eitaa logo
محمدجواد کریمی
90 دنبال‌کننده
258 عکس
239 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
 تورقی در واژگان سیاسی روز(۲) ✍ مقاله منتخب 🌔 چالش های نظری بين اسلام و ليبراليسم ليبراليسم پديده‌ای متعلق به جهان غرب و جهان نو بوده است و در خلال قرن های پانزدهم و شانزدهم در اروپای غربی پديد آمد. ليبراليسم يك نظریه ی سياسی، مكتب فكری و ايدئولوژی سياسی است كه نگرش خاصی به زندگی انسان دارد و بر ارزش هایی همچون آزادی، برابری، قانون‌گرايی، عقل‌گرايی، تساهل و تسامح تأكيد مي‌كند.[1] چنانكه می دانيد در اسلام نيز اين ارزش ها به نحوی مورد توجه قرار گرفته است، اين موجب شده است كه برخی كنند «ليبراليسم با اسلام مغايرتی ندارد.»[2] ولی مطالعة نظام فكری ليبراليسم و مبانی آن روشن مي‌كند كه بين اسلام و ليبراليسم فاصله‌های عميقی وجود دارد. اگر آن مبانی حفظ شود نه تنها ليبراليسم و اسلام به هم نمی رسند، بلكه همواره در چالش و تعارض خواهند بود. در اين نوشته به صورت بسيار فشرده، مواردی از چالش بين اسلام و ليبراليسم را بيان مي‌كنيم. 1ـ اولين مورد چالش اسلام و ليبراليسم «آزادی» است. در اين‌كه يك است همگان نظر دارند، اما در اين است كه آيا دارای است يا ؟ يكی از مهم‌ترين ويژگی های انديشه ليبرال،‌ اعتقاد به ارزش آزادی است. 📌مراد از«ارزش مطلق»،ارزشی است كه فوق همة ارزش ها است و هيچ ارزشی نمی تواند با آن برابری كند و يا آن را مخدوش و محدود سازد. تنها در صورتی مي‌توان آزادی را محدود كرد كه آزادی ديگران در خطر باشد. ليبرال ها اعتقاد عميق دارند كه عقائد حتی و گمراه كننده بايد در باشند و حتی، نمي‌تواند آن را نمايد.[3] اما انديشة دينی در عين اين‌كه آزادی را يك ارزش بزرگ انسانی تلقی می كند، به هيچ وجه آن را فوق همة ارزش ها،‌قرار نمی دهد. 📌 آزادی در اسلام مادی و معنوی و است؛ يعنی همچنان‌كه نمی توان آزادی اجتماعی و منافع مادی اجتماع را به خطر انداخت،‌ نمي‌توان به معنويت اجتماع نيز لطمه زد. افراد آزاد نيستند كه هر عمل اجتماعی را انجام دهند. پيام اسلام و بانگ قرآن اين چنين است: «كسانی كه دوست دارند زشتی ها در ميان مردم با ايمان شيوع يابد،‌عذاب دردناكي برای آن‌ها در دنيا و آخرت است.»[4] نه تنها نمی توان گناهكاری و زشتی ها را در ميان اجتماع شيوع بخشيد، بلكه برای دوستداران گسترش زشتی ها و پليدی ها نيز عذابی دردناک است. جنسی بين زن و مرد دارد و هرگونه مراوده و معاشرتی آزاد نيست. بيان نيز و مرزهايی دارد، مثلاً ترويج كتب ضالّه و افكار الحادي ممنوع است، ‌انكار ضروريات دين، باعث ارتداد مي‌شود. در نگرش ليبراليستی، خودكشی و خودسوزی، چون تجاوز به آزادی و حقوق ديگران نيست، ممنوعيت قانوني ندارد، ولي اسلام خودكشی و اقدام به آن را نيز جرم می داند و ممنوع كرده است.[5] 2ـ ليبراليسم به يك اومانيستی است. ,«حالت و كيفيتي از تفكر است كه بر اساس منافع بشری و كمال مطلوب به جای اصول مذهبی و الهيات استوار است.»[6] در اين نگرش انسان محور و مدار همه چيز و خالق همه ارزشها است. بر خلاف دين كه «خداوند» را مدار و محور همة ارزش ها تلقی می كند و اگر به انسان حق تعيين سرنوشت مي‌دهد، در محدوده‌ای است كه خداوند تعيين و مشخص كرده است. 📌ليبراليسم اول را به جای می نشاند و آنگاه وی را به گونه‌ای تعريف مي‌كند كه كاملاً مادی گرايانه است. انديشه ليبرال انسان را همان «من طبيعی» می داند. بنابراين وقتي از حقوق انسان سخن مي‌گويد، منظور فقط حقوق طبيعی يعنی حيات، آزادی و مالكيت است. «ديويد هيوم» يكی از بنيانگذاران مكتب ليبراليسم به صراحت اظهار می دارد كه چيزی نيست جز از و اميال. او حتی اين بحث را مطرح می كند كه آدمی مهيمن بر اميال و غرائز او نيست، بلكه صرفاً است كه در جهت يافتن راههای براي نيل به اميال تلاش می كند.[7] 📌اين طرز نگرش به انسان باعث مي‌شود كه از يك سو ابعاد روحی و معنوی انسان به فراموشی سپرده شده، مباحث مربوط به روح آدمی و معنويت جايگاه خود را از دست بدهد، از سوی ديگر وجدان، خرد و عقل آدمی جای دين و قوانين دينی را در زندگي اجتماعی بگيرد. از اين رو در اجتماعي، تمشيت امور و تنظيم روابط اجتماع, به و بعد زندگی انسان ندارد. از نظر ليبرال ها، نيل به آزادی كامل، مستلزم دنيوي يا غيردينی ساختن زندگی عمومی است.[8] آن‌ها و را راهنما و خود می دانند و و را, و بدين ترتيب كامل با دارد نه اسلام‌. ادامه دارد
اسلام اولا را یک (مادی و معنوی) می داند که سیر الی الله دارد و لذا در عین تشویق به توسعه بعد مادی زندگی، او را در و معنوی او می بیند.ثانیا ضمن به به عنوان از منابع شناخت احكام الهی، اصلی را و ارادة تلقی مي‌كند. «كسانی كه مطابق با حكم خدا، حكم نكنند از ظالمين‌اند.[9] بر اين اساس بين اسلام و ليبراليسم تعارض‌های جدي رخ مي‌نمايد. در ، بر جامعه حكومت می كند كه از برخاسته باشد و كس حق دخالت در آن عرصه را ندارد، ‌در حالی كه در ، قانون، است و ما بايدها و نبايدهايمان را از خداوند می گيريم. و لذا اگر احياناً تعارضی بين خواست خدا و مردم بود، خواست خدا را مقدم می كنيم؟[10] 3ـ دولت محدود يا حداقل، از مهم‌ترين عناصر آموزة ليبراليسم است. دولت ليبرال دولتی است كه مسئوليتهای آن به طور چشمگيري اندك بوده، فقط از چارچوب هاي كلي حيات اجتماعي دفاع مي‌كند.[11] بنابراين دولت حق ندارد به هيچ بهانه‌اي ولو ديني، محدوديتهايي را براي جامعه به بار آورد. اما در ديني، علاوه بر اين‌كه بايد و امنيت و بياورد، گستر هم باشد. همچنان‌كه حافظ جان، مال و ناموس شهروندان است، پاسدار حريم فضيلت‌های اخلاقي و الهي نيز هست. دولت بايد مراقبت كند، حدود الهي مورد خدشه قرار نگيرد، «تلك حدودالله فلا تعتدوها».[12] اين احكام, حدود دين است، از آن سركشی نكنيد. از همين رو است كه خواري، قوّادي و آشكار در ماه رمضان،[ممنوع] و موجب حد و تعزير توسط حاكم شرع مي‌گردد. 4ـ تساهل و تسامح جزء ارزشهاي انعطاف‌ناپذير ليبراليسم است. از اين نظر، مذهب و گرايش مذهبي رابطه‌اي بين فرد و خداي اوست و او در زمينه انتخاب مذهب و يا عدم انتخاب هرگونه مذهبي و ديني و عمل به هر گونه حكم و دستورالعمل آن كاملاً آزاد است.[13] در حاليكه ما متعقديم اسلام كفر والحاد را نمي‌پذيرد. گرچه انسان تكويناً در انتخاب دين و حتي بي‌ديني آزاد است و در اين مقام هيچگونه اجبار و الزامي در كار نيست.[14] اما تشريعاً جز اسلام از او پذيرفته نيست و جز يك انتخاب ندارد و آن اسلام است.[15] به همين شكل انجام اعمالي كه ضداخلاقی شمرده مي‌شود، ‌مجاز نيست. اقليت‌هاي مذهبي هر چند فعاليت‌شان در محدوده خاصي مجاز مي‌باشد ولي نمي توانند در جامعة اسلامي اقتدار سياسي را بدست بگيرند.[16] تبليغ و ترويج عقايد انحرافي ممنوع است و.. بنابراين بين اسلام و ليبراليسم معارضه‌اي آشتي ناپذير وجود دارد و نمي‌توانيم بين دين و مكتب يگانگي ايجاد كنيم، مگر اين‌كه ليبراليسم از مباني خود فاصله بگيرد و در رابطه با شعارهايي كه مطرح مي‌كند از قبيل آزادي، قانون‌گرايي و.. خود را با اسلام هماهنگ نمايد. با يك چنين پيش فرضي حتي مي‌توان بين اسلام و كمونيسم كه از عدالت و برابري سخن مي‌گويد، نيز آشتي داد. البته در آن صورت ليبراليسم و كمونيسم ديگر آن مكتبي نخواهند بود كه بنيانگذاران آن‌ها مطرح نموده‌اند. 📚[1] - جان سالوين شاپيرو، ليبراليسم؛ معنا و تاريخ آن، نشر مركز، تهران، ، 1380، ‌ ترجمة محمدسعيد حنايي كاشاني، ص 8-1. [2] - عدم تغاير اسلام و ليبراليسم، مطلبي است كه از حجت الاسلام آقاي علي ايازي در نشرية توسعه، شماره 156،‌تاريخ 14/8/80 تحت عنوان ليبراليسم با اسلام مغايرتي ندارد، درج گرديده است. گرچه استفادة اطلاقی كه در عنوان آمده از متن سخنان گوينده مشكل است، ولی به هر حال عنوان مطرح شده در نشريه، خالي از تأمل نيست.. [3] - جان سالوين شاپيرو، همان ص 6. [4] - سورة نور، آية 19. [5] - مصباح يزدي، محمدتقي، نظرية سياسي اسلام، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، قم 1378، ج اوّل، ص 163. [6] - رحيمي، عليرضا، تفكر عصر جديد در اروپا، بعثت، تهران، 1368، ص 100. [7] - آنتوني آر پلاستر، ظهور و سقوط ليبراليسم غرب، نشر مركز، تهران، (بي تا)، ترجمة عباس مخبر، ص 206. [8] - جان سالوين، شاپيرو، همان، ص 7. [9] - سورة مائده، آية 44،45،47. [10] - مصباح يزدي، همان. [11] - قادري، حاتم، انديشه‌هاي سياسي در قرن بيستم، سمت، تهران 1379، ص 24. [12] - سورة بقره، آيه 229، همچنين سورة نساء، آية 14. [13] - اكبر، علی، سيري در انديشه‌هاي سياسي معاصر، الست، تهران، 1370، ص 28. [14] - سور بقره، آية 256. [15] - ومن یبتغِ غیرَ ٱلإسلامِ دیناً فلن یُقبل منه و هو فی الآخرة من الخاسرین.(سورة آل عمران، آية 85). [16] - در قرآن می خوانيم: و لن یجعل اللهُ للکافرینَ عَلَی ٱلمؤمنینَ سبیلا؛ خداوند از براي كافران بر مؤمنين تفوق و برتري قرار نداده است.(سورة نساء، آية 141). @mohammadjavad_karimi
و هو العلیم الحکیم ✅ وظیفه اصلی نمایندگان مجلس ✍ محمد جواد کریمی یک نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی مطابق قانون اساسی دو وظیفه اصلی برعهده دارد: ۱- قانون گذاری ۲- نظارت به عبارت دیگر وظیفه اصلی نمایندگان مجلس ریل گذاری برای دولت ها در امتداد رشد و پیشرفت عادلانه و متوارن کشور، و نظارت بر قوه مجریه و سایر قوا و دستگاه های دولتی درحسن اجرای قانون اساسی و قوانین موضوعه می باشد. یک نماینده موفق نماینده ای است که علاوه بر صلاحیت و شایستگی فکری و سیاسی، ،، و ریز  باشد. از رئوس مسائل و مشاکل کلان نظام اطلاع داشته باشد و اقلا در بخشی از آنها و داشته باشد.تا در صورت ورود به مجلس صرفا منفعل و باری به هر جهت نباشد. از مسائل متعدد مطرح و مهم در عرصه داخلی و خارجی در موضوعات معیشتی و اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی تا تنظیم سطح روابط دیپلماتیک با کشورهای همسایه و جهان متناسب با منافع ملی و تمامیت ارضی و مصالح نظام سر در آورده و برای حل آن طرح و برنامه داشته و اهل فکر و هم‌اندیشی باشد تا بتواند با مشورت با صاحب نظران و کارشناسان به نظر صواب دست یابد.