□○بیان آیات (۳و۴) سوره توحید○□
□لم یلد و لم یولد3⃣
□ولم یکن له کفوا احد4⃣
□و اين معناى از #كفو بودن در #غير آلهه مشركين نيز تصور دارد، نظير #استقلالى كه #بعضى براى موجودى از موجودات ممكن بپندارند، اين نيز #مصداقى است براى كفو بودن، چون #برگشت اين فرض نيز به اين است كه انسان بپندارد مثلا فلان #گياه خودش #مستقلا بيمارى ما را شفا مى دهد و در #بهبودى از بيماريمان احتياجى به خداى تعالى نداريم، با اينكه گياه مذكور از هر جهتى #محتاج به خداى تعالى است، و آيه مورد بحث اين را نيز #نفى مى كند.
□بيان اينكه #نزائيدن، زاده نشدن و #كفو نداشتن خدا #فرع بر صمد بودن و يگانگى او در #ذات و #صفات و افعال است. و صفات #سه گانه اى كه در اين سوره #نفى شده، يعنى #متولد شدن چيزى از خدا، و تولد خداى تعالى از #چيز ديگر، و داشتن كفو، هر چند ممكن است نفى آنها را #متفرع بر صفت #احديت خداى تعالى كرد، و به وجهى گفت #فرض احديت خداى تعالى كافى است در اينكه او هيچ يك از اين #سه صفت را نداشته باشد، و ليكن اين معنا #زودتر به نظر مى رسد كه #متفرع بر #صمديت خدا باشند.(۱)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بیان آیات (۴) سوره توحید□ □و لم یکن له کفوا احد4⃣ #تفسیرالمیزان □و اما اينكه #كفو نداشتنش متفرع
□بیان آیات (۴) سوره توحید□
□و لم یکن له کفوا احد4⃣
□بنابر اين روشن شد كه #نفى در دو آيه، متفرع بر صمديت خداى تعالى است، و مال #صمديت خداى تعالى و #فروعات آن به اثبات #يگانگى خدا در #ذات و #صفات و #افعال او است، به اين معنا كه خداى تعالى در ذاتش #واحد است و چيزى #شبيه به او نيست، نه در ذاتش و نه در صفات و افعالش، پس ذات خداى تعالى به ذات خود او و براى ذات خود او است، بدون اينكه #مستند بغير خودش باشد و بدون اينكه محتاج #بغير باشد، به خلاف #غير خداى تعالى كه در ذات و صفات و افعال خود #محتاج خداى تعالايند، و او است كه به #مقتضا و #لياقت ساحت كبريايى و عظمتش موجودى را با صفات و افعال #معين خلق مى كند، پس حاصل مفاد سوره اين است كه، خداى تعالى را به صفت #احديت و #واحديت توصيف مى كند.(۲)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بیان آیه (۱) سوره مسد□ #تفسیرالمیزان □وجه اينكه در اين نفرين از ابولهب به #كنيه ياد شده #بعضى ها
□بیان آیه (۱) سوره مسد□
#تفسیرالمیزان
□ #بعضى ديگر گفته اند: نام او #عبد_العزى بوده، و اگر قرآن كريم نامش را #نبرده، بدين جهت بود كه كلمه (عبدالعزى) به معناى بنده (#عزى) است، و عزى نام يكى از #بتها است، خداى تعالى #كراهت داشته كه بر حسب #لفظ نام عبدى را ببرد كه عبد او نباشد، بلكه عبد #غير او باشد، و خلاصه با اينكه در #حقيقت عبدالله است عبدالعزى اش بخواند، اگر چه در اسم #اشخاص معنا مورد نظر نيست، ولى همانطور كه گفتيم قرآن كريم خواست از چنين نسبتى حتى بر حسب #لفظ خوددارى كرده باشد.(۲)
@mohamad_hosein_tabatabaei
□بیان آیه (۲) سوره نصر:
و رايت الناس يدخلون فى دين اللّه افواجا□(۲)
□راغب در #مفردات می گويد: كلمه (فوج) به معناى #جماعتى است كه به سرعت عبور كنند، و #جمع اين كلمه (افواج) مى آيد. معناى (داخل شدن مردم در دين خدا افواجا) اين است كه جماعتى #بعد از جماعتى ديگر به اسلام در آيند، مراد از دين اللّه همان #اسلام است، چون خداى تعالى به حكم آيه(ان الدين عنداللّه الاسلام) #غير از اسلام را دین نمیداند.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بحث روایتی سوره نصر□ #تفسیرالمیزان □من او را از #صدايش شناختم و صدا زدم اى #اباحنظله - ابوسفيان
□بحث روایتی سوره نصر□
#تفسیرالمیزان
□عمر #عرضه داشت: يا رسول الله اين ابوسفيان #دشمن خدا است كه خداى تعالى ما را بر او #مسلط كرده و اتفاقا عهد و #پيمانى هم بين ما و او نيست #اجازه بده تا گردنش را بزنم.
من عرضه داشتم: يا رسول الله من او را #پناه داده ام، و آنگاه بلافاصله نشستم و #سر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را «به #رسم_التماس» گرفتم، و عرضه داشتم به خدا سوگند كسى #غير از من امروز درباره او سخن نگويد، ولى عمر #اصرار مى ورزيد. به او گفتم: اى عمر #آرام بگير، درست است كه اين مرد چنين و چنان كرده، ولى هر چه باشد از #آل_عبد_مناف است، نه از #عدى بن كعب - #دودمان تو - اگر از دودمان تو بود من #وساطتش را نمى كردم. عمر گفت: اى عباس، #كوتاه بيا، اسلام آوردن تو آن روز كه اسلام آوردى #محبوب تر بود براى من از اينكه #پدرم خطاب اسلام بياورد. مى خواست بگويد: #تعصب_دودمانى در كارم نيست، به شهادت اينكه از اسلام تو #خوشحال شدم #بيش از آنكه پدرم مسلمان مى شد، اگر مى شد.(۴)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بیان آیات سوره قریش□ □بررسى قول به #وحدت سوره (فيل) و (ايلاف) و سوره (ضحى) و (الانشراح)□ □و #رو
□حال به #وضع يك يك اين روايات مى رسيم: اما روايت #ابى_العباس، روايتى است #ضعيف؛
چون در آن #رفع شده، يعنى راويان #وسط حديث افتاده اند.
□و اما روايت #زيد_شحام #غير از سند #تهذيب به #دو سند ديگر روايت شده، #يكى باز در تهذيب است كه شيخ به سند خود آن را از #ابن_مسكان از #زيد شحام نقل كرده كه گفت: با امام #صادق (عليه السلام) نماز خوانديم، در #نمازش سوره (#والضحى) و(#الم نشرح) را خواند.
و سند روايت #دوم زيد شحام عبارت است از #ابن_ابى_عمير از بعضى از راويان #شيعه از زيد شحام كه گفت: به امامت امام #صادق (علیه السلام) نماز خوانديم، در ركعت #اول سوره ( #والضحی)، و در دومی( #الم_نشرح) را خواند.(۳)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بیان آیات سوره قریش□ #تفسیر_المیزان □ادامه بررسى قول به وحدت سوره (فيل) و (ايلاف) و سوره (ضحى) و
□بیان آیات سوره قریش□
#تفسیر_المیزان
□ادامه بررسى قول به وحدت سوره (فيل) و (ايلاف) و سوره (ضحى) و (الانشراح)□
□پس #حق_مطلب آن است كه روايات اگر در اين باره #دلالتى داشته باشد دلالت دارد بر اينكه #جائز است دو سوره (#ضحى و #الم_نشرح ) و دو سوره (#فيل و #ايلاف) را در #يك ركعت نماز #واجب خواند، ولى در #غير واجبات #نمیتوان خواند، و #مؤيد اين دلالت روايت #راوندى است كه در كتاب #الخرائج_و_الجرائح خود آن را از #داوود رقى از امام #صادق (عليه السلام) نقل كرده، و در آن آمده: هم اينكه فجر #طلوع كرد برخاست اذان و اقامه گفت، و مرا در طرف #راست خود بپا داشت، و در ركعت #اول سوره حمد و سوره #ضحى را، و در ركعت #دوم حمد و قل هو اللّه احد را خواند، و سپس #قنوت گرفت، و #سلام داد آنگاه نشست.(۳)
@mohamad_hosein_tabatabaei
◾️جامعیت معنای (غیرت)
#نکته_ای_از_درس_روز◾️
▪️( #غیرت )، معنایش این است که انسان از حریم خود تجاوز نکند، یک؛ و به دیگری اجازه ندهد که وارد حریم او بشود؛ دو. این دو وقتی محقق است که #هویت_شناسی بشود، سه. انسان باید تمام کوشش خودش را بکند که از محدوده خود خارج نشود. محدوده او کجاست؟ (نباید) هر چه دلش بخواهد، محدوده خودش بداند. خیلی سخت است انسان حدّ خودش را بشناسد. از حدّ خودش خارج بشود، مخالف غیرت است. دو: نگذارد کسی وارد خط و محدوده او بشود. آن هم چون باید خطش را بشناسد، بسیار سخت است.
در جریان غیرت، یک بیان نورانی #حضرت_امیر (سلام الله علیه) دارد که فرمود: (ما زنی غیور قطّ)*، هیچ آدم با غیرتی زنا نمی کند. از آن طرف اگر کسی مواظب حریم خودش نباشد، همه ما می گوئیم #بی_غیرت است؛ امّا اگر از این طرف کسی بیرون رفته، این را نمی گویند بی غیرت است؛ می گویند مثلاً #جسور است، #معصیت_کار است و مانند آن! ولی این در حقیقت غیرت دخیل است. این بیان نورانی حضرت در #نهج_البلاغه این است که: کسی که غیرت دارد، یعنی #غیر را طرد می کند. نه وارد حریم غیر می شود، نه غیر را وارد حریم خود می کند. این است که کمتر فضیلتی به اندازه غیرت است. این اگر از #عدالت دشوارتر نباشد، آسانتر نیست! برای اینکه فهم (فهم یعنی فهم) می خواهد.
کسی بخواهد #غیبت کند، غیرت ندارد؛ کسی بخواهد #تجاوز کند، غیرت ندارد؛ این حدیث جامعیت را بیان کرد. اگر کسی از آن طرف خدای ناکرده مواظب حریم خودش نباشد، این معنی #بی_غیرتی است و همه می دانند، امّا اگر کسی از این طرف خدای ناکرده وارد حریم دیگری بشود، ناموس دیگری را نگاه بکند، می گویند بی غیرت است. چرا، چون #غیر_زدایی نکرده است! غیبت هم همین طور است _ #آبرو_ریزی بالاخره _؛ دست در #جیب_مردم کردن هم همین طور است؛ حالا یا دست در جیب مردم کردن به صورت #اختلاس و #نجومی ، یا دست در جیب مردم از راه دیگر؛ تنها #جیب_بری نیست! این با غیرت سازگار نیست.
☑️نهج البلاغه / حکمت ۳۰۵
◾️درس خارج فقه
قم ؛ ۱۴۰۰/۱۰/۰۶◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei