و به‌راه‌انداختن زندا‌ن‌های مخوف با شکنجه‌های قرون وسطایی رخ می‌نماید. 4- دوره‌ی چهارم از زمانی آغاز می‌شود که اعراب در سال 1967 از اسرائیل شکست خوردند. اهمیت این دوره بدان جهت است که اعراب دانستند که مسألۀ اسرائیل تنها به فلسطین محدود نمی‌شود.(فرزاد، 41: 1383-38) 5- در کنار چهار دوره‌ی اصلی یادشده که در کتاب‌های تاریخ ادبیات فلسطینی به آن‌ها اشاره شده، برخی منتقدان، ادبیات پس از انتفاضه‌ی(1987) مردم فلسطین را شکل‌دهنده‌ی دوره‏‌ای جدید از شعر فلسطین می‏‌دانند که می‏‌توان آن را دوره‌ی پنجم این تقسیم‏‌بندی دانست. (نک. محمدی روزبهانی، 1389: 67-68) https://eitaa.com/mmparvizan
"شاعران نخست فلسطینی" در نخستین دوره‌‌ی شعر فلسطینی، شاعرانی اندک به صورتی ضمنی به مشکلات ایجادشده در منطقه‌ی مقاومت پرداخته‌اند. در این سال‌ها شاعری چون «نشاشیبی» در سال 1910 در اشعارش به توطئه‌ی فروش زمین‌های فلسطین به یهودیان اشاره کرده و در سال 1912 چاپ شعر «سلیمان فروغی» نیز در برگیرنده‌ی چنین مفاهیمی است. در این دوره، دولت‌های مقتدر اسلامی چون: عثمانی، ایران و پاکستان، درگیر معضل استعمار داخلی‌اند و چندان متوجه فلسطین و آژانس یهود نیستند. در کل، این سال‌ها، دوران غفلت از مساله‌ی فلسطین است و شعر عرب همچنان درگیر خمریات و قصیده‌های کهن به شیوه‌ی متنبی و ابوالعلاست و کمتر مفاهیم روشن‌گرایانه در اشعار دیده می‌شود. ویژگی‏‌های دومین دوره‌ی شعر فلسطین را، باید در بین سال‌های 1917 تا 1948 واکاوی کرد. در این زمان، هنوز بریتانیای کبیر، فلسطین را به‌عنوان قسمتی از مستعمرات خود در تصرف دارد؛ اما با گسترش فعالیت‌های بنگاه یهود و پی‌گیری‌های آنان برای جست‌وجوی سرزمینی واحد، اوّلین آژیرهای خطر به صدا در می‌آید و پس از اعلامیه‌ی بالفور، برخی از آثار مقاومت فلسطینی سروده می‌شود. در این سال‌ها تیزی نوک پیکان اشعار به‌سمت انگلیسی‌هاست؛ با ایت‌حال با علنی شدن اقدامات صهیونیست‌ها و حمایت خون‏ریزانه‌ی بریتانیایی‌ها از آنان، روند شعر مقاومت شتاب گرفته است. در این مدت، جریان خریدوفروش زمین بین یهودیان و فلسطینیان سرعت می‏‌گیرد و این رویداد، باعث علنی‌شدن ماجرای غصب فلسطین و آغاز حکومت اسرائیلی‌ها بر فلسطین شده است. بسیاری از شاعران، در این زمان به گوش‌زد ‌کردن خطر پرداخته‌اند؛ اما شعر مقاومت فلسطین، هنوز شکل یکپارچه نگرفته است. در شعر این دوره می‌توان چند موضوع محوری را در اشعار جست‌وجو کرد: «1- مبارزه علیه بریتانیا به‌عنوان عامل پیش‌برد منویات صهیونیست‌ها و نیز اندیشه‌ی صهیونیسم؛ 2- تأیید و مدح مبارزان و قهرمانان انقلابی؛ 3- خریداری زمین‌های فلسطین توسط یهودیان مهاجر.»(فرزاد، 1383: 45) یکی از نقطه‌های اصلی در تحول شعر فلسطینی، انقلاب مردم در آوریل 1936 است. این انقلاب با اعتصاب‌های سراسری آغاز شد و پس از آن جنگ‌های داخلی بین اعراب و انگلیسیان و یهودیان رخ داد. این انقلاب، خواهانِ جلوگیری از فروش زمین‌های فلسطین، قطع مهاجرت یهودیان و درنهایت تشکیل حکومتی فلسطینی بود. اگرچه با میانجی‌گری برخی عرب‌ها، این نهضت زود به سازش گرایید، نسلی از مبارزان این انقلاب به نهضت پایداری فلسطینی اضافه شد. این نسل که ادامه دهنده‌ی راه مبارزانی چون: عزالدین قسام(مقتول به1935) بود؛ در راه گسترش نظریه‌های انقلاب تلاشی چشم‌گیر کرد. جنبش انقلاب 1936 آن‌قدر فراگیر بود که ادبیات فلسطینی در دل آن شکل گرفت؛ ادب ویژگی‌های اصلی شاعران این جریان ادبی را می‌توان این‌گونه دسته‌بندی کرد: «نخست: بیشتر آنان خود مجاهد بوده‌اند؛ انجام فعالیت‌های سیاسی برای آنان یک نوع نیاز روزانه به شمار می‌رفت و شعرشان وسیله‌ی پیش‌برد هدف‌های انقلابی بود و حتّی بسیاری از آنان در برابر شکنجه‌های سخت تاب آورده و برخی در میدان مبارزه جان خود را از دست داده‌اند...؛ دوم: آنان در شعر خود بیشتر پایداری‌ها، ایستادگی‌ها و پایگاه‌های انقلابی را بیان می‌داشتند و از آن، وسیله‌ی اعتراض در برابر واپس‌گرایی‌ها می‌ساختند؛ به‌گونه‌ای که می‌توان بسیاری از رویدادهای تاریخی ویژه‌ی انقلاب فلسطین را از مجموعه‌های شعری آنان بیرون کشید...؛ سوم: این شاعران شکل کلاسیک قصیده را در بیان تجربیات خویش به کار می‌گرفتند.» (اسوار، 1358: 11) علل استفاده از قالب‌های سنتی در ادبیات مقاومت این دوره را می‌توان این‌گونه خلاصه کرد: 1- در این دوره شعر پویا و نو معاصر عرب هنوز فراگیر نشده بود؛ 2- بازگشت به شعر سنتی می‌توانست بیان‌گر توجه به سنت‌های ملّی و قومی در برابر مهاجمان باشد؛ 3- موسیقی و آهنگ موجود در شعر سنتی به‌خوبی می‌توانست شیوه‌ی رجز‌گونه‌ی اشعار مقاومت را حفظ کند و در راهپیمایی‏‌ها و اعتصاب‌ها و شعار‌ها کاربردی باشد. 4- این نوع اشعار با چارچوب ذهنی و سلیقه‌ی توده‌ی مردم فلسطین سازگارتر بود و در تشویق آنان به همراهی با جریان مقاومت موفق‌تر می‌نمود. از شاعران انقلاب 1936، بی‌شک سهم «ابراهیم‌طوقان، عبدالرحیم محمود و ابوسلمی از دیگران پررنگ‌تر است. در شعر آنان مفاهیمی چون: آزادی، رهایی، استقلال، وطن، شهدا، دادخواهی و انتقام از متجاوزان انگلیسی و یهودی،.... دیده می‌شود. در پایان این دوره، شعر فلسطین به مرحله‌ی دیگری از جدال و نبرد خویش وارد شد. هرچه فریاد زد، هرچه حق‌طلبی کرد، هرچه با توده‌های با ایمان هم‌آواز شد، نتوانست از وقوع فاجعه جلوگیری کند و متأسفانه در 1948 فاجعه به وقوع پیوست و دشمن اعلام موجودیت کرد.» (فرزاد، 1383: 46) https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از حسن میرزانیا
https://eitaa.com/joinpoems کانال اشعار حسن میرزانیا
"ادبیات مقاومت فلسطینی پس از شکست ۱۹۴۸" هم‌زمان با شکست اعراب در سال 1948و صدور بیانیۀ سازمان ملل مبنی بر تقسیم فلسطین به دو بخش یهودی‌نشین و عرب‌نشین و تسلیم عملی فلسطین به قوم یهود و وقوعر کشتار و جنایات آنان، شعر وطنی فلسطین، در لباس جدید جهانی آن شکل گرفت. کشتار فلسطینیان توسط یهود و حمایت غرب از آنان و در مقابل آوارگی و تبعید قوم فلسطین به کشورهای عربی، روحیۀ مقاومت عربی را در دیگر کشورهای اسلامی برانگیخت و نهضت ادبی فلسطین ابتدا در کشورهای عربی و بعد در دیگر کشورهای اسلامی و حتی غیراسلامی رواج گرفت. شعر این دوره به‌سبب شکست‌های پیاپی اعراب، دیگر شعری شکوه‌مند و رجزخوانانه نیست؛ بلکه به شعری سراسر درونی و اندوه‌بار تبدیل شده است. شاعر شناخته‌شدۀ این دوره فدوی طَوقان بود که هنوز به شوق انقلاب می‌سرود. در این سال‌ها آثاری اجازۀ چاپ می‌یافتند که زمینۀ مقاومت نداشتند. «در نخستین سال‌های پیدایش اسرائیل، چیزی جز شعر عاشقانه‌ای که با هیچ‌گونه رویکردی از مردم روبه‌رو نشد و راکد ماند نشر نشد. از آغاز تلاشی در کار بود تا دیده‌ها را به این‌گونه شعر برگرداند و بیشتر آنچه نشر پیدا کرد دارای شکل و درون‌مایۀ سست‌پیوند و دون بود؛ اما فرا رسیدن سال 1952 با انقلاب ژوئن در مصر تکان پیش‏بینی شده را پدید کرد.» (کنفانی، 1362: 23) از این دوره است که رمان و داستان نیز به ادبیات مقاومت فلسطینی راه یافت و به دلیل نمایان‌شدن شعر نو و قالب‏‌های آزاد در ادبیات‌معاصر عرب، بسیاری از شاعران در آثار فلسطینی خود از قالب‌های نو استفاده کردند. «اندیشۀ بازگشت به فلسطین و مسألۀ آوارگان نیز از مسایلی است که در شعر این دوره به‌وفور دیده می‌شود. در این دوره است که کلمۀ فدایی به‌عنوان سمبل مبارزه در همه‌جا طنین می‌اندازد.» (فرزاد، 1383: 47) از شاعران این دورۀ فلسطینیات در کشورهای عربی علاوه‌بر فدوی طوقان می‌توان کسانی چون: معین بسیسو، محمودمحمد صدیق، مصطفی بهجت بدوی، احمد فهمی، بدرشاکر السیاب، کامل سلیمان و سلیمان عیسی را نام برد. از کتاب "در کوچه‌باغ‌های پرتقال و زخم"/ محمد مرادی https://eitaa.com/mmparvizan
"از آزادی تا قانون در اشعار فرخی یزدی" در پایان دوران مظفری و در زمان استبداد محمد علی‌شاه، مفاهیمی چون: آزادی، قانون و عدالت‏‌طلبی و استبدادستیزی در شعر فارسی فراوانی قابل‌توجهی یافت. از این میان، مفهوم آزادی با تلقی‏‏‏‏‏‌ای ‏اجتماعی و متفاوت با نگرش فردی کهن مهم‏ترین ‏خواستۀ مدنی شاعران فارسی است که در اشعار عصر مشروطه تجلی یافته است. از شاعران شاخص این زمان، فرخی یزدی بیش از دیگران به آزادی توجه داشته تا آنجا که حتّی در ردیف غزل‏‏‏‌های سیاسی‏‌اش چندبار از این مفهوم بهره برده است: آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی دست خود ز جان شستم از برای آزادی تا مگر به دست آرم دامن وصالش را می‏‌دوم به پای سر در قفای آزادی در محیط طوفان‏زای، ماهرانه در جنگ است ناخدای استبداد، با خدای آزادی دامن محبت را گر کنی ز خون رنگین می‏‌توان تو را گفتن پیشوای آزادی فرخی ز جان و دل می‏‌کند در این محفل دل نثار استقلال، جان فدای آزادی (دیوان فرخی) البته در دیوان فرخی، نقطه‌ی ایجاد اعتدال در نقش اجتماعی "آزادی"، توجه به "قانون" است. او از شاعرانی است که بیش از دیگر سخنوران مشروطه به لزوم پیروی از قانون در اشاره کرده است: گر ز روی معدلت آغشته در خون می‏‌شویم هرچه بادا باد ما تسلیم قانون می‏‌شویم (همان) او در رباعیاتش نیز به ضرورت قانون‌محوری توجه کرده و آن را مسیر رسیدن به آزادی دانسته است: چون موجد آزادی ما قانون است ما محو نمی‏‏شویم تا قانون است محکوم زوال کی شود آن ملّت در مملکتی که حکم با قانون است (همان) او قانون و عدالت را مکمل هم‏‏‏ می‏‌داند. جامعۀ آرمانی او بر اساس همین دو مفهوم شکل گرفته است: خوش، آن‏که در طریق عدالت قدم زنیم با این مرام در همه عالم، علم زنیم قانون عادلانه‏‌تر از این کنیم وضع آن‏گاه بر تمام قوانین قلم زنیم دست صفا دهیم به معمار عدل و داد پا بر سرِ عوالم جور و ستم زنیم (همان) "دو کوچه تا نیما/ محمد مرادی" https://eitaa.com/mmparvizan
"چکامه‌ی ننگ" سمفونی بمب‌ها و موشک‌ها نواخته شد طبل رسوایی به زمین افتاد خاک بر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم بیمارستانی در غزه منهدم شد هزاران نفر در توحّش قوم برتر جان دادند خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم پدری قطعه‌های فرزندش را در کیسه به هم می‌پیوندد برادری کودک، در بیمارستان شهادتین را به برادرش تلقین می‌کند جناب صدر اعظم خمیازه می‌کشد خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم مادری در سرزمین مادری، قبری برای فرزند ندارد خانه‌های عمودی، در لحظه‌ای افقی می‌شود کدخدا، رعایایش را ذبح می‌کند خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم در جدال موشک‌ها در توازن دموکراسی رسانه و دلار چراغ‌ها خاموش می‌شود لب‌ها در تشنگی می سوزد پرزیدنت، عقب‌عقب به ساعتش نگاه می‌کند خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم حضرت شاهزاده، در حال ورزش صبحگاهی است بی‌بی‌سی دلواپس یوزپلنگ ایرانی؛ و هیات داوران "گرمی" مبهوت از ترانه‌ی "زن و زندگی"؛ و اسرائیل "آزادانه" به کودکان فلسطین درخشش فسفری هدیه می‌کند چشمان "خاخام"های خام از ذوق می‌درخشد وای بر جهانی که در آن نفس می‌کشیم تراژدی اسلحه، به پرده‌ی آخر می‌رسد در بازی ننگ و جنگ، پرده پایین می‌آید صدای جیغ کودکان در دوردست نمایش گم می‌شود مجمع عمومی سازمان ملل، بازیگران را به‌شدت تشویق می‌کند وای بر جهانی که در آن نفس می‌کشیم قاتلان سرخ‌پوست‌ها جانیان ویتنام و هیروشیما در یک‌سو وارثان هالوی هولوکاست متجاوزان الجزایر و لیبی در دیگرسو نظم جهانی را مدیریت می‌کنند. حقّ تو وتو می‌شود جایزه‌ی صلح نوبل به "سوچی" می‌رسد به پاس مبارزه با خشونت: منهای مسلمانان میانمار به اسحاق رابین و شیمون پرز به شکرانه‌ی کشتار صبرا و شتیلا و به یاسر عرفات به پاس "خفه‌خون" تف بر جهانی که بر آن راه می‌رویم ... و در انبوه این خاک بر این خاک از خاک به خاک ... تنها اندوه یک خاک است که رویای جهان مدرن را غبارآلود کرده است "فلسطین" و بغض جاودانه‌ی او در سکوت و صدا بی‌قرار بی‌قرار که تلکَ شقشقه هدرت و ما قرّت https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از محمدهادی خالق‌زاده
⭕️ فراخوان جشنواره ملی شعر مهدوی اقوام🇹🇯 از سری برنامه‌های سومین جشنواره علمی، فرهنگی و هنری امامت و مهدویت. 🔹دانشگاه آزاد اسلامی استان کهگیلویه و بویراحمد 🔹 پذیرای اشعار مرتبط با فرهنگ انتظار و مهدویت از تمامی قومیت‌ها و گویش‌های ایران‌زمین هستیم. شرکت در جشنواره برای عموم آزاد است. ✅ مهلت ارسال آثار: ۵ بهمن ۱۴۰۲ ✅ تاریخ اختتامیه جشنواره: ۸ اسفند ۱۴۰۲ ✳️ سامانه همایش و ارسال اشعار: https://emamat.iau.ir/fa/form/303 🔹شماره هماهنگی: ۰۹۳۶۷۱۴۹۹۷۹ 🔹🔹🔹 ⭕️ مزایای شرکت در جشنواره: ۱. دریافت گواهینامه معتبر. ۲. چاپ اشعار در مجموعه اشعار برگزیده جشنواره. ۳. کسب جوایز. 🏆 جوایز جشنواره: به ۵ شعر برگزیده اول هر نفر: تندیس جشنواره + ۳۰ میلیون ریال. به ۵ شعر برگزیده دوم هر نفر: تندیس جشنواره + ۲۰ میلیون ریال. به ۵ شعر برگزیده سوم هر نفر: تندیس جشنواره + ۱۰ میلیون ریال. ♦️نشانی دبیرخانه: یاسوج، دانشگاه آزاد اسلامی، معاونت فرهنگی و دانشجویی. 🔹🔹🔹
"شعر فلسطینی نیمه‌ی دوم قرن بیستم" در دهه‌های پس از میانه‌ی سده‌ی بیستم، نسل جدید شعر فلسطین با روحیه‏‌ای حماسی‌تر ظهور کرد. سرآغاز این تحول را می‌توان در انقلاب مردم مصر در ژوئیه‌ی 1952 دید که سبب گسترش روحیه‌ی اعتراض در مقابل سازش و سکوت اعراب در مساله‌ی فلسطین شد. در این سال‌ها، مردم فلسطین با برگزاری شب‌های شعر روستایی شعر مقاومت را زنده نگاه داشتند. این روحیه‌ی مقاومت‌مندانه با هجوم هم‌زمان اسرائیل، انگلیس و فرانسه در سال 1956 به مصر گسترش یافت و موجی جدید از مقاومت را در ادبیات اعراب پدید آورد. در سال 1967 رژیم صهیونیستی با زندانی‌کردن بسیاری از روشن‌فکران، نویسندگان و شاعران فلسطینی، به وسیله‌ای جدید برای خاموش‌کردن مقاومت دست زد. این اقدام، شعر وطنی فلسطین را باشکوه‌تر کرد. جنگ ژوئن این سال نیز که به شکست اعراب از اسرائیل انجامید روحیه‌ی مقاومت را فرو نریخت. هم‌زمان با این واقعه‌ها، از اواخر دهه‌ی 60 و در سراسر دهه‌ی هفتاد میلادی در اردن، لبنان و دیگر کشورهای مجاور، توده‌های رانده‌شده‌ی فلسطینی سازمان‌های چریکی و مقاوم تشکیل دادند و این نکته نیز بر گسترش جریان شعر مقاومت تأثیر نهاد. در این دوره (دورۀ چهارم شعر فلسطینی)، پیوند بین شعر فلسطین اشغالی و فلسطین وطنی بیشتر نمود دارد. در این سال‌ها، شاعران سعی کردند پیوندی بین وطن و عشق در شعرهاشان ایجاد کنند. برجسته‌ترین این شاعران محمود درویش بود. «در شعر درویش... آن آمیزه‌ی ژرف و آرام و جوشان از زن و میهن را خواهیم دید که این دو باهم مساله‌ی یگانه و گسستگی‌ناپذیر عشق را می‌سازد. ادبیات تبعید از این دست پدیده‌ها-پس آن‌گاه-به خود دید؛ اما ادب مقاومت در سرزمین اشغال‌شده آن‌ها را با سادگی ژرف‌تر و اقناعی توانمند‌تر و قرابتی بیشتر به زن و زمین بیان کرد.» (کنفانی، 25: 1362-24) این توجه دوجانبه، پیوندی عمیق بین شعر ملّی و شعر تغزلی کهن عرب ایجاد و موسیقی سنتی عربی را به‌گونه‌ای حماسی وارد شعر‌های آزاد و نو وطنی کرد؛ به‌طوری‌که در سال‌های بعد و در شعر نزار قبانی اوج این شیوه را می‌بینیم. در دهه‌‌ی شصت همچنین با روی کار آمدن روزنامه‌ی «الاتحاد» در فلسطین و اختصاص صفحه به ادبیات عربی، شعر فلسطین رونقی دیگر گرفت. همچنین در کنار آثار چاپ شده‌ی اندک، برگزاری جشنواره‌ها و شب‌شعرها در روستاها و روایت شفاهی اشعار کارآمدتر بود. در کل دو نکته‌ی بنیادین در شعر این دوره می‌توان دید: «یک: شعر در سرزمین اشغال پ‌شده، برخلاف شعر تبعید، مویه و زاری و نومیدی نیست؛ بلکه تابشی است انقلابی و پیوسته و امیدی است شگفت‌انگیز. دو: شعر عرب در سرزمین اشغال شده با شتابی حیرت‌زا و هماهنگی کامل، از رخدادهای سیاسی در جهان عرب اثر می‌پذیرد و آن را متمم مسأله و موضوع خود و پرداختن به آن‌ها را بخشی از مسئولیت‌های خویش می‌داند.» (همان، 28) در سال‌های بعد (نزدیک 1975)، هجوم اسرائیان به جنوب لبنان و تصرف بخش‌هایی از سوریه، مسأله‌ی فلسطین را کاملاً جهانی کرد. این جهانی‌شدن ادبیات فلسطینی، به قالب‌های جهانی نیاز داشت و این نکته سبب شد، قالب‌های سنتی تقریباً به کنار روند و جریان‌های نوگرایانه به‏‌وضوح در آثار شاعران این دوره به‏‌ویژه محمود سلیم درویش و سمیح‌القاسم جلوه یابند. از فلسطین‌‌سرایان عرب در این دوره شاعرانی از نسل‏‌های مختلف چون: محمود درویش، نزیه خیر، فوزی‏‌الاسمر، راشد حسین، سمیح‏‌القاسم، سالم جبران، حنّا ابوحنا، توفیق زیاد، مریدالبرغوثی، احمد دحبور، محمد القیسی، عزالدین المناصره، هارون هاشم، حسن‏‌البحیری و... در این مسیر از دیگران پیشی گرفتند که شیوه‌ای نو در شعر مقاومت در افکندند. فاجعه، آنچنان نگران‌کننده بود که شاعر زن و شراب و عشق، نزار قبانی را هم به میدان کشید و او نیز آثاری شکوهمند با موضوع فلسطین آفرید. شعر فلسطین، از این دوره در مناطق اشغالی محدود نماند. بدر شاکرالسّیاب، عبدالوهاب البیاتی، بلندالحیدری، نازک‏‌الملائکه، سعدی یوسف، جواد جمیل، احمد مطر و بسیاری از شاعران عراق هم به این جریان پیوستند؛ تاآنجا که در بیشتر کشورهای اسلامی این جریان، شکل گرفت. در طول این جریان، شاعرانی دیگر از فلسطین و کشورهای عربی چون: صلاح عبدالصبور، کمال عبدالحلیم، احمد فؤادنجم، کمال ناصر، معین شلبیه، یوسف‏‌الدیک، موسی حوامده، محمود مفلح، احمد عبدالمعطی، احمد رامی، خلیل حاوی و... با سرودن اشعاری در پیوند با پایداری ملّت فلسطین این جریان ادبی - اسلامی را گسترش دادند. در بین شاعران ایرانی نیز، اگرچه دیر، معدودی از سرایندگان دوران پهلوی، مصادف با شکست اعراب از اسرائیل و از اواخر دهه‌ی 40 شمسی، اشعاری در ستایش مقاومت فلسطین سرودند که از آن میان باید به شاعرانی چون: محمدعلی سپانلو، حمید سبزواری و حسن اجتهادی اشاره کرد. https://eitaa.com/mmparvizan
20171128091507-9966-22.pdf
591.6K
مقاله‌ی مفاهیم، نمادها و تلمیحات مشترک در اشعار شاعران انقلاب اسلامی با موضوع مجله‌ی https://eitaa.com/mmparvizan
«فلسطین در شعر شاعران فارسی/ بخش اول» در خلال سروده‏‌های شاعران عرب، توصیف‏‌های موجود از فلسطین سرشار از سرزندگی، جلوه‏‌های بومی و در بردارندۀ مفاهیمی چون: تبعید، آوارگی و حتّی عشق است. (نک: محمدی روزبهانی، 1389: 80و91) خلاف شاعران فارسی که عینیت وطن فلسطینی در سروده‏‌هاشان چندان انعکاسی نیافته و بیشتر به توصیف حسّ خود از فلسطین پرداخته‏‌اند. این نوع نگاه حماسی و انقلابی را از سروده‏‌های نخستین فارسی با موضوع فلسطین و در اشعار شاعرانی چون: مهرداد اوستا به‏‌خوبی می‏‎توان دید: ای هرکجا دام / وی هر زمین کین / بشکوه‌ای خاک "فلسطین" /‌ای سرزمین چشم بر هر سو گشاده... /‌ای خانۀ متروک غمگین / آه ‌ای "فلسطین"؛‌ ای"فلسطین" (صداقتگوی کیاسری، 13-1372: 15) از شاعران دهۀ 60 فارسی، در فلسطینیات آرش باران‏‌پور جلوه‏‌هایی حماسی و درونی از توصیف و ستایش فلسطین نمود دارد. او از معدود شاعران نسل اوّل و دوم است که در توصیف فلسطین، گاه لحنی شبیه شاعران عرب انتخاب کرده و به گونه‌ای بومی و عینی، از ویرانی‌های فلسطین سخن می‌گوید: بر آوازهای روستایی من / فلسطین جای دیگری دارد / نه سرزمینی‏ ا‌ست / که بتوان در نقشۀ جهان انگشت بر آن نهاد و گفت / - اینجاست - (همان: 36) در شعر دهۀ 60، فلسطین نه میهن شاعر که نمادی از مقاومت و مظلومیت جهان اسلام است. این نوع نگاه را در اشعار شاعرانی چون: ضیاءالدین ترابی و در کارکردی نمادین به‏‌وضوح می‏‌توان دید. از دیگر ویژگی‏‌های نخستین فلسطینیات فارسی، استفاده از واژۀ فلسطین در جایگاه ردیف است. حسن اجتهادی در شعر چریکی خود که به سال 1349 سروده از این ردیف بهره‌برده است: چریک غم از سرزمین فلسطین عقاب حضور حزین فلسطین (اجتهادی، 1381: 98) از دیگر شاعران نسل اوّل انقلاب، محمدعلی مردانی هم، «فلسطین» را در جایگاه ردیف به کاربرده است. (نک: صداقتگوی کیاسری، 1372: 137) در توصیف‏‌های شاعران انقلاب، همچنین فلسطین به‌عنوان مهبط پیغمبران و قبلۀ نخست بارها ستوده شده است. مفاهیمی که ویژۀ شاعران دهۀ 60 نیست و در اشعار شاعران جوان پس از جنگ هم به‌فراوانی دیده می‌شود؛ چون توصیف زیر از بابک عارفی: ای هق‌هق شکسته به حجم صدای من ای قبلۀ قبیلۀ دردآشنای من ... ای ‌مهبط مطهر پیغمبران پاک ‌ ای تکیه‌گاه قامت دردآشنای خاک (محمدی، 1377: 100) انعکاس مفاهیم مربوط به فلسطین در شعر فارسی در سال‌های پس از جنگ و به‌ویژه در شعر شاعران نوسرا، تحت‌تأثیر ترجمۀ اشعار عربی، تاحدودی دگرگون شده؛ به‏‌طوری که در آثار محمدمهدی محمدی، تیمور آقامحمدی، هاشم کرونی و علی‌محمد مودب و از شاعران نسل قبل، علی‏‌رضا قزوه، توصیف‏‌ها و تصاویری تازه در ستایش فلسطین می‏‌توان دید: فلسطین شکوفه می‌کند درباران خون‌ونمک / عروس می‌شود در طوفان نیزه و خنجر / خیمه می‌زند چون سایه در شب (قزوه، 1384: 149-150) https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم الله الرحمن الرحیم « ماه آخر » رونمایی شد. 🔹 چهارمین مجموعه شعر شاعر اهل‌بیت توسط انتشارات عصر صادق قم به زیور طبع آراسته شد. این مجموعه که شامل چهل‌غزل مهدوی از این شاعر است، در تیراژ هزارنسخه چاپ و در پنجمین نشست شاعرانه مدح امیر رونمایی شد. 🔹در این مراسم که باحضور حضرت آیت‌الله‌العظمی میلانی، استاد محمدعلی مجاهدی، استاد جوادمحدثی، استاد بندانی‌نیشابوری‌وحجت‌الاسلام میرزامحمدی در محل موسسه امامت قم برگزار شد، از این اثر تازه منتشر شده رونمایی شد. 🔹برای سفارش کتاب و دریافت آن با در سراسر کشور با آیدی زیر در تماس باشید؛ @Mahe_Akhar1 🔹کانال اشعار مجتبی خرسندی؛ @Mojtaba_khorsandi
"نسیم غدیر: دهمین کنگره‌ی ملی شعر غدیر" در دو بخش شعر سنتی و قالب‌های نو مهلت ارسال آثار دهم دی‌‌ماه ۱۴۰۲ نفرات اول: تندیس جشنواره و ۸۰ میلیون ریال. نفرات دوم: تندیس جشنواره و ۶۰ میلیون ریال. نفرات سوم: تندیس جشنواره و پنجاه میلیون ریال. نفرات چهارم و پنجم و تقدیری: ۴۰ تا ۲۰ میلیون ریال. آثار خود را از طریق شماره‌ی واتساپ یا ایمیل فراخوان به دبیرخانه ارسال کنید: ghadirfars395@gmail.com ۰۹۳۹۷۶۲۱۲۵۵ *فراخوان را به نام امیرمومنان(ع) به اشتراک بگذارید. https://eitaa.com/mmparvizan
"امید به پیروزی آینده" در شعر شاعران فارسی، امید به پیروزی مردم فلسطین و آزادی قدس یکی از مفاهیم اصلی سروده‌هاست. در شعر تمام دوره‌های پس‌ازانقلاب، بارها و به شیوه‌های مختلف به پیروزی نهایی نهضت فلسطین اشاره شده است. این مفهوم را در شعر شاعران دوران جنگ چون: عباس براتی‏‌پور، محمدرضا سهرابی‏‌نژاد و فرامرز محمدی‏پور آشکارا می‏‌توان دید. شیوۀ پرداخت این امید، در شعر شاعران نسل اوّل انقلاب معمولاً با استفاده از واژه‌های نمادین است. (نک: صداقتگوی کیاسری، 1372: 28، 85، 132و148) هرچند برخی شاعران چون تیمور ترنج تحت‌تأثیر ترجمۀ شعر شاعران عرب، تاحدودی متمایز و غیرمستقیم به این مفهوم اشاره کرده‏‌اند: این صدا / صدای مردمانی است / که در هزارتوی دهلیزهای تیرگی / خانه دارند /...اما، امید / همچون ستاره‌ای / در اعماق قلب‌هایشان / می‌درخشد. (ترنج، 1379: 12) در اشعار سنتی شاعران نسل سوم انقلاب چون: علی سلیمانی، مهران رنجبر و...، شهرهای فلسطین تولدی تازه را در سال‏‌هایی نه‌چندان دور تجربه خواهند کرد. (نک: سیب و زیتون، 1388: 50 و54 و قزوه، 1385: 24) آنچنان که در ابیات زیر از علی سعادت شایسه می‏‌توان دید، فردای قدس فردایی امیدبخش خواهد بود که از دل نماد‌های فلسطین: «سنگ و زیتون» خواهد رویید: ...فردا حقیقتی است در آغوش چنگ تو فردا جوانه می‌زند از پای سنگ تو فردا پراست از گل زیتون دست‌هات فردا نشسته در رگ و در خون دست‌هات (اسرافیلی، 96: 1384-97): امید به آینده و پیروزی، در شعر فارسی‏‌زبانان، تاحدودی با شعر عربی متفاوت است. در شعر عربی، پیروزی آینده، زیر سایۀ وحدت و مقاومت قومی - ملّی شکل می‌گیرد؛ درحالی‌که از منظر شاعران فارسی، این پیروزی که قطعاً جنبه‌ای دینی دارد، بیشتر با ظهور منجی و مفهوم انتظار همراه است.(نک: انصاری‏‌نژاد، 1386: 57و59، عمرانی، 1382: 17 و سیب و زیتون، 1388: 28، 48و52) البته ارتباط منجی و فلسطین حتّی در اشعار دهۀ 60 فارسی نمود داشته، چنانکه در سطرهای زیر از سلمان هراتی دیده می‏‌شود: باور کنید اگر او یک روز / خودش را از ما دریغ کند / تاریک می‌شویم / در اردوگاه‌های فلسطین حضور دارد / و خیمه‌ها را می‌نگرد. (هراتی، 107: 1383-106) "در کوچه‌باغ‌های پرتقال و زخم: محمد مرادی" https://eitaa.com/mmparvizan
"قصیده‌ای تقدیم به آستان امام یازدهم علیه‌السلام" اگر در شاعری، انگشت‌های جوهری دارم؛ تو همراه منی، با تو سرِ شعر دری دارم لبانت واشده در دفترم، ای یوسف مصری! اگر در وصف نامت واژه‌های شکّری دارم قوافی را به بادِ شرم باید داد در مدح‌ات که من چندی‌است ننگی بی‌امان از شاعری دارم شبیهِ ساحرانِ بزم فرعونم که بی‌مهرت عذابی بی‌کران از معجزاتِ ساحری دارم تو موسای درونم را به "طور"ت، سامرایی کن که بی‌تو تکیه بر گوساله‌های سامری دارم * سلام ای خاکیِ عرشی! سلام ای قدسیِ فرشی! که با عشق تو بر خیل ملایک سروری دارم سلام ای وزنِ جاری در رگِ خون‌بسته‌ی تاریخ! که با شور تو روز و شب سرِ شعرآوری دارم درود! ای شعر گیسویت پر از منظومه‌ی شمسی که در وصفت هزاران ماه و صدها مشتری دارم درود! ای عزم بازویت همه فتح و جهانداری که با یاد تو ننگ از لشکر اسکندری دارم تویی بابِ م_ح_مّ_د آن ظهور غیبی ممتد که در دوران فرزندت، سرِ پیغمبری دارم به یاد تیغ ابرویت، به نام سوره‌ی رویت تبار از هل‌اتی جویم، نژاد حیدری دارم به افسون نگاهی رخنه کن در قلعه‌ی جانم که با تو چشم و دل بر لافتای خیبری دارم لبت را تر کن ای زهرانسب از جام توحیدی که در میخانه‌ی نامت شراب کوثری دارم به قربانگاه آغوشت، حسینی می‌شوم در شعر حسن‌سیرت به سویت، جام تلخ صابری دارم به مهر توست تا سجاد و باقر را هواخواهم به شوق توست تا باور به دین جعفری دارم تو آن ابن‌الرضایی که طواف بارگاهت را خراسان در خراسان افتخار زائری دارم تو آن کاظم‌ورع، عباس‌دل، هادی‌مناجاتی که از دریای جودت گوهرِ جان‌پروری دارم * منم آن شاعرِ سائل که با سِحر ولای تو مضامینی گران از تحفه‌ی انگشتری دارم ضریح انورت را تاکه دیدم با خودم گفتم: پس از این در دلم صدچامه شعر انوری دارم منم آن شاعر یمگانی در خویش پیچیده که بی‌تو ناله‌ها از چرخه‌ی نیلوفری دارم ستاره در ستاره، اشک‌هایم کهکشانِ توست اگر در وقتِ شِکوه، حسرتِ نیک‌اختری دارم منم زیر کسایت، آن کسایی‌خو که با چشمت گریز از غمزه‌های نرگسان عبهری دارم به میدانِ ثنایت، آن سنایی‌دردِ مسکینم که افغان از تبار ظالمان سنجری دارم به‌سانِ رودکی من از نژادِ "سرخ‌رویانم" که بر منشور مدحت مُهر "مِهر حیدری" دارم به شوق کوی تو، ای مولیانی میر و ماهِ من! خروش از بادغیس و داد از انگورِ هری دارم تو گنجِ شایگانم باش و با خود بی‌نیازم کن که من در انتخابِ شایگان، صنعتگری دارم من آن مسعودِ سلمانم که در زندان گیسویت فراغ از "نای" و "سوی" و زحمتِ "چالندری" دارم منم آن حاضرِ غائب، به یاد تو که چون سعدی خودم‌در جمعم و دل در هوای دیگری دارم "طفیل هستی عشق تو ام" شاید که چون حافظ نسب از آدمی و سوز، از جنّ و پری دارم غبارآلوده‌ی این خاک غم‌خیزم که دور از تو شکایت از زمان و این زمینِ اغبری دارم * تو نوح روزگارم شو در این دریای موجاموج کنار تو چه باک از غصه‌ی بی‌لنگری دارم؟ تو بر جانم بتاب ای شمس نورانی! که با مهرت چه حاجت بعد از این دیگر به مهر خاوری دارم؟ تو در جسمم بدَم روحی که با احیای تاثیرت به جان، لیلی‌وشانه درد قیس عامری دارم تو با دارالشفای خنده‌ات درمان دردم شو که رنجی بی‌شمار از دستِ جانِ بستری دارم اگر در چشم‌هایم جویبارِ لعل یاقوتی است نگاهم کن! که آتش‌ها به قلب اخگری دارم به مژگان، نفثه‌المصدورها از دوری‌ات جاری است شباهت‌ها به نثر پیچ‌پیچِ زیدری دارم * منم بونصر مشکان، بیهقیّ صاحبِ دیوان که در ایوان الطاف تو شغل دفتری دارم شبیه مالکِ دینار در هنگامه‌ی زهدت چکاچاکِ دعا چون مالکان اشتری دارم من آن عزلت‌نشینم که شکسته اعتزالش را اگرچه اهل شعرم، نقدها بر اشعری دارم نه سامِ پهلوانم لیک در رزم وصال تو در آتش می‌تپم، گویی تبِ سامندری دارم جدا از جذبه‌ی فردوس دستانت، چو فردوسی غم ضحاکی و اندوهِ جان نوذری دارم سیاوش_آتشم، سهراب_سوگم، تهم‌تن_داغم به خونِ درد، رنگین جامه‌ی نوشاذری دارم تمام خویش را کُشتم به قربانگاه چشمانت کنون در کعبه‌ی کویت، مقامِ "وَانحر"ی دارم از انگور نگاهت، جام‌ها در سینه‌ام جوشید چنان مستم که پروا از شراب خلّری دارم زبانی سرخ: پیشِ دشمنانت، نزدِ یارانت؛ رخی شرمنده چون انگورهای عسکری دارم تو سعی مروه‌ام را با صفای خویش کامل کن که در حجّ ولای تو مقام هاجری دارم به عشق خود بسوزانم که گِرد شمع رخسارت منم پروانه‌ای که جامه‌ی خاکستری دارم شبیه ماه در سِیرت لباس نقره‌گون بر تن شبیه مهر در اوج‌ات، قبای زرزری دارم به آتشگاه مدح‌ات گرم کن این جان عاشق را که در دل برفِ دیماهی و سوز آذری دارم 👇👇👇 https://eitaa.com/mmparvizan
☝️☝️☝️ تو با اخلاق محمودت نگاهم کن که دور از تو ملال از فرخی و عسجدی و عنصری دارم به میلادت گُل لبخند بر لب‌هام می‌روید به سوگت در دو چشمم لاله‌های احمری دارم ربیع‌الاول از داغت لباس شب به تن دوزم ربیع‌الثانی از شوقت، سرِ خنیاگری دارم پر از وزنِ تو ام همچون قلم وقت غزل گفتن اگرچه در خیال و وهم، عزم لاغری دارم * بگو فضل بن شاذان یک روایت از تو بنویسد که در دینِ نگاهت منصبِ پامنبری دارم دعایم کن به آهنگِ حدیثی، آیه‌ای، حرفی که من هم آرزوها مثلِ اِبنِ حمیَری دارم سرم را پر کن از اسرار افکارت که چل سال است سری سرریز، از، اندیشه‌های سرسری دارم تو دستم را بگیر از خاک نومیدی بلندم کن که در غم‌ها فقط از تو امید یاوری دارم به روز رستخیز ای آیه‌ی رحمت! شفیعم باش به دامان تو، دست عجز، روز داوری دارم قبولم کن در این ایام پر عسرت، بگو تا کی بدون تو، پر از غم روز و شب را اِسپری دارم؟ دلم را زنده کن با نورت ای روح مسیحایی که وحشت از هجوم مردگان عاذری دارم * کمیلی_مسلکم در ربّنای اشک‌های تو میان شاعرانت، آرزوی قنبری دارم به وصف‌ات میثم تمّارِ نخل شروه و شورم به مدح‌ات، ذوق سلمانی و شوق بوذری دارم تو شاهِ کشورِ جانم شدی، ای گل! که بعد از آن هراس از حاکمان کسروی و قیصری دارم تو با پروانه‌ی لطفت به من سوزِ سخن دادی که در تعبیر تو انگشت‌های جوهری دارم به عرض عشق تو، طول جهان را پابه‌پا گشتم اگر امروز در وصف تو طبع گوهری دارم میان خیلِ این میناگران کور، با یادت من از میناگری‌ها نیّت بیناگری دارم تو رازِ سوزیانم بوده‌ای ای شعله‌ی سوزان! ببخشایم اگر با تو سرِ سوداگری دارم تورا در دیگران می‌جویم از حیرت، مکن منع‌ام اگر گاهی دلی با تو سری با دیگری دارم زبان بیت‌هایم پارسی شد در ثنای تو که من با پارسایان، وعده‌‌ی شعر دری دارم اسیر جذبه‌ی آن لهجه‌ی مکّی شدم، یک‌روز اگر در نظمِ تازی دعوی طبع‌آوری دارم تو دنیای من و عقبای من شو، بی‌تولایت نه میل هشت خلد و نه هوای ایدری دارم تمام باب‌ها بر روی من بسته‌است، کاری کن کلیدی دِه که ترس از این جهان ششدری دارم بیا و دیده‌ام را رو به شهر علم بیناکن که در بازار علمت، حسرتِ دانشوری دارم تو راه آسمانم باش ای دروازه‌ی افلاک! که در هفت‌آسمانت آرزوی شهپری دارم بزرگِ شاعرانم بی‌شک و بی‌شبهه وقتی‌که میان دستگاهت جایگاه کمتری دارم تو بت‌های درونم را شکستی ای خلیل‌آیین! که دیدی در دلم بتخانه‌های آزری دارم تو در قلب من ای عشق خروشان، موجی افکندی که دریاسان به سویت دعوی پهناوری دارم تو عطر گیسوانت را به جان شعر باریدی که بین بیت‌بیتم واژه‌های عنبری دارم کتابت می‌کنم تا نسخه‌ی خال سیاهت را شبیه کاتبان در ختم، لفظ احقری دارم اگر آن یازده نور مجسم قسمت ما نیست پس از تو انتظارِ آن امیدِ آخری دارم تو ای جانِ جهان! جانی بدم در من که بعد از این اگر جانی است در تن از امام عسکری دارم پ.ن. آغاز این قصیده هدیه‌ی چشم گشودن از بستر بیماری در شب میلاد امام یازدهم(ع) و نذری پس از حیاتی دوباره بوده است. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"امام یازدهم(ع) و شاعران فارسی" آنچه از ابیات دیوان‌ها برداشت می‌شود، تا سده‌ی پنجم اشاره‌ای مستقیم به امام حسن عسکری(ع) در دیوان‌ها ثبت نشده است. البته در برخی منظومه‌ها و اشعار منسوب، عنوان دوازده‌امام را می‌توان دید که به‌صورت ضمنی آن حضرت را نیز در بر می‌گیرد. در اشعار منسوب به ابوسعید هم از ایشان یادشده؛ هرچند قطعه‌ی شیخ محتملا مربوط به سده‌های متاخر است و در جُنگ‌های اخیر نقل شده است. شاید نخستین اشاره‌ی مستند به آن حضرت، بیت زیر از حدیقه‌ی سنایی باشد که حکیم پس از ستایش امام حسین، گویا به امامان آمده از نسل او(ع) اشاره کرده است: هم تقی اصل و هم نقی فرع است هم زکی تخم و هم بهی زرع است (حدیقه، ص ۲۶۷) در فاصله‌ی سده‌های ششم تا هشتم، اشارات موجود درباره‌ی امام حسن عسکری(ع)، معدود و عمدتا پنهان است؛ اما از سده‌ی هشتم به دلیل استوارشدن پایه‌های فرهنگ شیعی و افزایش تمایلات دوازده‌امامی در ایران، بر اشارات شاعران به ائمه‌ی پس از امام رضا(ع) افزوده شده است. برای مثال ابن‌یمین در قصیده‌ای "در ستایش پیامبر(ص) و دوازده‌امام (ع) از امامت ایشان یاد کرده است: چون گذشتی زو تقی را دان امام آنگه نقی پس امام عسکری کاهل هدی را پیشواست (دیوان ابن‌یمین، ص ۳۹) در دیوان عضد، دیگر شاعر قرن هشتم هم اشاره‌ای این‌گونه ثبت شده است: به آب چشم نقی و حسن، دو بحر ثبات که با تحملشان کوه بود بی‌بنیاد (دیوان عضد، ص ۱۱) از دیگر شاعران شیعی شاخص سده‌های هشتم و اوایل قرن نهم، در دیوان‌های لطف‌الله نیشابوری(ف ۸۱۲) و کمال غیاث شیرازی(ف حدود ۸۳۸) و شاه نعمت‌الله ولی و ...، اشاراتی متعدد به آن امام دیده می‌شود. با این‌حال نخستین شعر تقریبا مستقل فارسی در ستایش آن حضرت (تا آنجا که این نگارنده دیده)، ابیاتی است از خواجوی کرمانی(ف ۷۵۰) که مقّدم بر بسیاری از گریزهای یادشده است. خواجو در خلال ترکیب‏‌بندی که در نعت پیامبر و ستایش امامان دوازده‏‌گانه(علیهم‌السلام) سروده، ابیاتی شکوهمند در منقبت امام یازدهم(ع) به‌نظم در آورده که در پایان این یادداشت از نظر می‌گذرد: به لذت سخن عسکری به گاه سخن که بود طوطی بلبل‏‌نوای هشت‌چمن سراچه‏‌ای است ز بستان‏‌سرای تعظیمش چهارصفّه‏‌ی هفت‏‌آشکوی شش‏‌روزن سواد صفحه‏‌ی اوراق روزنامه‏‌ی غیب به نور خاطر او خوانده قدسیان روشن شده است بحر ز جام تبحّرش سرمست وگرنه از چه چنان کف برآورد ز دهن به روی شاه بساط امامت از کونین اگر چنانک رخ آرند هم به وجه حسن خلیفه گر به خلافش فصول کلّی خواند بشد خلیفه به کلّی وزو خلافی ماند (دیوان خواجو، ص ۶۱۸) https://eitaa.com/mmparvizan
"دعوت به مقاومت در شعر فلسطینی" از مهم‌ترین مفاهیم مشترک در اغلب فلسطین‌سروده‌ها، دعوت مخاطب به مقاومت است. این مفهوم از اوّلین دوره‌های شعر فلسطین در شعر عربی نمود داشته (نک: محمدی روزبهانی، 1389: 83) و از پربسامدترین مؤلفه‏‌های معنایی فلسطینیات فارسی نیز هست. در شعر شاعران دهۀ اوّل انقلاب مثل حمید سبزواری، این مؤلفه بسیار پررنگ، و برآمده از شرایط اجتماعی سال‏‌های آغازین انقلاب و روحیۀ حماسی مردم جامعه است: ...تنگ است ما را خانه تنگ است ای ‌برادر برخاک ما بیگانه ننگ است ای ‌برادر ...فرمان رسید این خانه از دشمن بگیرید تخت ونگین از دست اهریمن بگیرید ...تکبیرزن، لبیک‌گو، بنشین به رهوار مقصد دیار قدس هم‌پای جلودار (صداقتگوی کیاسری، 82: 1372 -79) دیگر شاعران نسل اوّل دوران جنگ چون: محمود شاهرخی و عباس براتی‏‌پور(نک: همان، 89 و 30) از شگردی مشابه برای بیان این مفهوم بهره برده‏‌اند. از نظر واژگانی، آرکائیسم و اشاره به قهرمانان ملّی و دینی از ابزار غنی‌کردن اشعار آنان است. در این‌گونه شعرها که معمولاً در قالب مثنوی سروده شده‌، به پیروی از شعر حمید سبزواری از وزن حماسی«مستفعلن مستفعلن مستفعلاتن» در بحر «رجز»‌استفاده شده است. در غزل‌های پایداری زمان جنگ نیز این نگاه پویا و مقاوم در شعر شاعران نسل اوّل انقلاب به‌وضوح دیده می‌شود: می‌شکافد سینۀ شب شعلۀ شمشیر فجر ای برادر تا پگاه قدس با رهبر به‌پیش (مردانی، 1374: 18) گاه دعوت به مقاومت به‌علت نزدیکی شاعر با فضای معناگرای شعر جنگ، چارچوبی کاملاً نمادین گرفته که تنها با اشارۀ شاعر می‌توان شعر را مربوط به مقاومت فلسطین دانست. در این دست اشعار، شاعر به صورتی نمادین مقاومت را تنها چارۀ بهبود شرایط موجود معرفی می‌کند: تا آفتاب را به غنیمت بیاوریم یک ذره راه مانده به تسخیر پنجره جز با کلید ناخن ما وا نمی‌شود قفل بزرگ بسته به زنجیر پنجره (امین‌پور، 1386: 14) هرچند در شعرهای مربوط به دهۀ هشتاد، از میزان دعوت به مقاومت در فلسطینیات فارسی کاسته شده، برخی شاعران نسل سوم، به‏‌ویژه با استفاده از نماد «سنگ» مخاطب را مقاومت دعوت می‏‌کنند. ابیات زیر از حسین هدایتی از این نمونه است: سنگ بردار و بزن این شب آویزان را تا که برهم بزنی خواب خوش شیطان را سنگ قانون دهان‌کوب زمین است بزن آه موسیقی خشم تو همین است بزن (اسرافیلی، 1385: 414) https://eitaa.com/mmparvizan